یا خورشید را ندیدهاید یا مصدق را نمیشناسید
عضو شورای شهر تهران در یادداشتی به بهانه اظهارات اخیر قائم مقام حزب اتحاد ملت ایران در صحن شورا، مروری اجمالی بر نظرات امام خمینی (ره)، مدرس و مقام معظم رهبری در خصوص جبهه ملی و شخصیت مصدق داشته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مجتبی شاکری در اینستاگرامش به بهانه اظهارات اخیر قائم مقام حزب اتحاد ملت ایران در صحن شورای اسلامی شهر تهران، مروری اجمالی بر تاریخ معاصر کشور داشته و به صورت اجمالی ابعاد مختلف شخصی و اجتماعی مصدق را مورد بازخوانی قرار داده است که متن کامل آن را در زیر میخوانید:
در جلسه سه شنبه 2 شهریور، غلامرضا انصاری قائم مقام حزب اتحاد ملت ایران در صحن شورا با وجود گذشت 5 روز از واقعه 28 مرداد با هیجان، به تجلیل ناصواب و غلو آمیز از شخصیت دکتر مصدق پرداخت و به بهانه نام گذاری معبری به نام او پا را بلندتر از تعابیر مرسوم گذاشت و گفت: « ...نام مصدق مثل یک خورشید در تاریخ این مرز و بوم میدرخشد. نام این ابر مرد تاریخ ایران بر اذهان و قلوب یکایک ما ایرانیان حکاکی شده است و نام جاودانه مصدق نیازی ندارد که بر یک خیابان یا یک میدان گذاشته شود چون نام مصدق آنچنان بزرگ است که بر پیشانی بلند تاریخ ایران ثبت شده است ....»
تعابیر این عضو شورای شهر تهران به نمایندگی از سوی جریان ملی گرایی مطرح در روزگار ما با انتشار و باز نشر آن در فضای مجازی، مخاطبین را بر آن داشت تا یک بار دیگر بازخوانی حادثه 28 مرداد، شخصیت مصدق، جبهه ملی، آرایش نیروها، حلقههای ملی گرایان، نگاه به غرب و اعتماد و خوش بینی به آن را تا به امروز دنبال کنند. آن چه در پی میآید نمونه هایی از داوری شهید آیت الله مدرس، امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری است که میتواند به عنوان ناظری صادق و تحلیلگری ژرف نگر امروز برای ما بدور از هر حاشیه راهگشا باشد.
1- مصدق در مجلس پنجم و ششم که آیت الله مدرس نماینده بود در مقام نمایندگی شرکت داشت، اما با وی همراهی نکرد و از یاری او خودداری کرد و یک فرصت تاریخی را از ملت گرفت.
حضرت امام در این خصوص فرمودند: «در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که مردم یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند پشتیبانی از مدرس نکردند... در آن وقت هم باز یک جناحهایی میتوانستند که پس سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شر این خانواده کنده بشود و نشد.» مصدق در ماجرای دستگیری و تبعید و شهادت مدرس، کشف حجاب، تبعید و زندانی کردن علمای بزرگ و سرکوب مردم در مسجد گوهرشاد توسط رضاخان سکوت کامل کرد و هیچ گونه اعتراضی به رژیم رضاخان از او دیده نشد و در تمام این حوادث در املاک خود در احمدآباد به زندگی خود مشغول بود و لب از لب نگشود. شهید مدرسT مصدق را فردی سیاست باز می دانست که به مقتضای منافع خود حرکت می کند، نه به اقتضای مصالح ملت.
مدرس درباره مصدق به همین صراحت می گوید: «... پایه و کلاس اول سیاست عوام فریبی است و من با نبوغ و دهائی که در آقای مصدق السلطنه سراغ دارم یقین دارم که ایشان همیشه در کلاس اول سیاستمداری باقی خواهند ماند.»
2- امام خمینی معمار بزرگ انقلاب اسلامی که از سن 17 سالگی در سالهای ملی شدن صنعت نفت از نزدیک با تصمیم سازان صحنه و دیدگاههای آنان آشنا بود، جبهه ملی زمان مصدق و جبهه ملی پس از پیروزی انقلاب را به درستی میشناخت در واکنش به اعلام راهپیمایی جبهه ملی علیه لایحه قصاص در 25 خرداد 60 پرده از ناگفته های تاریخ و چهره ی ملی گراینی چون مصدق برداشت: «مسلمانها بنشینند تماشا کنند که یک گروهی که از اولش باطل بودند[هر کاری میخواهند بکنند]ـ من از آن ریشههایش میدانم ـ یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت اللّه کاشانی دید که اینها خلاف دارند میکنند و صحبت کرد، اینها [این] کار کردند [که] یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیتاللّه» گذاشتند! این در زمان آن بود که اینها فخر میکنند به وجود او [مصدق]. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدهاند و به اسم «آیت اللّه» توی خیابانها میگردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی بر اسلام میزد.»
ایشان در جای دیگری با نشان دادن پشت پرده واژههای چون ملی و ملی گرایی میفرمایند:
«آنهایی که از بعضی جبههها هستند تکلیفشان معلوم است آنها از اول هم ـ از آن وقتی تاسیس شده ـ مساله اسلام، بینشان مطرح نبوده است و آن چه مطرح بوده است ـ اگر راست بگویند ـ همان ملی گرایی بوده [جبهه ملی] است و من در این هم شک دارم.»
3- مقام معظم رهبری که به بیان امام راحل چون خورشیدی هستند که در بین دوستان ومتعهدان به اسلام روشنی میدهند، پردههای دیگری از واقعه 28 مرداد را این گونه رونمایی میکنند: «بعد از آن که دولت مصدق روی کار آمد اولین عکس العملی که نشان داده شد بی اعتنائی به مرحوم آیت الله کاشانی است. مصدق دید مردم آمدند توی خیابانها و شعار دادند و یا مرگ یا مصدق گفتند و یک عدهای کشته شدند مطلب بر او مشتبه شد خیال کرد این مردم از او حمایت می کنند نفهمید که مردم از دین و از احساسات دینیشان دارند حمایت می کنند. آن روزی که به اسلام پشت کردند آن روزی که خودشان را از اسلام و از قرآن و از احکام اسلامی و از فقاهت اسلامی جدا کردند مردم به آنان آن چنان پشت کردند که درتاریخ به عنوان یک درس تاریخی باقی ماند.»
ایشان در رونمایی از قطعه دیگری از تاریخ و عبرت گرفتن از اعتماد نابجا به نظام سلطه میفرمایند:
«شصت سال است که از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای 28 مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکاییها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازد؛ آمریکایی بود... هر جا به اینها (آمریکا) اعتماد شد، اینها این جوری حرکت کردند.»
تاریخ ممکن است در غبار غفلت های فردی و جمعی به حاشیه رانده شود و درس ها و عبرت هایش وارونه معرفی شود ولی خورشید مکتب امام در روزگار ما و اندیشه های ناب مقام معظم رهبری در لحظه لحظه حوادث تاریخی و بازخوانی رخدادها، نو به نو خود را مینماید و راه را از کژراهه جدا میکند. امید که همه فرزندان انقلابی امام در آیینه وجود آن معمار بزرگ انقلاب اسلامی خود را بیابند.
انتهای پیام/