سعی کردیم یک روایت مینی مالیستی ارائه کنیم
«سعی کردیم روایتی مینیمالیستی به این کهنالگوها داشته باشیم. تم بازگشت را هم در نظر گرفتیم با این تفاوت که پیشینه این آدمها را نمیدانیم و کل ماجرای ما در یک روز اتفاق میافتد. »
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، فیلم «یک روز طولانی» به کارگردانی بابک بهرامبیگی اینروزها در گروه سینمایی هنروتجربه در حال اکران است. این فیلم نوشته مشترک بابک بهرام بیگی و پیام ناصر است و در خلاصه داستان آن آمده؛ «زمان آدمها را دگرگون میکند، اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد. هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست!» «یک روز طولانی» روایت سادهای از شاهین، یک نقاش ساکن آلمان است که پس از سالها روزی به زادگاهش، قزوین، بازگشته تا گشتی در شهر بزند و خاطرات گذشته خود را زنده کند. او که همراه با برادرش وارد شهر شده ناخواسته و به درخواست برادر پایش به ماجرای ساده و پیشپا افتادهای بازمیشود که او را به دو راهی انتخاب و تصمیمگیری میرساند. تصمیمی که ممکن است برای اغلب مخاطبان بیاهمیت باشد اما شاید این اتفاق ساده نقبی به تصمیمگیریهای بیشمار آدمهای امروز میزند و بررسی میکند که درست و غلط در هر تصمیم انسان در جهان اطرافش و در مقابله با انسانهای دور و برش چگونه است. رضا بهبودی و شبنم مقدمی؛ بازیگران اصلی این فیلم هستند که به گفته منتقدان نوع بازی این دو بازیگر یکی از مهمترین برگ برندههای فیلم است. با بهرامبیگی درباره حالوهوای اولین فیلمش گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
فیلم شما کهنالگوی سفر و بازگشت یک شخصیت به زادگاهش را بهعنوان ایده مرکزی قرار داده است که بارها در سینمای ایران و جهان استفادههای متنوعی از آن شده است. در فیلمتان چه پرداخت تازهای نسبت به این موضوع داشتهاید؟
سعی کردیم روایتی مینیمالیستی به این کهنالگوها داشته باشیم. تم بازگشت را هم در نظر گرفتیم با این تفاوت که پیشینه این آدمها را نمیدانیم و کل ماجرای ما در یک روز اتفاق میافتد. در شخصیتپردازی بیشتر به حال استمراری شخصیتها توجه شده تا به زمان گذشته آنها توجه کنیم. راوی ما هم راوی اول شخص است و بهدور از کلیشهها سعی کردیم روایت تازهای داشته باشیم. مثلا یکی از کلیشههای برخورد قهرمان با عشق یا یک رابطه قدیمی و نوستالژیک است که سعی کردیم اینطور نباشد.
یکی از نقاط قوت فیلم توجه به نقاط طلایی کادر است که سعی کردهاید در راستای روایت صمیمی از آن استفاده کنید. از نماهای لانگشات که کانالهای برق را داریم تا نماهای ضد نوری که این نگاه فرمالیستی کاملا با فرازوفرود روایت همخوانی دارد. چه راهکاری برای این فرم بصری داشتید؟
موافق این نیستم که در روایت یک فیلم تجربی، قواعد زیباییشناسی را از بین ببریم و صرفا کارهای غیرمتعارف انجام دهند؛ یعنی دوربین از زوایایی گرفته میشود که کارکرد معنایی ندارد. اما ما تمام تلاشمان را کردیم که فرم بصری در «یک روز طولانی» در خدمت فضاسازی باشد. نوعی از فیلمبرداری که کمتر دیده و به رخ کشیده شود. از طرفی دیگر دیالوگهای کمتری داریم تا تصاویر زبان گویای فیلم ما باشند. با رضا تیموری هم خیلی مشورت کردم که ترکیببندی نویی داشته باشیم و مقداری با ترکیببندی کلاسیک تفاوت داشته باشد. بهعنوان مثال در قاببندیها کمتر میبینیم که شخصیتها در نقاط طلایی کادر حضور داشته باشند یا توجه به پسزمینهها و پیشزمینههای تصاویر هم سهم مهمی از پیشبرد روایت را داشته باشند. در کل میخواستیم فیلمبرداری و کارگردانی به چشم نیاید، توی ذوق نزند و در خدمت تعریف داستان باشد.
در راستای این رویکرد مینیمالیستی با بازیهای مینیمالیستی هم روبهرو هستیم. بهخصوص بازی خوب شبنم مقدمی و رضا بهبودی. شیوه همکاری شما با آنها چطور بود؟
خیلی خوششانس بودم که این دو بازیگر عالی با ما همکاری کردند. در سینما و تئاتر توانایی خود را ثابت کرده بودند و شانس من بود که بتوانم از حضورشان استفاده کنم. ما بهسرعت توانستیم به نگاه مشترکی در نوع ارائه بازیها برسیم. قرار بود که همه بازیها بیشتر به شکل درونی ایفا شود و از کوچکترین گلدرشتی پرهیز کنیم. بازیها با طمانینه همراه و مبتنی بر سکوت باشد. در پیش تولید خیلی رو این موارد تاکید داشتیم و خوشبختانه بازیگران ما درک درستی از این موارد داشتند. کلیشه این بود که در بازیگری اکتهای بیشتری داشته باشیم اما از این رویکرد پرهیز کردیم که کار سختتری است. در نگاه اول بهنظر میرسد کار سادهای باشد اما این نوع بازی جزو سختترین کارهاست. اینکه بازیگر هیچ ابزاری غیر از چشمهایش برای بیان حس و حال شخصیت ندارد و بازیگران ما خیلی خوب از این ابزار برای پرورش شخصیت استفاده کردند. بهخصوص شبنم مقدمی و رضا بهبودی.
یکی از مضامین اصلی فیلم شما مضمون تناقض ودوگانگی است. آیا اتخاذ این مضمون متناسب با روح زمانه امروز جامعه ایرانی است که تناقض در آن موج میزند یا نه بدون انطباق با زمان و مکان خاصی هم هم میتوان به آن نگاه کرد؟
قطعا در جامعه ما این مضمون وجود دارد و بهخاطر زیست در این جامعه، درگیر این تناقضها هستیم. وضعیت زندگی در جامعه امروز این دوگانگی را به آدمها تحمیل کرده و آدمها مجبورند که به هر قیمت و شکلی انتخاب کنند. چون خیلی مسائل با هم قاطی شدهاند. بهطور قطع نمیشود گفت که مثلا تصمیمی که من نوعی میگیرم حتما به یک اتفاق مثبت ختم خواهد شد چون این خوشایندی میتواند در دل خودش ناراحتیهای دیگری برای خود و دیگران ایجاد کند.
یکی از ضعفهای گروه سینمایی هنروتجربه، عدم تمرکز در طراحی سانسهای فیلمهاست و خیلی سخت است که بتوان به شکل مطلوبی برای دیدن فیلمها برنامهریزی کرد. نظرتان درباره این ضعف چیست؟
من هم این ضعف را دیدهام و خیلی وقتها خودم هم برای دیدن فلیمم با مردم دچار سردرگمی میشوم. صحبتهایی که با مسئولان هنر و تجربه انجام دادیم که ببینیم که چارهای دارند یا نه. آیا استراتژیهایشان درست است؛ اینکه بهجای اکران کوتاه و بهطور منظم تنها در یک سالن سینما، اجرای طولانی و در چند سالن بیشتر داشته باشیم. اما بهبود این وضعیت نیاز به حمایت ارگانها و نهادهای دیگر دارد. بهخصوص در شهرستانها که بهتازگی شهرستانهای بیشتری به اکران هنروتجربه پیوستهاند و امیدواریم که در کل اکران بهتر و بیشتری را شاهد باشیم. اما وقتی در دل اجرای طرحها برای اکران میرویم میبینیم که مدیران گروه هنروتجربه هم چارهای ندارد و در همین شکل کنونی هم خیلی خوب عمل کردهاند.
در گروه هنروتجربه فیلمهایی داشتهایم که با فرمت هنروتجربه همخوانی لازم را داشتهاند. اما یکسری از فلیمها هم هستند که تناسب لازم را با تعریف هنروتجربه دارند. از جمله فیلمهای «ماهیوگربه»، «پرویز»، «خواب تلخ»، «نیمرخها»، «باز هم سیب داری؟» و... اما شاهدیم که برخی فیلمها صرفا به تجربه سینما شباهت دارند تا سینمای تجربی.خوشبختانه فیلم شما هم تناسب لازم را با یک فیلم هنروتجربی دارد. چه نظری درباره فیلمهای بیتناسب با اساسنامه این گروه دارید؟
نمیخواهم دفاع کنم اما برخی از فیلمها میخواهند تجربهای را رقم بزنند و خیلی موفق نمیشوند اما این گروه میخواهد در حد همان تجربهها هم مجال دیدهشدن پیدا کنند. خیلی از ما قالب و فرمی را تجربه میکنیم و ممکن است نتیجه این تجربه خوشایند نباشد. در خیلی از فیلمها ممکن است این اتفاق بیفتد. اما از این جهت با شما موافقم که یک سری فیلمها بهلحاظ محتوا و ساختار بیشتر به سینمای بدنه مربوط میشوند اما معلوم نیست چرا این فیلمها هم در این گروه اکران میشوند. میتوان در انتخابها و در سیاستگذاریها این امر را لحاظ کرد که فیلمهای خوب (مثل فیلمهایی که مثال زدید) بیشتر در مقاطع مختلف اکران باشند که در ارتقای سلیقه و زیباییشناسی مخاطب این نوع سینما سهم بسزایی دارند. با نمایش این فیلمها در گروه هنروتجربه، بهراحتی سالنها به یک پاتوق فرهنگی و هنری تبدیل میشوند و هر دفعه که مخاطب از بین چند فیلم تصمیم به تماشا میگیرد حتما میتواند یک فیلم خیلی خوب را انتخاب کند. در واقع باید در هر مقطع از اکران فیلم خیلی خوب هم داشته باشیم اما این مسئله به موجودیت فیلمها هم بستگی دارد.
حرف آخر
امیدوارم اکران هنروتجربه راهش بازتر شود، موانع سر راهش از بین برود، تبدیل به فرمتی تبدیل شود که همه ما دوست داریم و فیلمهای دلخواهمان را در آنجا ببینیم. امیدوارم فیلم «یک روز طولانی» هم در زمان طولانیتری اکران شود تا حداقل مخاطب خاص خودش را پیدا کند.
منبع:صبا
انتهای پیام/