دیوار کوتاه نمایش ایرانی
یک منتقد سینمای در حالی ریشه فیلمهایی چون «اکسیدان» را در نمایش روحوضی میداند که براساس نوشتارش مشخص میشود او از تاریخ کمدی در ایران آگاهی زیادی ندارد و تعمیم گفتار ویژه او جز خسران برای تئاتر، چیزی ندارد.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
فیلم «اکسیدان» ساخته حامد محمدی و به تهیهکنندگی منوچهر محمدی این روزها به موضوع و دغدغه رسانهها مبدل شده است. بازی نیز در دو زمین شکل گرفته است. در یک زمین عدهای فیلم را بر حق دانسته و دستگاههایی چون حوزه هنری را بابت عدم پخش فیلم مورد نقد قرار دادهاند و در زمین دیگر مخالفان با واژگانی چون سخیف، رکیک، اروتیک، زننده، مستهجن، مبتذل و ... زبان به مذمت این فیلم روی پرده گشودهاند. ممکن است در این جدال مطبوعاتی که به زعم نگارنده تأثیر چندانی بر مخاطبان - چه در جذب و چه در دفع - آن نداشته است و در مجموعه با احتساب بلیت 11هزار تومانی - میانیگین بلیتهای 12 و 10هزار تومانی - فیلم پرحاشیه خاندان محمدی میزبان 234 هزار مخاطب بوده است. به عبارت ساده تنها 0/3درصد جمعیت 80میلیونی ایران پای این اثر سینمایی نشستهاند.
حال در این وانفسا، ایمان هادی، منتقد سینما در یادداشتی با عنوان «اکسیدان سمبل ارتجاع برای سخره گرفتن آیین مسیحی!» با قلمی شبهتاریخنگارانه نقبی نیز به جهان تئاتر زده است و در نکوهش «اکسیدان» نوشته است «برداشت غلط از نمایش کمدی فقط شامل حال «اکسیدان» نمیشود، بلکه کمدی ایرانی، دچار یک سطحینگری تاریخی از زمان اجرای نمایش روحوضی در ایران است. هنرمندان عرصه نمایش در ایرانی متأسفانه در صد سال گذشته نمایش کمدی را به شکل نامطلوبی ارائه کردهاند، این مسئله ربطی به سینمای قبل و پس از انقلاب و حتی ممیزی و سانسور ندارد. شکل ارائه نامطلوب موجب شده تا سخن از نمایش کمدی به میان میآید، ناخواسته ابتذال در پس این عبارت به ذهن متبادر شود. به عنوان نمونه عطاران، آفتابه و پیژامه در حال حاضر سمبل سینمای کمدی ایران هستند. هر کدام از سه مؤلفه نامبرده هم، بدون دیگری معنی کمدی نخواهد داد.»
این گفتار منتقد فیلم جذاب و البته پرسشبرانگیز است. او ابتذال موجود در سینمای کمدی را محصول نمایش روحوضی میداند. او روحوضی را با تاریخی 100 ساله مثال میزند. با فرض اینکه واقعاً عمر روحوضی صدسال باشد، یعنی مبدا روحوضی چیزی در حدود سال 1296 است. آیا نگارنده میداند 1296 چه سالی است؟ همان سالی است که جنگ جهانی اول سایه شومش بر ایران افتاده و قحطی بزرگ رخ داده است. آیا در دوران قحطی بزرگ میتوانسته ابتذال در کمدی رخ دهد!!؟ تازه بماند که برای بسیاری نمایشهای کمدی با شخصیت کریم شیرهای و ملیجکهای دربار ناصرالدین شاه تداعی میشود و ترور شاه فرتوت به سال 1275 بوده است، یعنی 120 سال پیش. از همین هم بگذریم قدمت روحوضی به دوران صفوی میرسد و این براساس مستنداتی است که به دست پژوهشگران تئاتر رسیده و این احتمال وجود دارد که پیش از این نیز وجود داشته باشد.
هادی البته در ادامه با آوردن عدد 100 آنچه ابتذال در کمدی میداند را محصول همین بازه زمانی میداند؛ اما او در این نگاه تاریخنگارانه به عقبتر پس نمیرود. مثلاً به قرون پنجم و ششم هجری قمری و در دورانی که سبک خراسانی، سبک قالب شعری بود و شاعرانی جون سنایی، سوزنی و ... زبان هزل را برای سرایش آثارشان برگزیده بودند. شاید ایمان هادی نمیداند که آن اشعار به بخشی از ادبیات مخفی ایران مبدل شدهاند. وضعیت در دوران سبک عراقی جذابتر هم میشود؛ چون هزلنویسی یا بهتر است بگوییم هجونویسی با شخصیت چون عبید زاکانی یا در ادامه جامی و عوفی در تلاطمهای تاریخی، ارزشهای فرهنگی ویژه پیدا میکنند. به نظرم اگر نویسندگانی چون هادی به سراغ عبید و امثال او برود، «اکسیدان» را چیز دیگری مییابد.
پس مشکلی که برخی منتقدان در باب کمدی از آن دم میزنند، محصول صد سال گذشته نیست؛ بلکه تاریخچه ادبی عجیبی در پس آن است. حتی در باب واژه اروتیک ادبیات ایران قدمتی طولانی دارد. عموماً ژورنالیستها از اطلاعات کافی درباره ادبیات ایران برخوردار نیستند. شاید اگر نگارندگان شخصیتی چون ازرقی هروی و کتاب «الفیه و شلفیه» او را میشناختند، با احتیاط بیشتری درباره واژگان صحبت میکردند.
با این حال برداشتهای اشتباه همچنان ادامه دارد. به روحوضی بازمیگردیم. هادی روحوضی را با تئاتر آزاد یکی دانسته است. همان اشتباهی که یکی از رسانههای آنلاین در یک گزارش تصویری مرتکب شده است. در این گزارش با عنوان «خندههای یک نمایش روحوضی»، اجرای تئاتر آزاد در سینما شاهد را برابرنهاد روحوضی دانسته است. بدونشک تئاتر آزاد المانهایی از روحوضی اقتباس کرده است؛ ولی این به معنای روحوضی بودن نیست. روحوضی نمایش مفرح است؛ اما تلخ و گزنده. نمایش مدام با اشارات صریحش به موقعیتهای واقعی مخاطب را بابت اشتباهاتش نقد میکند و مخاطب از این نقد میخندد. آیا در همین دوران شما از نقد شدن لبخند میزنید؟
سیاه در نمایش روحوضی خود را از آدم بودن مبرا میکند و مدام به ما میگوید که آدمی چگونه در خسران است و دست به انتخابهای اشتباه میزند. آیا امثال «اکسیدان» چنین میکنند؟ نقش سیاه در اکسیدان به عهده کیست؟ چه کسی در نقش آن دلقک آگاه ولی بهلولمسلک حضور دارد؟
چنین نگاه ناشی از بیاطلاعی تنها یک نتیجه دارد و آن نوشتن صورت مسئله غلط. مثلاً در همان گزارش تصویری از یک تئاتر آزاد در سینما شاهد، آیا کسی میپرسد که آن سینما متعلق به چه کسی است؟ به زبان ساده آیا میدانید یکی از متولیان نمایشهای منتسب به منشا «اکسیدان» کیست؟ پاسخ شاید برای منتقدی چون هادی عجیب باشد؛ چون صراحتاً پاسخ حوزه هنری است. همان نهادی که اکران «اکسیدان» را نپذیرفته است. این پیچیدگی نیز ناشی از قیاسهای مع الفارقی است که منتقدان امروزی بدان مرتکب میشوند، منتقدانی که نه سینما میشناسند، نه تئاتر و نه ادبیات.
انتهای پیام/