پای درد دل کسانی که هنوز به کربلا نرفتهاند؛ دلم برای دیدارت پر میکشد آقا
دلم برای دیدارت پر میکشد، نمیدانم کدام بیراهه را رفتهام که هنوز اسیر دلتنگیام، آقا؛ برایم دعا کن، این بند اسارت بند بند و جودم را از هم گسسته است، تو را میخواهم، دلم هوای کوی تو را دارد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، کربلا یک دنیای دیگر است، دنیایی که باید چشمانت را ببندی و با جان دل ببینی. تنها دنیایی که اسارتش زیباست، دلتنگیاش عجیب به آدم میچسبد و بیقراری در راهش به قدر همان دنیا میارزد.
وقتی میگویم کربلا، نفس در سینهام حبس میشود، قلبم تندتر از همیشه میزند، صدایم بالا نمیآید، این روزها آنقدر دست به آسمان بردهام که فرجی شود و من هم بار سفر ببندم و راهی شوم، اما نمیدانم کدام بیراهه را رفتهام که هنوز اسیر دلتنگیام.
از آی آرزو تا کاف کربلا
مریم از رویاهای خود برای رفتن به دیدار سالار شهیدان میگوید، بغضش میترکد، اشک گونههایش را خیس میکند و میگوید: نمیدانم چه خطایی مرتکب شدهام که هنوز پایم برای رفتن به کربلا یاریام نمیکند، چند بار قصد رفتن کردم اما موفق نشدم، شاید کسی باور نکند اما چندین بار خواب دیدهام که پیاده به کربلا میروم، امسال میخواستم بروم اما دخترم بیمار شد و نمیتوانم، نذر کردهام که سال آینده اگر زنده بودم همین روزها پیاده به کربلا بروم، خوشا به حال کسانی که این افتخار نصیبشان شده است.
زهره نیز آرزوی رفتن به کربلا در سر دارد و میگوید: به من بگویید چه کسی آروزی رفتن ندارد؟ مگر ممکن است حرف آقا امام حسین (ع) باشد و کسی دلش نخواهد به دیدار برود؟ ما آرزوی رفتن داریم، اما برخی موانع اجازه نمیدهد، نمیدانم چرا هنوز خدا این سعادت را نصیبم نکرده است.
یا راهیام کن یا جانم بستان
سرور 70 بهار از عمرش گذشته است، وقتی نام کربلا و امام حسین(ع) را میشنود طاقت از دست میدهد، گریه میکند، میگوید: شما بگید که من این روزهای آخر عمرم چرا نمیتوانم به کربلا بروم، جوانها وقت بسیار دارند، اما من چرا نمیروم، 70 سال از عمرم میگذرد اما هنوز به زیارتش نرفتهام، امسال دیگر طاقت ندارم، صبرم لبریز شده، سر سجاده نمازم گفتهام: " خدایا یا راهی کربلایم کن یا جانم را بگیر "...
من کجا را دارم آقا؛ فقط تو میمانی برایم
حاج اکبر سن و سالی را پشت سر گذاشته است، به زیارت خانه خدا رفته است، اما او هم جا مانده کربلاست، میگوید: برای خودم هم عجیب است که چطور نتوانستهام تا به حال به کربلا بروم، گرهی حتما در کار هست که فقط به دستان آقا باز میشود، آقا... من کجا را دارم غیر از خانه تو، که را دارم غیر از یاد تو، آقا ما را هم طلب کن... طلب کن که جانم به لبم آمد...
اشکهایش را پاک میکند و میگوید: نمیدانم چه شده که هنوز پای رفتن پیدا نکردهام، نمیدانم...
برای جا ماندهها دعا کنید
سجاد میگوید: همه کسانی که خدا کمکشان کرده و راهی این سفر بزرگ میشوند برای ما جا ماندهها هم دعا کنند، نمیدانم حکمت چیست که هنوز فرصت رفتن به سمت عشق به ما دست نداده، هنوز حتی یک بار هم به کربلا نرفتهام، دروغ چرا، حسودیام میشود به تمام کسانی که الان کربلا هستند و کسانی که قصد رفتن دارند، خوشا به حالشان.
بطلب آقا
سید رسول میگوید: بیقرارم ارباب؛ یعنی من لایق دیدارتون نیستم؟ آقاجون شرمندهام....گناهامو نادیده بگیرید و دعوتم کنید آقا! بخدا اگه ضریح شش گوشتونو نبینم میمیرم آقا.... چشم انتظار کارت دعوتم آقا؛ بطلب.
کربلا منتظر ماست، بیا تا برویم
مادر شهید است، دلتنگ و بیقرار، میگوید: پسرم زودتر از همه ما به کربلا رفت، او خیلی جوان بود که آقا طلبش کرد، پسرم همیشه این جمله را با خودش تکرار میکرد: "کربلا منتظر ماست، بیا تا برویم". در نهایت هم او زودتر از همه راهی کربلا شد. بعد از او دلم هر روز هوای کربلا میکند، برای من هر روز اربعین است و دلم آتش میگیرد برای مظلومیت آقا...
چه خوب شد آدم خوبها آدم بدها را کشتند...
کودک است، دختر بچهای که هنوز 5 سال هم ندارد، به مادرش میگوید: " مامان بریم کربلا، من عاشق امام حسینم؛ چقدر خوب شد که آدم خوبها، آدم بدها را کشتند که ما بتونیم به کربلا بریم...
مادر این کودک میگوید: دخترم حتی در نقاشیهایش هم امام حسین(ع) و حضرت رقیه (س) را میکشد و مدام میخواهد که قصه آنها را برایش بگویم، او هنوز سنی ندارد اما علاقه به اهل بیت (ع) را میتوانم در چشمانش ببینم. او امام حسین (ع) را در حالی که کنار کودکان است نقاشی میکند.
دل در گرو طلب تو دارم
دل در گرو طلب تو داریم آقا، حسرت به دل و آه به لب منتظریم، شاید بیراههای را رفتهایم و خاطرت مکدر شده است، شاید هم قفلی هست که کلیدش به دستان تو باز میشود آقا؛ نمیدانم، اما جا ماندههای بسیاری در این دیارند که دست به دعا بردهاند، آنها را ببین، دیدار میخواهند، طلب کن.
آدمهای بسیاری در حسرت دیدارند، آدمهایی که هنوز، حتی یک بار، به زیارت سالار شهیدان نرفتهاند و دلشان بیقرار و سرشار از آشوب است، کسانی که رفتهاند و میروند برای جا ماندهها دعا کنند، او امام حسین (ع) است، حتما یک روز طلب میکند دل شکستگان را...
گزارش از ثریا قنبری
انتهای پیام/