قیصر امینپور؛ از شاعری اجتماعی تا سرایندهای درونگرا
خبرگزاری تسنیم : مهم نیست که شعر امینپور در دهه ۸۰ رنگ دیگری میگیرد و از ادبیات انقلابیاش دیگر خبری نیست، مهم این است که او در هر برههای شاعر زمانهاش بوده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، اهل گتوند بود و مانند خیلی از دانشجویان آن زمان بعد از اتمام دوران دبیرستان که آن زمان متوسطه میگفتند، به تهران آمد و دامپزشکی را در دانشگاه تهران آغاز کرد. آمدن وی به تهران و وارد شدن در دانشگاه تهران را باید فصل جدیدی در زندگی او و جامعه ادبی به حساب آورد، فصلی که در آغاز چنین به نظر نمیرسید تأثیرگذار باشد.
قیصر امینپور متولد سال 1338 در خانوادهای متوسط بود. بعد از اتمام دوران ابتدایی به دزفول رفت و بعد از آنجا برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. او نیز در ابتدا رشتهای از گروه علوم تجربی را تجربه کرد و بعد مانند برخی از ادبا مثل شهریار، خرمشاهی و... به ادبیات روی آورد. امینپور به همراه خیلی از دانشجویان دکترای دهه 70 دانشگاه تهران مانند مریم حسینی از شاگردان نزدیک شفیعی کدکنی بود.
او بعد از کسب مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی در سال 76 در دانشگاه تهران به عنوان مدرس ابتدا در دانشگاه الزهرا(س) و بعد از ان در دانشگاه تهران مشغول به کار شد. بیشتر از آنکه استاد دانشگاه باشد، شاعر بود. بیشتر کسانی که شاگردش بودند بیش از هر چیز از مهربانی و صبوری استاد برای یادگیری بیشتر شاگردانش میگفتند. رسم امینپور در کلاس این بود که علاوه بر تدریس درس مورد نظر، دایره وسیعتری از ادبیات را به دانشجویانش نشان دهد و آنها را با ادبیات دیگر کشورها هم آشنا کند. روشی که در تکرار شیوه تدریس بسیاری از اساتید ادبیات، رسمی نوآئین به شمار میرفت و همین سببساز شد تا خیلی از شاگردانش از وی به نیکی یاد کنند.
زندگی قیصر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخشی که به عنوان یک شاعر در میان جامعه خود بود و بخشی دیگر به عنوان یک پژوهشگر و مدرس ادبیات فارسی. بیشتر کسانی که اسم قیصر را شنیدهاند وی را به عنوان شاعر میشناسند، یعنی وجه شاعری قیصر بر دیگر وجوهش برتری دارد. در همین ایام است که کتاب «در کوچه آفتاب»، «آیینههای ناگهان» و «ظهر روز دهم» را منتشر میکند.
فعالیتهای ادبی او بعد از پیوستن به حوزه هنری در دهه 60 و جمع شدن با سیدحسن حسینی در این مرکز رنگ دیگری به خود گرفت و به عنوان یک شاعر متعهد به آرمانهای انقلاب و شاعر جبهه و جنگ شناخته شد. فعالیتهای ادبی وی در این زمان در کنار حسین اسرافیلی، علی معلم، سیمیندخت وحیدی و محمدرضا آقاسی ادامه داشت.
از سمت چپ: حسین اسرافیلی، حسین آهی، قیصر امینپور و پرویز بیگی حبیبآبادی
با شروع جنگ تحمیلی قیصر نیز همانند بسیاری از شاعرانی که آن زمان انقلابی شناخته شده بودند، به جبههها میرفت و اشعاری را به منظور روحیه دادن به رزمندگان میخواند. فعالیتهای شعری امینپور در حوزه دفاع مقدس را میتوان به دو بخش دستهبندی کرد؛ بخشی که وی جنگ را در شهرهای ایران به تصویر میکشد و از تأثیر شوم آن بر زندگی مردم سخن میگوید. شعر «حضور لالهها» نمونه کاملی از این دسته از اشعار است که تصویری ملموس از زندگی مردم ایران در دوران جنگ را به تصویر می کشد.
برخی گمان میکنند که قیصر بعد از جنگ، رویکردش به شعر تغییر کرده، اما با تأمل بر اشعار وی میبینیم که او در این برهه زمانی به عنوان یک شاعر ضد جنگ و شاعری برای صلح سخن میگوید. به زعم بسیاری از منتقدان او در این مرحله شعرش را از حالت سادگی به پختگی رسانده و تلاش میکند تا مفاهیم بلندتر و پرمایهتر را در قالب زبانی ساده برای مردم به وزن درآورد. شعر «میخواستم، شعری برای جنگ بگویم...» نمونه کاملی از این قالب فکری قیصر در دهه 70 است.
امینپور در دهه 80 تغییر مسیر میدهد و بیشتر به خود شاعری و وجودیاش میپردازد. «دستور زبان عشق» آخرین اثر اوست که در آن با سرودههای کوتاه و هایکو مانندش، بیشتر به بیان روحیات خود میپردازد. دهه 80 را باید دوران اوج شاعرانگی شعر قیصر به حساب آورد که هم از تجربه و آزمون و خطای اوایل شاعری فراتر رفته و با ساختار قویتری در عرصه شعر ظاهر میشود و هم مفاهیمی که وی در شعر خود راه میدهد، مفاهیمی است که انسان امروز ایران را دچار آن میبیند و یا دوست دارد که به آن فکر کند.
شاعر در این مرحله از مستقیمگویی فراتر میرود و گاه با استفاده از نمادهایی جالب و بدیع، احوالات خود را بیان میکند. شعر «موریانه» نمونه کاملی از شعر انتقادی شاعر است که با تمثیل به انتقاد از برخی از افراد جامعه خود میپردازد، عدهای که نمیاندیشند و همانند موریانهای در درخت، به اندیشه انسان امروز رسوب میکنند و سعی در تهی کردن آن دارند.
همین پختگی و تدبر در چگونگی گفتن سبب شده است تا برخی از منتقدان وی را در ردیف حسین منزوی قرار دهند و از او به عنوان یکی از ارکان شعر نیمایی یاد کنند. شفیعی کدکنی در جلسه نقدی که بر آخرین اثر قیصر برگزار شده بود، خطاب به وی میگوید: «همین جا بمان و تکان نخور که به شعر دست یافتهای. فقط کمی اگر لازم است آن را شسته و رفتهتر کن.»
وجه دیگر شخصیت ادبی قیصر امینپور را میتوان در فعالیتهای وی در حوزه کودک و نوجوان دنبال کرد. با وجود آنکه امینپور دو دفتر شعریاش با عناوین «مثل چشمه مثل رود» و «به قول پرستو» را برای گروه سنی کودک و نوجوان سروده، اما این وجه ادبی وی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. مضمونیابی و نکتهبینی شاعر در بیان موضوعات مختلف در کنار توجه به زبان کودکان و نوجوانان ویژگیای بود که امینپور در شعرهای کودکانهاش رعایت میکند و سبب میشود تا «مثل چشمه مثل رود» وی به عنوان یکی از کارهای اصلیاش در حوزه ادبیات و شعر و نه فرعی و جانبی معرفی شود.
امینپور با وجود تمام استعداهای شاعرانگیاش و تجربهها و کارهای استوارش که در دهه 80 به اوج خود رسیده بود و انتظار میرفت که بعد از «دستور زبان عشق»، اثری بهتر به جامعه ادبی عرضه کند، اما به دلیل بیماری ناشی از سانحه تصادفی که در سال 77 برایش اتفاق میافتد، در کمال ناباوری دوستان و همه شاگردانش را ترک کرد.
اگرچه برخی بر این باوراند که امینپور خط فکری خود را بعد از جنگ تغییر داده ، اما به نظر می رسد امینپور رسم شاعرانگی را به خوبی ادا کرده است. به زعم بسیاری از منتقدان، شاعر اجتماعی و متعهد باید شاعر زمان خود باشد و در هر دورهای حرفی را بگوید که دغدغه مردم زمانهاش است. تحول محتوایی و مضمونهای متفاوت در اشعار امینپور اگرچه در بدایت امر تحول فکری او را نشان میدهد، اماپرداختن به موضوعی متفاوت با موضوع دهه 60، همگام بودن او با زمانهاش را حکایت میکند.
انتهای پیام/