گزارش تسنیم | چین و چرخش به آسیای آمریکایی

گزارش تسنیم | چین و چرخش به آسیای آمریکایی

سیاست‌های واشنگتن در شرق آسیا صرفا بر مبنای منافع و اولویت‌های دولت‌ها تعریف نمی‌شود، بلکه دارای ریشه تئوریک است و بر همین مبنا، با آمدن و رفتن دولت‌ها محتوای اصلی آن باقی می‌ماند.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما در ایالات متحده آمریکا، نام یک سیاست در مجموعه مولفه‌های سیاست خارجی واشنگتن زیاد شنیده می‌شد: «چرخش به آسیا». حتی دونالد ترامپ نیز با تمام اختلافات فکری و سیاسیش با اوباما، در کمپین انتخاباتی خود از مقابله با چین سخن گفت.

این روزها حتی سخن از جنگ تعرفه‌ای بین آمریکا و چین است، جنگی که هدف از آن محدودسازی رشد اقتصادی چین است. ترامپ برای محدودسازی چین حتی قواعد تجارت آزاد بین‌المللی را نیز زیر پا می‌گذارد.

ترامپ در 17 نوامبر سال 2017 و پس از سفر آسیایی‌اش در توئیتر خود نوشت: «پس از سفرم به آسیا، همه کشورهایی که در تماس تجاری با ما هستند، می‌دانند که قواعد تغییر کرده است. باید با ایالات متحده منصفانه و به شکل برابر رفتار شود. کسری‌های تجاری بزرگ باید هرچه سریع‌تر کاهش یابند.» منظور ترامپ، کسری تراز تجاری آمریکا با چین است.

از سوی دیگر، واشنگتن به دنبال موازنه‌سازی دور از کرانه (Offshore Balancing) با همکاری همسایگان چین بالاخص در دریای چین جنوبی است. کره شمالی به‌عنوان متحد سنتی چین دهه‌ها با سیاست‌های تخریب‌گر ایالات متحده مواجه بوده و خلاصه اینکه چین به شکل تمام‌عیار اگر نه علنا، اما عملا به‌صورت یک خصم بالقوه و یک قدرت در حال ظهور لازم‌التحدید از سوی واشنگتن نگریسته می‌شود.

در اینجا قصد آن نداریم توضیح دهیم چه تقابلاتی بین آمریکا و چین در جریان است. ماهیت این تقابلات از دوره‌ای به دوره دیگر متفاوتند اما نکته اینجاست که همیشه وجود دارند و از آن جالب‌تر اینکه «ریشه تئوریک» دارند. آنچه در این گزارش به‌صورت مختصر به آن خواهیم پرداخت یک ریشه نظری مهم در تقابل بین آمریکا و چین است.

* جان مرشایمر، نظریه‌پرداز نوواقع‌گرا

«جان مرشایمر» استاد دانشگاه شیکاگو است و به‌عنوان یکی از مشهورترین نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل شناخته می‌شود. او از افراد صاحب نظریه و بنیان‌گذار نوواقع‌گرایی تهاجمی در روابط بین‌الملل است. طی سال‌های اخیر او دانشگاه به دانشگاه و کنفرانس به کنفرانس در سطح بین‌المللی سخنرانی کرده و نسبت به تاثیرات آینده چین در مقدرات آمریکا هشدار داده است.

زمانی که واشنگتن بر سر مساله شبه جزیره کریمه با روس‌ها درافتاد، وی در یک سخنرانی که در ژاپن ایراد شد، از سیاست واشنگتن انتقاد کرد چرا که بر این باور بود که آمریکا نباید نیروی خود را در اروپا به هدر دهد، نیرویی که باید صرف محدودسازی چین شود. وی همچنین از منتقدان سیاست خاورمیانه‌ای واشنگتن و به‌خصوص درگیر شدن آمریکا در بحران سوریه است چرا که به باور وی، آمریکا منافع چندانی در سوریه ندارد.

مرشایمر چون تمام رئالیست‌ها، اصل اساسی را برای دولت‌ها «بقا» می‌داند. تضمین بقا از نظر او، ایجاد هژمونی منطقه‌ای است. از نظر این نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل هژمونی در سطح جهانی به‌جهت موانع ژئوپلتیک امری ناممکن و نامحتمل است و تلاش برای شکل‌دهی به آن نیز عبث، لذا از منتقدین سیاست تسلط جهانی واشنگتن محسوب می‌شود.

از نظر مرشایمر آمریکا توانسته است در نیمکره غربی به هژمونی دست یابد. این کشور علاوه بر در اختیار داشتن سلاح اتمی به عنوان بازدارنده نهایی از نظر جغرافیایی نیز در موقعیتی منحصر به فرد قرار دارد. به گونه‌ای که از شمال و جنوب مورد تهدید هیچ قدرت نظامی قابل توجهی نیست و شرق و غرب آن را نیز دو اقیانوس در بر گرفته است.

اما مرشایمر هژمونی منطقه‌ای را به تنهایی برای تضمین بقا کافی نمی‌داند. از نظر او واشنگتن با هژمون شدن در نیمکره غربی نیمی از راه را رفته است. اکنون نباید اجازه دهد که در دیگر مناطق بین‌المللی هژمون دیگری شکل بگیرد.

از نظر جان مرشایمر، جهان چند منطقه راهبردی و مهم دارد: نیمکره غربی یاهمان قاره آمریکا، شرق آسیا، اروپا و خلیج فارس. با این حساب واشنگتن نباید اجازه دهد که در اروپا، شرق آسیا و خلیج فارس کشوری به هژمونی دست پیدا کند.

* کنترل حریف

از نظر مرشایمر اگر کشوری بتواند در هر یک از سه منطقه‌ای که ذکر شد، به هژمونی دست پیدا کند و خیالش از بابت بقا آسوده گردد، این امکان را خواهد یافت که وارد نیمکره غربی شده و بقای ایالات متحده را به خطر افکند.

از این رو فرمول این استاد دانشگاه شیکاگو برای تضمین بقای واشنگتن افزایش حداکثری قدرت در نیمکره غربی به‌علاوه کنترل حریف در سه منطقه حیاتی شرق آسیا، اروپا و خلیج فارس است.

* چرا چین؟

در بین تمام کشورهای جهان جمهوری خلق چین بیش از هر کشور دیگری نظر مرشایمر را جلب کرده است علت این امر آن است که پکن در چهار دهه گذشته یک رشد اقتصادی قابل توجه و در عین حال مستمر را توانسته کسب کند و پیش‌بینی‌ها حکایت از آن دارد که این روند رشد اقتصادی چشم‌اندازی از توقف ندارد.

رئالیست‌ها اصلی‌ترین مؤلفه قدرت را قدرت نظامی می‌دانند، اما قدرت اقتصادی به صورت بالقوه این قابلیت را دارد که به قدرت نظامی تبدیل شود. این در حالی است که چین هم اکنون نیز قدرتی هسته‌ای است و حتی در بازار صادرات جهانی تسلیحات نیز برای خود جای پا باز کرده است. چین همچنین از دو مؤلفه قدرت  تأثیرگذار دیگر برخوردار است که یکی سرزمین گسترده آن و دیگری جمعیت پرشمار آن می‌باشد.

در چنین شرایطی مرشایمر حق دارد نگران باشد که در دهه‌های آینده قدرت اقتصادی چین به قدرت نظامی ترجمه شده و این توان نظامی منجر به هژمونی منطقه‌ای چین گردد. این هژمونی منطقه‌ای از نظر مرشایمر و هم‌فکرانش می‌تواند به خطری برای آمریکا در نیم‌کره غربی تبدیل شود.

* چرخش به آسیا

چرخش به آسیا با هر رنگ و لعابی که از سوی آمریکایی‌ها مطرح شود، محتوایی جز دو مقوله ندارد:

اول، کند ساختن رشد اقتصادی چین و حتی در صورت امکان، معکوس کردن روند این رشد. تصمیمات تعرفه‌ای ترامپ دقیقا در همین راستا قابل تعریف است.

دوم، ایجاد بستر مناسب در همسایگان چین در جنوب شرقی آسیا، از استرالیا گرفته تا ژاپن برای ایجاد توان‌مندی موازنه دور از کرانه.

بنابراین، واشنگتن از یک‌سو به فکر تحدید توان اقتصادی چین است و از سوی دیگر به‌دنبال آن است که پکن در منطقه جنوب شرقی آسیا به یک برتری نظامی بلامنازع دست نیابد.

بنابراین در شرق آسیا شاید در آینده شاهد ائتلاف‌های نظامی علیه چین هم باشیم.

چرخش به آسیا بر بستر ریشه‌های تئوریک شکل گرفته است. چینی‌ها دیر یا زود با ظهور عملی تئوری‌ها مواجه خواهند شد، حتی اگر سیاستشان این باشد که تا سال 2050 جز در خصوص مسائل اقتصادی صحبتی نکنند و حرفی نشنوند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان