یادداشت| نگاهی به روابط جمهوریهای قفقاز با یکدیگر؛ شرایط نه جنگ نه صلح و دخالت عنصر سوم
تلاش بازیگران خارجی نظیر آمریکا و رژیم صهیونیستی برای بهرهبرداری از اختلافات جمهوریهای قفقاز برای نفوذ و بهرهکشی از ظرفیتهای این جمهوریها در دوره ضعف و ناتوانی روسیه، از دلایل تداوم اختلافات این کشورها با همسایگانشان است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، از گذشته نقل است که وجود همسایه خوب؛ نعمتی ارزشمند و همسایه خوب بودن مایه محبت و دوستی است. با این مقدمه به بررسی نوع روابط و همسایگی کشورهای تازه استقلال یافته از شوروی به ویژه در حوزه قفقاز خواهیم پرداخت که گویا در بهره مندی از این آموزههای بسیار بدیهی فاصله زیادی دارند.
نگاهی به روابط کشورهای تازه استقلالیافته از شوروی با همسایگان پس از حدود سه دهه گویای یک واقعیت قابلتأمل است و آن عدم تفاهم در اکثر این تعاملات است. این جمهوریها وجوه مشترک بسیاری دارند که مهمترین آنها خاستگاه مشترک (اقمار شوروی)، زبان مشترک (روسی) و سیاستهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و.. مشترک است. بااینوجود نمیتوانند با یکدیگر تفاهم کرده و مسائل فیمابین خود را بهصورت مسالمتآمیز حلوفصل کنند و به توسعه همهجانبه همدیگر در دوران طلایی استقلال کمک کنند. این موضوع حقیقتاً جای تأمل و تأسف بسیار دارد. در این مجال به بررسی گذرای روابط سه کشور حوزه قفقاز جنوبی با همسایگان خواهیم پرداخت.
جمهوری آذربایجان: نه جنگ نه صلح و وارد کردن طرف سوم برای موازنه
جمهوری آذربایجان از جنوب با ایران، از شمال با فدراسیون روسیه (جمهوری خودمختار داغستان)، از غرب با ارمنستان و از شمال غرب با گرجستان هممرز است. این کشور همچنین از سمت شرق به دریای خزر متصل است که از آنجا هم با کشورهای ایران، ترکمنستان، قزاقستان، روسیه مرز دریایی مشترک دارد.
جمهوری آذربایجان علیرغم روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه، اما روابطی سرد و توأم با سوءتفاهم دارد که ناشی از احساس عدم امنیت بهویژه وابستگی زبانی؛ دینی و فرهنگی با جمهوری اسلامی ایران و نیز سابقه سلطه دو قرنی روسیه بر آن است.
این سوءتفاهم و نگرانی سبب شده است تا این کشور در تلاش برای واردکردن بازیگران سومی جهت خنثی کردن توان بازیگری این دو همسایه شمالی و جنوبی بیفتد. در این راه دست به دامن دشمنان و رقبای درجه یک همسایگان دیرینه خود یعنی رژیم اشغالگر قدس، ایالاتمتحده آمریکا و اروپا شده است.
رابطه جمهوری آذربایجان با همسایه غربی خود یعنی ارمنستان به گونه دیگری است. نه جنگ نه صلح اصطلاح معمولی است که به نوع روابط موجود با دو کشور اطلاق میشود و بهخوبی گویای سطح تنش در روابط آنها است. تقریباً در همه اخبار روزانه رسانههای این دو کشور؛ اخبار مربوط به درگیرهای مرزی بر سر موضوع قرهباغ منعکس میشود.
گسترده شدن دامنه حضور آذری زبانها به درون سرزمینهای همسایههای شمالی یعنی داغستان روسیه و گرجستان نوع روابط جمهوری آذربایجان با آنها را هم تحت تأثیر قرار داده است. این حضور در مواقع توسعه روابط نوعی فرصت محسوب میشود و در شرایط برودت روابط نوعی تهدید محسوب میشود. با این وجود سه کشور همسایه با چشمپوشی از این موضوع؛ سعی در حفظ روابط موجود دارند بهگونهای که جمهوری آذربایجان فعلاً با گرجستان روابط قابلقبولی دارد. جمهوری آذربایجان با همسایگان آبی خود در حوزه خزر نیز به بهانههای مختلف از جمله رژیم حقوقی این دریا؛ دچار اختلاف است.
ارمنستان: روابط حسنه با روسیه به دلیل دِین تاریخی
ارمنستان بهعنوان دومین جمهوری قفقاز جنوبی وضعیتی مشابه جمهوری آذربایجان دارد. این جمهوری به دلیل اشغال بخشهای وسیعی از خاک جمهوری آذربایجان، همچنان که گفته شد، با این کشور در حالت نه جنگ نه صلح قرار دارد. همسایه غربی این کشور یعنی ترکیه نیز به دلیل وجود علایق مشترک با جمهوری آذربایجان، روابط سردی با ارمنستان دارد. در نتیجه این کشور هم؛ تنها با گرجستان دارای روابط قابلقبول است. همچنین از آنجا که این کشور بنای خود را مدیون روسیه بوده و با این کشور دارای ارتباطات گسترده نظامی، سیاسی و اقتصادی است، لذا روابط حسنهای هم با آن دارد؛ گرچه پس از بروز انقلاب مردمی در این کشور در آوریل گذشته و روی کار آمدن غربگرایان؛ باید منتظر ماند و روابط آن با روسیه را با دقت بیشتری زیر نظر داشت.
این سردی روابط در دو جمهوری فوق همچنان که گفته شد دلایل متعددی دارد که در مورد جمهوری آذربایجان بیشتر ناشی از احساس عدم امنیت و بحران هویت و همچنین وجود حکومت خودکامه در آن است، اما در ارمنستان؛ ناشی از بلندپروازیهای قومیتی و احساسات ناسیونالیستی قومی و افسانههای تاریخی است.
عدم مدیریت صحیح این حس ناسیونالیستی که ریشه در آموزههای دوران کمونیستی دارد و در سالهای پس از استقلال هم بر شدت آن افزودهشده است، حل مشکل با همسایگان را دچار موانع و محدودیتهای بسیار کرده است.
گرجستان: اختلافات ارضی با ترکیه و روسیه که منجر به تنش شده است
سومین کشور حوزه قفقاز جنوبی کشور گرجستان است. این کشور در جنوب غرب با ترکیه، در جنوب با ارمنستان و در جنوب شرقی با جمهوری آذربایجان و در شرق و شمال با روسیه همسایه است. همچنین از غرب به دریای سیاه منتهی میشود.
گرجستان با ترکیه و روسیه دارای اختلافات ارضی و مرزی است که در رابطه با روسیه چند بار به تنش نظامی کشیده شده است. همچنین توسعه دامنه حضور اقلیت آذری و ترکتبارها در عمق سرزمینی آن، سبب وجود زمینه اختلاف بین این کشور با همسایگان ترکزبان خود در جنوب شده است. با اینهمه در حال حاضر با روسیه که بیشترین مرز مشترک را دارد در حالت تخاصم قرار دارد، اما با بقیه همسایگان روابط قابلقبولی دارد.
چرا اختلاف؟
نوع روابط این جمهوریها و حتی دیگر جمهوریهای برآمده از شوروی در آسیای مرکزی و اروپای شرقی میتواند برآمده از چند اشکال مهم باشد:
اولاً جدیدالتأسیس بودن این جمهوریها. زمان زیادی لازم است تا یک کشور و ملت بتواند به دولت – ملتسازی واقعی دستیافته و تجربه کافی برای حل اختلاف با همسایگان را بیاموزد. در حال حاضر بیشتر این کشورها فاقد این توانمندی هستند.
دوم، تعلیمات ناسیونالیستی و برتری جویانه دوران کمونیستی: این آموزهها بهاندازهای احساسات ناسیونالیستی را در بین مردم این جمهوریها بالا برده که با وجود نبود توان بازیگری کافی؛ دارای بلندپروازیهای کاذب هستند.
سوم؛ سیاستهای تفرقهافکنانه و تقسیمات ناصحیح مرزها: تقسیمات غلط مرزهای جغرافیایی جمهوریها با هدف دائمی کردن اختلاف در بین آنها و یا شاید تقسیمات ناشیانه و غیر دقیق در زمان شورویها، سومین دلیل بروز و وجود اختلاف این کشورها با همسایگان آنها است. این تقسیمات چه عامدانه و چه ناشیانه سبب به ارث بردن مشکلات و اختلافات عمیقی در بیشتر کشورهای تازه استقلالیافته شوروی شده است. شدت این اختلافات به حدی بوده که بلافاصله پس از استقلال، آسیای مرکزی و قفقاز درگیر جنگهای منطقهای و داخلی شدند.
چهارم؛ حضور بازیگران فرا منطقهای: تلاش بازیگران خارجی برای بهرهبرداری سوء از اختلافات این جمهوریها برای نفوذ و بهرهکشی از ظرفیتهای این جمهوریها در دوره ضعف و ناتوانی روسیه، چهارمین دلیل تداوم اختلافات این کشورها با همسایگان آنها است. این سیاست بهویژه در حال حاضر از سوی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در دو منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در حال اجراست.
قطعاً وجود یکپارچگی و اتحاد در بین این جمهوریها باعث همگرایی مجدد آنها با هم و یا با روسیه و همسایگان و سازمانها و ائتلافهای منطقهای از جمله شانگهای، اکو و ... خواهد شد. در حالیکه در صورت وجود اختلاف؛ هر کدام از این جمهوریها بهعنوان یک بازیگر آشوب ساز عمل کرده و مانع از انسجام منطقهای خواهد شد. همچنین تبلیغات بازیگران فرامنطقه ای در خصوص تلاشهای روسیه برای استیلای مجدد بر سرزمینهای سابق شوروی باعث ایجاد نگرانیهای دائمی در بین این جمهوریها میشود. در این رابطه البته نمیتوان از برخی سیاستها و اظهار نظرات مقامات روسیه در دامن زدن بر این تبلیغات هم چشمپوشی کرد.
حال اگر بخواهیم حداقل یکی از این عوامل مهم آشوب ساز را از منطقه دور کنیم باید هرگونه ادبیات برتری جویانه و تملک خواهی نسبت به این سرزمینها را کنار گذاشته و این کشورها را در عمل و رفتار بهعنوان واحدهای جغرافیایی و سیاسی مستقل بینالمللی به رسمیت بشناسیم. در این زمینه ترکیه عملکرد موفقتتری نسبت به بقیه همسایگان داشته است.
پنجم؛ وجود حکومتهای غیردموکرتیک: آخرین دلیل وجود اختلاف در بین کشورهای تازه استقلالیافته شوروی؛ وجود حاکمان دیکتاتور و حکومتهای غیردموکرتیک و یا شبه دموکراتیک در این کشورهاست. یکی از سیاستهایی که اینگونه حاکمان برای تداوم حکومت خود به کار میبرند، ساختن و بزرگ کردن یک دشمن یا تهدید خارجی دائمی کاذب است تا در پناه آن؛ سیاستهای کنترلی نسبت به ملت خود را پیاده کنند، لذا به هر میزان که این جمهوریها در عرصه دموکراسی ضعیفتر باشند اختلافات آنها با کشورهای همسایه بیشتر بوده و سیاستهای ناهمساز با همسایگان و ائتلافهای منطقهای پیرامون در بین آنها بیشتر خواهد بود. بهجای آن تلاش برای ورود به سازمانهای فرامنطقه ای همانند ناتو و اتحادیه اروپا و ... ائتلاف با کشورهای آن سوی اقیانوسها بیشتر است.
نتیجه: گاهی تحمل سختیها و ناسازگاریهای همسایگان برای حُسن هم جواری لازم است. اگر بخواهیم روابط از هم نگسلد باید صبور بود و تحمل کرد و بدی را با بدی پاسخ نداد.
یادداشت:عبدالرحمان عبدانی
انتهای پیام/