تهیهکننده "مادر قلب اتمی": من پیشینه اطلاعاتی و امنیتی ندارم!
در فرهنگ گیشهسازی ایران از المانها و آموزشهای نادرست استفاده میشود که عرف است. من با شجاعت تمام بهعنوان تهیهکننده فیلم میگویم؛ گفتار ایشان نادرست بوده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سیدامیر سیدزاده تهیهکننده سینمای ایران با تولید و پخش آثار آلترناتیو از تهیهکنندگان جنجالی سینما محسوب میشود که فرازهایی از کارنامهاش مثل فیلم تهیه «زندگی جای دیگریست»، بسیار قابل اعتنا و تأمل است. اما برخی آثارش محل مناقشه و چالش است. به هیچ عنوان تصور نمیکردیم که تهیهکننده سینمای آلترناتیو، اهل گفتوگوی آلترناتیو هم باشد و تندادن او به این گفتوگو، منجر به یک بحث مفصل و چالشی شد. بخش اول گفتگو (اینجا)
بخش سوم
بخش چهارم
بخش پنجم
*در این جریانسازی چرا با روشنفکرهای بدخیم جامعه کار میکنید، چرا با خوشخیمها کار نمیکنید؟
این فیلمسازانی که با آنها کار کردم، همگی بدخیم نبودند. اگر علی احمدزاده و امثال او از جریانسازان بدخیم نظام شمرده میشوند من واقعاً آگاهی از این موضوع نداشتم. من فکر میکردم علی احمدزاده یک انسان بااستعداد است و میشود با او کار کرد و فیلمساز خوبی میشود، همان گونه که الآن اعتقاد دارم آقای محسن امیریوسفی با داشتن فیلم "آشغالهای دوستداشتنی"، فیلمساز خوبی است، یعنی میشود با هدایت او از مسیر درست از او یک فیلمساز خوب در جامعه تحویل گرفت. شما توجه کنید بهنام بهزادی، سامان سالور، نقی نعمتی، خانم تینا پاکروان، آقای منوچهر هادی، آقای برزو نیکنژاد، محمود غفاری، علی فخر موسوی، اینها فیلمسازانی بودند که با من کار کردند، آیا همه آنها بدخیم بودند؟ خیر، ما با برزو نیکنژاد فیلمی بهاسم "ناخواسته" کار کردیم که الآن در حال اکران است، فیلم بسیار خوبی است، داستان بسیار خوبی را بیان میکند، خط قرمزی هم هست، اما خیلی خیلی فیلم بهروز و مورد نیاز جامعه و اجتماعی است و بدون اینکه حتی یک فریم از فیلم را دربیاورند به ما پروانه نمایش دادند. فیلم "شماره 17 سهیلا" را ببینید که یکی از جنجالیترین موارد روز اجتماع یعنی بحران جنسی زنان، بدون کوچکترین ممیزی به آن پروانه نمایش داده شد. حالا کاری نداریم در اکران چگونه سرش را میبرند، اما واقعیت مطلب این است که حقیقتی را مطرح میکند که این حقیقت مابهازای آن در جامعه امروزی ما اگر به آن توجه نشود، فاجعه بهبار میآید، سن ازدواج در خانمها نباید بالا برود، این یک شعار درستی است.
*آقای سیدزاده، من تمام حرفهای شما را درباره فیلم "شماره 17 سهیلا" قبول دارم، من خودم مدافع این فیلم هستم، این از معدود فیلمهای خوشخیم در کارنامه شماست.
یعنی ناخواسته بدخیم است؟ ناخواسته را حوزه علمیه قم تأیید میکند. علمای قم این فیلم را دیدند و گفتند کاری که این فیلم کرد 100 تا منبر نمیکند، من سند میآورم تا شما ببینید، من فیلم ناخواسته را به چندین تن از علمای خوب قم که مورد وثوق نظام و مردم هستند، نشان دادم. این بزرگان خدای نکرده از کسانی نیستند که مثل آیتالله فلانی فلانی مثلاً با نظام زاویه داشته باشند، کسانی هستند که الآن حرفشان فتوا و حجت است، فیلم را نشان دادم و همگی آنان تأیید کردند و میگویند یک مرد، یک طلبه که تافته جدابافته نیست، با یک دختر تنها نمیشود، اینجاست که رسالتش وظیفه انسانیاش، وظیفه شرعیاش، وظیفه اخلاقیاش و ضمیر درونیاش باید او را رهبر و راهبری کند که دچار هوا و هوس نشود. مسیر عشق را درست نشان بدهد، انتهای قصه شما میبینید آن طلبه روحانی در تصادف بهنوعی کشته میشود ولی یک چیزی را بهزبان میآورد و میگوید: «انسان وقتی عاشق شد و این عشق پاک بود رسالتش را انجام داده، چه بماند چه برود».
در رابطه با فیلم «مادر قلب اتمی» گرچه یک فیلمی بود که مخاطب عام نمیپسندید و فیلمی بود که بهدلیل ترکیب رئال و سوررئالیستی بودنش قابل فهم برای عموم نبود، اما خودمان بعد از اینکه فیلم ساخته شد با آن جریانها نمایش شد و... خب، فیلم شروع شد و اکرانهای خارجی و جشنوارههای خارجی. فیلم حدود 28 بار به جشنواره خارجی رفت، من در یکی از این جشنوارههای خارجی حضور پیدا نکردم، چرا؟ چون این شک و شبهه در خودم وجود داشت که با توجه به نگاهی که نسبت به فیلم وجود دارد، بحث سیاسی نسبت به فیلم داده شود و از موضع سیاسی با فیلم برخورد شود. با وجود اینکه دعوتنامه آن جشنوارهها برای من میآمد، من نرفتم و فقط پیامی که به مسئول برگزاری آن جشنواره میدادم، در بخشی که فیلم در آن قبول شده بود، میگفتم "لطفاً فیلم را از موضع سیاسی بررسی نکنید، ببینید، فیلم را از موضع یک فیلمساز جوان ببینید". «مادر قلب اتمی» با شرایط فیلمسازی روز دنیا در این جشنوارهها پذیرفته شد، چون جشنوارههای خیلی معتبری بودند حالا در خیلی از جشنوارهها جوایزی گرفت و در بعضی جشنوارهها نپسندیدند و نتوانست حرفی برای گفتن داشته باشد، اما در مجموع هدف من از ساخت فیلمهایی مثل «مادر قلب اتمی» مثل «ناخواسته» مثل «آمین خواهیم گفت» و «تنها دوبار زندگی میکنیم» بهطور قطع و یقین کمک به نسل جوان و کمک به فیلمساز این بود که در مسیر درست قرار بگیرند، فیلمساز بشوند، نه خدای نکرده معاند نظام، نه خدای نکرده اپوزیسیون و خدای نکرده کسانی که بیایند از هنر هفتم سینما بخواهند علیه مشروعیت نظام و مردممان حرف بزنند و موضع بگیرند. من هیچوقت این دیدگاه را قبول نداشتم و ندارم و قبول نخواهم داشت، حتی در فعالیتی که در خارج از کشور هم داشتم، اگر فیلمی ساختم تلاش کردم بتوانم تمام باورهای دینی و اعتقادی خودم (را) که متکی به باورهای نظام جمهوری اسلامی است، به آن ایمان و اعتقاد داشتم (انتقال بدهم) و ذرهای از آن کوتاه نیامدم.
*آقای سیدزاده، درباره فیلم «شماره 17 سهیلا» اتفاقی افتاد که خیلی زشت و زننده بود. شما یک فیلمی ساختید که جامعه بانوان را در مسیر تازهای هدایت کند، از این جنبه باید به فیلم نگاه کرد. قبل از اینکه ببینیم این فیلم درباره مطالبات عینی بانوان است، از این زاویه که به آن نگاه میکنم که بهشدت فیلم درستی است و قابل اعتماد. اما شما در این فیلم یک آنونسی میسازید که خانم الناز حبیبی بهخلاف فیلم شما تبلیغ و ترویج ازدواج نمیکند. شما در فیلم به جامعه بانوان هشدار میدهید که ممکن است از یک سنی بگذرید و دیگر نتوانید ازدواج کنید، آن خانم در آن آنونس میگوید که "چهکسی الآن ازدواج میکند؟ آقایان یک همسر دارند، یک دوست دختر هم دارند"، این نوع باور و این نوع تبلیغ با آنچه در متن فیلم است بسیار متفاوت است.
قطعاً حرف شما را قبول دارم، در جریان ساخته شدن آنونس خانم الناز حبیبی نبودم و زمانی در جریان قرار گرفتم که توسط افراد پخشکننده فیلم ساخته شده بود و انتشار داده شده بود. من هم از آن آنونس خیلی ناراضی بودم، چون دقیقاً در تضاد با اهداف و شعار فیلم بود، ما بالاخره در فیلم داریم این را میگوییم که یکم اینکه؛ دخترخانمها و خانمها سن ازدواجشان در یک موقعیت طلایی نباید از بین برود که دچار آن مشکلات و گرفتاریها شوند. دوم اینکه؛ همه را سوق میدهیم بهسمت خانواده، نه خدای نکرده چیزهایی که امروز بهنام ازدواج سفید و اتفاقاتی از این دست که اتفاق میافتد. اصلاً هدف فیلم پیام دادن و رساندن مفهومی است که بدان اشاره کردم. اینکه حالا ایشان چنین مطلبی را گرفته قطعاً از نظر من، مطلب خلاف واقعی است، خودم آن را قبول ندارم.
متأسفانه گاهی در فرهنگ گیشهسازی ایران از المانها و آموزشهای نادرست استفاده میشود که عرف است. من حرف شما را تأیید میکنم و این کار نباید صورت میگرفت. من با شجاعت تمام بهعنوان تهیهکننده فیلم میگویم؛ هم گفتار ایشان نادرست بوده و هم پخش آن آنونس از نظر من شاید بیشتر بههدف بازاریابی، بههدف مارکتینگ فیلم و فروش بوده که نباید این کار صورت میگرفت.
*آقای سیدزاده، مافیای سینما را در حوزه پخش چگونه قضاوت میکنید؟
من هیچ وقت قضاوت نمیکنم، من همیشه نظرات خودم را منعکس میکنم. صنعت سینمای ایران ــ اگر بشود اسم صنعت را روی آن گذاشت ــ از آفتها و آسیبهای متعددی رنج میبرد، بزرگترینش عدم کفایت تعداد سالن در کشور است. ما آنقدر سالن در کشور نداریم و این مسئله آسیب خیلی بزرگی است برای مملکتی که 80 میلیون جمعیت دارد و امالقرای جهان اسلام است و قرار است داشتههای فرهنگی خودش را در دنیا مهار بکند. ما به تعداد زیادی سالن احتیاج داریم، چه در بخش دولتی، چه در بخش خصوصی. این بزرگترین معضل ما در صنعت نابسامان سینمای ایران است. مطلب دوم موضوع بازیگرمحوری در سینمای ایران است. متأسفانه بعضی از دوستان تهیهکننده ما کار را به جایی میرسانند که هر مبلغی را هر بازیگر درخواست میکند به او میدهند بهطوری که امروز توانی برای فیلم ساختن فیلمسازان مستقل باقی نگذاشتهاند، یعنی بازیگری که آمده مقابل من 500 میلیون تومان تقاضای دستمزد کرده، قبلاً بنده او را با 100 میلیون تومان سر پروژه میآوردم اما این بازیگر این رقم را حق خودش میداند و این اشکال اساسی ماست. بازیگرمحوری الآن بهشدت به سینما آسیب میرساند.
مطلب بعدی که درباره سینمای ایران میشود وضعیت اکران است. 5 درصد از فیلمهایمان در طول یک سال خوب میفروشند، یعنی اگر 100 فیلم در طول سال ساخته میشود 5 یا 6 فیلم در طول سال با ارقام میلیاردی میفروشند، فیلمهایی مثل نهنگ عنبر، گشت ارشاد، آیینه بغل و مصادره و ... اگر بخواهید یک واکاوی دقیقی بکنید تعداد آنها به 10 نمیرسد، بهطور قطع و یقین یعنی 10درصد نخواهد شد.
*پس شما الآن باید یک فیلمساز ورشکسته باشید!
قطعاً این اتفاق افتاده است. من چهار ماه است دو پروانه ساخت گرفتهام ولی هیچکدام از آنها را نمیتوانم شروع کنم، دلیلش چیست؟ دلیلش همین آسیبشناسی است که الآن با هم میکنیم، یعنی هم در بازیگری به مشکل میخوریم و هم در اکران. بازیگری که از من میگرفت 200 میلیون تومان الآن برای سه روز کار میگوید "100 میلیون تومان میخواهم."، این را باید چه کنم؟ توقع این بازیگر را چهکسی بالا برد؟ از آن طرف نهادهایی بودند، کمک میکردند من مثلاً فیلم اجتماعی خوبی بسازم، یکی از فیلمها، فیلم دوم همین آقای غفاری است، بهنام «داوود باید ترک کند» و یک فیلم دیگری بهنام آخرین حکم!
با خیلی از نهادها نشستیم بهاتفاق کارگردان حرف زدیم. نمایندهای به من معرفی کردند، نشستند تجزیه و تحلیل کردند، دیدند فیلم بسیار خوب و در جایگاه درستی است و باید ساخته شود، شش ماه است که مرا بلاتکلیف گذاشته اند، یک بخشی را قرار بوده قوه قضاییه تامین کند متاسفانه انجام نشده ،یک بخشی را منطقه آزاد قشم قرار بوده مشارکت کند به تعهدشان عمل نکردند. یک بخشی را قرار بوده از قم یک کانالی اقدام کند. بخش اصلی را باید فارابی حمایت کند، از روز اول گفتند که فیلمنامه مورد تایید است و طبق نظراتی که داشتند فیلمنامه بازنویسی شده اما من الان شش ماه است که درگیر فارابی هستم. یعنی فیلمنامه ای که مصوب کردند در آن مشارکت کنند نه به آن وام میدهندو نه سرمایه گذاری. نتیجه نگرفتم!دلیلش جیست؟ اول گران شدن تولید فیلم و دوم عدم وفای عهد کسانی که باید مشارکت کنند و همراهی کنند که هیچکدام به تعهداتشان عمل نکردند.
این همه من فیلم سهیلا شماره را که فیلم ارزانی بود ساختم اما در اکران ببینید چگونه سرش را بریدند. من کاری ندارم که همین اتفاق برای مادر قلب اتمی هم افتاد،برای زندگی جای دیگریست هم افتاد ،برای فیلم ناخواسته هم افتاد.متاسفانه چیزی که از آن به عنوان مافیای اکران یاد میکنم، دقیقا حواسش به همه چیز هست.
دقیقا میداند فیلم فلانی را بین دو فیلم دیگر بگذارد تا هم نفروشد و هم ساقطش کنند و بتواند فیلم بعدی که میفروشد در دو هفته اکران کنند، این واقعیت ملموسی است که اگر شما ذرهای دقت کنید میتوانید آن را حس و درک کنید. آقایان هم به رویشان نمیآورند، کاری هم نمیشود کرد، آن متولیان فرهنگی هم دارند میبیننند، یا آگاهانه با آنها در حال همراهی میکنند.
* یا مشارکت؟
یا دارند مشارکت میکنند، یکی از این دو حالت است، آگاهیشان از لحاظ تعاملی است که انجام میدهند یا مشارکتی که ممکن است ذینفع باشند. واقعا این مطلب را نمیدانم ولی چیزی که میدانم این است که فیلمساز مستقل، فیلمساز اجتماعی امروز متاسفانه محکوم به ورشکستگی است.
من برای 12 فیلمم تقریبا نزدیک به 3 میلیارد تومان، تا به امروز از جیبم هزینه کردم و برنگشته است. حالا باید جواب اخطارنامه مالیاتی را هم بدهم که فیلم ساختم ،این قدر هزینه شده، یک دهم خودش نفروخته، 10 درصد خودش هم نفروخته و شما هم فرم اظهارنامه مالیاتی من را بر این اساس بپذیری. چند روز پیش اداره مالیات بودم، یک عملکرد برای من آوردند، برای سال 94 یا 95 گفتم که من اصلا در آن سال، کار نکردم. من آن مبلغ را دادم، چون دیدم دوندگیاش برای من خیلی بیشتر از این چیزهاست، چرا باید اینگونه باشد؟ من که پفک نمکی و چیپس و اینجور چیزها را نمیفروشم که سود مشخصی داشته باشد. کار فرهنگی میکنم و همراهی نمیکنند، چه در ساخت فیلم و چه در همراهی بعد از اکران.
*آقای سیدزاده، یک شایعهای در سینما است که با شما رک مطرح میکنم، میگویند شما تهیه کننده وزارت اطلاعات هستید برای ساختن فیلمهای آلترناتیو، چقدر این حرف درست است؟ کارمند وزرات اطلاعات هستید؟
چنین چیزی واقعیت ندارد، خیر، به هیچ عنوان، این دوستان ما متاسفانه این شایعات و این حرفها را میزنند، غافل از اینکه کاش قبل از زدن این حرفها راجع به آن تحقیق کنند. بالاخره من سابقهای دارم، سابقهای 37، 38 ساله دارم، خوب است که جلوی دوربین شما میگویم، اخیرا همین تهدیدها و به اصطلاح مسائل تلفنی شروع شد که خیلی خود من و خانوادهام از این قضیه رنج میبریم . این که میگویند فلانی کارمند وزارت اطلاعات است، فلانی پیشینه. وزارتی دارد، اینها همه شایعه است و هیچکدام صحت ندارد و شما بشنوید و اگر میشنوید باور نکنید.
* حرف آخر
از اینکه رک و بیپرده دغدغههای انسانی که قرار است کار فرهنگی انجام بدهد میشنوید و منتقل میکنید به جامعه و امیدواریم که این انتقال تاثیر مثبت خودش را داشته باشد جای خوشحالی دارد و از شما تشکر میکنم و امیدوارم این گفتوگوهای چالشی واقعیتهایی به دست بیاید که این واقعیت براساس رشد و پویایی جامعه را نشان دهد.
گفت و گو از حسین جودوی
انتهای پیام/