کهگیلویه و بویراحمد| حسرت تلخ دختران روستایی؛ مقصر بی‌سواد ماندن "زهرا" کیست؟+فیلم

کهگیلویه و بویراحمد| حسرت تلخ دختران روستایی؛ مقصر بی‌سواد ماندن "زهرا" کیست؟+فیلم

اینجا در دورافتاده‌ترین روستای دهستان سیلاب و کلوار از توابع شهرستان بویراحمد، دختری به دنبال مقصر بی‌سوادی‌اش می‌گردد؟ "زهرا"، دختری ۲۶ ساله با چهار خواهر قد و نیم قد که به علت فقر و نداری حسرت‌های زیادی به دلشان مانده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از یاسوج، صبح یک روز گرم تابستانی است. آفتاب خود را پهن آغل کرده، گوسفندان برای چرا رفته‌اند. خاتون خانم در حالی که دست چپش را روی کمر گذاشته، خم شده و با جاروی رنگ و رو رفته‌ای که در دست راستش گرفته آغل را جارو می‌زند، چند سالی می‌شود که درد کمر به سراغش آمده، جارو زدن آغل گوسفندان عادت هر روزه‌شان شده است، می‌گوید: اگر آغل را یک روز جارو نزنیم بوی بدش اجازه نمی‌دهد شب بخوابیم. از همسایگی با گوسفندان خاطرات خوشی ندارد شب که می‌شود کک‌ها خونشان را می‌ممکند.

خاتون خانم پنج دختر قد و نیم قد دارد. تقدیر نبوده که خاتون خانم پسری داشته باشد. به نظر می‌رسد که شوهرش از آنهایی است که دلش پسر می‌خواست و خاتون خانم برای تن دادن به خواسته شوهرش و شاید هم بستن دهان اطرافیان تصمیم گرفته بود آن‌قدر بچه به دنیا بیاورد و درد زایمان‌های پی در پی را تحمل کند تا بالاخره یکی‌شان پسر شود اما سرنوشت، تقدیر دیگری را برای او و همسرش رقم زده بود.

حالا دیگر خاتون خانم و شوهرش آنقدر جوان نیستند که به پسردار شدن فکر کنند. شوهر خاتون خانم سنش به بالای 60 سال رسیده و مدتی است با بیماری قلبی دست و پنجه نرم می‌کند. امرار معاش آنقدر برای این خانواده هفت نفره سخت شده که به سختی از پس هزینه‌های زندگی بر می‌آیند چه برسد به اینکه به فرزند ششمی هم فکر کنند. 

اما زندگی در خانه گلی یک اتاقه‌ای که با آغل گوسفندان دیوار به دیوار است تنها مشکل خاتون خانم و دخترانش نیست. این خانواده روستایی در این روزهای سخت که قیمت‌ها سر به فلک کشیده به سختی از پس هزینه‌های زندگی بر می‌آیند. آنگونه که مادر خانواده می‌گوید تنها راه امرار معاش این خانواده هفت نفره همین گوسفندان و یارانه است.

دختر بزرگ خانواده که با وجود تنها 26 سال سن، چهره‌اش بدجور شکسته و خسته است دل پری از پدر و مادرش دارد و می‌گوید: "نتوانستم درس بخوانم چون برایم شناسنامه نگرفتند الان که بزرگ شدم، می‌گویم شما را نمی بخشم چون بی‌سواد ماندم" و البته شاید زهرا نمی‌داند آن کسی را که او نباید ببخشد پدر و مادرش نیستند بلکه مسبب بی‌سواد ماندن او مسئولانی هستند که سال‌ها زنان، دختران و مردم روستای دور‌افتاده‌شان را فراموش کرده بودند.

البته ناگفته نماند که در روستاهای کهگیلویه و بویراحمد افراد زیادی وجود دارند که به علت فقر فرهنگی، اقتصادی و یا نبود امکانات آموزشی از تحصیل بازمانده‌اند و حسرت باسواد ماندن را سال‌ها با خود حمل کرده‌اند همانند زهرا که این بغض و حسرت را همواره با خود داشته و حالا در عنفوان جوانی به دنبال مقصر می‌گردد.

دختر دوم این خانواده محروم روستایی که در روزگاری که همه فرار را بر قرار ترجیح داده‌اند فقر را با پوست و گوشت‌شان حس کرده‌اند، 22 ساله است و نمی‌تواند حرف بزند. فاطمه مظلوم‌ترین دختر خانواده خاتون خانم است. شاید وقتی مادر فاطمه او را به دنیا می‌آورد هرگز تصور نمی‌کرد که این فرزند نه تنها پسر نباشد بلکه دختری باشد که هرگز نتواند لب به سخن بگشاید. 

می‌گویند در محیط بسته روستا اگر دختری از سن ازدواج رد شود، با انگشت نشانش می‌دهند و این گونه می‌شود که آوار سرزنش بر سرشان می‌ریزد و نتیجه همه این‌ها چیزی نیست جز سرخوردگی، افسردگی و مشکلات روحی.

اما کارشناسان مجرد ماندن دختران روستا را بیش از هر چیز پیامد مهاجرت دانسته و معتقدند که مهاجرت مردان از روستا به شهرها بیش از مهاجرت زنان و دختران است، بنابراین وقتی آنها در روستا می‌مانند و مردان می‌روند، شانس ازدواج دختران کم می‌شود در حالی که مردان مهاجرت کرده فرصت‌های تازه‌ای برای ازدواج به‌دست می‌آورند. 

با نگاهی گذرا به زندگی خاتون خانم و دخترانش که نمونه‌ای از زندگی صدها زن و دختر روستایی است، می‌توان فقر را بزرگ‌ترین علت مشکلات این قشر دانست و تاییدکننده این موضوع آمارهایی است که نشان می‌دهد فقر و نابرابری در مناطق روستایی بیش از نواحی شهری و در بین زنان بیش از مردان است و اگر توسعه‌ای هم در جوامع روستایی صورت گرفته، مواهب و دستاورد‌های آن بیشتر نصیب مردان شده است.

به گزارش تسنیم، اینجا "ادور" است؛ دورافتاده‌ترین روستای دهستان محروم سیلاب و کلوار واقع در مرز استان‌های کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری؛ روستایی با 20 خانوار و جمعیتی بالغ بر 100 نفر که کمبود امکانات زندگی را برای ساکنانش سخت و طاقت‌فرسا کرده است.

اینجا در ادورفقر با زندگی مردم عجین شده است. روستانشینان ادور به علت نبود شغل و امکانات، مهاجرت را نخستین گزینه پیش روی خود می‌بینند و آنگونه که بانوی قصه ما می‌گوید تعدادی از اهالی روستا مهاجرت کرده‌ و برخی نیز بساط خود را جمع کرده‌اند تا برای همیشه روستای مادری‌شان را ترک کنند. این روزها آنقدر زندگی در ادور سخت شده که حتی خاتون خانم هم با حسرت می‌گوید: «همه رفته‌اند، اما ما توان مالی نداریم که برویم».

با وجود همه مشکلاتی که تاکنون از روستای ادور گزارش شده است دوربین خبرگزاری تسنیم در این روستا ماندگار نبود و در پایان با این خانواده روستایی هم خداحافظی کرد به امید روزی که نه امثال زهرا حسرت باسوادی به دلشان باشد و نه امثال فاطمه به علت اینکه نمی‌توانند به مدارس خاص بروند از تحصیل باز بمانند.

انتهای پیام/م

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon