پزشک‌ها گاهی به بهشت نمی‌روند

پزشک‌ها گاهی به بهشت نمی‌روند

«روز پزشک» ساده پیش می‌رود و تمرکز خود را روی داستان می‌گذارد، جایی که برتری آن را تعیین می‌کند. بازیگران نیز در خدمت داستان پیش می‌روند و سعی نمی‌کنند گردوخاک به پا کنند. داستان به اندازه کافی فرصت برای دیده شدن می‌دهد.

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

تئاتر ایران از گونه‌ها تهی است و این تهی‌بودگی محصول کپی‌کاری‌ها از دست یکدیگر است. همین دقایقی که واژگان بر صفحه سفید جاری می‌شوند، می‌توان نام برد از آثاری که کپی دست چندمی از دیگران است؛ کما اینکه برای تولیدشان هزینه‌های اعجاب‌آوری می‌شود و برای حیات دادنشان، دست به دامان هزار ترفند و حیله شده‌اند.

گونه‌های تئاتری برایمان در چنین حال و احوالی به صفحات کتاب‌هایی خلاصه می‌شود که می‌گویند در فلان زمان یا مکان، فلان گونه نمایشی نیز اجرا می‌شود. برایمان واژه‌ای چون وودویل، جز در پانویس یک کتاب، هیچ معنایی ندارد. ما تصوری از یک فارس درست و درمان نداریم. ما حتی یک تراژدی معمولی هم ندیده‌ایم. نسل ما حتی یک بار هملت را همان‌گونه که هست ندیده است.

نمایش‌های متفاوتی در جهان درام نفس هنری خود را عمیق می‌کشند که ما لمسشان نکردیم. برای مثال اسکروبال که نوعی کمدی است باشخصیت‌های شاد و شنگول. آنات با بی‌خیالی در دنیایی پر از ثروت و شکوه به سر می‌بردند و لودگی طنازانه‌ای عرضه می‌کنند. نمایش‌هایی که فارغ از سرگرمی، هدفشان انتقاد تلخ و گزنده‌ای علیه طبقه ثروتمند و بها دادن به طبقه متوسط است. نمایش‌هایی که در یک هرج‌ومرج عظیم، قهرمان جوانش بر تمام قدرت‌ها و ثروت‌های روی صحنه چیره می‌شود و در مسیر به ظاهر بی‌منطقش، منطقی جلوه می‌کند.

یا فارس، که نوعی کمدی است با هدف سرگرم کردن مخاطب با اغراق‌آمیز کردن فضا و تکیه زدن به طنز فیزیکی و اسلپ‌استیک، استفاده از تصاویر بی‌معنای عمدی و اشارات ظریف به مسائل بشری.

در تاریخ درام‌نویسی نمونه‌های جذابی از این گونه‌های نمایشی دردسترس است که البته کمتر مورد توجه کارگردانان ایرانی قرار می‌گیرد و این روزها همه چیز به نوعی تمایل به انتزاع پیش می‌رود. پس اگر روزی نمایشی کمی از این پانویس‌ها را برایمان متجلی کند، آن روز می‌تواند خرسندمان کند که تجربه‌ای عملی از یک مفهوم را پست سرنهاده‌ایم. مثال خوبش «روز پزشک» فرزام رنجبر است که این روزها در سالن کوچک مولوی روی صحنه رفته است و دقیقاً تلفیقی از اسکروبال و فارس است. جایی که یک پزشک مغز و اعصاب به دلیل اهمال در حرفه خود، در آستانه از دست دادن تمام امتیازات طبقاتی خود است و اکنون شوریده‌حال و فروپاشیده، با همسر نامتعادلش روبه‌روست. همسرش که قرار است در مقام یک روانپزشک بر اوضاع مسلط باشد، بیش از شوهر خطاکارش از هم می‌پاشد. او که میزبان یک بیمار است، نمی‌تواند بیمارش را کنترل کند. همه چیز در یک هرج و مرج عجیب فرومی‌رود. بیمار بر زوج مسلط می‌شود. جابه‌جایی همه چیز را فرامی‌گیرد تا در نهایت فاجعه‌ای رقم خورد که بیش از هراس، خنده به ارمغان می‌آورد.

فرزام رنجبر پس از موفقیتش با نمایش «B 5-6» در مولوی، یک کمدی بزن‌بکوب آشوبگر، به سراغ «روز پزشک»ی می‌رود که در داستان جنون «B 5-6» را ندارد و مدار امر ملموس و محسوس می‌گذرد؛ اما نتیجه کار کماکان جنون‌آمیز است. گویی رنجبر از ساخت کمدی‌هایی لذت می‌برد که در آن فضای بی‌منطق و آشفته، ورطه‌ای برای نابودی شخصیت‌ها پدید می‌آورد و ما از نیستی به وجد می‌آییم و این دقیقاً برخلاف شکل کلاسیک کمدی است که خنده محصول هستی است.

در این شکل کمدی، مولف خود را آزاد می‌بیند تا هر بلایی بر سر شخصیت‌هایش بیاورد؛ چرا که آنان اغراق‌آمیزترین رفتار را به احمقانه‌ترین شکل ممکن انجام می‌دهند. آنان بر مدار جدیت خود استوارند و شما می‌خندید به کرداری که با عقل جور نمی‌آید. مثل عملی که به مرگ مواجه شده است، مرگ خانواده‌ای را خشمگین کرده است و نزاع میان خانواده بیمار و پزشک بدل به یک آشوب شده است. تا بدین جای کار واقعی و ملموس است تا آنجا که می‌فهمیم عامل مرگ یک پیچ عینک است و بعدتر می‌فهمیم که این رفتار پزشک مسبوق به سابقه است. خنده زمانی به اوج می‌رسد که موقعیت طبقاتی پزشک به او اجازه می‌دهد که کماکان به اهمال‌گری خود ادامه دهد.

شرایط نمایش زمانی جذاب می‌شود که بطن نمایش از چندین داستان در هم تنیده شکل گرفته است. داستان‌هایی که عموماً در پس‌زمینه داستان حضور دارند و حتی بر صحنه نیز رخ نمی‌دهند. این داستان‌ها گره‌های رابطه‌ای میان سه شخصیت حاضر روی صحنه و چند شخصیت تأثیرگذار خارج از چارچوب دید ما را شکل می‌دهند. خودکشی پدر عاملی است برای تمام عصبیت موجود در شخصیت زوج‌ها. پدر بیمار زن بوده و زن با تمام الدورم بلدورمش نتوانسته پدرشوهرش را نجات دهد. مرگ پدر اما پسر را متزلزل کرده است؛ چرا که پدر پزشک پردل و جرأتی بوده است. در چنین شرایطی همه چیز از نو شروع می‌شود و شرایط رابطه زن و شوهر را درهم‌می‌ریزد. این مسئله درباره رابطه زوج و رئیس بیمارستان - که از قضا همسایه آنان هست، - تکرار می‌شود.

رنجبر قصه‌گوی خوبی است و می‌تواند از قصه‌هایش استفاده کند. او بسیار ظریف داستان آمدن دختر رئیس بیمارستان از خارج را در میانه داستان می‌اندازد تا به نوعی طبقه اجتماعی زوج را به سخره بگیرد، جایی که آنان دیگر برای خود شانس حضور در مهمانی این استقبال را نخواهند داشت. اغراق در رفتار طبقاتی به مضحک‌ترین شکل ممکن بدل می‌شود، زمانی که موسیقی خالتور پخش می‌شود و می‌فهمیم این موسیقی محبوب دو پزشک به اصطلاح باکلاس است.

برخلاف نمایشنامه‌های نیل سایمون - که شباهت معناداری با ساختار کمدی «روز پزشک» دارد - بیش از آنکه کمدی در دیالوگ شکل بگیرد، در رویداد به وجود می‌آید. مهمتر آنکه برخلاف سایمون، رنجبر از یک شخصیت ثالث بهره می‌برد که از قضا بار کمدی بیش از همه روی دوش اوست. او کسی است که می‌تواند گره موجود در نمایش را از شکل عذاب‌آورش خارج کند و آن را به یک مضحکه بدل کند. مهمتر آنکه او مثل یک مک‌گافین عمل می‌کند؛ زمانی که مدرک مورد نیاز زوج را می‌یابد و البته این یافتن یک پوچی محض از آب درمی‌آید. او عنان کار را به دست می‌گیرد تا جایی که زوج بدل به بیمارانی زیر دست او می‌شوند. دخترک از گفتارهای پزشک خود بهره می‌برد و اکنون حرف‌های پزشکش را با همان ترتیب ارائه می‌کند. نتیجه یک مضحکه است.

شرایط کمدی بسیار شبیه به «B 5-6» است. در آنجا یک گروه به ظاهر حرفه‌ای در آدمکشی، فاجعه‌ای را رقم می‌زنند که محصول اغراق در موقعیت است. در هر دو نمایش حرفه‌ای‌های یک شغل در موقعیت ساده‌ای قرار می‌گیرند که به سبب اگزجره کردن موقعیت، نمی‌توانند از پس ماجرا بربیایند و همین امر دراماتیک نمایش را شکل می‌دهند. اگرچه «روز پزشک» برخلاف «B 5-6» کمی آماتوری است. در «B 5-6» ترکیب بازیگران به سبب تجربه‌های پیشین - به خصوص زوج امیر نوروزی و مجتبی پیرزاده - کمی مسلط‌تر بر صحنه ظاهر می‌شوند و مهمتر آنکه فضای اجرا در یک سالن بسیار محدود نیست. «روز پزشک» فرصتی برای میزانسن نمی‌یابد و مجبور است کلیت فیزیک اجرای خود را به یک فضای اندک محدود کند. امیر نوروزی از این اندک فضای ممکن برای خلق فضای اسلپ‌استیک بهره می‌برد تا نشان دهد می‌توان با یک کاناپه هم می‌تواند فرصت خندیدن آفرید.

«روز پزشک» مدعی نیست و قصد ندارد برای شگفتی دست به انتحار انتزاع بزند. هرچند به نظر می‌رسد می‌شد فرصت‌هایی برای انتزاعی کردن ماجرا ایجاد کرد. توهمات و رویاهایی که زندگی زوج را تیره و تار کرده‌اند و داستان‌هایی که روی صحنه نیستند،‌ فرصت‌های انتزاع هستند که رنجبر از آن فاصله می‌گیرد. به جای آن سعی می‌کند داستانش را تعریف کند تا جایی که ما نیز از آن لذت ببریم. سعی می‌کند بر سبیل خیری باشد که خود می‌پسندد. جهانی مملو از آشوبی مضحک برای یک ساعت درهم‌ریختگی و جنون‌آفرینی.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران