ماجرای اولین غزلی که "محمدعلی بهمنی" برای مادرش سرود + فیلم
شعرخوانی محمدعلی بهمنی در بیست و دومین محفل شعر «قرار» منتشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بیست و دومین محفل شاعرانه «قرار» با حضور محمدعلی بهمنی، سعید بیابانکی، فضهسادات حسینی، محمد رسولی و حامد خاکی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
بهمنی با اشاره به خاطره اولین سروده خود گفت: 9ساله بودم که آقای مشیری گفتند که "چرا شعر نمیگویی؟"، با خودم میگفتم مگر میتوانم شعر بگویم. بالاخره یکی دو هفته گذشت و من خیلی سعی کردم اما نشد. نتوانستم شعر بگویم در این فاصلهها هم بعضی واژهها را هم که در مجله خوانده بودم و دوست داشتم یادداشت میکردم تا در ذهنم تمرین کنم. بههرحال با هر زحمتی شد غزلی را گفتم که تقدیم به مادرم کردم.
این غرل را هنوز به مادرم نشان نداده بودم که برای آقای مشیری خواندم که یک وقت غلط نباشد آقای مشیری گفتند "این را مادرت گفته یا خودت؟"، گفتم خودم گفتند: "اصلاً میدانی موشح یعنی چه؟"، گفتم "از خود شما یاد گرفته بودم و از مادر معنی آن را پرسیده بودم"، و برایش باورمند شد و آن شب خوشحال رفتم و برای مادر خواندم و جالب بود که مادرم هم گفتند که "آقای مشیری کمکت کرده"!.
در ادامه اشعار خواندهشده توسط محمدعلی بهمنی در این محفل را با هم میخوانیم:
ای واژه بکر جاودانه
ای شعر موشح زمانه
ای چشمه سینهجوش الهام
ای حس لطیف شاعرانه
شبها که ز دیده خواب گیرد
شعرم به سروده شبانه
بینم که نشستهای تو بیدار
بر بستر طفل پربهانه
آوازه گرم لایلایت
افکنده طنین مادرانه
شاعر نه منم تویی که باشد
شعرت همه شور مادرانه
انتهای پیام/*