هنر عاشورایی، استراتژی هنر نیایشی

هنر عاشورایی، استراتژی هنر نیایشی

یکی از استراتژی‌ها و راهبردهای هنر نیایشی، هنر عاشورایی است، اما به چه هنرمندانی، هنرمند حماسی می‌گوییم و حماسه‌سرا کیست؟

خبرگزاری تسنیم،‌سعید تشکری:

به روایت رمان‌نویس‌،گفت پنجم

هنر عاشورایی استراتژی و راهبرد هنر نیایشی است. هنرمند، اگر اثری را درباره حضرت عیسی تولید کند، این اثر قطعا نیایشی است و همچنین اثری که درباره حضرت مریم تولید می‌شود به همین صورت است، اما هر کدام از این آثار نوعی استراتژی و گفتمان راهبردی مخصوص خودشان دارند.

آقای بهروز غریب‌پور اُپراهای مختلفی ساخته است و آثار او در حد ملی و گاهی جهانی بسیار درخشان هستند. مانند اُپرای رستم و سهراب که به عنوان غم‌نامه‌ای ملی بازسازی شده است. در دل آثار غریب‌پور، اثر ستُرگ دیگری نیز به نام «اُپرای عاشورا» وجود دارد. همه هنرمندان ما وقتی به بلوغ کامل می‌رسند، یک استراتژی و هدف کلی برای آثار خود دارند و آثار دیگرشان تمریناتی بوده برای رسیدن به آن اثر شاخص و بزرگ.

درباره بسیاری از هنرمندان نمی‌توانیم بگوییم که این هنرمند نیز هنرمندی نیایشگر با هدف راهبردی هنر عاشورایی است. در گفت‌های قبل آمد که این هنرمند با اثر خودش نیایش کرده است با این حال، آیا احیاگر آن نیایش در وجودش کماکان دارای حرکت و فعالیت هست؟ به بیان دیگر آیا ما می‌توانیم از تولید هنر نیایشی به هنرمند نیایشی نیز دست پیدا کنیم؟ این بحثی است که باید در ادامه به آن بپردازیم.

در هر حال باید عنوان داشت که یکی از استراتژی‌ها و راهبردهای هنر نیایشی، هنر عاشورایی است. اکنون به چه هنرمندانی، هنرمند حماسی می‌گوییم و حماسه‌سرا کیست؟

ما به حافظ هیچگاه هنرمند حماسی نمی‌گوییم و او را هنرمندی عارف می‌دانیم اما قطعاً به فردوسی هنرمندی حماسی می‌گوییم. ما برای داشتن هنرمندی همچون فردوسی باید بسیار خشنود باشیم، فردوسی حکیم،‌ همان اثری را خلق کرده که هومر برای غربیان خلق کرده است. هومر و فردوسی دو زادگاه ایران‌شهر و اَبَرشهر دارند. پس تا اینجا که مصداق مشترکی ندارند.

در زمان کنونی اگر بخواهیم هنر فردوسی را ادامه بدهیم چه آثاری را تولید خواهیم کرد و اگر بخواهیم راه فیض کاشانی را ادامه بدهیم به چه هنری دست پیدا می‌کنیم؟

مقتل‌نویسی‌هایی در تعزیه‌ها وجود داشته است، اگر ما اکنون بخواهیم یک مقتل جدید بنویسیم چه چیزی باید بنویسیم. بزرگترین مشکل ما در حال حاضر این است که رابطه قطع شده‌ای با ادبیات دیروز خودمان داریم؛ یعنی هنرمندی که در حوزه هنر نیایشی می‌خواهد کار کند یا دیروز ادبیات را  کامل می‌پذیرد یا دیروز هنری خود را کامل نفی می‌کند. با نفی آن می‌خواهد بگوید که من به آن دوران گذار متعلق نیستم و با پذیرش آن، خود را صددرصد وفادار نگه می‌دارد و هیچ ساختاری را تغییر نمی‌دهد. در این نقطه نقش هنرمندانی که در ادبیات پیامبرگونه عمل کرده‌اند پُررنگ می‌شود؛ زیرا ما می‌گوییم که پیامبران انسان‌های فردا هستند. در یادداشت‌های قبل به این موضوع پرداخته‌ام.

انسان‌های فردا؛ یعنی به دیروز تعلق ندارند و مداوم برای اعصار مختلف در حال تکاپو هستند. ما دارای هنرمندانی هستیم مانند فردوسی که حکیم بود و به فردا تعلق داشت، اما تا مدت‌ها هنرمندی پا به عرص ادبیات نگذاشت که بتواند الگویی بیافریند. یکی از اتفاق‌های خوبی که در انقلاب اسلامی افتاده این است که از دل هنرمندان دیروز عده‌ای رخ نشان داده‌اند و ما اکنون پس از 40سال آثاری داریم که سنگ بنای جدیدی در هنرهای نیایشی و عاشورایی گذاشته‌اند و حماسی هستند. این هنرمندان با طراوت و دل‌مشغولی خاصی این آثار را تولید کرده‌اند.

کمی با مصادیق ادامه می‌دهیم. در قبل از انقلاب اسلامی و نیمه اول دهه‌پنجاه سریالی تولید شد به نام «آتش بدون دود» که نویسنده‌اش استاد نادر ابراهیمی بود. این سریال در آن زمان به عنوان سریالی بسیار سالم و پربیننده مورد توجه مردم بود. بعد از مدتی سه جلد این کتاب به صورت رمان با همین عنوان چاپ شد. این سه جلد به شدت مدیون آن سریال است و تصاویر و توصیفات و نوع دیالوگ‌ها با یکدیگر شباهت بسیار زیادی دارند. این رمان پس از مدتی به هفت جلد افزایش پیدا کرد و چهار جلد به آن اضافه شد. چهارجلدی که خواندن یا نخواندن آن با یکدیگر تفاوت زیادی ندارد. آن سه جلد اول از جهت کاری که هنرمند انجام داده بسیار متفاوت‌تر است. در حقیقت می‌خواهم یادآور شوم که در آن سه جلد حماسه وجود داشت زیرا برای مخاطب عام و مردم نوشته و ساخته شده بود اما در چهار جلد پس از آن چنین کِشِش و جذابیتی وجود ندارد و از حماسه خالی است.

در همان دوران رمانی با عنوان «کلیدر» اثر آقای محمود دولت‌آبادی نیز به وجود می‌آید در این دوران گذار از «آتش بدون دود» تا «کلیدر» تا «زمین سوخته» تا «همسایه‌ها» ما به جایی می‌رسیم که ناگهان کتابی در ایران منتشر می‌شود به نام «کشتی پهلو گرفته» این رمان که یک رمان نیایشی و کاملاً شیعی است چهار نسل از ادبیات ما را هدایت می‌کند. به عبارتی چهار نسل از نویسندگان یک الگو دارند که می‌توانند به آن رجوع کنند و از آن بیاموزند و همچنان این کتاب اثری است که به شدت می‌توان در آن بافتی بدیع و نوآورانه و الگوساز را دید. این اثر استاد سیدمهدی شجاعی بافت کامل ادبیات حماسی را داراست.

نویسنده کتاب «کشتی پهلو گرفته» کتاب دیگری می‌نویسد به نام «پدر، عشق، پسر» این رمان کوتاه، ستُرگ‌تر از کشتی پهلو گرفته است و برای من رما‌ن‌نویس، کتاب «پدر، عشق، پسر» آغاز زایش رمان شیعی است، زیرا در آن ادبیات وجود دارد. ذوالجناح در آن حرف می‌زند. این شگرد در ادبیات بسیار کارساز و زیباست، مانند همان کاری که فردوسی با رخش در شاهنامه انجام داده و او را از سطح یک حیوان معمولی به موجودی دارای شعور و ذهنیت بالا آورده است. این کار تنها در ادبیات می‌تواند اتفاق بی‌افتد و ما را با زوایای دیگری از یک واقعه مواجه سازد.

ارتباط «پدر، عشق، پسر» در شالوده‌ این اثر خودش را بروز می‌دهد و به شدت تأثیرگذار است و برای ادبیات داستانی ما الگو محسوب می‌شود. در کنار این اثر، آقای شجاعی آثار دیگری نیز تولید می‌کنند اما روند این کتاب همچنان باقی و تکرارنشدنی باقی می‌ماند و توقف نمی‌کند و رمانی اینچنینی خلق نمی‌شود که بافت ادبیاتی داشته باشد.

همانند این رویداد در آثار نویسنده دیگری به نام علی مؤذنی نیز اتفاق می‌افتد. این نویسنده در شروع کارهای ادبی خود، پس از نوشتن نمایشنامه و چند اثر دیگر، کتابی به نام «دلاویزتر از سبز» می‌نویسد. مجموعه‌ چند قصه قرآنی و کاملا شهودی و کاملا شیعی و کاملا حماسی. همین آثار باعث می‌شود که این نویسنده از سطح یک نویسنده معمولی به عمق این اقیانوس برود و دُرّی را بیرون بیاورد که مصداق ادبیات شیعی باشد.

در کنار این قضایا نویسندگان بزرگ دیگری نیز داریم که آرزو دارند چنین آثاری را بنویسند اما هیچگاه موفق نشدند. حقیقت این است که اگر هر نوع ادبیاتی به عرصه تجربه نرسد نمی‌تواند پشتوانه‌ای باشد برای تولید اثرهای دیگر از نویسندگان خوش آتیه.

با تمام این احوال باید توجه کرد که هر نویسنده تنها یک اثر ستُرگ از خود به جا می‌گذارد که جامعه ادبی را از آن سیر می‌کند زیرا نمونه مصداقی درباره آن وجود دارد. هر نویسنده با همان یک اثر خودش سهم خودش را به ادبیات داده است و باقی آثار او کاری است که آن نویسنده برای روحیه و دل خودش انجام می‌دهد نه ابتکار و تزریق خونی جدید به ادبیات. 

ادامه دارد...  

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران