تلاش برای تحقق سینمای مستقل؛ تلاش برای نجات انسان‌ها است

تلاش برای تحقق سینمای مستقل؛ تلاش برای نجات انسان‌ها است

خبرگزاری تسنیم: استاد دانشگاه و مستندساز فرانسوی می‌گوید در غرب مخاطب به سینما می‌رود که اتفاقات مهیج، قهرمان و شخصیت‌های مقدس ببیند، اما افرادی به آنها معرفی می‌شوند که قهرمان تقلبی هستند، مقدسین قلابی.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ماریا پومیه سال 1950 در فرانسه به دنیا آمد و مدرک دکتری خود را در 1982 دریافت کرد. پس از به قتل رسیدن «ارنست چه‌گوارا» برای خدمت به انقلاب کوبا به این کشور مهاجرت کرد و سال‌ها در آنجا سکونت داشت. مدتی پس از آن استاد همایش دانشگاه هاوانا سپس استاد دانشگاه پاریس شد. وی مقالات زیادی در زمینه‌های کوبا، آمریکای لاتین، تاریخ ادبیات قرون 19 و 20، لابی صهیونیسم و... نوشته و مترجم آثار بسیاری به زبان‌های فرانسوی و اسپانیولی است. «تیری میسان» و «دیودونه» و «اَلَن سورال» از نزدیکترین دوستان پومیه هستند.

وی به دلیل فعالیت‌هایش در دفاع از فلسطین و حقوق فلسطینیان، شهرت خاصی دارد. او به دلیل همین فعالیت‌ها از دانشگاه اخراج شده و اسم این استاد اخراجی فرانسوی در انتخابات 7 ژوئن 2009 اتحادیه اروپا، در لیست «حزب ضدصهیونیسم» دیده می‌شد. لیستی که در راس آن کمدین معروف فرانسوی دویوونه یا به قول هواداران وی دیودونه بود. پومیه ارتباط نزدیکی با شخصیت ضدصهیونیست و فلیسوفِ مسلمان، روژه گارودی داشت و او را همواره استاد خود می‌دانست و به او احترام ویژه‌ای می‌گذاشت. آنچه در ادامه می‌آید بخش دوم گفت‌وگوی تفصیلی تسنیم با پومیه است؛ بخش اول را می‌توان در خبرهای مرتبط همین صفحه دید.

*تسنیم: خانم پومیه به عنوان یک فیلمساز مستقل فکر می‌کنید در دنیای هالیوود و سینمای غربی نقش یک کارگردان، بازیگر و یا تولیدکننده مستقل چیست؟ اساسا چه تعریفی از سینمای مستقل دارید؟

اصولا همه کارگردانان می‌خواهند مستقل باشند و فرار کردن از این همه فشار دشوار است. گاهی اوقات هم پرورش دادن ایده‌های جالب به تنهایی مشکل است. برخی وارد این دنیا می‌شوند بدون اینکه ایده جالبی داشته باشند. ایران تلاش قابل توجهی برای پیشرفت خلاقیت سینمایی انجام می‌دهد و این نشان می‌دهد که هنرمندان ایرانی از نظر فرم و تکنولوژی هنری با مدرنیته و مسائل روز جلو می‌روند.

همانگونه که می‌دانید در دهه 60 در کوبا و در همه آمریکای لاتین موضوع سواد به عنوان یک مسئله مهم مطرح شد. آموزش دادن مردم جهت رهایی از بیچارگی و آموختن خواندن و نوشتن و... کمپین‌های بسیاری برای این موضوع تشکیل شد که یونسکو هم از آنها حمایت کرد. الان انقلاب بزرگی برای رسیدن به استقلال فکری و حداقل آزادی معنوی از طریق ویدیو انجام می‌شو و از طریق اینترنت همه چیز در قالب تصویر و ویدیو نشان داده می‌شود. بنابراین کمک کردن به جوانان و ملت‌ها برای ایجاد سینمای مستقل به معنای نجات آنهاست.

*تسنیم: شما وب‌سایتی دارید و برخی فعالیت‌هایتان را در قالب آن انجام می‌دهید. لطفا درباره سایت‌تان «قلم و سندان» توضیح دهید. رویکرد شما در این سایت چیست؟

این وب‌سایت بر پایه مبارزات ضدصهیونیستی تعریف شده است. «سندان» پایه محکمی است که بر روی آن به آهن ضربه می‌زنند و به آن فرم می‌دهند. بنابراین سندان پایه است، پایه‌ای بسیار مقاوم. اما «قلم» نشان سبکی، آزادی، خلاقیت و نگارش است. مبارزه همیشه بین این دو مرز صورت می‌گیرد.

در غرب سایت‌های ضدصهیونیستی کم نیست و کم‌وبیش هم سایت‌های غنی‌ای هستند. ما هم یک گروه هستیم و تلاش می‌کنیم در این سایت نشان دهیم که رابطه ویژه‌ای بین مسائل گوناگون در گذشته و حال وجود داشته و دارد: مثلا ارتباطاتی که بین صهیونیست‌ها و جنگ جهانی دوم وجود دارد، ارتباطاتی که بین صهیونیسم و استعمار جهانی هست.

همچنین سعی می‌کنیم افکار را به شرایطی که در جوامع غربی حاکم است معطوف کنیم، انقلاب‌ها و معنویت و روابط انسانی بین گروه‌ها را به یاد آن‌ها بیاوریم و در کنار این‌ها آگاهی مخاطبمان را در خصوص رویزیونیسم تاریخی و دروغ‌های صهیونیستی در خصوص مسائل مربوط به دومین جنگ جهانی گسترش دهیم. زیرا ما اعتقاد داریم که «هولوکاست» محور اصلی بسیاری از دروغ‌های دیگر در جوامع ما و پایه مظلوم نمایی است. مظلوم نمایی که بر پایه دروغ بوجود آمده تا ترس را در دل مردم ایجاد کنند. اعضای خانواده‌های یهودی آنقدر می‌ترسند که انگار هر روز می‌خواهند آنها را مانند گوسفند به درون اتاق‌های گاز بیاندازند و در ادامه با پوست آنها آباجور درست کنند. حتی آنهایی که یهودی نیستند هم به شدت ترسیده‌اند، چراکه تصاویر مربوط به فیلم‌ها وحشتناک است. بنابراین به وسیله یک «ترور روحی» حدود 50 سال است که بر ما تسلط دارند. حتی افرادی که می‌گویند ما به هولوکاست اعتقادی نداریم، باز در دلشان ترس وجود دارد. شما اگر یک فیلم ترسناک ببینید نمی‌توانید آن را فراموش کنید. از لحاظ ذهنی از زمان کودکی این مسائل در فکر و روح ما جا گرفته و محو کردنش سخت است.

*تسنیم: مردم اروپایی چند سالی است که شروع کرده‌اند به تظاهرات علیه اشغالگری اسرائیل در فلسطین؛ در کنار این اعتراضات، آن‌ها دریافته‌اند که اسرائیل نه تنها فلسطین، بلکه مراکز سیاسی، اقتصادی، نظامی و علمیِ کشورهای اروپایی و آمریکا را هم اشغال کرده است. افرادی که به نوعی وطن‌پرستان واقعی اروپایی و آمریکایی هستند در خصوص لابی صهیونیسم، به این نتیجه رسیده‌اند که منافع ملی‌شان در حال قربانی شدن به پای منافع صهیونیسم است. آیا این گزاره درست است که اروپا از لحاظ فکری دچار نوعی استعمار است؟

اروپا کاملا تحت استعمار است ولی مسئله اینجاست که اروپاییان به این وضع راضی هستند. خوشبختانه بحران اقتصادی اروپا تا حدودی منجر به باز شدن چشم مردم شد. ما از دهه 50 یک کامیابی عالی در زندگی و معیشت‌مان داشتیم. البته چنین کامیابی‌ای در حقیقت وجود ندارد و فقط پز آن را می‌دهیم، ولی در قیاس با دیگر کشورها که مردم فقیر و مشکلات فراوانی دارند، به نسبت وضع بهتری در اروپا وجود دارد. کشورهای اروپایی دارای یک ثروت جمعی عالی هستند و تا زمانی‌که ثروتمند هستیم و هرچه را که می‌خواهیم می‌توانیم با پول به دست آوریم، سوالی برایمان مطرح نمی‌شود؛ مثلا نمی‌پرسیم که این امکانات و رفاه و... از کجا و به چه قیمتی به دست آمده است؟ نمی‌پرسیم مدیون که هستیم؟ تنها زمانی که که اوضاع خراب می‌شود به دنبال مقصر می‌گردیم و به سرعت به آن حساسیت نشان می‌دهیم و مقصر را پیدا می‌کنیم.

در حال حاضر اروپایی‌ها دارند تقریبا متوجه مسائل می‌شوند؛ ولی یک مشکل خطرناکی که وجود دارد این است که نمی‌گویند که مسئولان حقیقی این فاجعه، افرادی هستند که ذهنی کاملا اسرائیلی دارند، بلکه ادعا می‌کنند که فردی فضای کاری من را گرفته و به من اجازه کار کردن نمی‌دهد، زیرا از من حقوق کمتری می‌گیرد؛ اعلام می‌کنند که این فرد خارجی که در فرانسه مقیم شده، مسئول این وضعیت است. بنابراین یک پدیده و جریان ملی‌گرایی بسیار خطرناک وجود دارد که اعلام می‌کند افرادی که بیچاره‌تر هستند مسئول این وضعیت‌اند، نه خودمان. 

به هر حال بازگشت به وجدان در فرانسه به گونه‌های متفاوت در حال رخ دادن است، البته به نظر من بیشتر در حوزه حساسیت‌های دینی است. در خصوص مشکلات فعلی «دیوودونه» باید بگویم که این مسائل و دردسرها توسط جامعه یهودی سازمان‌دهی شده و صهیونیست‌ها پشت سر آن قرار دارند. باید بر واژه «سازماندهی کردن» تاکید کرد زیرا بسیاری از یهودیان حقیقی با این سازمان‌ها مخالف هستند، این جامعه یهودی سازمان‌دهی شده کارهای بسیاری علیه مسیحیت انجام داده است. در این مسئله هم به همان صورت مذکور، تا زمانی که مشکلی نداریم، نیازی به دین نداریم، اصلا به دعا کردن فکر هم نمی‌کنیم، اما زمانی که مشکلات فرا می‌رسد به خودمان می‌گوییم وای، من حتما گناهی انجام داده‌ام و باید حسابم را با خدا صاف کنم تا ببینم اگر می‌شود از این طریق مشکلات را حل کنم.

برای مثال در فرانسه Femen  زنان دیوانه و فاحشه‌ای هستند که در زمان برگزاری مراسم مذهبی به کلیساهای فرانسه حمله می‌کنند تا وقاحت خود را نشان دهند؛ این‌ها اصلا تحت تعقیب قرار نمی‌گیرن و برخوردی با آن‌ها صورت نمی‌گیرد. با اینکه از آنها به «مانوئل والس» شکایت شده است، تاکنون هیچ اتقاق خاصی نیفتاده و نمی‌افتد. پلیس هم کاری انجام نمی‌دهد و قوه قضائیه نیز آنها را رها کرده است. مردم دارند متوجه می‌شوند که این مسائل عادی نیست. این بیداری به نظر من جالب است، زیرا مربوط به تاریخ و عمق شخصیت ماست.

*تسنیم: نسبت آدمی مانند شما با ملی‌گرایی فرانسوی چیست؟

ملی‌گرایی برخی اوقات یک بعد نفرت پیدا می‌کند که خیلی خطرناک است. وقتی در فرانسه یک جمعیت مهاجر پرتعداد وجود دارد، باید آنها را به حساب آورد، نه اینکه بگوییم اگر آنها اینجا نبودند عالی می‌شد. این د رحالی است که ازدواج و تولید مثل از طریق ازدواج‌های مختلط (یک فرانسوی و یک الجزایری) صورت می‌گیرد. ملت جدید فرانسه در حال شکل گرفتن است، هرگز نباید فرانسوی‌ها و غیرفرانسوی‌ها را جدا کرد، بلکه باید به آنها کمک کرد که با یکدیگر بجوشند. کار «دیوودونه» از این نظر قابل توجه است که موجب جوشش جوانان فرانسه در ابعاد مختلف می‌شود. این مبارز توانسته توسط هنر ارتباط‌گیری‌اش، با خنداندن و هوش سیاسی‌اش، فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و ادیان متفاوت را کنار هم جمع کند و همه بر روی بهترین پایه‌های ممکن و مشترک کنار هم بیایند، بر پایه صداقت، احترام به حقیقت و تلاش برای مبارزه با افرادی که با دروغ ما را به هم متصل کرده‌اند و برای منافع یک دولت بیگانه می‌جنگند، چیزی که اصلا طبیعی نیست.

اینجاست که من به ملی‌گرایی می‌پیوندم؛ ما فرانسوی هستیم پس باید برای فرانسه جنگید، نه دولتی بیگانه. چرا باید برای اسرائیل مبارزه کرد؟ این بی‌معناست. ملی‌گاری ما از این جنس است.

*تسنیم: عده‌ای می‌گویند هالیوود و سینمای غرب کاملا حرفه‌ای و هنری است و ابدا سیاسی نیست. نظر شما در این باره چیست؟

نه این دروغ است. تبلیغات سیاسی همیشه در حاشیه آثار قرار دارد و این به خودی خود یک مزیت برای این فیلم‌ها محسوب می‌شود. اگر به مردم حمله نشود، می‌شود فکر خاصی را به شیوه‌ای نرم به آنها دیکته کرد. یک مستند صادقانه و حامی فلسطین می‌تواند به هدف خود نرسد. زیرا در طول 3 دقیقه متوجه پیام فیلم شدیم و دوست نداریم ادامه فیلم را که پر از کشته، زخمی و زجر است تماشا کنیم. در حالی که انتقال دادن پیام در حاشیه،‌ مانند سس سالاد که اشتهاآور است، عمل می‌کند.

یک مثال بارز آن فیلم آواتار (2009) است. قهرمان این فیلم یک زخمی جنگ با ونزوئلاست. جنگی که اتفاق نیفتاه است. آمریکا هنوز هیچ جنگی را علیه ونزوئلا شروع نکرده. ولی این فیلم ذهن مخاطب را آماده می‌کند که یک روز آمریکایی‌ها مجبو می‌شوند به جنگ با ونزوئلا بروند و احتمالا شهید و زخمی می‌شوند. اینگونه فکر مخاطب شکل می‌گیرد که اگر روزی جنگی با ونزوئلا شروع شود چگونه خواهد بود.

در سینمای آمریکا و اروپا و جشنواره‌های فیلم همواره سیاست وجود دارد. اما مسئله این است که آثار آن‌ها در عین هنری بودن، سیاسی است. برای این‌ها هنری بدون وظیفه سیاسی وجود ندارد. آنها ظلم به مردمان بی‌گناه را وظیفه خود می‌دانند و گویا این آرمانی است که در هنر هم دنبال می‌شود.

*تسنیم: افرادی می‌گویند که ساختن فیلم‌های حامی اسرائیل در آمریکا صرفا به دلیل منافع اقتصادی صورت می‌گیرد و چون فیلم‌های ضدصهیونیستی بهره مالی به همراه ندارند، کسی از این فیلم‌ها نمی‌سازد. این حرف درست است؟ 

کاملا غلط است. من اعتقاد دارم که درخواست مخاطب زیبایی و حقیقت است. در حالت کلی چیزی که به مخاطب ارائه می‌شود، مثل این است که شما به یک رستوران می‌روید و یک استیک سفارش می‌دهید و به شما گوشت خر همراه با سُسِ گوجه فرنگی خوبی داده می‌شود. این کاری است که اغلب با مخاطب انجام می‌شود. مخاطب به سینما می‌رود که اتفاقات مهیج، قهرمان و شخصیت‌های مقدس ببیند، اما افرادی به آنها معرفی می‌شوند که قهرمان تقلبی هستند، مقدسین قلابی.

برای مثال می‌شود در این خصوص فیلمی قهرمان‌محور با موضوع شخصیت مریم مقدس ساخت و آن را در زندگی اجتماعی قابل دسترس کرد. با چنین فیلمی همه مخاطبین برای دیدن ارزش‌های بلند انسانی و احساسات قوی به سینما می‌روند. گاهر البته مردم فیلم‌های ترسناک می‌خواهند، من به شخصه علاقه‌ای به این ژانر ندارم، اما آنها به دنبال فیلم‌های خارق العاده، فیلم‌های طنز و فیلم‌های احساساتی هستند و همچنین به دنیال فیلم‌های قهرمان پرورند. اتفاقا جریان غالب در سینمای غرب با فیلم‌های قهرمان پرور است که به آرامی پیام‌های امپرالیستی خود را ارسال می‌کند، یا افرادی که آمریکایی نیستند را به تمسخر می‌گیرند و یا نشان می‌دهند که ملل دیگر باید تحت کنترل آمریکا و غرب باشند.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران