ازدواجهای دهه ۶۰ با جانبازان بهروایت یک همسر: امضای امام(ره) پای این ازدواج است
خبرگزاری تسنیم: «معصومه عصری» همسر جانباز ۷۰درصد قطع دو پایی است که پس از مجروحیت با او ازدواج کرده است. او ازدواج دهه ۶۰ با جانبازان را روایت میکند. روحیه انقلابی را در خود آنقدری پرورش داده است که ازدواج با یک جانباز «اولویت اصلی» زندگیاش باشد.
خبرگزاری تسنیم: سالهای میانی ِجنگ بود که تازه شمار جانبازان و مجروحان زیاد شده بود. شاید هنوز لغت «جانباز» به واژه پرکاربردی تبدیل نشده بود اما کمکم مجروحینِ جنگ از معلولینِ قبل از جنگ متمایز شده و میان مردم از جایگاه خاصی برخوردار شدند. در این میان دختران زیادی دوست داشتند با جانبازان ازدواج کنند. آنها علاقه قلبیشان بود تا زندگی مشترکشان را با شخصی شروع کنند که در میدانهای رزم مجروح شده باشد. خیلیها این خواسته خود را با بنیاد جانبازان مطرح میکردند، بعضی دیگر تقاضای خود را به آشنایان و اقوام انتقال میدادند و میسپردند تا او را به جانبازی معرفی کنند. آرزویشان بود تا مردی آنها را برای زندگی برگزیند که پیشتر، جهاد در راه خدا را برگزیده است.
این دختران هم مثل بقیه دختران کسانی بودند که آرزوها و رؤیاهایی بلند برای زندگیشان داشتند اما ایدهآلِ آنها رنگ متفاوتی از بقیه داشت. آنها شیرینی و دوام زندگیشان را در سختی اینگونه زیستن دیدند، آنها خانهای را برای خود بنا کردند که در آن حرف آخر را خدا میزد.
«معصومه عصری» یکی از همانهایی است که تصمیم گرفت شریک زندگیاش یک جانباز باشد و زندگی خود را در خدمت به کسی سپری کند که برای دفاع از انقلاب و کشورش جنگیده است.
در روزگاری که نسل جدیدی بهدنبال ملاکهایی برای تشکیل زندگی است یا بخشی از جوانان آن در برابر مشکلات معمولی اجتماعی یا در گیر و دار تعاملات خانوادگی روزمره یا مسائل پیشِروی ازدواج تاب و توان ندارند و بهراحتی فریاد جدایی سر میدهند؛ نمونههای فاخری در نسل قبلتر از آن هستند که علیرغم اینکه بخشی از مشکلات جدی زندگی آنها باورنکردنی به نظر میرسد، اما بنیان زندگی نزدیک به 3 دههشان روز به روز گرمتر و محکمتر شده است. بنیان این زندگی بر «ایمان» و «رشد» بنا شده است. بهگفته زن و مردی که این روزها در سالهای میانسالگیشان هستند، رشد معنوی و رسیدن به خدا هرچه شکوهش در این زندگی بیشتر شده این زندگی محکمتر و تعاملات در آن شیرینتر و دوستداشتنیتر شده است. این میتواند اصلیترین ملاک برای استقرار و استمرار زندگی یک زوج باشد، زندگیای برای ساختن و ساخته شدن.
«معصومه عصری» همسر «حبیب گودرزی» جانباز 70 درصد قطع دو پایی است که پس از مجروحیت با او ازدواج کرده است. روحیه ایثارگری را در خود آنقدری پرورش داده است که ازدواج با یک جانباز «اولویت اصلی» زندگیاش باشد، همسری که معتقد است: «هرچه جانبازی وضعیت جسمیاش وخیمتر باشد اجر همسرش هم بیشتر است، شوهر بنده آنقدرها هم جانباز نیست و وضعیتهایی بهمراتب از او وخیمتر میان جانبازان است که همسرانشان را به ایثارگریای فراوانتر رهنمون ساخته است». بخش نخست این گفتوگو با جانباز حبیب گودرزی بود که چندی پیش در تسنیم منتشر شد، بخش دوم گفتوگوی تسنیم با همسر جانباز گودرزی در ادامه میآید:
باخودم میگفتم حالا که شهید ندادیم، با یکی از مجاهدان راه خدا ازدواج کنم
*تسنیم: چه شد تصمیم گرفتید با یک جانباز ازدواج کنید؟
اوایل انقلاب من در مقطع راهنمایی بودم و هنوز هم موضوع دفاع مقدس و لفظ جانباز بهمعنای فعلی نیامده بود. در آن زمان من هنوز به سن ازدواج نرسیده بودم. بعدها که جنگ آغاز شد انقلاب عظیمی در ایران به راه افتاد و امام تجلیل عظیمی از شهدا و جانبازان داشتند. احساس کردم حالا که ما شهیدی ندادهایم چقدر خوب است که اگر توفیق ازدواج با یکی از این مجاهدان راه خدا را داشته باشم.
سختیهای زندگیِ جانبازان بسیار زیاد است اما خداوند وعده یاری به آنها داده است. اگر خود جانباز بخواهد و در این مسیر بماند اجرش از شهدا هم بیشتر میشود. من از ابتدا در ذهنم بود که با یک جانباز ازدواج کنم و خداوند هم کمک کرد. الحمدلله خداوند اینچنین مقدر کرد و ما هم این افتخار را پیدا کردیم که همسر یک جانباز قطع دوپا باشیم.
*تسنیم: خانم عصری، بعضی از جانبازان در مسیر زندگی با مشکلات زیادی مواجه میشوند و در مواردی بهجهت فشارهای جسمانی و روحی بهشدت دچار ضعف روحیه میشوند. اما بارها دیده شده که همسران آنها بهشدت در حفظ این روحیه و ارتقای توانمندی برای مواجهه با مشکلات اثرگذار بودند. همسر شما بهلطف خدا از افرادی هستند که با روحیه بسیار بالایی گذران روزگار میکنند و بهشدت فعال هستند. بهعنوان همسر یک جانباز چقدر نقش همسران را در ادامه مجاهدت جانبازان که هنوز بعد از سالها پس از جنگ ادامه دارند، مؤثر میدانید؟
سفارشات زیادی در قرآن مرتبط با جهاد در راه خدا، دفاع از سرزمینهای اسلامی و نوامیس مسلمین آمده و خدا وعدههای زیادی از جمله بهشت را به آنها داده است، البته بهشت ظاهر قضیه است که در مقابل جهاد مجاهدان، وعده داده شده اما در جای دیگری از قرآن هم آمده «آنچه بالاتر از بهشت است»؛ یعنی «رضایت خداوند» و «به کمال رسیدن مجاهدان» که نصیب آنها میشود. بنابراین اول «هجرت» در راه خدا و بعد «جهاد» در راه خدا مطرح میشود و این جهاد شکلهای مختلفی دارد، «جهاد با مال» بر دیگر جهادها مقدم است، انگار که آدم وقتی مالش را از دست میدهد و میبخشد جان دادن هم برایش آسان میشود.
یک وعده دیگر خداوند این است که میگویند بابی در بهشت وجود دارد که فقط مجاهدان خدا از آن وارد بهشت میشوند. بهطور کلی فضیلت مجاهدان در راه خدا زیاد است ولی از آنجایی که جهاد مستقیم از دوش خانمها برداشته شده است و در زمان پیغمبر وقتی از حضرت رسول در این مورد سؤال میکردند، ایشان خانمها را به کانون خانواده ارجاع میدادند که باید آن را گرم نگه دارند، در زمان جنگ میبینیم که مادران یا همسران رزمندهها هرکدام بهنوعی در این امر بزرگ دخیل بودند. در چنین شرایطی آدم میبیند که باید در این کار بزرگ الهی سهمی داشته باشد.
بالاتر از شهادت در راه خدا چیزی نیست، خدا میگوید «من خونبهای شهیدم»
هدف از جهاد در راه خدا، پیروزی اسلام است و شهادت نزدیکترین راه رسیدن به خدا است. بالاتر از هر خوبی یک خوبی دیگر است، شهدا به فوز عظیمی دست یافتند. وقتی انسان در راه خدا به شهادت برسد بالاتر از آن و فنا فی الله دیگر چیزی نیست و خداوند میگوید: «من خونبهای شهیدم» شهیدان به این فوز عظیم رسیدند اما خیلیها هم از این کاروان جا ماندند.
آقای گودرزی میگفت: «ما دنیا را طلاق داده بودیم» گاهی به حاج آقا میگویم: شما دنیا را یک بار طلاق دادید و برگشتید، اگر سه بار طلاق میدادید شهید میشدید. جانبازان همسنگران شهدا هستند و تا یکقدمی شهادت پیش رفتهاند و رنگ و بوی شهدا را دارند. البته امتحان در میدان جنگ سخت خیلی راحتتر بود. قبولی در این جنگ نرم و فتنههای آخرالزمانی که در زمانه حاضر پشت هم میآید خیلی سخت است. پیروزی در این شرایط قطعاً لطف و فضل خداوند است و خدا میگوید: اگر شما یک قدم بهسوی من حرکت کنید من هم هزار برابر به شما کمک میکنم.
*تسنیم: شما علاقه داشتید با یک جانباز ازدواج کنید، چطور شد که خودتان این تقاضا را مطرح کردید؟
سال 68 ازدواج کردم
آن موقع دختران زیادی با جانبازان ازدواج میکردند. من هم این روحیه را داشتم و تصمیم خود را گرفتم که با آقای گودرزی بهعنوان یک جانباز ازدواج کنم. من سال 62 درسم تمام شد، دوست داشتم همان موقع این اتفاق بیفتد اما نشد و سال 68 ازدواج کردم.
من فرزند بزرگ خانواده بودم و دو خواهر کوچکتر از خودم داشتم. بهشدت علاقمند بودم که همسر آیندهام یک جانباز باشد و در سال 64 با پدر و مادرم از این تصمیم حرف زدم. یکی از دلایلم این بود: اگر کسی مثل برادر من هم جانباز بود آیا دوست نداشتیم که از نسل آنها کسی باقی بماند؟ دوست داشتم مردی که به جهاد در راه خدا رفته همسر من باشد. پدر و مادرم با توضیحات و دلایلی که آوردم حرفم را قبول کردند و بعد از این ازدواج هم پدر و مادرم حاج آقا را خیلی دوست داشتند. بعد از صحبت با پدر و مادرم دنبال این قضیه رفتم و چندجایی عقیدهام را مطرح کردم اما شرایط فراهم نشد تا اینکه در سال 65 برای درس حوزه به تهران آمدم.
حاج آقا در سال 63 جانباز شده بودند و آشنایی ما در سال 68 توسط یکی از آشنایان در حوزه اتفاق افتاد. تقریباً یک سال هم تا ازدواج ما طول کشید چون ایشان در سال 68 به آلمان رفتند و پای مصنوعی گرفتند که تا چهار سال پیش هم از آن استفاده میکردند اما بهخاطر فشارهایی که داشتند بهتوصیه پزشکشان دیگر از آن پا استفاده نکردند، بالاخره تا زمانی که از آلمان برگشتند ما هم مراحل تحقیقات را انجام دادیم.
من همیشه میگفتم ازدواج بزرگترین تصمیم و مسئله زندگی است، به همین خاطر ازدواج با جانبازعظمت بیشتری دارد. میگفتم خدایا از فضل توست که به دل امثال ما افتاده تا دوست داشته باشیم عاشقانه زندگیمان را با یک جانباز شروع کنیم، پس درخواستم این است حقیقتاً طرف مقابلم کسی باشد که کفو من و سرباز مجاهد در مسیر خواست امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه شریف) باشد.
آدم وقتی کنار جانباز است انگار در تداوم انقلاب و جهاد حرکت میکند/ برای خانواده جانبازان جنگ تمام نشده
حجتالاسلام پناهیان میگوید: «خدایا، کمک کن این پرچم انقلاب با دستان مجروح مقام معظم رهبری به دستان آقا امام زمان برسد». به خداوند گفتم: مجاهد فی سبیل اللهِ تو، توفیق مضاعفی پیدا کرده که لباس جانبازی به تنش رفته؛ از همین رو خواستم که بعدها هیچگونه کم نگذارم و خللی در کار نباشد. آدم احساس میکند وقتی کنار جانباز است هرلحظه در تداوم انقلاب و جهاد حرکت میکند. رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودهاند: «خانواده ایثارگران اعم از اسرا، جانبازان و آزادهها هنوز جنگ برایشان تمام نشده است و همیشه در همان حالت جنگ و دفاع هستند».
خواب امام خمینی(ره) را دیدم، گفتند «درست میشود»/ حس میکنم امضای امام پای این ازدواج است
خانوادهام رضایت داشتند و از آنها خواستم که برای ما دعا کنند. روزی که قرار بود جواب مثبت و قطعی را بدهم هنوز ته دلم تردید بود که امکان دارد این انتخاب؛ آنی که من میخواهم نباشد. آن شب خواب زیبایی را دیدم، من مرقد امام هم زیاد میرفتم و همیشه میگفتم ایکاش در خواب امام را ببینم و ایشان این ازدواج را تأیید کند که آخر هم همین شد و خواب دیدم که در مرقد امام هستم و میدانستم که امام رحلت یافتهاند. درِ سمت غربیِ مرقد باز شد و امام با عدهای از همراهان وارد فضای مرقد شدند که خیلی سرحال و شاداب بودند، من آنجا به خودم آمدم و در عالم خواب با خودم گفتم چقدر خوب است که از امام این قضیه ازدواجم را بپرسم و امام برگشتند و نگاهی کرده به راهشان ادامه دادند و از در شرقی خارج شدند، دنبال امام رفتم و دیدم فضای خاکی که بیرون بود پر از جمعیت شده و همه دور امام حلقه زده بودند ولی یکدفعه احساس کردم که انگار راه باز شد تا من به خدمت امام بروم، همین که نزدیک شدم ابهت امام مجذوبم کرد و من گفتم: حضرت امام قضیه ازدواجم چه میشود؟ امام سه بار گفتند: ان شاء الله که درست میشود، و گفتند: "تمام گرفتاریهای ما از این است که آن اتصال برقرار نیست، اگر بدانید این کلمه تهجد چه خاصیتی دارد" و ناگهان از خواب بیدار شدم. یکوقتهایی احساس میکنم امضای امام پای این ازدواج بوده است.
فرهنگ و روحیه جانبازی و ایثارگری روی دخترم هم اثر گذاشته
*تسنیم: گفته بودید یک دختر دارید، دخترتان از اینکه زمان زیادی را صرف همسرتان میکنید گلایهای ندارد؟
تا دنیا، دنیا است مشکلات هم بوده و این مشکلات در زندگی ما هم وجود دارد اما با توجه به فرهنگ و روحیه خانواده که از طرف پدر و مادر به فرزند منتقل میشود و همچنین پذیرفتن فرهنگ جانبازی از سوی ما این فرهنگ روی دخترم هم تأثیر گذاشته است، خدا را شکر در این زمینهها روحیاتش روشن است.
مشکلات جانبازان قطع عضو از جانبازان قطع نخاع، شیمیایی و اعصاب و روان کمتر است
*تسنیم: شما بهعنوان کسی که سالهاست با یک جانباز زندگی میکنید، از مشکلات همسران جانبازان بگویید؟
مشکلات جانبازان قطع عضو بهنسبت جانبازان قطع نخاع، شیمیایی و اعصاب و روان کمتر است، این جانبازان مانند افراد عادی با یک مشکلاتی میتوانند به زندگیشان ادامه دهند. هرچقدر این مشکلات به خانوادههای جانبازان بیشتر ارتباط پیدا کند به همان میزان، مشکلات و آسیبهای خود جانبازان بیشتر میشود. جانبازان قطع عضو بیشتر کارهایشان را خودشان انجام میدهند، جانبازان قطع نخاع اما مشکلات بیشتری دارند، جانباز اعصاب و روان هم بیشتر از دیگران، آنها را درک میکنم، مشکلات ما در برابر همه آنها معمولی است، برای مثال عمده مشکلات ما به حمل و نقل مربوط میشود و کارهای سنگینی که باید در این باره انجام بدهیم.
تحمل مشکلات ناشی از عدم رسیدگی مسئولان سختتر از مسائل جسمی است/ همسر و فرزندان جانبازان اعصاب و روان هم دچار افسردگی میشوند
در عمق مشکلات، شیرینیهایی هم وجود دارد. شاید از دور این مشکلات طاقتفرسا به نظر آید اما در درون کشش و شیرینیای ایجاد میکند که اراده آدم در گروی آن تقویت میشود و آدم خودش باید تدبیر کند، مثلاً از کمک دیگران استفاده کنیم. اما شاید بیشترین مشکل از نظر روحی باشد، مشکلات جسمی را میشود کمک گرفت اما اگر روحی باشد یا مشکلی ناشی از عدم رسیدگی مسئولان باشد خیلی قضیه حاد میشود، مثلاً جانبازان اعصاب و روان همسر و فرزندانشان هم دچار افسردگی هستند و بچههای آنها نمیتوانند مانند دیگر کودکان شیطنت کنند، اگر بشود به آنها رسیدگی شود خیلی بهتر است، همیشه نگرانم از اینکه آنها مشکلات بیشتری دارند.
*تسنیم: شاید برخی فکر کنند همسران جانبازان از اول آدمهای صبوری بودند، نظر شما در این رابطه چیست؟
پیش از شروع هرکاری آدم با خودش حساب و کتاب میکند و میگوید: من میتوانم از عهده این کار بربیایم یا نه؟ ازدواج با جانباز هم همینطور است، بهگونهای است که وقتی فرد وارد این فضا میشود میتواند روی خودش هم کار کند، مثلاً آنها که رفتند جنگ از اول که انسانهای خودساخته، دست نیافتنی و معنوی نبودند بلکه انسانهای معمولی بودند، اما وقتی در آن شرایط قرار گرفتند حالت معنوی آنها را در بر گرفت و به یک انسان دیگر تبدیل شدند. از ابتدا باید یک انگیزه درونی باشد، وقتی انسان هدف دارد یعنی انگیزه اولیه را هم داشته و در این مسیر میتواند بیشتر روی خودش کار کند و خدا هم وعده یاری داده است. انسان در کوران حوادث ساخته میشود اما شرطش این است که بر خود مسلط باشد و هدفش را گم نکند.
------------------------------------------------------
گفتوگو از : نجمه السادات مولایی و طیبه سادات مولایی
------------------------------------------------------
انتهای پیام/*