نیتخدایی ، پیوند آسمانی
سبک زندگی رزمندهها در دهه ۶۰ میتواند بهترین الگو برای نسل جوان کنونی کشورمان باشد. زمانی که هنوز نگاه مادی بر زندگیها غلبه نکرده بود و چشم و همچشمی بلای جان خانوادهها نشده بود، جوانان مسیر سادهای برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک طی میکردند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، سبک زندگی رزمندهها در دهه 60 میتواند بهترین الگو برای نسل جوان کنونی کشورمان باشد. زمانی که هنوز نگاه مادی بر زندگیها غلبه نکرده بود و چشم و همچشمی بلای جان خانوادهها نشده بود، جوانان مسیر سادهای برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک طی میکردند. وقتی مادر خانواده دختری را برای پسرش انتخاب میکرد و مقدمات آشنایی و خواستگاری طی میشد، زوجین بدون تشریفات خاص و گذاشتن شرط و شروطهای سخت و دشوار راهی خانه بخت میشدند و زندگیشان را با کمترین امکانات مادی و بیشترین میزان عشق و تعهد شروع میکردند. زندگانیهایی که با توکل به خدا و قرآن، در اوج جنگ شروع میشد و با دلسوزی و کمتوقعی دو طرف ادامه پیدا میکرد. شیوه ازدواج شهدای شاخص دفاع مقدس بهترین الگو برای تبیین چنین سبک زندگی است. قطعاً درک و شناخت بهتر زندگی شهدا، رهگشای بسیاری از مشکلاتی است که امروز جامعه ما با آن دست به گریبان است.
رفتن به جبهه 2 هفته بعد از عقد
شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر علی بنابیطالب(ع) در 23 سالگی به خواستگاری رفت. خرداد سال 1361، پس از چند جلسه رفتوآمد، مراسم عقد شهید و همسرش بدون تشریفات خاصی برگزار شد.
همسر شهید زینالدین در اینباره میگوید:«دو روز بعد از اولین خواستگاری با همان لباس سپاه آمد. صحبتهای جلسه دوم کوتاهتر بود. نیم ساعت بیشتر نشد. اینکه چطور باید خانه بگیریم، مدت عقد، مهریه و این چیزها. آقا مهدی اصلاً موافق مراسم نبود. میگفت: «من اصلاً وقت ندارم و الان هم موقعیت جنگ اجازه نمیدهد.» گمانم عملیات رمضان بود. حالا که دلم گواهی میداد این آدم میتواند مرد زندگیام باشد، بقیه چیزها فرع قضیه بود. دیگر همه خانوادهمان سر اصل قضیه ازدواج ما موافق بودند. مردها معمولاً در این کارها آسانگیرتر هستند. ایرادهای مادرم را هم خوشرویی و تواضع آقا مهدی جبران میکرد.»
شهید زینالدین باید مدت کوتاهی بعد از خواستگاری به جبهه میرفت. فرمانده بود و مسئولیت سنگینی روی دوش داشت. وقتی این موضوع را با خانواده همسرش مطرح میکند، مادر خانمش میگوید:«چطور میشود دو هفته منیر را بگذارید و بروید جبهه؟» آقا مهدی هم در جواب میگوید:« حاج خانم ما سرباز امام زمانیم، صلوات بفرستید» و همه چیز حل میشود.
همسر شهید ادامه ماجرا را پس از رد و بدل شدن این صحبتها چنین روایت میکند:« مادرم میخندید و صلوات میفرستاد. داماد به دلش نشسته بود. کارها سریع و آسان پیش میرفت. من ، آقا مهدی و خواهرشان با هم رفتیم برای من حلقه طلا بخرند، 900 تومان! تنها خرید ازدواجمان. حلقه او هم انگشتر عقیقی بود که پدرم خریده بود. رفتیم به منزل آیتالله راستی و با مهریه یک جلد قرآن و 14 سکه طلا عقد کردیم. مراسمی در کار نبود. لباس عقدم را هم خواهرم آورد.»
نزدیک شدن به خدا همراه مصطفی
دکتر مصطفی چمران یکی از چهرههای شاخص دفاع مقدس است. عارفی بزرگ، مجاهدی خستگیناپذیر و فرماندهای کاریزما که درس و دانشگاه را در امریکا رها کرد و برای کمک به انقلاب اسلامی و شیعیان منطقه به لبنان رفت. در لبنان با غاده آشنا شد و او را به همسری برگزید.
غاده از خانوادهای متمول و پولدار بود و خانوادهاش چندان موافق ازدواجش با یک چریک و مبارز انقلابی نبودند، اما نگاه معنوی غاده به ازدواج و اهداف والایش از تشکیل زندگی با چمران کمکم خانواده را هم راضی کرد. غاده چمران دختر یک خانواده ثروتمند بود ولی هیچ گاه نگاه مادی بر او غلبه نکرد. او درباره تشریفات ازدواج و تعیین مهریهاش میگوید:« خانواده به دلایلی با ازدواج ما مخالف بودند ولی من که مصطفی را به خوبی شناخته و به ایمان، دیانت و حقجویی او پی برده بودم سرانجام خانوادهام را متقاعد کردم. وقتی پای مهریه به میان آمد مصطفی یک جلد کلامالله مجید و یک لیره لبنانی را به عنوان مهریه پیشنهاد داد. من هم ضمن قبول، اضافه کردم مهریه من این است که مصطفی مرا در مسیر صراط مستقیم همراه کند تا با او به خدا نزدیک شوم. قرار گرفتن در راه حق و مسیر رسول خدا(ص) و ائمهاطهار (ع) اولین شرط موفقیت است. مسئله دوم اطاعت زن از شوهر و تفاهم و یکدلی آنان است؛ چراکه شوهر سرپرست خانواده است. وقتی زن این را بپذیرد و پایبند باشد، این زندگی با محبت توأم خواهد بود. در چنین خانوادهای منت و خودخواهی جایی نخواهد داشت. در این صورت خداوند کمک کرده و عشق، محبت و برکت به خانه خواهد آمد. نباید توقعات زیاد و بیش از اندازه باشد. اگر انسان در زرق و برق دنیا و مادیات غرق شود، پیشرفتی در معنویات حاصل نخواهد شد و چنین انسانی به تعالی نمیرسد و نمیتواند قدمهای بزرگ و سرنوشتساز بردارد.»
داماد با عزت نفس
در کنار این فرماندهان بزرگ، دیگر شهدای بزرگ انقلاب و دفاع مقدس هم چنین زندگی سادهای داشتند. محمدعلی رجایی، دومین رئیسجمهور ایران در حادثه بمبگذاری دفتر نخستوزیری شهید شد. او که از کودکی طعم فقر را چشیده بود و با حقوق معلمی زندگی کرده بود برای ازدواج سرمایه زیادی نداشت. همسر شهید به خرید عروسیشان اشاره میکند و میگوید:« خرید طلا و جواهرات برای عروس، مثل همیشه رسم بود ولی اینها با وضع مالی یک معلم ساده جور در نمیآمد. از طرفی هم عزت نفسش اجازه نمیداد جوری مطرح کند که اثر بدی داشته باشد یا باعث ناراحتی شود. ضروریات را میخرید؛ به طلا و جواهر که میرسیدیم میگفت: «آنها باشد سر فرصت در وقت مناسب با سلیقه یکدیگر بخریم.» خوشم میآمد که چنین عزت نفس و مناعتطبعی داشت.»
سردار شهید اسماعیل دقیقی نیز همانند بسیاری دیگر از رزمندگان ازدواج بسیار سادهای داشت. ایشان در بحبوحه تظاهرات مردمی ازدواج کرد. نسبت فامیلی با همسرش داشت و در جریان انقلاب بیشتر به دو همرزم شبیه بودند تا فامیل. همسر شهید درباره ازدواجشان توضیح میدهد:«زمستان 56 بود که از من خواستگاری کرد و من که آن موقع در سرم تب و تاب انقلاب بود، خیلی بهم برخورد. یک سال و چند ماه از این جریان گذشت و در این بین، او بود که با اصرار و خواندن آیات و روایات، سعی در متقاعد کردنم داشت؛ تا اینکه یک بار برای اتمام حجت آمد و گفت:«معصومه، خودت میدانی که ملاک من برای انتخاب تو،ظاهر و قیافه نبوده ولی اگر باز فکر میکنی این قضیه منتفی است بگو که دیگر با اصرارم تو را اذیت نکنم.» نشستم و با خودم خلوت کردم. روایت دیده بودم که اگر خواستگاری برایتان آمد و با ایمان و خوش اخلاق بود، رد کردنش مفسده به دنبال دارد؛ هیچ دلیلی برای ردکردنش به ذهنم نرسید، گفتم راضیم.»
ادامه این سبک زندگی را ما در ازدواج بسیاری از شهدای مدافع حرم دیدیم. جوانانی از نسلی متفاوت ولی با اندیشهای شبیه به شهدای دفاع مقدس که طالب عاقبت بخیری و سعادت در دنیا بودند. در این میان شهید محسن حججی شاخصترین چهره است. جوانی که با شهادتش عزیز دل مردم ایران و آزادیخواهان جهان شد.
مهریه یک کلت کمری!
مهدی باکری را همه میشناسند. فرمانده شجاع لشکر عاشورا، همزمان با شروع جنگ تحمیلی ازدواج کرد. شهید باکری 9 ماه شهردار ارومیه بود و برای رفتن به جبهه از این سمت استعفا کرد. از حقوقش به نیازمندان میداد و تا جایی که در توانش بود سعی در برطرف کردن مشکل دوستان و آشنایان داشت.
مهدی باکری به سادهزیستی شهره بود. مراسم ازدواجش را هم در نهایت سادگی برگزار کرد. صفیه مدرس، همسر شهید نحوه مراسم ازدواجش را چنین بیان میکند:« حین خرید وقتی به حلقههای ازدواج نگاه میکردم به دنبال ارزانترین حلقه ازدواج بودم و اصلاً مدلها برایم مهم نبود. نهایتاً یک حلقه ارزان قیمت انتخاب کردم و این همه خرید عقد من بود. نه سفره عقد داشتیم و نه جشن ازدواجی، عاقد به خانه آمد و طی یک مراسم ساده عقد را برگزار کردیم. آقا مهدی هم با سادهترین ظاهر در این مراسم حضور داشت؛دامادی که نه کت و شلوار پوشید و نه کفش نویی داشت. با لباس خاکی و پوتین در مراسم خود حضور یافته بود. شاید 10 دقیقه یا یک ربع بیشتر نبود. بعد از عقد با هم صحبت میکردیم که یکدفعه در زدند و گفتند آمدهایم دنبال آقا مهدی و او را با خود بردند. باید برای اعزام به جبهه آماده میشد. شب هم برق منطقه رفته بود. مهدی در تاریکی آمد با چراغ گردسوز شام را خورد و برای اعزام به جبهه رفت و تا سه ماه در منطقه بود. در این مدت فقط یک بار تلفنی با هم صحبت کردیم.»
مهریه همسر شهید هم بسیار جالب است. انتخاب این مهریه نشان از همفکری و همعقیده بودن ایشان با شهید دارد:« وقتی پدرم از میزان مهریه از من سؤال کرد گفتم که میخواهم سنتشکنی کنم. دوست داشتم زندگی را به آسانی شروع کنیم تا جوانها بتوانند زندگی یک پاسدار را الگوی خود قرار دهند. مهریهام کلت کمری آقا مهدی و یک جلد قرآن کریم بود. از فردای آن روز سادگی زندگی ما بدون تشریفات، مهریه، جشن عقد و عروسی زبانزد همه مردم و علمای شهر در سخنرانیها، محفلها و منبرها بود. آقا مهدی اخلاقهای خاصی داشت. اگر دریک مهمانی حاضر میشد و دو نوع غذا سر سفره بود امکان نداشت از هردو بخورد. اگر میزبان اصرار برای خوردن هر دو نوع غذا داشت آقا مهدی با خوردن آن غذا تصمیم به روزه گرفتن در روز آینده میگرفت و به این وسیله در واقع خودسازی میکرد. هیچ وقت دنبال غذای کاملی نبود. او و امثال او به خود ریاضت دادند و سختی کشیدند و قبل از انقلاب خود را ساختند تا شدند کسانی همچون سردار شهید مهدی باکری.»
شهید حججی شبیه زینالدین و باکری
شهید مدافع حرم محسن حججی هم زندگیاش را همانند شهدای دفاع مقدس بسیار ساده شروع کرد. همسر شهید درباره شروع زندگیشان میگوید:«آقا محسن از من در مورد مهریه پرسیدند و اینکه نمیتوانند متعهد به مهریه بالا شوند. گفتند اگر مهریه 14 سکه باشد، خیلی راضیام و البته دلم میخواهد حضرت زهرا(س) هم راضی باشند. من در جوابشان گفتم نگران نباشید؛ خوشحالتان میکنم. روزی که برای مهربرون بنده آمدند هیچ کس اطلاع نداشت قرار است چه مهریهای گرفته شود. من در همان جلسه برگهای که از قبل نوشته بودم را به پدرم دادم و گفتم این را بخوانید. من این مهریه را میخواهم. مهریهای که من نوشته بودم، یک سکه به نیت یگانگی خدا، پنج مثقال طلا به نیت پنج تن، 12 شاخه گل نرگس به نیت امام زمان(عج)، 14 مثقال نمک به نیت نمک زندگی، 124 هزار صلوات و حفظ کل قرآن با ترجمه برای همسرم بود.»
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/