درد فضول بودن

درد فضول بودن

«یافت‌آباد» علی الظاهر «قصه ظهر جمعه» است؛ اما این ظاهر امر است. شاید طرح همیشگی مساوات که آرامش با فاجعه پایان می‌یابد، بار دیگر تکرار می‌شود؛ اما این بار خبری از رئالیسم اجتماعی نیست.

باشگاه خبرنگاران تسینم «پویا» - احسان زیورعالم

1- خانواده‌ای در آستانه مراسم ازدواج خواهر کوچک است. پدر در بستر بیماری است؛ اما فضا شاد و منسجم است. ناگهان اختلافات آغاز می‌شود. عشق خواهر به داماد تازه وارد زیر سؤال می‌رود. برادر بزرگ یک کلاهبردار است و پدر فوت می‌کند.

2- یک خانواده در جهانی ساختگی در کنار یکدیگر به خوشی زندگی می‌کنند. خانواده از یک قانون تبعیت می‌کند تا اینکه پسر کوچک‌تر قانون را زیر پا می‌گذارد. رفتار او دیگر اعضا را نیز به شورش دعوت می‌کند تا در نهایت مشروعیت خانواده از بین می‌رود و خانواده مضمحل گشته و اعضا یکدیگر را نفی می‌کنند.

3- سه پرده از شاهنامه مبتنی بر رابطه فرزند و پادشاه. سیاوش و کیکاووس از یک رابطه عاطفی به سمت اضمحلال رابطه پیش می‌روند. رستم در نخایت سهراب را به قتل خواهد رساند.

4- خانواده‌ای در آستانه یک مشارکت، در یک اسباب‌کشی شرکت می‌کنند. رابطه گرم خانواده با شوخ‌طبعی بدون مرزی همراه است. ناگهان اعضای خانواده متوجه می‌شوند پول خرید زمینی مشارکتی گمشده است. افراد یکدیگر را متهم به دزدی می‌کنند. روابط در تمام سطوح از هم متلاشی می‌شود.

***

این چهار خلاصه، مختصرترین شکل از چهار کار اخیر محمد مساوات است. کارگردان جوانی که پس از گذشت یک سال باز به ایرانشهر آمده است و دوباره در سالن سمندریان، نمایشی در فضای خانواده روی صحنه برد. نمایش «یافت‌آباد» تازه‌ترین اثر مساوات بازگشت به شیوه نمایشی «قصه ظهر جمعه» است. پس تجربه فضاهای انتزاعی در «بیضایی» و «خانه‌واده»، دستمایه قرار دادن اثری با وجوه رئالیسم اجتماعی، می‌تواند علی الظاهر هواداران «قصه ظهر جمعه» را امیدوار کند؛ اما این تنها در ظاهر است.

چهار اثر نمایشی اخیر محمد مساوات با آنکه از منظر شیوه اجرا متفاوت - حتی میان «قصه ظهر جمعه» و «یافت‌آباد»  - در یک چیز مشترکند: روش طرح‌ریزی داستان یا بهتر است بگوییم طرح داستانی. در هر چهار مورد ذکر شده همه چیز از یک فضای آرام آغاز می‌شود، از یک ظاهر منسجم در مهمترین رکن اجتماعی بشر. مخاطب در حال مزه مزه کردن گرمی خانواده است و تاکید نگارنده نیز بر مفهوم خانواده است. ناگهان یک فاجعه رخ می‌دهد. فاجعه نخست حل نشده فاجعه بعدی رخ می‌دهد. همه چیز شبیه صحنه نهایی آثار آگاتا کریستی می‌شود، منهای هرکول پوآرو. حال مخاطب متوجه می‌شود گرمی لحظه نخست، همانند گرمی پس از زخمی شدن است. همه چیز از نوعی ناآگاهی نشأت گرفته است و وقتی می‌فهمی دردت می‌گیرد.

محمد مساوات در نوشتن یک نمایشنامه از یک ابزار ثابت استفاده می‌کند. این یک کلید برای رسیدن به درک بهتر از آثار این هنرمند جوان است. آنچه آثار مساوات را از هم تمیز می‌دارد، فضاسازی یا در شکل کلی‌تر شیوه کارگردانی است. در «قصه ظهر جمعه» مساوات برای روایت داستانش به شکلی از شخصیت‌پردازی رو آورد که در آن تمایلی به خلق پرسوناژ نیست؛ بلکه به سراغ تیپ‌هایی می‌رود که برای مخاطب آشناست. دهه شصت و ژست‌هایش و همین نکته نمایش را جذاب می‌کند.

در عوض، «یافت‌آباد» شق دیگری را دنبال می‌کند. اینجا دهه شصت کوپنی نیست. «یافت‌آباد» اکنون است و تیپ‌سازی ممکن است کار را به سمت لودگی ببرد. پس مساوات یک راه‌حل پیدا می‌کند و آن هم موبایل است. موبایل‌ها قرار است در نمایش نقش‌آفرینی کنند. برای برجسته شدنشان به یک پرده و پروژکتور پناه می‌برد. پس دیگر با نمایشی رئالیستی مواجه نیستم؛ حداقل در اجرا. اینجا موبایل‌ها خود تبدیل به شخصیت می‌شوند. همه چیز برای شخصیت‌پردازی آماده است، از مدل موبایل گرفته تا تصویر پیش‌زمینه که می‌تواند به وجوه روانشناسانه شخصیت‌ها کمک کند.

این تمام ماجرا نیست. آنچه بر صفحه نمایان می‌شود تناقض‌آمیز است و گام دیگری است برای دور شدن از رئالیسم. چیزی شبیه کارهای امیررضا کوهستانی که انگار همه چیز واقعی است؛ ولی نیست. البته این تناقضات برخی مشخصاً تعمدی است. همانند تماس تلفنی سعید، شماره‌‌ای از غرب کشور و در ادامه شماره پشت یک نیسان آبی رنگ باز از غرب کشور. این دو را باید کنار اتهام به سرقت گذاشت. 

تناقض گاهی گیج کننده است در قضاوت که آیا مساوات فکورانه همه چیز را چیده است؟ برای مثال ساعت هیچ یک از موبایل‌ها مشترک نیست. می‌شود استنباط کرد که این رابطه دوستانه پیش از فاجعه، توخالی و پوشالی است. یا اینکه زمانی که رامین با دیدن کله پاچه لودگی می‌کند، برخلاف کلیپ ویدئویی، زیر قابلمه روزنامه نیست. موارد زیاد است. همه چیز در یک دوگانگی به سر می‌برد و همه چیز به خوانش مخاطب بازمی‌گردد تا انگیزه مساوات.

تناقض دیگر نردبان است. در جهان واقعی نردبان نمی‌تواند بلندتر از دیوار داخلی باشد؛ ولی در «یافت‌آباد» نردبان از دیوار راهرو بلندتر است. یعنی از سقف عبور کرده است؛ پس ما دیگر با یک نمایش رئالیستی روبرو نیستیم. آیا این انتخاب آگاهانه بوده است؟ جواب این سؤال نیز تناقض‌آمیز است.

با این حال مساوات در «یافت‌آباد» در پی بر هم زدن تمرکز مخاطب است. تمام آنچه گفته شد به این تمرکززدایی کمک می‌کند. شیوه دیالوگ‌گویی درهم‌وبرهم یا افتراق در میزانسن. جایی که چند شخصیت در حال جدال هستند، فرد دیگر مشغول کار با موبایل است. تصویر روی پرده و مخاطب قصد دارد هر دو را دنبال کند؛ ولی چشم تنها یک قوس 120 درجه را پوشش می‌دهد و مخاطب نمی‌تواند. حس فضولیش آزارش خواهد داد. این داستان فضولی است در نمایشی مخصوص فضولی.

انتهای پیام/

یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
یافت‌آباد - عکس از مهدی قلی‌پور
بیشتر بخوانید...
بیشتر بخوانید...
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران