مجاورت اندیشه غرب با انفجار و ترور/ عکسهای یک عکاس قبل از مرگ در ۱۱ سپتامبر
خبرگزاری تسنیم: واقعه ۱۱ سپتامبر نشان داد که چگونه مسئله انفجار یک بمب، ۲۵۰۰ سال پیش در کلام فیلسوفی پیشسقراطی موضوعیت مییابد؛ شاید از آن روز به بعد اندیشه متافیزیکی غرب با انفجار، التزام و مجاورت یافت.
تسنیم: مارتین هایدگر (فیلسوف معاصر آلمانی) در جایی در ضمن بررسی تاریخ غرب گفته است «بمب هیدروژنی ابتدا در کلام پارمنیدس منفجر شد.» (پارمنیدس فیلسوف یونانی پیش سقراطی؛ معتقد به وحدت و سکون. او و هراکلیتوس؛ معتقد به کثرت و صیرورت، از مهمترین فیلسوفان یونان پیش از سقراط هستند.) این اظهارنظر فارغ از ارزشگذاریهای سطحیای که ممکن است درباره پارمنیدس فیلسوف یونانیای که حدود 2500 سال پیش میزیسته به بار آورد، حاوی نکاتی شگفتانگیز درباره بنیانهای تفکر غربی است.
1. پارمنیدس از منظر هایدگر کسی است که با سخنان و نوشتههایش نخستین گام فکری را در مسیری برداشت که نتیجه آن نزدیک شدن انسان باستانی به انسان معاصر بود. این بدان معنی است که تفکر با پارمنیدس کمکم به بنیادهای تراژیک و هستیشناسانه خود پشت کرد و به سوی تفکر متافیزیکی و عقلمحور آنگونه که تمامیت آن را در دوره مدرن میبینیم، چرخید. بنا بر اعتقاد هایدگر تاریخ غرب تاریخ فزاینده یک فراموشی است، به قول او «فراموشی هستی»! اما «هستی» علیرغم تلاشهای فیلسوفان از جمله خود هایدگر همچنان گنگ و تار مانده است؛ هستی در نهایت روشنیاش، همواره پوشیده میماند؛ روشن است قصدی نداریم در اینجا از هستی در فلسفه سخن بگوییم، آنچه قصد نشان دادناش را داریم این نکته است که اقتضائات فکری تاریخ غرب (که به نظر هایدگر بدون اینکه بتوان فیلسوفان را مقصر دانست) از 2500 سال پیش تا امروز جریانی ایجاد کرد که باز فارغ از ارزشگذاری ها باید درباره آنها دوباره اندیشید!
2. پیامد این اقتضائات شاید بیش از دیگر حوزهها در سیاست خود را نشان داده که میتوان آن را تقدیرپارادایمی دوره معاصر خواند؛ اما حوزههای بسیاری چون اخلاق، هنر، اقتصاد، اجتماع، محیط زیست، سبک زندگی و... را درنوردیده و روزی نیست که عدهای در جایی بلند نشوند و درباره این پیامدها اعتراضی نکنند و پلاکاردی ننویسند. اینکه حق با کیست یا مقصر کیست هم در اینجا مطمع نظر نیست. باید دوباره اندیشید!
3. قطعا سیر تاریخ بشری از آغاز تاکنون واجد پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای مختلف بوده، اما اینکه انسان در یک کلیت فرهنگی بعد از هزاران سال گامهایی به جلو برداشته است یا نه، موضوعی است که به راحتی نمیتوان تصدیقاش کرد و همگام با متفکران زیادی که به دنبال ژان ژاک روسو (فیلسوف و نویسنده فرانسوی) موضوع پیشرفت بشر را به چالش کشیدند و مسئله جاهلیت مدرن را طرح کردهاند باید به آن دوباره اندیشید.
4. آنچه که امروز در سالگرد 11 سپتامبر پس از 12 سال میتواند محل بازاندیشی قرار گیرد این است که تلاش برای غالب آمدن یک پارادایم فرهنگی و دفاع و تلاش برای مسلط باقی ماندن آن پارادایم خاص موضوعی سهل و ممتنع است؛ چنان نیست که پیامدهای آن را بتوان گزینش کرد یا همواره اقتضائات آن را تحت کنترل درآورد. وقتی پارادایمی بنیادها را فراموش میکند، اقتضائات سلطه فرهنگی هم بیبنیاد میشود. اینچنین انفجار بمب هیدروژنی در کلام یک فیلسوف پیشسقراطی موضوعیت مییابد و رویکرد اندیشه غرب از آغاز خود، با انفجار التزام و مجاورت مییابد. آنچه که 12 سال پیش در منهتن آمریکا رخ داد، فارغ از اینکه کار یک گروه تروریستی باشد یا طبق اعتقاد افرادی مانند مایکل مور آمریکایی، کار خود آمریکا باشد، صرفا یک انفجار نبود، تبلور عینی تفکری بود که پیشتر با فراموشی برخی بنیادها، و بنیادسازیهای عقلانی-اومانیستی برای حیات بشری صورت گرفت. 9/11 شاید مهمترین اتفاق پس از دو جنگ جهانی در غرب بود که بار دیگر پیامدهای تفکر غربی را با شیوه منحصر به فرد خودش نشان داد. اینکه بنیادگرایان یا معتقدان به لیبرالیسم و دموکراسی این پیامدها را نشان دادند موضوعی ثانوی است.
«بیل بیگارت» یک عکاس خبری فعّال و البته تندخو، ضد روشنفکری، دریانورد، درختکار، 53 ساله و صاحب 3 فرزند بود. از آن آدمهایی که به آن سادگی نیستند که به نظر میآیند. بیگارت پس از برخورد اولین هواپیما به برجهای تجارت جهانی در منهتن دوربین و لنزهایش را برمیدارد و از خانه بیرون میزند.
حدود 4 روز بعد در میان آوارهای برج شمالی مرکز تجارت جهانی (برج اول) کارتهای سوخته خبرنگاری، سه دوربین خراب، شش حلقه فیلم، و یک فلش کارت سالم حاوی 150 عکس دیجیتال و البته یک «جسد» پیدا میشود. بیگارت 11 سپتامبر ساعت 24: 28: 10 آخرین عکس عمرش را گرفته بود و کمی بعد وقتی برج شمالی بر او آوار شد آخرین نفسش را هم کشید. دوربینها، لنزها، فلشکارت و حلقههای فیلم باقیمانده یک روز وحشتناک و یک زندگی غیرعادی بود.
وسایل بیل بیگارت که در کنار جسداش پیدا شد
بیگارت پس از فرو ریختن برج اول با همسرش وندی تماس گرفت و قرار گذاشت تا 20 دقیقه دیگر او را ببیند، اما هرگز به این قرار نرسید. همسرش میگوید:
«بیل مرد کلهشق و لجبازی بود، خوشبختانه جاناش را بر سر کاری که دوست داشت، گذاشت و برای انجام این کار باید بلندترین ساختمانهای دنیا فرو میریخت! من مطمئنم اگر بیل در آن روز به خانه میآمد، داستانهای زیادی برای گفتن داشت، همانطور که همیشه این طور بود و اگر ما میپرسیدیم اوضاع چطور بود؟ حتما میگفت: به نصیحتم گوش کنید، هیچ وقت زیر هیچ ساختمان بلندی که به تازگی مورد اصابت یک هواپیما قرار گرفته نایستید.» (وندی دورموس، همسر بیل بیگارت)
11 سپتامبری که این هجم آوار در آمریکا را به همراه داشت سالهای سال است که بهانهای شده برای آوارگی مردمی در افغانستان و عراق. مردمی که هیچ وقت به صورت آشکار و علنی مطرح نشد که جرمشان چه بود. چرا آنان باید پاسخ این حادثه را بدهند؟ 11 سپتامبری که جریانات زیادی در داخل آمریکا هنوز درباره آن به گونهای دیگر میاندیشند یا لااقل نسبت به صحت و سقم آنچه که دولت آمریکا دربارهاش گفته میشود، مشکوکند و قانع نشدهاند. این ابهامات پیچیدهتر هم میشود آن هنگامی که متهمان ردیف اول این جنایات از منظر دولت آمریکا همگی به طرز مشکوکی کشته میشوند و عموماً جنازههای آنان هم یافت نمیشود: صدام و بن لادن.
فروریختن ساختمان شماره 7 چند ساعت بعد از برخورد هواپیما با برجهای دوقلو آن هم به فرم سقوط آزاد ابهامات زیادی را درباره این واقعه در فضای ذهنی مردم دنیا خصوصاً آمریکاییها ایجاد کرده است. 11 سپتامبر و تجربه جنگافروزی آدمهایی از جنس بوش و خسارتهایی که بر پیکره اقتصاد، سلامت و امنیت جامعه آمریکا از ناحیه این یورشهای نظامی فراهم آمد امروز بزرگترین عامل مخالفت مردم با حمله اوباما به سوریه است.
زمانی که بوش قصد حمله به افغانستان و عراق را داشت، داستان سرایی رسانهها باعث شد که تعداد زیادی از کشورها متحد آمریکا در حمله به مردم افغانستان و عراق شوند. رسانههایی که افرادی همچون لندمن آن را دروغسازان و توجیهگران جنگ میدانند. امروز اوباما به اندازه بوش هم قدرت بسیج افکار عمومی حتی کشور خودش و آنانی که به او رأی دادهاند را ندارد و تنها دولت فرانسه همراه او در حمله به سوریه باقی مانده است.
در زیر تعدادی از عکسهای آخر عمر بیگارت را میبینید؛
انتهای پیام/