مردمی که عکس شهدای ما را به دیوار خانه‌هایشان می‌زنند

مردمی که عکس شهدای ما را به دیوار خانه‌هایشان می‌زنند

سهیل کریمی، متولد سال ١٣٥١ در روستای «حصارزیرک» شهرستان شهریار است. از دوران تحصیل در مدرسه در نوشتن انشا استعداد هنری خود را بروز داده بود و تشویق معلمان مدرسه انگیزه اش را برای نوشتن بیشتر کرد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، سهیل کریمی، متولد سال ١٣٥١ در روستای «حصارزیرک» شهرستان شهریار است. از دوران تحصیل در مدرسه در نوشتن انشا استعداد هنری خود را بروز داده بود و تشویق معلمان مدرسه انگیزه اش را برای نوشتن بیشتر کرد. اولین مطالبش به شکل رسمی در هفته نامه «صبح» چاپ شد. از سال 1375 پایش به هفته نامه «شلمچه» باز شد و کمی بعد دبیر سیاسی این هفته نامه شد. فعالیت مطبوعاتی وی وتهیه گزارش‌های مستند از موضوعات خاص، زمینه ورودش را به عرصه مستندسازی ایجاد کرد. مستندسازی از سال 79 رسما مشغله اصلی‌اش شد. سه ماهى از حمله آمریکا به عراق و اشغال این کشور توسط انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها نگذشته بود که به همراه سعید ابوطالب برای ساخت یک مستند به عراق سفر کرد. سفری که باعث شد توسط آمریکایی‌ها 126 روز اسیر، زندانی و شکنجه شود.
کارنامه سهیل کریمی در عرصه مستندسازی سرشار از ورود به موضوعاتی بکر و خطیر است. مستندهایی مثل «زخم پیوار» (شیعیان پاراچنار)، «شکست هیمنه» (دستگیری سربازان انگلیسی در خلیج‌فارس)، «فتنه شام» (بررسی علت شروع جنایات جریان تکفیری در سوریه) و تعداد زیادی مستند با موضوعات داخلی، ساخته است.
با توجه با تجربه بالای سهیل کریمی در حضور در مناطق بحرانی جهان اسلام و تولید ده‌ها مستند درباره این مناطق، در گفت وگویی به بایدها و نبایدهای مستندسازی درباره مقاومت پرداختیم. کریمی دراین گفت وگو همچنین خاطراتی از سفر اخیر خود به سوریه را نیز بیان کرده است. 
* چرا گاهی در مستندهایی با موضوع «جهان اسلام» و «بیداری اسلامی» مشاهده می‌شود که اثر به لحاظ محتوا دچار خدشه و اشتباه است؟ مثلا مستندساز تفاوت «علوی» را با «سنی حنفی» نمی‌دانسته و یا مثلا به خاطر عدم شناخت عقاید صوفیان و مالکی‌های شمال آفریقا عقاید آنها را همطراز با عقاید وهابیت کرده؟
کسی که در این حوزه مستند می‌سازد باید تاریخ و جغرافیا بداند، سیاست را بشناسد و از مسائل بین‌المللی سردربیاورد. حتی باید به جامعه شناسی هم مسلط باشد. البته منظورم داشتن یک اطلاعات ساده و دم دستی از این علوم نیست. مستندساز باید با مطالعه زیاد و تخصصی برود سراغ این علوم. یعنی یا خودش عالِم شده باشد یا از وجود یک یا چند عالم در جامعه شناسی، سیاست، تاریخ و... به عنوان مشاور در زمان ساخت کارش استفاده کند.
اگر این طور نباشد اصلا نمی‌تواند محتوای اثرش را به مخاطب منتقل کند. می‌شود یک کار سطحی که حرفی برای گفتن ندارد. من واقعا اعتقاد دارم مستندسازی موفق است که اول روزنامه نگار موفقی باشد. همیشه این مطلب را به کسانی که به کلاس‌های آموزشی مستندسازی‌ام می‌آیند، می‌گویم. مستندسازی که دو تا رمان معروف دنیا را نخوانده، دو خط مطلب ننوشته، مطالعه‌اش بسیار کم است، اصلا نمی‌تواند اثر قابل قبول و تاثیرگذاری بسازد. کسی که ارتباط با قرآن و نهج البلاغه ندارد مگر می‌تواند درباره مسلمانان و اعتقادات مذهبی مردم سایر کشورهای اسلامی مستند بسازد؟ 
* گاهی به عنوان بیننده پروپاقرص مستند، احساس می‌کنم مستندساز فقط تصاویر پشت سرهمی را دارد به مخاطب نشان می‌دهد!
دقیقا! چون مستند تعریف دارد. مستندساز باید موسیقی را بشناسد، روشهای مختلف تدوین را بلد باشد، زاویه‌های دوربین را حرفه‌ای بلد باشد. مستند باید حتما داستان داشته باشد. وگرنه گرفتن یک‌سری تصاویر و کنار هم گذاشتن آنها بدون هیچ داستان و تعلیقی که اسمش مستند نمی‌شود. متاسفم بگویم که این‌قدر کار ضعیف و سطحی را پخش کرده‌اند که ذائقه مخاطب خراب شده.
به قول «آقا» فرهنگ، مهندسی راه می‌خواهد. نمی‌شود سلیقه‌ای برخورد کرد. یعنی به جای اینکه ملاک‌مان رعایت استانداردهای حرفه‌ای کار باشد برای انتخاب یک اثر برتر در یک جشنواره، ملاک مان باشد تعداد بازدید اثر در فضای مجازی!
اتفاقا در یکی از جشنواره هایی که به عنوان داور حضور داشتم تمام بحثم با مسئولین جشنواره سر همین موضوع بود. به آنها می‌گفتم مثلا فلانی که می‌خواهید به او جایزه بدهید اصلا اصول حرفه‌ای و استانداردها را در کارش رعایت نکرده. چطور می‌شود که به مستندی جایزه داد که اصلا اصول حرفه‌ای را رعایت نکرده! گاهی دیده می‌شود دوستانی درباره محور مقاومت مستند می‌سازند اما چون مستندهایشان داستان ندارد، اثرشان صرفا یک کار گزارشی است که اگر جنگ تمام شود دیگر این مستندها حتی قابل اکران نیست. 
* هرسال و در ایام پیاده‌روی اربعین جوانان زیادی علاقمند هستند که درباره این پدیده بی‌نظیر مستند بسازند. اما به دلیل همان عدم مطالعه و شناخت فرهنگ مردم عراق و زائران غیرایرانی مستندهایی ساخته می‌شود که نمی‌توانند حق مطلب را ادا کنند. تحلیل شما درباره این جریان چیست؟
در ماجرای ستاد اربعین یک کارگاه سه ساعته گذاشته بودند در مسجد جمکران برای کسانی که می‌خواستند در اربعین مستند بسازند و از بنده هم دعوت کرده بودند که در آن شرکت کنم. در آنجا به بچه هائی که در آن کارگاه شرکت کرده بودند می‌گفتم اگر می‌خواهید بروید زیارت، دیگر مستند ساختن و دوربین را بگذارید کنار. اما اگر می‌خواهید مستند بسازید باید به غیر از زیارت و یک سلام کوتاه، کاملا پیاده روی را کنار بگذارید. باید زحمت بکشید و تحقیق بکنید. در ضمن به آن بچه‌ها گفتم این ماجرای جشنواره مستند ستاد اربعین هم کاسب کاری است. شما اگر واقعا می‌خواهید کاری برای پیاده روى اربعین بسازید باید خیلی برایش زحمت بکشید. خیلی مطالعه کنید، وقت بگذارید...  
* برای همین در میان مستندهایی که درباره اربعین پخش می‌شود، آثار وحید چاووش درباره پیاده‌روی اربعین خیلی به چشم می‌آید؟
ببینید«وحید چاووش» که همین طوری روی هوا متخصص پیاده روی اربعین نمی‌شود. او معمولا از سه ماه قبل از اربعین می‌رود عراق. تا مدتها بعد از اربعین هم در عراق می‌ماند. برای همین کارهایی که او می‌سازد حرف آخر پدیده عظیم پیاده روی اربعین است. حالا اینکه عده‌ای خودشان را به او گره می‌زنند و کاری درباره اربعین می‌سازند، اتفاق خیلی خوب است. چون این طوری یک آدم کم تجربه در کنار چاووش کار یاد می‌گیرد و رشد می‌کند. به این می‌گویند نیروسازی و تربیت مستندساز در موضوع اربعین.واقعا برای اینکه مستندسازی برای پدیده اربعین یک انسجامی پیدا کند باید یک ستاد دائمی ایجاد بشود و با یک نقشه راه کارها پیش برود تا بیت‌المال هدر نرود. 
* یکی از فیلم‌های مستند شما که بیشتر مورد توجه قرار گرفته «زخم پیوار» (درباره شیعیان پاراچنار در پاکستان) است. چه ویژگی‌هایی باعث این توجه شده است؟ 
پاراچنار جای خیلی عجیبی است؛ از جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی‌تر است! در بازارهای آنجا شاید فقط چهار پنج مغازه دیدم که عکس آقا و امام را نزده بودند. عکس شهدای معمولی ما در خانه‌های مردم بود. در شب‌هایی که آنجا بودیم یک جوانی بود به اسم نصرت حسین که همین که فهمید ما از ایران آمدیم شروع کرد به‌گریه کردن. یک دفتر 200 صفحه‌ای نشانم داد که در هر صفحه از آن عکس یکی از شهدای ما مثل شهید همت و شهید خرازی و... را زده بود و زیرش هر چیز درباره آن شهید از رفتار و حرف هایش شنیده بود می‌نوشت. می‌گفت من هر روز صبح یک صفحه را باز می‌کنم و مطالبش را می‌خوانم و به خودم قول می‌دهم که امروز اینطور رفتار کنم!
* برویم سراغ موضوع سوریه! با توجه به سفرهای متعددی که به سوریه داشته‌اید و نسبت به مردم این کشور شناخت پیدا کرده‌اید، می‌توانید توضیح بدهید که چرا مردم سوریه این طور جانانه مقاومت می‌کنند و پشت حکومت خود ایستاده‌اند؟ یا چرا کسی مثل همسر بشار اسد که در انگلستان بزرگ شده و درس خوانده در سخت‌ترین شرایط در کنار مردم سوریه می‌ماند؟
آنچه از سفرهای متعددم به سوریه به دست آورده ام این است که جنس مردم سوریه خیلی با ملت‌های دیگری که دیده‌ام متفاوت است. مردم سوریه حتی با مردم لبنان خیلی تفاوت دارند. تعریف وطن در میان مردم سوریه خیلی خیلی مهم است. مردم حکومت سوریه و رئیس‌این حکومت - بشار اسد - را بر حق می‌دانند، برای همین پشت سر این حکومت ایستاده‌اند.
سر حمایت سوریه از جریان مقاومت در منطقه، چند دهه است که غرب به دنبال ساقط کردن حکومت این کشور است. از دوران حافظ اسد تلاشهایی صورت گرفت که با هوشیاری او توطئه‌ها سرکوب شد. خلاصه این سیاست کلان از طرف غرب دنبال می‌شد تا اینکه ماجرای بیداری اسلامی در منطقه شروع شد. در آن زمان یکسری از منتقدین به سیاست‌های داخلی حکومت اعتراض‌هایی را شروع کردند که یک اعتراض کاملا مدنی و مسالمت آمیز بود. اما با دخالت غرب، قطر، ترکیه، کویت و عربستان، ناگهان این اعتراض‌ها در درعا، حمص، حلب و... وارد فاز مسلحانه شد.
در سال 91 که فتنه در سوریه داشت اوج می‌گرفت برای ساخت یک مستند رفتم سوریه. در این سفر مستند «فتنه شام» را تولید کردم و در جریان ساخت این مستند با کمک یک‌سری از دوستان سوری با طیف‌های مختلف آنها، اعم از مخالف و منتقد و حتی معارض با حکومت بشار اسد مصاحبه کردم. مثلا یکی از آدم‌هایی که با او مصاحبه کردم رئیس‌شورای مخالفان حکومت سوریه بود. آنجا مخالفان و منتقدین می‌گفتند که اعتراضات ما یک اعتراض مدنی است. ما به یک‌سری از رفتارهای جائرانه حکومت اعتراض داشتیم و به دنبال به دست آوردن آزادی‌های مدنی بودیم. این حرکت‌های مسلحانه هیچ ربطی به ما ندارد و با آن مخالف هستیم. چون بعد از چند ماه رئیس‌بشار نه تنها چیز‌هایی که ما ادعایش را داشتیم بلکه بیشتر از آن چیزی که مد نظر ما بود در اختیار ما قرار داد؛ ما الان چیزی دیگری نمی‌خواهیم .
واقعا هم همین طور است. یعنی بشار اسد به همه توصیه‌های «آقا» سر شروع بیداری اسلامی عمل کرد. از سال 1389 تا حالا سه بار انتخابات برگزار شده و 60 درصد و گاهی بالای 60 درصد به نفع حکومت رای داده‌اند و حتی ناظرین سازمان ملل آن را تایید کرده‌اند.
* در سفر آخرتان به سوریه شرایط را چگونه دیدید؟
الان در سوریه جنگ فرسایشی شده و فشارهای زیادی روی حکومت سوریه هست. بخش اعظم این فشارها اقتصادی است. این فشارهای اقتصادی متاسفانه ممکن است در برخی از مناطق سوریه حتی به قحطی هم منجر بشود. اما مردم محکم پشت حکومت ایستاده‌اند. واقعا این را می‌توان گفت که در حال حاضر تنها 10 درصد مخالفان مسلح حکومت بشاراسد سوری هستند و 90درصد آنها جنگجویان محاربی هستند که از کشورهای دیگر به آنجا آمده‌اند.
این را بگویم که به غیر از فشارهای اقتصادی و مشکلات شدید اقتصادی، در این سفر اخیرم به سوریه آنچنان مردم سوریه را شاد و سرزنده دیدم که برای آنها که این شادی و نشاط را به چشم ندیده اند، غیرقابل باور است. در اوج فتنه من خانمم را به عنوان همکار و دستیار بردم سوریه و دفعات بعدی ایشان را همراه نبردم به خاطر مسئله نبود امنیت. اما این سفر آخر این‌قدر در دمشق امنیت و زندگی بود که می‌توانم دفعه بعدی ایشان را به راحتی همراه ببرم. برخی‌ها که بدون حضور میدانی درباره سوریه نظرهای غیرواقع می‌دهند برای این است که نرفته‌اند از نزدیک فضا و شرایط سوریه و روحیه مردم را در آنجا ببینند و لمس کنند. آنجا زندگی جریان دارد. 

منبع:کیهان

انتهیا پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon