ادبیات دانشگاه های ما فرسنگ ها از ادبیات پیشرو جهان فاصله دارد


بهرامیان

خبرگزاری تسنیم : محمدحسین بهرامیان غزل سرای معاصر ایرانی می‌گوید که ادبیات دانشگاهی در ایران دچار معضلی جدی شده است. او البته معتقد است که در سال‌های اخیر تحولاتی در حال رخ دادن است.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رابطه میان ادبیات آکادمیک با چیزی که در افواه مردمی ادبیات خوانده می‌شود در همه دوران‌ها روابط پرفراز و نشیبی بوده است.محمد حسین بهرامیان که علاوه بر اینکه تحصیلات آکادمیک ادبی را گذرانده است در عرصه تولید ادبیات مردم پسند هم سوابق برجسته‌ای دارد، می‌گوید ادبیات دانشگاهی در ایران دچار معضلی جدی شده است. او البته معتقد است که در سال‌های اخیر تحولاتی در حال رخ دادن است.

بهرامیان در معرفی خودش اینگونه می‌نویسد: ارسنجان همیشه سبز در استان فارس زادگاه من است. قسمتی از تحصیلات من در این شهر عزیز گذشته است. هم اکنون در شهرستان فسا ساکن بوده و در دانشگاه آزاد استهبان و دیگر دانشگاه‌های استان دروس ادبیات فارسی را تدریس می‌نمایم. سرودن شعر را از سنین نوجوانی آغاز کرده و در این مسیر از محضر اساتید ارجمندی سود جسته‌ام. علاوه بر اشعاری که در دو حوزه کلاسیک و نو در مطبوعات و نشریات مختلف از حقیر به چاپ رسیده است مقالاتی  نیز در زمینه  شعر، داستان و نقد ادبی انتشار داده‌ام.

تا کنون کتاب‌های خلاصه خوبیها(چهار جلد)، حجره‌های ملکوت و سارا سلام (مجموعه شعر) توسط بهرامیان منتشر شده است و کتاب‌های چقدر یکشنبه‌هایم تنهاست بی تو، صد بیت پرماجرای حافظ، چهل مقاله، پیچیدگی‌های شعر بیدل، سوغات هند، زمان در شعر، همه معشوقه‌های من کلمه بودند(مجموعه شعر) و ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی در سفرنامه‌های ناصرالدین شاه قاجار را دست انتشار دارد.
 

*تسنیم: نمی‌دانم چه قدر خبر دارید از این که شعر "سارا سلام" جزء یکی از محبوب‌ترین شعرهای دوره دانشجویی دانشجویان دهه هشتاد شده است. اول برایمان بگویید که این شعر را کی سرودید و آنچه از حس و حالتان درهنگام سرود آن به خاطر دارید توصیف کنید.
-بهرامیان: حقیقت این است که در هنگام سرودن این شعر همان حس و حالی را داشتم که در زمان سرودن دیگر اشعار؛ یعنی در واقع تفاوت آشکاری را در لحظه الهام احساس نمی‌کردم. درست مثل همه شعرهای دیگر همه چیز از یک بی‌تابی غیر قابل وصف آغاز شد و در خلسه سرایش، کاملاً بی خبر بودم از چند و چون اثری که قرار بود به شکل ویژه‌تری با مخاطبان خاص و عام خود ارتباط برقرار کند. جالب اینکه حتی بعد از تولد این شعر هم، تفاوت چشمگیری بین این اثر و دیگر سروده‌های خودم احساس نمی‌‌کردم. حتی در شب شعری که قرار بود برای اولین بار این غزل را بخوانم دقایقی با خودم کلنجار می‌رفتم که آیا این اثر در خور برنامه است یا خیر؟ و اینکه آیا نظر مخاطب را جلب می‌کند یا نه؟ با اولین خوانش این غزل، تفاوت آن با دیگر اشعار، خود را نشان داد. نگاه متفاوت مشتاقان شعر که برای اولین بار غزل پیشنماز(سارا) را می‌‌شنیدند چیزی نبود که از نظر مخفی بماند. این غزل در مدت کوتاهی در میان انجمن‌های ادبی سراسر کشور انتشار یافت و مخاطبان بسیار یافت. دکتر کاووس حسنلی، چند ماه بعد در کتاب نوآوری های شعر امروز از جلوه‌های متفاوت و خلاقیت معطوف به این اثر سخن گفت. در واقع در مدت چند سالی که از خلق این شعر می‌گذرد بسیاری از دوستداران غزل امروز از هر طیف و گروه این اثر را متفاوت یافته و نقدهای متعددی بر این سروده نوشته‌اند که بر انتشار بیش از پیش آن بی‌تأثیر نبوده است.
 

*تسنیم: وقت خواندن شعرتان خیلی‌ها یاد سروده‌های نزارقبانی می‌افتند و ویژگی خاص شعرش که به آسمان بردن عشق‌های زمینی است. چه قدر از اشعار  نزار قبانی خوانده‌اید؟
-بهرامیان: همه عمر با شعرهای نزار زندگی کرده‌ام. تجربیات گاه و بیگاه من در ترجمه، گاهی مرا به حوزه شعر معاصر عرب و از آن میان به سروده‌های همیشه زیبا و تأمل برانگیز نزارقبانی کشانده است. میان بلقیس او و سارای خود تفاوتی احساس نمی‌‌کنم؛ هر دو انگار با دو زبان متفاوت اما از یک منظرگاه، به بیان یک موضوع مشترک پرداخته‌ایم. هر دو انگار به هر بهانه به بزرگی و جذابیت عنصر زن در تغزل اشاره داشته‌ایم. به نظرم فراموش کردن اندیشه‌های نابی از نوع اندیشه‌های تغزلی نزار، غزل امروز را به قهقهرای اندیشه‌های صرفاً اجتماعی و افکار خشک و بی‌روح فلسفی کشانده است. کاش بسیاری از افرادی که از بحران مخاطب سخن می‌گویند به آسیب شناسی غزل امروز از این دیدگاه نیز می‌پرداختند. تب تفکرات به ظاهر روشنفکرانه معاصر، هرگونه عواطف و احساسات عاشقانه را نوعی رمانتیسم دانسته و این موضوع تا بدان حد گسترش می‌یابد که غزلیت غزل به باد فراموشی سپرده می‌شود. دردناک‌تر اینکه برخی حتی حضور غزل را در شعر معاصر بر نمی‌تابند و با هزار و یک سفسطه و دلیل نامعقول، سعی در انحراف ذوق مردمی دارند که یک هزاره حرف های گفته و ناگفته دلشان را در این قالب زنده و پویا زده‌اند.
 

*تسنیم: یک مقداری از فضای شعر سلام سارا بیرون بیاییم، شما دارای تحصیلات عالیه آکادمیک ادبیات هستید. در دعوای همیشگی هنر در دانشگاه یا بیرون آن شما طرف کدام را می‌گیرید؟ دانشگاه‌ها شاعر شدن می‌آموزند؟خود شما را دانشگاه شاعر کرد؟ چگونه شاعر شدید؟
-بهرامیان: به گفته شما باور تمام دارم که تفاوت آشکاری میان شعر آکادمیک ایران و شعر بیرون از دانشگاه دیده می‌شود. ادبیات دانشگاه، فرسنگ‌ها از ادبیات پیشرو جهان فاصله دارد تا آنجا که برخی از اساتید صاحب نام این حوزه، گاه حتی در حد تفنن به معاصریت ادبیات توجه و علاقه نشان نداده‌اند. ذهن فسیل شده چنین افرادی در اعصار کهن و در اشعار کسانی چون سنایی و ناصر خسرو و امثال آنها خاک خورده است. به ندرت ذهن و اندیشه افرادی از این دست ممکن است خود را به دوره صفویه و به دوره شاعران سبک هندی برساند. حد و حدود ادبیات معاصر ایران در این اوضاع نابسامان تنها دو واحد درسی است که توسط همین افراد تدریس می‌شود. نتیجه این معضل فرهنگی آنگونه آشکار است که نیازی به گویه و واگویه ندارد.

مشکل دوم این است که طیف ادب دوستان غیر دانشگاهی هم به جای درک هویت خود، دست به دامان تفکرات ترجمه شده اروپایی و آمریکایی هستند و گاه برای خواندن صفحه‌ای از تاریخ بیهقی یا گلستان سعدی افتضاح بار می‌آورند. بسیار معدودند افرادی که به قول معروف جامع‌الاطراف بوده و از هر دو جانب بهره کافی داشته باشند. تا اوضاع ادبیات دانشگاهی و غیر دانشگاهی ما این است، توقع ایجاد تحولی عظیم در عرصه ادبیات فارسی، غیر منطقی و غیر معقولانه است؛ البته در سال‌های اخیر تغییراتی در روند تدریس ادبیات دانشگاهی و ایجاد گرایش‌های مختلف از جمله گرایش ادبیات معاصر در دوره دکتری و کارشناسی‌ارشد رخ داده است که نوید بخش تحولاتی چشمگیر است. 


*تسنیم: در مورد وضعیت الان شعر در جامعه ادبی ایران صحبت کنید.فکر می‌کنید به چه سمتی می‌رود؟ خیلی وقت است دیگر در ادبیات ایران شاهکار خلق نمی‌شود، دوره شاهکارها گذشته یا ادبیات ایران دچار رکود شده است؟ فکر می‌کنید وقتش نرسیده که تحولی مثل گذر از شعر سنتی به شعر نو در ادبیات شعری ایران بیاید؟ از وضعیت فعلی و آینده پیش روی شعر در ایران برایمان صحبت کنید.
-بهرامیان: در جریان شعر حرکت، شاید این مسأله پیش بینی شده بود که در دوران اخیر، دیگر نمی‌توان چونان گذشته شاهد ظهور ابرمردی در حوزه شعر و ادبیات بود چرا که به زعم بانیان این بیانیه، ما با دوره مرگ و شکست غول‌های ادبی مواجهیم. نظام ادبیات را هزاران شاعر و نویسنده بی‌نام و کم‌نامی سامان می‌دهند که هرکدام با سهم کوچک و اندک خود، در پیشبرد  و پیشرفت ادبیات معاصر سهمی کوچک اما موثر دارند. تفاوت این افراد به آن میزان نیست که از این میان، مردی مردستان قد برافرازد و همه را در زیر لوای خود در آورد، جدای از این نظرگاه اجتماعی و کمابیش فلسفی -که البته شدیدا جای نقد هم دارد- موضوعاتی دیگر در زمین‌گیری ادبیات معاصر ایران تأثیری آشکار داشته است.

تعدد نحله‌های ادبی معاصر، به تخفیف نظرگاه‌های متعارض پرداخته و گاه حب و بغض‌ها و جدال‌های فرهنگی به نفی گروهی محق و جلوه یافتن گروهی نبهره انجامیده است. در این اوضاع نابسامان، ادبیات به گروه‌ها و دسته‌های متعددی تقسیم می‌شود که هر گروه با غوغا‌سالاری و تبلیغ و توسل به هزار و یک ترفند سعی در اثبات خود و نفی دیگران دارد. هرکسی در تصمیم‌گیری‌های فرهنگی، تنها به نحله خود توجه دارد اگر چه این موضوع به نفی افراد شاخصی بیانجامد که نه باوری به غوغاسالاری دارند و نه فرصتی برای اثبات خود. مافیای ادبی هم پیدا و پنهان اندیشه‌های سوداگرایانه خود را تسری می‌دهد. اوضاع نابسامان رسانه‌ها و مطبوعات را به این همه بیفزایید تا ببینید ادبیات، چه جایگاهی در فرهنگ معاصر ایران زمین دارد. باور کنید آنچه گفته شد آیه یأس خواندن نیست واقعیتی است تلخ که به شکلی نامیمون و آشکار به چشم می‌آید.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران