شکست اقتصاد لیبرال شکست انقلاب اسلامی نیست


شکست اقتصاد لیبرال شکست انقلاب اسلامی نیست

بررسی تاریخ غرب مدرن در دوره تاریخی پس از فروپاشی نظام فئودال در قرون وسطی و نقطه عطف تاریخی رنسانس و تدقیق در سیر تمدن‌سازی غرب نشان می‌دهد نمی‌توان و نباید از تحقق تمدن اسلامی که والاترین آرمان در مسیر و فرآیند انقلاب اسلامی است، ناامید شد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، این روزها که کشور با شرایط بغرنج اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند و فشار اقتصادی بویژه بر طبقه ضعیف و متوسط جامعه وارد می‌شود، فرصت مناسبی برای 2 دسته از جریانات سیاسی پدید آمده تا از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و شرایط موجود کشور را مستمسک آرمان‌شهر موهوم خود قرار دهند؛ دسته اول گروهک‌های خارج‌نشین سلطنت‌طلب‌ها و منافقین که به عنوان پیاده‌نظام و کاسه‌لیس آمریکا و صهیونیسم و سعودی‌ها بر طبل ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی و براندازی می‌کوبند و دسته دوم تجدیدنظرطلب‌های داخلی که با فرار به جلو از واقعیت موجودی که حاصل تدابیر و عملکرد خود آنها در حوزه فکری، برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری، سیاست‌ورزی و اجرا بوده است، درصدد ناکارآمد جلوه دادن ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی و القای شکست انقلاب اسلامی در تحقق آرمان‌های خود هستند و لذا راه برون‌رفت از وضعیت موجود را تغییر ساختار نظام و برپایی یک نظام سکولار و لیبرال تلقی می‌کنند. همچنان که سروش در دهه 70 در جلسات حلقه کیان از سران اصلاحات شکایت داشت که چرا کم سکولار و لیبرال هستند و چرا سکولار بودن و لیبرال بودن خود را علنی نمی‌کنند، امروز نیز امثال پروانه سلحشوری با نعل وارونه، بر ساختار نظام و قانون اساسی می‌تازند و روزنامه آفتاب یزد در گزارشی مضحک می‌نویسد: «دولت و مجلس فعلی اصولگرا هستند که در سال 98 و 1400 باید با گزینه‌های اصلاح‌طلب جایگزین شوند. این تنها نسخه نجات‌دهنده در شرایط فعلی است!»
اما آنچه واضح است این است که اگرچه فروپاشی ایران اسلامی عالی‌ترین سطح مطلوبیت نظام سلطه و اعوان و انصار آن است اما با علم به عدم تحقق این ایده‌آل‌شان و شکست سیاست‌های غرب (و در رأس آن آمریکا) در پروژه فروپاشی جمهوری اسلامی، Plan B آنها استحاله نظام و تبدیل آن از یک نظام اسلامی معنوی آرمان‌خواه و مستقل و ضدظلم که دین در همه شؤون آن جاری و ساری است، به یک نظام وابسته توسری‌خور است که برتابنده سلطه و هژمونی آمریکا در منطقه و جهان و همچنین برپادارنده حقوق‌بشر لیبرالی و در همه سطوح عاری از گزاره‌های اسلام ناب است، و از این منظر رفرمیست‌ها را می‌توان همپیمان آمریکا و استکبار دانست.
اما بررسی تاریخ 600-500 ساله غرب مدرن در دوره تاریخی پس از فروپاشی نظام فئودال در قرون وسطی و نقطه عطف تاریخی رنسانس و تدقیق در سیر تمدن‌سازی غرب نشان می‌دهد نمی‌توان و نباید از تحقق تمدن اسلامی که والاترین آرمان در مسیر و فرآیند انقلاب اسلامی است، ناامید شد.
از قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی که تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اروپا رفته‌رفته سبب ایجاد شهرهای آزاد در «بورگ»ها یا «بورژه»ها شد و موجبات اضمحلال فئودالیته و کاهش قدرت نجیب‌زادگان و فرمانروایان محلی فراهم شد و بتدریج طبقات زمین‌دار خرد و بازرگان بورژوا در شهر‌های آزاد شکل گرفت، تا زمانی که دکارت، پدر فلسفه مدرن، نخستین تفکرات سکولاریستی یعنی خدای ساعت‌ساز را [آنچنان که امروز امثال مصطفی ملکیان به آن اعتقاد دارند] مطرح کرد و بعدها کپرنیک و گالیله در کیهان‌شناسی، زمینه‌ساز پایان خوانش مسلط کلیسایی از علم شدند و کمی بعد آدام اسمیت، پایه‌های اقتصاد مدرن را بنا نهاد و در قرن هجدهم انقلاب صنعتی رخ داد و تاکنون که در قرن بیست‌ویکم قرار داریم، غرب یک سیر تمدنی، همراه با تجربه تاریخی چندصدساله را در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پشت‌سر گذاشته که اگرچه شالوده همه آنها اومانیسم سکولار است اما همواره در سیر تطور قرار داشته است، و با نگاه هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی خود چندین و چندبار با بحران‌‌های مختلف مواجه شده و مجددا روی پای خود ایستاده است.
تاریخ غرب مدرن از قرون چهاردهم و پانزدهم شروع شده ولی از قرن هفدهم یعنی حداقل 200 سال بعد به «نظام‌سازی» می‌رسد. تا قرن نوزدهم حتی علم طب همچنان طب سنتی است و حتی با وجود رنسانس، تا قرون هفدهم و هجدهم دانشگاه‌ها، مذهبی و تحت تعلیم و تربیت کشیشان است.
نکته مهم‌تر اینکه شکست مارکسیسم در قرن بیستم نیز شکست یک مکتب غیرمدرن نیست. تفکرات مارکس یا لااقل آنچه بعد از مرگش از تفکرات او تحلیل و تفسیر و بسط داده شده، ذیل تفکر سکولار مدرن قابل بررسی است.
شهید آوینی در کتاب «حلزون‌های خانه به دوش» در مقاله‌ «تجدد و تحجر» از قول محمد خاتمی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد می‌نویسد: «ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی
جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز- غرب فکری- دارای اندیشه است. قرن‌هاست شکل گرفته. مبانی آن فرموله شده. از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده. تجربیات مختلفی را پشت‌سر گذاشته. خود را با واقعیت محک زده و اصلاح کرده است و نحله‌های فکری مختلف سمبل آن است... دشمن ما نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند است و هرکس این مبانی را نپذیرد با او به ستیز برمی‌خیزد».
روزنامه فیگارو چاپ پاریس (سال تاسیس 1826 میلادی) در گزارشی می‌نویسد: «اروپا از زمان جنگ‌های ناپلئون بحران‌های اقتصادی را تجربه کرده است و این تجربه بارها و بارها تکرار شد». در این گزارش آمده فقط از آغاز قرن نوزدهم میلادی، کشورهای اروپایی مجموعا بیش از 54 بار با بحران اقتصادی مواجه بوده‌اند. در یک مورد کشور آلمان طی 140 سال بیش از
7 بحران اقتصادی را پشت‌سر گذاشته است.
به اینها بحران‌های اقتصادی متمادی قرن 19 که عامل اصلی جنگ‌های جهانی است و همچنین بحران‌های دهه 1970 و سال 2008 را هم اضافه کنید که نظام اقتصادی آمریکا، اروپای غربی و آسیای شرقی را تا مرز فروپاشی برد. سال 2016 مجموع بدهی کشورهای جهان بیش از 63 هزار میلیارد دلار برآورد شد. هم‌اکنون بدهی خارجی ایالات متحده حدود 21 هزار میلیارد دلار است که چند هزار میلیارد بیش از تولید ناخالص داخلی این کشور است. این گزاره برای ژاپن نیز با بدهی بیش از 12 هزار میلیارد دلاری صادق است. اروپا و حوزه یورو به صورت جدی با بحران اقتصادی مواجه است. یونان برای پرداخت بدهی‌های خود مجبور به فروش جزایر خود شد. اسپانیا، پرتغال و فرانسه نیز حال و روز خوشی ندارند؛ هیچ‌کدام از این کشورها خواهان نابودی اسرائیل و معتقد به سیاست‌های ضداستکباری نیستند و حقوق‌بشر لیبرال را هم پذیرفته‌اند، نظام ولایی هم ندارند، حامی یمن و سوریه و عراق هم نیستند.
در داخل کشور نیز حداقل در حوزه اقتصاد می‌توان به ضرس قاطع بیان کرد آنچه امروز کشور در حال برداشت آن است، حاصل کاشت چند دهه سیاست‌های اقتصادی جریان غرب‌گرا در اصلی‌ترین اتاق‌های فکر و مراکز تصمیم‌سازی تحت نظر دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام است که مجری سیاست‌های اقتصادی و توسعه‌ای با مبانی فکری و فلسفی غرب سکولار است. حاصل تفکرات تکنوکرات‌های از فرنگ برگشته‌ای است که بعد از سال 68 مهم‌ترین نهادهای سیاست‌گذاری اقتصادی و فرهنگی کشور را قبضه کردند؛ افرادی که صراحتا بیان می‌کنند: «اسلام اقتصاد ندارد». اتفاقا همین گزاره که باور قلبی تکنوکرات‌ها بوده بخوبی نشان ‌می‌دهد طی چند دهه گذشته، به‌رغم وجود یک نظام سیاسی اسلامی، یک نظام اقتصادی مبتنی بر اسلام نداشته‌ایم.
البته این انتقاد بر جریان انقلابی در حوزه و دانشگاه نیز وارد است که به‌رغم بیان انتقادات به سیاست‌های اقتصادی در دولت‌های مختلف، هیچ‌گاه از بعد ایجابی به اقتصاد نپرداخته‌اند و هنوز مدل اقتصادی‌ای که بتوان با آن کشور را اداره کرد ارائه نشده است. اگرچه این انتقاد وارد است اما منصفانه‌تر است که از تاخیر در ارائه مدل اقتصاد اسلامی انتقاد کنیم، نه اینکه نتایج سیاست‌های اقتصاد لیبرال را به اسلام و نظام اسلامی منتسب کنیم و سپس نتیجه بگیریم نظام اسلامی ناکارآمد است و انقلاب شکست خورده است.

منبع:وطن امروز

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon