گزارش تسنیم | بحران اوکراین؛ از ترور رئیسجمهور دونتسک تا ادامه بنبست سیاسی
قتل رئیسجمهور استقلالطلب دونتسک شاید راه را برای اختلافات داخلی در این جمهوری باز کند اما بعید است بر بنبست سیاسی در شرق اوکراین تاثیر داشته باشد.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در مناقشات میان اوکراین و روسیه، نام دو جمهوری خودمختار تحت حمایت مسکو، جایگاه ویژهای دارد. منطقه دُنباس، در شرق اوکراین، به دو جمهوری لوهانسک و دونتسک تقسیم میشود که هشر دو از سال 2014، از کنترل اوکراین خارج شده و تحت کنترل استقلالطلبانی قرار دارند که تحت حمایت روسیه هستند. در سال 1991، اکثریت قاطع مردم هر دو جمهوری دونتسک و لوهانسک به استقلال اوکراین از اتحاد جماهیر شوروی رای مثبت دادند اما در سراسر دهه 2000 میلادی، دنباس در اوکراین بهعنوان محل حضور ستون پنجم روسها شناخته میشد. در سراسر این دهه، نظرسنجیها بیانگر آن بود که اکثریت مردم دنباس همچنان به بقا در چارچوب مرزهای اوکراین تمایل دارند.
اما فوریه 2014، وقتی غربگرایان دولت «ویکتور یانوکویچ»، رئیسجمهور طرفدار روسیه اوکراین را سرنگون کردند، بازی عوض شد. یانوکویچ سال 2010 در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی رسیده بود و اصلیترین جرمش از نگاه غرب این بود که نمیخواست اوکراین در زمره کشورهای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در آید؛ از همین رو هدف انقلاب مخملی قرار گرفت، انقلابی که بیش از هر طرفی، برای اوکراین خوشیمن نبود. یانوکویچ، اهل منطقه دنباس بود.
بیشتر بخوانید: رهبر جمهوری خودخوانده دونتسک در اوکراین ترور شد
انقلاب مخملی فوریه، در مارس 2014 تظاهرات گستردهای را در دنباس بهدنبال داشت، تظاهرات حامیان یانوکویچ و روسیه که اکنون میزبان او بود. این تظاهرات پس از آن صورت میگرفت که شبهجزیره کریمه که فاصله چندانی با دنباس ندارد، از اوکراین جدا شده بود. تظاهرات به تدریج تمام مناطق جنوبی و شرقی اوکراین را دربرگرفت و از آوریل همان سال، به برخوردهای نظامی بین کییف و استقلالطلبان منجر شد.
یازدهم ماه مه سال 2014، دو جمهوری دونتسک و لوهانسک شاهد برگزاری دو همهپرسی بودند، درست شبیه به همان همهپرسی کریمه که به پیوستن این شبهجزیره به روسیه منجر شد. نتیجه هر دو رفراندوم جدایی از اوکراین بود، بهعکس آنچه نظرسنجیها در دهه 2000 میلادی نشان میدادند. نکته جالبتر آنکه روستباران در هر دو جمهوری لوهانسک و دونتسک، اقلیت محسوب میشوند و اکثریت با اوکراینیهاست.
پنجم سپتامبر سال 2014 میلادی، شهر مینسک در جمهوری بلاروس، شاهد امضای توافقی بین فدراسیون روسیه، اوکراین و جمهوریهای لوهانسک و دونتسک بود که قصد داشت به آتشبس فوری در دنباس منجر شود؛ هرچند که این آتشبس هرگز بهصورت کامل اجرایی نشد. در ژانویه 2015، آنچه آتشبس مبتنی بر مینسک خوانده میشد، بهطور کامل فروپاشید اما 12 فوریه همان سال، باز هم توافق دیگری امضا شد که مینسک 2 نام گرفت. استقلالطلبان دنباسی پس از آن نیز همواره از سوی طرفهای غربی به نقض آتشبس متهم شدهاند.
بحران اوکراین در سال 2018 همچنان بر جای خود باقی است و به شرایط یک بنبست رسیده است، بنبستی که دو طرف آن خود را به آن عادت دادهاند و آتشبسی که همواره شکننده بوده و هست. اما نهم شهریور ماه سال جاری، خبر جدیدی در رسانههای جهان منتشر شد. «الکساندر زاخارچنکو»، رئیسجمهور جمهوری خودمختار دونتسک در یک انفجار در یک کافیشاپ، کشته شد. «الکساندر تیموف»، وزیر دارایی این جمهوری نیز در انفجار مزبور مجروح شد.
روسیه، اوکراین را مسئول قتل زاخارچنکو دانست. «ماریا زاخاروا»، سخنگوی وزارت خارجه روسیه اظهار داشت: «آنها [اوکراینیها] به قولهای خود در خصوص صلح عمل نمیکنند و ما میبینیم که تصمیم گرفتهاند بهسوی نبرد خونین حرکت کنند.» وی تاکید کرد که از نظر روسیه، تمام دلایل بر این امر دلالت دارند که اوکراین پشت سر این عملیات تروریستی قرار داشته است.
رهبران استقلالطلب دونتسک نیز تاکید کردند که به این اقدام تجاوزکارانه پاسخ خواهند داد. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین نیز گفته است که مرگ زاخارچنکو قطعا به افزایش تنشها در منطقه منجر خواهد شد و روند مینسک را تضعیف خواهد کرد.
کییف اما در مقابل انگشت اتهام را بهسوی مسکو نشانه رفت. «اسبییو»، آژانس اطلاعاتی اوکراین مدعی شد که ممکن است روسیه در این ترور نقش ایفا کرده باشد. «حذف شخصیتی که مورد علاقه روسها نبوده»، استدلالی بود که اسبییو برای مدعای خود مطرح کرد.
اما ماجرای قتل زاخارچنکو هرچه باشد، آنچه اکنون در منطقه شرق اوکراین موج میزند، نگرانی از برباد رفتن همین آتشبس نصفه و نیمهای است که تاحدودی آرامش را بر منطقه حاکم کرده است.
«امیلی فریس»، تحلیلگر اندیشکده بریتانیایی روسی بر این باور است که قتل زاخارچنکو، هم برای مسائل داخلی جمهوری دونتسک و هم در یافتن راهحل برای بحران شرق اوکراین، تبعاتی خواهد داشت. به نوشته او، جمهوری دونتسک برای روسها از اهمیت بیشتری برخوردار است تا لوهانسک، هم از نظر سیاسی و هم از نظر نمادین. دونتسک نسبت به لوهانسک منابع بیشتری از روسها دریافت میکند، همچنین شاهد درگیریهای بیشتری نیز هست.
با توجه به اهمیت دونتسک، مرگ زاخارچنکو نسبت به برخی ترورها در گذشته، نظیر ترور «میخائیل تولستیخ» در سال 2017 و همچنین قتل «الکسی موزوگی» در سال 2015 در سال لوهانسک از اهمیت بیشتری برخوردار است. هرچند «دیمیتری تراپزنیکوف»، معاون زاخارچنکو پس از قتل وی فورا جانشینش شد، وجود برخی افراد سرشناس و قدرتمند در بین استقلالطلبان اوکراینی باعث میشود که احتمال یک نبرد داخلی برای کنترل بر دونتسک افزایش یابد.
تنها نگاهی به همین مساله که مورد اشاره اندیشکده روسی قرار گرفته است، میتواند نشان دهد که هدف از ترور زاخارچنکو چه میتوانسته باشد؟ وارد کردن جمهوری هنوز تثبیت نشده دونتسک به عرصه اختلاف بین رهبران استقلالطلب و نزاع بر سر قدرت، قطعا آخرین چیزی است که ممکن است این جمهوری به آن نیاز داشته باشد. با توجه به اهمیت زیاد دونتسک برای روسیه و نقش آن در تقابل با اوکراین، میتواند ضربهای مهلک برای طرف روس این تقابل تلقی شود.
اما اینکه آیا آنسوی میدان و حامیان غربی نیز از قتل زاخارچنکو منتفع میشوند محل ابهام جدی است. تنها چارچوب دیپلماتیک موجود برای حل بحران اوکراین، روند مینسک است که هرگونه بیثباتی در دونتسک میتواند به آن ضربه جدی وارد کند.
زاخارچنکو و «پلاتنیتسکی» از لوهانسک، امضاکنندگان توافق مینسک در سال 2015 بودند. از آن زمان بنبست بر سر مواردی همچون خارج ساختن سلاحهای سنگین در از خط درگیری و برقراری کامل آتشبس همچنان باقی است اما هر چه هست، همین توافق تنها مسیر دیپلماتیک موجود است.
روسیه نیز تاکنون بر ادامه روند میسنک تاکید داشته است. چند ساعت پس از ترور زاخارچنکو، «آناتولی آنتونوف»، سفیر فدراسیون روسیه در آمریکا بار دیگر تاکید کرد که کشورش به توافق مینسک پایبند است. چند روز بعد، دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین نیز همین موضع را تقویت کرد هرچند که در همان روز، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه از تعلیق جلسات کارگروه نورماندی (متشکل از روسیه، اوکراین، آلمان و فرانسه) خبر داد. به هر روی، روسها پس از این حادثه، نمایندگان روسیه در نشست گروه تماس سهجانبه (تیسیجی) شرکت کردند.
از سوی دیگر، شاید لوهانسک و دونتسک آن جذابیتی که کریمه برای روسها داشت را نداشته باشند. اهمیت بندری چون «سواستوپول» و دسترس به دریای سیاه برای مسکو آنقدر میارزید که بهخاطرش پذیرای تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا باشد، اما در خصوص دو جمهوری منطقه دنباس، آنچه روسها میخواهند بیشتر استقلال آنهاست تا پیوستنشان به روسیه.
اکنون موضوعات شرق اوکراین برای روسیه بیشتر اهمیت نمادین و پرستیژی دارد. بر این اساس، نمی توان انتظار تشدید درگیریها را داشت، هرچند که از سوی دیگر، انتظار چندانی نیز برای پایان یافتن بنبست موجود وجود ندارد.
انتهای پیام/