مجاهد شهید افغانستانی: جنگ افغانستانی‌ها در دفاع مقدس و دفاع از حرم نیابتی نبود، بلکه اعتقادی بود

مجاهد شهید افغانستانی: جنگ افغانستانی‌ها در دفاع مقدس و دفاع از حرم نیابتی نبود، بلکه اعتقادی بود

شهید سید محمدعلی شاه موسوی از مبارزین افغان گفت: بچه‌های افغانستان در دوران دفاع مقدس به‌دنبال امتیازگیری و امتیازخواهی نرفتند، آنها به‌خاطر عقیده‌شان به جهاد با دشمن رفتند.

باشگاه خبرنگاران پویا: شهید دکتر سید محمدعلی شاه موسوی از مبارزین افغان بود که سال‌ها در راه مبارزه با دشمنان اسلام ناب در افغانستان جنگید و همچنین در دوران جنگ تحمیلی نیز به یاری برادران مسلمانش در ایران آمده خدمات بی‌نظیری ارائه داد. او رئیس ضد حوادث پکتیا از جمله شهدای مسجد شهر گردیز افغانستان بود که سال‌ها علیه ظلم و ستم خارجی‌ها و تکفیری‌ها در افغانستان مبارزه کرد و با دانش پزشکی‌اش نیز جان هزاران نفر را نجات داد. او در هشت سال دفاع مقدس نیز در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شرکت داشت و در سال‌های 61، 62 و 63 راهی هویزه، شلمچه، فکه و مناطق جنگی خوزستان شد.

محمدعلیشاه در سال 1381 به افغانستان برگشت و با نامزدی در مجلس نمایندگان افغانستان، به‌نمایندگی از مردم گردیز به مجلس راه یافت. این نماینده‌ مردم افغانستان، نیمه‌شب 22 تیر 1382 خورشیدی به‌اتهامات واهی در خانه‌اش دستگیر شد و به زندان آمریکایی‌ها در بگرام و سپس گوانتانامو انتقال یافت. او 40 ماه از عمر خود را در زندان‌های آمریکایی‌ها در بگرام افغانستان و گوانتاناموی کوبا گذرانده است. کتاب «از گردیز تا گوانتانامو» دربردارنده خاطرات وی از زندان گوانتانامو است.

او طی حمله تروریستی گروهک داعش در مرداد ماه سال جاری در مسجد امام زمان(عج) شهر گردیز افغانستان به شهادت رسید. در این حمله انتحاری 120 نفر شهید و مجروح شدند. خبرگزاری تسنیم چندی پیش از شهادتش گفت‌وگویی با وی انجام داد که حالا در آستانه اربعین شهادت این مجاهد افغانستانی منتشر می‌شود. بخش اول این گفتگو در اینجا قابل مشاهده است و بخش دوم و پایانی آن در ادامه می‌آید:

* تسنیم: در چه‌بازه زمانی تحصیل کردید؟

وقتی ترک تحصیل کردم و به ایران آمدم، سال 69 بود، از همان زمان تحصیل را آغاز کردم. در آن دوره ارتباط ما به‌عنوان یک دانشجو با مراکز فرهنگی بسیار زیاد بود.

* تسنیم: شما در دفاع مقدس هم حضور داشتید؟

بله، الحمدلله.

* تسنیم: چه شد که در جبهه جنگ تحمیلی شرکت کردید؟

از سال 59 وارد جبهه شدم و تا سال 65 در ایران خدمت کردم.

در مقدمه­ به شما گفتم که ما چگونه تربیت شده بودیم و دفاع از انقلاب را نه‌فقط دفاع از ایران بلکه دفاع از عقیده‌‌مان می­‌دانستیم. من به‌عنوان یک مسلمان معتقد به جهاد رفتم. وقتی هم که به ایران آمدیم به‌فکر این بودیم که از نظام اسلامی دفاع کنیم و آن را تقویت کنیم و به همین خاطر در زمستان سال 59 یعنی 3 ماه بعد از شروع جنگ به جبهه رفتم. به ایلام و بازی‌دراز رفتم و سپس وارد مهران شدم. من همراه با جهاد سازندگی بودم و برای سنگرها دارو می‌­بردیم. همراه با 3‌ــ2 پزشک بودیم که خدمات درمانی برای سنگرها انجام می‌دادیم و مریض‌­ها را درمان می­‌کردیم.

به‌عنوان یک پشتیبان، هر کاری را که نیاز بود انجام می‌دادیم. من از سال 59 به جنگ رفتم و تابستان‌ها به افغانستان برمی‌گشتم، در حقیقت این‌گونه نبود که در هر سال کاملاً در ایران باشیم، علت این موضوع این بود که محل‌ ما در افغانستان این‌قدر سرد است که در زمستان هیچ تحرک و فعالیتی نداریم؛ بنابراین به‌جای اینکه 5، 6 ماه به پاکستان بیایم و در اردوگاه استراحت کنم، به ایران می‌آمدم و در مقابل در تابستان به افغانستان می‌رفتم. خاطرم هست که در سال 65 به‌عنوان مأمور جهاد، مسئولیت زیادی در افغانستان داشتم و دیگر نتوانستم تا سال 69 به ایران بیایم. وقتی روس‌ها از افغانستان خارج شدند، انگیزه‌ها بسیار کم شد و البته در آن‌جا کسانی را داشتیم که بتوانند جبهه را اداره کنند، بنابراین من به‌فکر ادامه تحصیل افتادم.

* تسنیم: وقتی روس‌­ها به افغانستان آمدند، در آنجا هم یک‌سری ایرانی­‌هایی بودند که در جبهه­‌های مقاومت آنجا حضور داشتند. ماجرا چیست؟ چگونه این «خون­‌شریکی» اتفاق می‌افتد؟

بله. نام آن را خون‌شریکی می‌گذاریم و قبلاً هم از عبارت هم‌عقیدتی استفاده می‌کردیم. البته ممکن است که اکنون اسم آن را همدردی یا غم‌خواری یا هر چیز دیگری بگذارید. حقیقت این است که در آن زمان، دفاع از سنگرهای افغانستان و دفاع از جبهه‌­های ایران را یکی می­‌دانستیم و در هر کجا که نیاز بود شرکت می‌کردیم.

به‌خاطر عقایدمان وارد جنگ ایران شدیم

* تسنیم: همین اتفاق هم الآن در سوریه رخ می‌­دهد.

بله. وقتی که ایران بودم، با خود می‌گفتم که ای‌کاش این‌جا یک‌مقدار آرام شود تا همه به افغانستان برویم. حتی زمانی که در افغانستان مسئولیت داشتم، قلب و روحم در ایران بود و می‌گفتم که ای‌کاش مسئولیتم کمتر شود تا بتوانم به ایران بروم. خاطرم هست که اوایل انقلاب و زمانی که هنوز جنگ آغاز نشده بود، شهید محمد منتظری با مجاهدین افغانی ارتباط زیادی به‌خصوص با دانشجویان داشت. او عقیده داشت که باید دشمن را در خانه‌اش نابود کنیم. خاطرم هست که به ما می‌گفت که "اگر پول یک تانک را در فلسطین مصرف کنیم دیگر تانک ما در این‌جا آتش نمی­‌گیرد تا سرباز ما در آن کشته شود". او می‌­خواست که به لیبی برود اما فرودگاه نمی‌گذاشت. ما برای حمایت از او و به‌عنوان یک دانشجوی خارجی به تظاهرات سال 59 در تهران رفتیم.

* تسنیم: شما جمعی از دانشجویان افغانستانی بودید که رفتید فرودگاه تظاهرات کردید که چرا نمی­‌گذارید آقای محمد منتظری برود.

ما به تظاهرات رفتیم تا نشان بدهیم که ما هم مانند او هستیم. آن کار نشان‌دهنده‌ همین امر بود.

* تسنیم: رسانه­‌ها هم آمدند؟

آن زمان رسانه­‌های توده‌­ای و مجاهدینی‌ها بسیار فعال بودند و برای جریان چپ کار می‌­کردند. آنان از این امر خیلی راضی نبودند بنابراین آن تظاهرات انعکاس زیادی نداشت. حرف من این است که ما اعتقاد داشتیم جایی که نیاز است باید برویم و بنا به همین اعتقاد، بسیاری از مجاهدین ما در فلسطین و لبنان حضور داشتند، برای مثال، احمدشاه مقصود که بسیاری او را می‌­شناسند به‌همراه افراد آموزش‌دیده او در آن‌جا حضور داشتند. البته خیلی از مسائل را نمی‌توان گفت و اکنون در افغانستان نیز خیلی از مسائل را نمی‌گویند، برای مثال، من تا چند سال پیش به‌دلیل مسائل سیاسی و اجتماعی نمی‌­گفتم که در دفاع مقدس در ایران بودم. آنجا به‌گونه‌ای است که این مسئله باعث می­­‌شود دشمنان برای تو یک بهانه‌‌ای درست کرده و مشکل ایجاد کنند.

جالب است بدانید که اگر بچه‌های افغانستان در دوران دفاع مقدس به‌دنبال امتیازگیری و امتیازخواهی نرفتند، به همین دلیل بوده است چرا که آنان به‌خاطر عقیده‌شان به جهاد با دشمن رفتند. آن زمان اصلاً مسائل مادی مطرح نبود، علاوه بر این، چون مسائل سیاسی نیز مطرح بود، سوابق هر شخص را به‌صورت کلی خط می‌زدند، برای مثال نام مستعار من در این‌جا سید علی بود و شاید در لیست مجاهدین نیز به این نام باشم.

* تسنیم: این مسیر را دنبال نکردید؟

نه. چون به آن سوابق نیاز نداشتم. اکنون از آن همه چیز، فقط 3‌ــ‌2 خاطره دارم؛ یکی دوستانی است که از آن زمان برایم باقی مانده‌اند و دیگری پلاکی است که برای مادرم فرستادم. هم‌چنین چند عکس از آن زمان دارم که آن‌ها را هم بسیاری از دوستانم وقتی در آلبوم نگاه می‌کردند، با خود بردند و ما هم پیگیر آن نشدیم. این صحبت‌ها را به این دلیل می‌گویم که کسانی که از ایران به افغانستان رفته‌اند، به همین دلایل وارد آن شوند و به‌دنبال مسائل سیاسی آن نباشند.

شکنجه‌های دردناک نیروهای آمریکایی

* تسنیم: از ناگفته­‌های زندان بگویید؟

خیلی‌­ها تصور می­‌کنند وقتی ما از شکنجه صحبت می‌کنیم، منظورمان ساواک و شکنجه­‌های ساواک و زدن و کتک‌کاری است و توقع دارند که ما بگوییم پای و سرمان شکست ولی نحوۀ شکنجه عصر جدید متفاوت است و نمی­‌خواهند آثاری باقی بماند که ما در آینده علیه آن‌ها استفاده کنیم و شکایت کنیم. آنان از علم طب برای شکنجه‌‌گری استفاده می‌کردند تا هیچ آثاری باقی نماند،‌ به‌طور نمونه اگر شما یک میله را به عضلات ساق پا بزنید طرف دیگر تحمل کوچکترین حالات را هم ندارد. البته از طرف دیگر، شکنجه‌های روحی نیز آثار بسیار بدی دارد. وقتی به مقدسات یک نفر توهین می­‌شود شاید تا آخر عمر این شکنجه در ذهنش باقی بماند. شکنجه‌های جسمی بعد از مدتی برای مردان قوی و مبارز، عادی می‌شود و حتی شاید برایشان لذت‌بخش نیز باشد. اما شکنجه­‌های روحی او را می‌شکند. دقت کنید که تمام هم و غم آمریکایی‌­ها در زندان این بود که شخصیت یک جوان مسلمان را خرد کنند چرا که خرد کردن شخصیت یک فرد، سخت­‌ترین نوع شکنجه است. این‌که شما را جلوی چشمان همه وادار کنند که برهنه شوید و یا لباس‌­هایتان را جلوی همه عوض کنید خیلی سخت است. هم‌چنین بی‌­خوابی روان انسان را به هم می‌­ریزد.

برای مثال در بگرام، 15 شبانه­‌روز به من بی­‌خوابی دادند. وقتی نماز می‌خواندم به خداوند می‌گفتم که مرگ را قبول دارم اما درخواست دارم که دیوانه و روانی نشوم. اصلاً نمی‌‌دانستم جایی که هستم کجاست. بعد از اینکه خوابیدم و چشمم را باز کردم دیدم که گویی در میدان فوتبال هستم. شما به جایی می‌رسید که دیگر حس نمی‌کنید در شکنجه‌گاه هستید و افراد مقابل‌تان شکنجه‌گر هستند. یکی از دوستان تعریف می‌کرد و می‌گفت که یک سنگ بزرگی را پشت او قرار دادند و او را وادار کردند که روی پاهایش بنشیند و چندین روز را در همین حالت دوام بیاورد. بی‌‌خوابی او باعث شده بود که او در ذهنش نماند که چند روز در این حالت بوده است و یا حتی در کجا بوده است. این کار مانند یک کابوس است. موضوع دیگری که وجود داشت، یکنواختی همه چیز بود. هر روز که از خواب بیدار می­‌شوید همین چیزهای تکراری را می‌­بینید. در بگرام یک سلول مسدودی وجود داشت که همه در آن بودند و فقط یک چراغ روشن کرده بودند. با آوردن غذا متوجه می‌شدیم که صبح است، ظهر است یا شب است.

* تسنیم: پس شما با دیگر زندانیان ارتباط داشتید؟ شکنجه‌های روحی سربازان آمریکایی چه بود؟

در بگرام با زندانی‌های انفرادی نمی‌توانستیم ارتباط داشته باشیم اما با کسانی که در جمع بودند، می‌توانستیم ارتباط داشته باشیم. در بگرام اجازه نمی‌دادند که خیلی حرف بزنیم. 7‌ــ‌6 قانون را در زندان وضع کرده بودند که همه باید آن را رعایت می‌کردند. یکی از این قانون‌ها، «نو تاکینگ» بود (حرف نزنید). بقیه نیز این موارد بود؛ "حرکت نکنید، پایتان را دراز نکنید، همان جا بنشینید، به جایی نگاه نکنید و فقط پایین را نگاه بکنید، حق ندارید صحبت بکنید، به پرچم آمریکا و سربازان آن نباید توهین کنید، نباید از دستورات سربازان سرپیچی کنید و به آنان تف نمی‌اندازید."، اگر کسی هر کدام از این‌ها را انجام می‌داد، جریمه و تنبیه می‌شد.

آنان می­‌گفتند که "هنگام نماز خواندن نباید لبانتان حرکت کند و قرآن را باید در دلتان بخوانید چرا که ممکن است با زبانتان حرف‌هایی را به اطرافیان‌تان بزنید". هم‌چنین حق نداشتید که به یک طرف بخوابید و باید طاق‌باز استراحت می‌کردید و البته آنان نیز مدام بالای سر ما بودند و جست‌وجو می‌کردند. دقت کنید که این‌ها شکنجه‌­هایی است که روح انسان را خرد می­‌کند، به‌عنوان مثال، در گوانتانامو شما را در اتاق بازجویی می‌­نشاندند در حالی که صدای خشن و گوش­خراش و جیغ‌مانند از یک جا می‌آمد. هم‌چنین نور شدید تابیده می‌شد، دست‌ها و پاهایتان نیز بسته بود و باید به‌مدت 24 ساعت در این اتاق می‌ماندید. یکی دیگر از شکنجه‌هایی که انجام می‌دادند این بود که موقع استراحت، هر دو ساعت یک‌بار جای شما را تغییر می‌دادند.

* تسنیم: مثلاً شما را در یک‌سری اتاق می‌­انداختند و هر دو ساعت اتاق‌­ها را تغییر می­‌دادند و به یک اتاق دیگری شما را می‌­بردند؟

بله، مثلاًً می­‌گفتند این اتاق کثیف است و باید تمیز شود و شما را به اتاق دیگر می‌بردند. این اتفاق در آن اتاق نیز تکرار می‌شد و ادامه داشت. برای انتقال از این اتاق به اتاق دیگر، دست‌ها و پاهای شما را می‌بستند. این کار زمان زیادی می‌برد و تا بخواهید که در اتاق جدید بنشینید و استراحت کنید، مدت زیادی می‌گذشت، در حقیقت یک ساعت خواب راحت نمی‌توانستید داشته باشید. حالا شما فرض کنید که به‌مدت یک ماه با فردی این کار را انجام بدهند.

انقلاب اسلامی و پیروزی مسلمانان، آمریکا را عقده‌ای کرد

در فصول سرد، از سرما نمی‌توانستید بخوابید و در فصول گرم نیز مدام عرق می‌ریختید و برای نوشیدن آب نیز فقط آب گرم در اختیارتان بود. ممکن است که خیلی­‌ها فکر کنند این‌ها شکنجه نیست در حالی که این موارد، شکنجه‌های روح‌­شکن است. البته شکنجه‌های جسمی نیز وجود داشت اما شکنجه‌های روحی نیز بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود، در حقیقت این شکنجه‌ها باعث می‌شد که روح و شخصیت شما از بین برود.

* تسنیم: این کارخانه افراطی‌­سازی که شما گفتید جاهای دیگر هم وجود دارد؟ آمریکایی­‌ها نحوه دیگری برای این کار دارند؟

نه‌فقط در گوانتانامو، بلکه در زندان‌های افغانستان و حتی زندان‌های بگرام نیز چنین تفکرات افراطی وجود دارد. کسانی که از زندان‌های افغانستان آزاد می‌شوند، دیگر در آن منطقه زندگی نمی‌کنند و به‌سمت طالبان می‌روند. علاوه بر این‌ها، مدارس افراطی‌گری در پاکستان و کشورهای عربی نیز مراکز دیگری هستند که این کار را انجام می‌دهند. شما فکر نکنید که داعش در همین اطراف بوده است بلکه من معتقدم بعد از انقلاب اسلامی، آمریکایی‌ها از این اتفاق و حضور مسلمانان کنار یکدیگر، عقده‌ای شدند و تلاش کردند تا در هر نقطه از جهان، روشی را برای زمین‌زدن مسلمانان ایجاد کنند.

تلاش کردند تا افراد مختلف را جمع کنند. البته مدیریت آنان را خودشان در دست گرفتند که کجا از کدام گروه استفاده کنند. دقت کنید که این گروه‌ها تحت نظر آمریکا هستند و خطری برای آنان ندارند بنابراین می‌گویند که "در سوریه بجنگید و هرچقدر هم که می‌خواهید همدیگر را بکشید."، چه حزب‌الله بکشد، چه حزب عراق بکشد و... برایشان هیچ فرقی ندارد چرا که در نهایت دو نیروی ضد بالقوه آمریکا از بین می‌رود، علاوه بر این، برای این کار از بودجه خودشان نیز استفاده نکردند بلکه از بودجه عربستان و قطر خرج شده است.

ماجرای مصاحبه ابراهیم یزدی و واکنش به کمک 400میلیون دلاری ایران به افغانستان

* تسنیم: برخی بر این باورند که با دشمن باید در خانه مقابله کرد. این موضوع الآن در کشور شما دارد پیش می­‌آید.

در ایران این مسئله وجود ندارد. من از این حرفی که زده می‌شد «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» واقعاً ناراحت می‌شدم. مطمئن باشید که اگر فردا دشمن بیاید آنان فرار می‌کنند.

* تسنیم: متأسفانه اکنون بعد عقیدتی کم شده و مجبوریم بعد ملی به این رابطه بدهیم.

متأسفانه این ویژگی را مبارزین هم‌­سن‌وسال ما نداشتند. دقت کنید که وقتی آمریکایی‌ها به افغانستان آمدند، ایران متعهد شد که 400 میلیون دلار به افغانستان کمک کند. از آن زمان به بعد، شیطنت‌های بی‌­بی­­‌سی شروع شد و می‌گفتند که "ایران خودش فقیر است و حالا می‌خواهد به افغانستان نیز کمک کند. ابتدا مشکل فقر خودتان را حل کنید و سپس به‌دنبال افغانستان بروید". در همین ایام، آقای ابراهیم یزدی مصاحبه‌ای کرد و در پاسخ به همین سؤال گفت: "بله، من این موضوع را می‌دانم اما شما باید بدانید که هر کشور برای امنیت ملی و منافع ملی‌شان خرج می‌کند. ما میلیون­‌ها دلار مصرف می­‌کنیم تا امنیت‌مان تأمین شود. یکی از راه‌­های تأمین امنیت این است که مرزهای ما امن شود. به‌نظرم این مقدار کم است و باید بیشتر از این‌ها هزینه شود تا افغانستان امن شود".

* تسنیم: در همین رابطه و خدشه‌ای که به بعد عقیدتی این ماجرا وارد شده است یک توجیهی مطرح است و آن هم این است که جوانان ایرانی یا افغانستانی دارند می‌روند و برای دفاع از حرم می‌جنگند و هدف حرم حضرت زینب(س) است درحالی که شاید این مسئله انحراف نباشد اما حداقل قدری خطرناک است.اگر حرم نبود، نمی­‌رفتید؟

بله، ممکن است اگر حرم نبود دیگر کسی به این داستان فکر نمی­‌کرد، یعنی در ایران الآن که تیتر مدافعان حرم است، دیگر نمی‌شد این‌چنین عنوانی را اطلاق کرد و حتی می‌توان گفت که اگر حرم نباشد بسیاری از کسانی که مذهبی هستند هم این مسئله سوریه برای آن‌ها حاشیه و فرع می‌شود و می‌گویند "ما دیگر نیستیم"!

کشمیر این اتفاق که رخ داد وقتی بازخوردش در ایران آمد، گفتند شیعیان کشته شدند. اینجا کمپین راه افتاد که شیعیان مظلوم را کشتند و بعد روح‌­الله رضوی و چند نفر دیگر آمدند گفتند "شیعه کیست؟ همه آنجا اهل‌سنت هستند ولی مسلمان که هستند، مظلوم هستند". یک‌دفعه اینجا گفتند "این‌ها تکفیری هستند".

* تسنیم: شما چطور، مدافعان حرم هستید یا مدافعان ایران؟

ما برای مدافعان حرم حاضریم اما برای دفاع از ایران این موضوع انگ می‌­خورد و در افغانستان تبلیغ زیادی می‌­شود که بگویند این‌ها جنگ­‌های نیابتی است... می‌گویند جنگ سوریه بین ایران و عربستان است، نمی­‌گویند بین تکفیری‌‌ها و اسلام ناب است. در افغانستان هم می­‌گویند "جنگ نیابتی است بین آمریکا و شوروی، ما نائب سرباز هستیم و می­‌جنگیم". آن‌ها می‌گویند "قاسم سلیمانی یک جنگ دیگر ایجاد کرده است و نیروها و کسانی را که پول ندارند می‌­آورد و مظلوم‌­­نمایی می‌کند".

اگر جوان ما منافع آرمانی داشته باشد اسلام فراگیر خواهد شد

شما باید این عقیده را به هر روشی که امکان‌پذیر است، بشکنید. ما خودمان تصمیم گرفتیم که در آن‌جا بجنگیم و کسی ما را به آن‌جا نبرده است، در حقیقت عقیده‌ام مرا مجبور کرده است که به جنگ بروم. من جنگ نیابتی نمی‌‌کنم بلکه جنگ اعتقادی می­‌کنم. من وصیت­نامه‌­ام را نوشتم. چیزهایی را که در ایران نوشتم در پاکستان ننوشتم چرا که در لحظاتی که در ایران حضور داشتم، آرمانی بودم. در مقابل در پاکستان، یک مقدار حس ملی­‌گرایی و وطن‌دوستی داشتم اما در ایران نزدیک‌تر به خدا بودم. در ایران ارث پدری، مادری و هیچ چیزی نداشتم بنابراین این‌جا برایم آرمانی بود. معتقد هستم که یک بچه‌مسلمان باید بالاتر از منافع شخصی و وطنی‌ خود، منافع آرمانی داشته باشد. اگر منافع آرمانی در جوانان ما تقویت شود، اسلام همان‌طور که امام خمینی(ره) اعتقاد داشت، در جهان و بین همه مستضعفان فراگیر می‌شود.

گفتگو از: محمدحسین پرتویان

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران