۱۷ گام برای رسیدن به اخلاق مدارا
خبرگزاری تسنیم : عیب اصلی، از "اخلاق مدارا"ی سروشی بود. "اخلاق مدارا"ی سروشی، به سمت ولنگاری محض رفت و نتیجهاش این شد که آدمها، خیلی خونسرد همدیگر را گاز گرفتند.
17 گام برای رسیدن به اخلاق مدارا
دکترحامد حاجی حیدری
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
طرح مبحث
فدراسیون فوتبال ایران، برای دومین بار طی پنج سال اخیر، عنوان برترین فدراسیون فوتبال آسیا را از آن خود کرد، و پنجشنبه شب، برنامه "نود"، این انتخاب را مفصلاً ریشخند نمود، و رئیس فدراسیون فوتبال را که ساعت پنج صبح به وقت محلی از رختخواب بیرون کشیده بود به سخره گرفت.
من نمیدانم که شاخصهایی که منجر به این انتخاب میشود چیست، ولی رئیس فدراسیون فوتبال در این رابطه گفت: "نتایج میتواند خوب یا بد باشد، اما، کسب این عنوان نشان داد که ما در مسیر درستی قرار داریم". او اضافه کرد: "این، برای دومین بار است که این مقام به ایران تعلق میگیرد، و این موضوع، نشان میدهد که مسیری که از ابتدا آغاز شده است را میتوان تثبیت کرد و، سپس، ادامه داد". او گفت: "من همه این نکات را به اعضای کمیته هیئت رئیسه فدراسیون ایران گفته بودم و در اینجا از مقامات کنفدراسیون آسیا و حضار تشکر میکنم".
اشتباه نکنید؛ من کارشناس ورزشی نیستم، و نمیخواهم به بدگوییهای "نود" ادامه دهم.
این اتفاق، برای من، یک نمونه است.
نمونهای از آنکه رفتار ما با هم درست نیست.
ما همدیگر را دستکم میگیریم.
ما نمیتوانیم درست با هم کار کنیم.
ما مشکل اخلاقی داریم.
شرح
باور من این است که این شرایط "نود"ی، دقیقاً در دنیای سیاست هم جریان دارد. بدتر هم جریان دارد.
اصلاً هر جایی که اثری از روزنامه و رسانه و حزب و فراکسیون هست، از این جور برخوردهای ناجور هست. غوغا میکند.
ما همدیگر را تمسخر میکنیم، در حالی که از نظر کسانی که خارج از گود مشتزنی بیرحمانه ما، عملکرد ما را رصد میکنند، ما خوب هستیم. خیلی خوب هستیم. بهترین هستیم.
عجیب آن است که ما در شرایطی به سر میبریم که خیلی به وحدت و تحویل گرفتن هم احتیاج داریم، ولی به جای رفق و مدارا، همدیگر را میزنیم. اوضاع بر عکس است.
در حالی که باید به هم احترام بگذاریم، سکه رایج، بیحرمتی است.
"چرا تحملها کم شده؟" و "چرا نیتها را به سنگ تهمت میزنیم؟"
برهان
در جامعه ما، نهادهای ناجور بزن بزن "نود"ی شکل گرفتهاند.
من فکر میکنم که تلاش ما برای الگوبرداری ناجور از نهادهای دموکراسی، منجر به شکلگیری نهادهایی شد که اساساً از اختلاف، نان میخورند. نهادهایی که تا اختلاف هست، هستند. نهادهایی مانند رقابتهای بیرحمانه انتخاباتی، احزاب، روزنامهها، مناظرههای تلویزیونی،
بگو مگوهای اینترنتی و...
هر جا نهادهایی از این دست راه افتاد، هر جا چیزهایی مانند "نود" پیدا شد، روابط انسانی به افتضاح کشیده شد.
"هفت"، راه افتاد، و اهالی سینما به جان هم افتادند.
"راه اندیشه" راه افتاد و دانشگاهیان به جان هم افتادند.
البته اشکال از اصل رقابت انتخاباتی و حزب و مناظره و گفتگو و "نود" و "هفت" و "عصر اندیشه" نیست.
اشکال در جای دیگر است؛ در اخلاق...
ما احتیاج به اخلاق رقابت انتخاباتی و اخلاق حزب و اخلاق مناظره و اخلاق گفتگو و اخلاق "نود" و اخلاق "هفت" و اخلاق "عصر اندیشه" داریم.
در دوره اصلاحات این اخلاق به عنوان "اخلاق مدارا" مطرح بود.
"اخلاق مدارا"ی عصر اصلاحات، که از سروشیسم آب میخورد، کوشش میکرد تا افراد را خونسرد کند. دکتر عبدالکریم سروش، اصلاحطلبان را متقاعد کرده بود، که حقیقت واحدی برای ما قابل شناسایی نیست، بلکه هر کسی حقیقت را از ظن خود مینگرد و دلیلی ندارد که اصرار کند "حق با من است" (البته خود دکتر سروش، گاه با چهرهای عصبانی اصرار داشت که "حق فقط با خود اوست").
اصلاحطلبان، برای راه انداختن انتخابات خیلی رقابتی و حزب و مناظره و گفتمان و...، "اخلاق مدارای سروشی" را ساز کردند. آنها باور داشتند که افراد میتوانند با به رسمیت شناختن اینکه "هر کسی نظر خود را دارد و نظر هر کسی برای خود او محترم است و برای دیگران هم به هر صورت باید محترم باشد"، میتوانند حسابی با هم رقابت کنند.
امروز، نتیجه اخلاق مدارای سروشی را میبینیم؛ دعوای مطلق، به دور از انصاف و درک متقابل. گفتگوی "نود"ی...
خب؛ واقع آن بود که اخلاق، آن قدر که سروش تصور میکرد، سیال و بیبنیان نبود. همه، بالاخره خط قرمزهایی دارند، و وقتی کار گفتگوهای آزاد، به تهاجم به سوی خط قرمزها انجامید، خود اصلاحطلبان، اولین کسانی بودند که ابراز آزردگی کردند. تا وقتی که خودشان به خط قرمز بچههای انصار متعرض میشدند، سرمست از آوازه مدارا بودند، و از "هیئت رزمندگان اسلام" تقاضای بردباری داشتند. رزمندگانی که هر یک از آنها، شهادت فجیع صدها دوست و رفیق خود را در راه آرمانهای ثابت اخلاقی به چشم دیده بودند، متهم شدند که به قدر کافی "مدارا" ندارند. این بود، تا وقتی تیراژ روزنامه "جبهه" و "شلمچه" از "صبح امروز" بالا زد، کم کم محدودیتهای مدارا خود را نشان داد و با ادعای اینکه آنها هر نه روز یک بحران برای دولت مدارا ایجاد میکنند، روزنامههای رزمندگان را به تعطیلی کشاندند. کار به تحریم "اخراجیها" هم کشید.
واقع آن است که خود اصلاحطلبان نیز، خیلی اهل تحمل و مدارای سروشی نبودند، بلکه از رقیبان، بسیار کمتر مدارا داشتند.
پس، عیب اصلی، از "اخلاق مدارا"ی سروشی بود. "اخلاق مدارا"ی سروشی، به سمت ولنگاری محض رفت و نتیجهاش این شد که آدمها، خیلی خونسرد همدیگر را گاز گرفتند و در عین حال، از رقیب، تقاضای مدارا داشتند. این در حالی بود که خودشان تحمل گاز گرفته شدن را نداشتند.
البته ما از اصلاحطلبان خلاص شدیم، ولی از فرهنگ سروشی اصلاحطلبان نه.
و اینکه امروز میبینید که هر جا نهادهای سروشی مانند مطبوعات احزاب و مناظرههای تلویزیونی و... بیشتر است، گاز گرفتن و آزرده شدن هم بیشتر است، بر میگردد به اینکه این نهادها، اساساً بر مبنای بیقیدی و مدارای ولنگار ساخته شدهاند.
از این قرار، رقابتهای انتخاباتی و حزبی و مناظره و گفتگو و "نود" و "هفت" و "عصر اندیشه"، مشحون از عدم همدلی، بیرحمی، تهمت، آزردگی، فحاشی و... است.
جالب آنکه مدرنهای ممالک غربی که آنها نیز رقابتهای انتخاباتی و حزبی و مناظره و گفتگو و "نود" و "هفت" و "عصر اندیشه" دارند، این جنگ و جدلها را ندارند. این، از آن روست که آنها "سروش" نداشتند، یا اگر داشتند، همواره به عنوان راستگرای افراطی یا نهیلیست، در حاشیه داشتند. ولی در دوره اصلاحات، در قحطالرجال اصلاحات، سروش گل کرد و فکر او به محور الفاظ اصلاحاتیان بدل شد.
اشکال کار در سروشیسم است که هنوز ریشهکن نشده است.
دکترحامد حاجی حیدری
انتهای پیام/