حقایقی جالب از پشت پرده زندگی اسطوره دنیای علم

حقایقی جالب از پشت پرده زندگی اسطوره دنیای علم

اسحاق نیوتون احتمالا مشهورترین دانشمند تاریخ بشریت است، اما این شهرت بر زندگی واقعی او آنقدر سایه انداخته که بخش زیادی آن به خاطر باور‌های غلط و غیر مستدل مبهم باقی مانده‌اند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، کتاب اسحاق نیوتون که در سال 2003 چاپ شد، خوانندگان را با زندگی و ذهنیات یکی از بزرگترین متفکران تاریخ آشنا می‌کند. این اثر برخلاف موارد دیگر به معرفی زندگی و دستاورد‌های نیوتون نمی‌پردازد بلکه با موشکافی عادات، وسواس‌های فکری و بی‌نظمی این دانشمند برجسته تصویری کمتر شناخته شده‌تر از او را به تصویر می‌کشد. کتاب مورد بحث به قلم «جیمز گلیک» به رشته تحریر درآمده که برخی او را یکی از بهترین نویسندگان علمی تاریخ می‌دانند.

او با استفاده از تکنیک غیر داستانی به خوبی تاریخ علم و آثار فناوری را به تصویر می‌کشد و به لطف قلم شیوایش جوایز بسیاری از جمله «نگارش علوم ادبی PEN/EO Wilson» و «انجمن سلطنتی وینتون» را از آن را خود کرده است. نوشته‌های وی حتی جزو نامزد‌های نهایی جوایز «پولیتزر» و «کتاب ملی» نیز بوده‌اند.

 

جیمز گلیک نویسنده کتاب اسحاق نیوتن

از مشهورترین آثار گلیک باید به «اطلاعات: تاریخچه، نظریه، سیلاب» و «نابغه: زندگی و دانش ریچارد فاینمن» اشاره کرد. شاید از خودتان بپرسید خواندن این کتاب چه مزیتی دارد؟ جواب این است که از حقایق پشت پرده نیوتون افسانه‌ای باخبر می‌شوید.

 

اسحاق نیوتون احتمالا مشهورترین دانشمند تاریخ بشریت است، اما این شهرت بر زندگی واقعی او آنقدر سایه انداخته که بخش زیادی آن به خاطر باور‌های غلط و غیر مستدل مبهم باقی مانده‌اند. احتمالا تعدادی از این داستان‌های غیر واقعی مثل آتش گرفتن آزمایشگاه مجهز او توسط سگش «دایاموند» یا کشف جاذبه زمین بعد از سقوط یک سیب روی سرش به گوش شما هم خورده اند.

نیوتون، اما شخصیتی فراتر از این داستان‌ها دارد. تئوری‌ها و کشفیات او حتی امروز هم به صورت گسترده کاربرد دارند و برخی پایه‌های فیزیک مدرن بر قوانین حرکت او بنیان نهاده شده‌اند. البته دانشمند انگلیسی جدای از توان علمی شخصیت و ایده‌های جالبی هم دارد که با شناخت دنیای پیرامون نیوتون و تغییراتی که او در آن ایجاد کرد، می‌توان آن‌ها بهتر درک کرد. دوران نیوتون همزمان با عصر افسانه‌ها و جادوی سیاه بود که حتی این متفکر بزرگ هم علی‌رغم تلاش برای رواج منطق در جامعه، از اثرات اسرارآمیز و خرافاتی آن در امان نماند.

تئوری‌های او دنیا را تکان داد، اما در راه علم با مناقشه و جدل‌های بسیاری دست و پنجه نرم کرد. نیوتون در دوران هرج و مرج بریتانیا به دنیا آمد و از همان ابتدا حس کنجکاوی زیادی از خود نشان میداد. اسحاق نیوتون روز کریسمس 1642 در مزرعه‌ای واقع در «لینکولن شایر» انگلستان به دنیا آمد. پدرش که حتی خواندن و نوشتن هم بلد نبود، پیش از تولد او از دنیا رفته بود.

تولد نیوتون با هرج و مرج و جنگ داخلی انگلیس همزمان شده بود. طرف‌های درگیر این مناقشه نیرو‌های وفادار به تاج و تخت از یک سو و در سوی دیگر سربازان وفادار به پارلمان بودند که به خاطر استبداد شاه چارلز، عدم توجه او به نمایندگان و سیاست‌های فرقه‌ای با هم درگیر شده بودند.

در آن زمان دنیا هنوز در سایه عقاید خرافی، جادوگری، کیمیاگری و باور‌های قرون وسطایی به سرمی‌برد. ساده‌ترین مسائل علمی که امروز از نظر ما بدیهی تلقی می‌شوند، درآن دوران هنوز ناشناخته بودند. برای مثال زمانی که از گرانش سخن به میان می‌آمد بیشتر منظورشان رفتار و طرز راه رفتن دیگران بود نه نیرویی که اجسام را به زمین می‌کشد. در واقع دنیا آنقدر غرق در بی سوادی بود که هیچکس حتی تصور تولد نابغه‌ای که با سلاح ریاضی و تجربه اوضاع را دگرگون کند، به خود راه نمی‌داد.

با این حال حس کنجکاوی نیوتون از همان آغاز دید متفاوتی به دنیای اطراف به او داده بود تا جایی که حتی به نحوه حرکت خورشید هم علاقه داشت. اسحاق جوان با استفاده از یک ریسمان نحوه حرکت خورشید در آسمان را اندازه می‌گرفت و اشکال هندسی مختلفی از جمله ساعت آفتابی سه بعدی را طراحی کرده بود.

 

تلسکوپ بازتابی اسحاق نیوتن

او در مدرسه کینگز گرانتهام با اصول زبان‌های لاتین، یونانی، عبری و الهیات آشنا شد. کلاس‌های ریاضی به اسحاق نحوه محاسبه اشکال، فضا‌ها و نقشه برداری را آموزش دادند. او صرفا برای حفظ دروس به مدرسه نمی‌رفت و به زودی با دانشی که به دست آورده بود شروع به ساخت فانوس و آسیاب‌های آبی و بادی کرد. با رسیدن به سن بلوغ نیوتون دچار بحران‌های هویتی و وجودی شد و مطمئن نبود از زندگی چه می‌خواهد.

در حالی که خانواده و نزدیکانش فکر می‌کردند اسحاق هم مثل آن‌ها در کشاورزی و چرای گوسفندان غرق می‌شود، خود او می‌دانست که دست تقدیر سرنوشت دیگری را برایش رقم زده است. او در دانشگاه کمبریح فوق العاده بود، اما در انزوا بیشتر درخشید .به لطف پشتیبانی مدیر مدرسه گرانتهام و عمویش که روحانی محترمی بود، اسحاق به دانشگاه کمبریج راه پیدا کرد. او در ژوئن 1661 در کالج «ترینیتی» پذیرفته شد که بهترین مرکز بین 16 دانشکده مختلف کمبریج بود.

 

از این زمان او فقط به دفترچه 140 صفحه ای، چند شمع، مرکب و یک قلم نیاز داشت چرا که ذهن کنجکاو و هوشمندش بقیه کار‌ها را می‌کرد. اساس برنامه درسی اسحاق را آثار فیلسوف شهیر یونانی «ارسطو» و به ویژه نظریات او در مورد مواد، فرم، زمان و حرکت شکل می‌داد. با این وجود از ایده‌های مدرن‌تر افرادی مثل گالیله هم غافل نبود.

برای اینکه بهتر درک کنید که نیوتون در چه فضایی درس می‌خواند باید به ایده حرکت اشاره کنیم. شاید امروزه عجیب به نظر برسد، اما در قرن هفدهم حرکت هم به عنوان فرایند و هم جابه‌جایی در نظر گرفته می‌شد. بر این اساس نه تنها جسم در حال جابجایی بلکه حتی میوه در حال گندیدن و سنگ در حال تبدیل شدن به مجسمه را هم باید متحرک در نظر گرفت.

نخستین کسی که در برابر این نظریه قد علم کرد گالیله (مروری بر زندگی گالیله) بود که دقیقا در سال تولد نیوتون از دنیا رفت. البته او عقاید علمی درست زیادی داشت، ولی از ترس کشته شدن توسط نهاد کلیسا ناچار به سکوت بود. تا آن زمان هندسه، مشاهده و اندازه گیری در آزمایشات قوانین طبیعت جایی نداشتند، اما در دوره نیوتون مطالعه علمی بر پایه تحقیقات تجربی با مقبولیت بیشتری همراه بود.

نیوتون این شانس را داشت که در دوران تحصیلش ابزار‌های علمی و ساعت‌های دقیق‌تر گسترش پیدا کردند، شاید این مساله ساده به نظر برسد، اما با در اختیار داشتن یک ساعت دقیق آزمایش‌های علمی مبتنی بر زمان با سهولت و اعتبار بیشتری انجام می‌شد. علاقه اسحاق به انزوا و صبر بی پایان باعث می‌شد از ساعت‌ها کار در آزمایشگاه خسته نشود.

در سال ‍1664 شیوع طاعون در انگلیس به قدری بالا گرفت که کمبریج ناچار به تعطیل کردن کالج‌هایش شد. اغلب دانشجویان از این مساله برای خلاص شدن از دست مطالعات سنگین بهره بردند، اما نیوتون یک دانشجوی معمولی نبود.

 

طاعون در کمبریج

او به خانه بازگشته و مطالعاتش را با اشتیاق بیشتری از سر گرفت. مطالعات او در این زمان بر نورشناسی و رنگ متمرکز بود و حتی دست به مشاهده مستقیم خورشید از طریق آینه زد که با خطر زیادی برای چشم همراه بود.

او همچنین نظریات انقلابیش در زمینه مکانیک را با تشریح حرکت و استفاده از فرمول‌های ریاضی ارائه کرد. وی در 12 صفحه سناریو‌های مختلفی نظیر نقاط در حال حرکت به سمت مرکز دایره و نقاطی که به صورت موازی در حرکت بودند را شرح داد. وی در این دوران معتقد بود که همه چیز در حال حرکت یا به عبارت دیگر جاری است. پس از فروکش کردن طاعون نیوتون مورد توجه انجمن سلطنتی قرار گرفته و به کرسی استادی کمبریج رسید.

او پیش از رسیدن به این منصب، گام محکمی را برای ارائه تمام و کمال نظریه مربوط به علم حرکت برداشته بود که شامل مطالعاتی در مورد ماهیت گرانش و تاثیر آن بر اشیاء متحرک بود. هرچند اغلب افراد به داستان ساختگی نشستن نیوتون زیر درخت سیب و مشاهده افتادن آن یا حتی سقوط سیب بر سر نیوتون باور دارند، اما باید بگوییم که ماجرای واقعی اینقدر هیجان انگیز نیست. در واقع کشفیات او ناشی از ساعت‌ها بررسی سقوط اجسام، حرکت آن‌ها در سطح شیب دار و ثبت و ضبط مشاهدات بوده است.

 

در اکتبر 1667 «اسحاق بارو»، استاد ریاضی نیوتون که به سمت استاد ریاضیات Lucasian منصوب شده بود از او خواست که در آماده کردن متن سخنرانی به وی کمک کند. نیوتون هرگز فکرش را نمی‌کرد که تنها دو سال بعد خودش به این سمت منصوب شود، اما این اتفاق رخ داد. نزدیک سه قرن بعد این کرسی همچنان در کمبریج پا برجاست و چندین سال قبل به استیون هاوکینگ فقید سپرده شده بود.

به لطف دستیابی به این کرسی برجسته نیوتون حالا آزمایشگاه مخصوص خودش را داشت و ساعت‌ها پشت در‌های آن به آزمایش، مشاهده و تحقیق می‌پرداخت.

نمونه اولیه نخستین تلسکوپ بازتابی جهان را ساخت.او پیش از وارد شدن به دهه سوم زندگی نمونه اولیه نخستین تلسکوپ بازتابی جهان را ساخت. نمونه‌های قبلی از نوع انکساری بودند که تصویری کوچک، مبهم و تحریف شده را تولید می‌کردند.

تلسکوپ نیوتون با دریافت سطح بالاتری از نور، رصد آسان سیاره‌هایی مثل ونوس و مشتری را میسر می‌کرد. مدت زیادی طول نکشید که انجمن سلطنتی به عنوان برجسته‌ترین نهاد علمی بریتانیا از او دعوت کرد نتیجه تحقیقاتش در مورد نور و رنگ منتشر کند.

این دانشمند بزرگ در مقاله‌اش فرایند هدایت نور خورشید از طریق منشور‌ها و ایزوله سازی هر رنگ را تشریح کرد. نتایج آزمایش نیوتون را به این باور رساند که نور از ذرات تشکیل شده است. پیش از این تصور می‌شد که خود منشور‌ها رنگ‌های مختلف را تولید می‌کنند، اما او معتقد بود که تنها کار منشور‌ها جداسازی رنگ‌ها از همدیگر است. این مقاله انتقاد‌هایی را میان برخی از اعضای انجمن سلطنتی برانگیخت، تا جایی که «رابرت هوک» تا پایان عمر به یکی از منتقدان پر و پا قرص اسحاق نیوتون بدل شد.

 

نقاشی چهره رابرت هوک

اگرچه نیوتن مقاله‌ای اثرگذار در رابطه با نور و رنگ ارائه کرد، اما، طولی نکشید که از انتشارش پشیمان شد. او دوست نداشت که آثارش از سوی دیگران، خصوصا دانشمندان قدیمی که باور داشتند به خاطر جایگاهشان می‌توانند هر سخنی را در نقد جوانان بر زبان بیاورند، مورد انتقاد قرار بگیرد. سردمدار این منتفدان رابرت هوک بود. او یافته‌های نیوتن در رابطه با رنگ و نور را بی ارزش جلوه داد و حتی تا جایی پیش رفت که آن‌ها را «فرضیاتی محض» خواند. چند ماهی طول کشید تا خشم نیوتن از هوک فروکش کند و اینبار او بود که به رقیب علمی‌اش تاخت و از شواهد ریاضی محکمی که در مقاله‌اش آورده بود به سختی دفاع کرد.

اما حتی این حرف‌ها هم نتوانست حس حقارتی که در نیوتن ایجاد شده بود را برطرف کند. او تصمیم گرفت تا دو سال گوشه نشینی اختیار کند و بعد از اتمام این دوران با مقاله‌ای تازه مجددا در مجامع علمی ظاهر شد. مقاله تازه نیوتن قرار بود به جای آنکه بلافاصله منتشر شود، در دسامبر سال 1675 در جامعه سلطنتی انگلستان خوانده شود. موضوع مقاله مجددا به خواص نور مربوط می‌شد، اما او همزمان از نظرات خود در رابطه با حرکت گفته بود و برخی نظریه‌های قبلی اش در رابطه با الکتریسیته ساکن را تشریح کرده بود.

یکبار دیگر هوک در مقام مخالفت با ایده‌های اسحاق نیوتن برآمد و منصوب شدن هوک به سمت ریاست جامعه سلطنتی انگلستان در سال 1677 میلادی هم کمکی به برطرف شدن اختلافات میان آن‌ها نکرد. با این حال، اما برخی باور دارند که عناد هوک با اسحاق نیوتن سودمند واقع شده. مخالفت‌های او نیوتن را وادار کرد که در برخی زمینه‌ها پای را فراتر از حد معمول بگذارد.

 

نظریه نور و رنگ

مهم‌تر از همه اینکه فشار‌های دائمی هوک بر نیوتن برای ارائه شواهد ریاضی باعث شد که نیوتن جدی‌تر کار کند و سرسختانه روی اصول فرضایت خود پافشاری نماید. تلاش‌ها و مجاهدت‌های علمی او روی موضوع مدار زمین را می‌توان مثال خوبی در این باره دانست که در نهایت به انتشار مقاله سال 1684 او با موضوع «در باب حرکت اجرام در مدار» منتهی شد.

نیوتن ضمن مواجهه با انتقادات هوک، یک حامی وفادار هم داشت؛ مردی به نام ادموند هلی که از اخترشناسان و ریاضیدانان شهیر انگلستان بود و حالا یک ستاره دنباله دار به نامش است.

هلی از اسحاق نیوتن برای انتشار نخستین کتابش در سال 1686 حمایت مالی می‌کرد. این اثر که «فلسفه اصول ریاضی» نام دارد بی‌تردید مهم‌ترین کتاب چاپ شده تاریخ در حوزه ریاضیات محسوب می‌گردد. کتاب مذکور در برگیرنده سه قانون بنیادین نیوتن است و هنوز هم به کودکان سراسر دنیا درس داده می‌شود.

طبق قانون اول نیوتن، اجرام در حرکت تا زمانی که با مقاوتی روبرو نشوند به حرکت خود ادامه می‌دهند و براساس قانون دوم، نیرو باعث ایجاد حرکت می‌شود.

قانون سوم هم می‌گوید برای هر عملی یک عکس عمل برابر وجود دارد.

خلاصه کلام آنکه نیوتن هم با جامعه سلطنتی انگلستان روبرو بود و هم ضرابخانه سلطنتی. مدت زمان زیادی از انتشار کتاب اولش نمی‌گذشت که شروع به آماده‌سازی نسخه به روز شده آن کرد. او دوست داشت که دسترسی به اثرش را ساده‌تر کند تا همه دنیا با نظریات مبتنی بر ریاضیات او آشنا شوند.

رابرت هوک رقیب سرسخت او در سال 1703 میلادی درگذشت و طولی نکشید که اسحاق نیوتن ریاست جامعه سلطنتی انگلستان را بر عهده گرفت. این دستاورد تا حدودی به تلاش‌های نیوتن مربوط می‌شد چراکه او جامعه سلطنتی را مجاب کرد از تمرکز بر مسائل اسرارآمیز بکاهد و در مقابل توجهش را به اثبات قوانین طبیعی با کمک ریاضیات معطوف کند. با وجود این دستاورد‌ها نیوتن همچنان فکر می‌کرد که هنوز کار‌های بیشتری را برای انجام دادن در پیش دارد. هرچند، در موقعیتی نبود که یک مقاله جنجالی دیگر را منتشر کند.

نیوتن در برهه‌ای ریاست ضرابخانه سلطنتی انگلستان را بر عهده داشت و پروژه طراحی پول غیرقابل جعل را دنبال می‌کرد. او تازه یک فرمول ریاضی را برای جاذبه ارائه کرده بود و نشان داده بود که جاذبه نیرویی فراگیر است، اما هنوز نتوانسته بود علت و سرچشمه این نیرو را تشخیص دهد. همین فقدان اطلاعات به دستاویزی برای مخالفان او بدل گردید و طولی نکشید که این سوال در ذهن بسیاری شکل گرفت که آیا از نظر نیوتن نیروی جاذبه منشاء ماورائی دارد؟

با این حال، اما او به خاطر ریاست بر جامعه سلطنتی کمتر از این مخالفان واهمه داشت. او به واسطه مسئولیت تازه‌اش اختیارات بیشتری به دست آورده بود و دیگر از افراد معترض نمی‌ترسید. در آن زمان همچنین بریتانیا دیگر زیر یوغ کلیسای کاتولیک قرار نداشت. آن‌ها آثار و نظریه‌های نیوتون را هم مرز با کفر قلمداد می‌کردند. با این حال، اما سرتاسر اروپا به پاس پیشرفت‌هایی که در صنعت چاپ رخ داده بود، از نظریه‌های او با خبر بودند و به واسطه قدرت نشریات چاپی جدید، هم مخاطبانی در سرتاسر دنیا برای نیوتن شکل گرفته بود.

 

حدودا در همین دوران بود که نیوتن موفقیت دیگری را کسب کرد. نیوتن به سمت ریاست ضرابخانه سلطنتی منصوب شد و اگر بخواهیم روشن‌تر بگوییم او مسئولیت پول انگلستان را بر عهده گرفت.

البته این موفقیت آنطور که ممکن است به نظر برسد عجیب نیست. در آن دوران مرتبا بر اهمیت ریاضیات در تمامی مسائل دنیا از جمله کشتی رانی، آمارگیری از جمعیت و اقتصاد اضافه می‌شد؛ به بیان دیگر در اختیار داشتن یک پول بدون نقص و کارا اهمیت بسیار زیادی در محاسبات سیاسی آن دوران داشت.

اسحاق نیوتن پیشتر چند سالی را به عنوان یکی از مدیران عالی رتبه در ضرابخانه انگلستان فعالیت کرده بود، اما در سال 1700 میلادی رسما به عنوان مدیر ارشد این نهاد منصوب شد و ضمن پذیرش مسئولیت‌های این پست، برنامه‌ریزی‌هایی را برای تهیه پول جدیدی انجام داد که جعل کردنش دشوار باشد.

شغل پیشنهادی به نیوتن از کلاس اجتماعی خوبی برخوردار بود و درآمد زیادی را هم عاید او می‌کرد. جالب آنکه تصدی این پست توسط نیوتن شهرت جهانی خوبی را هم برای او به وجود آورده بود. تردیدی در هوش و نبوغ او باقی نمانده بود و مردم سرانجام تصمیم گرفتند که به حرفهایش گوش دهند و نظراتش را جدی بگیرند.

نیوتن در سال‌های آخر عمرش از سوی محقق دیگری به نام گاتفرید لیبنیز به چالش کشیده شد، اما اختلاف نظر آن‌ها راه به جایی نبرد و هیچکدامشان زنده نبودند تا در اثبات فرضیاتشان سخنرانی کنند. گاتفرید لیبنیز یک ریاضیدان آلمانی بود و همزمان با نیوتن ادعا می‌کرد که ابداع کننده علم حسابداری بوده و هر دوی آن‌ها یکدیگر را به کپی کردن کار دیگری متهم می‌کردند.

همانطور که در بالا اشاره کردیم این مناقشه راه به جایی نبرد و عمر نیوتن و رقیبش کفاف آن را نداد تا حرف خود را به کرسی بنشانند. در واقع مشخص کردن اینکه هرکدامشان دقیقا چه سبکی را از دیگری اقتباس کرده و چه کاری را به صورت مستقل انجام داده کاری بس دشوار بود.

با این حال، اما آنچه مشکل را بغرنج‌تر می‌کرد آن بود که نیوتن ادعاهایش را براساس مقالاتی مطرح می‌کرد که روی کاغذ آورده، اما منتشرشان نکرده بود. در واقع کار‌های اولیه او در زمینه حسابداری خُرد در طول سال‌هایی انجام شده بود که طاعون در کمبریج شیوع پیدا کرده بود و او از بیم مبتلا شدن به شهر دیگری مهاجرت کرده بود.

نیوتن در حالی که به سنگ کلیه مبتلا بود و ثروت زیادی داشت درگذشت

در نهایت جان والیس یکی از ریاضیدانان همکار نیوتن در کمبریج او را ترغیب کرد که برخی از مقالات مبتکرانه خود را که از دهه 1660 میلادی سرگرم تهیه و تدارکشان بوده منتشر کند. بخشی از این مقالات در کتاب دوم او با عنوان رساله‌ای درباره بازتاب، تفکیک، انفجار و رنگ نور منتشر شد و بخش‌های دیگری از آن نقش مرجع را در بیانیه‌های علمی جامعه سلطنتی ایفا می‌کرد و به آن‌ها استناد می‌شد. نیوتن هم از تمام قدرت سازمانی خود برای رد ادعا‌های لیبنیز و تبرئه خود از اتهام سرقت علمی استفاده می‌کرد. با وجود این تلاش‌ها، اما لیبنیز از سرسختی و مخالفت با او دست بر نمی‌داشت و همچنان بر مواضع خود استوار بود.

لیبنیتز همچنان از نیوتن انتقاد می‌کرد و او را به ناتوانی برای یافتن علت جاذبه متهم می‌نمود. این دانشمند آلمانی تبار همچنین این باور نیوتن که قوانین جاذبه حتی در محیط خلاء هم پابرجا هستند را به استهزاء می‌گرفت. لیبنیز تا واپسین لحظه‌های مرگش روی حرف خود ماند و با نزدیک شدن به زمان مرگش (در سال 1716) با ارسال نامه‌ای به یکی از دوستان خود اینطور نوشت: «خدانگهدار خلاء، اتم‌ها و کل فلسفه نیوتن».

با این حال، اما این عناد و دشمنی برخلاف اختلافاتی که نیوتن با هوک داشت، نقطه روشنی در طول حیات وی محسوب نمی‌شد و نقشی در بهبود و پیشبرد علم نداشت.

اسحاق نیوتن در 31 مارس سال 1727 میلادی مثل یک قهرمان این زندگی را بدرود گفت. او عنوان شوالیه را دریافت کرد و حتی در وست مینیستر ابی لندن در کنار بسیاری از سلاطین انگلستان دفن شد. نیوتن در طول زندگی‌اش مصائب و سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشت و در حالی که به سنگ کلیه مبتلا بود هیچگاه لب به گلایه و فریاد نگشود.

 

علاوه بر این تصور می‌شود که نیوتن در تمام طول زندگی‌اش مجرد مانده و آنچه مسلم است او هیچ وارثی ندارد، هرچند که ثروتش چشمگیر بود. او جهان را از دوران تاریکش خارج نمود و کاری کرد که در عصر مدرن، جهان برپایه قوانین درک شود.

دوران حرفه‌ای نیوتن مملو از موفقیت بود و صرفا در برهه‌هایی با شگفتی همراه می‌شد. براساس یکی از فرضیات این دانشمند، زمین در ناحیه خط استوا به خاطر جاذبه و حرکاتش متورم می‌شود و این فرضیه بعد از سفر 10 ساله یک هیئت فرانسوی به استوا، در سال 1733 میلادی اثبات شد. شخصیت اسحاق نیوتن جدای از عشق و علاقه‌اش به علوم و ریاضیات جنبه پنهان دیگری هم داشت.

در دهه 1930 میلادی و بعد از فروش ملک متعلق به یکی از خویشاوندان دور نیوتن، تعداد زیادی مقاله علمی برجا مانده از او پیدا شد که نشان می‌داد او در تمام طول عمرش مشغول مطالعه در زمینه کیمیاگری بود. به بیان دیگر او یک عمر در این رابطه خیالپردازی می‌کرده و شاید آنطور که در برخی کتاب‌ها به وی اشاره شده صرفا ارائه کننده استدلال‌های خشک نبوده است.

با نگاهی اجمالی به تاریخچه فعالیت‌های نیوتن هم این حقیقت آشکار می‌شود. هرجا که بی نظمی بوده او در مقام نظم آفرینی برآمده و دفاع او از ریاضیات و استدلال شاید شناخته شده‌ترین مشخصه این دانشمند بوده، اما به واسطه همین روحیه بوده که او تمایل به کشف نادانسته‌ها هرچند از نوع عجیب و غریبش را داشته.

خلاصه پایانی

اسحاق نیوتن یکی از اثرگذارترین افرادی است که تا بحال روی زمین زیسته. او با تکیه بر شواهد ریاضیات برای همیشه راه و رسم بررسی فرضیات و استنتاج فرایند‌های موجود در این عالم را متحول کرد. بخشی از اثرگذاری نیوتن به این حقیقت بر می‌گردد که او در طول دوره روشنفکری زندگی کرد؛ برهه‌ای از تاریخ که جهان افسانه‌ها را پشت سر گذاشته بود و دیگر باوری به سحر و جادو نداشت. روش شناسی مبتنی بر ریاضیات نیوتن و همچنین مقیاس کشفیات بنیادینی که او انجام داد استاندارد‌های پرسش‌های علمی نسل‌های بعدی را ساخت.

منبع: دیجیاتو

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon