یادداشت|آیا اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در اغماست؟

یادداشت|آیا اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در اغماست؟

در شرایطی که هر روز اخبار ناخوشایندی از حوزۀ نشر به گوش می‌رسد، این انتظار در ناشران به شکل جدی وجود دارد که اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، اقداماتی با نتایج ملموس‌تر ‌را برای حمایت از ناشران در دستور کار قرار دهد.

خبرگزاری تسنیم،‌ عادل طالبی:

مدت‌ها از انتخابات هیئت مدیره جدید اتحادیه ناشران گذشته است. با انتخاب اعضای هیئت مدیره جدید، این امید در حوزه نشر به وجود آمد که با توجه به ترکیب جدید هیئت مدیره، شاهد اقدامات جدی‌تری در حوزه نشر باشیم اما هنوز، خروجی ملموسی از عملکرد اتحادیه در حوزه نشر دیده نمی‌شود.

دلایل مختلفی برای این موضوع مطرح می‌شود. از جمله شرایط دشوار و پیچیده اقتصادی که بر فضای نشر سایه سیاهش را گسترده است، چند برابر شدن قیمت مواد و ملزومات صنعت چاپ، دخالت‌ِ با نتیجه نامناسبِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در امر واردات و توزیع کاغذ و مواد اولیه مورد نیاز حوزه نشر، سی‌و‌ دومین‌نمایشگاهِ (احتمالاً) بین‌المللی کتاب تهران با تمام دغدغه‌هایش و الی آخر که هر کدام از این دلایل به تنهایی کافی‌است تا یک اتحادیه توانمند و پر عضو در یک صنعت دیگر (مثلاً صنعت پوشاک یا طلا و جواهر و غیره) را درگیر پیچ و تاب‌های اساسی کند و از انجام کارهای اساسی باز دارد چه برسد به اتحادیۀ ناشران که هنوز کشوری هم نشده و هیئت مدیرۀ یکدست و توانمند جدید هم پس از دو سال کشمکش در هیئت مدیره قبلی روی کار آمده‌اند.

با توجه به آنچه گفته شد، شاید بتوان نه به عنوان مهر تایید بر عملکرد هیئت مدیرۀ جدید در طول مدت کوتاه فعالیت آن، بلکه به عنوان پذیرش شرایط دشوار و پیشنهاد راهکارهایی برای برون رفت از معضلات پیش‌رو، موارد مطرح شده را پذیرفت.

اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران هرچند با قید شدن «تهران» به آن، محدود به یک محدودۀ جغرافیایی شده است اما آمار قابل استناد موسسۀ خانۀ‌کتاب در نمایشگاه کتاب 32 نشان می‌دهد حدود 70 درصد ناشران ایران در تهران مستقر هستند و تقریباً همین حدود از کتاب‌های چاپ شده هم در محدودۀ جغرافیایی «ایران» در «تهران» منتشر می‌شوند. در شهرستان‌ها هم، ناشران اغلب در قم و مشهد متمرکز هستند و کمتر از سی استان باقی مانده، در حد گاهی حتی چند دهم درصد در سطح کشور پراکنده شده‌اند (البته آمار خانه کتاب فقط کتاب های چاپ شده به شکل فیزیکی را پوشش می‌دهد) بنابراین می‌توان انتظار داشت اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان تهران در همین شرایط هم در حد و اندازه‌های یک تشکیلات صنفی قدرتمند کشوری ظاهر شود.

یکی از اشکالات بسیار جدّی و وارد به قوانین موجود این است که به نظر می‌رسد بر خلاف دیگر حوزه‌های کار و کسب که اخذ جواز کسب از اتحادیۀ مربوطه الزامی است، به دلیل نگاه ایدئولوژیک و سیاست‌زده‌ای که در صنعت نشر وجود دارد چند پارگی در این صنعت از سیاست‌های بالادستی و حاکمیتی نشات می‌گیرد و نه تنها تمایل به ایجاد یک صنف منسجم وجود ندارد که بعضاً با برخی حمایت‌های خاص از نهادهای موازی، در جهت ایجاد چند دستگی هم تلاش‌هایی قابل تشخیص است. یکی از بزرگترین مشکلات صنعت نشر در حال حاضر دقیقاً همین موضوع است که از یک سو، آن ارادۀ جمعی برای ایستادن در پای تصمیمات صنفی و انجام کار صنفی کافی نیست و از سوی دیگر، عدم وجود انسجام، مطلوب بخش‌هایی خاص به نظر می‌رسد.

بر همین اساس، به نظر می‌رسد آنچه در حال حاضر، اتحادیه ناشران می‌تواند انجام بدهد، در ابتدا انتشار یک مجموعه از اهداف قابل حصول و در ادامه، انتشار استراتژی رسیدن به آن است. در کنار آن، معرفی فرآیندهای گام به گام برای اجرایی شدن این استراتژی‌ها و حصول به نتایج تعیین شده است.

شاید بد نباشد، اهدافی مانند تشکیل اتحادیه کشوری، در اختیار گرفتن اختیار برگزاری نمایشگاه‌های کتاب توسط صنف، در اختیار گرفتن کنترل بازار واردات محصولات مرتبط با حوزه نشر، آموزش فعالین صنفی برای حضور موثر در بازار و مانند آن، اهدافی قابل حصول و در دسترس هستند که با یک اراده جمعی و داشتن برنامه اجرایی منسجم، می‌توان طی همین دوره هیئت مدیره فعلی هم به آن رسید.

البته، برای برداشتن گام‌ها بلند و مؤثر یا همان پیشبرد یک برنامۀ استراتژیک با اهداف بلند مدت، همدلی و همراهی اعضای صنف با اتحادیه از در طول راه از الزامات است. برای این همراهی، باید اعتماد صنف به اتحادیه به شکل حداکثر ایجاد شود. به نظر می‌رسد اتحادیه باید قبل از هر کاری، روی چند معضل اصلی که ناشران با آن روبرو هستند و امکان اقدام و عمل سریع برای رفع یا به حداقل رساندن آن وجود دارد و نتایج ملموس و مشهود خواهد داشت و با منابع موجود عملی است، تمرکز کند. از جمله موضوع قاچاق کتاب که فعالیت های درخوری در این حوزه انجام شده اما کافی نبوده، یا موضوع تأمین منابع و مواد مصرف مورد نیاز و مانند آن، موضوع بازاریابی برای کتاب، موضوع آموزش فعالین حوزه نشر و مانند آن. در ادامه، با ایجاد این امید در اعضای صنف که هیئت مدیرۀ جدید، به جای سیاست‌بازی و سیاست‌زدگی و حرکت در راستای منابع فردی و گروهی، در جهت منافع صنف عمل می‌کنند، می‌توان برنامه‌های بلند مدت‌تر را در ستور کار قرار دهد.

نکتۀ مهم پایانی: بلوغ سازمانی اتحادیه ناشران

در یکی از مدل‌های بررسی موضع بلوغ سازمانی، ما با یک دسته بندی پنج حالته مواجه هستیم. به طور خلاصه و خودمانی اگر بخواهیم این مدل را معرفی کنیم، اینگونه است که در این مدل، در سطح اول، سازمان‌ها Fire Fighter یا آتش‌نشان هستند. یعنی می‌ایستند تا جایی آتش بگیرد و بعد به دنبال حلّ مشکل و پیدا کردن راهکار می‌افتند. سازمان، پس از مدتی (مثلا چند سال) به تدریج دارای کارکنانی می شود که دارای تجربه هستند. اینجا به سازمان Experienced رسیده ایم. اگر مشکلی پیش بیاید بر اساس این تجربه‌های موجود سریعاً راهکار قابل اجرا بر اساس Best Practice ها یا تجربه های درست گشته انتخاب شده و عملیاتی می‌شوند. مشکلِ سازمان‌های Experienced این است که به محض اینکه این نیروهای خبره از سازمان به هر دلیل بروند، تجربه یا Experience آنها هم از سازمان حذف می شود. به همین دلیل، سازمان‌ها سعی می‌کنند به سازمانِ مستندساز یا Documenter تبدیل شوند. سازمان مستندساز سازمانی است که هر اتفاقی که می‌افتد و مجموعه اقدامات انجام شده و نتایج حاصله، ثبت و ضبط می‌شوند. به این ترتیب هر زمان با مشکلی در آینده مواجه شوند، با مراجعه به مستندات می‌توانند راهکارهای متناسب را استخراج کنند و به اجرا بگذارند. در ادامه، سازمان‌ها بر اساس سال‌ها Document و مستنداتی که دارند به سطحی از بینش و دانش می‌رسند که به آنها سازمان سناریونویس یا Scenarist می گوییم. سازمان‌های سناریست، برای آینده سناریوهایی را مطرح می‌کنند و پیشاپیش برای رویارویی با هر یک از حالات احتمالی و پیش‌بینی شده آمادگی دارند. در نهایت در لایۀ پنج، به سازمان‌های آینده‌ساز یا Future Maker می‌رسیم. سازمان‌هایی که تصمیم می‌گیرند در آینده شرایط چگونه باید باشد و معادلات را طوری تنظیم می‌کنند که در آیندۀ محتمل، نتیجۀ مورد نظر حاصل شده باشد که فعلاً فقط پنتاگون را داریم که به نزدیکی سطح پنج رسیده باشد.

در این مدل، بر اساس فرم‌ها، پرسش‌نامه‌ها، تحقیقات میدانی و ... برای هر سازمان نمره‌ای تعیین می‌شود (که الزاماً عدد صحیح نیست و می‌تواند دارای ممیز هم باشد، مثلاً 1.2 یا 3.6 و مانند آن). دردآور است که در کشورمان با سازمان‌هایی روبرو هستیم که حتی به پلۀ اول یا نمرۀ یک در این مدلِ تحلیلِ وضعیتِ سازمان هم نمی‌رسند. باور کردنش سخت است، ولی در همین ایران، بانک‌هایی داریم که در این مدل به سختی نمرۀ 0.9 را می‌گیرند. یعنی حتی Fire Fighter هم نیستند. یعنی مشکل پیش می‌آید، آتش‌برافروخته می‌شود، دلار بالا می‌رود، نرخ بهره کم یا زیاد می‌شود، مطالبات وصول نمی‌شود و الی آخر و بانک، تنها کاری که می‌کند (یا می‌تواند بکند) این است که نگاه کند و سوختن و فروریختن را بنگرد!

نکند، خدای نکرده، اتحادیۀ صنفی ما این‌گونه باشد. درست است که توقع داشتن اتحادیه‌ای با درجۀ بلوغ چهار در شرایط نابسمان اقتصادی موجود و عدم ثبات، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه قوانین و چه دست‌اندازی‌های نهادهای بالادستی در این صنعت، توقع نابجایی است، اما توقع داشتن اتحادیه‌ای که لااقل تا سومین لایۀ این مدل، بعد از سال‌هایی که از تشکیل آن می‌گذرد، قرار داشته باشد توقع بیجایی نیست.

احتمالاً همین خلاصۀ کوتاه پایانی اشارۀ قابل قبولی بود به یکی از کارهای مهمی که اتحادیه باید انجام بدهد: اصلاح ساختار سازمانی، در پیش گرفتن روش‌های مبتنی بر برنامه‌ریزی، تنظیم و تدوین استراتژی و البته، جاری و ساری کردن تفکر سیستمی در بدنۀ صنف.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران