ناگفته‌هایی از روحیات صاحبان سالن‌های تئاتر از زبان ۲ کارگردان جوان

ناگفته‌هایی از روحیات صاحبان سالن‌های تئاتر از زبان 2 کارگردان جوان

پویا سعیدی و صالح علوی‌زاده، دو کارگردان جوان تئاتر از مصائبی می‌گویند که این روزها نسل جوان با آن دست و پنجه نرم می‌کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، نسل امروز تئاتر در وضعیت دوگانه‌ای قرار دارد. از سویی بازار تئاتر روی انگشتش می‌چرخد و اتفاقات تازه رقم می‌زند و از سوی دیگر بیش از هر گروهی در تئاتر با مشکل روبه‌رو است. درِ سالن‌های دولتی به رویش بسته است و باید برای اثبات خودش مسیر دردناکی را طی کند، مسیری که برای نسل‌های پیشین هموار بوده است.

پویا سعیدی با «لانچر پنج» نشان داده است که نبض ذائقه مخاطب را می‌شناسد. نمایشش با اینکه به سختی در تئاتر شهر روی صحنه رفته است، این روزها مدام در تئاتر مستقل تهران تمدید می‌شود. صالح علوی‌زاده نیز در سال‌های اخیر نشان داده رویکردهای نو به تئاتر ایران ممکن است. نمایش «راز بقا» در روزهای آخر تماشاخانه پالیز موفق بود و گروه عظیمی از بازیگران جوان را روانه بازار کرد.

در نشستی طولانی با این دو کارگردان جوان درباره مصائب ساخت اثر در ساختاری حرف زده‌ایم که اساساً در دست نسلی قدیمی است و در دستگاه اداری تئاتر امروز، جایی برای نسل جوان نیست.

***

 بچه‌های نسل جوان خیلی بی‌تابند بر سر اینکه خیلی راحت نمی‌توانند سالن بگیرند. از دید آنان آدم‌های گردن‌کلفتی در کار هستند که می‌توانند تئاتر شهر را با رعایت قوانینی در اختیار داشته باشند که خودشان تعیین می‌کنند.

علوی‌زاده: یک سال این ور یک سال آن ورند.

 ما نمی‌توانیم ایرانشهر و تئاتر شهر را با هم یکی بدانیم.

علوی‌زاده: این شده که هم زمان اینجا و آنجا اجرا داشته‌اند.

 کسانی را داریم که همزمان در دو سالن کار می‌کردند. چه اتفاقی در حال رخ دادن است. نمایشنامه‌های تو آماده است و در دو جشنواره هم امتحان پس داده است؛ اما بعد از 2 سال به سختی سالن نصیبت می‌شود. آنها می‌دانند سالن خالی می‌ماند ولی به فرد مدنظر سالن می‌دهند و نمایششان اجرا می‌شود. در این میانه شما چه کم دارید که سالن نصیبت نمی‌شود؟

علوی‌زاده: همه ما درگیر آنیم و من مطمئنم با این موفقیت چشمگیر پویا سعیدی، باز در کار بعدیش دچار مشکل می‌شود؛ این قانون نانوشته‌ای است که همگی ما به آن دچاریم. مثلاً من می‌رفتم می‌گفتم من شدم پرفروشترین کار مولوی‌، اصلاً این یکی کارم هم انقدر فروخته‌. فقط درباره فروش‌ حرف می‌زدم.

 یعنی ملاک کیفیت را ارئه می‌دادی اصلاً برای سالن‌دار اهمیتی نداشت.

علوی‌زاده:کیفیت که هیچ. گیشه را می‌گویم. مهم قوانین نانوشته است که مثلاً ایرانشهر می‌گوید اینجا جای اینها نیست. من شخصاً برای گرفتن سالن‌های دولتی زیاد رفت و آمد داشتم.

 آقای مسافرآستانه در مصاحبه با خود من گفتند که مهم برای ایرانشهر طرح است و اینکه بازیگران نمایش چه کسانی‌اند اهمیتی ندارد.قرار بود تا آخر مرداد هم طرح‌ها را تحویل بگیرند.  البته این خیلی خوب است که ما بگوییم چرا گره‌ای که می‌شود با دست بازش کرد می‌رویم سراغ دندان؛ خوب تهش این بود که به شما رو راست می‌گفتند به شما اجرا ‌نمی‌دهیم. این چه کاری است؟

 

تئاتر , تئاتر شهر , تماشاخانه ایرانشهر , تئاتر دانشگاهی , تالار مولوی ,

 

 

سعیدی: این فرم‌ها هم پروسه‌ای دارد. فرم را تحویل بدهی تا بررسی، مقایسه، سنجیده و در نهایت نتیجه‌گیری شود. شرایط پر کردن فرم‌ها به نظر من خنده‌دار است. اینکه وجود نام سلبریتی در فرم تو مهم می‌شود. فرم باید به نحوی پر شود که کار را رد نکنند و نگویند خوب اسم ندارد و خداحافظ.

 

علوی‌زاده: اصلاً موقعیت کمدی که برای ما شکل گرفت این بود که گفتیم حالا ما عوامل را چی پر کنیم که نگویند نه چی شد؟ می‌گفتیم این می‌گفت آره خوب بعد زنگ می‌زدم می‌گفتم: آقا من اسم شما را بزنم در فرم؟ می‌پرسید: اجرا کی هست؟ می‌گفتم: یک سال دیگر  می‌گفت: خوب من آن موقع ممکن است نرسم. می‌گفتم: آقا تو را خدا. می‌گفت: بزن؛ خیلی ماراتن هولناکی است. حالا در تئاتر شهر هم  وضعیت دیگری وجود دارد.

تو چرا تئاتر شهر نرفتی؟

علوی‌زاده: من هر بار مراجعه کردم یا پیچونده شدم یا حالا به روال‌های دیگری دچار شدم. حالا پویا خیلی راحت می‌تواند ماجرای تئاتر شهر را بگوید. پویا سال قبل جزء اجراهای برتر دانشجویی بود که باید به هر حال اجرا می‌رفت. سه‌ماه بعد از جشنواره دانشگاهی همه اجرا رفتند به جز پویا.

سعیدی: من از اول نخواستم، جشنواره دانشجویی به من حق دو انتخاب داد و گفت می‌خواهی کجا بروی. من مولوی را نخواستم چون مناسب اجرای من نبود. تجربه‌ای هم در مولوی داشتم.

 آنجا اجرا رفتی ؟

سعیدی: بله

 چه نمایشی؟

سعیدی: «تلورانس»؛ اما تئاتر شهر را دوست دارم. یعنی بین چیزی که دوست نداری و چیزی که دوست داری قرار می‌گیری. علاوه‌ بر نمایش «لانچر پنج»، «در اتاق باد می‌وزد» - که در ساعت مرده در مولوی اجرا شد - و «اهانت به تماشاگر» هم بود که در نوفل‌لوشاتو  اجرا شد، آثاری بودند که در اجرا با مشکل مواجه شدند.

تئاتر , تئاتر شهر , تماشاخانه ایرانشهر , تئاتر دانشگاهی , تالار مولوی ,

 یعنی این پنج کاری که در جشنواره بیست و یکم برگزیده شدند همگی حذف شدند؟

علوی‌زاده: «فرایند» رفت مولوی، «لانچر پنج» یک سال و نیم بعد اجرا شد که دیگر ربطی به جشنواره نداشت و رفت تئاتر شهر. حسام لک با آن وضعیت در مولوی اجرا نرفت و دعوایش شد. «در انتها باد می‌وزد» قرار‌ بود در تئاتر شهر اجرا برود که بعد گفتند بیا پلاتو اجرا و کارگردانش گفت پلاتو اجرا به چه درد من می‌خورد؟ دقیقاً یادم است 10 روز قبل از اجرا به‌ امیر گفتند پنج و نیم مولوی برو. اسم نمایش را هم عوض کردند. «اهانت به تماشاگر» که انقدر سر دواندنش که رفت نوفل‌لوشاتو.

 چرا مولوی اجرا نرفتند؟

علوی‌زاده: انتخابی بود که امیر کرد. آنقدر سر دواندش که گفت من دیگر نمی‌خواهم در این سیستم باشم.

 اما بچه‌هایی که دوره اخیر جشنواره بودند خیلی راحت در مولوی اجرا رفتند.

علوی‌زاده: بچه‌هایی که در جشنواره بودند «است» مولوی اجرا رفته و «دریم‌لند».

سعیدی: مثلاً در همان جشنواره‌ای که ما بودیم کل بخش مسابقه، کل رد شده‌ها، همه اجرا رفتند. فقط دو نمایش اجرا نرفت که یکی «برف» بود که شخص آقای دریابیگی به خاطر لج‌بازی با کار ردش کرد. این خیلی عجیب است. سه بار تو کار را می‌بینی و هر بار جایی از کار را ایراد می‌گیری؟

 مشکل چه بود؟

سعیدی:مشکلات بیشتر ناشی از چیزهایی بود که به گوششان رسیده بود.

 تو گفتی مولوی را نمی‌خواهی و یک سال و نیم منتظر تئاتر شهر ماندی.

سعیدی: بله، چون بخشی از آن  به خاطر خود کار بود که ما بازدید حضوری نداشتیم. گفتند با فیلم موافقیم.

 فیلمی که در جشنواره گرفته شده بود؟

سعیدی:در جشنواره دانشجویی حال آزادی وجود دارد. اما فیلم جشنواره دانشجویی را به تئاتر شهر دادیم. ماجرای تئاتر شهر خیلی دراماتیک بود. فیلم را فرستادند شورای نظارت و در شورای نظارت هم شخص آقای امیری نامه‌ای زد که به نفع ما نبود.

 نمایش امروزت چقدر تغییر کرده است؟

سعیدی: فقط یک عکس و لباس بچه‌ها عوض شده، اما «برف» نسبت به جشنواره دانشجویی خیلی قشنگ‌تر شده  است.

 ایرادات به نظر واهی بودند؟

سعیدی: می‌دانی شبیه به چی است؟ شبیه این است که نمی‌خواهیم به تو اجرا بدهیم.

 الان در این دورهایی که اجرا می‌روی چندبار بهت اصلاحیه زدند؟

سعیدی: یک‌بار اصلاحیه زدند.

 عملاً یعنی نمایش هیچ مشکلی نداشت؟

سعیدی: بله و بخشی هم که ارتش ایراد گرفت را درست کردیم. غیر قابل اجرا به نظرم نمایش «وحشی» است چون فارق از کیفیتش بافتی در اجرا هست که اگر آن را حذف کنیم آن اجرا دیگر اجرای سابق نیست و از  بین می‌رود.

تئاتر , تئاتر شهر , تماشاخانه ایرانشهر , تئاتر دانشگاهی , تالار مولوی ,

 آقای کرمی به من گفت وقتی من به آن تصویر نگاه می‌کرده خودش را دیده است. یک سال و نیم طول می‌کشد و در نهایت به تئاتر شهر می‌روی.

سعیدی: آن هم یک شرایطی دارد. سالن دولتی‌ که البته در مولوی شدیدتر است چرا که یک ذره دستت زیر ساطور است. متعهدند به دانشجو اجرا بدهند که تئاترشهر این را ندارد و چیزی که در جفتشان مشترک است این است که زیر دو هفته به تو زنگ می‌زنند که تو اجرا داری.

علوی‌زاده: برای نسل ما این‌جوری است. برای ما دانشجو‌ها این‌طوری است. برای ما که تئاتر شهر می‌خواهیم برویم، زنگ می‌زنند و می‌گویند آقا این تایم سالن خالی شده. حالا چی اجرا شده است؟ کار بی‌کیفیتی که نتوانسته اجرا برود و نتوانسته همیشگی‌ها را کنار هم جمع کند و ما باید بریم با عشق و اشتیاق جای آن تئاتر اجرا برویم تا اعتباری به تئاتر شهر اضافه کنیم. این فرسایش اتفاقی است که باعث فرسوده شدن نسلی می‌شود که قرار است پوست بیاندازد؛ اگر پارسال این موقع اجرا رفته بود الان کار داشت. من فکر می‌کنم پویا دو سال دانشگاه تمرین نکرده، دو سال از عمرش را وقف آقایان کرده است.

سعیدی: مسئله این است من در این مدت دو سال نمی‌توانستم اجرای جدی بکنم. «افعال بی‌قاعده» را کار کردم که قبلاً هم راجع به‌ آن حرف زدیم. اثری که در مسیر کاری من نبود و خوب قرعه به نام خورد و من اجرا کردم؛ اما مسئله این است که ما بعد از «لانچر پنج» گفتیم باید کاری کنیم و به اجرایمان برسیم که همین اتفاق هم افتاد. من در حال آماده شدن برای اجرا «افعال بی‌قاعده» بودیم که ناگهان به من زنگ زدند و گفتند بیا در تئاتر شهر «لانچر پنج» را اجرا کن.  وزنه سنگینی در آن دوره‌ روی دوش من افتاد.

علوی‌زاده: ما از آنهایی نیستیم که هم تئاتر شهر و هم ایرانشهر را با هم ببندیدم.

 اما از پسش برآمدید؟

سعیدی:  بله، نهایتاً آدم قوی‌تر هم می‌شود شدنی است.

 می‌شود اعتماد کرد که توانستی با یک دست عملاً دو تا هندوانه برداری. اینکه هم در تئاتر شهر و هم در ملک باشی. اکثر بچه‌های هر دو گروه جوان بودند و این خودش امتیاز است؛ اما مسأله ناگواری پیش می‌آید.  مدیران سالن‌ها قدرت پیش‌بینی ندارند که این نمایشی که من نگاه می‌کنم اجرا بشود چه خواهد کرد. به همین خاطر نگاه می‌کنند که اسم چه‌کسی هست و البته این در دوره قبل ایرانشهر خیلی شدید بود؛ اما این دوره در ایرانشهر فاجعه‌ای رخ نداده است. یا اینکه در تئاترشهر خیلی از نمایش‌هایی که اجرا می‌شود  تو زرد از آب در می‌آید و وقتی نگاه می‌کنی از خودت می‌پرسی این برای چی دارد اجرا می‌شود. خیلی سالن‌ها را دو اجرایی کردند. تو خودت چقدر نقش مدیریت را در این بلبشوی اجراها پررنگ می‌بینی؟

سعیدی: هر دو سالن چه دولتی و چه خصوصی از یک جا ناشی می‌شوند که دو روی یک سکه‌اند و آن هم سکه پول است که دارد این را می‌چرخاند. دولتی‌ها از این نظر که احتیاجی به آن پول ندارند و خودشان شخصاً ذی‌نفع نیستند، چه بفروشند و چه نفروشند پولشان را می‌گیرند و برایشان فرقی نمی‌کند چه کسی بیاید و چه کسی برود. از آن طرف این ور سکه آنقدر پول بر تمام امور فرمانروایی می‌کند که باعث می‌شود که چه چیزی بگیر و نگیر دارند و آن همیت لازم وجود ندارد. یک مثال سالن خصوصی و یک مثال سالن دولتی می‌زنم چون کار کردم. سالن خصوصی این‌طوری برخورد می‌کند که (من یک داخل گیومه‌ای از آقای شاعری مثال می‌زنم) تو فقط کلمه‌های نمایش و سالن را حذف کن و جایش ادکلن بگذار. اینها را می‌توانی جایش را عوض کنی با هر کالایی که دوست داری. کار اجرای ما در تئاتر شهر تمام شد، هنوز برای تمرین نگفته بودند که کسی بیاد و ما می‌خواستیم تمدید کنیم. آقای شعاعی نشست پشت میز با من و گفت تیوالت را بیار. من تیوالم را باز و نگاه کردم. ما اجرای چهارم‌مان بود تا آخر اجرا فروش رفته بود. صفحه من را دید و گفت من شهرزاد سه را برایت باز می‌کنم. الان «مغازه خودکشی» نمی‌فروشد. او را همین پس‌فردا کنسلش می‌کنم. شما بروید جای آن قرار بگیرید. گفتم که چرا می‌خواهی کاری که تازه شروع شده را تعطیل کنی. گفت الان سه روزش رفته اصلاً مشتری ندارد.

علوی‌زاده: در بند قرارداد می‌زند که می‌توانند قراردادتان را کنسل کنند؛ حتی می‌توانند پولت را هم پس ندهند.

تئاتر , تئاتر شهر , تماشاخانه ایرانشهر , تئاتر دانشگاهی , تالار مولوی ,

سعیدی: در شهرزاد سه تا انتخاب دادند.گفتند قیمت بلیت  35 و 30 و 40.من حداقل را گرفتم که همه بتوانند بپردازند. بعد گفت: بلیت هم می‌گذاریم 55 هزار تومان. گفتم 55 هزارتومان چطوری حساب می‌کنی؟ گفت نمایش کناری تو دارد 75 بلیت می‌فروشد، اگر تو اینجا 35 بگذاری چنین می‌شود. مدام از واژه مشتری استفاده می‌کرد. می‌گفت مشتری می‌آید اینجا می‌گوید این 75 و این 35 است این گران‌تر حتماً بهتر است دیگر، من این را بردارم.

 یعنی اصلاً برایش مهم نیست که چه نمایشی را می‌بیند. قیمت‌هایش را نگاه می‌کند و انتخاب می‌کند. به نظرت این حرفش درست بود؟

علوی‌زاده: نه، در عمل این اتفاق نمی‌افتد. در عمل منظورم از طرف تماشاگر است.

سعیدی: خودشان این را کاملاً اجرا می‌کنند. این را که گفت شماره‌اش را زدم و کلاً با شهرزاد خداحافظی کردم.

 سایه و شهرزاد چقدر با هم اختلاف دارند؟

سعیدی :آنجا 123 صندلی هست که سه تای آنها اصلاً دیدی به صحنه ندارند. کلاً 120 صندلی می‌شود.

 یعنی دو برابر؟

سعیدی: این را هم گفت که غمت نباشد 160 نفر را هم چپاندیم در این سالن. یعنی این دید و نگاه زشتی است. من با خودم حل کنم که هیچ وقت شهرزاد نروم.

 در واقع آنها تو را انتخاب کردند نه اینکه تو بروی سراغشان؟ یعنی به جای اینکه دو طرفه باشد کاملاً یک طرفه بود؟

علوی‌زاده: پارسال بحثی پیش آمد که حسین پارسایی را همه کوبیدند از جمله شما. من می‌گویم دم حسین پارسایی گرم که سالن دولتی را اشغال نکرد و به 300 نفر هم دستمزد خوب داد و قیمت بلیت را هم وحشتناک نکند.در سالن شهرزاد اما نمایشی دیدم که در مدت 20 شب بیش از یک میلیارد و 600 میلیون تومان فروخته است و آن هم در سالنی که در ردیف‌های بالایی و گوشه‌ای‌ آن کسی چیزی نمی‌بیند و چیز عجیب و غریبی مثل وحدت نیست. بلیت هم 100، 90، 80 و 70 هزار تومان بود. ما خودمان موجب این موضوع می‌شویم. این مسئله دو جانبه است. سپند که اصلاً جای دیگری است. نمی‌دانم اخیراً سپند رفتی یا نه. از فروش عطر و ادکلن بگیر تا پیج مقوایی با بدترین گرافیک آنجا زده‌ و نوشته‌اند پیچ سپند و منظورشان پیج است. چند ماه آنجا است و حتی اصلاحش نکرده‌اند. اخیراً هم حالی دارند که می‌گویند زیرزمین را می خواهیم راه بندازیم. پلت‌فرمی برای اجرا.

 قرار بود آنجا را آقای افشار برای افتتاح سپند راه‌اندازی کند.

علوی‌زاده: این بحث‌ها بحث‌های مهمی است؛ چون برخی چیزها تجربه است. پویا شاهد جشنواره سال قبل بود. دنبال جای تمرین می‌گشتم و باورت نمی‌شود من با چه برخوردهایی مواجه می‌شدم. درمورد تک‌تک سالن‌ها کار کردم. همین سپند آن موقع سالنشان کولر نداشت و من می‌گفتم آقا وقتی سالنتان خالی است از ساعت 11 شب می‌آیم تا 12 تمرین می‌کنم. به من گفت این کار را بکنی من ساعتی 300 هزار تومان پول تمرین می‌گیرم. 3 میلیون تومان هم پیش بکش. داریم راجع به همین سپند حرف می‌زنیم.آخرش سالنی گرفتم که در آن مهمانی می‌گیرند. من در آنجا چند جلسه تمرین کردم. جایی دیگر هم تمرین کردم خیلی عجیب غریب بود. فکر کن کاری که 50 بازیگر دیالوگ می‌کردند را باید ادای دیالوگ گفتن را درمی‌آوردند؛ چون، سالن شمشیر بازی بود، اردوی بچه‌های 22 بهمن کنسل شده بود و یکی از بچه‌های اردو مانده بود، او ما را قاچاقی داخل سالن می‌برد.  50 نفر قاچاقی می‌رفتند داخل و تمرین تئاتر می‌کردند که تهش روز اجرا در فجر گفتند باید بروید بازبینی که بازیگرت روز اجرای داوری روی صحنه چشمانش سیاهی برود و با بدن پر تب به زمین بیافتد. ته همه اینها هم این است. بگذریم من دوست دارم بر سر سالن‌ها بمانیم که خیلی مهم است. ما دو مجموعه داریم که من و پویای نوعی نه داخلشان هستیم و نه علاقه‌ای داریم برویم داخلشان. اداره تئاتر، خانه تئاتر، انجمن تئاتر.

تئاتر , تئاتر شهر , تماشاخانه ایرانشهر , تئاتر دانشگاهی , تالار مولوی ,

 اینها متفاوتند.

علوی‌زاده: من احساس می‌کنم سهمیه دارند. یعنی اسم‌های کارگردان‌ها را که می‌بینم در ایرانشهر در جاهای دیگر احساس می‌کنم چیزی به اسم سهمیه دارد اتفاق می‌افتد؛ با قربان و صدقه به فرد اجرا می‌دهند. انگار بقای این آدم‌ها در اجرا رفتن است. بعد می‌آیند و غر می‌زنند. حالا اگر تو زمانی اسطوره بودی چرا احساس می‌کنی دستمزدت باید از نوید محمدزاده بیشتر باشد؟ نمی‌خواهد توقع دستمزد بیشتر از نوید داشته باشی. چیکار کردی که انتظار دستمزد بیشتر داری؟ این آدم‌ها کم نیستند. چرا برخی از این آدم‌ها با آثار شکست‌خورده‌اشان پشت هم در بهترین سالن‌های تهران روی صحنه می‌روند.

چقدر ذائقه هنری بر قدرت پیش‌بینی مدیر آن سالن تائیر می‌گذارد؟ شما به هر حال با چند مدیر سالن در ارتباط بودید. مشکلشان کجاست و عیب از چیست؟

علوی‌زاده: مشکلشان این است که تئاتر نمی‌بینند و به شدت بی‌سوادند. این را به جد می‌گویم. این مشکل، مشکل نسل است. مشکل مدیران به عنوان شخص نیست، چون نسلی‌اند که مدام مدیر می‌شوند. این نسل دچار توهمی است که من امیدوارم در آن سن دچارش نشوم. در حالی که من می‌دانم کسی مثل امیر رضا کوهستانی هر وقت ایران باشد از وقتش برای تئاتر دیدن استفاده می‌کند. ماجرا این است که نسلی از تئاتر که متولد دهه 1350 به قبلند، تئاتر نمی‌بینند و در جایی از تئاتر گیر کرده‌اند و پیشرفت نکرده‌اند. نه مخاطب و نه کیفیت دارند و وقتی در مقام مدیر قرار می‌گیرند قدرت پیش‌بینی ندارند. استثنائاتی هم داریم در این آدم‌ها مثلاً حمید پورآذری داریم که تکرار نمی‌شود.

اما حمید پورآذری که مدیر نیست.

علوی‌زاده: از آن نسل دارم مثال می‌زنم.

البته  پورآذری هم یک ذائقه خاصی دارد و نمی‌توانی به کل تئاتر تعمیمش بدهی.

علوی‌زاده: ذائقه خاص چیزی است و به روز بودن چیز دیگری است.

 بدون شک موفقیت امروز عمارت «روبه‌رو» مدیون حضور حمید پورآذری است؛ اما برای تئاتر شهر من چنین برداشتی ندارم.

علوی‌زاده: من می‌گویم خودش قبول نمی‌کند.

به هر حال در دوره‌ای در پروژه‌ قشقایی داشت. عده‌ای با آن پروژه موافق بودند و عده‌ای مخالف. موافقین عموماً‌ از نسل ما بودند چون فرصتی به حساب می‌آمد.

علوی‌زاده: اما از نسل ما هم کسی آنجا اجرا نرفت.

البته سهراب کریمی در قالب گروه علیزاد اجرا رفت یا  مهدی چاکری و نصیر ملکی‌جو مستقل اجرا رفته بود.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

پویا سعیدی کارگردان و نویسنده تئاتر
پویا سعیدی کارگردان و نویسنده تئاتر
پویا سعیدی کارگردان و نویسنده تئاتر و صالح عربی زاده کارگردان تئاتر
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران