«کلهر» در پی‌ریزی جشنواره فجر شتاب‌زده عمل کرد/ سینمای انقلابی و دفاع مقدس دهه ۶۰ محصول «بهشتی» نیست

«کلهر» در پی‌ریزی جشنواره فجر شتاب‌زده عمل کرد/ سینمای انقلابی و دفاع مقدس دهه 60 محصول «بهشتی» نیست

ارزیابی جشنوراه فجر و سینمای ایران بعد از نزدیک به ۴۰ سال می‌گوید که خانه‌ای که انقلاب اسلامی آن را به دست آورده بود توسط مستأجرانی تصاحب شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، جشنواره فیلم فجر بعد از گذشت نزدیک به 40 سال از کار خود نزدیک به دوران تکامل خود می‌شود. این جشنواره که اولین جشنواره سینمایی بعد از انقلاب اسلامی است همراه با مدیران سینمایی خود نیز دچار تغییراتی در نگرش سیاسی و فرهنگی خود بوده است. 

مدیران سینمایی نیز مطابق نگاه سیاسی روسای جمهور در هر دوره نیز تغییر می‌کنند و نتیجه آنکه در دوره‌ای نگاه اصلاح‌طلبانه و در دوره‌ای اصول‌گرایانه حاکم است. بررسی شیوه مدیریت مدیران سینمایی در هدایت سکان فجر از جمله مسائل مهمی است که درباره آن قضاوت‌های مختلفی شده است و هر منتقد، کارشناس و حتی خود مدیران درباره دوره‌های خود و یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند. در هر حال طبیعتاً اولین دوره‌های مدیریت سینمایی در کشور برای فهم بهتر وضعیت موجود و درک پیشینه تاریخی این رخداد مهم فرهنگی و هنری کشور ضروری است. 

اولین مدیران رسمی سازمان سینمایی کشور بعد از انقلاب اسلامی «مهدی کلهر» است که در دوره‌ای سه ساله در این سازمان مشغول بوده است اما بعد از وی  در دوره‌ای 10 ساله فخرالدین انوار مسئولیت سازمان سینمایی را بر عهده داشته است. نکته مهم حضور «سید محمد بهشتی» در مقام رئیس بنیاد فارابی و از اعضای جشنوراه فیلم فجر برای ده سال است. دوره‌ای که می‌توان آن را یکی از تکرار نشدنی‌ترین دوره‌های مدریت سینمایی در کشور خواند که در آن دو مدیر همراه و همسو در سینمای کشور به مدت 10 سال مدیریت کنند.

در گفت‌وگوی زیر با «سید محمد حسینی» نویسنده و منتقد سینما درباره این دو دوره‌ مدیریتی در سینما صحبت کردیم. وی در سال 1391 در برنامه تلویزیونی ققنوس همراه با هوشنگ توکلی و با حضور سید محمد بهشتی درباره سینمای انقلاب میزگرد داشته است.

 

آقای حسینی، دوره اول جشنواره فیلم فجر با مدیریت اقای کلهر در ابتدای مسیر سینمای کشور بعد از انقلاب اسلامی است. به نظر شما اولین دوره جشنواره از حیث پی‌ریزی یکی از مهم‌ترین رخدادهای فرهنگی کشور چگونه بوده است؟

درباره جشنواره فیلم فجر بعد از گذشت 30 سال می‌توان هم یک نگاه تاریخی به موضوع داشت و هم یک نگاه تحلیلی. در موضع تاریخی باید فجر را با دقت از نظر تاریخی مطالعه کرد اما از موضع تحلیلی باید گفت که چرا جشنواره فجر نسبتی با فجر انقلاب اسلامی ندارد؟ بلکه می‌تواند یک جشن دورهمی سینمایی کشور آن را تلقی کرد. به نظر من باید ریشه آن را از همان دوران اولیه جستجو کرد. هیاهویی که در ابتدای راه جشنواره فجر بود بی‌نسبت با جریانی که آن را از مسیر اصلی خود دور کرده است، نیست.

یکی از اشتباهاتی که ازدوران اولیه جشنواره فجر و پایه‌ریزی و طراحی آن ایجاد شده بود و آقای کلهر مرتکب آن شده بود، این بود که مطالعه دقیق و ضمنی روی جشنواره‌های دنیا نداشتند. صرف اینکه اسامی جشنواره‌ها را شنیده باشند و مقداری درباره آنها اطلاعاتی داشته باشند کافی نیست. چیزی که بتواند اختلافات بومی جشنواره‌ها با جشنواره سرزمین ما را حل کند به دست نیامد.

این رویه شتابزده باعث شد که جشنوراه فیلم فجر بدون داشتن پروتوکل و مانیفست اصلی با همه فراز و نشیب‌هایی که دارد به جشنواره‌ای تبدیل شود که امروز بعد از گذشت نزدیک به 40 سال نتیجه آن را باید فاصله گرفتن از انقلاب دانست. جشنواره‌ای که به نوعی رهاشدگی در موضوعات و مضامین مطرح شده در جشنوراه در آن مشهود است.

برای توضیح بهتر حرف‌هایم باید شما را ارجاع بدهم به جشنواره‌های مهم دنیا مانند کن، برلین و تورنتو که در آن رویکرد و هد‌ف‌گذاری کلی دارند که حتی رویکردهای سالانه نیز برای خودشان تعیین می‌کنند. حتی جشن اسکار که در حقیقت جشنواره پسینی به حساب می‌آید واجد همین موضوع است و رویکرد سالانه دارد. مثلاً امسال طغیان اجتماعی را داریم که در آثاری در اسکار دیده می شود خصوصاً در فیلمی مانند جوکر؛ این موضوع برای هر سال است و در سال‌های قبل هم رویکردهای مشخصی وجود داشت.

اما در جشنواره فیلم فجر تنها رویکرد کلی وجود ندارد که حتی رویکردهای مشخص‌تر و سالانه نیز وجود ندارد و اتفاقاً چیدمان داوری و جوایز و سیاست‌های آن و برنامه‌ریزی اکران و نمایش هم کمکی به رشد و بالندگی سینمای ایران نمی‌کند.

یا مشکل مهم دیگری که وجود دارد این است که در جشنواره‌‌های مهم دنیا جایزه فیلمنامه به دو صورت اقتباسی و اصلی وجود دارد اما در جشنوراه ما به خاطر اینکه به هر دو به یک چشم نگاه می‌شود، فیلمنامه اقتباسی مورد توجه قرار نگرفته است. البته این موضوع در جشنواره‌های خارجی برای کمک به فیلمنامه نویسانی که از ایده به فیلمنامه رسیدند جایزه‌ای در نظر گرفتند اما اغلب آثار اقتباسی است.

در هر حال باید دید که آیا جشنواره فجر بعد از این مدت توانسته در خدمت به فرهنگ کشور و ملت ما باشد یا خیر؟

اگر نتوانسته چرا و چگونه می توان به آن کمک کرد؟ من می‌گویم که ریشه این مشکلات در ابتدای راه جشنوراه بوده است و آقای کلهر در شتابزدگی این جشنوراه قصور دارند. اینکه درباره اتفاقات امروز سینمای ایران خودشان را مقصر ندانند و بگویند که چیزی بر گردن ما نیست و مدیران بعدی باید پاسخگو باشند این اشتباه است. چرا که زیرمتن فکری یک نفر نمی‌تواند رویه  قانونی قابل اجرا باشد. 

در گفت‌وگوهایی ایشان به این اشاره می‌کنند که عمده این مشکلات بعد از دوره ایشان و در دوره آقای بهشتی و انوار است. نظر شما در این باره چیست؟

اینکه بگوییم این رویه از بعد من آغاز شد حرف درستی نیست. زیرا اصلاً پایه‌ریزی درستی انجام نشده است. ایشان هم باید این را بپذیرند که چیزی که در ابتدای امر انجام دادند چیزی نبود که متلازم با مقتضیات هنر ایران زمین باشد. به نظرم شاید بتوان آن را مانند تعبیر خشت اول که آن را کج گذاشته‌اند دانست.

البته ضمن اینکه در آن سال‌های اول انقلاب واقعاً تشکیل چنین سازوکار و جشنواره کمی دشوار است را نباید فراموش کنیم. یکی از برنامه‌های آقای کلهر در جشنواره فجر صدور حرف انقلاب و تعامل با دنیا بوده است برای همین وجهه بین‌المللی فجر بسیار برایشان اهمیت داشته است.

ما باید برای مدعیاتمان لوازم و روریات را هم فراهم کنیم. برای بین المللی کردن جشنواره و رساندن پیام انقلاب به جهان باید نظامنامه مشترک بین سینمای ایران و جهان نوشته شده باشد که این موضوع بعد از 40 سال هنوز وجود ندارد. البته نمی‌توان ایشان را در این زمینه مقصر دانست و این موضوع باید در سال‌‌های بعد پیگیری می‌شد. این  در حالی است که چنین نظامنامه‌ای در دیگر کشورهای جهان سوم هم وجود دارد. مانند ترکیه، مصر، کره و... اما ما نداریم با همه احترامی که برای ایشان قائلم اما این برنامه به صورت یک آئین نامه جدی و رسمی که برای آینده هم بماند انجام نشد.

برای همین باید گفت آنچه که در واقع رخ داده است متفاوت با نیازهای انقلاب اسلامی و جامعه در بستر زمان بوده است. بهترین مستندی که می‌توان درباره فضای جشنواره فجر در سال‌های ابتدایی انقلاب در نظر گرفت یادداشت‌های مرحوم شهید آوینی با عنوان یادداشت‌های یک تماشاچی حرفه‌ای است. هرچند که به طور مستقیم به فیلم‌ها پرداخته است اما زیر متن تمام آنها یک نگرش کلی از جشنواره رسید که به انحراف آن اشاره شده است.

دوره آقای بهشتی و انوار را در بسترسازی سینمایی که مرتبط با نیازهای مردم و جامعه و در راستای انقلاب اسلامی باشد توانسته است کمک‌رسان و آینده‌ساز باشد.

در ادامه مسیر آقایان انوار و بهشتی در یک دوگانه‌ای مانده بودند که مجبور شدند راه سومی را پیش بگیرند.

آن دوران دوران شکل گیری سه جریان در سینمای ایران است: جریان اول جریان سینمای بدنه ایران است که تا قبل از انقلاب اسلامی مشغول ساخت فیلمفارسی است و بعد از انقلاب اسلامی دیگر جایی با آن فضا و محتوای خاص خود ندارد و برای همین توبه می‌کنند و می‌شود کارگردانی که تا  قبل از انقلاب شب‌نشینی در جهنم را ساخته است و بعد از انقلاب عقاب‌ها را می‌سازد. جریان توبه کره که 90 درصد سینما را تشکیل می‌دهد. جریان دیگر جریانی است که آن را باید جریان بچه های انقلاب دانست که عموماً از جنگ برگشته بودند و در حوزه هنری پا گرفتند مانند فرج الله سلحشور، ابراهیم حاتمی‌کیا، مجید مجیدی و خود شهید آوینی به عنوان جلودار این جریان. جریانی بالنده و تازه نفس.

جریان دیگر هم جریان روشنفکری بود که قبل از انقلاب تحت حمایت دربار  و فرح در کانون پرورشی کودکان که مقلد سینمای روشنفکری اروپا بود و بعضاً در اروپا هم تحصیل کرده بودند. نگرش بهشتی و انوار از طرفی با جریان بچه‌های حزب‌اللهی نیز ارتباط مناسب نداشتند و بنابراین تنها جریان مطلوب آنان فضای روشنفکری است. این می‌شود که «سینمای جوان» در تمام کشور غایتش این می شود که ساختن «این خانه سیاه است» فروغ فرخزاد را در دستور کار قرار می‌دهد و دیدن فیلم‌های پاراجانف و به به و چه چه کردن فیلم‌های برگمان.

سینمای روشنفکری چون که در جشنواره‌های خارجی دنیا می‌تواند برود و شرکت کند بسیار گزینه مطلوبی برای آنان بود و بنابراین کلکلسیونی از جشنواره‌های هنری  وسینمای دنیا ردیف شدند تا توسط این گونه سینمایی فتح شود.

سوال مهمی که برای من ایجاد شده این است که عموماً سال‌های دهه 60 را از بهترین سال‌های سینمایی می‌دانند که در آن فیلم‌های متعدد انقلابی و جنگی ساخته و اکران می‌شده است؛ یا در فجرهای آن سال به برخی از فیلم‌های دفاع مقدس و انقلاب جایزه بهترین فیلم را دادند؛ این نکته با مطلبی که گفتید در تعارض است.

دلیل اینکه بهشتی و انوار در مقابل فیلم‌های دفاع مقدس، قهرمانی و فیلم‌هایی که با فضای روشنفکری بیگانه است مقاومت نکردند و سینمای کشور ما در آن سال‌ها از این سبکِ سینما در سالن‌های خود فراوان می‌بیند این است که سینمای کشور به طور کامل تحت سیطره نفوذ و مدیریت آنان نیست. بچه مسلمانان سینما دارند کار خودشان را با قدرت انجام می‌دهند، جریان کلی سینمای کشور به سمت دیگر می‌رود و جریان آنان به سوی دیگری. جریان جوانی که دارد حرف‌های تازه و جدی خود را در قالب سینمای دفاع مقدس و اجتماعی و حتی کمدی می‌زند که اتفاقاً در نوع خود بسیار بامزه و جذاب است. یا مثلاً فیلمی که بهمنی در حوزه سینمای اکشن ساخت چیزی کم از فیلم خاچیکیان نداشت و حتی شانه به شانه آن هم می‌زد.

اینکه در جشنواره‌های آن سال‌ها فیلم هایی مانند پرواز در شب یا مهاجر جایزه می‌گیرد برای این است که آنقدر قدرت داشت که همین الان هم اگر در فجر شرکت کند باز جایزه می‌گیرد. فیلم پرواز در شب به مراتب جلوتر از ابوغریب است که این همه ادعای تکنیک دارد. فیلمی که خوب باشد را نمی‌توان کنار گذاشت.

بنابراین چیزی که داریم درباره آن صحبت می‌کنیم در حقیقت در سپهر مدیریتی آنان رخ نداده است و در مقابل آن است البته به این نکته توجه کنیم که الان از این مطالب برای بالا بردن دوران مدیریتی خود استفاده می‌کنند و می‌گویند که در دوران ما سینمای دفاع مقدس پا گرفت و حتی می‌گویند که آوینی محصول من است در حالی که اینگونه نیست صرف اینکه عده‌ای از بچه‌های جنگ و انقلاب اسلامی به سمت سینما رفتند به معنای محصول آنان نیست.

مانند اینکه جریانی که در شعر انقلاب رخ داد مانند قیصر و سلمان هراتی را منتسب به فضای مدیریتی فرهنگی کشور در آن دوران بدانیم.

آن اشتباهی که در ابتدای صحبتم به آن اشاره کردم در ادوار مدیریتی بعدی جشنوراه فیلم فجر هربار شکافته‌تر و عمیق‌تر شد و نسبتش با فجر انقلاب اسلامی بیگانه‌تر شد و برای همین بود که جریانی وارد شد تا با برگزاری جشنواره‌های انقلابی مانند عمار و سینما انقلاب بتواند این نیاز را برطرف کند.

تعبیری با عنوان سینمای گلخانه‌ای در دوران ایشان مطرح است. این اصطلاح به چه معنا است؟

سینمای گلخانه‌ای سینمای لوبادجتی (کم بودجه) بود که در حقیقت واکنشی نسبت به گیشه بود. فیلم‌های روشنفکری که در لوکیشن‌های محدود کار می‌شد مخاطب عام نداشت و باتوجه به اینکه قبل از انقلاب فیلم فارسی خوراک تماشاگر بود با داستان قهرمانی و مخاطب پسند خود دیگر آن حس را در سینما نمی‌دید و فضا کلاً ضد قصه و ضد قهرمان بود. برای همین سینما در تولید به سمت کم هزینه شدن رفت که بتواند فیلم‌های درام داستانی بسازد و برای آن هم غالباً یک فیگوری می‌گرفتند. البته به نظر من لاجرم در آن افتادند نه اینکه عمدی در آن داشته باشند.

در کل می‌خواهم بگویم که جریانی وجود دارد که در آن، همه به تعبیری باید بخشی از این مشکل را به گردن بگیرند و هیچ کس حتی تا این اواخر مانند آقای شمقدری هم نمی‌تواند بگوید که هیچ ربطی به من ندارد و همه چیز گردن دیگران است.

همه افرادی که در این مدیریت بودند ضمن کارهای خوبی که کردند در این انحراف معیار نیز نقش داشتند حالا برخی کمتر و برخی بیشتر. اما انحراف از همان آغاز مسیر شروع شد و هرچه جلوتر رفت با گره خوردن به اختلافات سیاسی و سیاست فاصله‌اش با فجر انقلاب بیشتر شد، در حدی که زمانی دبیر جشنواره فیلمی را از مسابقه بیرون می‌گذارد با فشارهای سیاسی وارد جشنوراه می‌شود و تبدیل به حوزه زورآزمایی سیاست هم می‌شود. نه تنها در خدمت مردم و جامعه است بلکه در خدمت سیاست قرار گرفته است. رویکرد فجر نسبت به مردم بسیار ناچیز و قلیل است.

آقای بهشتی اخیراً در مصاحبه‌ای گفتند که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی در هیج کجای ایران به اندازه سینما محقق نشده است. نظر شما چیست؟

اجازه بدید که درباره این جمله حرف نزنم. این دوستان بیشتر نسبت می‌گیرند با عناصری که بعد از انقلاب اسلامی رخ داده و بوجود آمده است و همینطور درباره توفیقات جهانی که داشته است و رعایت برخی از حدود وقیودی که نظام برای آنان اجبار کرده است. پوزیشنی را در سینمای بعد انقلاب اسلامی خلق کردیم که در خدمت مردم و انقلاب نبوده است و همه این موارد را به معنای استقرار استقلال و آزادی در سینما می‌گیرند!

واقعیت این است که همین الان هم سینمای ما از نظر گیشه بسیار فقیرتر نسبت به سینمای دنیا است. ما اکران بین المللی را هنوز به معنای درست کلمه تجربه نکرده‌ایم. سینمای جهان مانند کره، چین، هند، اروپا و آمریکا تجربه اکران جهانی را داشته‌اند ولی ما فقط روی جشنوراه‌های خارجی؛ حتی تا حد اکران در برخی از جشنواره‌های کوچک‌ محلی نیز وارد می‌شویم و آن را با افتخار در حوزه بین المللی خودمان ثبت و رسانه‌ای می‌کنیم که هیچ ربطی به مخاطب عام ندارد خیلی از فیلم‌های بزرگ دنیا در جشنوراه اصلا شرکت نمی‌کنند که ما انقدر اصرار بر آن داریم زیرا مسأله آنان شرکت در جشنوراه نیست بلکه تماشای مخاطب است. 

عبارت مهمی وجود دارد که درسینما پول  و بلیط نیست که رد و بدل می‌شود بلکه فرهنگ است که تبادل می‌شود.

انقلاب اسلامی که متعلق به آحاد ملت ایران است نمی‌تواند با دو درصدی که مخاطب سینمای ایران باشد تعریف شود. این گزاره‌ای که  ایشان می‌گوید به نظرم دچار لنگی هم در داده و هم در تحلیل است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران