«آن مرد با باران می‌آید» کتابی که مورد عنایت رهبر انقلاب قرار گرفت + فیلم

«آن مرد با باران می‌آید» کتابی که مورد عنایت رهبر انقلاب قرار گرفت + فیلم

دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور طی یادداشتی با معرفی کتاب «آن مرد با باران می‌آید» از مطالعه این کتاب توسط رهبر انقلاب و عنایت ایشان بر این کتاب خبر داد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، علیرضا مختارپور طی یادداشتی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام از مطالعه و توجه رهبر انقلاب بر کتاب «آن مرد با باران می‌آید» نوشته وجیهه  سامانی خبر داد و آن را موجب افتخار خانم سامانی خواند که موجب استمرار تلاش وی در خلق آثاری از این قبیل خواهد بود.

علیرضا مختارپور در این یادداشت نوشته است:

رمان «آن مرد با باران می‌آید» اثر خانم وجیهه سامانی در سال 1391 در جشنوارهٔ داستان انقلاب حوزهٔ هنری برگزیده و توسط انتشارات سورهٔ مهر منتشر شد. چاپ‌های بعدی این کتاب توسط انتشارات کتابستان معرفت صورت گرفته‌است. این کتاب در سال 1397 در جشنواره شهید اندرزگو (روایت انقلاب) نیز مورد تقدیر قرار گرفت.

موضوع کتاب به داستان زندگی پُرماجرای خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط در کوران نهضت اسلامی مردم ایران در مقطع هفدهم شهریور تا بیست‌و ششم دی‌ماه 1357 اختصاص دارد.

شخصیت‌پردازی قوی، قلم روان، توجه به روحیات و خصوصیات رفتاری شخصیت‌های رمان و مستند بودن حوادث، توجّه به موضوع انقلاب اسلامی خصوصاً برای گروه سنّی نوجوان، ازجمله عوامل جذّابیت این کتاب است.

این خبر که رمان «آن مرد با باران می‌آید » مورد مطالعه و عنایت حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای، که همواره بر خلق و انتشار آثار ارزشمند در حوزه‌های گوناگون معارف دینی، انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس و... تأکید داشته‌اند، قرار گرفته موجب افتخار خانم وجیهه سامانی و استمرار تلاش ایشان در خلق آثاری از این قبیل خواهدبود، ان‌شاءالله.

 

نهاد کتابخانه‌ها , امام خامنه‌ای , کتاب و ادبیات , دهه فجر انقلاب اسلامی ,

 

قسمتی از کتاب:

فریاد جمعیت بلندتر از قبل در تمام صحن خیابان می‌پیچد: "شاه فراری شده، سوار گاری شده"
سعید به طرفم برمی‌گردد و در حالی که در چشمانش برق شادی می‌درخشد، چیزهایی می‌گوید.
صدایش در میان همهمه جمعیت گم می‌شود. فقط چند کلمه‌ای از حرف‌هایش را پراکنده می‌شنوم: "بهروز... زندان... آزادی..."
بوی باران می‌آید. صورتم را که به طرف آسمان می‌گیرم، چند کبوتر از وسط کاج های وسط میدان پر می کشند و در دل آسمان ابری بالا می‌روند.
چشمانم را می بندم. یک قطره باران می چکد روی پیشانی‌ام، یکی هم روی گونه ام.
چشمانم را که باز می‌کنم، از پشت پرده تار و لغزان اشک، می بینم که به جای مجسمه شاه وسط میدان، که حالا تکه تکه روی زمین افتاده، پرچم سبز الله اکبری بالا رفته است...

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران