۶۵ درصد از زاد و ولد در برزیل خارج از انجام ازدواج رسمی!
در یک جمله، من برزیل را کشور شراب و شهوت و شرشر باران دیدم! مصرف بسیار بالای آبجو، آمار بسیار پایین ازدواج، شناخت فرزندان از طریق مادر انجام میشد؛ بر اساس آمار سازمان ملل حدود ۶۵ درصد از زاد و ولد جمعیت ۲۱۰ میلیونی برزیل خارج از سیستم ازدواج است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ حجتالاسلام علی ارجمند عینالدین؛ مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی استان البرز در قالب مطلبی به مرور برخی خاطرات خود از حضور در کشور برزیل بهعنوان ناظر ذبح شرعی پرداخته است:
"سال 1395 بود، در راستای نظارت شرعی بر واردات گوشت به کشور برزیل اعزام شدم، این سفر حدود 6 ماه به طول انجامید، به دلیل زمان کم، مشغله فراوان و آشنا نبودن با زبان پرتغالی چندان نمیتوانستم از فرصت موجود استفاده و به مطالعه فرهنگ و تمدن مردم آن کشور پهناور و سر سبز بپردازم، اما از دید خرد همچون یک جهانگرد کنجکاو نسبت به پدیدههای پیرامون خود حساس بودم.
در یک جمله، من برزیل را کشور شراب و شهوت و شرشر باران دیدم! مصرف بسیار بالای آبجو، آمار بسیار پایین ازدواج، شناخت فرزندان از طریق مادر انجام میشد؛ بر اساس آمار سازمان ملل حدود 65 درصد از زاد و ولد جمعیت 210 میلیونی این کشور پهناور خارج از سیستم ازدواج رسمی صورت میگیرد!
میانگین 1700 میلیمتر بارندگی در سال با دارا بودن رود آمازون که بزرگترین و پرآبترین رود دنیا و دومین رود طویل جهان است و صدها رودخانههای پرآب ...
مدت 40 روز را در شهر کوچک و بسیار محروم پونتست لاسردا و در یک هتل کوچک که بیشتر شبیه مهمانسرا بود گذراندیم؛ این شهر کوچک و توسعهنیافته مردمان فقیری داشت، پنج روز در هفته، هر روز قبل از نماز صبح با خوردو سواری ذابح ایرانی و دکتر دامپزشک ایرانی به کشتارگاه صنعتی جیبیاس که بیرون از شهر بود میرفتیم، آنها ضمن تولید برای ایران برای کشورهای اروپایی هم کشتار داشتند بنابراین پیش از ظهر، کار برای تولید ایران به پایان میرسید و ما بعد از قفل شدن سردخانهها به اتاق کار بر میگشتم، دکتر نیازی، فرد وارد و متعهدی بود بنابراین با پشتیبانی از هم، مدیران شرکت را وادار به پذیرش شرایط تولید برای ایران میکردیم.
گاو ماده که در تولید ما جایی نداشت، مراقب بودیم گاوهای 6 دندان را هم مطلقا نمیپذیرفتیم اما متاسفانه در سالهای اخیر با فشار سلاطین واردات گوشت، واردات گوشت گاو ماده و پیر هم با دلار 4200 تومانی آزاد شد! به نظرم این یک خیانت بود چون قیمت گوشت گاو ماده بسیار ارزان بود و این وادادگی وزارت جهاد کشاورزی نه تنها قیمت گوشت را پایین نیاورد بلکه فقط حاشیه سود سلاطین را بالا برد! بیدلیل نبود که چندین بار برای اعزام ناظر بهداشتی تلاش میکردند.
به هر حال ما بعد از خواندن نماز و خوردن ناهار به هتل بر میگشتیم، بر اساس قرار داد با شرکت ایرانی، آنها هر روز اقلام خوراکی مورد نیاز را در یخچال اتاق کار قرار میدادند، میوه و آب میوه و شکلات تامین بود و ما بخشی از آنها را مصرف، بخشی را به کارگران و کارمندان شرکت داده و آنچه مصرف نمیشد را با خود میبردیم و بین کارگران هتل توزیع میکردیم.
تا آنجا که من دیدم بسیاری از مشاغل خانمها بر اساس زیبایی آنها انتخاب میشد! آنها که زیباتر بودند، منشی و فرشنده فروشگاههای لوکس میشدند و آنها که زیبایی کمتری داشتند یا زشت بودند کارگر میشدند و هر چه زشتتر، مشاغل پستتر! در نتیجه بسیاری از خانمها اهل ورزش زیبایی اندام بودند نه الزاما برای سلامتی، بلکه برای به دست آوردن یا حفظ شغل و حرفهای که داشتند، مهمترین معیار ازدواج نیز زیبایی بود؛ هر دختری زیباتر بود امکان انتخاب شدنش بیشتر هر چند که فرزند آوری دختران از طریق ازدواج سفید، امری بسیار معمول بود!
اوایل وقتی میوه و آب میوه ها را کارگران هتل میدادم، برایشان خیلی غیرمعمول و در عین حال جذاب بود، انفاق در فرهنگ آنها جایگاه چندانی نداشت، تبلیغ دین در آنجا آزاد بود، کیلساها از مذاهب خودساخته مسیحی تا حتی معابد فراماسونری دایر بود؛ آخر هفتهها گاهی به کلیساها میرفتیم، به دوستان ایران میگفتم هر مبلغی در اینجا دو چیز داشته باشد، میتواند پیروان بیشماری جمع کند، یکی دست گشاده و دیگری روی گشاده!
داخل شهرهای برزیل، امن نیست بنابراین زورگیری یک امر شایعی است بنابراین اولاً سعی میکردیم وقتی برای خرید یا گردش به شهر میرویم احتیاط را رعایت کنیم، ظاهر نامانوسی نداشته باشیم ثانیا با خودمان پول ببریم که اگر خفت شدیم پولی بدهیم و جانمان را بخریم!
در برزیل از قیافه کسی نمیتوان فهمید خارجی است یا بومی از سیاه سیاه تا سفید سفید، حتی ژاپنیها چند نسل است که به آنجا مهاجرت کردهاند، تعداد لبنانیها هم چشمگیر بود.
پس از 40 روز اقامت در آن شهر کوچک قرار شد به مرکز ایالت یعنی شهر کویابا بروم و در شرکت دیگری ادامه کار بدهم؛ شهر کویابا، شهری نسبتاً بزرگ بود هم بافت سنتی داشت و هم مدرن و صنعتی.
روزی که به هتل شهر کویابا رسیدم، تصمیم گرفتم هر طور شده زبان پرتغالی بیاموزم چون دیده بودم در بسیاری از موارد ناظرین ایرانی شرکتها نفع مدیران برزیلی را مقدم میدارند، به هتل هالیدین رسیدیم، هتلی حدودا 5 ستاره و مجهز بود پس از تحویل گرفتن کارت ورود به اتاق به رسپشن هتل گفتم من یک مسلمان هستم لطفا به خدمه بسپارید در یخچال اتاق من آبجو نگذارند، راستی در آنجا هر مرد یک اتاق میگیرد، وجود دو مرد در یک اتاق معنای بدی برایشان دارد اما برای هم اتاق شدن مرد با هیج زنی، محدودیتی وجود ندارد!
در ایالت ماتوگروسوی شمالی تلاشم این بود که ضمن انجام وظیفه شرعی و قانونی به عنوان یک طلبه، وظیفه تبلیغی خود را هم انجام دهم بنابراین با دیگر ناظرین شرعی و بهداشتی مراسم تاسوعا و عاشورا و اربعین را به صورت خصوصی برگذار کردیم.
نزدیک سالروز بعثت نبی اعظم بود با مشورت دوست عزیزم دکتر کشتکار که وظیفه نظارت بهداشتی را داشت به مدیر جوان شرکت پیشنهاد دادیم که به مناسبت پیامبر اسلام در روز بعثت به هر کدام از کارگران کشتارگار یک شکلات کاکائو هدیه کنیم؛ ابتدا بهانه آورد که ممکن است پوست شکلات ها را در گوشت بریزند و دردسر شود! پیشنهاد دادیم که این هدیه در زمان پایان کار و هنگام خروج از شرکت تقدیم شود باز مخالفت کرد و دلیل آنرا این نکته دانست که ممکن است آنها متوقع شوند!
از ناظر ایرانی شرکت که حدود 4 سال در آنجا اقامت داشت، سؤال کردم مگر اینجا کسی انفاق نمیکند؟ گفت چرا من یکبار دیدم که یکی از کلیساها در تابستان به مردم آب معدنی داد! جالبتر این که حتی در جشن تولدها نیز اگر شخصی هدیه نمیآورد، باید پول غذای خود را خودش حساب میکرد!
ادامه دارد ...
انتهای پیام/