گاهی برای بال زدن، آسمان کم است، یا صحن قدس باید یا گنبد حرم
خبرگزاری تسنیم: محسن ناصحی، رضا جعفری، فاطمه نانیزاد، مهدی فرجی از شاعران آئینی محسوب میشوند. شعر رضوی در میان اشعار آنان سهم بسزایی داشته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شاعران بسیاری سرودههای خود را در وصف اهل بیت(ع) سروده و علقه به ائمه اطهار(ع) محوریت بسیاری از سرودههایی است که شاعران برای عرض ارادت و محبت به اهل بیت میسرایند. شعر رضوی از موفقترین گونههای شعر آئینی است و در کنار خلق شاهکارها از سوی بزرگان شعر و ادب، خیل عظیمی از شاعران آئینی سرودههایی به ساحت قدسی این امام همام(ع) تقدیم کردهاند.
از آنجا که امام رضا(ع) تنها معصومی است که در میان ایرانیان حرم دارد، شاعران آئینی کشور سالها است که با آوردن نامی از علیابنموسیالرضا(ع) شعر خود را برکت میبخشند. اندیشه در شرح شعر ولایی شیعه در طول 14 قرن استمرار داشته و ذهن شیعیان را سیراب کرده است. به گفته برخی از شاعران اندیشه باید در شعرهای مربوط به امام رضا(ع) تجلی یابد و سیره و روش امام رضا( ع) باید در شعر رضوی ذکر شود.
به مناسبت 30 ماه صفر و فرا رسیدن ایام شهادت امام رضا(ع) سرودههایی که برای امام رضا(ع) گفته شده است به ساحت ائمه اطهار محبان اهل بیت(ع) تقدیم میشود:
رضا جعفری
پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست
وقتی که در حیاط حرم میوزید هست
بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست
با شک نگاه کرد خودش را و دید هست
پس بی خیال زردی پائیز شد وَ گفت:
تا انبساط سبز شما هست عید هست
هر لحظه کهنه می رود و تازه می رسد
اینجا چقدر آمد و رفت جدید هست
از سینه چاکهای شما کم نمیشود
در دشت لاله خیز همیشه شهید هست
با سنگهای فرش حرم حرف میزنم
اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست
دل را به دست پنجره فولاد میدهم
اینجا برای هر دل بسته کلید هست
من از کبوتران حرم هم شنیدهام
فرصت برای بال، اگر میپرید هست
***
محسن ناصحی
مثل کبوتران شما گرچه میپرم
آنها کبوترند و من از جنس دیگرم
دیوارها فضای دلم را گرفتهاند
دیگر هوای پرزدن افتاده از سرم
این شهر بسته بال مرا؛ این حصارها
تا آسمان کشیده شده در برابرم
گاهی برای بال زدن، آسمان کم است
یا صحن قدس باید و یا گنبد حرم
آقای من! ببخش اگر بال من شکست
بر من مگیر خرده اگر کم میاورم
این روزها ببخش اگر دیر میرسم
گاهی اسیر خانه و فرزند و همسرم
مثل کبوتران شما نه! هنوز نه
مانده است تا قبول کنی یک کبوترم
***
فاطمه نانیزاد
همچون نسیم صبح و سحرگاه می رود
هر کس میان صحن حرم راه میرود
از هر چه غصه دارد و غم میشود رها
هر سائلی به خدمت این شاه میرود
وقتی فرشتههای حرم بال میزنند
از سینههای شعله زده آه میرود
اینجا بهشت روی زمین فرشتههاست
از کوی تو فرشته به اکراه میرود
خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست
هر شب به پایبوسی آن ماه میرود
بابالجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هرکه از این راه میرود
***
مهدی فرجی
بلیط ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مسافر حرم نبود جای من؟
رفیق عازم سفر، فقط «سلام» را ببر
سفارش مریض حضرت امام را ببر
«سلام نسخه» را ببر ببین دوا نمیدهد؟
از او بپرس این مریض را شفا نمیدهد؟
چقدر تا تو با قطارها سفر کند دلش؟
چقدر بگذرند زائرانت از مقابلش؟
چقدر بادهای دوریت مچالهاش کنند؟
و دوستان به روزهای خوش حوالهاش کنند؟
مرا طلای گنبد تو بی قرار میکند
کسی مرا به دوش ابرها سوار میکند
خیال میکند که دیدن تو قسمتش شده
همین کسی که دارد از خودش فرار میکند
به بادهای آشنای شرق بوسه میدهد
به آتش ارادت تو افتخار میکند
به این امید، ضامن رئوف، تا ببیندت،
هی آهوان بچهدار را شکار میکند
هزارتا غروب در مسیر ایستادهام
به هر که آمده به پایبوس نامه دادهام
من از کبوتران گنبد تو کمترم مگر؟
که بعد سالها نخواندهای مرا به این سفر
قطارهای عازم شمال شرق میروند
دقیقههای بی تو مثل باد و برق میروند
کسی بلیط رفتنی به دست من نمیدهد
به آرزوی یک جوان خام تن نمیدهد
بلیط ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مسافر حرم نبود جای من
انتهای پیام/