ایران در حال تبدیل شدن به بازیگری مهم در منطقه‌ و جهان است


توماس پیکرینگ

خبرگزاری تسنیم : بن‌بست دیپلماتیک اخیر بین ایران و آمریکا، بن‌بستی بین دوکشور قدرتمند و مهم دنیا محسوب می‌گردد گرچه آمریکا طی چندین دهه، قدرتی مهم در دنیا تلقی می‌شد، اما اکنون ایران در حال ظهور به عنوان بازیگر منطقه و جهان است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از اشراف، مرکز مطالعات استراتژیک «بگین سادات» در این گزارش آورده است: توماس پیکرینگ، معاون سابق وزارت امور خارجه‌ی آمریکا در امور سیاسی طی سخنرانی در یک اندیشکده صهیونیستی اظهار داشته است که بهترین شیوه برای توقف برنامه‌ی هسته‌ای ایران، ترکیبی از تحریم‌های غرب و تهدیدهای نظامی است. فشار نظامی باید آخرین راه‌حل اتخاذ شده از سوی آمریکا باشد، که احتمالاً به هیچ وجه رخ نخواهد داد. اگرچه یک «معامله‌ی بزرگ[1]» بین آمریکا و ایران هرگز روی نمی‌دهد، اما تداوم مذاکرات طرفین به امید بهبود روابط، امری ضروری است.

 بن‌بست دیپلماتیک اخیر بین ایران و آمریکا، در واقع بن‌بستی بین دوکشور قدرتمند و مهم دنیا محسوب می‌گردد. اگرچه آمریکا به مدت چندین دهه، قدرتی مهم در دنیا تلقی می‌شد، اما اکنون ایران در حال ظهور به عنوان بازیگر منطقه و جهان است. این کشور از نظر استراتژیکی، نه تنها در مرکز آسیا قرار داشته و از روابط تجاری با اروپا و آسیا برخوردار است، بلکه دارای منابع غنی انرژی بوده و بر خطوط بین‌المللی کشتیرانی نیز نظارت دارد. بدیهی است که بسیاری از منافع [آمریکا] در این منطقه در معرض خطر قرار خواهد گرفت. جنبه‌هایی از مواضع ایران که آمریکا باید پیش از انتخاب بهترین روش حل و فصل تهدید ایران، مورد توجه قرار دهد، در سه مورد خلاصه می‌شود.

سایت خبری تحلیلی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را برای اطلاع نخبگان و تصمیم گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی منتشر می‌کند .

برخوردهای نظامی و شبه نظامی پراکنده، تنها روابط ایران و آمریکا در دهه‌های اخیر بوده است

نخستین جنبه، رابطه یا بهتر بگوئیم، فقدان رابطه بین دو کشور است. بین آمریکا و ایران از زمان برکناری شاه در 1979 هیچ گونه پیوندی برقرار نگردید. از آن پس رابطه‌ی بین این دو کشور به صورت برخوردهای نظامی یا شبه نظامی و درگیری‌های پراکنده در حوزه‌ی خلیج فارس خصوصاً در طول جنگ ایران و عراق (دهه‌ی 1980) بود؛ نمونه‌ی بارز این روابط، تلاش آمریکا برای حفظ جریان نفتی کویت و پرتاب موشک به سوی هواپیمای غیر نظامی ایران توسط یک کشتی نیروی دریایی آمریکا می‌باشد. هر چند ایران تلاش کرد تا در بازسازی افغانستان در سال 2002 با آمریکا مشارکت نماید، اما آمریکا به این فتح باب دولت ایران پاسخی نداد. به طور خلاصه باید گفت که رابطه‌ی بین این دو کشور، همواره توام با بی‌اعتمادی و سوء تعبیر بوده است.

پیکرینگ: تسلیحات هسته‌ای ایران، جرقه‌ی آغاز مسابقه‌ی تسلیحات اتمی در منطقه است

جنبه‌ی دوم شامل چندین موضوع پیرامون برنامه‌ی هسته‌ای ایران است. اول آن که، ضرورت توجه به وضعیت خود برنامه است. جوامع اطلاعاتی[2] آمریکا و اسرائیل همگی معتقدند که هر چند هیچ گونه تصمیم مشخصی از سوی رهبری ایران برای ایجاد یک بمب اتمی اتخاذ نشده، اما یک برنامه‌ی غیر نظامی قطعاً از پتانسیل تبدیل شدن به یک برنامه‌ی نظامی برخوردار خواهد بود. به عنوان مثال، ایران فقط دارای یک نیروگاه هسته‌ای است که آن هم نتیجه‌ی انعقاد توافقنامه با روسیه برای کمک به توسعه‌ی صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای است. دوم آن‌که، باید به دغدغه‌ی آمریکا در خصوص جرقه‌ای که تسلیحات هسته‌ای ایران می‌تواند ایجاد نماید، توجه شود؛ جرقه‌ای که ممکن است سبب آغاز مسابقه‌ی تسلیحات اتمی[3] در منطقه، از جمله در عربستان سعودی، ترکیه و شاید مصر گردد.

آمریکا امیدوار به تغییر حکومت ایران است ولی سابقه‌ی خوبی در تغییر حکومت‌ها ندارد

موضوع سوم، خود حکومت ایران است؛ هر چند آمریکا به صورت ایده‌آل، امیدوار به تغییر حکومت ایران است، اما دولت مذهبی ایران نیز قطعاً در برابر برچیده شدن، مقاومت بسیاری از خود نشان خواهد داد. علاوه بر این، آمریکا سابقه‌ی خوبی برای ایجاد تغییر در حکومت‌ها ندارد و تصور این نکته دشوار است که آمریکا بتواند حکومتی جدید را [در ایران] آماده‌ی پذیرش ارزش‌های دموکراسی غربی نماید. موضوع چهارم آن است که حمله به ایران می‌تواند جرقه‌ی آغاز جنگ در منطقه یا جهان، از جمله حملات حزب‌الله باشد.

سومین جنبه، راه‌حلی برای برون رفت از بن‌بست فعلی است. این راه‌حل‌ها مبتنی بر مذاکرات صورت گرفته در میان سازمان‌های آکادمیک آمریکا و اسرائیل بوده و سعی دارد همه‌ی ملاحظات ممکن را مورد توجه قرار دهد.

دسترسی ایران به قدرت هسته‌ای، آمریکا و متحدینش را به سوی اقدامات احتیاطی سوق می‌دهد

نخستین راه‌حل احتمالی آن است که آمریکا پا از مهلکه بیرون گذاشته و اجازه دهد ایران هرگونه که می‌خواهد به پیش رود. در صورتی که ایران موفق به ساختن بمب شود، آمریکا و متحدینش ناچار خواهند بود برای دو اقدام احتیاطی، یعنی سد نفوذ[4] و بازدارندگی[5] آماده شوند تا اطمینان حاصل نمایند ایران از سلاح‌های خود علیه آمریکا استفاده نخواهد کرد. این گزینه برروی میز قرار دارد، اگر چه هیچ کس به صورت جدی آن را دنبال نمی‌کند. در صورت اجرای این گزینه، راه گسترش سلاح‌های هسته‌ای برای سایرکشورها باز شده و خطر جنگ اتمی در جهان افزایش می‌یابد. بمباران ناکازاکی در 9 آگوست 1945 باید همچنان به عنوان آخرین استفاده از سلاح‌های اتمی در تاریخ جنگ باقی بماند.

پیکرینگ: منافع آمریکا از حمله به ایران در سه مورد خلاصه می‌گردد

دومین راه‌حل ممکن، استفاده از فشار نظامی است؛ که البته منافع و پیامدهای خاص خود را داراست. فایده‌ی حمله‌ی آمریکا به ایران این است که یک عملیات گسترده (شامل عملیات زمینی، هوایی، دریایی، سایبری و عملیات پنهانی[6]) می‌تواند حداقل 4 سال برنامه‌ی هسته‌ای ایران را به تعویق بیندازد. در مقابل، حمله‌ی اسرائیل [به ایران] در بهترین شرایط تنها قادر است تضمین کننده‌ی 2 سال تعویق برنامه‌های ایران باشد. به علاوه، حمله‌ی آمریکا حامل پیامی برای متحدین این کشور است: این که آمریکا متعهد به انجام هر آن چیزی است که بتواند ایران را از تولید سلاح هسته‌ای بازدارد. سرانجام، این حمله به عنوان هشداری سخت به همه‌ی کشورهایی عمل خواهد کرد که به شرکت در گسترش سلاح‌های هسته‌ای می‌اندیشند.

پیامدهای کوتاه مدت عملیات نظامی آمریکا در ایران چیست؟ 

اما برآورد پیامدهای عملیات نظامی دشوار است زیرا اولاً به قضاوت‌های شخصی تصمیم‌گیران منتقد و نکته‌سنج، و ثانیاً به پاسخ ایران بستگی دارد. در هر حال، آمریکا به پیامدهای بلند مدت یا کوتاه مدتی دچار خواهد شد. نخستین پیامد کوتاه مدتی که پیش‌بینی می‌شود، فشار اقتصادی سنگین بر آمریکاست، زیرا چنین عملیاتی بیش از مانور نیروهای سه گانه در عراق و افغانستان هزینه‌بَر خواهد بود؛ حمله‌ی موفقیت آمیز آمریکا مستلزم یک مأموریت زمینی گسترده می‌باشد. یکی دیگر از پیامدهای کوتاه مدت، پاسخ ایران است که می‌تواند در قالب حملات سپاه پاسداران، حزب‌الله، یا هسته‌های کوچک ترور علیه شهروندان آمریکا در تمام دنیا صورت گیرد. به علاوه، پیش‌بینی می‌شود این اسرائیل است که باید فشار پاسخ ایران را متحمل گردد.

 پیامدهای بلند مدت عملیات نظامی آمریکا در ایران چیست؟ 

همچنین پیامدهای بلند مدت بسیاری در این خصوص وجود دارد. نخستین پیامد، افزایش قیمت نفت در جهان است. توانایی ایران برای بستن تنگه‌ی هرمز همراه با موقعیت اقتصادی فعلی این کشور در جهان، سبب سر به فلک کشیدن بهای نفت خواهد شد. یکی دیگر از پیامدهای بلند مدت آن است که حمله‌ی نظامی فقط تمایل ایران را به تولید هر چه بیش‌تر تسلیحات اتمی افزایش خواهد داد. سومین پیامد حمله‌ی نظامی، لطمه‌ی احتمالی به اعتبار آمریکا در میان کشورهای اسلامی دنیاست. به علاوه، چنین عملیاتی می‌تواند وفاداری مردم ایران را به دولت این کشور تقویت نماید. یکی از رسوم قدرتمند در ملیت‌گرایی مردم ایران تاکنون نشان داده است که هر چه عرصه بر آنان تنگ‌تر گردیده، اتحاد، مقاومت، و مقابله به مثل آن‌ها بیش‌تر شده است. سرانجام در صورتی‌که دولت آمریکا احساس کند تغییر حکومت ایران یا توقف کامل برنامه‌ی هسته‌ای این کشور غیرممکن است، هدف کلی این مأموریت می‌تواند دستور به اشغال زمینی ایران از سوی آمریکا به مدتی طولانی باشد.

پیکرینگ: فشار نظامی بر ایران باید آخرین راه‌حل آمریکا باشد

در نهایت، بهترین شیوه چیزی جز ترکیبی از تحریم‌ها با تهدیدهای نظامی نیست. فشار نظامی باید آخرین راه‌حل اتخاذ شده از سوی آمریکا باشد. توسعه‌ی جهانی، به‌خصوص تعارض روابط بین دو کشور غالباً به تدریج برطرف می‌گردد. برای آمریکا و چین 7 سال طول کشید تا بتوانند از نخستین قرارداد فیمابین به روابط دیپلماتیک دست‌یابند. اگرچه یک «معامله‌ی بزرگ» بین آمریکا و ایران هرگز رخ نخواهد داد، اما تداوم مذاکرات دو طرف به امید بهبود روابط، امری ضروری است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon