ویژه نامه هفته وحدت
خبرگزاری تسنیم: در تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، تفرقه و نفاق بین مذاهب و ملل اسلامی. ازمسایل بغرنج و بنیان کن جوامع اسلامی بوده است که خسارات و لطمات مادی و معنوی جبرانناپذیری بر پیکر امت واحده اسلامی وارد ساخته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، عناوین ویژه نامه وحدت و سپس متن مقالات به شرح ذیل است:
وحدت در قرآن
وحدت بر محور نظام تربیت نبوی
عزت در سایه ی وحدت
قرآن و عترت دو محور وحدت و حرکت
امامت و وحدت اسلامی
آرمان وحدت اسلامی
وحدت و برادری در نهج البلاغه
پیشنهادهای راهگشا
تحکیم وحدت اسلامى و پاسدارى از ارزش ها
قرآن و وحدت آفرینى
وحدت، شاهکار رسالت محمدی و مهدوی
وحدت در سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
وحدت در قرآن
اشاره: گفتگو درباره عوامل و عناصر تشکیل دهنده وحدت، یکی از مبرم ترین نیازهای جامعه اسلامی است که باید هم مفهوم از وحدت و هم مراد از عوامل و اهمیت و اهداف آن را در قرآن و روایات توضیح داد.بی گمان قرآن کریم در پیش از پنجاه آیه به مسئله وحدت و عواملی که فراهم آورنده اختلاف، پرداخته و راههای رسیدن به وحدت را نشان داده است.از این راهها می توان به رفتار مسالمت آمیز با مخالفان، پرهیز ازطرح مسائل اختلاف برانگیز و بی ثمر مذهبی، جلوگیری از تحریک احساسات و توهین به مقدسات، پرهیز از تکفیر صاحبان فرقه های اسلامی، رعایت حقوق اجتماعی، رعایت اصول اخلاقی، و تعامل علمی میان دانشمندان و فرهیختگان مسلمان اشاره کرد و تأثیر این عوامل را در تحقق وحدت نشان داد. چنانکه اگر این اصول از سوی هر یک از عالمان و صاحبان مذاهب رعایت شود، دشمنان اسلام و کسانی که آب به آسیاب آنها می ریزند دیگر نمی توانند جنگ و خون ریزی در میان مسلمانان راه بیاندازد و این گونه جهان اسلام را پراکنده و دسته دسته مانند لشکر شکست خورده سازند تا جایی که بتوانند جهان اسلام را تحقیر و به مقدسات و شخصیت پیامبر گرامی و قرآن توهین کنند و کشورهای مسلمان را در این گوشه و آن گوشه جهان اشغال و تصاحب کنند.
همچنین حفظ وحدت و همدلی از همان ابتدای ظهور اسلام، در عرصه های مختلف مورد تاکید و سفارش قرار گرفته، این در حالی است که دشمنان قسم خورده همیشه درصدد برآمده اند تا در فرصت های ایجاد شده این مهم را مورد هدف قرار دهند تا از این راه به امیال پلید خود برسند. شاید این راهکار را یکی از موفق ترین و مطمئن ترین شیوه های پیش روی خود می دیدند. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نیز این مهم همواره مورد تاکید قرار گرفته است.ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی، به راه انداختن دعواهای سیاسی و تحریک و دامن زدن به قومیت ها از جمله مواردی است که مصادیق عینی آن را به وضوح مشاهده کرده ایم؛ هر چند تلاش ها و برنامه ریزی دشمنان این آب وخاک هرگز پایانی ندارد.در سال ١٣٨٥ شرایطی خاص در جهان اسلام پیش آمد تا رهبر فرزانه و حکیم ایران اسلامی سال ١٣٨٦ را سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامیدند.شاید بتوان معنی مشخصی را برای واژه وحدت و انسجام در لغت نامه ها یافت که البته همدلی و تلاش برای رسیدن به یک هدف و مقصود و پیروی از یک دستورالعمل می تواند خلاصه و چکیده مفهومی آن باشد.همان طور که پیش از این ذکر شد اسلام بر ضرورت حفظ وحدت و همدلی یا همان اتحاد و انسجام تاکید دارد اما چگونه است که گاهی در عمل، اختلافات جای خود را به اتحاد می دهد. به راستی اتحاد و انسجام را چگونه باید به دست آورد و آن را حفظ کرد. شاید پرداختن به نقطه مقابل اتحاد یعنی اختلاف و تاریخچه پیدایش آن براساس آیات کریمه قرآن بتواند مبنایی مناسب برای راه گشایی در این حرکت باشد و زمینه ها را برای رسیدن به اتحاد و انسجام در سایه اسلام و قرآن آماده کند.
مقدمه
وحدت اسلامی در شرایطی از مبرم ترین نیازهای جامعه اسلامی مطرح می شود که جدایی ها و ظهور جریاناتی آتشین کیان جهان اسلام را تهدید می کند.تقریب مذاهب اسلامی، پیش از دوره اخیر در نتیجه تلاش و پایمردی مصلحان بزرگ و آرزومند وحدت اسلامی مطرح گردید.بی گمان اگر جدایی و تفرقه ای وجود نداشت و خطر تفرقه و نزاع و آتش تعصب های مذهبی نبود، و اگر ضرورتی عینی و سرنوشت ساز و سوء استفاده دشمنان نبود این عالمان آگاه و دلسوز موضوع تقریب را مطرح نمی کردند. درباره تقریب سخن های بسیار گفته شده، اما آنچه امروز طرح آن بایسته به نظر می رسد، طرح عوامل وحدت بخش، راه بردهایی که می تواند به وحدت و یکپارچگی جهان اسلام بینجامد و زمینه های تحریک، درگیری و جنگ های فرقه ای را خنثی کند.در قرآن مجید سخن از وحدت و مذمت اختلاف به میان آمده و خطرات آن بازگو شده است. با بررسی این آیات به خوبی عوامل وحدت بخش را می توان به دست آورد. زادگاه اختلاف از نظر قرآن در میان حاملان دین و از سوی برخی عالمان بسته اندیش است، آنان هستند که گاه به جای فروکاهش دادن اختلاف ها و نزدیک کردن افکار و اندیشه، زمینه های رویارویی را فراهم می سازند و با سطحی نگری، طرح موضوعات سست وبی پایه، برگزاری جلسات موهن، استنادبه احادیث ضعیف، همواره هیزم اختلاف راانباشته می سازند، وبه تعبیرقرآن: ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ.( شوری /14)، باآگاهی به اختلاف دامن می زنند.
به همین دلیل کسانی مانند علامه طباطبایی اختلاف در میان فرقه های دینی را بر خلاف فطرت و برخاسته از روح تجاوزگری می داند.(المیزان، ج2، ص 24-122). تشویق به وحدت و پرهیز از اختلاف در صورتی موثر است، که عوامل اختلاف شناسایی شود و با راه حل های مثبت در جهت وحدت گام برداشته شود.
مراد از وحدت
منظور از وحدت یکی کردن مذاهب، شیعی کردن سنیان و یا سنی کردن شیعیان نیست.منظور حصر مذاهب به یک مذهب و یا حتی گرفتن مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها نیست. بلکه منظور از وحدت و یکپارچگی این است که با توجه به مشترکاتی که بین همه طوایف و فرقه های اسلامی وجود دارد و همگی اعتقاد به خداوند یگانه، پیامبر اسلام و کتاب الهی و قبله مشترک و اعتقاد به معاد و احکام اسلامی مثل نماز، روزه، حج و زکات دارند، با همدلی بایکدیگرهمکاری کنند.
اختلاف در بعضی از اعتقادات و احکام واختلاف منابع، که نتیجه طبیعی اجتهاد و تفکر آزاد است، نباید موجب جدایی و دوری قلبهای مسلمانان از یکدیگر شود، بلکه باید همه فرقه های اسلامی با کمال شرح صدر و وسعت نظر عقاید و افکار یکدیگر را درک و تحمل نمایند و در عین حال که در صحنه کاوش و تحقیق و بحث و استدلال در فضای علمی تلاش می کنند، در عرﺻﮥ زندگی اجتماعی و تعامل با توجه به مصالح تمام امت اسلامی با سماحت یکدیگر را درک و به عناصر مهم تشکیل دهنده وحدت توجه و در راه تحقق آن بکوشند.
بنابراین مراد از وحدت، برداشتن موانع مصنوعی و پیشگیری از اموری است که باعث جدایی، کینه و دشمنی میان مسلمانان می گردد. از یک طرف دست دشمنان اسلام بر آنان دراز و از طرف دیگر در درون خود گرفتار و از حرکت و پیشرفت و رفع فقر، وجهل وحل مشکلات جامعه بازمانده و به خود مشغول می گردند، عقل دینی وخردجمعی می گوید، حفظ آرمانهای اصلی مهم ترازنزاع های بخشی نگراست.
مراد از عوامل وحدت بخش
مراد از این عنوان، عناصری است که تشکیل دهنده وحدت هستند. این عناصر، اموری هستند که یا به صورت ایجابی به تقریب و همکاری و تعامل علمی میان مسلمانان می انجامد و یا به صورت سلبی باعث کاهش اختلافات می گردد و جدایی و کینه و متهم کردن یکدیگر را از بین می برد و موجب طرد هر نوع بدبینی و تعصب می شود، عناصری که وحدت بخش هستند و یا در رفع ضدیت بکار گرفته می شوند، از سوی کسانی آگاهانه یا ناآگاهانه نقض می شود و برخی از آنان را به گفتن و نوشتن سخنان نسنجیده، غیرمنطقی، غیرواقعی، غیر فراگیر، تند و زننده درباره یکدیگر وادار ساخته و فاصله میان مسلمین را بس زیاد می کند.
طرح عوامل وحدت بخش و بررسی ضرورت بکارگیری آن در میان جوامع مسلمان، موجب می شود که به خودآگاهی واقع بینانه برسیم واندیشه وحدت را نهادینه کنیم وصورت عملی ببخشیم و فرصت را ازکسانی که آب به آسیاب دشمن می ریزند و زمینه گسترش اختلاف را فراهم می سازند، بگیریم، ودیگرنتوانند به روش گذشته خود ادامه دهند و در انزوا قرار گیرند.
نقش اتحاد ملی وانسجام اسلامی در همگرایی جهان اسلام
هرگاه از وحدت و اتحاد و یکی بودن سخن به میان می آید، ذهن به سمت و سوی پیوندها و مشترکاتی سوق داده می شود که به واسطه آنها این وحدت حاصل می شود. حال که بر دو راهبرد و دو مقوله اتحاد ملی و انسجام اسلامی تاکید شده باید دید چه اشتراکات و چه پیوندهایی وجود دارند که این اتحاد را در عرصه ملی و انسجام و همبستگی را در عرصه کشورهای اسلامی موجب می گردند؟ سابقه طرح مسئله همگرایی و وحدت در ادبیات سیاسی جهان اسلام، به پیش از یک قرن قبل باز می گردد. عوامل درونی و بیرونی متعددی، علاقمندان به وحدت جهان اسلام را متوجه ضرورت همگرایی کرده است. عواملی نظیر دین و فرهنگ مشترک، تجربه مشترک از حضور استعمار در کشورهای اسلامی، به ویژه پدیده صهیونیسم در سرزمین های اشغالی فلسطین از زمینه های فرهنگی و سیاسی همگرایی میان کشورهای اسلامی است. از لحاظ موقعیت جغرافیایی و استراتژیک و پتانسیل های اقتصادی، کشورهای اسلامی زمینه همکاری و همگرایی مناسبی با هم دارند. پژوهشگران جهان اسلام در بین عوامل مختلف، مهمترین زمینه اصلی همگرایی کشورهای اسلامی را اسلام و فرهنگ عمیق و پویای آن دانسته اند. در جهان اسلام، اندیشمندان و مصلحان بزرگی در ادوار مختلف، تلاش های زیادی را برای همگرایی در دنیای اسلام انجام دادند که از آن جمله می توان به سیدجمال الدین، محمد عبده، اقبال لاهوری، و در قرن بیستم به امام خمینی اشاره کرد. آنچه مسلم است دنیای امروز نیاز مبرم به همگرایی و اتحاد در عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، اجتماعی دارد و روند جهانی شدن نیز، ملت های دنیا را به سمت همگرایی منطقه ای و جهانی کشانده است، در چنین چرخه ای، باید جهان اسلام بیشتر از پیش بر همگرایی بین الاسلامی تکیه نماید. کشورهای اسلامی یک کل به هم پیوسته هستند از آن جهت که در رویارویی با جهان جدید، با مسائل کم و بیش مشترکی مواجه می باشند و نیز از آن جهت که در پاسخگویی نیز بر نمادها، عوامل و عناصر مشترک برآمده از تمدن و فرهنگ اسلامی تکیه می کنند. فرهنگ اسلامی در هر یک از مناطق و سرزمین های بزرگ جهان اسلام، دارای زمینه ها و مشخصه های منطقه مختلف است. راز ماندگاری و جاودانگی آن نیز در همین تمایزهاست. از این رو، محدودکردن ایده وحدت کشورهای اسلامی در چارچوب سیاسی- اقتصادی به معنای نادیده گرفتن این پتانسیل و توانایی است. ما مسلمانان در جهان امروز، نیازمند تقویت عوامل و عناصر فرهنگ مشترک خود نیز می باشیم. ایده نزدیکی میان کشورهای اسلامی به معنای تجدید یک عرصه فرهنگی مبتنی بر گفتگو میان حوزه های مختلف دینی است. این امر باعث افزایش توانمندی ما در تعامل بیرون از جهان اسلام خواهد شد. پس از جنگ جهانی اول، کشورهای استعمارگر برای آنکه بتوانند بر منطقه جهان اسلام مسلط باشند، با استفاده از اختلافات قومی و مذهبی، سرزمین های اسلامی را به کشورهای کوچک تجزیه کردند. بدین ترتیب مسلمانان در این منطقه، درگیر یک سری اختلافات ارضی و قومی شدند. دولت های استعمارگر غربی با بهره برداری از این اختلافات، پایه های سلطه خود را بر منطقه تحکیم کردند. شرایط حاکم بر جهان امروز از یکسو و وضعیت جهان اسلام از سوی دیگر ایجاب می کند که کشورهای اسلامی در جهت نزدیکی هرچه بیشتر به یکدیگر حرکت کنند. برخورداری کشورهای اسلامی از نقاط مشترک فرهنگی- دینی، وجود مرزهای جغرافیایی به هم پیوسته و داشتن امکانات و فرصت های اقتصادی و سیاسی، این زمینه را برای جهان اسلام فراهم ساخته است. از این رو جمهوری اسلامی ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام و کانون امید و نگاه مستضعفان و پابرهنگان با قدرت استراتژیک سیاسی، اقتصادی و نظامی چه هنگامی که در گیرو دار شدیدترین بحران های داخلی بوده و چه در مقطعی که تحت هجوم ایادی استکبار جهانی هشت سال جنگ تحمیلی را پشت سر می گذراند و یا در برهه ای که به سازندگی خرابی های جنگ مشغول بود و یا اکنون در اوج اقتدار و عزت و به عنوان کانون امنیت در منطقه خاورمیانه، یک خط مشی اصولی و غیرقابل تغییر داشته که عبارت از ایجاد وحدت و انسجام بین ملت ها و دولت های مسلمان بوده است. شعار جمهوری اسلامی وحدت کلمه بین مسلمانان بوده است معنای وحدت محدوده و گستردگی به میزان تک تک مسلمانان در اقصی نقاط عالم دارد و مرز و زبان و نژاد و قبیله نمی شناسد و یک شعار صرف سیاسی برای تجمع حکومت های کشورهای اسلامی نیست بلکه یک پیام عمیق و اساسی برای اجتماع همه مسلمین بر اصول مشترک می باشد چنانکه در آیه کریمه «ان هذه امتکم امه واحده و اناربکم فاعبدون» "انبیاء- آیه 92" همه مسلمانان یک ملت اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود رابرپایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.
بدین جهت می توان گفت ایران اسلامی نقطه ثقل وحدت جهان اسلام بوده است. ابتکار ایران در برگزاری اجلاس های متعدد وحدت اسلامی، تلاش برای تبلیغات رسانه ای در خصوص وقایع مختلف جهان اسلام (افغانستان، فلسطین، بوسنی، عراق و...)، نامگذاری ایام 12 تا 17 ربیع الاول به عنوان هفته وحدت، کمک های مادی و معنوی به امت اسلامی در اقصی نقاط جهان، نامگذاری جمعه آخر ماه رمضان به عنوان روز جهانی قدس، تلاش های پیگیر برای پویایی و تکاپوی سازمان کنفرانس کشور اسلامی، نامگذاری سال 1385 به عنوان سال پیامبر «اعظم» همه و همه در زمره تلاش های جمهوری اسلامی ایران برای تعمیق پیوندها و انسجام ملل اسلامی بوده اند. تهدیدهایی چون تجزیه کشورهای اسلامی، دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرقه ای، سوءاستفاده از مقوله آزادی و حقوق بشر، حمایت از بنیادگرایی خطرناک، پشتیبانی و حمایت از تروریست های وابسته به غرب که در کشورهای اسلامی فعالیت می کنند، طرح خاورمیانه بزرگ، حمایت از رژیم صهیونیستی و برگزاری اجلاسهای سازشکارانه در حمایت از رژیم نامشروع صهیونیستی و موارد دیگر در زمره عمده ترین مخاطرات آسیب زا برای پیوند و همبستگی جهان اسلام بوده اند که همواره در مقاطع گوناگون از سوی رهبر انقلاب مورد تاکید قرار گرفته اند. امروزه هجوم گسترده دشمنان اسلام به منافع مادی و معنوی مسلمانان از همیشه بیشتر شده و بسترهایی مانند تهاجم فرهنگی یا تحریم های اقتصادی- تاسیس فرق ضاله و... با حضور نظامی در کشورهای اسلامی ابعاد و وجوه پیچیده تری پیدا کرده است و لزوم وحدت و یکپارچگی و دوری از تفرقه و اختلاف افکنی در بین امت اسلام از هر زمان دیگری بیشتر احساس می شود. به هر میزان اتحاد و همگرایی کشورهای اسلامی پررنگ شود فرصت های بی شماری برای اظهار وجود و قدرت نهایی امت اسلامی در برابر زیاده خواهی دنیای زر و زور مهیا خواهد شد. اشتراکات اعتقادی و مذهبی و پیوندهای فرهنگی عمیق بین مسلمانان چنان پرقدرت و موثر هستند که هرگونه اختلاف در روش و شیوه را کم رنگ می سازند. البته باید اذعان داشت در مقطع فعلی موج بیداری اسلامی و خیزش فرهنگی و بالندگی دین اسلام در گوشه و کنار دنیا در هیچ دوره ای سابقه نداشته است و بهره گیری از این فرصت می تواند احیای انگیزه های همگرایانه و اشاعه ارزش های اسلامی را در تمام کشورهای مسلمان نشین در پی داشته باشد.
اهمیت وضرورت وحدت در قرآن
1- بی گمان نخستین منادی وحدت و امت واحده شدن قرآن کریم است که می فرماید:
إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء/91)این دین شما و این امت شماست، دین یگانه و من پروردگار شمایم، پس مرا بپرستید.
چنانکه در جایی دیگر: وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ (مومنون/52). با همین تعبیر آغاز میکند و می خواهد که با رعایت یکپارچگی فراگیر اسلامی پروا داشته باشندو کاری نکنند که این یگانگی دچار خلل شود و از آنجا که همه مومنان را یک امت و در یک جهت و با یک هدف خواسته که در آن پرستش خدایی یگانه است، باید مسلمانان آگاه، به اهمیت این شعار قرآنی (امت واحد)پی ببرند و عظمت آن را درک کنند و تفرقه ها را از میان بردارند و نابود سازند و هرگونه حرکتی که به دوگانگی و تفرقه مسلمانان بینجامد حرکتی خواسته دشمنان و برخلاف دعوت قرآن است.
در این دعوت، وحدت به مذهب خاصی محدود نشده و معیار امت واحد، اعتقاد به وحدانیت الهی دانسته شده است. از سوی دیگر وحدت امت در ردیف توحید قرار گرفته و پرستش خدا متوقف بر این یگانگی شده است. وحدت، موعظه و یک پیشنهاد نیست، وظیفه است، یعنی همانگونه که موظفند براساس توحید، خدا را عبادت کنند، وظیفه دارند در تحصیل وحدت بکوشند. وحدت بر اساس این آیه حقیقت واحدی است که به همه مسلمانان خطاب شده و خواسته شده و آنان به هر نسبت که توان بیشتری از نظر علم، سیاست و اقتصاد دارند، در جهت انجام آن، وظیفه بیشتری دارند.
2- در قرآن کریم آمده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (حجرات /10) در حقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرنتان سازش دهید و از خدا پروا بدارید. قرآن در این حصر با" انما" تاکید می کندکه مومنان برادر یکدیگر هستند و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند (تفسیر امام خمینی، ج5، ص 199 ). ممکن است مومنان گاه در اثر سوء تفاهمات و یا منافع مادی و برخی اغراض سیاسی دچار بی تفاوتی و احیانا دشمنی شوند، اما قرآن با جمله خبری یادآور می شود که آنان برادر هستند و روشن است منظور از این برادری، که برادری نژادی نیست، بلکه برادری دینی و ایمانی است که تکلیف می آورد. بنابراین آیه مزبور امر می کند که مومنان با هم برادری و محبت کنند و اگر از هم دورشده خودرا بهم نزدیک سازند و اختلاف و نزاع پیشه نکنند واگر چنین اتفاقی افتاد، کسانی راه صلح و سازش پیشه کنند و از خدا پروا دارند.
3- در بیشتر مواردی که در قرآن مجید از برادری ووحدت سخن گفته و به مذمت اختلاف پرداخته و افزون بر دستور بر اخوت و برادری و دعوت به تعاون بر نیکی و تقوی، اتحاد و همدلی را از نعمت هایی می داند که به واسطه پذیرش اسلام در رسالت به جامعه اسلامی در عصر پیامبر هدیه شده و گویی می خواهد که این نعمت پاسداری شود و با تاکید و سفارش بر وحدت ایمانی و اجتماعی، مسلمانان به اختلاف های گوناگون توجه نکنند.عبارت هایی همچون و اعتصموا، اصلحوا، رابطوا، تعاونوا، در جهت تشویق به وحدت آمده است، یا حتی دستورهای اخلاقی اجتماعی مانندحرمت غیبت، سوء ظن وافشاگری در جهت پیشگیری از اختلاف آمده است.به عنوان نمونه در جایی که می گوید:یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ (حجرات /11)، دشنام دادن و ریشخند گرفتن و سرزنش کردن از عوامل جدایی میان مسلمانان می گردد و یا دیگران را با نامه های زشت و القاب ناپسند یادکردن : وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمان (حجرات /10) راممنوع ساخته است.
به همین دلیل رفع اختلاف و حفظ وحدت در جامعه اسلامی اهمیت بسیار پیدا می کند و هر حرکت اختلاف بر انگیز، کینه آور و تحریک کننده احساسات ممنوع می گردد: وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ (انفال/46) و هرگز راه اختلاف و تنازع نپویید که قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد.و نیز می فرماید: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً (ال عمران/103).و همگی به رشته دین خدا چنگ زده و به راههای متفرق نروید و بیاد آورید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید و خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند همه برادر دینی یکدیگر شوید.
همچنین آیات دیگری که به تجربه امت های پیشین اشاره می کند و می گوید از اختلاف و تفرقه آنان عبرت بگیرید و دیگر شما مانند آنان اختلاف نکنید: وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا(آل عمران/105).و یا می گوید: دسته بندی دینی درست می کنندوهرکسی به هردسته و گروه و حزب خود خوشحال می گردد. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم/32).
در مجموع قرآن در پیش از پنجاه آیه به موضوع اختلاف، وحدت و روش های پیشگیری و راههای به دست آوردن اتحاد اشاره می کند که همگی نشان می دهد، این موضوع از نظر قرآن دارای چه اهمیتی است.
اهداف وحدت بخشی
چنانچه گفتیم وحدت اسلامی هدفی است که قرآن بر آن تاکید دارد و هر مسلمانی باید در پی تحقق آن باشد. اکنون در پی آن هستیم تاروشن کنیم که این هدف دارای چه مقاصدی است و اگر در گذشته از یکدیگر متفرق و پراکنده بودیم، اینک بر اسا س آرمان هایی در صدد تدارک و جبران مافات برآییم و در سایه قرآن واحد و قبله واحد مجتمع شویم، به همین دلیل می توان اهداف وحدت بخشی را در مسائل زیر خلاصه کرد:
1- نخستین هدف برای وحدت بخشی، کاستن تنش ها، اختلافات و از بین بردن کینه ها و پیشگیری ازجنگ ها و کشتارهای مذهبی است.این هدف بامشخص کردن مبرم ترین مسائل دینی وتعیین اولویتهامیسر می گردد.
2- جلوگیری از گسترش جریانهای افراطی مذهبی، تشدید تعصب های کور و غیر منطقی که معمولاً در سایه اختلافات مذهبی شکل می گیرد و هر چه این اختلاف ها افزوده می شود، زمینه رواج غلو، خرافات، افزون می شود.به جای تعمق در دین و معنویت، حرکات ظاهری و شعاری افزایش پیدا می کند و سطح دین از عمق به لایه های روبنایی و سطحی تنزل پیدا می کند، مراسم ورفتارهای ظاهرگرایانه فراوان می شود اماازحقیقت دین هیچ خبری نیست، در صورتی که آگاهی از اهمیت وحدت و رویکرد به آن، دین منطقی و مستدل و با پشتوانه اعتقاد آگاهانه را فراهم می سازد.
3- حفظ هویت اسلامی در جهان با وحدت بخشی به جهان اسلام شکل می گیرد، حتی هویت شیعی باوحدت بیشترمی گردد، بویژه اگر این هویت همراه با عمران و آبادانی و توسعه اقتصادی و سیاسی وسماحت همراه باشد.
4- تقویت بنیه جامعه اسلامی.عزت و شکوه صدر اسلام هنگامی باز می گردد که مسلمانان در یک صف قرار گیرند و امکانات و ثروت و قدرت و شکوه آنان رونقی برای اخلاق و معنویت شود.
5- جلوگیری از تشویش افکار غیر مسلمانان و پیشگیری از گریز از دین در جامعه اسلامی.زیرا هرگاه نزاع های فرقه ای و مذهبی اوج بگیرد، در داخل جوامع مسلمان سرخوردگی، تنفر و گریز از دین شکل می گیرد، واسلام به عنوان دین خشونت معرفی می گردد و طرفداران جنگ تمدنها و آنانی که از جنگ های صلیبی سخن می گویند، برآمد جنگ های مذهبی را ریشه در آموزه های دینی اسلام معرفی می نمایند و اگر مسلمانان در فلسطین و در جاهای دیگر به حق از خود دفاع می کنند، به حساب خشونت طلبی اسلام جا می زنند.
این است که روشن کردن اهداف وحدت و نشان دادن عوامل موثر بخش، این فایده را خواهد داشت که روشن کند منظور از وحدت استحاله و از بین بردن مذهبی به نفع مذهبی دیگر نیست، نزاع و اختلاف نکردن وسعه صدر و تحمل دیگران داشتن و کاستن تنش ها و تکفیر ها و ایجاد دوستی و محبت در میان ملل اسلامی است.
گامهای اساسی برای تحقق وحدت در جامعه
برای تحقق وحدت در جامعه، همواره چند موضوع مهم باید رعایت و چند گام اساسی باید برداشته شود :
1- سعی و کوشش برای ترویج و تشویق آرمانها و ارزشهای دینی واصول مقدس در بین مردم
2- احترام به خرده فرهنگها و حفظ جایگاه آنها در سایه فرهنگ واحد و متعالی الهی
3- سعی و تلاش در جهت تبلیغ و گسترش عدالت در جامعه و تقلیل فاصله طبقاتی مردم
4- جهل زدایی، تقویت و توسعه دانش و بینش عمومی
5- پرهیز از هرگونه تساهل و تسامح و رعایت رأفت و محبت، هریک در جای خود
6- تأکید و تقویت مشترکات فکری و اعتقادی جامعه
7- اطلاع رسانی و فرهنگ سازی مستمر از طریق مبادی فرهنگی
8- نظارت و کنترل بر رفتار ونشر مسمومات غیر خودیها
عوامل وحدت بخش
در قرآن کریم، آیات بسیاری مسلمانان را به اختلاف افکار دسته ها، گروه ها، ملت هاو طبایع بشری توجه می دهد و این گونه از چندگانگی را به عنوان یک سنت الهی می شناسد. یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا.(حجرات/13)ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.
و یا در جایی دیگر می فرماید: وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً (نوح/14) شما را به گونه های مختلف آفرید.این تنوع گونه ها، هم به لحاظ ذهنی و فکری و استعداد و فهم، وهم به لحاظ شرایط اجتماعی و فرهنگی و موقعیت زندگی و گرایش های عقیدتی می تواند باشد، و نیز این از مشیت الهی است که انسان ها از جهت هوش، ذکاوت، شجاعت، آرمان خواهی و روحیات علمی و اقتصادی متفاوت باشند: وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ (انعام/165) برخی را بر برخی دیگر بالاتر ازدیگری گردانیدیم تا شما را در این تفاوت مراتب و درجات بیازماییم و درجایی دیگر می فرماید: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً (مائده/48)اگر خداوند می خواست همه شما را یک امت قرار می داد.
از سوی دیگر، این اختلاف، گاه در طبقه پیامبران شکل گرفته و قرآن به تفاوت درجات آنان اذعان کرده است: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ (بقره/253)برخی از این پیامبران را بر بعضی دیگر فضیلت و برتری دادیم، و این برتری با انتخاب خداوند و بر اساس حکمتی بوده است. وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى بَعْضٍ (اسراء/55).بی گمان برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم.و این برتری در مقام رسالت، شریعت و بیان معارف تاثیر گذار در جامعه و عقاید و بینش آنان می گردد و همین زمینه چند فکری را فراهم می سازد، چنانکه در برابر، جامعه هر چه بخواهد یکدست شود، باز به طور کلی ممکن نیست و اقوامی خواه ناخواه جنگ و اختلاف را دارند. تایید این مطلب با این بیان قرآن است که می فرماید: وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ (مائده/63)خداوند بین یهود تا روز قیامت عداوت و دشمنی را قرار داده است، در حالی که اگر مسلمانان به دستورات الهی عمل کنند و از نزاع و جنگ بپرهیزند سیادت و آقایی خواهند داشت : وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.( آل عمران/139) ترس و حزن به دل راه ندهید، شما اگر مومن باشید برتر خواهید بود.
بنابراین، نفس چندگانگی و چند مذهبی گریز ناپذیر است. در مقام قضاوت نیستیم که بگوییم این مذهب خوب است یا آن مذهب و این هم ممکن نیست که گفته شود همه مذاهب یکی شوند، چون این هم عملی نیست و از قرآن استفاده می شود که همواره اختلاف مذهبی وجود دارد: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ (هود/113)اگر پروردگار تو خواسته بود همه مردم را یک امت قرار می داد، ولی همواره در اختلاف خواهند بود.پس باید کاری کرد که این اختلاف به تشتت، نزاع، درگیری، کینه وکشتار نیجامد و اختلاف سلیقه ها، برداشت ها، موجب آثار عملی تنش زا نشود و مهم تر خود را از امت واحد جدا ندانند، چون خداوند با همه این احوال فرموده است: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً (انبیاء/92) این دین شما و این امت شما یگانه است.
با این مقدمه آشکار می شود که چگونه باید به سراغ وحدت بخشی رفت و عوامل توجه به وحدت را شناخت. زیرا شناخت عوامل، به شناخت راه کارها می انجامد و هر مذهب و گروهی می داند که با واقعیتی به نام اختلاف مذاهب رو برو است و اگر بخواهد به تعالیم قرآن عمل کند، به دنبال یکی کردن نمی رودو به ریسمان الهی چنگ می زند، چون چاره ای ندارد که این اختلا ف را از راه دیگری چاره کند، چاره ای که عملی و مثمر ثمر باشد و با تحفظ مذهب خود، زمینه تشتت و نزاع را بر طرف کند.
1- رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف
یکی از راههای وحدت بخش، احترام متقابل پیروان مذاهب مختلف با یکدیگر است. زیراهر چند اختلافات مذهبی عمیق باشد، امااین اختلافات نباید آثار عملی خشونت باری بین مسلمانان در پی داشته باشد و حساب اختلاف عقیدتی با حساب رفتار و حقوق اجتماعی مخالفان کاملاً جدا است و اختلاف در مذهب به تنهایی تاثیری در حقوق اجتماعی مسلمانان ندارد. سوکمندانه عمده ترین مشکل در رفتار مسالمت آمیز، نگاه فقیهانه به مسئله است، بسیاری از مخالفان رفتار مسالمت آمیز، با حکم فقهی به سراغ مسئله می روند، در حالی که نخست موضوع کلامی است تا فقهی و در مرحله بعد موضوع اخلاقی است و سپس حقوقی و در نهایت موضوع فقهی است، به همین دلیل بسیاری از آرای کلامی متاثر از اجتهادات فقهی ونگاه فقیهانه هستند و هر گونه اشتباه در اندیشه، تاثیر بسیاری در خطاهای فقهی می گذارد.
در خصوص مخالفان مذهبی به سراغ قرآن می رویم و بر مبنای معرفتی آن را از منظر قرآن بررسی می کنیم.طرد و برخوردهای خشن با مخالفان عقیدتی از آنجا سرچشمه می گیرد که فرد اعتقاد خود را صحیح و اعتقاد دیگران را باطل می داند، تا جایی که به خود اجازه می دهد برای نابودی آنان قدم بردارد.اما اگر ثابت شود که نگاه قرآن به انسانها بر این مبنا می باشد که اعتقاد انسان متکی به عوامل گوناگونی است.محیط تولد، پدر و مادر، احساسات و ادراکات مختلف، شرایط تاریخی و اجتماعی و جغرافیایی و فرهنگی، که همه اینها در عقیده انسان تاثیر می گذارد و به صورت گریز ناپذیر شرایطی را به وجود می آورد که فردی در محیط زندگی تابع این مذهب و فردی در محیطی دیگر تابع مذهب دیگر می شود. با چنین تحلیلی از درک های متفاوت انسانها در فهم حقایق علمی و معارف دینی و اختلاف شرایط و محیط ها، اختلاف دینی طبیعی و به عنوان واقعیتی اجتناب ناپذیر تلقی می گردد. وقتی مطالعه بیشتر و کمتر فرد باعث اختلاف در فهم و تفسیر قرآن می گردد، وقتی شرایط روحی و اخلاقی، باعث اختلاف فهم ها می گردد، وقتی که عوامل بیرونی و محیطی و حتی رفتارهای حاکمان تاثیر گذار در اعتقاد فردی می گردد، نمی توان همه اختلافات ا عتقادی را به حساب سرکشی، طغیان، عناد وسرپیچی از حق گذاشت. قرآن کریم به هر دو عامل توجه دارد، هم جایی که اختلاف، نتیجه شرایط طبیعی و نکات پیشین است، و هم جایی که در اثر سرکشی، طغیان، عناد و سرپیچی از حق، اما واقعیت آن است که عمده این اختلاف ها در جوامع ناشی از جحد و انکار حقیقت و از روی سرکشی نیست و ثمره طبیعی و منطقی محیط وتربیت و ازقبیل اختلاف دسته نخست است که به تعبیر قرآن : وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ (هود/118).همواره در اختلاف هستند و این اختلاف در علم سابق و ازلی خداوند تعلق گرفته و بر طرف کردن آن به قهر و غلبه ساخته نیست و وقتی خداوند می گوید : وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لامَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.(یونس /99) مشیت خداوند تعلق نگرفته که همه در روی زمین ایمان آورند و همه یک گونه مومن باشند و عقیده واحدی داشته باشند و این انتخاب و اراده در گزینش راه و خصوصیات آن دخالت داشته، بنابراین دلیلی ندارد که صاحبان مذاهب بخواهند آثار عملی و خشونت باری ایجاد کنند و رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف را به جنگ و نزاع تبدیل کنند.
به همین دلیل روایات فراوانی از اهل بیت رسیده که این مسالمت را تشویق و ترویج می کنند.در روایتی از امام صادق رسیده است : اگر مردم بدانند که چگونه خداوند تبارک و تعالی این خلق را آفرید، هیچ کس دیگری را ملامت نمی کند.(حر عاملی، ج16، باب 14، ص 161، حدیث 21243، آل البیت).
و در حدیثی دیگر از ایشان درباره مدارا و مسالمت با مخالفان می فرماید: خداوند اسلام را هفت سهم قرار داده، سپس آن را بین مردم تقسیم کرد و به بعضی یک سهم داد و به برخی دیگر دوسهم و... پس برآنکه یک سهم دارد، دو سهم از اسلام را تحمیل نکنید، زیرا بر ایشان سنگین آمده، متنفرشان می کند، بلکه با ایشان مدارا کنید و برای ایشان ورود به اسلام و مراتب آن را آسان بگیرید، آنگاه حضرت به شرایط تاریخی عصر خود اشاره می کنند و می فرمایند :
اما (علمت)ان اماره بنی امیه کانت بالسیف والعسف والجور، وان امامتنا بالرفق والتالف والوقار والتقیه وحسن الخلطه والورع والاجتهاد، فرغبوا الناس فی دینکم وفی ماانتم علیه.(همان، ح21248، ص165).
بنی امیه با شمشیر و خشونت و ستم بود و رهبری وامامت ما با مدارا و الفت و آرامش و نگهداری و رفتار خوب و خویشتن داری و اجتهاد در راه علم و معرفت است، پس از این روش مردم را به دین جذب و ترغیب کنید.
2- پرهیز از طرح مسائل اختلاف برانگیز و بی ثمر مذهبی
یکی از عوامل وحدت بخش در جامعه اسلامی، پرهیز ازطرح مسائل بی ثمر مذهبی و درگیرکردن جامعه به موضوعاتی است که نه تنها هویت دینی جامعه را تقویت نمی کند و به معنویت و اخلاق اسلامی مدد نمی رساند، بلکه موجب ایجاد افزایش تنش، اختلاف در میان فرقه های مذهبی می گردد.معمولاً بسیاری از مسائل سطحی دینی که گاه شکل شعار به خود می گیرد و در تقویت معنویت و تعمق دین تاثیر ندارد، از سوی کسانی طرح می شودو فضای آرام جامعه به موضوعاتی درگیر می شود که نه در جهت تقویت فرهنگ اهل بیت است ونه در جهت رونق سنت نبوی.
دراین زمینه چند نکته حائز اهمیت است:
1- روح کلی و جانمایه دعوت قرآن، نهی از جنگ و دشمنی و شقاق و قطعه قطعه کردن اجتماع مسلمانان است.بنابراین هر حرکتی که در جهت ضدیت همدلی وهمکاری باشد، برخلاف دستورقرآن است: وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/46).
از اختلاف و نزاع در دین بپرهیزید که سست شوید و مهابت شما ازبین برود.
چنانکه از امام صادق نقل شده است: لا تخاصموا بدینکم فان المخاصمه ممرضه للقلب.برای دین خود با مردم ستیزه نکنید، زیرا ستیزه جویی بیمار کننده دل است.(مجلسی، ج2، ص133).
2- ازنظر قرآن، چون تدبر در آیات و معارفش موجب بروز دیدگاههای مختلف می گردد، لذا قرآن دستور می دهدبا شیوه نیکو بحث انجام گیرد وتنهاراه دعوت به خداوند یک راه رسمیت دارد و آن برخورد با اندیشه از طریق جدال با احسن است:
ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/125)
باحکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن با آنان به شیوه ای که نیکوتر باشد مجادله نما.
نتیجه چنین برداشتی از عرضه دین وبرخورد با دیدگاه مخالف، پرهیز از اموری است که برخلاف جدال با احسن است، یعنی چیزهایی که موجب تشدید اختلاف و نتیجه گرفتن از دعوت می گردد، چون این آیه در مقام بیان شیوه تبلیغ و دعوت مردم به دین و راه الهی است که در آن تنها یک طریق راپیشنهاد می کند و آن را موفقیت آمیز در مقام دعوت دینی می شماردو آن روش حکمت و موعظه حسنه است که با بحث های بی ثمر و جدالهایی که ایجاد کینه می کنند سازش ندارد.
3- از لوازم جدال احسن، پرهیز از مسائل اختلاف برانگیز و کاستن تنش ها است.زیرا وقتی فضای گفتگو و شنیدن فراهم می گردد که محیط دوستی و آرامش برقرار شود و افراد در پی شنیدن سخن یکدیگر و تامل درکلام باشندونه غلبه و تحکم بر دیگری.جدال احسن با تالیف قلوب حاصل گردد و اختلاف برانگیزی تحریک قلوب است و نه تالیف قلوب. قرآن مناظره و بحث را ممنوع نمی کند، اما همین وظیفه را با عنوان تبلیغ و رساندن در جایی می داندکه فضا برای رساندن ایجاد گردد و اگر در جایی هیاهو و قیل و قال است و صداهابلند ویا فضای گفتگو مسموم است، بحث بی ثمر و تبدیل به مخاصمه گردیده، مخاصمه ممنوع می شود.امام باقر درروایتی می فرماید : لاتخاصموا الناس فإن الناس لو استطاعوا ان یحبونا لأحبونا.(مجلسی، ج2، ص132، ح21) با مردم( و مخالفان عقیدتی خود)مخاصمه نکنید، زیرا مردم اگر توان آن داشته که ما را دوست بدارند، دوست خواهندداشت.
این نکته هم به لحاظ منطقی برای دعوت گران مهم است و هم به لحاظ روان شناسی، بویژه آنکه اگر موضوعات از اموری باشد که در نهایت ثمر دینی و عملی ندارد و جنبه تاریخی دارد، که هم نقل قولها متفاوت است و هم تفسیرهای آن و اگر طرفدار مذهبی این نقل را بگیرد، مقابلش نقل دیگر را و اگر این طرف تحلیل و تفسیر خاص را به دیگری با تحلیل و تفسیری دیگر مقابله می کند و در نهایت جز آلوده شودفضای صمیمیت و دوستی و الفتی که قرآن از ما می خواهد، چیزی عاید نخواهد شد، و تازه هر یک سر خط اول ایستاده اند.
3-جلوگیری از تحریک احساسات و توهین به مقدسات
بی گمان یکی از عوامل وحدت بخش، بلکه از مهمترین آن احترام به مقدسات صاحبان مذاهب و مواظبت بر رعایت ادب در گفتار در ذکر نام آنها ست.این اصل عقلایی است که آنچه را بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند.اگر ما نمی خواهیم به بزرگان، علما و دانشمندان ما بی ادبی شود، دیگران نیز چنین خواسته ای دارند.قرآن کریم این اصل را حتی درباره بت پرستان و کسانی که به جز خدا را می پرستند مطرح می کند:
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ (انعام /108)
و آنهایی راکه جز خدا را می خوانند، دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد.
این اصل است که خداوند در قرآن مطرح می کند: لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ.( انعام /108) اینگونه برای هر امتی کردارشان آراسته می گردد و اعتقاد پیدا می کند. وقتی خداوند درباره غیر مسلمانان چنین می گوید، این اصل درباره شخصیت های مورداحترام درمیان مسلمانان بیشتر صادق است که نباید زمینه اختلاف و کینه و تحریک احساسات را فراهم کرد.
شاهد بر همین معنا، روایت امام رضا علیه السلام است که ابراهیم بن ابی محمود خراسانی به آن حضرت می گوید: من روایاتی را در فضل اهل بیت و مخالفین آنان می بینم که مانندش را پیش شما نمی شناسم، حضرت پس از توضیحاتی در هدف سازندگان احادیث دروغین و دسته بندی آنها، درباره دشنام به آنان می فرماید:
و ثالثها التصریح بمثالب اعداءنا، فاذاسمع الناس الغلو فینا کفروا شیعتنا و نسبوهم الی القول بر بویتنا...واذا سمعوا مثالب اعداءنا باسماءهم و قد قال الله عزوجل: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ.(صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص304).
و دسته سوم کسانی هستند که با صراحت به بدگویی دشمنان ما می پردازند و آنگاه که مردم غلوهایی که آنان در حق ما ساخته اند را می شنوند، شیعیان ما را تکفیرمی کنند، وشیعیان ما را کسانی می دانند که قائل به ربوبیت ما هستند...و وقتی بدگویی دشمنان ما را در احادیث ساختگی که به نام و ذکر آنها آمده، می شنوند [ما را دشنام می دهند]، در حالی که خداوند فرموده است:و آنهایی که جز خدا را می خواننددشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد.
از این روایات به خوبی استفاده می شود، در عصر حیات اهل بیت روایاتی جعلی به نام آنان در جهت آلوده کردن فضای دینی در میان مسلمانان ساخته می شده است و هدف از وضع این روایات تشدید درگیری و مخالفت و تحریک احساسات و ایجاد دشمنی با اهل بیت بوده است و حضرت این حرکت را محکوم می کند و به ا ین آیه استشهاد می کند.بنابراین وقتی قرآن کریم حتی با کسانی که رفتار زشت و مخاصمه و جنگ طلبانه دارد می فرماید :
وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. (فصلت/34)
و نیکی با بدی یکسان نیست.بدی را به آنچه خود بهتر است دفع کن، آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است گویی دوستی یکدل می گردد.
در فضای فرهنگی جامعه اسلامی نباید تقابل باشد، نباید توهین باشد، در این آیه خداوند نمی خواهد که شما رقیب را رام کنید، بلکه می خواهد دشمنی را از بین ببرید، عداوت را طرد کنید و این با خوبی کردن و بدی را با نیکی پاسخ دادن است.قرآن مجید در یک منشور محکم اخلاقی می گوید:
وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً (اسراء/53). به بندگان من بگو نیکوترین سخن را بگویید و خوب بزنید، همانا شیطان در دل ها وسوسه می کند و از آغاز دشمن آشکار انسان بوده است و تسلیم است که ناسزاگویی سبب فتنه و عداوت می شود.
به همین دلیل مرحوم مجلسی از شیخ طوسی از حضرت علی علیه السلام درباره اصحاب پیامبر به یاران خود فرمود:
اوصیکم فی اصحاب رسول الله لا تسبوهم، فانهم اصحاب نبیکم وهم اصحابه الذین لم یبتدعوا فی الدین شیئا و لم یوقروا صاحب بدعه، نعم اوصانی رسول الله فی هولاء.(مجلسی، حیاه القلوب، ج2، ص261 و قریب به همین مضمون، بحارالانوار، ج2، ص306) شما رادرمورداصحاب پیامبر خدا سفارش می کنم، آنان را سب(ناسزا)نکنید که اینان اصحاب پیامبر شما هستند، اصحابی که در دین بدعتی نگذاشتند و بدعتگذار را احترام نکردند.آری رسول خدا در مورد اصحاب به من سفارش فرمود.
حضرت این مسئله را در کلامی دیگر درجنگ صفین هنگامی که شنیدعده ای از اصحابش شامیان را دشنام می دادند، فرمود:انی اکره لکم ان تکونوا سبابین.(نهج البلاغه، خ206) من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید و در ذیل می فرماید:اما اگر کردارشان را یاد آور می شدید و کارهای نا شایسته آنان را بر می شمرید، به راست نزدیک و معذورتر بود.شما به جای دشنام به آنان می گفتید:اللهم احقن دماءنا و دماءهم و اصلح ذات بیننا و بینهم.بار پروردگارا خون ما و آنهارا حفظ کن.بین ما و آنها اصلاح نما وآنان را ازگمراهی به راه راست هدایت فرما.
این شیوه حضرت حتی در مورد کسانی که با او جنگیدند و خلافتی که مسلمانان با او بیعت کرده بودند نقض کرده و خون مسلمانان را ریخته بودند، انجام می گیرد و نشان می دهد که حضرت چگونه به مسئله ادب درگفتار و ناسزاگویی نکردن پایدار بوده است.و این شیوه در کنار سیره آن حضرت با خلفا و ارتباط و همکاری با آنان آشکارتر می شود.ایشان پس از انتخاب خلیفه اول، هنگامی که گروهی به سوی خانه امام سرازیر شدند تا در مقابل ابوبکر با وی بیعت کنند، بر خلاف انتظار در پاسخ کسانی که دست بیعت به سویش دراز کرده بودند چنین فرمود:
شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طریق المنافره، و صغوا تیجنان المفاخره، افلح من نهض بجناح او استسلم فاراح...(نهج البلاغه، خ5).ای مردم امواج کوه پیکر فتنه ها را با کشتی های نجات (علم، ایمان و اتحاد) در هم بشکنید، از راه اختلاف و پراکندگی کنار آیید.تاج تفاخر و برتری جویی را از سر بنهید.دو کس راه صحیح پیمودند.آنکس که با داشتن یارو یاور و نیروی کافی به پای خاست و پیروز شد و آنکس که با نداشتن نیروی کافی کناره گیری کرد و مردم را راحت ساخت.
و لذا با شرافت و بزرگواری درباره یکایک خلفا سخن می گوید، اگر نقدی دارد در ضمن همکاری باآنان بیان می کند. او به مناسبت شهادت محمد بن ابی بکر در دوران خلافت خود به یاران خویش خطا به ای خواند و چنین گفت:
چون ابوبکر زمامدار امور شد، به آسان گیری و محکم کاری پرداخت و به مردم نزدیک شد و اعتدال به خرج داد، پس باوی از راه نصیحت و خیر خواهی مصاحبت کردم و در آن چه خدا را اطاعت می کرد، با کوشش تمام او را اطاعت نمودم و هیچگاه طمع نکردم که حادثه ای برای او پیش آید ومن زنده بمانم در زمام امری که باوی گفتگو داشتم به سوی من بازگردد.(ثقفی کوفی، الغارات، ج1، ص307). این شیوه را عملاً در دوران زمامداری ابوبکر و عمر و عثمان انجام داد و با همکاری خود در جاهای مختلف از اختلاف و درگیری پرهیز کرد. به عنوان نمونه باارائه نظرهای مشورتی و راهنمایی در جهت حفظ آنان در صورتی که مدینه را ترک کنند، برای جنگ با رومیان در مشورت ابوبکر و برای جنگ با ایرانیان در مشورت عمر مانع از کشته شدن احتمالی آنان شد.(ابن کثیر، البدایه والنهایه، ح16، ص315، نهج البلاغه، خ34وخ146)وحتی به طور کلی در اثر جنگ های خلیفه دوم به ویژه در جنگ هایی که امر بر وی مشتبه می گردید و نیازمند مشاوره با امام علی بود، از مشورت دریغ نمی کرد.به همین دلیل در تاریخ آمده است که گاه حضرت علی جانشین خلیفه دوم در نبود وی می شد، چنانکه پس از اینکه امام علی مانع از شرکت مستقیم خلیفه دوم در جنگ ها شد، خلیفه عمر، تصمیم گرفت که سپاه مسلمین را از پشت سر مدیریت و تقویت کند.این امر مستلزم آن بود که خلیفه از شهر خارح شود و تا نزدیکی میادین جنگ پیش رود.از این رو یک بار وقتی قرار شد برای سپاه اسلام در جنگ قادسیه نیروی کمکی فرستاده شود، به همراه لشکریان برود، عملی را که افزون بر منصب قضاوت جانشینی خود در مدینه بگرداند.ابن اثیر جزری (م 630)در این باره می نویسد: و کان علی القضاء فیما ذکر علی بن ابی طالب...ثم جمع وجوه اصحاب رسول الله (و اعلام العرب)و ارسل الی علی وکان استخلفه علی المدینه(الکامل، ج2، ص309، دارالکتب العربی، ط2، 1387 ق) و علی بر قضاوت شهر حکمرانی داشت و اصحاب پیامبر خدا و اعلام بزرگان را گردآوری کرد و به دنبال علی فرستاد و او را جانشین خود در مدینه گردانید.
و موارد دیگری از همکاری، تعامل میان اهل بیت پیامبر و خلفاء و صحابه وجود داشته و اگر کسانی در فضای تعارضات مذهبی این اختلافات را تبدیل به ضدیت، توهین و خروج از فرهنگ دینی و ادبی جامعه اسلامی کرده، اند، نشان می دهد که با واقعیات تاریخی سازش ندارد و بر خلاف سیره و مشی امام علی است.
و این داستان تنها منحصر به یک مورد نیست، موارد دیگری از قبول جانشینی امیر مومنان نسبت به خلیفه دوم(ر ک ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3/37)و همکاری با خلیفه سوم عثمان بن عفان به اقتضای شرایط و رعایت مصالح بوده است، که اوج این همکاری ها در جریا ن حکومت خلیفه سوم و مشورت دادن درباره توحید مصاحف، نظارت بر صحت آنها و در جریان محاصره منزل عثمان مشاهده می گردد.زمانی که خلیفه سوم سخت گرفتار است و کمتر یار و یاوری دارد، و شهر مدینه مرکزآشوب و درگیری و افراد در اطراف خانه عثمان گرد آمده اند، درچنین شرایطی امام علی به عثمان کمک کرد و هر چند نسبت به تبعیض ها و حیف و میل هایی که از سوی اطرافیان و عمال عثمان انجام می گرفت و حضرت انتقاد می کرد، اما آن حضرت سعی داشت فتنه را فرو به خواباند و آنگونه که عثمان از امام علی خواست تا با مردم صحبت کند ونگذاردکه بر او بشورند، امام در خواست او را پذیرفت و با مردم صحبت کرد، مشروط بر آنکه عثمان به وعده هایی که می دهد، عمل کند.(بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص111).و همه این موراد باز نشان می دهد این تعامل ها تا چه حدی در جهت کاهش دادن اختلاف ها و توجه به وحدت بوده است.
فهرست منابع :
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ط2، 1385ق.
- ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتاب العربی، ط2، 1387ق.
- ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
- بلاذری، انساب الاشرف، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.
- حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، تحقیق موسسه آل البیت، چاپ دوم، 1414ق.
- سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق تصحیح صبحی صالح، ط1، 1387ق، افست، قم موسسه بعثت، 1356ش.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه، خصال، بیروت، موسسه الاعلمی، تحقیق علی اکبر غفاری، ط، 1410ق.
- طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ط2، 1393 ق.
- طوسی، محمد بن حسن، الامالی، تحقیق و تصحیح بهراد جعفری، علی اکبر غفاری، تهران دارالکتب الاسلامیه، ط1، 1380ش.
- فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ط2، 1419ق.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ط1، 1416ق.
- قمی، عباس، سفینه البحار، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، ط1، 1416ه ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، بیروت، دار الصعب، تحقیق علی اکبر غفاری، ط4، 1401ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دارالوفاء، ط2، 1403ق.
- متقی هندی، کنز العمال، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1399ق.
- مسلم نیشابوری، الصحیح، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
وحدت بر محور نظام تربیت نبوی
مقدمه: وحدت مسلمانان جهان از ضروری ترین مسایل روز جوامع اسلامی و همه باید بر محوری جامع و فراگیر که تمامی مذاهب و اندیشه های دینی، آن را قبول داشته باشند، گردهم آمده یک پارچه و هماهنگ حرکت نمایند. امروز مشکلات جهان اسلام اغلب ناشی از اختلاف مسلمانان است که فرقه های مختلف اسلامی بدون توجه به معیارهای وحدت به هر راهی روانند. فرقه هایی همانند وهابیت که نه مذهب سنی را قبول دارند و نه مذهب شیعه را عهده عامل اختلاف در جهان اسلام اند. غافل از این که دشمنان اسلام مانند صهیونیست و آمریکا از این اختلافات نفع می برند و برای نابودی اسلام به وسیله خود مسلمانان تلاش می کنند. از این رو، بر همه مسلمانان، به ویژه علما و روحانیون مذاهب اسلامی لازم است برای وحدت مسلمین تدبیری بیندیشند تا همه کشورهای مسلمان بر محور آن اجتماع نموده، به دستورهای آن عمل نمایند.
به نظر می رسد، وجود مقدس پیامبر اعظم (ص) مناسب ترین محور وحدت مسلمانان است؛ چرا که همه مسلمین ایشان را قبول دارند و آن حضرت را به عنوان بنیان گذار نهضت اسلامی شناخته و از رهنمودهای او پیروی می کنند. سیره پیامبر اکرم (ص)، به خصوص سیره تربیتی ایشان که در قالب مبانی، اهداف و اصول تربیت نبوی قابل تبیین و ارایه می باشد، نقش عمده ای در وحدت جامعه اسلامی داشته و دارد؛ زیرا مهم ترین هدف پیامبر خدا (ص)، تعلیم و تربیت انسان ها بوده و در این زمینه فعالیت های فراوانی انجام داده است. در حقیقت اگر به متون اسلامی که مهم ترین آن قرآن کریم است، نگاه کنیم، به این نتیجه رهنمون خواهیم شد که نظام تربیت نبوی، عمده عامل اتحاد میان مسلمانان به حساب می آید. از این رو، در این مقاله، به نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) که عناصر اصلی آن عبارتند از: مبانی، اهداف، اصول، روش ها، عوامل تربیت و مراحل تربیت، می پردازیم. البته، از آن جا که بررسی همه این عناصر در یک مقاله نمی گنجد، ناگزیر به سه عنوان اول، یعنی مبانی، اهداف و اصول تربیت نبوی که اساس نظری نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) را تشکیل می دهند، اشاره می کنیم.
منظور از بحث نخست، معرفی چهره تعلیمی و تربیتی پیامبر و بعد دست یابی به محور وحدت مسلمانان است. در این نوشتار به این پرسش ها پاسخ داده می شود که نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) چه بوده و چه عناصری داشته است؟ براساس تعالیم پیامبر، چه محوری برای وحدت مسلمانان وجود دارد؟
ذکر این نکته را در آغاز سخن لازم می دانم و آن، این که در موضوع مورد بحث، منابع تحقیق فراوان است و در حوزه های مختلف علمی آثار گوناگونی، اعم از قدیم و جدید وجود دارند، ولی در تدوین این نوشتار، بیش تر از آیات قرآن کریم و تفاسیر قرآنی استفاده شده است. هم به جهت این که قرآن کریم محکم ترین و متقن ترین منبع علمی است و هم به این دلیل که مورد وفاق همه گروه ها و فرقه های اسلامی می باشد. افزون بر این، در باب تعلیم و تربیت پیامبر اسلام (ص)، آیات متعدد قرآن وجود دارند که می توان مبانی، اصول، اهداف و روش های پیامبر را در این زمینه به روشنی به دست آورد و به دیگران عرضه داشت. از میان تفاسیر هم اغلب، به تفسیر مهم المیزان استناد شده و از میان ترجمه های قرآن، عموماً از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی استفاده شده است.
1. بیان مسئله
مهم ترین مسئله ای که امروزه ذهن انسان را به خود مشغول می سازد، اختلاف میان جوامع اسلامی است که از یک سو موجب عقب ماندگی کشورهای مسلمان و از سوی دیگر عامل نفوذ و تسلط بیگانگان بر سرنوشت آنان شده است. اشغال کشورهای اسلامی مانند فلسطین و عراق و افغانستان به وسیله قدرت های بزرگ، در اثر اختلافات مسلمین جهان است؛ چرا که اگر همه مسلمانان با هم متحد باشند و در مسیر اسلام و قرآن گام بردارند، هیچ قدرتی نمی تواند بر آنان مسلط گردد.
این پژوهش در صدد است تا ضمن بررسی تعلیم و تربیت نبوی، نظام تربیت پیامبر را به عنوان محور وحدت مسلمین مطرح و همگان را به پیروی از تعالیم الهی آن حضرت دعوت نمایند؛ زیرا شخصیت علمی و تربیتی پیامبر اعظم (ص) به عنوان برترین الگوی زندگی، فرا زمان است و اختصاص به عصر خاصی ندارد، هم چنان که وجود آن حضرت در گذشته اسوه حسنه بود، اینک نیز برای همه بشریت الگوی نیکو است و پیروی از اهل بیت و اصحاب آن بزرگوار، مایه وحدت، عزت، عظمت و سربلندی مسلمانان می باشد.
2. مفهوم تربیت
واژه ی «تربیت» مانند «تعلیم» از نظر لغت شناسی مصدر باب تفعیل از ریشه «رَبَب» یا «ربَوَ» به معنای رشد، نمو، زیاد شدن و افزایش یافتن و اصلاح چیزی آمده است. ابن منظور در لسان العرب می گوید: تربیت از ربو، به معنای زیادتی، رشد، نمو و نگهداری، می باشد. (1) تربیت در اصطلاح تعریف واحدی ندارد، بلکه دانشمندان اسلامی با نظر به معنای لغوی تربیت، معانی گوناگونی از آن ارایه داده اند. شهید مطهری می فرماید: تربیت به معنای پرورش دادن استعدادهای درونی ای که بالقوه در یک شیء موجود است، می باشد. یعنی آن توانایی های بالقوه را به فعلیت برساند. (2) برخی دیگر از صاحب نظران نیز، قریب به همین معنا گفته اند: تربیت، یعنی پرورش دادن استعدادهای مادی و معنوی و هدایت آن به سوی کمالاتی که خداوند در وجود آدمی قرار داده است. (3) نظر به آیات قرآن و یافته های اندیشمندان اسلامی می توان گفت تربیت عبارت است از: فرایند فراهم ساختن زمینه رشد همه جانبه متربی، به نحوی که خود وی با اراده و اختیار خویش در مسیر تکامل مادی و معنوی گام بردارد و به هدف نهایی که همان تقرب به خداست نایل گردد. تربیت به این معنا، می تواند به صورت مستقیم و غیر مستقیم به شیوه های مختلف اجرا شود که روش آن، عمدتاً بر اساس اهداف، امکانات و ابزار موجود تعیین می گردد.
علی (ع) در ستایش از اصحاب و انصار رسول الله (ص) می فرماید: «هُم واللهِ رُبوا الاسلامَ کما یربی الفِلوَ» (4) به خدا آنان (اصحاب)، اسلام را پروراندند، چنان که کره اسب از شیر گرفته را پرورش می دهند. در این روایت، تربیت به معنای مطلق پرورش دادن اعم از پرورش مادی و معنوی و انسان و غیر انسان به کار رفته است. چرا که در مورد اسلام، رشد و نمو معنوی و در مورد دوم (کره اسب) پرورش مادی و جسمی مراد است. یعنی انصار پیامبر کسانی بودند که با تلاش و جهاد و مبارزه شان، زمینه رشد و پیشرفت اسلام را فراهم ساختند.
هر مکتب تربیتی دست کم چند مفهوم اصلی و کلیدی را فرا روی خود دارد که می بایست آن ها را مورد توجه خویش قرار دهد و آن مفاهیم عبارتند از: مبنا، هدف، اصل و روش. ارتباط این مفاهیم با یکدیگر و نحوه انتزاع آن ها و چگونگی کاربرد هر کدام در تعلیم و تربیت انسان از مهم ترین مباحث مکاتب تربیتی است. از این رو، در این جا لازم است. به این مباحث بپردازیم و آن ها را از باب تطبیق مفهوم بر مصداق در اندیشه و سیره پیامبر اکرم (ص) جست و جو کنیم.
مبانی تربیت نبوی
واژه «مبنا» در لغت به معانی ای چون جای بنای چیزی، محل بنا، بنیاد، شالوده و امثال آن آمده (5) است که پایه و اساس چیز دیگری قرار می گیرد. پایه قرار گرفتن، مفهوم عامی دارد، ممکن است به لحاظ فیزیکی، روحی و معنوی یا فکری و نظری باشد؛ یعنی از نظر فیزیکی چیزی مانند پی ریزی دیوار، زیر بنای ساختمان قرار گیرد یا به لحاظ فکری و نظری مثلاً توحید، بنیان اندیشه دین و آیینی واقع گردد. در همه این موارد، معنای لغوی «مبنا» صادق است. در باب اندیشه و نظر که مهم تر از امور مادی و فیزیکی است، آن محورهای بنیادین و اساسی که نظریات فرعی بر آن مبتنی است، مبانی نظری و فکری محسوب می شوند. مبنا در حقیقت عبارت است از همان هست ها و واقعیت هایی که در حوزه های مختلف علمی و غیر علمی وجود دارند و پایه و اساس مسایل مربوط به آن حوزه قرار می گیرند.
در حوزه تعلیم و تربیت نیز همین مفهوم از مبنا منظور است و بر این اساس، آن اندیشه های بنیادین و کلی و ثابت انسان نسبت به آموزش و پرورش، مبانی تعلیمی و تربیتی او را تشکیل می دهد. به عبارت دیگر، مبنای تعلیم و تربیت مفهوم توصیفی از هست ها و واقعیت ها است که منشأ انتزاع اصل قرار می گیرد. مبانی تعلیم و تربیت با نظر به زیر ساخت های وجودی آن، متعدد می شود. بر این اساس، می توان در باب آموزش و پرورش از مبانی مختلفی چون مبانی انسان شناسی، فلسفی، روان شناختی، جامعه شناختی، دین شناختی و امثال آن سخن گفت که هر کدام در قلمرو خاصی باید بررسی گردد. (6) اما در این جا به لحاظ رعایت اختصار فقط به مهم ترین مبانی دینی تعلیم و تربیت، به ویژه از منظر قرآن کریم می پردازیم که اساس فعالیت های پیامبر اکرم (ص) را تشکیل می دهد؛ چون تعلیمات آن حضرت همه بر محوریت وحی الهی انجام می گرفته که اینک در قالب قرآن مجید تبلور یافته و در اختیار ما قرار دارد و می توانیم به خوبی از آن بهره ببریم.
در حوزه ی آموزش و پرورش، هر مربی و آموزگاری که در زمینه تعلیم و تربیت فعالیت می کنند، خواه نا خواه در عمل تعلیمی و تربیتی خود با یک سری واقعیت هایی مواجه است که نمی تواند آن ها را در رفتار تعلیماتی خویش نادیده انگارد و ناگزیر براساس آن واقعیت ها عمل می نماید؛ چنین واقعیت هایی مبنای تربیتی مربیان را تشکیل می دهند.
1. فطرت انسانی
نخستین مبنای تعلیماتی اسلام که در متون دینی فراوان بر آن تأکید شده، فطرت انسانی است. فطرت در لغت از «فَطَرَ» به معنای چاک زدن و شکافتن چیزی است. فطرت الله یعنی قدرت فطری و ذاتی بر شناخت و ایمانی که با آب و گِل خمیره ی وجود آدمی سرشته شده و نیازی به آموختن و یادگیری ندارد. (7)
از منظر پیامبر اسلام (ص) همه انسان ها با فطرت الهی به دنیا می آیند و اگر آن فطرت اولیه دست خوش دگرگونی و آلودگی نگردد، در شناخت راه و هدف که همان سیر الی الله و بازگشت به حق تعالی است، به تنهایی کافی است. چنان چه آن حضرت می فرماید: «کُل مَولُودٍ یولَدُ علَی الفِطره و ابَواهُ یَهودَانَهُ و ینصرانَهُ و یَمجسَانَهُ؛ (8) هر نوزادی با فطرت خدایی به دنیا می آید، ولی پدر و مادر هستند که او را به کیش یهودیت، نصرانیت و مجوسیت می کشانند.» تعلیم و تربیت نادرست فطرت انسانی را مکدر می سازد و جلو رشد و ترقی آن را گرفته متربی را به آن مسیری سوق می دهد که خود در برابر او قرار داده است. بنابراین، مقصود از فطرت در این جا همان سرشت دست نخورده و اولیه ای می باشد که یا تربیت سوء به آن راه نیافته و یا این که تربیت هم سویی با آن در حرکت است. چون کمال هر موجودی به این است که مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوایی باشد که مجهز به آن گشته است. انسان که خود مشمول این قانون کلی می باشد، سعادت و کمالش در پیروی از دینی است که بر اساس فطرت و جهاز فطری وی بنا شده که هم عقلش بدان حکم و هم انبیا به آن دعوت می کنند. (9)
تعالیم اسلام و قرآن همه براساس فطریات بشر جعل شده و با آنچه اقتضای فطری و طبیعی انسان است، کاملاً انطباق دارند. هیچ حکم و دستوری در اسلام وجود ندارد که برخلاف خواست فطرت انسانی باشد. از ابتدایی ترین احکام اسلامی، یعنی طهارت و نجاست تا حدود و دیات خواهیم دید که همه با اقتضای فطری انسان هماهنگی کامل داشته و ذره ای از آن انحراف ندارند. از این رو است که قرآن کریم به عنوان برنامه تعلیمی و تربیتی پیامبر اکرم (ص) از مردم می خواهد که به فطرت خود مراجعه کنند و براساس آن، حق را بپذیرند؛ یعنی خود را بی قید و شرط آماده ی پذیرش حق و حقیقت نموده و به دور از وسوسه های شیطانی حق را در قول و عمل قبول نمایند. (10) امام علی (ع) در باب فلسفه بعثت انبیا می فرماید: «فَبَعَثَ فِیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ الَیهِم انبِیائَهُ لِیستَأدُوهُم میثاقَ فِطرَتِه؛ (11) خداوند، پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه متناسب با خواسته های انسان ها رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند.»
قرآن مجید خطاب به پیامبر می فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ؛ (12) روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن.فطرتی که خداوند انسان ها را بر آن آفریده {و هیچ} دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار.» طبق این آیه کریمه، دین اسلام بر فطرت انسانی استوار گشته و با وضعی که عالم هستی منطبق بر آن است، هیچ اختلاف و اصطکاکی ندارد. یعنی خداوند هر چیزی را برای رسیدن به کمال خاص او مجهز نموده و راه نیل به آن هدف را نیز برایش معرفی کرده است. «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛ (13) پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آن چه را لازمه ی آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است.» از این نوع هدایت در اصطلاح قرآنی، به هدایت عام تکوینی یاد می شود که همه پدیده های عالم را فرا می گیرد و مهم تر از همه، انسان، محور اصلی بحث قرار گرفته است.
2. توحید
مبنای دوم در تعلیم و تربیت نبوی، توحید و یگانه پرستی است که از آغاز خلقت تاکنون محور فعالیت های همه انبیاء بوده است. توحید از مبناهای مهم تعلیماتی پیامبران بوده و تمامی آن بزرگواران در طول تاریخ مردم را به کارهایی همانند عبادت خدای سبحان دعوت می کردند که با وحدانیت حق تعالی سازگار بودند. قرآن کریم نیز از این برنامه عمومی انبیاء خبر می دهد: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ؛ (14) ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر این که به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید.» آیه کریمه بیان گر آن است که تمامی پیامبران از آدم تا خاتم مأموریت داشتند تا هر کدام به نوبه خود، کلمه توحید را ترویج و مردم را به یکتاپرستی دعوت نموده، جامعه را بر اساس آن پرورش دهند. در جای دیگر می فرماید: «وَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ؛ (15) معبود شما یگانه ای است که جز او معبودی نیست، معبودی مهربان و بخشنده.»
اندیشه توحید با ندای فطری انسان نیز کاملاً سازگاری دارد و خداوند مردم را به دینی می خواند که با آفرینش و سرشت آنان کاملاً مطابقت دارد. (16) از این جاست که دین حق در طول تاریخ یکی بوده، یعنی اسلام و همه انبیاء، امت های شان را به آن دعوت می کردند. «ان الدین عندالله الاسلام؛ (17) همانا دین خدا اسلام است و اختلافی در آن نیست.» خداوند بندگان خود را امر نمی کند، مگر به پیروی از همان دین و بر انبیای خود هیچ کتابی نفرستاده مگر درباره همان دین و هیچ آیت و معجزه ای به پا نکرده مگر برای همان دین که عبارت است از اسلام، یعنی تسلیم حق شدن و به عقیده های حق، پای بند بودن و اعمال درست انجام دادن. (18)
پیامبر اسلام همواره مردم را به توحید و خداپرستی دعوت کرد و از آنان می خواست که از شرک و وثنیت و تثلیث فاصله گرفته به خدای یگانه ایمان آورند و تسلیم محض او باشند. آن حضرت در روزهای نخست دعوت شان می فرمود: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ (19) مردم کلمه توحید را بگویید، رستگار می شوید.» یعنی اندیشه های باطل شرک و بت پرستی را از اذهان خود بیرون ریخته، اندیشه توحید و یگانه پرستی را جای گزین سازید. کلمه «لا اله الا الله» مهم ترین شعار اسلام و دال بر وحدانیت خدای متعال است و گفتن آن به زبان، حداقل مراتب اسلام را تأمین می کند که با استقرارش در قلب و عمل به مقتضای آن، ایمان قلبی و عملی تکمیل می شود. توحید از مبانی مهم تعلیماتی و تربیتی رسول اکرم (ص) بوده و فعالیت های آموزشی و تربیتی خود را بر اساس آن انجام می داد.
3. هدف مندی جهان و انسان
نظام هستی براساس طرح معینی پدید آمده که طراح آن، نه بشر و نه هیچ موجود دیگر، بلکه وجود لایزال و کمال مطلق، یعنی خدای متعال است که تنها او آفریدگار جهان هستی و پدید آورنده نظام آفرینش می باشد. طبیعی است که طرحی به این دقت و ظرافت و طراحی با آن قدرت و حکمت، کاری بیهوده و بدون هدف انجام نمی دهد، بلکه صدور هر کار عبث و بی فایده ای از او محال می نماید. بر این اساس، کل نظام هستی به منزله یک سیستم منظم و هماهنگی می ماند که هدف خاصی را دنبال می کند.
همان گونه که خداوند در قرآن کریم بارها به هدف مند بودن نظام هستی اشاره فرموده و صریحاً به این امر تذکر داده است. خداوند می فرماید: «یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ (20) در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند) پروردگارا! این را بیهوده نیافریده ای.» نقش دلربا و شگفت انگیزی که در گوشه و کنار این جهان و در پهنه هستی به چشم می خورد، توجه به این طرح به انسان آگاهی می دهد که خلقت نظام زمین و آسمان بی هدف نبوده است؛ زیرا در هر موجود کوچک این عالم، هدفی هویدا است و چگونه کل نظام عالم بدون هدف باشد! انسان های اندیشمند با دقت در تک تک مخلوقات به این نتیجه رهنمون می شوند و این ندا را سر می دهند که: خداوندا! این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدی و تو از کار عبث و بیهوده منزه هستی. (21) چنان چه خداوند می فرماید: «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا؛ (22) ما آسمان و زمین و آن چه میان آن هاست بیهوده نیافریدیم.»
اگر به آیات انفسی و آفاقی توجه کنیم، هدف مندی نظام هستی و انسان برای ما روشن می شود و نیاز به بحث ندارد و همین هدف مندی مبنای تعلیم و تربیت پیامبر خدا است که براساس آن غایت علیا به پرورش انسان پرداخت و تعلیمات اسلامی را عرضه داشت. اصول و روش های تعلیم و تربیت آن حضرت همه مبتنی بر همین هدفمند بودن جهان و انسان است. هدف نهایی از خلقت انسان همان رسیدن او به کمال متناسب با ساخت وجودی اوست. این کمال برای انسان قابل حصول نیست، مگر در اثر عبادت و پرستش خدای متعال و نزدیکی روحی و معنوی به آن مبدأ لایزال و قادر متعال. پیامبر اسلام در این زمینه دستورات زیادی دارد که باید به منابع مربوط مراجعه و به آن عمل کرد.
4. جاودانگی انسان
انسان از منظر اسلام دارای دو بعد جسمی و روحی است که حقیقت او را همان جنبه روحانی وی تشکیل می دهد. قرآن کریم در باب تبیین خلقت بشر این مطلب را به خوبی مطرح و دوگانگی وجود انسان را بیان داشته است. خداوند خطاب به ملائکه می فرماید: «فاذا سویتُهُ و نَفَختُ فیه مِن رُوحی فَقَعوا لَهُ ساجدین؛ (23) هنگامی که آن (جسم انسان) را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید.»
تعلیم و تربیت نبوی مبتنی بر رشد فراگیر و همه جانبه انسان است، اعم از جنبه مادی و معنوی و سائر ابعاد وجودی وی. همان گونه که اسلام بر رشد جسمی اهتمام می ورزد و برای پرورش آن دستورالعمل داده، بر رشد روحی وی نیز اهمیت می دهد. چرا که از این نظر، جسم به منزله مرکب است برای روح و روح در قالب همین عنصر مادی بدن، رشد و تعالی پیدا می کند. اگر بدن نباشد، روحی نخواهد بود. به گفته روان شناسان: «عقل سالم در بدن سالم است.» (24) یعنی اگر تن انسان سالم بود، روح و عقل او نیز سالم است و گرنه از بیمار جسمی، رشد عقلی و روحی چندانی انتظار نمی رود.
خداوند به همین منظور که مسیر درست را به انسان نشان دهد، پیامبر را فرستاد: «کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم؛ (25) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند.»
آن چه در باب مبانی تعلیماتی پیامبر اکرم (ص) گفته آمد، این نکته را نمایان می سازد که تعلیم و تربیت نبوی عمدتاً بر چهار مبنای دینی و اسلامی استوار است و آن ها عبارتند از: فطرت انسانی، توحید، هدفمندی نظام هستی و جاودانگی انسان. مبانی یاد شده مورد قبول همه مسلمانان است و می تواند محور اتحاد آنان قرار گیرد. این نکته لازم به تذکر است که هر چند مبانی بیش تری از آیات و روایات قابل استنباط است، ولی به خاطر رعایت اختصار به همین چهار مورد اکتفا شد. البته این مبانی، ریشه تمام مباحث اسلامی در حوزه تعلیم و تربیت است که هر گونه بحث مبنایی دیگری به همین مبانی بازگشت می کند. پس از ارائه مبانی، مناسب است به بررسی اهداف تعلیم و تربیت پیامبر اسلام بپردازیم که به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم.
اهداف تربیت نبوی
هر کار اختیاری و انتخابی که از انسان صادر گردد، بدون شک هدف یا اهدافی را تعقیب می کند و به منظور تحقق آن، انجام می گیرد. تعلیم و تربیت که فرایندی است انتخابی، نظام مند، براساس برنامه، دارای ارکان و عوامل گوناگون و در نوع خود نیازمند تلاش و فعالیت پیگیر و مداوم، یقیناً اهداف بلندی را دنبال می کند که نیل به آن اهداف مستلزم هزینه های سنگین فکری، انسانی و مالی فراوان است. در این بخش به اهداف تعلیم و تربیت پیامبراکرم (ص) می پردازیم و این که آن حضرت چه اهدافی را در نظر داشتند و برای رسیدن به آن اهداف چه فعالیت هایی را انجام دادند. هر چند تفکیک مباحث تعلیم و تربیت مشکل است و اغلب مطالب مربوط به هر بخش، دیگری را نیز در بر دارد، با این حال سعی داریم در این بحث هدف های تربیت نبوی را بررسی کنیم.
1. تعلیم و تربیت
مهم ترین هدف از بعثت انبیاء هدایت افراد انسان به سوی خدای تعالی است که این امر به وسیله تعلیم و تربیت امکان پذیر خواهد بود؛ یعنی تعلیم اصول اعتقادی نظیر توحید و نبوت و معاد و ترغیب نمودن مردم به تحصیل معارف الهی و تزکیه نفوس آن ها را رذایل و پلیدی ها راهی است برای تحقق هدف بعثت پیامبر؛ چنان که در قرآن کریم از این هدف خبر می دهد: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ؛ (26) او (خدا)، کسی است که در میان اهل مکه رسولی از خودشان برانگیخت تا بخواند و بیاموزد به آن ها آیات کتاب الهی را و تعلیم کند به آنان طریقه تزکیه و تطهیر نفوس ناطقه را، به حکمت و آداب و سنت که کتاب الهی مشتمل بر آن است.» احکام و سوق دادن او به کمالات انسانی و معنوی می باشد که پیامبران به عنوان مجریان این برنامه مأمور اجرای آن شده اند. (27)
براساس آن چه از آیات قرآن بر می آید، پیامبر خدا (ص) آموزگار همه انسان ها است و معارف الهی را به همه بشر تعلیم داده است.
خداوند در باب تربیت، نیز دستورات مهمی به پیامبر داده و او را مأمور پرورش روحانی و معنوی مردم می سازدو هدف اصلی بعثت پیامبر، تزکیه و پرورش انسان است که او باید براساس آموزه های دین اسلام و آن چه در قرآن آمده، مردم را تربیت کند. در آیات متعدد قرآن، به این مأموریت پیامبر صریحاً اشاره شده است. چنان که واژه «یزکیهم» (28) به عنوان تربیت روحی و معنوی مردم، مهم ترین وظیفه رسول خدا (ص) شمرده شده و مکرر بدان تأکید شده است. در موارد خاص مانند دریافت زکات نیز خطاب به آن حضرت آمده است: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم؛ (29) از اموال آن ها صدقه ای بگیر (به عنوان زکات) تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازی و پرورش دهی.» تصفیه حقوق مالی نظیر خمس و زکات یکی از راه های تربیت انسان است که با پرداخت آن، جسم و جان او تزکیه و از آلودگی ها تصفیه می شود. پیامبر به عنوان فرستاده الهی و مربی بشر، مجری این برنامه های اسلامی است تا به دین طریق زمینه تکامل روحی و معنوی جامعه را فراهم سازد.
پیامبر خدا (ص) براساس وظیفه دینی و الهی خود، به آموزش و پرورش جامعه بشری نهایت اهتمام را گذاشت و در این زمینه از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد. از همان آغاز نهضت و انقلاب اسلامی به تربیت دینی و معنوی افراد جامعه پرداخت و توجه عمیقی به پرورش نسل جوان داشت. در سه سال نخست بعثت، عمدتاً به تعلیم و تربیت انفرادی با روش چهره به چهره و گفت و گوی مستقیم اهتمام ورزید و هر جا انسان مستعدی را می دید، به سراغ او می رفت و وی را به اسلام و توحید، دعوت می کرد. با نظر به اوضاع تبلیغی صدر اسلام، به جرئت می توان گفت نشر دعوت اسلامی، بزرگ ترین نقش و مهم ترین تأثیر را در ایجاد نهضت علمی و آموزشی - تربیتی در جامعه عرب داشته است؛ زیرا که اسلام، مردم را به شناخت عظمت دانش و فریضه دانش اندوزی برانگیخته است. (30)پیامبر آن قدر به تعلیم و تربیت اهمیت می داد که آموزش خواندن و نوشتن را جزء فدیه اسیران قرار داد. تعدادی از اسیران جنگ بدر که سواد داشتند، به دستور پیامبر به چند تن از مسلمانان خواندن و نوشتن را یاد می داد و آزاد می شدند. (31) این کار حضرت دلیل روشنی است بر اهتمام ایشان به تعلیم و تربیت.
2. تزکیه نفوس
دیگر از اهداف تربیتی رسول خدا (ص)، تزکیه نفوس انسان ها است که در قرآن کریم مکرر به آن تأکید و به عنوان هدف بعثت انبیاء معرفی شده است. چنان که قرآن کریم می فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ؛ (32) اوست آن خدایی که در میان مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آن ها را تزکیه کند.» تزکیه نفس در این آیه و آیات دیگری (33) نظیر آن بعد از تلاوت آیات قرآن، هدف بعثت پیامبران ذکر شده که نشان دهنده اهمیت آن است. بنابراین، تربیت مردم و تزکیه نفوس از رذایل اخلاقی و کج روی های رفتاری عمده وظیفه پیامبران بوده و آنان نیز تا آن جا که برایشان میسور بود، ضمن استفاده از روش های مؤثر در تعلیم و تربیت به تحقق آن همت گماشتند. هر چند انبیای سلف قبل از آمدن پیامبر خاتم (ص) بنیان مکارم اخلاق را پی ریزی کردند و اخلاق حسنه را به دستور خداوند به مردم آموختند و هر کدام به نوبه خود به نتایجی هم دست یافتند، ولی با این حال ساختمان اخلاق کریمه به اتمام نرسید. از این رو، پیامبر اسلام (ص) به عنوان آخرین فرستاده خدا مأموریت یافت تا بنای مکارم اخلاق را که پیشینیان پایه گذاری کرده بودند تکمیل کند و با تزکیه نفوس انسان ها، جامعه بشری را به سوی کمالات روحی و معنوی خود سوق دهد. چنان چه خود آن حضرت فرمود: «بُعِثتُ لاُتَممَ مکارمَ الاخلاق؛ (34) من از طرف خداوند برانگیخته شده ام تا مکارم اخلاق را تتمیم و تکمیل نمایم». زیرا آدمی در پرتو مکارم اخلاق است که از قید خودخواهی و خود مداری رهایی یافته، بر غرایز حیوانی و تمایلات نفسانی چیره می شود. رفتار اخلاقی و محبت آمیز پیامبر با مردم بود که خداوند در توصیف او فرمود: «و إنک لعلی خُلُقٍ عظیم؛ (35) تو داری اخلاق عظیم و برجسته ای هستی.»
بر این اساس، یکی از اهداف پیامبر در تعلیم و تربیت، تزکیه نفوس و تصفیه جان آدمی از آلودگی های اخلاقی بوده و بدین منظور، فعالیت های تربیتی قابل توجهی را انجام داده اند. مخصوصاً پیامبر اسلام (ص) زحمات طاقت فرسایی را در جهت تحقق این هدف مهم متحمل گشت و در نتیجه شاگردان ممتازی را تربیت نمود و به جامعه انسانی تحویل داد. نمونه ای از تلاش های تربیتی پیامبر اکرم (ص) در سخنان امیرالمؤمنین علی (ع) منعکس شده و آن حضرت که خود تربیت یافته مکتب پیامبر است، درباره چگونگی تربیت خویش در دامان رسول الله (ص) می فرماید: «وضعنی فی حجره و أنا ولید، یضَمنِی الی صدره و یکنُفُنی فی فِراشِهِ و یشمِنِی عَرفَه و کان یمضَغُ الشئَ ثم یلقِمُنیه؛ (36) پیامبر (ص) مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می گرفت و در استراحت گاه مخصوص خود می خوابانید، بدنش را به بدن من می چسباند و بوی پاکیزه خود را به من می بویانید و ابتدا غذا را می جوید، سپس در دهان من می گذارد.» و «یرفَعُ لی فی کُل یومٍ من اخلاقه عَلَماً و یأمُرُنِی بالاقتداء به؛ (37) هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود و به من دستور می داد که به او اقتدا نمایم.» امروزه اگر کسی بخواهد رستگار شود، باید باطن خود را تزکیه کند و آن را با تربیت صالح بپروراند و رشد دهد، با تقوا بیاراید و از زشتی ها پاک کند و گرنه از سعادت و رستگاری محروم می ماند. چون نفس هر قدر بیش تر آلوده گردد و کمتر پالایش یابد، محرومیت انسان بیش تر می شود. (38)
3. برقراری قسط و عدل در جامعه
منظور از عدالت در این جا که به عنوان هدف تربیت پیامبر اسلام (ص) محل بحث است، عدالت اجتماعی است. همان گونه که در قران کریم هدف رسالت و نبوت پیامبران ذکر شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ (39) ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم، قیام به عدالت کنند.» کتاب و میزان شناخت حق از باطل و معجزات روشن از جمله ابزار و وسایل برقراری نظام عادلانه در جهان بوده که به انبیاء داده است. پیامبر خدا (ص) نیز به نوبه خود، قرآن کریم و معجزات متعدد را برای اقامه عدل در جهان آورد و توانست نظامی براساس قسط و عدل در مدینه مستقر سازد. به هر صورت، برقراری عدالت در جامعه از اهداف مهم تربیت نبوی بوده که در جهت برپایی آن تلاش فراوان نموده است. اینکه هم باید این هدف پیامبر در نظام تربیتی جوامع اسلامی مورد توجه کارشناسان و مجریان تعلیم و تربیت باشد و در مسیر تحقق آن گام بردارند.
تقرب به خدا
واژه ی قرب به معنای نزدیک بودن و نزدیک شدن، (40) به لحاظ زمان و مکان و نظیر آن، در زبان های مختلف کاربرد وسیع دارد. در این جا منظور از تقرب به خدا، قرب معنوی به حق تعالی است، نه قرب مادی و جسمی. بدین معنا که روح انسان به خدا نزدیک می شود، نه جسم او. آن چه مهم است، این است که علم و اراده انسان در تحقق چنین قربی نقش اساسی دارد؛ زیرا تقربی که از نظر قرآن مطلوب است و از اهداف تعلیم و تربیت نبوی شمرده می شود، قربی است که محصول علم و آگاهی، شناخت و اراده ی انسان می باشد. انسان براساس اراده و اختیار خود تصمیم می گیرد و مسیری را بر می گزیند که یا او را به مقام قرب الی الله می رساند و یا از خدا دور می سازد. (41) خداوند در همین زمینه می فرماید: «إنا هدیناه السبیل إما شاکراً و إما کفوراً؛ (42) ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.» بنابراین، عنصر اختیار در تعیین راه و رسم زندگی و رسیدن به هدف نهایی، یعنی قرب به خدا نقش بسزا دارد.
تعلیم و تربیت به مفهوم عام آن، ممکن است اهداف مادی و معنوی متعددی را تعقیب کند و برای دست یابی به آن اهداف برنامه ریزی نماید ولی تعلیم و تربیت اسلامی که در حقیقت مبتنی بر وحی الهی و اندیشه های والای رسول الله (ص) است، به گونه ای باید عمل کند که در نهایت به قرب خدای سبحان منتهی گردد.
البته، راه تقرب به خدا منحصر به عبادت نیست، بلکه راه های جزئی دیگری نیز وجود دارند که یا به عبادت منتهی می شوند و یا همسو با روش عبادت، انسان را به هدف می رسانند. (43) انفاق در راه خدا، خدمت به مردم، دستگیری از مستضعفین و نظایر آن، شیوه هایی است که آدمی را به کمال می رسانند و کمال حقیقی انسان همان تقرب به خداست. بنابراین، قرب الی الله به عنوان عالی ترین هدف در مکتب تعلیماتی پیامبر اکرم (ص) مطرح بود که این هدف هماهنگ با فطرت، توحید، هدف مندی جهان و انسان و جاودانگی آدمی می باشد. تمام فعالیت های تربیتی، سیاسی - اجتماعی پیامبر به همین منظور انجام می گرفت و یاران آن حضرت نیز راه ایشان را ادامه دادند.
اصول تعلیم و تربیت نبوی
در این جا به مهم ترین اصول تعلیم و تربیت پیامبر اکرم (ص) که از سیره آموزشی و تربیتی آن حضرت بر می آید اشاره می کنیم:
1. اصل هماهنگی تربیت و فطرت انسانی
با توجه به مبانی تعلیماتی که پیش از این گفته شد، اولین اصلی که به نظر می آید رعایت آن در حوزه تعلیم و تربیت مهم است، هماهنگ بودن فرایند تربیت با فطرت انسانی است. بر این اساس، مربی باید تدبیری بیندیشد که تمام فعالیت های تربیتی وی با فطرت متربی و خواست های ذاتی او مطابقت داشته باشد. هر فرد مسلمان باید این حقیقت را نصب العین خود قرار دهد که روش اسلام در تعلیم و تربیت، یعنی اجابت ندای وجدان و نهاد خدادادی متربی که در اصطلاح قرآن به «فطرت الله» معروف است. در این روش، شکوفا سازی و پرورش استعدادهای درونی و فطری متربیان مدنظر است. به کارگیری این روش مستلزم این است که برنامه ریزی های تربیتی به گونه ای باید هدایت گردد که به تحقق این مهم بینجامد. (44)
2. اصل توحید محوری
دومین اصلی که از مبانی تعالیم انبیاء بروشنی قابل دست یابی است، اصل توحد محوری و یگانه پرستی می باشد که همواره اساس دعوت پیامبران بوده است. اگر به دعوت ها و تعلیمات ایشان نگاه کنیم، به این نکته اذعان خواهیم کرد که از آدم تا خاتم همه آنان، مردم را به یگانه پرستی فرا می خوانده اند. خداوند می فرماید: «و ما ارسلنا من قلبک من رسولٍ الا نُوحی الیه أنه لا اله الا أنا فاعبدون؛ (45) ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر این که به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید.» بر این اساس، توحید عبادی، محور اصلی فعالیت های فردی و اجتماعی انبیاء بوده و مردم را بدان سو می خوانده اند. براستی به هر جا اگر با دقت نگاه کنی، جز خدا چیزی نمی بینی.
همان طور که در نظام هستی وحدت حاکم است و تدبیر عالم را پروردگار واحد در اختیار دارد، نظام تشریع نیز از وحدت قانون و قانون گذار واحد برخوردار می باشد. انبیاء هم مردم را به سوی توحید و یکتاپرستی می خواندند: توحید در عبادت، توحید در ربوبیت، توحید در اندیشه و عمل. پیامبر خاتم به عنوان آخرین فرستاده خدا، مانند انبیای سلف، توحید را مبنای تعلیم و تربیت خویش قرار داد و بر این اساس تبلیغ دین کرد. آن حضرت همواره با وثنیت حجاز مبارزه کرد و بت پرستان را به توحید فراخواند. خداوند به پیامبر دستور داد که مردم را از شرک و بت پرستی بر حذر دارد: «قل أتعبدون من دون الله ما لا یملک لکم ضراً و لا نفعاً؛ (46) بگو: آیا جز خدا چیزی را می پرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟» بنابراین، روشن است که تمام فعالیت های پیامبر، به ویژه اساس تعلیم و تربیت آن حضرت بر محور اصل توحید استوار بود.
1. اصل آخرت گرایی
براساس مبنای جاودانگی انسان و این که زندگی او با مردن تمام نمی شود، بلکه حیات واقعی آدمی با مرگ آغاز می گردد، متربی به گونه ای باید تربیت شود که برای زندگی پس از مرگ او را آماده سازد. از این رو، برنامه های تربیتی به نحوی باید تنظیم شود که متضمن پرورش روحیه ی خداگرایی و خدا محور در اندیشه ها، انگیزه ها و رفتارهای متربی باشد.
اصل آخرت گرایی به معنای دست کشیدن از دنیا نیست، بلکه منظور از آن بهره گیری درست از مادیات دنیا است که نحوه استفاده از آن زمینه ساز زندگی آخرت خواهد بود. چون زندگی دنیا از نظر اسلام نه تنها تضادی با حیات اخروی ندارد، بلکه مقدمه حیات اخروی است و بدون عبور از آن، رسیدن به آخرت غیر ممکن می نماید. خداوند خطاب به پیامبر می فرماید: «وَابْتَغِ فِیَما آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا؛ (47) و در آن چه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب، و بهره ات را از دنیا فراموش نکن.» چگونگی بهره برداری از امکانات مادی در این کلام الهی به خوبی بیان شده که بر این اساس می توان میان زندگی دنیا و آخرت توافق برقرار کرد و به سعادت هر دو جهان، نایل گردید. رسول خدا (ص) هم می فرماید: «الدنیا مزرعهُ الآخره؛ (48) دنیا کشت زار جهان آخرت است.» هیچ کس نمی تواند در آخرت محصول خوبی برداشت کند، مگر این که در دنیا بذر خوب پاشیده باشد. چرا که «کل نفسٍ بما کَسبت رهینه؛ (49) هر کس در گرو اعمال خود است.» و براساس عمل های دنیا است که کیفیت زندگی جهان پس از مرگ رقم می خورد؛ اگر انسان اهل ایمان و تقوا بود، نعمت های عظیم اخروی در انتظار اوست و گرنه عذاب دردناک دوزخ.
2. اصل کرامت انسانی
کرامت به معنای شرافت، اصالت، بزرگ منشی و نیک سیرتی است (50) که حاصل بهره مندی فطری و ذاتی یک موجود می باشد. خداوند آدمی را از بهره مندی های درونی ویژه ای، چون عقل و اراده و اختیار برخوردار ساخته که موجب کرامت او شده است. این کرامت به اصل انسان بودن انسان باز می گردد و اختصاص به گروه معینی از آدمیان ندارد. از این رو، آدمیان همه از یک گوهرند و همه شریفند و از این حیث هیچ کسی بر دیگری فضیلتی ندارد. (51) تکریم و تعزیز متربی از اساسی ترین اصول تربیت است؛ زیرا اساس تربیت بر کرامت و عزت مندی است. اگر فرد با عزت و شخصیت رشد یابد، به حالتی دست می یابد که در برابر گناه و نافرمانی همواره راست و استوار باشد. برعکس تحقیر و توهین متربی، به شخصیت او بشدت لطمه می زند و او را زبون و ذلیل بار می آورد. هر نوع کوچک شمردن متربی، اعم از گفتار و رفتار و حتی اشاره، روح او را می شکند و یک انسان سرخورده و ضعیف تحویل می دهد. از این رو، اهانت به مؤمن از هر نوع آن در فرهنگ اسلامی منع شده است. پیامبر (ص) می فرماید: «لا تحقرَن احداً من المسلمین فإن صغیرهم عندالله کبیر؛ (52) مبادا فردی از مسلمانان را کوچک شمرده و تحقیر نمایید؛ چرا که کوچک آنان هم در نزد خدا بزرگ است.
3. اصل توجه به تفاوت های فردی
هر چند انسان در اصل وجود از یک گوهر است و امتیازی بر دیگری ندارد، ولی استعدادها و ظرفیت های وجودی افراد یکسان نیست، بلکه متفاوت است. این تفاوت در ذات موجودات نهفته است و لازمه ی نظام علت و معلول است. (53) قرآن کریم نیز این مطلب را تأیید می کند: «إنا خلقنا کل شیء بقدر؛ (54) ما همه چیز را با میزان و اندازه ی مشخص آفریدیم.» حضرت موسی (ع) در جواب فرعون فرمود: «ربنا الذی اعطی کل شیءٍ خَلقهُ ثم هَدی؛ (55) پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آن چه را لازمه ی آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.»
تفاوت های فردی ناشی از سرشت و فطرت انسانی است که نظام توحیدی و جاودانگی انسان هم موافق و مقتضی آن می باشند؛ چرا که براساس اندیشه توحیدی، جهان هستی با یک سلسله نظامات و قوانین ذاتی و لایتغیر اداره می شود و به موجب آن هر شیء و هر پدیده، مقام و مرتبه و موقع خاصی دارد، به نحوی که تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد. (56) جاودانگی انسان هم مخالفتی با تفاوت های فردی ندارد بلکه آیات مربوط به حوادث آخرت، ثواب و عقاب فردی را اثبات می کنند و این مطلب را می رسانند که هر کس بر اساس عملکرد دنیایی خود جزا دریافت می کند. خداوند درباره مجازات قیامت می فرماید: «و لا تَکسِبُ کُل نَفسٍ الا عَلَیها و لا تَزِر وازِرَهٌ وِزرَ اُخری؛ (57) هیچ کس، عمل (بدی) جز به زیان خودش، انجام نمی دهد و هیچ گنه کاری گناه دیگری را متحمل نمی شود».
تفاوت های فردی به عنوان یک اصل در تعلیم و تربیت همه انبیاء وجود داشته و براساس آن مشی می کردند. پیامبر خدا (ص) می فرماید: «انا معاشر الانبیا اُمرنا أن نُکَلمِ الناسَ علی قدر عُقُولِهم؛ (58) ما جماعت انبیاء مأمور شدیم که با مردم بر میزان عقل شان سخن بگوییم.» تردیدی وجود ندارد که افراد جامعه از نظر فکر و اندیشه و قوه تفکر یکسان نبوده و نیستند و دو فردی را نمی توان یافت که از تمام جهات با هم برابر باشند؛ یکسان فکر کنند، یکسان بفهمند، یکسان به نتیجه برسند، بلکه قدرت درک و فهم انسان ها با هم متفاوتند. از آن جا که توان یادگیری و برداشت هر فرد نسبت به فرد دیگر به میزان زیادی تفاوت دارد، انبیاء از جانب خداوند مأموریت یافتند که بر اساس قدرت فهم مردم با آنان سخن بگویند و آن ها را تبلیغ کنند. چرا که عمده فلسفه بعثت پیامبران، اتمام حجت (59) بر مردم است و این امر تمام نمی شود، مگر این که هر کس را به اندازه قدرت درکشان با معارف الهی آشنا سازند. در غیر این صورت، ممکن است با ارایه مطالب عمیق علمی به فردی که توان برداشت درست ندارد و متوجه نمی شود، اتمام حجت انجام نگیرد. از این رو، رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت انبیاء اصل مهم تلقی و بر آن عمل می شده است.
حاصل سخن
از مجموع آن چه گفته شد، روشن گردید که نظام تعلیم و تربیت پیامبر اعظم (ص) بهترین و مناسب ترین زمینه وحدت مسلمانان جهان است، چون مورد قبول همه امت اسلامی است و هر کس به خدا و قرآن عقیده داشته باشد، تعالیم پیامبر (ص) را باور داشته و بر آن پای بند است. اگر اندیشمندان مسلمان به نظام تربیتی پیامبر عمل کنند، همه اختلافات مذهبی و گروهی برطرف و اتحاد واقعی در میان امت اسلامی حاکم می گردد. چرا که آموزه های پیامبر بر اساس مبانی و اصول نشئت یافته از وحی و کلام الهی، به اهدافی می خواند که انسان را از هر گونه مادی نگری صرف که عامل عمده اختلافات است، دور می دارد. افراد تربیت یافته مکتب وحی همانند سلمان، مقداد و اباذر و دیگر اصحاب آن حضرت جز به دین و قرآن و پیشرفت جامعه اسلامی به چیزی نمی اندیشیدند.
آن چه در نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) مهم است، ضمن عمل به دستورالعمل های تربیتی آن بزرگوار، ترویج و تبلیغ آموزه های نبوی است. اگر عالمان و مبلغان مسلمان همگی خود به تعالیم پیامبر عمل نموده، آن را به دیگران، به ویژه نسل جوان، منتقل سازند و آنان را با فرهنگ ناب اسلامی آشنا نمایند، در اندک زمانی ریشه تفرقه و نفاق از جوامع مسلمان برچیده خواهد شد. به هر صورت وظیفه عالمان و اندیشمندان مسلمان در شرایط کنونی بسیار حساس و سرنوشت ساز است و باید به وظایف خود توجه نموده و بدان عمل نمایند. مهم ترین مسئولیت آنان دعوت مردم به اتحاد و هماهنگی براساس تعالیم پیامبر اسلام (ص) و نادیده گرفتن عوامل اختلاف و تفرقه امت اسلامی است. اگر علمای شیعه و سنی در کشورهای اسلامی به سوی وحدت واقعی حرکت کنند، مناسب ترین روش و راه کار، شناخت نظام تربیتی پیامبر اعظم (ص) و عمل و ترویج معارف نبوی در میان جوامع مسلمان و مخصوصاً نسل جوان است که در کم ترین زمان ممکن، نتیجه مطلوبی خواهد داشت. به امید آن که همه دانشمندان مسلمان بر محور آموزه های دینی و تربیتی پیامبر خدا (ص) گرد آمده و ریشه های نفاق و اختلاف را از امت اسلامی برکنند.
پی نوشت ها :
1. «الزیاده و النشاء و التغذیه و المحافظه و النماء» (ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1416 ق (ماده ی ربو).
2. مرتضی، مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1371، چ 19، ص 6.
3. مهدی، صانعی، پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، انتشارات سناباد، 1378، ص 11.
4. نهج البلاغه، حکمت 465.
5. ن. گ: فرهنگ لغت دهخدا، ج 12، واژه «مبنی» و نیز سید مصطفی، حسینی، معارف معاریف، ج 9، ص 69.
6. شهاب الدین مشایخی، فصل نامه حوزه و دانشگاه، سال 1381، شماره 32، ص 51 - 53.
7. محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 7، ص 267.
8. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 16؛ احمد بن حسین، بیهقی، سنن بیهقی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج 6، ص 202.
9. المیزان، ج 20، ص 198.
10. محمد حسین، طباطبایی، خلاصه تعالیم اسلام، به کوشش داود الهامی، تهران، انتشارات کعبه، 1362، ص 101.
11. امام علی (ع)، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 1، فراز 35.
12. روم: 30.
13. طه: 49.
14. انبیا: 25.
15. بقره: 163.
16. محمد حسین طباطبایی، خلاصه تعالیم اسلام، ص 195.
17. آل عمران: 19.
18. المیزان، ج 3، ص 179.
19. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر للطباعه و النشر، 1376 ق - 1957 م، ج 1، ص 202.
20. آل عمران: 191.
21. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 3، ص 216.
22. ص: 27.
23. ص: 72.
24. علی اکبر، شعاری نژاد، روان شناسی رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1372، ص 350.
25. بقره: 151.
26. جمعه: 2.
27. ملاعبدالرزاق فیاض، لاهیجی، گوهر مراد، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق، 1383، ص 413 - 414.
28. بقره: 129 و آل عمران: 164 و نیز جمعه: 2.
29. توبه: 103.
30. عبدالرحیم، غُنیه، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، دانشگاه تهران، 1372، ص 50.
31. احمد شبلی، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمد ساکت، تهران، دفتر محمد ساکت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ص 63.
32. جمعه: 2.
33. آل عمران: 164، بقره: 151.
34. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، 1411 ق، ج 1، ص 422 و ج 2، ص 670.
35. قلم: 5.
36. خطبه 193، (قاصعه).
37. همان.
38. المیزان، ج 2، ص 469.
39. حدید: 25.
40. آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی - فارسی، واژه قرب، ص 535.
41. محمد تقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، نگارش احمد حسین شریفی، قم، مؤسسه امام خمینی، 1384، ص 348.
42. انسان: 3.
43. نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص 351.
44. سید محمد حسین، طباطبایی، ظهور شیعه، تهران، انتشارات فقیه، بی تا، ص 65.
45. انبیا: 25.
46. مائده: 76.
47. قصص: 77.
48. منتخب میزان الحکمه، واژه دنیا، ص 187.
49. مدثر: 38.
50. فرهنگ معاصر عربی - فارسی، واژه کرم، ص 585.
51. خسرو باقی، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1370، چاپ دوم، ص 38.
52. منتخب میزان الحکمه، واژه تحقیر، ص 146.
53. مجموعه آثار، ج 1، ص 176.
54. قمر: 49.
55. طه: 50.
56. مجموعه آثار، ج 1، ص 143.
57. انعام: 164.
58. اصول کافی، ج 1، ص 71.
59. رُسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا بعد از این حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و بر همه اتمام حجت شود (نساء: 165).
منابع:
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه
3. آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی - فارسی، تهران، نشرنی، 1381.
4. آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم، تحقیق سید محسن موسوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1414 ق.
5. آملی، سید حیدر، نص النصوص، ترجمه محمدرضا جوزی، انتشارات روزنه، بی تا.
6. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر للطباعه و النشر، 1376 ق - 1957 م.
7. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1416 ق.
8. ابن هشام، السیره النبویه، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتاب خانه اسلامیه، 1366.
9. احمدی، سید احمد، روان شناسی نواجوانان و جوانان، اصفهان، انتشارات مشعل، 1373.
10. اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، قم، منشورات طلیعه النور، 1426 ه ق.
11. امام علی، غررالحکم، ترجمه محمد علی انصاری.
12. امینی، ابراهیم، تربیت، بوستان کتاب، 1381.
13. انتصاری، محمد ناصر، بحران ها و درمان ها درباره بلوغ، قم، انتشارات گرگان، بی تا.
14. باقری، خسرو نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1370.
15. بیهقی، احمد بن حسین، سنن بیهقی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
16. پاول اس، کاپلان، روان شناسی رشد، ترجمه: مهرداد فیروز بخت، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1381.
17. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، 1411 ق.
18. حجتی، محمد باقر اسلام و تعلیم و تربیت، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ، 1370.
19. حر العاملی، شیخ محمد بن الحسن، اثباه الهداه، المکتبه المحلاتی، 1383.
20. حسینی زاده، سید علی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، تربیت فرزند، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380.
21. حسینی، سید مصطفی، معارف معاریف، نشر دانش، 1376.
22. دهخدا، علی اکبر، فرهنگ لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1373.
23. ری شهری، محمد، قم، دارالحدیث، منتخب میزان الحکمه، 1381.
24. سادات، محمد علی، اخلاق اسلامی، تهران، انتشارات سمت، 1372.
25. سیوطی، جامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، 1414 ق.
26. شعاری نژاد، علی اکبر، روان شناسی رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1372.
27. شبلی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه محمد ساکت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
28. شهاب الدین مشایخی، فصل نامه حوزه و دانشگاه، سال 1381.
29. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، بیروت دارالاضواء بی تا.
30. شهید ثانی، زین الدین، منیه المرید، قم، اسماعیلیان، 1384.
31. صانعی، مهدی، پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، انتشارات سناباد، 1378.
32. طباطبایی، سید محمد حسین، آغاز پیدایش انسان، بی جا، انتشارات قدیر، 1361.
33. طباطبایی، سید محمد حسین، اعجاز قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1362.
34. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، بی تا.
35. طباطبایی، سید محمد حسین حیات پس از مرگ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1371.
36. طباطبایی، سید محمد حسین، خلاصه تعالیم اسلام، به کوشش داود الهامی، تهران، انتشارات کعبه، 1362.
37. طباطبایی، سید محمد حسین، ظهور شیعه، تهران، انتشارات فقیه، بی تا.
38. طباطبایی، محمد حسین، معنویت تشیع، انتشارات تشیع، قم، بی تا.
39. طه، صابر احمد، نظام الاسره فی الیهودیه و النصرانیه و الاسلام، قاهره، نهضه مصر للطباعه و النشر.
40. غُنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، دانشگاه تهران، 1372.
41. فخر الدین رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، 1401 ق.
42. فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی جوان، تهران، هیأت نشر معارف اسلامی، 1344.
43. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، هاتف، 1381.
44. مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی حاج محد حسین کوشانپور، بی تا.
45. محدثی، محمد جواد، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت (ع)، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1376.
46. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، امیرکبیر، 1383.
47. مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376.
48. مصباح یزدی، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، نگارش احمد حسین شریفی، قم، مؤسسه امام خمینی، 1384.
49. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1371.
50. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1371.
51. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1368.
52. مظاهری سیف، حمیدرضا، خودشناسی عرفانی (سیری در المیزان)، انتشارات نشاط، 1381.
53. ملاعبدالرزاق فیاض، لاهیجی، گوهر مراد، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق، 1383.
54. کلینی، محمد، الکافی، ترجمه: محمد باقر کمره ای، مکتبه الاسلامیه، 1381 ق.
55. کلینی، محمد، اصول کافی، بیروت، دارالاضواء، 1413 ق.
56. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، قم، کشف الغطاء، 1382.
57. نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، نجف، مطبعه الزهراء، طبع سوم، 1383 ق.
منبع: جمعی از اندیشمندان؛ (1386)، ویژگی های سیره ی پیامبر اعظم «ص»: مجموعه مقالات بیستمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی
عزت در سایه ی وحدت
اشاره: این مقاله شامل دو بخش است که در بخش نخست به دانستنی هایی درباره وحدت و اهمیت گرامی داشت هفته وحدت می پردازیم و بخش دوم مشتمل بر قطعه های ادبی تحت عنوان دل نوشتهای وحدت آفرین می باشد.
بخش اول: دانستنی هایی درباره وحدت و اهمیت گرامی داشت هفته وحدت
یک جرعه آفتاب
حضرت محمد (صلىاللهعلیهوآله وسلم) می فرمایند:
*«با هم مخالفت نکنید که پیشینیان شما دچار اختلاف شدند و نابود گشتند».
*«هیچ امتى پس از پیامبر خود گرفتار اختلاف نشد، مگر آنکه باطلگرایان آن بر حق خواهانش پیروز گشتند».
امیرالمؤمنین (على علیهالسلام) می فرمایند:
*«بدان در امت اسلام هیچ کس وجود ندارد که به وحدت امت محمد و به انس گرفتن آنان به همدیگر از من دلسوزتر باشد».
*«جایگاه رهبر، چونان ریسمان محکم است که مهرهها را متحد ساخته، به هم پیوند مىدهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده و هر کدام به سویى خواهند افتاد؛ پس هرگز جمعآورى نخواهند شد».
*«همانا شیطان، راههاى خود را به شما آسان جلوه مىدهد تا گرههاى محکم دین شما را یکى پس از دیگرى بگشاید و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراکندگى شما بیفزاید. از وسوسه شیطان روى گردانید و به نصیحت آن کس که خیرخواه شما است گوش کنید».
چراغ راه
امام خمینى رحمت الله علیه:
*مسلمین باید ید واحده باشند بر ضد همه ستمگران. اصولاً دعوت به اسلام، دعوت به وحدت است.
ا*گر علاقه به استقلال ایران دارید، وحدت داشته باشید.
*تمام مسلمین با هم برادرند و برابرند و هیچ یک از آنها از دیگرى جدا نیستند.
*بدبختى دُوَل اسلامى از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست.
مقام معظم رهبرى مدظله العالی:
*امروز، مهمترین نیاز دنیاى اسلام، وحدت و همدلى است.
*اختلاف شیعه و سنّى یا عرب و کرد و ترکمان و یا دیگر دستهبندىهاى تفرقهانگیز، تنها به وسیله دشمنان دامنزده مىشود.
*تنها راه مقابله با دشمنان اسلام، وحدت و یکپارچگى امت اسلامى و پرهیز از اختلاف و درگیرى است.
*دشمنان، با تبلیغات خود، با جنگ روانى خود، با تلاشهاى موزیانه گوناگون خود سعى مىکنند بین صفوف ملت، اختلاف بیندازند.
سید جمال الدین اسدآبادى
*امیدوارم حاکم و سلطان همه ملتهاى مسلمان، تنها قرآن باشد و عامل وحدت و یگانگى آنان، دین آنها.
اتحاد اسلامی
وحدت میان مسلمانان، از جمله مسایل بسیار مهم و اساسی انقلاب اسلامی است. تلاشهایی که پس از پیروزی انقلاب به منظور تحقق این مقوله حیاتی صورت گرفته و میگیرد، به عنوان حرکتی بنیادین و کاملاً استراتژیک، نقش عمدهای در حفظ سلامت، پایداری و موفقیت روز افزون این خیزش بزرگ سیاسی دینی ایفا میکند. امام خمینی رحمت الله علیه پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تأسیس نظام اسلامی، با برافراشتن پرچم اتحاد اسلامی، حرکت اصلاحطلبانه درون ساختاری حکومت اسلامی را با ایجاد تحوّل و دگرگونیهای اصولی در نظام اجتماعی کشور آغاز کردند و در این میان، از هفته وحدت، به عنوان یکی از ارزشمندترین ثمرات این حرکت اسلامی و اصلاحی برای ایران اسلامی و تمامی جوامع اسلامی یاد نمودند. اکنون که در هفته مبارک وحدت قرار داریم، به جاست که این میراث گرانسنگ امام راحل را پاس بداریم و با تمام توان، در مسیر تحقق «اتحاد اسلامی» بکوشیم.
فرصت مغتنم
هفته وحدت، فرصت مغتنم و ارزشمندی برای گرامیداشت یاد پیشگامان اتحاد اسلامی، از جمله امام خمینی رحمت الله علیه در جوامع اسلامی است. این ایّام بزرگ، همچنین بهانهای مناسب برای ارزیابی و بازنگری تلاشهایی است که به منظور تحقق آرمانهای مقدس سرسلسلهجنبان اتحاد اسلامی انجام گرفته است. بیایید در هفته وحدت، با بررسی مفهوم وحدت و مشخص ساختن معنای منطقی و جامع آن، عوامل بازدارنده و موانع تحقق وحدت امت اسلامی را به طور دقیقتر شناسایی کرده و راهکارهای اجرایی دستیابی به این آرمان ارزشمند را به صورت علمی مورد اشاره و تحلیل قرار دهیم.
صدا و سیما و هفته وحدت
بدون شک صدا و سیما به عنوان یکی از عظیمترین و کارآمدترین رسانههای جمعی میهن اسلامی، در زمینه پیگیری حرکت اصولی و اصلاحی «هفته وحدت» و توجیه افکار عمومی برای حمایت از ایده منطقی و سرنوشتساز وحدت امت اسلامی، رسالتی سنگین برعهده دارد. صدا و سیما میتواند اهمیت، حساسیت و گستردگی این موضوع بنیادین اسلامی را به مردم گوشزد کرده وهمه ابعاد و جوانب واقعی آن را مورد توجه قرار دهد. صدا و سیما میتواند برای شتاب بخشیدن به این تحول فرهنگی عمیق در جوامع اسلامی، در راستای تبیین و تقویت بنیادهای فکری، فرهنگی و دینیِ این ایده بزرگ، اهتمام به خرج داده و مؤثر واقع شود.
مطبوعات و هفته وحدت
بها دادن به هفته سرنوشتساز وحدت و زمینهسازی برای تقویت و گسترش این ایده مبارک، از جمله سیاستهای اصولی نظام اسلامی است که در مطبوعات نیز باید با دقت و جدیت کامل مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس در برخورد با موضوعی چون هفته وحدت، بدان لحاظ که سخن از پیوند دو نحله عظیم دینی یعنی شیعه و اهل سنت است، باید کوشید جهتگیری برنامهها علاوه بر پرداختن به مسایل ظاهری و روبنایی این دو نهاد دینی، به سمت تبیین و تشریح مبانی عمیق فکری و دیدگاههای اصولی و زیربنایی حاکم بر اذهان عناصر دو مذهب نیز باشد. از این رو، بخشی از برنامههای مربوط به این موضوع مهم، باید کاملاً تخصصی و علمی باشد و از سوی کارشناسان و صاحبنظران خبره شیعه و اهل سنت پیگیری شود و زمینه وحدت بنیادین در کلیه جوامع اسلامی فراهم گردد.
وحدت از منظر مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، مبانی فلسفی وحدت را اینگونه بیان فرموده است: «بنای توحید ـ که مبنای فکری و اعتقادی و اجتماعی و عملی ماست ـ در وحدت است.... در جامعهای که بر مبنای شرک بنا شده باشد، طبقات انسان هم جدا وبیگانه از یکدیگر است. در جامعه توحیدی، که وقتی مبدأ و صاحب هستی و سلطان عالم وجود و حیّ و قیوم و قاهری که همه حرکات و پدیدههای عالم، مرهون اراده و قدرت او میباشد، یکی است، انسانها با یکدیگر خویشاوندند؛ چون به آن خدا وصلاند، به یک جا متصلاند و از یکجا مدد و کمک میگیرند. ولایت هم معنایش همین است. ولایت، یعنی پیوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحکم و غیرقابل انفصال و انفکاک. جامعه اسلامی که دارای ولایت است؛ یعنی همه اجزای آن به یکدیگر و به آن محور و مرکز این جامعه، یعنی ولیّ متصل است. لازمه همین ارتباط و اتصال است که جامعه اسلامی در درون خود یکی است و متحد و متصل به هم است و در بیرون نیز اجزای مساعد با خود راجذب میکند».
وحدت بنیادین
وحدت اصولی، بر نوعی نگرش عمیق و پایدار و خالی از انحرافات در جامعه اسلامی متکی است. وحدت اصولی، در مقایسه با دیگر برداشتهایی که از مفهوم وحدت میشود، برداشتی بسیار عمیق و معرفتشناسانهتر است. از این منظر، برای حاکم شدن روح وحدت میان شیعه واهل سنت، همراه بامجموعه تغییراتی که در رفتار و سیاستگذاریهای این دو نهاد مذهبی صورت میگیرد، باید به فکر اصلاح و پالایش این دو نهاد از برخی تفکرات انحرافی و تعصبآمیز، همچون نگرش ضالّه وهابیت به شیعیان بود.
نعمت برادری
وحدت ما امت پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم را چه بهانه بهتر از اینکه همه به یک خدا، یک رسول و یک کتاب باور داریم؟ باید طنین کلام مبارک حضرت رسول اسلام صلیاللهعلیهوآله را به گوش جان شنید؛ کلامی که تاریخ را در مینوردد، قومیت را درهم میشکند و ملیت را در هم میکوبد و به انسانیت انسان، رنگ فطرت میبخشد. کور باد آن چشم بدبین که مؤمنان را برادر ندید! دور باد آن دستی که بذر تفرقه در حرم خدا و پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله و در مملکت اسلام پاشید! زیانبار دنیا و آخرت است، آن که این نهال دشمنی را به جان پرورید. مسلمانان! به یاد آرید که ما بر لبه پرتگاه بودیم و خداوند کریم از آن رهایمان ساخت در دلهامان به جای دشمنی، الفت و مهربانی رویانید و پس از آن، با این نعمت الاهی با هم برادر شدیم.
پیام هفته وحدت
هفته وحدت، یادگار پیر فرزانه انقلاب، حضرت امام خمینی رحمت الله علیه است. پیام هفته وحدت این است که مسلمانان همه با هم برادراند. پیام گرانسنگ هفته وحدت این است که بدانیم پافشاری بر تاریخ، قشریگری است و بها دادن به اختلافات ظاهری، سطحینگری. باید میراث نبوت را پاس داریم تا به قهقرای جهل و ظلمت سقوط نکنیم. پیام هفته وحدت این است که با دست اتّحاد و ذهن هوشیار، در سایه دستورات پیامبر خدا و عترت پاک آن حضرت، مجال از تفرقهافکنیِ بیگانگان بگیریم. پیام هفته وحدت این است که در سایه قرآن و سنت و سیره رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله ، وحدت و یکرنگی خود را حفظ کنیم. در سایه امامت و ولایت، صراط مستقیم جمهوری اسلامی را بپیماییم و جز در مقابل خدا و رسولش برای کسی سر خَم نکنیم.
پیام دین
بیتردید اگر مسلمانان، قرآن و پیامهای رهاییبخش این کتاب آسمانی را سر لوحه امور سیاسی و اجتماعی خویش قرار دهند، هیچ قدرتی را یارای مقابله با آنان نخواهد بود. امت اسلام در سایه پرچم لا اله الاّ اللّه، خواهد توانست بر تمام شیاطین جهان و نیروهای استکباری پیروز گردد. اگر امروز مسلمانان در فلسطین و عراق قربانی میدهند، بر اثر بیمسئولیتی و بیانسجامی ماست که قدرتهای استکباری را جسور ساخته است.
اکنون ببین در نوار غزه جه میگذرد! اینان پارههای تن اسلاماند که در گرماگرم غفلت و بیمسئولیتیها، قصابی میشوند. این خونهای جوانان مظلوم و بیگناه، اگر به خونخواهیشان برنخیزیم، ما را عبرت جامعه بشری خواهد کرد؛ باید هوشیار بود و به داد مظلومان رسید.
وحدت در جهت و هدف
هفته وحدت، هفته خرّم گلهای زیبای بهاری است. ایام شادیبخشِ مسلمان و عید فرخنده احمد و پیشوای بزرگ جهان تشیّع، حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام است. بسیار بهجاست که مسلمانان، نغمههای تازهای آغاز کنند و به سمت همگرایی و اتحاد گام بردارند. مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنهای در اینباره چه زیبا فرموده است: «این مبنای توحید و اعتقاد به وحدانیت حضرت حق، در تمام شئون فردی و اجتماعی جامعه اسلامی تأثیر میگذارد و جامعه را به صورت یک جامعه هماهنگ و مرتبط با یکدیگر و متصل و برخوردار از وحدت میسازد».
اقبال و میراث مشترک معنوی
وحدت جهان اسلام، یکی از موضوعهای اصلی و اساسی تفکر علامه اقبال لاهوری بود. به نظر این شاعر بزرگ، مسلمانانْ یک ملتاند و وحدت جهان اسلام، به هیچ ملت خاص و کشور خاصی محدود نمیشود. میراث مشترک معنوی و فرهنگی جهان اسلام، مایه افتخار مسلمانان است. او معتقد بود که این میراث عظیم، تفکیکپذیر نیست؛ یعنی مسلمانان جهان مانند خانوادهای بزرگ بوده و در شادمانیها و رنجهای یکدیگر شریک و سهیم باشند. از این رو، او آنها را به شبنم یک صبح خندان تشبیه میکند و میسراید:
از حجاز وچین و ایرانیم ما شبنم یک صبح خندانیم ما
تشکیل جبهه متحد اسلامی
بدون تردید یکی از راهکارهای مهم در پیروزی بر مشکلات جهان اسلام و نیل به استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، تشکیل جبهه متحد اسلامی است. مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنهای در اینباره میفرمایند: «باید مسلمانان جهان با هم متحد شوند و با هم دشمنی نکنند [و] محور همه، کتاب خدا و سنت نبی اکرم و شریعت اسلام باشد. مسلمانان باید شالوده زندگی خود را بر اسلام و قرآن استوار نمایند تا در تمام ادوار زندگی موفق باشند. هرگاه در طول تاریخ، مسلمانان با هم متحد بودند و یکپارچگی و وحدت کلمه داشتند و حول محور اسلام و قرآن عمل کردند، حیلههای دشمنان تأثیری در کار آنها نداشته است و تمام توطئههای استکبار را خنثی کردهاند».
جلوگیری از نشر آثار تفرقهانگیز
یکی از راهکارهای گسترش وحدت اسلامی در میان مسلمانان، جلوگیری از نشر آثار تفرقهانگیز در محیط اسلامی است. مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنهای(مدظله العالی) در این باره میفرمایند: «یکی از کارهایی که باید انجام بگیرد، جلوگیری از نشر آثار تفرقهانگیز است؛ چه در محیط شیعی [و] چه در محیط سنی. الان برای ایجاد بغض و کینه، آثاری نوشته میشود و پولهایی هم خرج میشود. اگر بتوانیم، باید جلو اینها را بگیریم. برای من کتابهای متعددی از نقاط مختلف عالم میرسد که پیداست اصلاً سعی افرادی بر این بوده که این کتابها، برای ایجاد کینه و کدورت و بغض و نگرانی نوشته شود».
امام خمینی( رحمت الله علیه) و اخوّت دینی
حضرت امام خمینی رحمت الله علیه پیوسته در راه شناخت آسیبهای جوامع اسلامی و راهکارهای مبارزه با آن، هشدار میداد. ایشان یکی از آسیبهای جدی مسلمانان را «اختلاف» میدانست و معتقد بود که این اختلافها، هم منشأ داخلی و هم منشأ خارجی دارد. آن حضرت در یکی از سخنان خود در اینباره فرمود: «با انحراف اسلام از مسیر اصلی خود و غرضورزی دشمنان داخلی و خارجی و وجود تفرقه و اختلاف، قویترین حاصل اقتدار اسلام، یعنی اخوّت دینی و اتحاد بین ملل مسلمان، به تدریج از میان رفت».
اختلافات مذهبی
یکی از آسیبهای جدّی جوامع اسلامی در شرایط فعلی، اختلافهای مذهبی است. مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنهای در اینباره میفرمایند: «حقا وضع مسلمین از لحاظ تضادها و اختلافات مذهبی، تأسفانگیز است. بسیاری از تواناییهای علمی و فکری مسلمین در طول تاریخ، صرف تعارض با یکدیگر شده است... تا آنجایی که من یادم میآید، درگیریها و تعارضات و جنگهای مذهبی بین مسلمین، به وسیله قدرتمندان هدایت شده است. از زمان بنیعباس تا زمانهای بعد، همواره دستهایی، طرفداران عقاید مختلف اسلامی را به جان هم انداختند. اگر این دستها نبود، آنها با هم سالها در صلح و آرامش زندگی میکردند و هیچ مشکلی نداشتند. در زمان حاضر، برای اینکه مسلمین با هم متحد و متفق نباشند و علیه هم کار کنند، تلاشهای مضاعفی انجام میگیرد. این تلاشها به خصوص در وقتی تشدید پیدا کرده که نیاز مسلمین به وحدت، بیش از همیشه است».
تقریب عملی
بدون شک تحقق موفقیت مسلمانان، در گرو انسجام و همبستگی اجتماعی آنان است. اگر مسلمانان متفرق باشند، وعدههای الهی و امدادهای غیبی نصیبشان نخواهد شد. بنابراین، امدادها و کمکهای الاهی در صورتی نصیب جوامع اسلامی میشود که امت اسلامی، تحت لوای قرآن و سنت نیکوی رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و سیره پاک معصومان علیهمالسلام ، به وحدت عملی دست یابند. مقام معظم رهبری، در این زمینه چنین فرموده است: «تقریب عملی، یعنی همکاری مسلمین با یکدیگر، منهای احساس جدایی عقیدتی و فرقهای. ما در میان خودمان و در جوامع دیگر به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مکرر این را دیدهایم که برادران شیعه و سنی کنار هم مینشینند و در مسایل علمی و سیاسی و مسایل مربوط به سرنوشت اسلام، طوری با هم تبادل نظر میکنند که اصلاً به یادشان نیست که این مذهبش چیست و آن مذهبش چیست؟ در بسیاری از معاشراتمان با اصحاب مذاهب مختلف این را دیدهایم».
شهید صدر و راهکار نیل به وحدت
شهید آیت الله سید محمد باقر صدر، اسلام را مبدأ و محرّک بسیار نیرومندی در هویت دادن به مسلمانان میدانست. او علت انحطاط برخی جنبشهای اسلامی را، عدم شناخت صحیح آنها از اسلام و عمل نکردن به این دین سترگ الاهی میدانست. از دیدگاه شهید صدر، ایجاد وحدت بین مسلمانان، آنان را به حرکت درآورده و استقرار حکومت اسلامی را میسر میسازد. از این رو، «پیوند عالمان اسلامی، احیای شخصیت اسلامی مسلمانان، شناسایی دشمن مشترک، احترام متقابل مذاهب، پرهیز از تحریک احساسات، ادب در گفتار و نوشتار، تشکیل کنگره بینالمللی اسلامی و مبارزه با تعصبهای قومی، راهکارهای رسیدن به وحدت، از دیدگاه شهید صدر میباشد».
وحدت در نگاه شهید بلخی
علامه سید اسماعیل بلخی، روحانی آگاهی بود که از حوزه پربار ومتعهد شیعی، عَلَم قیام بر دوش گرفت و ندای وحدت و آزادی سر داد و تا پایان عمر خود، از سعی و تلاش در رسیدن به مقصود خویش باز نایستاد. عامل مهمی که بلخی در طول مبارزه و قیام خویش تا آخرین لحظات برای زدودن و از بین بردن آن تلاش نمود، نفاق و اختلافات مذهبی و نژادی و دستیابی به وحدت اسلامی بود. او اختلاف را عامل اساسی عقبماندگیِ جوامع اسلامی از قلههای پرافتخار علم و دانش میدانست و میسرود:
چه ابتلاست که درهر بلاد مینگرم
نزاع مذهب و جنگ نژاد مینگرم
او به خوبی دریافته بود که انحطاط مسلمانان،دراثر درد بیدرمان اختلاف است. از این رو، برای چارهجویی این مشکل چنین میسرود:
بیا بیا همه اعضای یک بدن باشیم
امورجمله به وفق مراد مینگرم
میان ما و تو صد درد مشترک باقی است
تو را به خود ز چه بیاعتماد مینگرم
وحدت در نگاه سید عبداللّه نوری
سید عبداللّه نوری، رهبر نهضت اسلامی تاجیکستان درباره وحدت جامعه اسلامی میگوید: «باید همگی سعی و تلاش همه جانبه در وحدت و یکپارچگی مسلمانان داشته باشیم. باید در کنار یکدیگر و زیر پرچم دین و عقیده زندگی کنیم و پدیده شوم تفرقه را از میان مسلمانان دور سازیم. تعلیمات اسلامی، بیش از همه چیز ما را به وحدت، یکپارچگی، اتحاد و همبستگی دعوت میکند. «همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرق نشوید».
وحدت و قرآن
قرآن مجید، وحدت را شیرازه اصلى دین اسلام مىداند و مىفرماید: «همگى به رشته دین خدا چنگ زنید و به راههاى متفرق نروید و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید و خداوند در دلهاى شما الفت و مهربانى انداخت و به لطف خداوند، همه برادر دینى یکدیگر شدید؛ در صورتى که شما در پرتگاه آتش قرار داشتید و خدا شما را نجات داد».
وحدت و تعالیم دینى
حیات واقعى دین اسلام، بر پایه وحدت بنا شده؛ زیرا اسلام دین تک محور نیست و این رمز ماندگارى آن است. خداوند متعال هم دستورهاى خود را بر پایه وحدت نهاده تا مسلمین نسبت به یکدیگر احساس مسئوولیت کنند و همه با هم به سوى سعادت گام بردارند. یعنى مؤمنین یک خانواده بزرگ هستند تحت سرپرستى دستورهاى الهى: «اِنَّما الْمُؤمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بینَ اَخَوَیکُم؛ مؤمنان همه برادرند، پس همیشه بین برادرانتان صلح برقرار سازید».
وحدت و سیره نبوى
عمل به سیره نبوى، یکى از نقاط قوت وحدت است، گرچه این سیره به طور کامل در میان مسلمانان دنیا اجرا نمىشود؛ ولى عمل به همان مقدار کم از سیره پیامبراعظم صلىاللهعلیهوآله هم وحدتآفرین است. یکى از بارزترین ویژگىهاى سیره نبوى که در کتابهاى گوناگون حدیثى از جمله «سنن النبى» آمده، جویا شدن از احوال مؤمنین و یارى رساندن به آنان بود که این رفتار پسندیده آن حضرت، حامل پیام وحدت میان مسلمانان است.
رسول اعظم صلىاللهعلیهوآله ، درباره اختلاف و تفرقه میان مسلمانان، توصیههایى داشتند که از جمله آنهاست: «باهم مخالفت نکنید که پیشینیان شما دچار اختلاف شدند و نابود گشتند».
«هیچ امتى پس از پیامبر خود گرفتار اختلاف نشد؛ مگر آنکه باطلگرایان آن بر حق خواهانش پیروز شدند».
دشمنان وحدت
براى مسلمانان جهان، یک دشمن مشترک وجود دارد؛ استعمارگرانى که چشم طمع به سرزمین مسلمین دوختهاند و برآنند تا جایگاه سلطهگرانه خود را تثبیت کنند. براى مثال، آنان در حمله امریکا به کشور اسلامى عراق، نخست این طرح شوم را نابخردانه نامیدند؛ اما هنگام اشغال عراق روشن شد که بسیارى از دولتهاى استعمارگر، با امریکا، همدست هستند.
اکنون هم این دولتهاى استعمارى با هر شیوهاى، حتى کاریکاتور، شایعه، اختلاف و... قصد دارند در میان مسلمین، شکاف ایجاد کنند؛ ولى نکته در خور توجه این است که همه دولتهاى استعمارگر و ضد اسلام، از یک سو هدایت مىشوند؛ سازمانهاى جاسوسى امریکا و رژیم صهیونیستى.
بشنوید این سخن مقام معظم رهبرى را: «تحریک عواطف مذهبى و فراهم کردن زمینه اختلاف، گناه است و کسانى که این کار را انجام دهند، در واقع به برآورده شدن هدف سازمانهاى جاسوسى امریکا و رژیم صهیونیستى کمک کردهاند».
راه گریز
البته بهترین راه مقابله با دسیسه دشمنان براى ایجاد اختلاف، همان وحدت است که این مهم، در کلام گهربار حضرت امام خمینى رحمت الله علیه و مقام معظم رهبرى(مدظله العالى) به چشم مىخورد: «مسلمین باید ید واحده باشند بر ضد ستمگران».
«تنها راه مقابله با دشمنان اسلام، وحدت و یکپارچگى امت اسلامى و پرهیز از اختلاف و درگیرى است».
آفات و علل وحدتگریزى مسلمانان
رهبران گمراه
یکى از مهمترین علتهاى وحدتگریزى مسلمانان، وجود رهبران گمراه است که تاریخ، بهترین شاهد این مدعا است. رهبران گمراهى چون کمال آتاتورک و رضاخان، با ترویج فرهنگ غرب و مبارزه با دین اسلام، قصد داشتند ریشه وحدت را بخشکانند.
«کمال آتاتورک، بارزترین و افراطىترین چهره غربزده در جهان اسلام است. آتاتورک، پس از رسیدن به قدرت، دست به اقدامات ضد اسلامى و غربگرایانه زد و در همه زمینههاى زندگى اجتماعى و سیاسى، به اسلامزدایى پرداخت. او مدرسههاى مذهبى را بست، اذان و نماز را به زبان عربى قدغن، خط را عوض و کشف حجاب نمود».
رضاخان هم پس از جریان مشروطه، همان بلایى را بر سر مردم ایران آورد که کمال آتاتورک بر سر مسلمانان ترکیه آورد. در این باره مقام معظم رهبرى مىفرماید: «کسى که در آن روز بزرگترین قدم را به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت به نفع سلطه غرب و استعمار انگلیس در ایران برداشت، رضاخان بود».
البته ناگفته نماند، هم اکنون هم در برخى از کشورهاى اسلامى اینگونه رهبران گمراه وجود دارند که با در دست داشتن پرچم تفرقه، دست دوستى به سمت سلطهگران دراز کردهاند.
روشنفکران غربزده
در تاریخ ایران، روشنفکران غربزده، نقش عمدهاى در رواج غربگرایى براى از بین بردن وحدت مسلمانان داشتند. به فرموده مقام معظم رهبرى «زمانى که غربِ مسلط به تکنولوژى و علم خواست در ایران پایگاه تسلط خود را مستحکم بکند، از راه روشنفکران وارد شد؛ از طریق عناصر خودفروختهاى مثل میرزا ملکمخانها و تقىزادهها اقدام کرد» یا «بدینسان است که درگیر و دار معرکه استعمارى، روشنفکران وابسته [که] نقش دوگانه پیشقراول و نیز ستون پنجم استعمار را داشتند، کوس غربگرایى را به صدا درآوردند».
ستون پنجم دشمن
ستون پنجم یا جاسوسان دشمن، مهمترین نقش را در از هم گسیختگى مسلمین دارند. این جاسوسان، با تعلیم و تربیت کامل در میان مردم کشورهاى مسلمان خود را جاى مىدهند و پس از دریافتن نقاط ضعف و قوت آنها، به صورت خیلى زیرکانه و نرم، ضربههاى خود را در جهت از بین بردن وحدت، وارد مىکنند. در این میان، دستگاه جاسوسى انگلستان، یکى از قوىترین سیستمهاى جاسوسى به شمار مىرود. یکى از پژوهشگران مىنویسد: «دستگاه جاسوسى انگلستان، از عجیبترین دستگاههاى بشر است».
مستر همفر، یکى از همین جاسوسان انگلیسى است که پس از جاسوسى موفق در برخى از کشورهاى اسلامى ـ که توانست فرقه وهابیّت را پایهریزى کند ـ نقاط ضعف و قوت مسلمانان را اینگونه بیان مىکند: «از جمله نقاط ضعف مسلمین، اختلاف شیعه و سنّى، اختلاف بین ملتها و دولتهاى آنان است.» یا «اختلاف موجود را مىتوان با تکثیر سوءظن میان گروههاى متنازع، هر چه بیشتر دامن زد. مىتوان کتابهایى نشر داد که در آن، بعضى از مذاهب را مورد توهین قرار داد و لازم است در راه تخریب و تفرقه میان مسلمانان، پول به حدّ کافى صرف کرد».
کینههای کهنه
بدون شک، نیاز مسلمین به اتحاد و اتفاق، از مبرمترین نیازهاست، و درد اساسی جهان اسلام، همین کینههای کهنه میان مردم مسلمان است. دشمن همواره از همین شکافها سود میجوید. البته مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر، میان علما و فضلای مؤمن و روشنفکر اسلامی مطرح است، این نیست که فرقههای اسلامی برای ایجاد اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی و یا غیر اعتقادی خود صرفنظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فِرَق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند؛ زیرا این کار نه منطقی است و نه عملی. از اینرو فرقههای اسلامی، در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند، به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست، میتوانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام، دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشکیل دهند.
گلبانگ وحدت
یکی از زیباترین و والاترین واژهها، واژه وحدت و برادری است. برادری و وحدتی که پیامبر رحمت در استمرار رسالت دیگر انبیای عظام برای جوامع بشری به ارمغان آورد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مهاجرین و انصار را به میثاق اخوت و عقد برادری فرا خواند و بدینسان گلبانگ وحدت برای نخستین بار در فضای مدینه طنین افکند و دل و جان قرون و اعصار را نوازش داد و عطر دلانگیز آن مسلمانان را مدهوش خویش ساخت. سنگ زیرین بنای اتحاد و همبستگی اسلامی نهاده شد و ارزشهای متعالی اسلامی و برادری و اتحاد، جانشین ارزشهای پوچ و خیالی جاهلی شد. آری پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم با استناد به آیات قرآن، جوامع اسلامی رابه اعتصام به حبل متین الهی و پرهیز از تفرقه و تشکیل امت واحده در سایه عبودیت اللّه، دعوت کرد. مسلمانان نیز در پرتو عمل به این دعوت و حرکت در طریق وحدت، متحد شدند و بر دشمنان چیره شدند و دیری نپایید که شاهد فتح و پیروزی را در آغوش کشیدند.
اخوت دینی و وحدت اسلامی
اسلام به عنوان مکتب جامع و جاوید، همانگونه که عرصه دعوت خویش را به قوم و ملت خاصی محدود نکرده است، اتحاد امت اسلامی را در صدر برنامههای سیاسی و اجتماعی خویش قرار داده و عقد اخوت دینی را میان فرزندان امت اسلام جاری کرده است. وحدت اسلامی که قویترین عامل توانمندی و اقتدار امت اسلام محسوب میشود، از دیرباز دستخوش توطئههای دشمنان قرار گرفته است. استعمارگران خارجی و ایادی داخلی آنان که قوّت خود را در ضعف جوامع اسلامی میجویند، برای غارت منابع و ثروتهای ملل اسلامی، سعی در فرو ریختن جوّ اعتماد و فضای برادری حاکم میان ملل اسلامی داشتهاند. حضرت امام خمینی رحمت لله علیه با تاکید بر اهمیت این عامل حیاتی، نقش استعمار در از بین بردن آن را چنین بازگو نمودهاند: «علما و دانشمندان سراسر جهان، بویژه علما و متفکران بزرگ اسلام، یکدل و یکجهت در راه نجات بشریت از سلطه ظالمانه این اقلیت حیلهباز و توطئهگر... بپاخیزند... و این کتابهایی را که اخیرا با دست استعمار منتشر شده و دامن به اختلاف بین طوایف مسلمین میزنند نابود کنند و ریشه اختلاف که سرچشمه همه گرفتاریهای مظلومان است را برکنند و یکدل و یکسو بر این رسانههای گروهی که بیشترِ ساعاتِ شب و روز، به فتنهانگیزی و نفاقافکنی... عمر خود را میگذرانند، پرخاش کنند.
اسلام، محور اتحاد (با تکیه بر نظر امام خمینی رحمت لله علیه )
در اندیشه تقریب مذاهب و ملتهای اسلامی، حضرت امام خمینی رحمت لله علیه تمامی محورهایی را که به کلیت و فراگیری امت اسلامی صدمه میزند، رد نموده، اسلام را به عنوان تنها محور اتحاد این امت عظیم مطرح میکند. ایشان خطاب به حجاج بیت اللّه الحرام میفرماید: «از جمله وظایف در این اجتماع عظیم، دعوت مردم و جوامع اسلامی به وحدت کلمه و رفع اختلافات بین طبقات مسلمین است که خطبا، گویندگان و نویسندگان در این امر حیاتی اقدام نمایند و کوشش کنند در به وجود آوردن جبهه مستضعفین که با وحدت جبهه و وحدت کلمه و شعار «لا اله الاّ اللّه»، از تحت اسارت قدرتهای شیطانی، و اجانب و استعمارگران و استثمارگران بیرون آیند و با اخوت اسلامی بر مشکلات غلبه پیدا کنند».
وحدت اسلامی و تشکیل جبهه مستضعفان (با تکیه بر دیدگاه امام راحل)
تاکید بر ایجاد جبهه واحد مستضعفان در برابر استکبار و قدرتهای شیطانی، یکی از محورهای مورد تأکید امام رحمت لله علیه است که جامعه اسلامی را برای نیل به تحقق وحدت اسلامی یاری میرساند. امام، با اعتقاد به پیوند عمیق میان وحدت اسلامی و شکلگیری جبهه مستضعفان، میفرماید: «مستضعفین جهان، چه آنهایی که زیر سلطه آمریکا و چه آنها که زیر سلطه سایر قدرتمندان هستند، اگر بیدار نشوند و دستشان را به هم ندهند و قیام نکنند، سلطههای شیطانی، رفع نخواهد شد و همه باید کوشش کنیم که وحدت بین مستضعفین در هر مسلک ومذهبی که باشند، تحقق پیدا کند.... و آنچه مهم است این است که شما در مذهب خود و ما در مذهب خودمان اخلاص را حفظ کنیم».
اتحاد ممالک اسلامی از منظر امام خمینی رحمت لله علیه
امام خمینی رحمت لله علیه با بازگو کردن دیدگاه اسلام و یادآوری تأکید قرآن کریم بر اندیشه برادری دینی، اشاعه این تفکر را به عنوان یکی از راهکارهای شکلگیری وحدت اسلامی و تقریب مذاهب مطرح میکنند. در اینباره موضع قاطع و روشن ایشان، در بخشی از بیاناتشان دقیقا مشخص است: «ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیّا هستیم. برنامه ما ـ که برنامه اسلام است ـ وحدت کلمه مسلمین است؛اتحاد ممالک اسلامی است؛ برادری با جمیع فِرَق اسلامی است در تمام نقاط عالم؛ همپیمانی، با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان».
امام خمینی و سفارش به برادری بین تشیع و تسنن
حضرت امام رحمت لله علیه که ایجاد تفرقه مذهبی میان شیعه و سنی را محصول دستهای پلید استکبار و اجانب میدانند، توسعه اخوت دینی میان پیروان تمامی مذاهب را دنبال نموده و پیروان مذاهب تشیع و تسنن را از اختلاف بر حذر داشته و به برادری و رفتار نیک با همدیگر سفارش فرموده است. آن گرامی خطاب به ملت ایران چنین میفرمایند: «من امیدوارم که تمام برادرهای ما در اطراف ایران، چه برادرهای اهل سنت و چه برادرهای اهل تشیع، و تمام کسانی که در این ملت هستند، از اقلیتهای مذهبی، با هم جمع باشند و همه مثل برادر با هم رفتار کنند، تا اینکه این مملکت به پیش برود».
پیامدهای تفرقه از دیدگاه امام خمینی
بیداری امروز امت اسلامی، بازگشت مسلمین به قرآن و سنت، مطرح شدن ولایت امر و خلافت اسلامی، آزادیخواهی، عزتطلبی و حرکتهای وحدتطلبانه مسلمین، بدون شک از ثمرات انقلاب مقدس امام خمینی رحمت لله علیه است. حضرت امام در طول حیات طیبه خویش باعث و بانی تحرکات مهمی در جهان اسلام بودند که یکی از اقدامات مهم ایشان، ایجاد وحدت و اخوت دینی، در میان مسلمین بود. آن فرزانه همچنین برای تحقق این هدف مقدس و ایجاد وحدت و همگرایی مسلمانان، در بسیاری از سخنان و نوشتههای خود، امت اسلام را از تفرقه بر حذر داشته و آنان را به پیامدهای زیانبار و ناگوار تفرقه و اختلاف توجه دادهاند. ایشان در اینباره میفرمایند: «امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها میخواهند نه این باشد نه آن، راه را اینطور میدانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما با توجه به این معنی که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم، باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت کنیم».
حیلههای استکبار در اختلاف بین شیعه و سنی
جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی با توطئههای مختلف استکبار جهانی و ایادی فرومایه آن مواجه شد. حیلهها و توطئههای رنگارنگ دشمنان به منظور تضعیف انقلاب اسلامی و رهبری آن، یکی پس از دیگری به مرحله اجرا درآمد. یکی از مهمترین حیلههای استکبار ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی بود که با درایت و دوراندیشی امام راحل رحمت لله علیه خنثی شد. از آن زمان جلوههای راستین وحدت در پرتو رهبریهای مصلح کبیر امام خمینی رحمت لله علیه در نظام جمهوری اسلامی آغاز و تحقق یافت و امروز در امتداد رهبریهای حکیمانه بزرگمرد تاریخ مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنهای، مدظله العالی، پرچم پرافتخار توحید به اهتزاز درآمده است.
جمهوری اسلامی، پیشگام وحدت اسلامی
وحدت اسلامی ـ که همواره آرزوی اندیشمندان اسلامی بود ـ با مجاهدت و تلاش خالصانه مسئولان جمهوری اسلامی پایههای اساسی آن تحکیم یافته است. تشکیل و تأسیس «مجمعالتقریب بینالمذاهب» از سوی رهبر معظم انقلاب زمینه را برای گفتوگوی مستقیم اندیشمندان و صاحبنظران برجسته جهان اسلام هموارتر ساخت و همین امر موجب شد تا گامهای بسیار مهمی در خصوص وحدت اسلامی برداشته شود. جمهوری اسلامی، بدون شک از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، همواره با تمام توان، آیههای وحدت و همبستگی را برای مسلمانان قرائت نموده و گامهای مهم عملی برای تحقق این هدف والا و ارزشمند برداشته است که بر هیچ فردی پنهان نیست.
بخش دوم: دل نوشتهای وحدت آفرین
وحدت
امیر خوشنظر
وحدت ما ـ امّت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ را چه بهانه بهتر از اینکه همه به یک خدا، یک رسول و یک کتاب باور داریم؟
مسلمان! ما بر گلوگاه حیات تفرعن خوابیدهایم و ثروتمان را به تاراج میبرند و مدنیت نبویمان را به سمّ بدویت نو میآلایند. هزار جان گرامی از این غیرت سوخت که بوجهلها و بولهبهای دوران را وا گذاشتیم و تیغ تکفیر و رفض بر روی هم کشیدیم. به یاد آرید که ما بر لبه آتش بودیم و خدا از آن رهایمان ساخت و در دلهایمان به جای عداوت، اُلفت رویانید؛ پس به این نعمت الهی «برادر» شدیم.
مهمتر از اینکه آن برگزیده خدا، چه زمانی پای بر این خاکدان نهاده است، این است که او با خود پیام گرانبار الهی را آورده است، که «مومنان برادرند».
پافشاری بر تاریخ، قشریگری است و بها دادن به اختلافات صوری، سطحینگری. باید میراث نبوت را پاس داریم تا به قهقرای جهل و تاریکی نلغزیم.
باید طنین کلام قدوسی حضرتش را به گوش جان شنید؛ کلامی که تاریخ را در مینوردد، قومیت را در همی میشکند و ملیّت را در هم میکوبد و به انسانیت انسان، رنگ فطرت میدهد؛ رنگ دین: «هر آنکه صبح کند و به امر مسلمانان اهتمام ننماید، مسلمان نیست».
«هر آنکه بشنود فریاد مسلمانی را که: ای مسلمانان ... و پاسخش نگوید، مسلمان نیست».
مسلمان! ببین فلسطینی را، چگونه بر ساحل مدیترانه سر میبُرند! اینان پارههای تن اسلامند که در گرماگرم غفلت و بیمسوولیتیها، قصّابی شدهاند. این خونها ما را عبرت بشریت خواهد کرد؛ اگر به خون خواهیشان برنخیزیم.
کور باد آن چشم بدبین که مومنان را برادر ندید!
دور باد آن دستی که بذر تفرقه در حرم خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، در کشور اسلام پاشید و زیانکار دنیا و عقباست، آنکه این نهال دشمنی را به جان پرورید.
حلقههای گل
سیدعلیاصغر موسوی
با تبسّمهای شیرین
با گلاب و حلقه گل.
با تمام آرزوهای قشنگ نو بهاران، دف بچرخان و برقصان؛ غنچههای کبریا را
فصل میلاد گل آمد!
ترک یا لُر، کُرد یا ترکمن، فارس هستی یا عرب یا ...!
فصل میلاد گل آمد!
فصل زیبای بهاران.
فصل آهنگ دلانگیز ارادت!
ای مسلمان! تو که لهجه شادیات زیباست! اسپند بسوزان! عود روشن کن و با یک «یاعلی»، دل به دریای «وحدت» بزن که امروز، شادمانی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در شادمانی امتِ خویش است! امتی که در سایه پرچم «لااِلهَاِلاّاللّه» خواهد توانست بر تمام شیاطین جهان غلبه کند!
چرا نشود با آهنگ کُردی، غزل خواجه شیراز را در بلوچستان، شنید؟
چرا نشود با دو تار عاشق ترکمن، «بایاتی»های آذری را در هرمزگان، نواخت؟ چرا نشود نغمههای لُری را، حتی تا آن سوی تایباد برد و گوشههای خراسانی را در کنارههای سدّ دِز شنید؟
دست من، دست تو، دست او؛ دستِ قدرت ماست؛ دست اتّحاد ما، دستی که در سایه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و عترت پاکش علیهالسلام ، مجال از تفرقه افکنی بیگانگان گرفته است.
دستی که در سایه قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، وحدت و یکدلی خود را حفظ کرده است. دستی که در سایه امامت و ولایت، پرچم جمهوری اسلامی ایران را بر بام جهان اسلام به اهتزاز درآورده است؛ پرچمی که جز مقابل آلاللّه به کسی سر خَم نخواهد کرد!
دست در دست هم
سید علی اصغر موسوی
سپاس خداوندی را که حضرتت را سرمایه وحدت و ذخیره عظمت مسلمین قرار داد.
یا رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ! در سایه تعالیم تو، مجالی برای خود نمایی جهل نماند؛ چنان که اندیشمندترین ساکنان زمین، دل سپردگان به عشق تو اند.
دستها را با هم گره میزنیم و دلها را به میقات وحدت میبریم، تا در طواف نام مبارکت، به عظمت و شکوه «توحید» پی ببریم.
یا رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ! آیینهای که جمال بی مثال تو در آن دمید، چگونه میتواند اسیر غبار روزگاران شود!
چگونه میتواند دشمن، امید به بازار مکاره خویش داشته باشد، جایی که طنین فریاد آزادی بخشت هنوز، گوش جان را مینوازد که: «قولوا لا اله اِلا اللّه تُفْلِحُوا»
اینک، دست در دست هم فشرده، دلها به هم متمایل، در میقات وحدت، سرود همراهی سر میدهیم.
اینک، به سپاس شادمانی میلادت، مجذوب عارفانههای جمالت شدهایم.
کجایند افلاکیان تا پای کوبی خاکیان را به تماشا بنشینند؟
کجایند عرشیان پرده نشین تا سرور فرشیان وحدت آفرین را ببینند؟
کجایند اغیار تا محرمان خلوت انس را در کنار هم ببینند؛ این روزها که عظمت و شکوه اسلام را کران تا کران، جار میزنند؟
کجایند آنان که دلهاشان را به سردی سنگها سپردهاند تا ببینند که آفتاب ایمان از کدامین افق طلوع کرده است؟
صدا کن برادر، برادر خویش را تا طنین صدایت از فراسوی مرزها بگذرد و نوید یکدلی در سراسر جهان شود!
تا فلسطینی به غربت خویش نگرید.
تا عراقی تنهایی خویش را به تماشا ننشیند.
تا کشمیری، بیمناک از عاقبت خویش نباشد.
تا سودانی، گرسنگی فرزند از یاد ببرد!
فریاد کن آزادی قدس را!
فریاد کن رهایی اسیران آتش نمرود را!
بگذار جهان به زلالی آیینههامان ایمان بیاورد!
بگذار آسمان به صداقت کلاممان سر بجنباند!
اینک مجال سرودن از وحدت است!
بر بلندای بامها
عباس محمدی
با من بمان تا در امتداد آرامش، روزهای نیامده را سپری کنیم!
دنیا، محتاج مهربانیهای من و توست.
جادهها نگرانند تا مبادا تنهایشان بگذاریم، تا مبادا رد پاهای ما از هم جدا بیفتد!
عشق، مهربانی، آرامش، لبخند و حتی جهان، نیازمند من و توست.
ما شانه به شانه هم، کوهی بشکوهیم و استوار که در برابر تمامی توفانها، بیکوچکترین تکانی پابرجاست.
من و تو قله آرزوهای گرسنهترین کودکان جهانیم.
ای راز روزهای استواری! با من بمان تا شانههایمان، آشیانه عقابهای دور پرواز باشد. برخیز تا کاری کنیم کارستان! برخیز تا دنیا را متحیر کنیم، تا «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم».
با من بمان؛ دنیایی از دلواپسی، دنیایی از دلشوره، دنیایی از دستهای خالی، امیدوار من و توانَد؛ من و تو، اسطوره افسانههای ناگفتهایم؛ «حالیا چشم جهانی نگران من و توست».
من و تو باید با هم باشیم. باید ما باشیم «چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانهاش ویران باد.
من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی خویشتنی».
آری، برادر برخیز «از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم».
دنیا چشم انتظار ماست. عدالت، ما را میخواند، «از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم».
برخیز تا آفتاب حقیقت را بر بلندای بامها فریاد بزنیم. «من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند».
هیهات که برنخیزیم!
«من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند»
آری «کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند».
برخیز تا جهان، تماشا کند دستهای مهربانیمان را در دست هم! خمیازه روزهای غفلت را خوابیدن بس است. ما باید «دست در دست هم دهیم به مهر».
مبادا روی برگردانی؛ تنها خواهیم ماند!
«سخن از
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر».
دستهایت را به من بسپار! با من بیا، با من بمان و با من، بلندتر از همیشه آزادی را بخوان.
چراغ یکرنگی
علی خالقی
سرتا به پا ترنم و لبخند است این آفتاب روشن رویایی
مردی در انتهای غروب آمد در دست او چراغ اهورایی
هر کس که زیر بیرق اسلام است از یک نفس سرشته شده جانش
چون قبله و کتاب و خداوندش یکتا شده است با دم یکتایی
آوای روح بخش قرآن، فضا را پر کرده است؛ کلماتی اهورایی که شولای نور و نیک بختی را بر چادر سیاه ظلمت کشیده است.
ملایک، چراغ یکرنگی و یگانگی را بر خانههای برافراشته با «اللّه اکبر» هدیه میدهند.
آفتاب، این همه روشنی را رشک میبرد و زمین، بر قدمهای محکم مسلمانانی که دست در دست هم خدا را میخوانند، تکیه داده است.
ملایک، با چراغ وحدت میآیند و شیاطین، علم تفرقه را بر زمین میاندازند و میروند.
روزگاری که جهل بر سینههای اهل زمین خانه داشت، به سر آمد؛ چون رسولی از سوی خدا خورشید را به دلهای تاریک بخشید و آنان را به یک قبله واحد فراخواند.
کتاب مقدس آورد و با یک آیین، آشنا کرد. بر یک سجاده به نماز ایستاد تا همه از او پیروی کنند و چون او نماز بگذارند و روزه بگیرند و به حج بروند و... .
فریاد وحدت سرداد تا تمام بیداران عالم، زیر بیرق او جمع شوند و لوای بیدادگرانه او را طنینی دوباره دهند.
چراغ «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا» در دست گرفت و ریسمان هدایت را برای افتادگان در دره سیاه جهل و نابودی رها کرد تا مگر به سوی نور بیایند، خفتگان تاریکی.
آیینه هم
حسین امیری
تو از نگاه من آمدهای؛ از شهری که از تکههای دل من دروازهاش را ساختهاند.
از جادهای میگذری که هر دو سرش به شهر ما میرسد.
تو هموطن باور من هستی که مرز ملتها را آیینشان مشخص میکند و من و تو هموطن آیینمان هستیم. من و تو مسلمانیم؛ پردهها را باید درید، حجابها را باید کنار زد، مرزها، شایسته شکستند.
من و تو به قیمت با هم بودن، کشور دلها را فتح خواهیم کرد.
قصه من و تو، قصه دو انسان نیست، قصه دو هموطن نیست، قصه دو شهروند نیست؛ قصه من و تو، قصه یک جان است که در تمام کالبدهای یک میلیارد قلب تپنده جاری است. اگر به ندای هم گوش فرادهیم، اگر به درد هم بسوزیم، اگر شبها را بیخبر از هم سر بر بالین ننهیم، ما یک میلیارد انسان یک دلیم. ما سربازان قرآنیم و آیههای نبوت محمد صلیاللهعلیهوآله .
ما راهمان از آبادی قرآن میگذرد و کاروان حمیتمان، از سرچشمه نبوت آب میخورد؛ باید از ستارههای سیره رسول خدا و خاندانش، راهمان را بجوییم!
دستهایم را بگیر؛ در گرمای دستان تو، دستان بریده جعفر بن ابیطالب را میجویم و در خلوص کلامت،های و هوی روز برادری را، آنگاه که مهاجر و انصار، برادران هم شدند تا رسیدن به بصیرت توحید.
زلال قلم
ما را به درّهاى هدایت کردند!
فریب خورده بودیم!
چون مىخواستیم صعود کنیم، نه سقوط.
همه با هم یکى شدیم و تصمیم گرفتیم از درّه به سمت بالا برویم.
رفتیم؛ ولى ناگهان
توفان تفرقه وزیدن گرفت!
قصد داشت ما را از هم جدا کند
و دوباره به درّه پرتاب کند.
اما با چنگ زدن به ریسمان محکم الهى
از تفرقه نجات یافتیم.
و ما صعود کردیم
با ریسمان الهى....
وَاعتَصِموا بِحَبْلِ اللّه جمیعا وَ لا تَفَرَّقُوا...
تجلی همبستگی اسلامی
محبوبه زارع
به نام خداوندی که تمام کائنات را با هدف واحدی، در جهت خدمت به انسان آفرید و انسان را برای توحید خویش.
قبله، بهانهای شد برای وحدت مسلمانان و اسلام آمد تا تجلّی همبستگی و یگانگی باشد. خدا این پیام را در معنای خلقت جریان داده است که اگر انسانها با هم به وحدت نرسند، توحید پروردگار چگونه اتفاق خواهد افتاد؟! چگونه ممکن خواهد شد؟! و این سؤالی است بیپاسخ!
عالم امکان، بر محوریت یک خورشید، روشنایی میگیرد. شاید طلوع هر روزه خورشید، تذکر پیام ممتد خداوند به کائنات باشد؛ آنگاه که فرمود: «همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و از هم فاصله نگیرید!»
رسول خاتم صلیاللهعلیهوآله ، برای تکمیل دین انسانی ظهور کرده است و ما، تجلی نهایی وحدت را در مبنای اسلام مشاهده کردهایم. دیدهایم که حج، گستردهترین تابلوی حضور در عرصه یکرنگی و وحدت است. دیدهایم که واجبات این آیین، در عین فردی بودن، جلوه کاملی از اجتماع گرایی است. دیدهایم که در ذات آن، فرد در یگانگی با جامعه معنا میشود و جامعه بدون یکی شدن افراد با هم، مصداق حقیقی ندارد.
دو بال
شیعه و سنی، دو بال اسلامند. مگر پرنده را با یک بال، مجالی برای پرواز هست؟! در دنیای هفت میلیاردی امروز، چیزی جز وحدت و هماهنگی این دو بال، آسمان اسلام را به افق سعادت اتصال نخواهد داد.
وحدت اسلام، نقطه ضعف دشمنان است و نقطه عطف سعادت مسلمانان، این نقطه را دریابیم، پیش از آن که دشمن آن را دریافته باشد!
دست در دست هم
عباس محمدی
دستهایت را به من بده تا چون پرستوهای عاشق، راهی آسمان هفتم شویم.
اگر با تو هم قدم شوم، خورشید، به سایههای سربلند ما تعظیم خواهد کرد.
اگر همشانهام شوی، بر شانههای جهان قدم خواهیم زد و روزهای جهان را مهمان مهر و مهربانی خواهیم کرد.
اگر دوستی من با تو گره نخورد، چگونه سرنوشت جهان را تغییر خواهیم داد؟!
آرامش من، در ثانیههایی است که در کنار دوستی تو قدم میزنم و مهربانی تو زمانیست که در کنار من، به دشمنیهای جهانی میخندی.
نگذرایم طعمه توفان شویم!
اگر نفسی از تو فاصله بگیرم، آفتاب روزهای خوشبختیام، طعمه خفاشها خواهد شد.
اگر دست وحدت من و تو نبود، هیچ جوانهای در این دنیای به ظاهر متمدن، در باغ اسلام، نمیرویید.
مبادا فاصله، دیواری شود بین اسلام و حقیقت! بیا تا شانه به شانه هم، در جادههای روشن خورشید قدم بزنیم. با هم میتوانیم تا آسمان هفتم قد بکشیم؛ راهی نمانده است.
به عهد خویش، وفادار میمانیم
من و تو، حاملان و حافظان پیمانی هستیم که با عشق، گره خورده است و سرنوشت جهان را استواری پیمان ابدی ما رقم خواهد زد.
ما به عهد خویش وفادار میمانیم. ما پیمان برادریمان را تا روز فراگیری عدالت و اسلام، حفظ میکنیم و راسخ بر این پیمان میمانیم. باشد که آفتاب اسلام، همه شبهای جهان را روشن کند.
راه یکی؛ هدف یکی است
حسین امیری
کودکان مدینه، در مکتب ملای هدایت، درس ریاضیشان فقط عدد «یک» داشت. «یک» یعنی توحید، یعنی آنگاه که خدا یکی است، علم یکی و راه یکی است. پس دریغ از ما اگر یکی نباشیم! چگونه بر دو راه برویم، در حالیکه راه، واحد است؟ چگونه برای دست یازیدن به دو هدف بکوشیم، وقتی مقصد یکیست؟
زلف آشفته باد نباشیم که نسیم وحدت غبار جهل را زدوده و در دانشگاه محمد، کرسی یگانگی دایر است.
دریغ از امتی که دشمن دارد و وحدت ندارد!
اسلام، یعنی تیغ همیشه آخته در برابر کفر؛ یعنی کمان کشیده بهسوی خال فریب و زنجیر ظلم.
اسلام، یعنی اینکه همیشه دشمنانی به نام ظلم و کفر، داری. اسلام، یعنی جهاد جاری جان انسان در مقابل شیطان آفاق وانفس، دریغ از امتی که مدام، دشمنش هست و دست وحدتش نیست.
مبادا گذر احد را رها کنید!
سربلندی بدر را بنگرید و خندق را! سرفرازی حنین را ببینید و خیبر را! وقتی دست همت را بر ریسمان وحدت حمایل کردید، بدر پدید آمد. وقتی دل به هم دادید، پشت نفاق شکست. سرگذر اُحد را رها نکنید و بهسوی غنایم رنگارنگ مذهب سازی، نشتابید؛ که سراب دنیاست و حباب آخرت! مبادا دین را شقه شقه کنید! نکند خواهش نفستان، مذهبتان شود؛ زیرا هنوز بتگر باقیست!
دریغ از یک و نیم میلیاد سطل آب!
هر روز، یک و نیم میلیارد از تکههای دلم، در سراسر گیتی آتش میگیرد.
هر هفته، دلم نماز جمعه غربت را در حوالی بیتالمقدس میخواند و از دیوار صهیونیسم، با پای زخم میگذرد و هر ماه، در انفجاری در عراق، قسمتی از دلم آتش میگیرد و میسوزد؛ اما دریغ از یک و نیم میلیارد سطل آب که بر آتش ظلم ریخته شود!
دریغ از یک و نیم میلیارد مشت که بر حصار قدس کوبیده شود! دریغ از ما اگر یک و نیم میلیارد هستیم، ولی تنهاییم.
پیامهای کوتاه:
کلامی رحمانی
«وَاعتَصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» کلامی رحمانی است که بر ضرورت حفظ وحدت و هم اندیشی مسلمین در امور تأکید میورزد و همه نگاهها را متوجه یک نقطه میداند و آن توحید است.
عامل اقتدار حکومت اسلامی
برای اقتدار حکومت اسلامی و ایستادگی در برابر توطئههای دشمنان اسلام، «وحدت» مهمترین عامل موفقیت به حساب آمده و هرگونه کوتاهی در این راه سبب دوری از اهداف و آرمانهای بلند اسلام خواهد بود.
همه حول یک محور
پیامبران الهی که خود نیز از میان مردم برانگیخته شدهاند، با اتّصال و ارتباط با مجاری وحی کوشیدهاند تا آدمی را حول یک محور گرد هم آورند تا در پرتو وحدت کلمه، عظمت و اقتدار نظام الهی را به نمایش گذاشته شود و مردم به سعادت حقیقی دست یابند.
وحدت طلبی
با «تقریب مذاهب و ملل» و با «شعار وحدتطلبی» میتوان جهان را به سوی «حاکمیت توحیدی» رهنمون کرد و بشر را از ظلمت و جاهلیت رهانید.
تأکید بر مشترکات دینی
اِحیای هویت اسلامی و صیانت از حرّیت انسانی در جهان با وحدانیت و تأکید بر مُشترکاتِ دینی امکانپذیر خواهد بود.
هوشیاری و وحدت
آنچه که تاکنون کشور ما و دین ما را از کینه دشمنان و دام صیادان و شیادان و شیاطین رها ساخت، تنها هوشیاری در قبال مسائل و اتحاد و یکپارچگی است.
ریشه عقب افتادگی
اختلافات ریشه عقب ماندگیها و عقب افتادگیهاست و وحدت زمینهساز پیشرفت و ترقّی در مسیر پیشبرد امور است، اگر قانونمداری حاکم گردد و مردم بر محور اتّحاد گام نهند هیچگاه متضرّر نخواهند شد.
نمود عینی وحدت
ولایت فقیه از موضوعاتی است که میتوان آن را نمود عینی و مصداق حقیقی وحدت و اتفاق نظر جامعه اسلامی در مسئله حکومت دانست.
منشور وحدت آفرین
قرآن کریم قانون مدوّن و منشور جاودانهای است. مسلمین جهان با تمسّک و توسّل به آن برنامههای زندگی فردی و اجتماعی خود تنظیم میکنند و به عنوان منشوری که وحدت آفرین و راهنمای بشر به سوی هدف و راه واحدی است قلمداد میشود.
پیوند برادران مسلمان
هفته وحدت، سرآغاز پیوند برادران مسلمان و تجلّی حضور یکپارچه مسلمین در عرصههای مختلف همکاریهای اجتماعی است؛ حفظ شعائر و پایبندی به دستورات و سفارشات مؤکد این دین آسمانی محور رشد و تعالی و آسایش اجتماعی مسلمین خواهد شد.
اصول مشترک
فرهنگ وحدتطلبی و مشارکت خواهی، زمینه ساز تقویت مسلمانان و اعتلا و سربلندی آنان در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است. پس در تحکیم وحدت و تکیه بر مبانی اصولی و مشترک این دین الهی بکوشیم.
طرح دشمنان اسلام
دشمنان اسلام فهمیدهاند که مؤثرترین راه نفوذ در کشورهای اسلامی شکستن زنجیره وحدت و یکپارچگی مردم هوشیار است چه آنکه در سایه یگانگی، هیچ قدرتی یارای مقابله و رویارویی با دژ مستحکم اسلام را ندارد.
زمینه ساز نابودی
تفرقه و دوئیت عامل شکست و زمینه ساز نابودی است. برای اجتناب از این آفتِ مهلک باید با نزدیک کردن دلها به یکدیگر و ایجاد رأفت و صداقت و وحدت، از غرق شدن در گردابِ هلاکت رهایی یافت.
منادی رستگاری
پیامبر گرامی اسلام، که منادی رستگاری و پیروزی بود، با وحدت آفرینی توانست قوای از هم گسسته مردم را جمع کند و با تقویت قوای لشکر اسلام، به مقابله با شرک و کفر و بی عدالتیها بپردازد.
داناترین انسانها
داناترین انسانها، کسانیاند که از اختلاف با دوستان اجتناب کنند و بر توسعه مشترکات و کاهش اختلافات خود بکوشند تا با افزایش آگاهیها و توان علمی و فکری در ساختن جامعهای سالم و آباد تلاش نمایند.
ثمرات اختلاف
از ثمرات اختلاف، بدبینی و بدگمانی است و چنانچه انسانها عینک اعتماد به چشم بزنند چه بسا که میتوان از بروز بسیاری از اختلافها جلوگیری کرد و با وفاق و یکدلی در کنار یکدیگر زندگی نمود.
ریشه جدال
تفرقه؛ ریشه جدال و زمینه ساز بحران در جامعه است و هر حرکتی که نشانی از تفرقه و جدایی در آن باشد، گامی به سوی نابودی و انهدام جامعه و نعمتهای الهی است.
زمینه ساز ظهور
این بسیج جهانی مسلمین (وحدت) است که زمینه ساز ظهور آخرین حُجّت الهی و تشکیل حکومتِ عدل جهانی خواهد شد.
منابع:
ماهنامه گلبرگ،مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش3
ماهنامه گلبرگ،مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش29، عبداللطیف نظری ـ امیر خوش نظر
ماهنامه گلبرگ،مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش62، عبداللطیف نظری
ماهنامه ادبی اشارات، مرکزپژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش48
ماهنامه ادبی اشارات، مرکزپژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش72
ماهنامه ادبی اشارات، مرکزپژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش83
ماهنامه ادبی اشارات، مرکزپژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش95
ماهنامه ادبی اشارات، مرکزپژوهش های اسلامی صدا و سیما، ش107
قرآن و عترت دو محور وحدت و حرکت
خدای سبحان همهی مؤمنان را به وحدت بر محور ریسمان الهی که همان قرآن کریم و عترت طاهرین ـ علیهم السّلام ـ میباشد دعوت مینماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها»[1] یعنی همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و به راههای متفرّق نروید و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید و خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند برادر دینی یکدیگر شدید و در پرتگاه آتش بودید که شما را نجات داد.
انسان موجودی تکاملطلب و متصاعد است و برای بالا رفتن و تعالی یافتن نیاز به دستگیره و ریسمان الهی دارد که همان قرآن و عترت است. قید «جمیعاً» در آیه نشان میدهد که چنگ زدن فردی به ریسمان محکم الهی کافی نیست بلکه باید همگی با هم در خدمت قرآن و عترت باشند و بدان اتصال داشته باشند. بنابراین، در این کریمه یک تکلیف برای همة مؤمنان است که ادای آن با چنگ زدن جمعی حاصل میشود، نه اینکه هر شخصی دستور داشته باشد به تنهایی به ریسمان خدا تمسّک جوید.
وقتی انسان میبیند که بار امانت الهی را همه باید بردارند، احساس سبکی و نشاط میکند، وقتی به بیند که تمسّک به ریسمان الهی همگانی است و مسئولیتهای دینی تنها متوجّه او نیست، احساس تنهایی و افسردگی نمیکند و طبق اصل «فإنَّ یدالله مع الجماعة»[2] قدرت و توان چند برابری مییابد؛ علاوه بر این که اساساً عمل به دین و اجرای احکام نورانی قرآن کریم بدون حضور همه جانبهی افراد جامعه امکان پذیر نیست.
اگر چه هر اجتماعی محوری دارد، ولی اگر این محور، ریسمان الهی نباشد، آن جامعه در ضلالت است و ره به مطلوب و سعادت نخواهد یافت؛ از این رو، هر اجتماع و اتّحادی مطلوب و پسندیده نیست، بلکه وحدت بر محور قرآن و عترت است که انسان را از تاریکیهای وابسته به غیر خدا خارج میسازد و به «الله» که نور مطلق است میرساند.
حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ میفرماید: ما پیش از اسلام با هم بودیم، نظام اسلامی بین ما تفرقه افکند؛ زیرا آن اتحاد بر محور شرک و جاهلیّت بود و اسلام طبق دستور « وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الُْمجْرِمُونَ»[3] صف مسلمانان را از صف مشرکان جدا ساخت و همهی مسلمانان را با یکدیگر متحّد ساخت. آن حضرت در خطبهی «شقشقیه» خود را محور حکومت و سیاست معرّفی مینماید. همانگونه که سنگ آسیاب برمحور خود میچرخد و به آن محور نیاز دارد. «أما والله لقد تقمّصها ابن أبی قحافة و إنه لیعلم أنّ محلّی منها محلّ القطب من الرحا».[4]
در این صعود و پرواز جمعی، آنها که قدرت پرواز دارند، باید پر و بال خویش را برای بیپناهان و بیپر و بالها بگسترانند تا پس از پرورش، خود آنها نیز بتوانند به آسمان معرفت و معنویّت و قرب خدای سبحان پر کشند؛ چنانکه خداوند به رسول خود میفرماید: « وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»[5] تو که قدرت پرواز داری و میتوانی تا حدّ «دَنا فَتَدَلَّى* فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»[6] اوجگیری، تنها به محضر ما نیا، بلکه بکوش تا مؤمنان را نیز با خود بیاوری!
مانند کبوتری که پرخود را پهن میکند تا جوجههایش را زیر بال پرورش خود قرار دهد و زمانی برسد که آنها نیز توان پرواز داشته باشند و به آنها آیین پرواز میآموزد، تو نیز برای فرزندان ایمانی خود خفض جناح کن یعنی بالهایت را پایین بیاور و آنان را تحت پرورش آسمانی خود قرار ده تا بتوانند به همراه تو به آشیانهی قرب خدا پر بکشند.
پی نوشت ها:
[1] ـ سورة آل عمران، آیة 103.
[2] ـ نهج البلاغه، خطبة 127؛ دست خدا با جماعت است.
[3] ـ سورة یس، آیة 59؛ (و به آنها میگویند: ) جدا شوید امروز ای گنهکاران!
[4] ـ نهج البلاغه، خطبة 3؛ به خدا سوگند و (ابوبکر) ردای خلافت را بر تن کرد در حالی که خوب میدانست من در گردش حکومت اسلامی همچون محور سنگهای آسیابم.
[5] ـ سورة شعرا، آیة 215.
[6] ـ سورة نجم، آیات 8 و 9؛ نزدیکتر و نزدیکتر شد، تا آنکه فاصلهی او (با پیامبر) به اندازهی فاصلهی دو کمان یا کمتر بود.
امامت و وحدت اسلامی
به نظر برخی, در عصر ما بحث از مذهب و امامت ـ که زمان بسیاری از صدر اسلام گذشته است ـ بی فایده بلکه زیان آفرین است, زیرا این بحث ها مربوط به قضیه ای است تاریخی که قرن ها از وقوعش گذشته است. بحث از این که خلیفه و جانشین بعد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چه کسی بوده و هست؟ علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ یا ابوبکر؟ در این زمان خالی از فایده است و حتی چه بسا این مباحث در این زمان, جز ایجاد فتنه و نزاع و بر انگیختن کینه ها, اثر دیگر ندارد: به عبارت دیگر در این عصر که احتیاج مبرم به وحدت و تقریب بین مذاهب است, چرا این گونه مباحث که اختلاف زا است مطرح می گردد؟
ما به لطف خداوند متعال در صددیم آثار و فواید بحثِ امامت را در این عصر طیّ مطالبی بیان کنیم.
1. حقیقت وحدت
از آنجا که اشکال کننده, به واژة « وحدت » اهمیت فراوانی می دهد, جا دارد ابتدا به مفهوم حقیقی آن بپردازیم:
دو اصطلاح و عنوان مهمّ است که باید در کنار هم مورد توجه خاص قرار گیرد و هیچ کدام را نباید فدای دیگری کرد: یکی حفظ وحدت و یک پارچگی امّت اسلامی و دیگری حفظ اصل اسلام.
شک نیست که همة مسلمانان وظیفه دارند این دین حنیف را حفظ کرده و در گسترش آن بکوشند و از این رو همگان در این راه مسئولیت سنگینی دارند, هم چنین از آن جا که مسلمانان دشمنان مشترکی دارند که در صددند اصل اسلام و مسلمانان را نابود کنند, باید متحد شده و در حفظ کیان اسلام و مسلمانان بکوشند. ولی این بدان معنا نیست که از وظیفة دیگر شانه خالی کرده و از بیان حقایق مسلّم اسلامی سرباز زنند. هرگز نباید مسئله وحدت یا اتحاد را اصل و هدف قرار داده و حقایق شریعت را فرع و فدای آن نماییم. بلکه بر عکس, اگر اسلام بر وحدت یا تحاد بین مسلمانان تاکید دارد, برای صیانت و نگه داری از دین است, حال چگونه ممکن است مسئله « وحدت » برای کسی بسیار مهمّ جلوه کند؛ به طوری که دست از برخی مسلّمات دین و مذهب بر دارد و یا آن که در صد توجیهات بی مورد آنها بر آید.
تاریخ و سیرة پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بهترین شاهد و مؤیّد این مطلب است: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ با آن که می داند بنی امیه با علی ـ علیه السّلام ـ و بنی هاشم مخالف است و هرگز عده ای زیر سلطه و ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ نمی روند و امامت او را هرگز نمی پذیرند, اما این مسئله باعث نشد که از بیان حقّ و حقیقت صرف نظر کرده و ولایت و امامت علی ـ علیه السّلام ـ را بیان نکند, بلکه در طول 23 سال بعثت خود در هر جا و هر نحو که ممکن بود و موقعیت داشت, ولایت و امامت علی ـ علیه السّلام ـ را به مردم گوشزد کرد, با این که به طور قطع می دانست از هنگام وفاتش در این موضوع اختلاف خواهند کرد, بلکه این اختلاف باقی مانده تا روز ظهور امام زمان ـ علیه السّلام ـ ادامه پیدا خواهد کرد, با این همه حقّ را بیان کرد. چرا که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با این که می داند تا روز قیامت به سر مسئله امامت علی ـ علیه السّلام ـ اختلاف می شود, این گونه بر ولایت علی ـ علیه السّلام ـ تأکید می ورزد, که حتی در روز غدیر برای جلوگیری از شک و شبهه دست آن حضرت را بالا می برد, تا همه ببینند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چه تأکیدی بر ولایت او داشته است.
از این جا به خوبی روشن می شود که بیان حقّ و حقیقت اصل است و در هیچ موقعیّتی نباید از آن صرف نظر کرد؛ حتی در صورتی که می دانیم با بیان آن میان مسلمین دو صف ایجاد شده و دو دستگی ایجاد خواهد شد. ولی این بدان معنا نیست که مسلمانان به جان یکدیگر افتاده و هم دیگر را نابود کنند, بلکه با بیان مدّعای خود, یکدیگر را تحمل کرده و به پیروی از گفتار نیکو دعوت نمایند, ولی در عین حال از دشمن مشترک نیز غافل نباشند. قیام امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز دلیل و شاهد خوبی بر مدعای ماست, زیرا حضرت ـ علیه السّلام ـ با آن که می دانست با قیامش بین دو دسته از مسلمانان نزاع خواهد شد, در عین حال هرگز به جهت اتحاد بین مسلمانان از اصل مهمّ امر به معروف و نهی از منکر غافل نشد.
سیره و روش امام علی ـ علیه السّلام ـ نز گویای این مطلب است, زیرا به نظر برخی حضرت می توانست با دادن امتیاز بی جا به طلحه و زبیر و معاویه, جلوی جنگ جمل و صفین را بگیرد و با این کار از ایجاد اختلاف بین مسلمانان تا هزاران نفر در این قضیه کشته نشوند, ولی آن حضرت به جهت حفظ اصول اسلام و حقّ و حقیقت و شریعت اسلامی هرگز حاضر نشد از آن حقایق چشم پوشی کند.
پس حقیقت مفهوم « وحدت » ـ و به عبارت صحیح تر « اتحاد » ـ آن است که با حفظ عقاید قطعی و مسلم خود در مقابل دشمن مشترک موضع واحدی داشته و از او غافل نباشیم و این بدان معنا نیست که از بحث و گفتگوی علمی محض و خالی از تعصبات پرهیز کنیم, زیرا همة امور در حقیقت برای حفظ شریعت اسلامی است.
از این رو است که امام علی ـ علیه السّلام ـ در بحبوبة جنگِ صفین, از وقت فضیلت نماز سؤال می کند و بعد از آن که از او سؤال می شود که اکنون در اوج نبرد چه وقت نماز است؟ در جواب می فرماید: مگر ما برای غیر از برپایی نماز می جنگیم؟ لذا نباید هیچ گاه هدف , فدای وسیله گردد.
شیخ محمد عاشور, معاون رئیس دانشگاه الازهر مصر و رئیس کمیتة گفت و گوی بین مذاهب اسلامی دربیان نظریه ای کاملاً منطقی و متین می گوید: « مقصود از اندیشة تقریب بین مذاهب اسلامی, یکی کردن همة مذاهب و روی گردانی از مذهبی و روی آوردن به مذهبی دیگر نیست, که این به بیراهه کشاندن اندیشة تقریب است. تقریب باید بر پایة بحث و پذیرش علمی باشد تا بتوان با این اسلحة علمی به نبرد با خرافات رفت و باید دانشمندان هر مذهبی در گفت و گو.ی علمی خود, دانش خود را مبادله کنند, تا در یک محیط آرام بدانند, بشناسند, بگویند و نتیجه بگیرند»[1]
نگاه اهل هر مذهب به نقاط مشترک , باعث همکاری درون گروهی برای زیستن در جامعة جهانی می شود و نگاه به نقاط اختلاف, در یک بستر علمی و تحقیقاتی, باعث جدیّت و تلاش در بحث و پژوهش علمی برای رسیدن به حقیقت و تبیین آرا و نظرات دیگران می گردد. نمی توان در پوشش شعار « تمسک به ولایت اهل بیت ـ علیه السّلام ـ », آثار و لوازم فقهی اقرار به « شهادتین » را نفی کرد, همان طور که نمی توان تحت عنوان « وحدت اسلامی » و با شعار براندازی تعصبات, از جهات اختلاف در اصول ایمانی و آثار و لوازم آن چشم پوشی نمود.
نفی تعصّب به معنای عدول از حقایق نیست, بلکه به معنای پایه ریزی مبانی اعتقادی بر موازین علمی و کارشناسانه است ـ چه در زمینة پژوهش و تحقیق, و چه در زمینة گفت و گو و بحث ـ تا در نتیجة این نظام فکری, سلوک اهل مذاهب با یکدیگر بر پایة مدارا و عدم خشونت , شکل گیرد.
2. وحدت بر محور امام بر حقّ
اسلام بر وحدت میان مسلمانان تأکید فراوانی دارد؛ قرآن کریم می فرماید:
« اذکُرُوا نِعمَتَ اللهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخواناً؛ »[2] « و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که دشمنان ( یکدیگر ) بودید, پس میان دلهای شما الفت و مهربانی انداخت تا به لطف او برادران هم شدید. ».
« وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ البَیِّناتُ وَ أولئِکَ لَهُم عَذابٌ عَظیمٌ »؛[3] « و چون کسانی مباشید که پس از آن که دلایل آشکار بر ایشان آمد, پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند و برای آنان عذابی سنگین است.»
« إنَّمَا المُومِنُونَ إِخوَةٌ»؛[4] « در حقیقت مومنان با هم برادرند.»
« إِنَّ الَّذینَ فَرَقُوا دینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً لَستَ مِنهُم فی شَیءٍ »؛[5] «کسانی که دین را پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند, تو هیچ گونه مسئول ایشان نیستی.»
« وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛[6] « و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.»
«وَ لا تَنازَعوُا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ ریحُکُم»؛[7] « و با هم نزاع مکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود.»
«إِنَّ هذِهِ أمَّتُکُم أمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُم فَاعبُدُونِ»؛[8] «و این امت شما که امتی یگانه است و منم پروردگار شما, پس مرا بپرستید.»
با این همه تأکید فراوان که قرآن بر مسئله وحدت اسلامی و اتّحاد دارد, لکن از این نکته نباید غافل بود که وحدت, محور می خواهد و به تعبیر دیگر کانالی برای رسیدن به وحدت و اتحاد لازم است. تأکید بر اصل وحدت, بدون آن که محور و کانال آن مشخّص شود, کاری لغو و بیهوده ای است.
هرگز قرآن صامت به تنهایی نمی تواند محور وحدت باشد, زیرا به تعبیر امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ : قرآن دارای وجوهی است که می توان لفظ آن را به هر یک از آن وجوه حمل کرد؛ از این رو می بینیم که قرآن کریم, با آن که از کتاب آسمانی به «امام» تعبیر می کند آن جا که می فرماید: « وَ مِن قَبلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحمَةً»؛[9] « و پیش از وی ( نیز ) کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است.» همچنین از صحف ابراهیم و موسی یاد کرده و می فرماید: « صُحُفِ إِبراهیمَ وَ مُوسی »؛[10] « صحیفه های ابراهیم و موسی.
» ولی در عین حال به آن اکتفا نکرده, ابراهیم ـ علیه السّلام ـ را به عنوان امام ناطق معرفی می کند و می فرماید: « وَ إِذِابتَلی إِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأتَمُّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی قالَ لایَنالُ عَهدِی الظَّالِمینَ»؛[11] « و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید, (خدا به او) فرمود: « من تو را پیشوای مردم قرار دادم.» ( ابراهیم ) پرسید: « از دودمانم ( چطور)؟» فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی رسد.»
از این جا به خوبی استفاده می شود که امام صامت که همان کتاب های آسمانی است, کافی نیست, بلکه نیاز به امام ناطقی است که در موارد اختلاف , بیانگر حقّ و حقیقت باشد. و به تعبیر دیگر او محور حقّ و وحدت اسلامی گردد.
از آیة اعتصام نیز این نکته به خوبی روشن می شود؛ زیرا مسلامانان را امر می کند که به ریسمان الهی چنگ زنند؛ یعنی آن که شما را به طور قطع به خداوند می رساند, کسی جز امام بر حقّ و معصوم نیست, زیرا همان گونه که اشاره شد قرآن دارای ظاهر و باطن متعدّدی . ضابطة بسیار مهم در وحدت اسلامی این است که نتیجة آن باید اتحاد و وحدت بر حقیقتی باشد که پس از بحث و بررسی کارشناسانة خبرگان امر, کشف می شود. مراد و نتیجة وحدت, دست برداشتن از حقایق نیست, بلکه وحدت در مسیر حقیقت است. آیة اعتصام با تعیین معیار و میزان وحدت در امت اسلامی از این راز بسیار مهم پرده بر می دارد که این وحدت در امّت محقّق نمی شود مگر با اعتصام و تمسک به « حبل الله»؛ چنگ زدن به ریسمان الهی امّت را از تفرقه و فرو افتادن در وادی بدبختی ها و فتنه های تیره و تار نجات می دهد.
نکتة قابل توجه این است که از محور وحدت, به حبل تعبیر شده است. روشن است که این ریسمان دو طرف دارد: یک سوی آن امت و سوی دیگرش خداوند متعال است؛ واسطه ای است بین زمین و آسمان؛ بشر و غیب. پس باید این قطب دایرة وحدت و اتحاد, متّصل به عالم غیب و ملکوت باشد تا بتواند حلقة ارتباط عالم شهود با عالم غیب گردد. از همین جا می توان نتیجه گرفت که کشتی وحدت باید در بندر حقّ و حقیقت پهلو گیرد و لنگر بیندازد, نه در اسکلة هوا و هوس؛ اتحاد بر حقّ و حقیقت مدّ نظر است, نه اتفاق بر هوا و هوس.
بنابر این, « حقیقت» واقعیتی است که هیچ گونه ربطی به وفاق یا عدم وفاق امّت ندارد. و این, وظیفة امّت است که حقیقت را بیابد و به آن صورت جمعی ـ چنگ بزند؛ یعنی پس از درک آن حقیقت, با تطبیق خود بر آن, متّحد گردد. پس « حقیقت », مولود اتفاقِ امت نیست که هرگاه بر چیزی متفق شد, همان حق باشد و هرگاه از چیزی روی گرداند, باطل گردد. همان گونه که حضرت سید الشهداء ـ علیه السّلام ـ , شجاعانه اتحاد مسلمانان را بر هم زد و علیه یزید قیام کرده و فرمود: « إنّما خرجت لطلب الاصلاح فی أمّة جدّی أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر.»[12] من به جهت اصلاح در امت جدّم قیام کردم و هدف من امر به معروف و نهی از منکر است. اگر نفس اتفاق امّت, ملاک و معیار حقّ و حقیقت است, دیگر احتیاج به اصلاح ندارد. اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر قوی ترین برهان است که حقّ, حقّانیت خود را از اجماع مردم کسب نمی کند, بلکه این مردم اند که باید خود را بر حق عرضه کنند, و خویش را با آن هماهنگ سازند. با مراجعة به روایاتی که ذیل آیة « اعتصام » وارد شده نیز به این نتیجه می رسیم که ریسمان خدا همان امامان معصوم اند که انسان را به طور قطع و یقین به خداوند متعال می رسانند.
ابن حجر هیتمی این آیه را در ردیف آیاتی آورده که در شأن اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ وارد شده است.[13] هم چنین می توان حدیث ثقلین را مفسّر آیة « اعتصام » دانست, زیرا در آن حدیث, رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مؤمنان را امر می کند که به دو گوهر گران بها چنگ زنند، که همان قرآن و عترت است, تا به حقّ و حقیقت رهنمون شده و از گمراهی رها شوند.
ابو جعفر طبری در تفسیر آیة « اعتصام » می گوید: مقصود از «اعتصام», تمسک و چنگ زدن است, زیرا ریسمان, چیزی است که انسان را به مقصد خواهد رساند.[14] از طرف دیگر در برخی از متن های حدیث ثقلین , تعبیر « اعتصام » به کار رفته است. از باب نمونه ابن ابی شیبه, حدیث ثقلین را چنین نقل می کند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « انّی ترکت فیکم ما لن تضلّوا بعدی ان اعتصمتم به: کتاب الله و عترتی.»[15] از این جاست که مفسران و محدثان, حدیث ثقلین را در ذیل آیة شریفة « اعتصام » ذکر کرده اند.
حاکم حسکانی به سند خود از رسولخدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند: « کسی که دوست دارد سوار بر کشتی نجات شده به ریسمان محکم چنگ زند و اعتصام به ریسمان الهی داشته باشد, باید ولایت علی را پذیرفته و به فرزندان هدایتگر او اقتدا کند. [16]
نتیجه این که از آیة شریفه و روایاتی که در تفسیر آن آمده است به خوبی استفاده می شود که اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ محور وحدت میان امت اسلامی اند, و بحث از امامت و ولایت آنان در حقیقت, بحث از محور وحدتی است که قرآن و روایات بر آن تأکید فراوانی داشته اند. همان گونه که روایات دیگر نیز بر این امر تأکید دارند؛
حاکم نیشابوری به سند خود از ابن عباس نقل می کند که رسولخدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
« ستارگان, امان اهل زمین اند از غرق شدن و اهل بیت من امان اند برای امّتم از اختلاف و هرگاه قبیله ای از عرب با آنان مخالفت کنند, در میان خودشان اختلاف افتاده و جزءِ جزب ابلیس می گردند.[17] و نیز به سند خود از ابوذر نقل می کند که او در کنار کعبه ایستاد, دست ها را به درِ کعبه گرفت, خطاب به مردم فرمود: ای مردم! هر کس مرا می شناسد که می شناسد و هر کس نمی شناسد, من ابوذرم, از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که فرمود: « مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است, هر کس سوار بر آن شود نجات یافته است و هر کس از آن سرپیچی کند غرق شود.»[18] آن گاه هر دو حدیث را صحیح می شمرد.
3. بحث علمی زمینه ساز وحدت
بزرگ ترین اختلاف بین امت اسلامی, مسئله امامت و رهبری است. شهرستانی می گوید: « بزرگترین خلاف بین امّت, اختلاف در مسئله امامت است , زیرا در هیچ مسئله ای در اسلام مانند امامت این قدر شمشیر کشیده نشده است.»[19] لذا هر مسلمانی وظیفه دارد که در راه وحدت مسلمانان بکوشد ولی این دان معنا نیست که دست از بحث علمیِ خالی از هر گونه تعصّب و عناد بر دارد, زیرا این بحث ها به طور قطع در وحدت صفوف مسلمان اثر دارد. هنگامی که هر کدام از فرقه های مسلمانان, پی به عقاید واقعی فرقة دیگر برده و بداند که او نیز عقائدش مستند به عقل و قرآن و سنت است. کینه و دشمنی نسبت به یکدگر کمتر می شود. بخش مهمّ کینه ها و دشمنی ها به این خاطر است که مسلمانان از عقاید یکدیگر بی خبر و یا بدون دلیل می دانند. اگر شیعه را جهت اعتقاد به بدا متهم به کفر می کنند, تقیه را به نفاق نسبت می دهند, به خاطر آن است که از حقیقت این اعتقاد و عمل ناآگاه اند, که بخشی از آن به کوتاهی ما در عرضه نمودن عقاید خودمان باز می گردد. مسئله امامت نیز از این موضوع مستثنا نیست اگر اهل سنت اعتقاد شیعة امامیه را در مسئله امامت و شرایط آن غلوّ می دانند, به جهت آن است که ما به طور علمی و صحیح آن را معرفی نکرده ایم, و هر جا که خوب عمل کردیم تا حدود زیادی موفق بوده ایم و زمینه ساز وحدت مسلمانان شده ایم. اینک به نمونه هایی از این قبیل اشاره می کنیم:
الف: تمایل به حق
1. شیخ محمود شلتوت, رئیس دانشگاه الأزهر مصر در عصر خود, بعد از مطالعة فراوان در فرقه شیعه و مرجعیت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پی به اعتبار شیعة جعفری برده و فتوای معروف خود را در جواز تعبّد به مذهب جعفری صادر می کند و می فرماید: « مذهب جعفری, معروف به مذهب شیعة امامی اثنا عشری, مذهبی است که تعبّد به آن شرعاً جایز است, همانند سایر مذاهب اهل سنت, لذا سزاوار است بر مسلمانان که آن را شناخته و از تعصّبِ به ناحق نسبت به مذهبی معیّن خلاصی یابند.».[20]
2. شیخ أزهر, دکتر محمد محمد فحّام نیز در تقریظی که بر فتوای شلتوت نوشت نظر او را تأیید کرده, فرمود: « من از شیخ محمود شلتوت و اخلاق, علم, گستردگی اطلاع, بهره مندی از لغت عرب, تفسیر قرآن و اصول فقه او رد عجبم. او فتوا به جواز تعبد به مذهب شیعة امامیه را صادر کرده است. شک ندارم که فتوای او اساس محکمی دارد, که اعتقاد من نیز همان است.»[21]
و نیز می فرماید: خدا رحمت کند شیخ شلتوت را که به این معنای کریم التفات نمود و با آن فتوای صریح و شجاعانه ای که صادر کرد خودش را جاودانه ساخت, او فتوا به جو از عمل به مذهب شیعة امامیه داد, از آن جهت که مذهبی است فقهی و اسلامی, و اعتماد آن بر کتاب و سنت و دلیل محکم است ... »[22]
3. شیخ محمد غزالی نیز می گوید: « من معتقدم که فتوای استاد اکبر؛ شیخ محمود شلتوت, راه طولانی را در تقریب بین مسلمان پیموده است.. عمل او در حقیقت تکذیب خیالاتی است که مستشرقین در سر می پروراندند, آنان دراین خیال بودند که کینه ها و اختلافاتی که بین مسلمانان است بالاخره روزی امت اسلامی را از هم پاشیده قبل از آن که به وحدت برسند و تحت لوای واحد درآیند, آنان را نابود خواهد کرد.
3. شیخ محمد غزالی نیز می گوید: « من معتقدم که فتوای استاد اکبر؛ شیخ محمود شلتوت, راه طولانی را در تقریب بین مسلمان پیموده است.. عمل او در حقیقت تکذیب خیالاتی است که مستشرقین در سر می پروراندند, آنان دراین خیال بودند که کینه ها و اختلافاتی که بین مسلمانان است بالاخره روزی امت اسلامی را از هم پاشیده قبل از آن که به وحدت برسند و تحت لوای واحد درآیند, آنان را نابود خواهد کرد.ولی این فتوا در نظر من شروع راه و اولین کار است.»[23]
4. عبد الرحمن نجار, مدیر مساجد قاهره می گوید: « ما نیز فتوای شیخ شلتوت را محترم شمرده و به آن فتوا می دهیم و مردم را از انحصار در مذاهب چهار گانه بر حذر می داریم. شیخ شلتوت, امامی است مجتهد, رأی او صحیح و عین حقّ است, چرا باید در اندیشه و فتاوایمان , اکتفا بر مذاهب معیّنی نماییم, در حالی که همة آنان مجتهد بودند؟.»[24]
5. استاد احمد بک, استاد شیخ شلتوت و ابوزهره می گوید: « شیعة امامیه همگی مسلمان اند و به خدا و رسول و قرآن و هر چه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آورده, ایمان دارند. در میان آنان از قدیم و جدید فقیهانی بزرگ و علمایی در هر علم و فنّ دیده می شود. آنان تفکّری عمیق داشته و اطلاعاتی وسیع دارند. تألیفات آنان به صد ها هزار می رسد و من بر مقدار زیادی از آنها اطلاع پیدا نمودم.»[25]
6. شیخ محمد ابوزهره نیز می نویسد:« شکی نیست که شیعه, فرقه ای است اسلامی, ... هر چه می گویند به خصوص قرآن یا احادیث منسوب به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تمسک می کنند. آنان با همسایگان خود از سنّی ها دوست بوده و از یکدیگر نفرت ندارند.»[26]
7. استاد محمود سر طاوی, یکی از مفتیان اردن می گوید: « من همان مطلبی را که سلف صالحمان گفته اند می گویم و آن این که شیعة امامیه برادران دینی ما هستند, بر ما حق اخوّت و برادری دارند و ما نیز بر آنان حق برادری داریم.»[27]
8. استاد عبد الفتحاح عبد المقصود نیز می گوید: « به عقیده من شیعه تنها مذهبی است که آینة تمام نما و روشن اسلام است و هر کسی که بخواهد بر اسلام نظر کند باید از خلال عقائد و اعمال شیعه نظر نماید. تاریخ بهترین شاهد است بر خدمات فراوانی که شیعه در میدان های دفاع از عقیدة اسلامی داشته است.».[28]
9. دکتر حامد حنفی داود, استاد ادبیان عرب در دانشکدة زبان قاهره می گوید: « از این جا می توانم برای خوانندة متدبّر آشکار سازم که تشیع آن گونه که متحرفان و سفیانی ها گمان می کنند که مذهبی است نقلی محض, یا قائم بر آثاری مملو از خرافات و اوهام و اسرائیلیات, یا منسوب به عبد الله بن سبأ و دیگر شخصیت های خیالی در تاریخ , نیست, بلکه تشیع درروش علمی جدید ما به عکس آن چیزی است که آنان گمان می کنند. تشیع اولین مذهب اسلامی است که عنایت خاصی به منقول و معقول داشته است و در میان مذاهب اسلامی توانسته است راهی را انتخاب کند که دارای افق گسترده ای است. و اگر نبود امتیازی که شیعه در جمع بین معقول و منقول پیدا کرده هرگز نمی توانست به روح تجدد در اجتهاد رسیده خود را با شرائط زمان و مکان وفق دهد به حدّی که با روح شریعت اسلامی منافات نداشته باشد.»[29]
او همچنین در تقریظی که بر کتاب عبد الله بن سبأ زده می گوید: « سیزده قرن است که بر تاریخ اسلامی می گذرد و ما شاهد صدور فتواهایی از جانب علما بر ضدّ شیعه هستیم, فتاوایی ممزوج با عواطف و هواهای نفسانی . این روش بد سبب شکاف عظیم بین فرقه های اسلامی شده است. و از این رهگذر نیز علم و علمای اسلامی از معارف بزرگان این فرقه محروف گشته اند, همان گونه که از آرای نمونه و ثمرات ذوق های آنان محروم بوده اند و در حقیقت خساراتی که از این رهگذر بر عالم علم و دنش رسیده, بیشتر است از خساراتی که توسط این خرافات به شیعه و تشیع وارد شده است, خرافاتی که در حقیقت, ساحت شیعه از آن مبرّا است. و تو را بس, این که امام جعفر صادق ( ت 148 هـ . ) پرچم دار فقه شیعی ـ استاد دو امام سنّی است: ابوحنیفه نعمان بن ثابت ( ت 150 هـ . ) و ابی عبدالله مالک بن انس ( ت 179 هـ. ) و در همین جهت است که ابو حنیفه می گوید: اگر آن دو سال نبود, نعمان هلاک می شد. مقصود او همان دو سالی است که از علم فراوان جعفر بن محمد بهره ها برده بود. و مالک بن انس می گوید: من کسی را فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم.»[30]
10. دکتر عبد الرحمن کیالی یکی از شخصیت های حلب در نامة خود به علامة امینی ( ره می نویسد: « علام اسلامی همیشه نیاز شدید به مثل این تحقیقات دارد ... چرا بعد از وفات رسول اعظم, بین مسلمین اختلاف شد و در نتیجه بنی هاشم از حقّ خود محروم شدند؟ و نیز سزاوار است که از عوامل انحطاط و انحلال مسلمانان سخن به میان آید, چه شد که مسلمانان به این وضع امروز مبتلا شده اند؟ آیا ممکن است آنچه از مسلمانان رفته با رجوع به تاریخ اصیل و اعتماد بر آن, باز گرداند؟».[31]
11. استاد ابوالوفاء غنیمی تفتازانی, درس فلسفة اسلامی در دانشگاه الأزهر می گوید:« بسیاری از بحث کنندگان در شرق و غرب عالم, از قدیم و جدید, دچار احکام نادرست زیادی بر ضدّ شیعه شده اند که با هیچ دلیل یا شواهد نقلی سازگار نیست. مردم نیز این احکام را دست به دست کرده وبدون آن که از صحت و فساد آن سؤال کنند, شیعه را به آنها متهم می نمایند. از جمله عواملی که منجرّ به بی انصافی آنان نسبت به شیعه شد, جهلی است که ناشی از بی اطلاعی آنان نسبت به مصادر شیعه است ودر آن اتهامات تنها به کتاب های دشمنان شیعه مراجعه نموده اند.».[32]
پی نوشت ها:
[1] . اسکندری, بازخوانی اندیشه تقریب, ص 32.
[2] . آل عمران ( 3) آیه 103.
[3] . آل عمران (3) آیه 105.
[4] . حجرات(49) آیه 10.
[5] . انعام (6) آیه 159.
[6] . آل عمراه(س) آیه 103.
[7] . انفال(8) آیه 46.
[8] . انبیاء(21) آیه 92.
[9] . هود(11) آیه 17.
[10] . اعلی(87) آیه 19.
[11] . بقره(2) آیه 124.
[12] . بحار الانوار, ج44, ص 329.
[13] . الصواعق المحرقة, ص 90.
[14] . جامع البیان, ج4, ص 21.
[15] . ابن ابی شیبه, المصنّف.
[16] . شواهد التنزیل, ج1, ص 130.
[17] . مستدرک حاکم, ج2, ص 149.
[18] . همان, ج2, ص 343.
[19] .الملل و النحل, ج1, ص 24.
[20] . رافعی, اسلامنا, ص 59؛ مجلة رسالة الاسلام, تاریخ 13 ربیع الاول 1378 هجری , قاهره.
[21] . فی سبیل الوحده الإسلامیه, ص 64.
[22] . همان.
[23] . دفاع عن العقیدة و الشریعة, ص257.
[24] . فی سبیل الوحدة الاسلامیة, ص 66.
[25] . تاریخ التشریع الاسلامی.
[26] . تاریخ المذاهب الاسلامیه, ص 39.
[27] . مجلة رساله الثقلین, شمارة 2, سال اول 1413 هجری , ص 252.
[28] . فی سبیل الوحدة الاسلامیة.
[29] . نظرات فی الکتب الخالدة, ص 33.
[30] . عسکری, عبدالله ابن سبأ, ج1, ص 13.
[31] . الغدیر, ج4, ص 4 و 5 .
[32] . مع رجال الفکر فی القاهره, ص 40.
آرمان وحدت اسلامی
1ـ اندیشه وحدت
در تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، تفرقه و نفاق بین مذاهب و ملل اسلامی. ازمسایل بغرنج و بنیان کن جوامع اسلامی بوده است که خسارات و لطمات مادی و معنوی جبرانناپذیری بر پیکر امت واحده اسلامی وارد ساخته است. این زخم خونین در چهره زیبای امت اسلامی از دید مصلحان امت پنهان نمانده و نگرانی آنان را بر انگیخته است. از این رو، در مقاطع تاریخی متعددی، این مصلحان درصدد ایجاد وحدت بین مسلمین برآمده تا التیام بخش دردهای قلب خونین امت اسلامی باشند. اما هریک از اینان اهداف ویژهای را نیز دنبال مینمودند.
چهره شاخص مصلحان وحدت طلب امت اسلامی "سید جمال الدین اسدآبادی" است که به همراه شاگردش "شیخ محمد عبده"، وحدت اسلامی را از مهمترین اهداف آرمانی خود میدانست و در این راه تلاش و کوشش فراوانی به عمل آورد. در این راستا، وی وطن خاصی برای خویش انتخاب نکرد و در طول عمر مبارزاتی خود به کشورهای متعدد سفر نمود و سکنی گزید. دیگر فردی که در راه وحدت اسلامی اقدام نمود، رئیس جامعالازهر مصر، شیخ محمود شلتوت بود که فتوای جواز پیروی از فقه شیعه را صادر نمود و مذهب تشیّع را در ردیف چهار مذهب فقهی اهل سنت برسمیت شناخت. تاسیس مرکز "دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه" در قاهره توسط آیت اللّه محمد تقی قمی در ایجاد این گرایش معتدل در شخص شیخ محمود شلتوت موثر بود و تلاشهای بی شائبه مرجع تقلید تامه جهان تشیع، حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی در صدور فتوای شیخ شلتوت و برسمیت شناخته شدن مذهب شیعه در کنار مذاهب چهارگانه اهل تسنن که وحدت اسلامی را وارد مرحله نوینی میکرد. نقش بسزایی داشت.
علی رغم این تلاشهای وحدت طلبانؤ علمای شیعه و اهل تسنن، دولتها و ملتهای اسلامی همچنان در تب و تاب تفرقه میسوختند و استعمارگران شرق و غرب با دامن زدن به آتش تفرقه به غارت منابع کشورهای اسلامی میپرداختند. آغاز نهضت اسلامی امام خمینی در سال 1342 و وقوع انقلاب اسلامی 1357 ایران نقطه عطف تفکر وحدت اسلامی ـ وحدت شیعه و سنی از یک طرف و وحدت کشورها و دولتهای اسلامی از طرف دیگر ـ بود که شخص امام خمینی(ره) منادی این وحدت بود.
اندیشه وحدت امام خمینی علی رغم آنکه جنبه عبادی ـ سیاسی داشت. آرمان ویژهای بود که این مقاله در صدد توضیح و تبیین این آرمان است. این سوال اساسی مطرح میشود که "انگیزههای امام خمینی(ره) در تفکر وحدت چه بود و چه اهدافی را تعقیب مینمود؟" در پاسخ به این سوال به نظر میرسد: اندیشه وحدت از دیدگاه امام خمینی وسیله و ابزار اصلی نفی سبیل و سلطه غیرمسلمانان بر امت اسلامی بوده و "وحدت رمز پیروزی و بقأ" 1امت اسلامی است.
"از جمله چیزهایی که برای قیام مسلمانان و مستضعفان جهان علیه چپاولگران جهانی و مستکبران جهانخوار لازم به تذکر است آن است که نوعاً قدرتهای ستمگر از راه ارعاب و تهدید یا بوسیله بوقهای تبلیغاتی خودشان و یا به وسیله عمال مزدور بومی خائنشان مقاصد خود را اجرا میکنند. در صورتی که اگر ملتها با هوشیاری و وحدت در مقابلشان بایستند موفق به اجرای آن نخواهند شد."2
2 ـ پیامدهای تفرقه
موج تفرقه و درگیری بین امت اسلامی و کشورهای اسلامی نتایج زیانباری را بر امت اسلامی تحمیل کرده است که جبران آنها به آسانی ممکن نخواهد بود: "تسلط اجانب بر مسلمین"،3 "خروج از نور و ورود به ظلمات"4، "استعمار طبقه محروم و جلوگیری از پایبندی و عمل به تعالیم اسلام"5، "مرگ ذلت بار و اسارت شرق و غرب" 6و "فروپاشی اجتماع مسلمین" زیرا "قرآن کریم اخبار کرده است به اینکه اگر تنازع کنید فشل میشوید."7 اما بالاترین صدمه، "صدمه شخصیت بوده" 8و آنها کوشش کردهاند که "شخصیت ما را از ما بگیرند و به جای شخصیت ایرانی و اسلامی یک شخصیت وابسته اروپایی شرقی و غربی به جایش بگذارند." 9در حالی مشرق زمین بنیانگذار تمدن بوده و سابقه این تمدن به هفت هزار سال میرسد مانند تمدنهای بینالنهرین، ایران، مصر، چین و هند. تمدن شرق بر روی غرب تاثیر گذاشت و موجب شکلگیری تمدن مغرب زمین گردید. اما در برههای از تاریخ تمدن غرب بسرعت از شرق پیشی گرفت بنابراین کشورهای شرقی که کشورهای اسلامی نیز بخشی از آن هستند، عقب ماندند. در این رابطه امام خمینی(ره) میفرمایند: "... شرق تمدن را صادر کرد به غرب، حالا ما به واسطه یک کارهای ناشایستهای باید عقب افتاده باشیم و دستمان را طرف غرب دراز کنیم". 10این عقب ماندگی ناشی از تفرقه است، زیرا "... امریکا و شوروی برای تضعیف اسلام ودولتهای اسلامی مشغول فعالیت از قبیل تفرقه افکنی و ایجاد تشنجات داخلی به دست عمال مزدور یا فریب خورده و برافروختن جنگ بین کشورها و دیگر شیوههای استعماری هستند."11
"آنچه دو ابرقدرت جهان و قدرتهای تابع این قدرتها با هم اتفاق دارند ـ و هیچگاه از این اتفاق دست بردار نیستند ـ عقب نگه داشتن کشورهای جهان سوم، خصوصاً کشورهای پهناور و غنی اسلامی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و نظامی است و تحمیل جهات استعماری در تمامی امور مذکور، بر جهان سوم میباشد و برای این مقصد که در نظر آنان بسیار دارای اهمیت است زحمتها متحمل شدند و وقتها و پولهای بسیار صرف نمودهاند و مینمایند."12
تنها اختلاف آنها، "اختلاف بر سر تقسیم طعمهها و کشورهای جهان سوم" 13است و "بدست آوردن سلطه استعماری نو"14 در سرلوحه سیاستهای آنها قرار دارد، و برای رسیدن به اهداف خود، بهترین راه را در حمله به فرهنگ ملتها دانسته و دانشگاههای آنها را به خدمت گرفتهاند. در نتیجه "طمانینؤ روحی" 15ناشی از استقلال از ملتهای مستضعف و مسلمان رخت بربسته است. به عبارت دیگر به علت خدشهدار شدن استقلال مستضعفین و مسلمین، اعتماد به نفس آنان نیز پایمال شد، و تن به ذلت استعمار دادهاند. بنابراین اسارت و غارتگری جایگزین وحدت کلمه شده است16 و شرایطی بوجود آمده است که :
"عملاً بردگی جدیدی بر همه ملتها تحمیل شده و اکثریت جوامع بشری در زندگی روزمره خود به اربابان زر و زور پیوند خوردهاند و حق تصمیمگیری در مسایل اقتصاد جهان از آنان سلب شده است و علیرغم منابع سرشار طبیعت و سرزمینهای حاصلخیز جهان و آبها و دریاها و جنگلها و ذخایر، به فقر و درماندگی گرفتار آمدهاند... حق حیات و ابتکار عمل را از عامه مردم سلب کردهاند ... این مصیبتی است که جهانخواران بر بشریت تحمیل کردهاند".17
شرایط تفرقه آمیزی که در بین ملل مستضعف و مسلمان بوجود آمد، کاملاً به نفع مستکبران و سلطهجویان ابر قدرت تمام شد، زیرا "این تفرقه باعث شد که آنها به آمال خودشان رسیدند و با آزادی همه ذخایر ما را بردند و با آزادی و بدون مزاحم مملکت ما را به عقب راندند و عقب مانده نگه داشتند و نیروهای انسانی ما را نگذاشتند شکوفا بشود." 18پس رمز موفقیت ابر قدرتها در ایجاد تفرقه است19 و با توجه به این نتایج زیانبار و خانمان برانداز تفرقه است که امام خمینی سران و دولتهای اسلامی را به اتحاد و برادری فرا میخواند:
"کراراً دولتهای اسلامی را دعوت به اتحاد و برادری نمودهام در مقابل اجانب و ایادی آنها که میخواهند با ایجاد نفاق در بین مسلمین و دولتهای اسلامی ممالک عزیز ما را در تحت اسارت و ذل استعمار نگهدارند و از مخازن معنوی و مادی آنها استفاده کنند."20
بنابراین میتوان گفت که تفرقه در میان امت اسلامی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی تاثیرات منفی بسیاری بر جای گذاشته است که رفع آنها بسیار مشکل است و نیاز به زمان زیادی دارد و تنها راه جلوگیری از صدمات و لطمات ناشی از این تفرقه وحدت و برادری است که باید حول محور اسلام عزیز و تعالیم حیات بخش آن صورت گیرد که در دوران معاصر حضرت امام خمینی(ره) منادی آن بود.
3ـ ضرورت وحدت
امام خمینی(ره)که پیامدهای تفرقه را بخوبی شناخته بود، ضرورتهای وحدت را نیز تشخیص داده بود تا بدان وسیله امت اسلامی را به مسیر و صراط مستقیم الهی رهنمون گردد و آنها را از خسارات دنیوی و اخروی در امان نگه دارد. اولین ضرورت وحدت از دیدگاه امام، قیام در راه خدا بود تا جامعه بشری بطور کلی اصلاح گردد:
"قال تعالی: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا للّه مثنی و فرادا. خدای تعالی در این کلام شریف از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظههایی است که خدای عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است".21
در این راستا بایستی ، عدالت در جهان گسترش یابد 22و حزب مستضعفین جهان تشکیل گردد: "اگر یک حزبی در عالم پیدا بشود، یک حزب عالمی، حزب مستضعفین که همان حزب اللّه است، اینهمه مشکل رفع بشود." 23و مسلمین جهان به رشد سیاسی کافی برسند.24 و با بازگشت به فرهنگ خودی و خودباوری و سعی در خودکفایی از غرب نهراسند 25و در برابر ابرقدرتها ایستادگی نمایند.26
ضرورت بعدی وحدت جلوگیری از توطئه و تفوق استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا است که با ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمین سعی در رسیدن به هدف خود دارد امام راحل میدانست که:
"دشمن اصلی اسلام و قرآن کریم و پیامبر عظیم الشان صلی اللّه علیه و آله وسلم، ابرقدرتها خصوصاً آمریکا و ولیده فاسدش اسرائیل است که چشم طمع به کشورهای اسلامی دوخته و برای چپاول مخازن عظیم زیرزمینی و روی زمینی این کشورها از هیچ جنایت و توطئهای دست بردار نیستند و رمز موفقیت آنان در این توطئه شیطانی تفرقه انداختن بین مسلمانان به هر شکل که بتوانند میباشد."27
امام میخواست با وحدت و ایجاد همبستگی اسلامی بین مسلمانان،28 همه ملل اسلامی به استقلال آزادی دست یابند. زیرا "... مسلمین باید برای به دست آوردن استقلال و آزادی این کلید پیروزی را بدست آورند و برای وحدت کلمه تلاش کنند." 29و به استکبار جهانی اجازه ندهند که در مقدّرات کشورهای اسلامی دخالت کنند.30
امام خمینی برای ایجاد صلح و صفا، وحدت را ضروری میدانست و میفرمود: "جمهوری اسلامی مایل است با همه همجواران و دیگران با صلح و صفا زندگی کند." 31و در جای دیگری نیز فرمودند: "... امیدوارم صلح جهانی برپایه استقلال ملتها و عدم مداخله در امور یکدیگر و مراعات اصل حفظ تمامیت ارضی کشورها بنا گردد".32 از نظر امام(ره) لازمه صلح و صفای جهانی زیست مسالمت آمیز با همه کشورهای عالم است. "دولت و ملت جمهوری اسلامی ، طالب اخوت ایمانی با مسلمانان جهان و منطقه و طالب زیست مسالمت آمیز با همه کشورهای عالم است."33 بنابراین، خواهان گسترش روابط براساس اصل احترام متقابل است: "روابط ما با تمام خارجی ها براساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه نه به ظلمی تسلیم میشویم و نه به کسی ظلم خواهیم کرد."34 "ما با همه ملتهای عالم میخواهیم دوست باشیم، با همه دولتهای عالم به حسب طبع اولی میخواهیم دوست باشیم میخواهیم که روابط حسنه با احترام متقابل نسبت به هم داشته باشیم."35 امام خمینی(ره) بر این اعتقاد است که "حکومت اسلامی، حکومتی است آزاد و مستقل و روابطش با شرق و غرب به یک نحو است و اگر آنها روابط حسنه داشته باشند، دولت اسلام هم با آنها روابط حسنه دارد و اجازه نمیدهیم کسی در مقدرات مملکتمان دخالت کند." 36بنابراین، "... با همه اقشار بشر و با تمام مستضعفین عالم روابط حسنه داریم به شرط اینکه روابط متقابل و احترام متقابل باشد."37
پس میتوان گفت امام خمینی با توجه به وظایف شرعی خود برای اصلاح بشر، ایجاد همبستگی بین همه مستضعفین جهان و مسلمانان دنیا، گسترش عدالت اجتماعی، بوجود آوردن صلح و صفا در همه جهان، خودباوری و نفی سبیل، جلوگیری از دخالت ابرقدرتها در مقدرات کشورهای ضعیف و مسلمان و چپاول ذخایر آنها و گسترش روابط مبتنی بر احترام متقابل و حسن همجواری وحدت مسلمین و مستضعفین جهان را ضروری میشمرد و آن را تنها عامل و رمز پیروزی و بقای هر امتی میدانست و بنابراین بر ایجاد وحدت تاکید فراوانی مینمود.
4ـ لوازم و امکانات وحدت
هر آرمان و هدفی لوازمی دارد که بدون آنها تحقق ناپذیر است و علاوه بر اینکه برای نیل به آرمان و اهداف بایستی امکانات مورد نیاز نیز فراهم شود تا آرمان و اهداف در حد آمال و آرزو باقی نماند، بلکه بوسیله این امکانات مورد نیاز انسان به اهداف خود و سر منزل مقصود برسد. اندیشه وحدت امام خمینی نیز آرمان امام، و دارای لوازمی بود که امکانات تحقق آن باید فراهم میگردید. ضروریترین مساله د راین رابطه عدالت است زیرا "عدالت لازمه توحید است" و برای ایجاد وحدت اسلامی، بایستی عدالت اسلامی به عنوان زمینه اصلی وحدت گسترش یابد. زیرا در جهان پر ظلم و داد و هر جامعه ظلمانهای، وحدت هرگز تحقق نخواهد یافت، امام میفرمودند که "انبیای عظام سلام اللّه علیهم از آدم تا خاتم تشریف آوردند... برای اینکه پرچم توحید را و عدالت را در بین ملتها برپا کنند."38
استقلال و آزادی از دیگر لوازم وحدت است و حتی میتوان گفت استقلال عمل کشورهای اسلامی از مهمترین آنهاست. زیرا "... وقتی ما میتوانیم در مقابل همه دنیا بایستیم بگوئیم ما نه طرف "مغضوب علیهم" میرویم، نه طرف "ضالین"، نه طرف غرب میرویم، نه طرف شرق میرویم، وقتی ما میتوانیم این طور باشیم و به صراط مستقیم عمل بکنیم که همهمان با هم باشیم، همه ید واحده باشیم."39
میدانیم که انسانها به طور فطری شعبه شعبه و در فرقههای مختلف آفریده شدهاند و دارای عقاید و سلائق گوناگونی میباشند. مسلمانان نیز بر این اساس دارای عقاید و نظرات متفاوتی میباشند که این اختلاف عقیده موجب تنشها و درگیریهای زیادی مابین آنها شده است. اما از نظر امام خمینی اختلاف عقیده نباید مانع وحدت شود و میتوان با داشتن عقاید متفاوت، وحدت نیز داشت: "عقاید مختلف اسباب اختلافات خارجی چرا بشود."40 بنابراین همه انسانها و به تبع آن همه مسلمانان باید عقاید و سلائق شخصی و فرقهای و نژادی و... خود را نادیده گرفته و با تاکید بر اصول مشترک انسانی و اسلامی خود، حول محور توحید اعتصام به حبل اللّه نمایند تا زمینههای پیاده شدن مقاصد اسلام و حاکمیت همه جانبه اسلام فراهم گردد. بفرمودؤ امام راحل(ره) "پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامههای اقتصادی آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایهداری غرب و اشتراکی شرق بدون حاکمیت همه جانبه اسلام میسر نیست و ریشه کن شدن آثار سوء و مخرب آن چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حکومت الهی همچون جمهوری اسلامی نیازمند به زمان باشد، ولی ارایه طرحها و اصولاً تبیین جهتگیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی بشمار میرود."41
امام خمینی برای تحقق آرمان وحدت خویش از امکانات موجود بهره میجست و حتی امکانات جدیدی را فراهم مینمود، یکی از این امکانات مساله فلسطین و اشغال آن توسط رژیم اشغالگر قدس یعنی اسرائیل بود که اعتقاد تشکیل "اسرائیل بزرگ یعنی از نیل تا فرات"42 را در سرداشت و برای تحقق این خواست منحوس خود به کشورهای اسلامی تجاوز می نمود و مسلمانان ساکن این سرزمین را کشتار مینمود و یا از خانه و کاشانه خود آواره میکرد. امام برای مقابله با خوی تجاوزگری و خونخواری رژیم اشغالگر قدس و محو اسرائیل از صحنه روزگار، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان روز جهانی قدس اعلام نمود تا همه مسلمانان در یک روز بر علیه اسرائیل به حرکت و خروش درآیند.
"... من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم(ص) میدانم و روزی است که باید ما، تمام قوای خودمان را مجهز کنیم و مسلمین از آن انزوایی که آنها را کشانده بودند، خارج شوند و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ایستادهایم و نخواهیم اجازه داد کسانی دیگر در ممالک ما دخالت کنند و مسلمین نباید اجازه بدهند که کسان دیگر در ممالکشان دخالت کنند."43
امام(ره) آزادسازی قدس را تکلیف همه مسلمانان میدانستند "...اصولاً این تکلیف همه مسلمین است که قدس را آزاد کنند و شر این جرثومه فساد را از سر بلاد اسلامی قطع کنند." 44 که این امر جز با اتحاد همه مسلمین امکان پذیر نمیباشد.
مراسم سالانه حج ابراهیمی از دیگر امکاناتی بود که امام برای تحقق وحدت امت اسلامی از آن بهره گرفت و مراسم برائت از مشرکین را که میرفت به حافظه تاریک تاریخ و فراموشی ابدی سپرده شود دوباره احیأ نمود. تا همه حجاج از هر کشوری که باشند: سیاه و سفید، آسیایی و افریقایی، اروپایی و آمریکایی، شیعه و سنی و ... با شرکت در راهپیمایی برائت از مشرکین گوشه کوچکی از وحدت امت اسلامی را جلوهگر سازند و با اجتماع در کنار همدیگر، از امور مسلمین و دردها و آلام آنها آگاه شده و برای رسیدگی به این دردها چارهجویی کنند و توجه داشته باشند "... که مکه معظمه و شاهد مشرفه آینه حوادث بزرگ نهضت انبیا و اسلام و رسالت پیامبر اکرم است...".45
"این کنگره سراپا سیاست که به دعوت ابراهیم و محمد صلی اللّه علیهما و آلهما برپا میشود و ازهر گوشه دنیا و از هر فج عمیق در آن اجتماع میکنند برای منافع ناس است و قیام به قسط است و در ادامه بتشکنیهای ابراهیم و محمد است و طاغوت شکنیها و فرعون زدودنهای موسی است. و کدام بت به پایه شیطان بزرگ و بتها و طاغوتهای جهانخوار میرسد که همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستایش خویش فرا خوانند و همه بندگان آزاد خدای تعالی را بنده فرمانبردار خویش دانند؟"46
بنابراین امام(ره)استقلال ، آزادی و عدالت را لازمه و زمینهساز وحدت اسلامی و همه مستضعفین جهان می دانست و اصولاً اختلاف عقیده را مانع تحقق وحدت تلقی نمیکرد و برای پیاده شدن مقاصد اسلام و حاکمیت همه جانبه آن وحدت را تنها وسیله ممکن میدانست و برای جامه عمل پوشانیدن به آرمان وحدت اسلامی از امکاناتی نظیر مساله فلسطین و آزادی قدس و مراسم حج و برائت از مشرکین که مورد اتفاق همه فرق و مذاهب اسلامی استفاده میکرد و مسلمانان جهان را به تفاهم و اتحاد همه جانبه دعوت مینمود.
پی نوشت :
1. امام خمینی. صحیفه انقلاب ، وصیتنامه سیاسی ـ الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران. چاپ چهارم، [تهران]: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، [1368]، ص8.
2. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هیجدهم، ص91.
3. امام خمینی. صحیفه نور، جلد پنجم، ص37.
4. امام خمینی. صحیفه نور، جلد ششم، ص169.
5. امام خمینی. صحیفه نور، جلد یکم، ص192.
6. امام خمینی. صحیفه نور، جلد بیستم، ص35.
7. امام خمینی. صحیفه نور، جلد شانزدهم، ص37.
8و9. امام خمینی. صحیفه نور، جلد چهاردهم، ص76.
10. امام خمینی. صحیفه نور، جلد دهم، ص72.
11. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هیجدهم، ص122.
12و13و14. امام خمینی. صحیفه نور، جلد نوزدهم، ص203.
15. امام خمینی. صحیفه نور، جلد دهم، ص186.
16. امام خمینی. صحیفه نور، جلد پنجم، ص24.
17. امام خمینی. صحیفه نور، جلد بیستم، ص128.
18. امام خمینی. صحیفه نور، جلد پنجم، ص100.
19. امام خمینی. صحیفه نور، جلد نوزدهم، ص46.
20. امام خمینی. صحیفه نور، جلد اول، ص129.
21. همان منبع، ص3.
22. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هفدهم، ص77.
23. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هشتم، ص278.
24. امام خمینی. صحیفه نور، جلد اول، ص175.
25. امام خمینی. صحیفه نور، جلد یازدهم، ص186.
26. امام خمینی. صحیفه نور، جلد پانزدهم، ص125.
27. امام خمینی. صحیفه نور، جلد نوزدهم، ص46.
28. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هفدهم، ص137.
29. امام خمینی. صحیفه نور، جلد ششم، صص123 ـ 122.
30. امام خمینی. صحیفه نور، جلد پانزدهم، ص125.
31. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هفدهم، ص228.
32. امام خمینی. صحیفه نور، جلد یازدهم، ص267.
33. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هیجدهم، ص13.
34. امام خمینی. صحیفه نور، جلد دوم، ص259.
35. امام خمینی. صحیفه نور، جلد دهم، ص252.
36. امام خمینی. صحیفه نور، جلد چهارم، ص199.
37. امام خمینی. صحیفه نور، جلد پنجم، صص115 ـ 114.
38. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هفدهم، ص77.
39. امام خمینی. صحیفه نور، جلد نوزدهم، ص194.
40. امام خمینی. صحیفه نور، جلد بیستم، ص34.
41. همان منبع، ص128.
42. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هیجدهم، ص101.
43. امام خمینی. صحیفه نور، جلد هشتم، صص234 ـ 233.
44. امام خمینی. صحیفه نور، جلد چهارم، ص31.
45. امام خمینی. صحیفه نور، جلد بیستم، ص132.
46. همان منبع، ص18.
وحدت و برادری در نهج البلاغه
موضوع «وحدت و برادری» در موارد بسیاری از نهج البلاغه مطرح شده و تا آنجا که من بررسی کرده ام این موضوع در ده بعد و جهت در نهج البلاغه ذکر شده است که عبارتند از:
1 ـ بزرگترین نتیجه و دستاورد نبو ت و رسالت پیغمبر(ص) اتحاد بین مردمی که متفرق و متشتت بوده اند معرفی گشته است.
2 ـ تعیین جانشین برای پیغمبر بخاطر ادامه همان وحدت و الفت بین مسلمین بوده است.
3 ـ خداوند به مردمی که با یکدیگر اختلاف دارند هیچگونه خیر و سعادتی نمی دهد.
4 ـ اتحاد با کراهت بهتر از اختلاف با رضایت است.
5 ـ برای توجیه اختلاف نباید قرآن را توجیه کرد.
6 ـ تنها عامل عز ت و سیادت مردم اتحاد و اتفاق است.
7 ـ کیفر تفرقه انداز چیست.
8 ـ عوامل اتحاد کدامست.
9 ـ عوامل اختلاف چیست.
10 ـ سیره و اخلاق علی (علیه السلام) در زمان حکومتش از بعد اتحاد بین مسلمین چه بوده است .اما «مطلب اول»: امیر المومنین علیه السلام در سه مورد از نهج البلاغه بزرگترین دستاورد نبوت را ایجاد اتحاد بیان میکند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیست و سه سال در میان مردم زندگی میکند جنگ میکند تبلیغ میکند زجر و شکنجه می بیند و سرانجام مکتبی را که کاملترین مکتب از لحاظ اقتصادی سیاسی اجماعی و قضائی و همه ابعاد زندگی انسان تا قیامت است تاسیس میکند و از برکات این مکتب یکی اتحاد است که برقرار می فرماید.
امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: «قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنیت الیه ازمه الابصار دفن الله به الضغائن و اطفا به النوائر الف به اخوانا» بعد از این که پیغمبر اکرم (ص) دعوت خویش را اظهار کرد دلهای نیکان و پاکان متوجه او گشت عنان دیده بسوی او کشیده شد و خداوند متعال به برکت وجود او کینه ها را دفن نموده و شعله های عداوت را که در سینه ها بود فرو نشاند و مردم را با اخوت و برادری بهم الفت داد.
و نیز می فرماید: «فصدع بما امر به و بلغ رسالات ربه فلم الله به الصدع و رتق به الفتق و الف به الشمل بین ذوی الارحام بعد العداوه الواغره فی الصدور و الضغائن القادحه فی القلوب» پیغمبر برای انجام فرمان خدا قیام کرد رسالت پروردگارش را ابلاغ نمود.
خدا بوسیله او گسیختگی ها را التیام داد فاصله ها را پیوستگی بخشید و بین خودشان یگانگی برقرار ساخت... و نیز به همین مضامین مطالبی را فرموده که در اینجا متن آنرا نقل میکنم: «الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (ص) لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علی النبیین میثاقه مشهوره سماته کریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهوا منتشره و طرائق متشتته بین مشبه لله بخلقه او ملحد فی اسمه او مشیر الی غیره فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله» بطور خلاصه حضرت اشاره می فرماید که خداوند به برکت وجود پیغمبر مردم را از آن ضلالتی که داشتند و مختلف و متشتت بودند رهانید.
مطلب دوم: که تعیین جانشینی پیامبر هم بخاطر ادامه الفت و محبت بوده است.
می فرماید: «و اعظم ما افترض «سبحانه» من تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیه و حق الرعیه علی الوالی فجعلها نظاما لالفتهم و عزا لدینهم» بین مردم خداوند متعال حقوقی معین فرموده و بزرگترین این حقوق حقوقی است که بین والی و رعیت است و این حقوق باید رعایت بشود تا رشته الفت باقی بماند.
در جای دیگر می فرماید: مردم حاکم می خواهند. چه نیکوکار باشد و چه فاجر.
«لا بدللناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المومن و یستمتع فیها الکافر»
مطلب سوم: خداوند به هیچکس در نتیجه اختلاف خیر و سعادتی نمی دهد
«وان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی و لا ممن بقی» توضیحا عرض میکنم: هر انسان عاقلی کاری را که انجام می دهد بدون استثنا برای جلب خیر است. امیر المومنین علیه السلام می فرماید: هر کس که با دیگری رشته محبت و الفتی دارد زمانی که می خواهد رشته الفت را ببرد پیش خودش خیال میکند به خیر و صلاح اوست اما اشتباه میکند. حال چه به عنوان بریدن از فامیل یا از دوست باشد چه به عنوان شیعه و سنی زیدی و اسماعیلی و... هیچکس با تفرقه چه در گذشته و چه در آینده بجائی نمی رسد.
در جای دیگر می فرماید: «و من یقبض یده عن عشیرته فانما تقبض منه عنهم ید واحده و تقبض منهم عنه اید کثیره» کسی که در میان فامیلی است که مثلا صد نفر میشوند اگر دست نیکی و تعاون بسوی آنها دراز کند از طرف آنها صد دست بسوی او دراز می شود. لیکن یکی داده و صدتا گرفته و آن کسی که از فامیلش ببرد یا مثلا شیعه و سنی از هم ببرند خود را از منفعت زیادی که باید از طرف مقابل به ایشان برسد محروم کرده اند.
مطلب چهارم: اتحاد با کراهت از اختلاف با رضایت بهتر است
امیر المومنین (ع) می فرماید: «فایاکم و التلو ن فی دین الله فان جماعه فیما تکرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحسبون من الباطل» اگر می خواهی از رفیقت دوستت و همکیشت ببری و خوشحال می شوی که از او جدا شوی (روی حسابهای غلطی که برای خودت کرده ای) با این که راضی نیستی این کار را نکن و همبستگی و محبت و الفت را ادامه بده. این کار بهتر است از این که از او بریده شوی و خوشدل باشی و بروی کناری بنشینی.
مطلب پنجم: برای توجیه اختلاف نباید قرآن را توجیه کرد
«و انه سیاتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شی اخفی من الحق و لا اظهر من الباطل... فاجتمع القوم علی الفرقه و افترقوا عن الجماعه کان هم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم» از حوادثی که بعد از من برای مردم پیش می آید اینست که مردم طوری هستند که حق در بین آن پنهان و باطل آشکار است... (تا به اینجا می رسد که) مردم همگی اتحاد میکنند بر اختلاف بر این که از هم جدا بشوند از جماعت ببرند مثل اینست که اینها پیشوای قرآن هستند نه قرآن پیشوای آنها نکته دقیقی که حضرت اشاره می فرماید اینست که: شما که قرآن را قبول دارید و آن را کلام خدا می دانید و به آن استناد می کنید پس چرا از این آیات درس نمی گیرید که: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» «انما المومنون اخوه» «ان هذه تکم امه واحده» «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و» «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم»... پس چطور شده از همین قرآن که سند معتبری نزد شماست اختلاف و جدائی و تفرقه به دست می آورید ذهنتان را صاف کنید و در برابر این آینه مصفی قرار دهید نه این که مثل خوارج محتویات مغزی خودتان را اصل قرار دهید و بر قرآن تحمیل کنید که آنها آیه «ان الحکم الا لله» را گرفتند و آن بلوا و آشوب و اختلاف را بین مسلمین راه انداختند. امیر المومنین علیه السلام می فرماید: «به قرآن بنگرید و متحد باشید».
مطلب ششم: تنها عامل عزت و سیادت اتحاد است
مفصل ترین خطبه در این زمینه «خطبه قاصعه» است و حضرت امیر (ع) در آن خطبه به اندازه چهار صفحه صحبت میکند و می فرماید: ای مردم در تاریخ گذشتگان فکر کنید و ببینید عامل عزت و سیادت و شکست و زبونی آنها چه بود وقتی فکر کنید در خواهید یافت که آنها زمانی عزت سیادت داشتند که همدل و یگانه و متفق بودند و زمانی به خواری و ذلت و سقوط گرائیدند که تفرق و جدائی و تشتت بین آنها بوجود آمد.
سپس آن حضرت از گذشتگان امت پیامبران مثال می زند: اولا اسماعیل و یعقوب و اسحق زمانی عزیز و آقا بودند که با هم متحد بودند اما بمحض جدائی و تفرقه ذلیل شدند و بعد خود عرب را مثال می زند: قبل از ظهور اسلام ببینید شما عربها چگونه اسیر دست اکاسره و قیاصره ابر قدرت آن روز که با هم متحد شده بودند بودید و شما را از وطن خودتان بیرون کرده بودند و در کوهسارها و جاهائی که نه علفی می روید جا داده بودند. استراحتی نداشتید همنشین با شتر بودید از پشم او برای خودتان لباس می ساختید. هم غذایتان بود هم مرکبتان. اما وقتی رسول خدا آمد زیر لوای اسلام متحد شدید و به چه عزت و سعادتی رسیدید و کسانی که سابقا حاکم بر شما بودند محکوم شما شدند وقتی که این خطبه را مطالعه می کردم دلم می خواست جمله ای را پیدا کنم که بگوید عامل عزت تنها اتحاد نیست بلکه دین و عقیده هم در دخالت دارد ولی هر چه فکر کردم دیدم نه امیر المومنین (ع) این گونه می فرماید که: اگر متحد شوند به عزت می رسند اگر چه کافر و مشرک باشند و اگر متفر ق باشند بدون شک ذلیل می شوند. اکنون چند جمله از این خطبه شریف را می خوانیم: «فاذا تفکرتم فی تفاوت حالیهم فلزموا کل امر لزمت العزه به شانهم و زاحت الاعدا له عنهم و مدت العافیه فیه علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم: من الاجتناب للفرقه و اللزوم للالفه و التحاض علیها و التواصی بها»
(نه تنها الفت داشتند بلکه یکدیگر را به الفت و مهربانی و اتحاد سفارش می کردند) «فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملا مجتمعه و الاهوا موتلفه...» تا آنجا که می فرماید: «بنعمه لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمه لانها ارجح من کل ثمن و اجل من کل خطر».
گمان نمیکنم امیر المومنین در اینجا مبالغه فرموده باشد (که احدی از مخلوقین نعمت اتحاد را نمی شناسد و قدرش را نمی داند) و یا عامی باشد که قابل استثنا باشد بلکه واقعیت را فرموده است.
پیشنهادهای راهگشا
دوازده پیشنهاد راهبردی برای تحقق انسجام اسلامی
بدون تردید با وجود همه دشمنیهایی که با این اصل به خصوص در بخش وحدت اسلامی آن میشود، ایده وحدت اسلامی که منادی آن در دهههای اخیر امام خمینی بود، یک ایده استوار، معقول، شدنی و حیاتی برای حفظ هویت اسلامی شرق است. در این زمینه، باید یکسره کوشید و از ابراز نظرهای افراطی هراسی به خود راه نداد و در هر دو بخش چه این سوی و چه آن سوی، با افراطیها مبارزه کرد، کسانی که برای ریختن خون مسلمانان از شیعه و سنی ارزشی قائل نیستند و خود جای گرم و نرمی دارند و بدون واهمه از انفجار و انتحار، با دلمشغولیهای آرام خویش زندگی میکنند.
در اینجا تنها بر اساس تجربه مطالعاتی در زمینه تاریخ و سیاست، اصولی را که رعایت آنها میتواند به امر وحدت اسلامی کمک کند ارائه میکنیم. هرچند ممکن است، سخن تازهای در این زمینه نبوده و شاید صرفا تدوین آن تا اندازهای تازه باشد.
1ـ در درجه نخست دولتهای اسلامی، الزاما میبایست وحدت را به عنوان یک اصل مسلم باور کرده و آن را مبنای سیاستهای عمومی خویش قرار دهند تا بتوان پیشرفتی در این زمینه داشت. یکی از مهمترین نتایج این امر طراحی سیاستی است که بتواند امت اسلامی را به وحدت برساند. مهم ترین این سیاستها، حرکت در جهت از بین بردن تعصب و طائفی گری است که هم برای ایجاد وحدت سیاسی در کشورها اهمیت دارد و هم برای ایجاد همگرایی در کلیت جهان اسلامی. بلافاصله باید تذکر داد که بیش از حد دولتی کردن سیاست وحدت طلبی، واکنشهایی را میان مردم و برخی رهبران سنتی برای مخالفت پدید میآورد، اما باید برای آنها چارهای اندیشید، زیرا ما برای آینده هیچ راهی جز این اتحاد نخواهیم داشت. آنچه تاکنون شاهد آن بوده ایم، به خصوص از ناحیه برخی از کشورهای عرب منطقه، ابراز نظرهای صوری برای وحدت، اما در عمل میدان دادن به اختلاف افکنان بوده است. بدون تردید چیزی که میتواند زمینه این امر را فراهم کند، تصویب قوانینی در سازمانهای اسلامی برای جلوگیری عملی از این اقدامات و امکان بازرسی و بازخواست از دولتهای متخلف است. تمرکز دولتها بر وحدت همچنین میتواند خنثیکننده تلاشهای بیگانگان برای ایجاد اختلاف و استفاده از مسائل طائفی و مذهبی برای رسیدن به مقاصدشان باشد.
2ـ یک گام مهم، ارائه پژوهشهای عملی برای تبیین حقایق تاریخی از دیدگاه علمی بدون تعصبات مذهبی است. از آن جایی که بسیاری از تعصبات در اطراف مسائلی دور میزند که پایه علمی ندارد، این تحقیقات میتواند روشنگر بسیاری از نکات باشد. البته در این باره باید افرادی که خودشان از تعصب به دور هستند، کتاب و مقاله بنویسند و در نگارش هم حرمت همه چیز را پاس بدارند و در نوع نگارش، لطمهای به عواطف و احساسات مذهبی نزنند. روشن است که نشر این قبیل پژوهشها که باید با زبان کاملا علمی نوشته شده و تحریک کننده نباشد، میتواند دست کم روی قشری از فرهیختگان تأثیر بگذارد و از طریق آنان به تودههای مردم منتقل شود. در سالهای اخیر روشنفکران جهان اسلام، تألیفاتی در این زمینه داشتهاند که گرچه برخی با واکنشهای منفی مواجه شده، اما روی نسل جدید تأثیر خاص خود را داشته و میتوان امید داشت که به مرور فراگیر شود.
3ـ باید توجه داشت که بروز تعصبات مذهبی، بیش از آن که از ناحیه اکثریت باشد که نیازی به آنها ندارد، از ناحیه جامعه اقلیتی است که در میان یک اکثریت زندگی میکند و تحت فشار آنهاست. دلیل این امر آن است که هر اقلیتی وقتی خود را در تهدید ببیند، روی مسائل خاص خود تکیه میکند و با شدت و حدت بیشتری به حفظ آنها میپردازد. بنابرین تا وقتی مشکل اقلیتها حل نشود، و آنان احساس نکنند که میبایست روی تفاوتهای خودشان برای حفظ هویتشان انگشت بگذارند، ماجرای اختلاف میان آنان و دیگران حل نخواهد شد. اقلیت باید احساس کند تفاوتی با دیگران ندارد و این امر تنها با اعطای حقوق حقه او امکان پذیر است.
4ـ رهبران هر مذهبی، میبایست برای وحدت، زمینهسازی کنند. این کار در دو مرحله انجام میگیرد: اول ایجاد زمینههای ذهنی که اندیشمندان باید فراهم کنند. دوم توصیههای عملی و راهبردی که نمیتواند از سوی علمای درجه سوم و حتی دوم مطرح شود. این اقدام برای آن که به نتیجه برسد، باید از سوی بالاترین مقامات مذهبی که مورد اعتماد مردم و هم مذهبان خود هستند، اعلام شود. اظهار نظر در این باره از سوی دیگران ممکن است زمینهای را فراهم کند، اما بسا تردیدهایی را هم به وجود میآورد. باید تلاش کرد تا رهبران مذهبی اصلی،رهبری جریان وحدت اسلامی را در دست بگیرند.
شاید همین جا نکته دیگری هم اهمیت داشته باشد و آن این است که نباید اصلاح صرفا از سوی محافل روشنفکری مذهبی باشد. زیرا این جماعت در میان تودههای مردم نفوذ چندانی ندارند و هر از گاهی به لائیک بودن هم متهم میشوند. قشری که باید وحدت را بپذیرد و ترویج کند، قشری است که به طور مستمر به عنوان رهبر مذهبی، کار هدایت مردم را بر عهده دارد. مردم به امام جماعت مسجد خود بیش از یک استاد دانشگاه بها میدهند. البته در این سالها قدری فضا تغییر کرده اما همچنان این مسئله وجود داشته و خواهد داشت که اعتماد مردم به رهبران درجه اول مذهبی است که صرف نظر از قیل و قالهای علمی، مسائل دینی را بسیار صریح و بدن تردید بیان میکنند.
5ـ یک اقدام اساسی برای وحدت، پدید آوردن شعارها و نمادها، برای وحدت است که میباید در دستور کار مراکز تبلیغی و رسانهای قرار گیرد. برای این کار باید تمامی مراکز هنری آماده شوند. یک مثال خوب تاریخی، نشریهای است که حدود پنجاه سال پیش از این در تهران با نام مسلمین به چاپ میرسید و نشریهای وحدت گرا بود. دراین نشریه به اخبار جهان اسلام به طور یکسان نگاه میشد و به هیچ وجه طائفی گری در آن دخالت داده نمیشد. بحث هندوستان، اندونزی، مسائل آفریقا و غیر آن. اما جالب بود که به لحاظ شعاری، روی جلد آن، در حاشیه، در سه سمت بالا و چپ و راست، تصویر کوچک شده دهها مسجد بزرگ جهان اسلام را که هر کدام از یکی از شهرهای برجسته در جهان اسلام بود، انتخاب کرده و تقریبا به صورت دائمی این حاشیه را روی جلد نشریه به چاپ میرساند. دنبال کردن بحثهای مربوط به تمدن اسلامی و تبیین نظریاتی برای بازگشت به شکوه و عظمت جهان اسلام که معلول نوعی اتحاد میان اقوام و ملتهای اسلامی در قرن چهارم و پنجم هجری بود، میتواند در آماده کردن اذهان امت برای وحدت و در نهایت رسیدن به مجد و عظمت پیشین مؤثر باشد.
6ـ یک اقدام لازم برای ایجاد زمینه ذهنی آن است که محققان و نویسندگان و رسانهها درباره بیان ضرر و زیان اختلافات مذهبی در گذشته و این که تا چهاندازه خسارتبار بوده و هر بار سبب از میان رفتن نیرو و انرژی بخش مهمی از جهان اسلام شده، بدون آن که این اختلاف مشکلی را حل کرده و در بستهای را گشوده باشد، تحقیق کنند و کتاب بنویسند و خبر و گزارش تهیه کنند. به عبارت دیگر، بیان تجارب تلخ اختلافها میتواند راه را برای ساختن ذهنیتی در جهت بی فایده بودن تکرار آن مسائل هموار کند. البته گفتنی است که برخی از طوایف، دقیقا از این مسائل برای تعمیق و توسعه اختلافات استفاده کرده هر بار میکوشند تا با مرور بر آن تجربهها، دیگری را مقصر نشان داده و زمینه را برای خشمگین کردن طائفه مقابل فراهم سازند.
7ـ فاصله معرفتی میان دو طایفه مذهبی، دشواریهایی را در داشتن یک تصور شگفت از یکدیگر در اذهان آنان فراهم میسازد. راه حل این نیست که ما دو طایفه را از صحنه حذف کنیم تا وحدت فراهم شود، راه حل قرآنی (اصل تعارف میان اقوام و قبایل) آن است که این تفاوت را زمینه آشنایی آنان نسبت به یکدیگر قرار دهیم. به عبارت دیگر راه حل رفع این مشکل آن است که زمینههایی برای معرفت متقابل میان آنان فراهم آید. این زمینهها به خصوص با تأکید روی جنبههای مثبت دیندارانه از طرف هر یک نسبت به دیگری است تا تصور نکند گروه مقابل کافر هستند و اساسا توجهی به دین ندارند. این معرفت را میتوان با رفت و آمدهای وسائل مذهبی که به نوعی با هنر نیز ممزوج باشد شبیه فیلمهای تلویزیونی و سینمایی و یا پدیدههای هنری دیگر توسعه داد.
8ـ تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد که در دنیای اسلام، همگرایی با تأکید روی عرفان و معنویت بسیار سریع فراهم میآمده است. زمانی که دنیای اسلام علائق عرفانی گسترده داشت، توانسته بود نسلها و نژادها و طوایف مختلف را زیر سایه وحدتی فراگیر جای دهد و از آنان یک امت واحده که زبان یکدیگر را راحت میفهمیدند بسازد. تصوف منهای جنبههای منفی آن، به دلیل آموزههای معنوی و تأکیدی که روی جنبههای الهی موجود در انسان ـکه مهم ترین جنبههای مشترک انسانها محسوب میشودـ دارد میتوانست و میتواند زمینه این وحدت را در سرتاسر جهان اسلام فراهم کند. اگر در دستگاه تصوف اصلاحاتی صورت بگیرد و شکل حزبی آن که فرقه سازی است و خود اسباب مخالفت و معارضت است کنار گذاشته شده و تنها آموزههای اصلی آن در رواج معنویت به عنوان مهم ترین هدف دین مورد توجه قرار گیرد، میتوان امیدوار بود که به مقدار زیادی همگرایی و وحدت اسلامی مورد نظر فراهم آید. شاید همین امر سبب آن شد تا در مصر مسأله تقریب پذیرفته شده اما در سعودی که تفکر وهابی شدیدا ضد فلسفه و تصوف است نه.
9ـ در حال حاضر بحث عَوْلمه و جهانی شدن بحثی فراگیر است. این رویه به دنبال یکسان سازی در جهان از طریق تبلیغ ارزشهای اجتماعی و انسانی فراگیر است. مسلم این تجربهها به کار ما میآید. ما باید در مقابل آن، نظریه جهانی شدن اسلامی را مطرح کنیم. یعنی اکنون که فضایی در جهت جهانی شدن فراهم آمده، دقیقا آن را به سمت جهانی شدن اسلامی یا یک پارچه کردن جهان اسلام بکشانیم. طبعا برای این کار باید ارزشهای تعریف شده در اسلام را تا آنجا که بتواند تمامی جهان اسلام و طوایف درونی آن را پوشش دهد، تعریف کنیم و بشناسانیم و بر اساس آنها نوعی جهانی شدن اسلامی را تبلیغ کنیم. با این کار، هم در مقابل جهانی شدن به سبک غربیها ایستاده ایم و هم وحدت طوایف داخلی جهان اسلام را استوار کردهایم.
10ـ جلوگیری از کارهای افراطی و محکوم کردن اعمال غیر انسانی افرادی که جزو افراطیها هستند، یکی از کارهایی است که باید دنبال شود. در قدم نخست این اعمال که به نام دفاع از مذهب علیه دیگران خشونت به خرج داده میشود باید محکوم گردد.
به علاوه نباید برای آنها زمینه سازی صورت گیرد، یعنی از سوی افراد غیر مسؤول یا مسؤول مطالبی ابراز شود که نوعی پوشش مشروعیت گونه پنهانی برای آنها درست کند.
بر دولتهاست تا عملا در برابر این قبیل اعمال حساسیت خاص نشان بدهند و چنان که پیگیری جدی نکنند، عاملان آن اعمال تصور خواهند کرد اعمالشان مورد تأیید برخی از دولتهاست.
این برخورد سرد، مشکل دیگری را هم پدید خواهد آورد و آن این که جناح مقابل برای به کار گرفتن خشونت توجیه مشروعی به دست میآورد و بعد از آن است که یک دور غیر قابل انتها پدید خواهد آمد که آغاز و شروع کننده مشخص نخواهد بود.
در اینجا باید گفت، رفتارهای وحشیانهای که این روزها در عراق بر ضد شیعه به بهانههای مذهبی و سیاسی صورت میگیرد یا حرکتهای تروریستی که در پاکستان بر ضد شیعه صورت میگیرد، یکی از مهم ترین مسائلی است که باید از سوی دولتهای اسلامی محکوم شود. زیرا این قبیل مسائل در آینده فجایع دیگری را به دنبال خواهد داشت که در حال حاضر قابل پیش بینی نیست.
اما نکته دیگر آن است که این قبیل اقدامات، یک مشکل دیگر هم ایجاد خواهد کرد و آن این است که برای مثال، موضع جناح افراطی داخل شیعه را چندان استوار میکند که دیگر جایی برای سخن گفتن از وحدت در میان شیعه باقی نمیگذارد. افراطیها برای جناح میانه رو چنین استدلال میکنند با این قبیل اعمال چرا شما شعارهای وحدت گرایانه سر میدهید؟ طبیعی است که در میان طرفداران هر مذهب، این قبیل جناحبندیها وجود دارد و شروع این قبیل اعمال در یک سمت، موضع این جناح را در سمت مقابل تقویت میکند.
به علاوه این قبیل رفتارها اگر با سکوت برگزار شود، دامنه اش به کشورها و جوامع دیگر هم کشانده میشود. زیرا وقتی در جایی امکان تلافی نباشد، این اقدام در جای دیگری دنبال میشود.
11ـ نکته دیگر آن است که عالمان و اندیشمندانی که در تلاش برای وحدت میان مسلمانان هستند، میبایست از اظهار نظرهایی که سبب تحریک هم مذهبان آنان میشود جلوگیری کنند. در واقع آنان باید توجه داشته باشند که روی یک لبه باریک و در عین حال تیز حرکت میکنند. آنان باید مراعات احساسات مذهبی هر دو طرف را بکنند. هرگاه آنان، اظهاراتی بکنند که تحت عنوان اطلاح طلبی نوعی مخالفت با عقاید و باورهای پذیرفته شده داشته باشد، طبعا نقش آنان دیگر نقشی وحدت آفرین نیست. بسا این کارها لازم باشد اما نه از زبان کسی که دنبال وحدت است. این کار را باید علمای اصلاحطلب انجام دهند و تبعات آن را هم بپذیرند. اما کسی که طالب وحدت است، اگر در این زمینهها اظهار نظر کند، سبب برآشفتن هم مذهبان خود شده و آنان را نسبت به اهداف خود مشکوک میکند.
12ـ در جریان وحدت، میبایست هر چه بیشتر به دنبال مقاطعی از تاریخ گشت که بتواند نقطه اتکای هر دو طرف باشد. برای مثال، سیره نبوی باید با نهایت اهمیت در این چند جامعه شیعه دنبال شود. مسلما در طرح سیره نبوی (ص) امکان آن هست که بدون مسائل فرقهای به آن پرداخته شود و بر اسلامیت به طور کلی و تجربه اسلامی منهای آنچه که به مسائل مذهبی مربوط میشود تأکید صورت گیرد. ما هرچه قدر بتوانیم روی احیای اسلام از طریق آثار مشترک تلاش کنیم، هم دین را حفظ کرده ایم و هم از آثار ویرانگر فرقهگرایی پرهیز نمودهایم.
تحکیم وحدت اسلامى و پاسدارى از ارزش ها
وحدت اسلامى و همزیستى دینى و مسالمت آمیز مسلمانان یکى از اولویت هاى دینى است، زیرا در سایه و حدت مى توان از ارزشهاى اسلامى پاسدارى کرد. به این جهت باید هشیار بود که در پیش پاى وحدت و به احترام آن ارزش هاى اسلامى را قربانى نکنیم. تحریف حقایق و ارزش ها نه تنها موجب تحکیم و حدت اسلامى نمى شود، بلکه به اختلافات بیشتر دامن مى زند. بلى اگر امامان معصوم شیعه (علیهم السّلام) از ارزشهاى اسلامى دست مى کشیدند ، نه زندان مى رفتند و نه شهید مى شدند، شاید وحدت هم نیز به قیمت قربانى شدن ارزشها بهتر تحقق مى یافت. امّا اکنون که آنان چنین نکرده اند و مأموریت خود را به بهترین وجه ممکن در پاسدارى از ارزش هاى اسلامى به انجام رسانده اند، دیگر امروز تحریف ارزش ها به خاطر تحکیم وحدت سودى ندارد و بیشتر به اختلافات دامن مى زند ، زیرا از یک سو حامیان ارزش هاى اسلامى را براى دفاع و حمایت از ارزش ها بر مى انگیزاند.
واز سوى دیگر دوگانگى بین گفته هاى پیروان ائمه شیعه در تفسیر سیره آنان مخالفان را در مخالفتشان گستاخ تر مى کند. فزون بر این مبارزان با ارزش هاى اسلامى را در اهدافشان موفق تر مى نماید.
باید از این اصل غفلت نکرد که پاسدارى از ارزش ها اصل است، و وحدت و همزیستى مسالمت آمیز زمینه ساز این پاسدارى است. بلى، آن گاه که پایدارى بر ارزشى موجب از بین رفتن و حدت شود، و به دنبال آن ارزش هاى برترى پایمال گردد، باید از آن ارزش موقتاً صرف نظر کرد.
در هر صورت «فراخوانى مکرر امامان به شرکت در مراسم عبادى و مناسک دینى و تأکید بر جماعت و فریضه حج» را ـ بدون توجه به شرائطى که در امام جماعت از امامیه بودن، عادل بودن و... ـ حمل بر وحدت با اهل سنّت کردن تحریف احادیث امامان معصوم شیعه مى باشد.
در نظر همه مسلمانان مسلم است ، که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «سَتفترق اُمّتى ثَلاث و سبعین فرقة، واحدة منها ناجیة»;[1] پس از من امتم به 73 فرقه تقسیم مى شوند که تنها یک فرقه «فرقه ناجیه» است، مسلماًبین این فرقه ها در اصول و فروع اختلاف هایى وجود دارد که موجب تشکل این فرقه ها شده است.
امامان شیعه (اهل بیت پیامبر(علیهم السّلام)) که بیان کننده معارف فرقه ناجیه مى باشند، بیانگر همه احکام ومعارف اسلامى به گونه صحیح آن و متفاوت با فرقه هاى دیگرند. حمل فرمایشات آنان بر تأکید وتأیید فرق دیگر تحریف سیره آن بزرگواران وسعى در اطفاء چراغ هدایت است.
الف: نماز جماعت
شکى نیست که احادیثى که در باب «فضل الجماعة وتأکید استحبابها فى الفرائض» آمده، بیان فضیلت نماز جماعت است با شرائط آن که اختصاص به فرقه ناجیه دارد، ونمى توان به واسطه این احادیث مرز بین مذاهب را برداشت.
بلى احادیث دیگرى نیز در منابع حدیثى شیعه در باب «الصلاة خلف من لم یصل خلفه» آمده است که وظیفه شیعه را در حال تقیه (اعم از خوفى ومداراتى) بیان مى کند.
اختصاص این احادیث به نماز پشت سر نواصب وامویان و... نیز تحریف مراد احادیث است.
سرّ نماز خواندن حضرت امام حسن و امام حسین(علیه السّلام) پشت سر مروان و نماز امیرالمؤمنین(علیه السّلام) پشت سر خلفا را حدیث حضرت امام رضا(علیه السّلام) «لا تصل خلف أحد الاّ خلف رجلین أحدهما من تثق به وتدین بدینه وورعه وآخر تتقى سیفه وسوطه وشرّه وبوائقه وشنئته فصلّ خلفه على سبیل التقیة والمداراة» بیان مى کند، مسلماً آنان که از فرقه ناجیه نیستند وجزء فرق ضالّه مى باشند، که به مقتضاى حدیث متواتر بین شیعه وسنى در آتشند از کسانى نیستند که « نثق به و ندین بدینه وورعه».
ب: نماز جمعه وعیدین
اختلافات فراوانى که در چگونگى نماز جمعه ونماز عید فطر و قربان در احادیث أئمه شیعه(علیهم السّلام) وعمل عامّه وجود دارد، از قبیل دو قنوت در نماز جمعه، صلوات و درود بر معصومین در خطبه ها و نُه قنوت در نماز عیدین وادعیه خاصه در آن قنوت ها نشانه این است که احادیث نماز جمعه وعیدین هیچ ربطى به وحدت بین مذاهب ندارد، به همین جهت اکثر فقهاء شیعه وجوب نماز جمعه را مشروط به تحقق شرائط آن از قبیل بسط ید و... مى دانند وهر چند بر شرکت در نماز جمعه عامّه از روى تقیة تأکید دارند، امّا آن را مجزى نمى دانند.
ج: فریضه حج
با وجود اینکه حج یکى از مهمترین مظاهر وحدت امّت اسلامى است، که در آن همه مسلمانان از هر نژاد وملت ومذهبى باشند دور هم جمع مى شوند، تنها در اثبات ماه از روى تقیة مى توان از حاکم اهل سنّت پیروى کرد، عمده هماهنگى اعمال حج به واسطه هماهنگى احکام آن در مذاهب است.
در عین حال با وجود اینکه اهل سنّت تأخیر رمى جمره عقبه را در روز عید تا بعد از ظهر جایز نمى دانند و رمى جمرات را نیز در روز یازدهم و دوازدهم قبل از ظهر جایز نمى شمارند، امّا شیعه در این حکم از آنان پیروى نمى کند. مخالفت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السّلام) را با خلفا در انجام حج تمتع، اهل سنت نیز نقل کرده اند.
در صحیح بخارى و سنن نسائی و سنن دارمى آمده است که عثمان (نیز همچون عمر) از حج تمتع نهى کرده بود، چون دید امیرالمؤمنین على(علیه السّلام) به آن نهى وقعى ننهادند، به آن حضرت اعتراض کرد، که «أتفعلها و أنا أنهی عنها» آیا بجا مى آورى آن را که من نهى کرده ام؟ و أمیرالمؤمنین(علیه السّلام) جواب دادند: «ما کنت لأدع سنّة النّبىّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لقول أحد» من کسى نیستم که سنّت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را براى گفته احدى رها کنم.[2]
تحکیم وحدت با انکار حقایق تاریخى
متأسفانه تاریخ وقایع دردناکى را حکایت مى کند ، شهادت واسارت تمام خاندان پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) واقعیتى است که نمى توان آن را پنهان نمود، پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنگام رحلت تنها یک دختر ویک داماد وچهار نوه که آنان را فرزند خود مى خواند از خود باقى گذاشت. از این شش نفر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) وامیر المؤمنین(علیه السّلام) و امام حسن(علیه السّلام) و امام حسین(علیه السّلام) به بدترین وجه ممکن به شهادت رسیدند، زینب وام کلثوم (علیه السّلام) نوادگان پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اسارت رفتند. وپس از آنان نیز همه أئمه اهل بیت (علیهم السّلام) به شهادت رسیدند و عمر شریفشان را در زندان ها وتحت مراقبت هاى ویژه بامظلومیّت سپرى کردند. وتمامى این اسارتها و زندانها وشهادت هاى همه این بزرگواران نیز به وسیله حاکمان بوده است.
مسلّماً انکار این حقایق ونغمه الفت بین اهل بیت پیامبر(علیهم السّلام) وخلفا وحکام سرودن، نه تنها در تحکیم وحدت نمى تواند کارایى داشته باشد، بلکه بنیان وحدت را به باد مى دهد.
نمى توان بناى مقدس اتّحاد وهمبستگى را ـ که باید با مصالحى سنجیده شده بنا نمود تا هرچه محکم تر واستوارتر گردد ـ با سنگ نمک بنا کرد که با بارانى خراب وجمعى را به کام مرگ فرو برد.
نمى توان با انکار وجود فرقه ناجیه وحق دانستن همه فرق وتمسک به گروهى از روایات بدون آشنایى با سند، دلالت، وجه صدور آن ها و بدون توجه به سایر ادله و واقعیت هاى تاریخى وسیره أئمه(علیهم السّلام) این بنا را ساخت. باید با «مبانى اتحاد» آشنا شد، تا این بنارا بر بنیان مرصوص بنا نهاد. از این رو به طور اجمال به مبانى اتحاد مى پردازیم:
راه به سوى سعادت یکى است
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از آغاز که مردم را به اسلام دعوت کرد، این هشدار را داد:تنها یک فرقه رستگار است. هر چند شهادتین «لااله الاّ الله»، «محمد رسول الله» وسیله تشکّل امّت اسلامى و دستآویزى براى همبستگى واتّحاد است، امّا تنها یک فرقه رستگارند، تنها یک فرقه راه نجات را مى پیمایند، و همه فرقه هاى درون امّتى نمى توانند برحق باشند، چنانکه فرمود: «سَتفترق اُمّتى ثَلاث و سبعین فرقة، واحدة منها ناجیة و ثنتان و سبعون فی النّار; امّت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم مى شوند، یک فرقه اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند.»
این حدیث را سنّى و شیعه در منابع حدیثى، تاریخى وملل و نحل آورده و پیروان هر مذهبى خود را فرقه ناجیه مى دانند. امّا برخى ناآگاه یامغرض مى کوشند ـ بر خلاف دلالت حدیث ونظر همه فرق اسلامى ـ این هشدار مهمّ رسول خدا را نادیده گرفته، و با اهل نجات و رستگارى معرفى کردن تمام فرق اسلامى، زمینه تشتت آراء و به وجود آمدن فرقه هاى مختلف را فراهم ساخته، پیروان هر فرقه را در عقائدشان سست کرده، جامعه اسلامى را از تلاش براى دست یابى به اسلام راستین و پیروى از فرقه ناجیه وپرهیز از گمراهى و پیروى از فرقه هاى منحرف و حرکت به سوى اتّحاد و راه راست باز دارند.
اهمیّت پاسدارى از اتّحاد
اتّحاد و همبستگى جامعه اسلامى وزندگى مسالمت آمیز از اهمیّت برخوردار است; متجاوز از 100 آیه قرآن در نکوهش منافقان نازل گردیده و پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنان را مى شناخت، چنانکه در منابع حدیثى و رجالىِ شیعه و اهل سنّت مشهور است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نام منافقان را به خصوص به حذیفه تعلیم داد و از این رو، به او صاحب سرّ گفته مى شد. در صحیح بخارى این تعبیر براى حذیفه نقل شده است: «صاحب سرّ النّبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) الّذی لا یعلم أحد غیره; صاحب سرّ پیامبر آنچه هیچ کس غیر از او آن را نمى داند».[3] شاید بتوان گفت یکى از مهمترین اهداف این سماحت وبزرگوارى و خوددارى از معرفى این منافقان پیشگیرى از تنش در جامعه اسلامى وآسیب به اتحاد بوده است. این سیره پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را خاندان وى پس از او دنبال کردند، همانگونه که سکوت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مقابل منافقان نشانه تأیید آنان نبود، خوددارى خاندان وى از مقابله با انحرافات پس از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دلیل بر امضاء آن انحرافات نمى باشد.
از این رو همانگونه که قرآن و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نفاق ومنافقان را نکوهش مى فرمودند و در معرفى حق هیچ کوتاهى نمى فرمودند، خاندان وى نیز در شناساندن حق از باطل ومعرفى فرقه ناجیه از هیچ تلاشى دریغ نداشته اند. به بیانى دیگر، هیچ یک از دوهدف مقدس اسلامى (اتحاد، وپاسدارى از ارزش ها وحق) را فداى دیگرى نکرده، بلکه از هر یک براى تقویت دیگرى مدد مى طلبند.
راه شناخت فرقه رستگار
حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) براى نجات مردم از ابتداى دعوت به اسلام، فرقه رستگار را مشخص کرد، وبا فرموده اش:
«إنّما مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ...;[4] مثل اهل بیت من همچون کشتى نوح است، که هرکس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس از آن تخلف ورزید غرق گردید».
به امر الهى کشتى نجاتى را معرفى نمود. پس از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از 73 فرقه تنها فرقه اى که بر این کشتى سوار شوند، رهایى مى یابند.
منادیان همبستگى بین مسلمانان
شیعه وعلماى شیعه، که بر این کشتى سوار شده بودند، از آغاز به پیروى از ائمه اهل بیت(علیهم السّلام) جامعه را به اتّحاد و همبستگى فرامى خواندند وبا نقشه شوم و سنّت زشت طواغیت و فراعنه تاریخ ـ که سبب ایجاد اختلاف وتفرقه بود ـ مقابله و مبارزه مى کردند. مطالعه و بررسى منابع حدیثى و تاریخىِ شیعه، بر این سخن گواه گویایى است:
1. احادیث شیعه و همبستگى با سایر مسلمانان
احادیث فراوانى از ائمه(علیه السّلام) در توجیه به چگونگى معاشرت شیعه با اهل سنّت در کتب روایى شیعه آمده است که ما به ذکر نمونه اى بسنده مى کنیم.
شیخ حرّ عاملى در وسائل الشیعه بابى را تحت عنوان «باب وجوب عشرة الناس» به این موضوع اختصاص داده، مى فرماید:
«بَابُ وُجُوبِ عِشْرَةِ النَّاسِ حَتَّى الْعَامَّةِ بِأَدَاءِ الاَْمَانَةِ وَ إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ وَ الصِّدْقِ وَ اسْتِحْبَابِ عِیَادَةِ الْمَرْضَى وَ شُهُودِ الْجَنَائِزِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ الصَّلاةِ فِی الْمَسَاجِدِ;[5] باب واجب بودن زندگى مسالمت آمیز با مردم، حتّى اهل سنت; بدین صورت که امانت آنان را ادا کنید و به سود آنان شهادت دهید و به راستگویى با آنان پایبند باشید، مستحب است که مریض هاى آنان را عیادت، جنازه هاى آنان را تشییع، باهمسایگان رفتار نیکو و در مساجدحضور داشته باشید.»
در این باب احادیثى آمده که از آن جمله روایت زیر است:
راوى گوید: از امام(علیه السّلام) پرسیدم: سزاوار است رفتار ما میان خود و آنان که معاشرت داریم چگونه باشد؟ در حالى که: «لَیْسُوا عَلَى أَمْرِنَا; بر اعتقاد ما شیعیان نیستند». فرمود: ببینید، ائمه شما چگونه رفتار مى کنند، از آنها پیروى کنید، آنچه آنان انجام مى دهند انجام دهید. به خدا قسم آنان مریض هاى ایشان را عیادت مى کنند، جنازه هاى آنان را تشییع مى کنند وبه سود وزیان آنان (به حق) شهادت مى دهند وامانت هاى آنان را ادا مى کنند.[6]
از این حدیث وده ها حدیث دیگر استفاده مى شود که در رفتارهاى اجتماعى، هرگونه که با شیعیان معاشرت مى کنیم، باید با اهل سنّت نیز همانگونه معاشرت داشته باشیم.
2. علماى شیعه و همبستگى با سایر مسلمانان
کسى که رساله هاى عملیّه مراجع تقلید را ملاحظه کند، به خوبى مى یابد که علما و فقهاى شیعه، در مسائل مختلف، از طهارت و نجاست، احترام مال و جان، ارث، ازدواج، دیه و قصاص وسایر احکام میان شیعه وسنى فرقى قائل نیستند ومدرک این فتاواى ایشان، احادیثى است که درکتب فقه استدلالى به آن تمسّک کرده اند که به عنوان نمونه حدیثى را از جواهر الکلام; یکى از مشهورترین کتاب هاى فقه استدلالى شیعه نقل مى کنیم:
حمران بن اعین از امام باقر(علیه السّلام) نقل مى کند که در ضمن حدیث مفصّلى فرمود:
«اسلام آن چیزى است که همه فرقه هاى اسلامى بر آن اند، دینى است که درآن، خون ها محترم شمرده مى شود، قوانین ارث جارى مى گردد، ازدواج جایز است، مسلمانان بر نماز و زکات و روزه و حج اجتماع کرده اند. پس به آن از کفر خارج مى شوند و به ایمان نسبت داده مى شوند...
راوى پرسید: آیا براى مؤمن شیعه بر مسلمان ]که به ولایت ایمان ندارد، در این احکام و حدود و غیر آنها فضل وبرترى وجود دارد؟ فرمودند: این دو شیعه و سنى در این امور داراى یک حکم اند، لیکن براى مؤمن شیعه بر سایر مسلمانان، در اعمالشان و آن چه به وسیله آن به خدا تقرّب مى جویند برترى و فضیلت است».[7]
حتّى علماى شیعه براى ایجاد اتحاد میان مسلمانان، فتوا مى دهند که شیعیان، گاهى برخى از عباداتشان را مانند اهل سنّت به جا آورند. حضرت آیت الله العظمى خویى(رحمت الله علیه) در این باره مى فرماید:
«حکمت در تشریع این حکم، مدارا و هماهنگى و وحدت کلمه میان مسلمانان است و اینکه شیعه فرق خود را با اهل سنّت (در اهتمام به مسأله اتحاد) آشکار کنند و این ملاک و حکمت، امروز هم وجود دارد. پس مستحب است حضور در مساجد اهل سنّت و نماز خواندن با آنان براى اینکه (این سماحت شیعه) آشکار شود و میان مسلمانان اتّحاد کلمه به وجود آید».[8]
پی نوشت :
[1]. شیخ طوسى(ره) در الرسائل العشر، ص127، و محمد بن حسن بن مطهر الحلّى(ره) در ایضاح الفوائد، ج1، ص8 و شیخ حر عاملى(ره) در وسائل الشیعه، ج18، ص31، و علامه مجلسى(ره) در بحار الانوار، ج36، ص336، ح198 و حاکم نیشابورى در المستدرک، ج4، ص430، وابن حزم در المحلى، ج1، ص62 و ج11، ص103، و طبرانى در المعجم الکبیر، ج18، ص51، و هیثمى در مجمع الزوائد، ج1، ص430 ص448، ومتقى هندى در کنز العمال، ج1، ص209 ـ 212 و...
[2]. صحیح بخاری ج 2، ص 151، و سنن نسائی ج 5 ص 148 و سنن دارمی ج 2 ص 69.
[3]. صحیح بخارى، ج5، کتاب فضائل اصحاب النبى، باب51، مناقب عمّار و حذیفه رضى الله عنهما، ح253، 254، ص90ـ91.
[4]. المعجم الصغیر طبرانى، ج 2، ص 12، و المعجم الأوسط طبرانى، ج 6، ص 406، ح 5866، المستدرک حاکم نیشابورى، ج2، ص343، والمصنف ابن ابى شیبه، ج6، ص372، «عن على قال: إنّما مثلنا فی هذه الاُمّة کسفینة نوح...»، ومجمع الزوائد هیثمى، ج9 ص265 ح 14981.
[5]. وسائل الشیعه، ج8، ص398، باب 1، باب وجوب عشرة الناس حتى العامّة...
[6]. وسائل الشیعه، ج8، کتاب الحج، باب 1، از ابواب العشرة، ح3، ص399.
[7]. جواهر الکلام، شیخ محمد حسن النجفى، ج6، ص58.
[8]. التنقیح، ج4، ص319. و إنّما الحکمة فی تشریعها هی المداراة وتوحید الکلمة وإبراز المیزه بینهم و بین العامة، و علیه فهی تأتی فی أمثال زماننا أیضاً، فیستحب حضور مساجدهم و الصلاة معهم لیمتاز الشیعة بذلک عن غیرهم و تبیین عدم تعصبهم حتى تتحد کلمة المسلمین.
قرآن و وحدت آفرینى
جاى هیچ گونه تردیدى نیست که از جمله مهم ترین موضوعاتى که امروزه جهان اسلام با آن دست به گریبان است وحدت اسلامى است.
اگر ادعا کنیم حساس ترین مسئله اى که امامان شیعه در طول زندگانى، براى تحقق آن در عالم خارج براساس قرآن کریم و سنت نبوى اهتمام داشته اند، وحدت و یکپارچگى امت اسلامى در چارچوب کلى جهان اسلام است سخنى به گزاف نگفته ایم. هدف آن بزرگواران محافظت از عظمت و شکوه این موجودیت در برابر دشمنان و در کمین نشستگان اسلام بود. نیز در اندیشه تحقق بخشیدن به مصلحت برتر اسلام در ساختن امت و شکوفایى مثال زدنى آن در حرکتى شتابنده و روشن به سوى خداوند متعال بودند. شکى نیست که این شکوفایى جز در فضایى آکنده از دوستى و گفتار نیک و برخوردهاى سازنده قابلیت ظهور نمى یابد، جوى که در آن از کینه توزى و تعصبات کور و جدایى میان فرق و مذاهب و سازمان هاى خبرى نباشد و پدیده هاى جاهلیت زده اى که برون دادِ طبیعى اعمال هواپرستانه پاره اى از احکام گمراه و سلاطین ستمگر است که زمام امور مردم را غاصبانه در دست گرفته و در زمین خدا به مصداق قرآن دامنه ستم و تباهى را گسترش مى دهند به چشم نخورد.
انگیزه هاى وحدت اسلامى
1ـ وحدت اسلامى فراهم کننده قدرتى حقیقى است که مى تواند پس از خداوند متعال، تکیه گاه استوارى براى مسلمانان در رویارویى هاى فرهنگ ها و تمدن ها باشد; زیرا اگرچه مسلمانان از نیروى عظیم انسانى، امکانات مادى فراوان، موقعیت هاى استراتژیک مهم، روحیه معنوى بالا، و فرهنگ و دیدگاه اعتقادى و فکرى پیشرفته اى در نگرش به زندگى; برخوردار هستند، اما چنانچه میان این اجزا و عناصر پراکنده هماهنگى ایجاد نکند، این مجموعه عظیم، بیش از طعمه اى در چنگال دشمنان نخواهد بود.
2ـ وحدت اسلامى مى تواند زمینه هاى گسترده اى براى پژوهش و بحث و بررسى و اجتهاد و استنباط از منابع اسلامى فراهم آورد و بدین وسیله به رویارویى هاى فکرى فرهنگى و حل مشکلات انسانى که ثمره پیشرفت هاى مادى و تحولات علمى اجتماعى است مدد رساند روشن و بدیهى است که چنین امکان وسیعى براى تحقیقات و بررسى ها تنها در سایه آرامش و تفاهم و آزادى ابزار عقیده و ارج و احترام اندیشه و تلاش هاى دوستانه و برادرانه، به وقوع مى پیوندد.
3ـ وحدت اسلامى مى تواند زمینه هاى رشد و پیشرفت را در تمامى جنبه هاى مادى و معنوى فراهم کند.
زمینه هاى وحدت اسلامى
الف: ارائه دیدى کلى و عمومى راجع به نقش دین در زندگى و این که آیا دین تنها رابطه اى روحى و پیوندى قلبى میان انسان و خدا و اعمال عبادى و اصول اخلاقى است که انسان بدان پایبند باشد؟ یا حوزه تأثیرگذارى دین، گسترده تر و فراتر از دین، در برگیرنده تمامى جنبه هاى اجتماعى و اقتصادى و ادارى و سیاسى و ارتباطات انسانى در زندگى است.
ب: اتخاذ موضعى کلى در قبال حقوق بشر در اندیشه و عمل و اعمال عبادى مسلمانان و حقوق اجتماعى پیروان مذاهب اسلامى، بطورى که اولاً نتوان اتباع این و آن مذهب را از حقوق اساسى شان که همراه دیگر شهروندان مسلمان در لزوم برخوردارى از آنها مشترکند و صرفاً به خاطر انتساب به مذهبى خاص، محروم ساخت. و ثانیاً: مسأله انتساب به مذهب خاص، به امتیاز یا نقطه ضعفى به نفع یا ضرر اشخاص، تبدیل نگردد.
ج: داشتن دیدگاهى کلى در قبال دشمنان اصلى اسلام، چه در جنبه اعتقادى مانند جریان الحاد و اباحى گرى اخلاقى یا در جنبه هاى سیاسى همچون جریان کفر جهانى.
د: اختلافات مذهبى که باید با نگاهى کلى و روشن بدان نگریست تا بتوان بر خورد صحیحى با آنها صورت داد، چون وحدت را در این زمینه به معناى متحد کردن تمامى مذاهب در یک مذهب مشترک گرفتن، هیچ مفهوم صحیحى ندارد بلکه اصولاً در این زمینه نخست باید آراء پیروان مذاهب و آیین هاى عبادى و شخصى شان را محترم شمرد و آنگاه روش هاى تحقیق و بررسى و اسلوب هاى نقد و گفتگو را بدور از غرضورزى ها و شک و گمان ها متحد ساخت.
ح: هماهنگ کردن دیدگاهى کلى راجع به اساس ساختار حکومت اسلامى و نقش آن در زندگى سیاسى اجتماعى، بطورى که مانند عرصه دموکراسى در جهان معاصر، تناقضى میان اشکال مطروحه براى حکومت پیش نیاید.
وحدت اسلامى از دیدگاه قرآن
قرآن کریم موضوع وحدت و اختلاف را تفصیلاً مورد بحث و بررسى قرار داده است. از یک سو فرایند اختلاف را در تاریخ انسان همراه با علل و عوامل پیدایش و راهکار بر چیدن آن، مطرح ساخته و از سوى دیگر مسأله وحدت و یکپارچگى را در کنار اصول و راه هاى دستیابى به همبستگى، ارائه کرده است. همین طور، پدیده وحدت و اختلاف در جامعه اسلامى و خود راهکار ظهور اتحاد در بین مسلمانان، از نگاه قرآن دور نمانده است.
1ـ فرایند وحدت و اختلاف در تاریخ انسان از دیدگاه قرآن
در یک نگاه کلى این فرایند به دو شاخه اصلى تقسیم مى شود;الف: اختلاف و وحدت به مثابه پدیده اى انسانى؛ ب: اختلاف و وحدت در میان ادیان الهى
در مورد شاخه اول، قرآن کریم اساساً زندگى انسان را به سان جامعه اى بر شمرده که رفتارها و روابط همگون و یکسانى را در آغاز پى ریخته است «مردم، امتى یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آن کتاب ]خود[ را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند و جز کسانى که (کتاب) به آنان داده شد پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد ـ به خاطر ستم ]و حسدى [که میانشان بود، ]هیچ کس[ در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد...»
«و مردم جز یک ملت نبودند، پس اختلاف پیدا کردن و اگر وعده اى از جانب پروردگارت مقرر نگشته بود، قطعاً در آنچه بر سر آن با هم اختلاف مى کنند، میانشان داورى مى شد.»
قابل ذکر است که شرایط خاص حاکم بر زندگى انسان و محیط زندگى او، با توجه به میزان نیازها و خواسته هاى او، با پیدایش و استمرار وحدت، سازگارى تام داشته باشد. هر قدر بر وسعت دایره امکانات و توان انسان افزوده مى شود همان اندازه نیز از توان او بر نفوذ و تسلط او بر زمینه هاى جدید حیات اجتماعى که گاه با سایر عرصه ها در تناقض است، کاسته و در نتیجه امکان وصول به اتحاد را با دشوارى بیشترى روبرو مى کند. سطح فرهنگ و دانش بشرى نسبت به ابزارها و اسبابى که آفاق و مقاصد نوینى در جلوى چشم آدمیان مى گشاید در این زمینه بى تأثیر نیست. در آغازین مرحله زندگى انسان که فطرت خدادادى بر آدمى تسلط تام دارد و در شرایط مناسب، او را به جلوه هدایت مى کند، مى توان تصور کرد که پاره اى تجاوزات فردى ناشى از هوا و هوس گاه پیش آید اما خیلى زود پس از خاموشى آتش کینه، حسد، خسم و یا شهوت، به فطرت پاک خویش برگردد. قرآن در این باره از حادثه فرزندان آدم گفتگو مى کند. با پشت سر گذاشتن این مرحله و عبور از برهه زمانى مشخصى که جامعه انسانى در آن اثناء به تدریج شکل کامل ترى به خود مى گرفت و بر جمعیت نیازها و خواسته هایش مى افزود، دوران اختلاف آغاز گردید. آنچه در این زمینه استنباط مى توان کرد، آن که بشریت همواره در تمامى دوران هاى زندگى خویش، محکوم قانونى به نام قانون اختلاف بوده است.
«و اگر پروردگار تو مى خواست، قطعاً همه مردم را امت واحدى قرار مى داد در حالى که پیوسته در اختلافند مگر کسانى که پروردگار تو به آنان رحم کرده، و براى همین آنان را آفریده است.» بر این مبنا، باید گفت: اختلاف همچون واقعیتى خارجى، پیوسته در مراحل گوناگون تاریخى، حضور خود را حفظ کرده و خود معلول قانون دیگرى است که خداوند در زندگى انسانى حاکم کرده است. این قانون همان قانون امتحان و آزمایش است. چنین قانونى را باید تنها راه پرورش و تکامل امت ها و افراد صالح دانست که با اختیار و خواست خویش، على رغم روییدن خواست ها و پیدایش نیازها، در این مسیر گام نهاده اند، این دنیاى پرزرق و برق در عین حال، کوره امتحان آدمى و فرصت عمل براى دستیابى به کمال روحى و معنوى او نیز هست. «آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى شوند و مورد آزمایش قرار نمى گیرند؟» «همان (خدائى) که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکار ترید.»
حاصل اصلى پیدایش اختلاف در میان انسان، هوا و هوس اوست که خداوند آن را همچون نیروى جاذبه اى که در فرایند اراده و اختیار، با نیروى عقل و فطرت برابرى کند، قرار داده است. و در صورت هواپرستى آدمى و خرج از راه هدایت و عقلگرایى به دلیل تعدى هواپرستان بر مردم و مجموعه هستى و نیز به سبب تضاد مصالح افراد و رقابت هاى ناصحیح در رسیدن به جاه و مقام و قدرت و شهوت، پیدایش اختلاف امرى کاملاً طبیعى است. بر طبق آموزه هاى قرآن کریم، این نوع اختلاف، نخستین اختلافى بوده است که از بستر تاریخ انسان سر بر آورده و ملائک بنا به طبیعت آفرینش او، انتظار آن را داشته اند.
اختلافاتى که منشأ هوا و هوس داشت در فضایى پدیدار شد که زندگى انسان دگرگون گشته و در ضمن تحولى عمیق، پیچیدگى و ترکیب در آن پدید آمده بود. در نتیجه، آدمى دیگر با تکیه بر اندیشه و استعدادهاى خویش، به تنهایى نمى توانست بر مشکلات پیچیده و عمیقى که در زندگى با آنها روبرو مى شد فایق آید این تحول با ظهور تحولى دیگر یعنى نزول کتب آسمانى و بعثت پیامبران مقارن گشت. هدف آن بود که مردم به راه صلاح و هدایت رهنمون شوند و پیامبران به حق و عدالت درباره اختلاف ها و نزاع هاى آدمیان حکم دهند. گذشته از اینها قرآن کریم به قصد از میان بردن اسباب اختلاف و گشودن راه تکامل در پیش پاى یکایک افراد و جوامع انسانى و آگاه ساختن و پندآموزى به آدمیان دو سنت دیگر را پایه گذارى کرده است:
1ـ سنت مغفرت طلبى و توبه و بخشایش تا همیشه راه بازگشت آدمى از گناهان و اشتباه ها باز باشد.
2ـ سنت انتقام در دنیا براى افراد و گروه ها به هنگام شدت گرفتن انحراف ها و افزایش گناهان تا موجبات پندپذیرى نسل هاى آینده فراهم گردد.
واما در مورد شاخه دوم یعنى اختلاف وحدت در میان ادیان آسمانى، براساس نظرگاه قرآن کریم، وحدت و اتحاد باید بر پایه اصولى مشخص و با وسایل و ابزارهایى شناخته شده باشد که بطور اختصار به آن اشاره مى شود. در حقیقت تحقق وحدت در میان آدمیان منوط به وجود پاره اى وجوه مشترک است که نقطه آغازین وحدت قرار گیرد: الف: ایمان به خدا و وحى آسمانى و نبوت ها و روز رستاخیز ب: پذیرش عزت و کرامت انسان و احترام به او و آزادى عقیده و اندیشه و عمل وى.
بر این اساس هرگز نمى توان از اتحاد واقعى مؤمنان با کافران سخن گفت. بلى ممکن است گاه در اثر پاره اى ضرورت ها در کنار هم گردآیند و کشورى واحد، محل تجمع آنان قرار گیرد و صلح و آرامش در میان آنان برقرار گردد اما این اتحاد حقیقى نیست. شرک به خدا و انکار خدا، مانعى درونى و تناقضى اجتماعى بر سر راه اتحاد است.
شاخصه هاى وحدت میان ادیان الهى
قرآن کریم به موازات تلاش براى تصحیح انحرافات بنیادینى که دامن گیر پیروان اهل کتاب شده که در آیاتى چون (مائده/ 77 ـ 81 ; آل عمران/ 81، 187 ; بقره/ 78، 79، 85، 86، 174) به آن تصریح گردیده، چارچوبى را براى وحدت میان ادیان الهى در طول تاریخ مشخص نموده است تا رابطه اى روحى و روانى میان مسلمانان و پیروان آئین هاى دیگر محفوظ بماند. از طرفى زمینه لازم براى همزیستى اجتماعى و سیاسى را براى ادیان آسمانى فراهم سازد و از دیگر سو کلیه معتقدان به خدا روز رستاخیز را بر یک صف در مواجهه با بت پرستان و مشرکان و ملحدان قرار دهد. ابعاد و شاخصه هاى این چارچوب خاص عبارتند از:
1ـ ایمان به خداى یکتا و وحى آسمانى و روز بازپسین و کتاب ها و رسالت هاى پیامبران
2ـ تأکید بر وحدت پیامبران و پیام هاى آسمانى
همه پیامبران و پیام هاى آسمانى از یک منشأ سرچشمه گرفته اند. این منشأ خداوند متعال است. پیامبران هم موظف بوده اند پیام هاى الهى را به بشر ابلاغ کنند، در تربیت و اصلاح او بکوشند، به نیکى و هدایت و صلاحش رهنمون گردند و از بدى و فساد و گمراهى باز دارند.
3ـ دعوت همگانى
1ـ3. دعوت همگان به سوى اجراى احکام ثابت الهى مشترک در تورات و انجیل به قصد روشن ساختن میزان اتحاد و تقارب میان ادیان، به خصوص اینکه این شریعت ها مکمل همدیگر بوده اند آیات مربوط به وجوب روزه، چگونگى قصاص و پرهیز از رباخوارى نمونه اى از این دعوت هاست.
2ـ3. دعوت به مراجعه به تورات و انجیل به هنگام حل و فصل اختلافاتى که دامنگیر اهل کتاب مى شد و توجه به مواردى که میان تورات و انجیل و قرآن مشترک است.
3ـ3. دعوت مردم به مراجعه به دانشمندان اهل ذکر و معرفت از اهل کتاب با هدف تبیین حقایق اسلام.
4ـ3. دعوت به پذیرش آیین اسلام و اصول آن و حرمت نهادن به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و قایل شدن به اصل ابراهیمى براى اسلام و تأکید بر موقعیت ممتاز ابراهیم(علیه السلام) در آئین محمد(صلى الله علیه وآله) با توجه به اینکه ابراهیم پدر پیامبران بنى اسرائیل و فرستاده اى است که آئین هاى آسمانى به او منتهى مى گردد.
بر این پایه تأکید مى شود که نام «اسلام» از طرف ابراهیم(علیه السلام) است و او خود، مسلمان ]تسلیم محض خدا[ و حنیف است و یهودى و نصرانى نیست.
5ـ3. فراخوانى اهل کتاب بر پذیرش رسالت حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) به واسطه تأکید بر بشارت هایى که پیامبران و کتاب هاى آسمانى پیشین داشته است قرآن کریم بارها متذکر این حقیقت شده است. یکى از این موارد، در سوره اعراف و در سیاق گفتگو راجع به موسى است و مورد دیگر در سوره صف جاى دارد.
2ـ فرایند وحدت در جامعه اسلامى
این فرایند در سه رهیافت قابل بررسى است
1.اصولى که قرآن براى وحدت در جامعه اسلامى پایه ریزى کرده است; 2. ابزارهایى که قرآن به منظور تضمین بقاى این بنیان الهى، تحقق، پایدارى و مراقبت از آن به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و آدمیان معرفى کرده است; 3. پى آمدها و آثار تحقق وحدت در جامعه اسلامى.
اصول وحدت اسلامى
اصل اول: یکتاپرستى
این اصل در اشکال مختلف تصویر مى شود:
الف: صحنه اتحاد همگان از رهگذر چنگ زدن به ریسمان خداوند: «اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا آن گونه که حقّ پروا کردن از اوست پروا کنید، و نمیرید مگر در حالى که تسلیم ]فرمان او[ باشید. و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که دشمن یکدیگر بودید، پس میان دل هاى شما الفت انداخت و در سایه نعمت او با هم برادر شدید; و بر لب گودالى از آتش بودید، پس شما را از آن رهانید. این گونه، خدا آیات خود را براى شما بیان مى کند، باشد که هدایت یابید.»
ب: صحنه پدیدار شدن انس و الفت میان قلبها و همدلى بواسطه عامل غیبى: «و اگر بخواهند ]با پیشنهاد صلح [تو را فریب دهند، خدا براى تو بس است. اوست که تو را به یارى خود و به وسیله مؤمنان تأیید کرد. و میان دل هایشان الفت انداخت، که اگر همه آنچه در زمین است خرج مى کردى، نمى توانستى میان دل هایشان الفت برقرار کنى، ولى خدا میانشان الفت برقرار کرد. به راستى او عزّتمند و حکیم است.»
اصل دوم: پیروى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)
اهمیت مسأله برخاسته از مجموعه اى از عوامل و اصول اعتقادى و اخلاقى و مصالح سیاسى و اجتماعى است که به پاره اى از آن ها بصورت گذرا اشاره مى شود:
الف: حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مقام تبلیغ رسالت را بر عهده دارد و سخنان او ناشى از منشأ وحیانى است: «و از روى هوس سخن نمى گوید. این ]قرآن[ جز وحیى که به او مى شود نیست.» ، «هر کس اطاعت پیامبر کند، در حقیقت اطاعت خدا کرده است; و هر کس روى بگرداند، ]تو مسئول نیستى، و [تو را به عنوان نگهبان آنان نفرستاده ایم.»
ب: رسول کسى است که در عین دارا بودن مقام نبوت و تبلیغ، مسئولیت امامت جامعه را نیز بر عهده دارد.
معناى چنین سخنى آن است که اطاعت از رسول در واقع، از یک جنبه، نشانه پایبندى به حاکمیت سیاسى اسلامى و گویاى اهمیت نقشى است که قرآن و اسلام براى این حاکمیت در جامعه قایل است. «اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و از این پیامبر و کسانى از خودتان که متولّیان امر شما هستند فرمان برید; و اگر در چیزى با یکدیگر اختلاف پیدا کردید، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید که این بهتر و سرانجامش نیکوتر است. آیا نظر نیفکنده اى به کسانى که مى پندارند به آنچه به سوى تو و آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان آورده اند، ولى مى خواهند داورى میان خود را نزد طاغوت ببرند، در حالى که قطعاً فرمان یافته اند که به آن کفر بورزند؟ و شیطان مى خواهد آنان را به گمراهى دورى بیفکند...»
زمینه هاى اطاعت از «رسول» بسیار گسترده و متعدد است و مصالح اجتماعى عمومى، خواسته هاى فردى خاص، مسائل روزمره آنى و انواع موضوعات دائم و پایدار را در بر دارد. همچنین تأثیر طبع; نظرات و اجتهادات مختلف، رسوب هاى اعتقادى فکرى اخلاقى و فشارهاى اجتماعى و اقتصادى را در این پیروى و اطاعت، نباید از نظر دور داشت. یکى از مهم ترین آثار اطاعت از خدا و رسول، برچیده شدن نزاع و اختلاف و تحقق وحدت در میان مسلمانان است.«و خدا و پیامبرش را فرمان برید و با هم نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما از بین برود، و صبر کنید که خدا با صابران است.»
اصل سوم: حفظ روابط عاطفى میان رهبرى و مردم
یکى از پایه هاى مهم وحدت اسلامى، حفظ موقعیت ممتاز رهبرى دینى در جامعه است در این عرصه و حوزه قانونمند، وحدت اسلامى شکوفا مى شود. مبدل کردن حالت هاى خشک و بى روح، به پیوندهاى پرطراوت روحى و معنوى و عاطفى که دوستى و مودت و احساسات پاک انسانى در آن موج زند بر عهده رهبرى اسلامى است بدینسان رهبرى، نقش عظیمى را در حفظ و استمرار بقاى وحدت اسلامى ایفا مى کند. «پس به سبب رحمتى که از جانب خداست با آنان نرمخوى شده اى، و اگر درشتخوى و سنگدل بودى از گِرد تو پراکنده مى شدند. پس از آنان درگذر، و برایشان آمرزش بخواه، و در کار ]اداره جامعه [با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکّل کن، که خدا توکّل کنندگان را دوست مى دارد.» ، «همانا براى شما پیامبرى از خودتان آمده است که رنج بردن شما بر او دشوار است و بر هدایت شما حریص و نسبت به مؤمنان بسیار دلسوز و مهربان است.»
اصل چهارم: اخوّت دینى
اخوت دینى از دیدگاه قرآن، زمینه شکوفایى وحدت اسلامى است و به آن نمود اجتماعى و ارزش انسانى مى بخشد وحدت میان اشیاء، نیازمند چارچوبى واحد است که آنها را در کنار هم گرد آورد. خون، نژاد، زبان، ملیت، جغرافیا، زمین، خاک، مصالح و منافع، ارزش ها و آرمان هاى انسانى، دیدگاه قرآن در این زمینه ها، همه بر این مبنا استوار است که بشریت از اصلى واحد برخوردار است. «اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بى تردید گرامى ترینِ شما نزد خدا با تقواترینِ شماست. به یقین، خدا دانا و آگاه است.» ، «جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان سازش دهید و از خدا پروا بدارید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید.»
اصل پنجم: موازین اخلاقى
محتواى کلى تعالیم اسلامى، محتوایى اخلاقى است، فلسفه قیام رسول اکرم به تتمیم مکارم اخلاق تفسیر شده است موازین اخلاقى داراى شاخصه هایى چون وفادارى در عهد و پیمان ، اجراى عدالت ، ترویج فضیلت ها و...است که هر یک در سنگ بناى خیمه وحدت اسلامى سهم قابل توجهى دارند:
ابزارهاى تحقق وحدت اسلامى
مجموعه ابزارهایى که قرآن کریم در مقام تحقق بخشیدن به وحدت و وفاق عمومى در میان آحاد جامعه انسانى و اسلامى از آن سخن گفته اختصارً به شرح زیر است:
دعوت و تبلیغ با شیوه حکمت و موعظه حسنه ; صلح و آشتى و تلاش هاى خیرخواهانه ; گذشت و بخشایش; ایستادگى در برابر دشمنى و تجاوز ; تکیه بر علم و دانش در مواجهه با حوادث.
امید است در سایه دستورهاى سازنده دین اسلام و رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب جلوه هاى حقیقى اتحاد و همبستگى آحاد در جامعه را شاهد باشیم.
پی نوشتها:
1. «و هنگامى که ]از نزد تو [برمى گردد، مى کوشد که در زمین فساد کند و کشت و نسل را نابود سازد، و خدا فساد را دوست نمى دارد.»(بقره/ 205)
2.بقره/ 213.
3.یونس/ 19.
4.مائده/ 27 ـ 30.
5.(هود/ 118 و 119)
6. عنکبوت/ 2.
7.ملک/ 2.
8.« و ]یاد کن[ وقتى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینى قرار خواهم داد. گفتند: آیا در آن کسى را قرار مى دهى که در آن فساد کند و خون ها بریزد، در حالى که ما همراه با ستایش تو، تو را تسبیح مى کنیم و به تقدیس تو مى پردازیم؟ گفت: البته من چیزى مى دانم که شما نمى دانید.»(بقره/ 30)
9.بقره/ 213، آل عمران/ 19، نحل/ 63 و 64، شورى/ 7 و 8.
10.نساء/ 17; آل عمران/ 135
11.«پس او را تکذیب کردند; آن گاه وى را با کسانى که در کشتى همراه او بودند نجات دادیم، و آنان را جانشین ]دیگران[ ساختیم، و کسانى را که نشانه هاى ما را تکذیب کردند غرق نمودیم. پس بنگر که فرجام هشدار داده شدگان چگونه بود.» (یونس/ 73)، (هود/ 101 و 102)
12. «بى تردید، خدا این ]گناه [را که به او شرک ورزیده شود نمى آمرزد، و جز آن را براى هر که بخواهد مى آمرزد. و هر کس به خداشرک ورزد، افترا و گناهى بزرگ مرتکب شده است.»(نساء/ 48)، (ممتحنه/ 4; توبه/ 23; حج/ 39 و 40)
13.به علت طولانى شدن مقاله، از ذکر آیات و ترجمه آنها خوددارى شده و فقط به شماره سوره و آیه اکتفا مى شود. 14 . قرآن کریم، ر.ک به آیاتى که آنها با «لقد ارسلنا رسلنا» و مانند آن شروع شده است.
15.مائده/ 45 و نساء/ 161.
16.آل عمران/ 93 ; مائده/ 43، 44، 47 و 48.
17. «و بى گمان، مردم «ایکه» (قوم شعیب) ستمکار بودند.»(حج/ 78)، (آل عمران/ 65 ـ 67)
18.اعراف/ 156 ـ 159.
19.صف/ 6.
20.آل عمران/ 102 و 103.
21.نجم/ 3 و 4.
22.نساء/ 80.
23.نساء/ 59 ـ 65 ; نور /54-47.
24.انفال/46
25.آل عمران/ 159.
26.توبه/ 128. و نیز اعراف/ 199; نساء/ 64; نور/ 62.
27.حجرات/ 13
28.حجرات/ 10.
29.انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.
30.نحل/ 90 ـ 94 ; انعام/ 152 و 153.
31.نساء/ 58 و 135.
32.مائده/ 48 ; انبیاء/ 73.
33.نحل/ 125 ; فصلت/ 34 ; اسراء/ 53.
34.انفال/ 1; نساء/ 35 و 128 ; حجرات/ 9 و 10.
35.شورى/ 40 ـ 43. و نیز بقره/ 237.
36.حج/ 39 و 40 ; بقره/ 190 ـ 194.
37.حجرات/ 6 و 12 ; اسراء/ 36 ; نحل/ 43.
منبع:پایگاه اطلاعرسانی مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم
وحدت، شاهکار رسالت محمدی و مهدوی
آدمی، فطرتاً کمالجوست و از عیب، نقص، پستی و زشتی، گریزان؛ از این رو در پی یافتن کمال مطلق و متصل شدن به منبع قدرت مطلق، علم مطلق و زیبایی مطلق است./> او میداند که به جز خدای متعال، همه موجودات ـ به حسب مراتب و درجات ـ از نقصی نسبی برخوردارند؛ بدین جهت، جان آدمی در فرار از این نقصانها، آرامش خود را تنها در نام و یاد خدا باز مییابد که: «ألا بِذِکِر الله تَطْمَئِنُّ القُلوب». اما دریغ و صد دریغ که هم از یاد و خاطرش، غافل و هم در عبادتش، کامل؛ پس نه به لقایش، واصل و نه طمأنینة قلبش، حاصل.
آوار شهوات و حجاب کثرات، آدمی را از قبله فطرت خویش غافل ساخت و تلبیس ابلیس و تزیین این حطام ناچیز، یاد حضرت دوست را در دل وی میراند و از یکتاپرستی باز داشت.
ربّ رحیم ـ عزّ اسمه ـ که ضلالت عباد را بر نمیتافت، خُلَّص احبّاء و کُمّل اولیای خود را برگزید و به سوی مردمان، گسیل داشت تا طومار توحید را که در پگاه اَلَست با مرکب فطرت و مُهر «بلی» ممهور ساخته بودند، از آنان مطالبه کنند؛ خِرَدهای ایشان، این رسولان درونی، را بر آشوبند؛ شامه جانشان را با رایحة روحنواز جان جانان معطر سازند؛ مرغ دلشان را در بهر بیکران لاهوت به پرواز در آرند؛ کاه وجودشان را در حوزة مغناطیس کهربای کبریایی در اندازند و این جویندگان وصل را به اصل خویش رهنمون گردند.
در مقطع غیبت و دورة خدا گریزیهای مدرن و خدا ستیزیهای پَسامدرن آخرالزمان، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، آن ذخیرة الهی و اَبَرمرد آسمانی، گلبانگ یکتاپرستی را در زیر این گنبد مینا فریاد خواهد کرد و درفش توحید، چونان آذرخش، بر سر طواغیت خدا ستیز فرو خواهد آمد. آنگاه که زمین از لوث وجود دین ستیزان تطهیر شد، آن علم منصوب، و علم مصبوب با سیره خویش و رفتار و گفتارش، اسرار کتب آسمانی و پیام وحی الهی را برای تفقه جویان تفسیر خواهد کرد. آن محمد(صلی الله علیه و آله) با بعثتش، قرآن را برای بشریت به ارمغان آورد و این م ح م د (عجل الله تعالی الفرجه الشریف) اهداف قرآن را در جامعه بشری محقق خواهد ساخت تا مردم را به آن هدف عالی برساند.
میم وحاء و میم و دال آمد برون در کف او ذوالفقاری آبگون
دعوت او دعوت پیغمبری صولت او ذوالفقاری حیدری
غیبت او آمده عین حضور در بطونش جلوهگر نور ظهور
حیدر صفدر، امیرالمؤمنین گفت اندر خطبه با اهل یقین
کأولّ ما جز محمد(صلی الله علیه و آله) نیست کس و آخر ما هم محمد(صلی الله علیه و آله) دان و بس
مهدویت، عامل اتحاد
وحدت و یکپارچگی مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق کلمه میان ایشان، بلکه ضرورت توحیدِ کلمه بر محور کلمه توحید برای همه خداپرستان و موحّدان روی زمین، از تعالیم و آموزههای اساسی آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنی است. بر همین اساس، قرآن کریم یکی از عمدهترین و سازندهترین اهداف رسالت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را تألیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جای خصومت و دشمنی بیان میدارد؛ به گونهای که اگر کسی در تاریخ به دیده عبرت بنگرد، این اتفاق را از شاهکارهای رسالت محمدی(صلی الله علیه و آله) مییابد.
بعد از رحلت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) اوصیای معصوم او کوشیدند تا آن وحدت و یکپارچگی را حفظ کنند و به همین جهت، از حقوق شخصی خود چشم پوشیدند و نه تنها همواره از دامن زدن به آتش خصومت بین مسلمانان بر کنار بودند، بلکه دیگران را به اتحاد و تفاهم فرا میخواندند.
در روزگار ما نیز، طرح اندیشه وحدت جهان اسلام، یکی از دغدغههای اساسی حضرت امام(قدس سره الشریف) بود که در طول دوران فعالیت اجتماعی ـ سیاسی خود، چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب، لحظهای از آن غفلت نورزید. وفاداری صادقانه امام به موضوع وحدت، نه تنها او را به برجسته ترین شخصیت انقلابی جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه جایگاه رفیعی در میان فرقههای اسلامی به ایشان بخشید.
حضرت امام، تعلیم و تربیت را زیر بنای حرکت سیاسی دانسته و اولین وظیفه مردم و مسئولان را تبلیغ، تعلیم و تربیت بیان میکرد و در این زمینه میفرمود: «وظیفه ما این است که از حالا برای پایهریزی یک دولت حقه اسلامی کوشش کنیم؛ تبلیغ کنیم؛ تعلیمات بدهیم؛ همفکر بسازیم؛ یک موج تبلیغاتی و فکری بوجود آوریم تا یک جریان اجتماعی پدید آید. جریان برادری، اتحاد و به وحدت رسیدن»؛ چرا که «انما المومنون اخوة؛ جز این نیست که مردم با ایمان با یکدیگر برادرند» و «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛1 تحقیقاً کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند، خداوند بخشاینده، آنان را (در میان مردم) محبوب قرار میدهد».
در حدیثی معروف از ابو بصیر آمده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «المُؤمنُ أخُو المومن کَالجَسد الواحدِ إن أشتَکی شیئاً مِنهُ وُجِدَ اَلَمُ ذلک فی سائِر جَسده؛2 مؤمن، برادر مؤمن و مانند اعضای جسد واحد است. اگر عضوی ناله کند، درد آن عضو را در سایر اعضای جسدش در مییابد».
ارواح مؤمنین از یک حقیقت و متصل به روح خداوند هستند و اعتقاد به منجی، به زیبایی، این ارواح و اجساد را به هم مرتبط و در نهایت به خدا متصل میکند. این اتحاد، عالیترین و با ارزشترین نوع اتحاد است؛ زیرا اختیاری بوده و ناشی از انجذاب ارواح رشد یافته به یکدیگر میباشد.
مسألة مهدیت در اسلام ـ و بالأخص در تشیع ـ یک فلسفة بزرگ اجتماعی است، که در شعاع زندگی یک قوم، ملت و یا یک منطقه و نژاد نیست؛ بلکه در شعاع زندگی بشریت است. این طور نیست که موعود اسلام، فقط شیعه یا مسلمانان جهان را نجات میدهد؛ بلکه او با ظهور و قیام خویش، اوضاع زندگی بشر را در عالم، دگرگون خواهد کرد، در جهت صلاح و سعادت بشر، تغییر ایجاد خواهد داد و البته این جز در سایه وحدت و یکدلی مردم متحقق نخواهد گردید.
پی نوشت ها :
*. دانش پژوه مرکز تخصصی مهدویت.
1. مریم/96.
2. اصول کافی.
3. سوره آلعمران/103.
منبع:: نشریه امان ،شماره 28 ،اسفندماه 1389
وحدت در سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) ، وحدت امت اسلامی را ازراهبردهای بنیادین اقتدارامت اسلامی درتمام زمانها ومکانها دانسته است وبرای برپایی وتحقق بخشیدن آن، تلاشهای فراوانی نمودهاند بهگونهای که اقتدار وعزت جامعه نو پای اسلامی در عصر رسالت، برآیند وحدت وراهکارهای ارایه شده ازسوی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. علاوه بر گفتارهای آن حضرت پیرامون ضرورت، اهمیت وفواید وحدت، از سیره سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، بهدست میآید که آن حضرت بنیانگذار وحدت امت اسلامی درجامعه عربی آن زمان بوده است.
امام علی (علیه السلام) میفرمایند:
«پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شکافهای اجتماعی را به وحدت، اصلاح وفاصلهها را به هم پیوند داد.»[1] اقبال لاهوری نیز میگوید:
نقش نو، برصفحه هستی کشید
امتی گیتی گشایی آفرید
امتی از ماسوا بیگانه ئی
بر چراغ مصطفی پروانه ئی
امتی ازگرمیحق سینه تاب
ذرّهاش شمع حریم آفتاب
کائنات از طیف او رنگین شده
کعبهها، بت خانههای چین شده
مرسلان و انبیاء آبای او
اکرم[2] او نزد حق اتقای او
کل مؤمن، اخوة اندر دلش
حرّیت سرمایه آب وگلش [3]
پیامراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) اسوه کامل درتمامیابعادزندگی میباشد، طبیعی است که الگو قراردادن سیره آن حضرت، برای مسلمانان امروز نیز، کارآمدترین راهکارها را برای تحقق وحدت اسلامی، ارایه مینماید.
مقصود از وحدت
مراد از وحدت امت اسلامیاین است که مسلمانان در کنار حفظ مذاهب خود شان بر محور مشترکات دینی مثل توحید، قرآن، پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و سنت وسیره نبوی در برابر خطراتی که اصل اسلام وجامعه مسلمانان را تهدید میکند، همبستگی وهمدلی داشته باشند واز اختلافهای گوناگون مذهبی، سیاسی، نژادی، زبانی و... که موجب وهن وسستی امت اسلامیمیشود، دوری کنند.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای برپایی وحدت امت اسلامیراهبردهای گوناگونی داشته است که این مسئله درسیره آن حضرت به خوبی تجلّی یافته است که اینک به اختصار به بیان برخی آنها پرداخته میشود:
وحدت ملّی ودینی درسیره نبوی
وجود مسلمانان مدینه، فصل جدیدی در زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گشود ؛ حضرت با ورودش به مدینه، راهکارهای اساسی برای عزت واقتدار مسلمانان در پیش گرفت، پیمان نامهها وعقد قراردادهای اخوت وبرادری بین گروههای مختلف آن زمان، به امضاء رسانیده ومنعقد کرد که این مسئله میتواند از بارزترین راهبردهای وحدت اسلامیدر جامعه آن زمان باشد.
راهکارهای سیاسی- فرهنگی وحدت
الف ـ پیمان نامه عمومی درمدینه
درآغازورودپیامبر به مدینه، میان مسلمانان ویهودیان، تفاهم نسبی وجودداشت؛زیرا هر دو خداپرست وبت شکن بودند وجامعه یهودیان تصور میکردند که باتقویت اسلام ازحملات مسیحیان روم، در امان خواهند ماند. وانگهی میان آنها و اوسیان وخزرجیان بستگیها وپیمانهای دیرینه نیز وجود داشت. روی این جهات، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قراردادی دایربروحدت مهاجر وانصار نوشت ویهودیان مدینه (اوس وخزرج ) نیز آن را امضاءکردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آیین وثروت آنها را طی شرایطی محترم شمرد که متن کامل آن را سیره نویسان ضبط کردهاند.[4] از آنجا که این قرارداد یک سند تاریخی زنده است و حاکی است که چگونه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آنان احترام میگذاشته و با این پیمان توانستند یک جبهه متحد در برابر دشمنان به وجود آورند، نقاط حساس این سند را ذکرمیکنیم. البته در مفاد قرارداد به روشنی قید شده است که مسلمانان امت واحدهای جدا از مردم دیگر هستند (انهم امة واحدة من دون الناس) وارتباط بین مسلمانان وکافران نیست ونباید بین مسلمانان دوری باشد.
1ـ مسلمانان در برابر ظلم وتجاوز با هم متحد خواهند بود.
2 ـ امضاء کنندگان پیمان، ملت واحد را تشکیل میدهند، مهاجران قریش به رسم سابق خویش قبل از اسلام در پرداختن خونبها باقی هستند، اگر فردی از آنها کسی را کشت، یا فردی از آنها اسیر گردید، باید به کمک هم خونبهای اورا بپردازند واسیر خود را بخرند.
3 ـ هیچ مؤمنی بدون اشاره سایر مؤمنان در جهاد فی سبیل الله صلح نمیکند وصلح جز برای همگان اجرا نخواهد شد.
4 ـ تمامی گروهها (که به جنگ مشغولاند)به ترتیب وارد جنگ خواهند شد وجنگیدن به یک گروه (دو مرتبه پشت سر هم) تحمیل نخواهد شد.
5 ـ «ذمة الله» نسبت به همه افراد یکسان است.
6 ـ اگر اختلافی بین مسلمین بروز کرد، مرجع حل آن خدا ورسول خواهند بود.
7 ـ مسلمین، فرد مقروض ومدیونی را که دین او سنگین است، رها نخواهند ساخت، بلکه اورا کمک میکنند.
8 ـ هیچ فرد با ایمانی حق ندارد، مؤمنی را برای خاطر کشتن کافری بکشد وهرگز نباید کافری را بر ضد مسلمانی یاری کند.
9 ـ پیمان وعهد خدا با تمام مسلمانان یکی است، از این نظر پستترین آنها میتواند تعهداتی در برابر کفار بهذمه بگیرد.
10 ـ مسلمانان دوستان وپشتیبان یکدیگرند.
11 ـ هر فردی ازیهودیان ازما پیروی کند واسلام بیاورد، از کمک ویاری ما برخوردار خواهد بود وتفاوتی میان او ومسلمان دیگر نخواهد بود وکسی حق ندارد اورا ستم کند ویا دیگری را بر ضد او تحریک کرده ودشمن اورا یاری نماید.
12 ـ در عقد پیمان صلح باید مسلمانان متحد شوند وهیچ مسلمانی بدون جلب نظر مسلمان دیگر جز بر عدالت ومساوات نمیتواند صلح برقرار کند.
در بخش دیگری از این پیمان نامه تاریخی که حاکی از روح وحدت طلبی میان مسلمانان است، چنین آمده است:
1ـ هیچ کس حق ندارد بدون اجازه «محمد » از این اتحادیه بیرون برود.
2ـ خون هر مجروحی ( تا چه رسد به مقتول ) از این افراد، محترم است وهر کس خون کسی را بریزد، قصاص دامنگیر او شده وسرانجام خود و اهل بیت خود را هلاک کرده است مگر اینکه قاتل ستمدیده باشد.
3ـ در جنگهایی که یهودیان ومسلمانان دوشادوش هم میجنگند، هزینه هر کدام برعهده خود آنها است وهر کس که با متحدان این پیمان بجنگد باید متحدانه با او جنگید.
4ـ مناسبات هم پیمان بر اساس نیکی وخوبی است وباید از بدی دور باشند.
5ـ هیچ کس نباید در حق هم پیمان خود ستم کند، در چنین صورت باید ستمدیده را یاری کرد.
6 ـ داخل «یثرب» برای امضاء کنندگان این پیمان منطقه حرم اعلام میگردد.
7ـ جان همسایگان کسانی که پناه داده شدهاند، بسان جان مااست، نباید به او ضرر رسانید.
9 ـ مسلمانان ویهودیان امت واحدهاند ومانندیک ملت در مدینه زندگی خواهند کرد وهر یک دین خودرا دارند.
باتوجه به مفاد پیماننامه به دست میآیدکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ایجاد احساسات مشترک ملی ودینی، تلاش فراوان نمودهاند و به شهادت تاریخ موفقیتهای قابل توجهی نیز به دست آورده است که یکی از راهکارهای اساسی درجهت تحقق وحدت امت اسلامیدر آن عصر وزمان مطرح بوده است وامروزه نیز تحریک احساسات مشترک ملی ودینی نقش بسزایی دربسیج عمومیتودهها وایجاد همبستگی وهمدلی دارد.
ب ـ پیمان نامه برادری در مدینه
از آن جایی که مهاجر وانصار پرورش یافته دو محیط مختلف بودند، در طرز تفکر ومعاشرت، فاصله زیادی با هم داشتند ؛اوسیان و خزرجیان که جمعیت انصار را تشکیل میدادند، صدوبیست سال باهم جنگ کرده و دشمنان خونی همدیگر بودند وبا این اختلافات ادامه حیات دینی وسیاسی مسلمانان به هیچ وجه امکان پذیر نبود، ولی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تمام این مشکلات را با یاری خداوند، خردمندانه حل نمود، حضرت از طرف خدا مأمور شد که مهاجر وانصار را با یکدیگر برادر کنند؛ روزی در یک انجمن عمومیرو به هواداران خود کرده وفرمود:«تأخّوا فی الله اخوین اخوین؛ دو تا دوتا با یکدیگر برادردینی شوید.»[5]طبق بیان سیره ابن اسحاق، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میان یارانش (از مهاجرین وانصار)پیمان برادری میبندد تا دوتن دو تن در راه خدا برادر میشوند. آنگاه دست علی بن ابیطالب (علیه السلام) را گرفته، میگوید: این برادر من است.بدینسان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) که سرور پیامبران وامام پرهیزکاران وفرستاده پروردگار عالمیان است ودر میان بندگان خدا همتا وهمانندی ندارد، با علی بن ابیطالب (ع)برادر میشود. حمزه پسر عبدالمطلب که شیر خدا وشیر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و عموی او است، با زید بن حارثه که آزاد شده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، برادر میشود چنانکه حمزه در جنگ احد وقتی کارزار آغاز میکند، وصیت میکند که اگر کشته شد، زید بن حارثه میراثدار وی خواهد بود. جعفر بن ابیطالب ملقب به ذوالجناحین ((پرنده بهشت)) با معاذ بن جبل که از قبیله بنی سلمه است، برادر میشود. ابوبکر پسر ابی قحافه با خارجة بن زهیر از قبیله بلحارث بن خزرج برادر میشود. عمر بن خطاب با عتبان بن مالک از قبیله بنی سالم بن عوف برادر میشود. ابو عبیده جرّاح که عامر بن عبدالله نام دارد با سعد بن معاذ از قبیله عبدالاشهل برادر میشود. زبیر بن عوّام با سلمه بن سلامة از قبیله بلحارث بن خزرج یا بهروایتی با عبدالله بن مسعود هم پیمان بنی زهره برادر میشود.طلحه بن عبیدالله با کعب بن مالک از قبیله سلمه، سعد بن زید بن عمر با اُبیّ بن کعب از قبیله بنی النجار، مصعب بن عمیر بنهاشم با ابو ایوب انصاری (خالدبنزید) ازقبیله بنی النجار، ابو حذیفه پسر عتبه بن ربیعه با عباد بن بشر از قبیله عبد الاشهل، عمار بن یاسر (هم پیمان بنی مخزوم) باحذیفه بن الیمان از قبیله عبدعیس وهم پیمان قبیله عبدالاشهل، ابوذر(که همان بُریربن جناده یا جُندَب بن جُناده غفاری باشد )با منذربن عمرو از قبیله بنی ساعده، حاطب بن ابی بَلتَعه(هم پیمان بنی اسد)با عُوَیم بن ساعده از قبیله عمرو بن عوف، سلمان فارسی با ابودرداء(عویمر بن ثعلبه) ازقبیله بلحارث بن خزرج، بلال (آزاد شده ابوبکر ومؤذن پیامبر«ص») با ابورُوَیحه عبدالله بن عبد الرحمن خثعمیبرادر میشوند.[6]
این پیمان برای یاران پیامبر چنان عزیز است که بعدها وقتی عمر بن خطاب دیوان حقوق مجاهدان را تدوین میکند وبلال میخواهد به شام رفته و جهاد کند، عمر ازاومیپرسد حقوقت را ای بلال به که میسپاری ؟ میگوید: به ابو رویحه، من هرگز از او جدا نخواهم گشت ! به احترام وبه سپاس آن پیمان برادری که رسول خدا میان آن دوبسته است...[7]
برخی اندیشمندان میگویند:« کار این مساوات وبرادری بدانجا کشید که هر مسلمانی برادر مسلمان خود را برخویشتن مقدم میداشت.چنانکه نوشتهاند، روز تقسیم غنیمتهای جنگی بنی نضیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به انصار گفت اگر مایل باشید مهاجران را در غنیمت شریک کنید واگر نه همه از آن شما باشد. انصار گفتند مانه تنها غنیمتها را یکجا به برادران مهاجر خود میبخشیم بلکه آنان را در مالها وخانههای خود شریک میکنیم.[8]
پیامبر با طرح اخوت وبرادری توانست وحدت اسلامیرا تحقق بخشد ومسلمانان را ازخطرات تهدیدکننده، حفظ نمایندکه سیصد نفرازمهاجروانصاررا بایکدیگر، برادرنمود و رو به مسلمانان میکرد و میگفت: فلانی! توبرادر فلانی هستی.
سلیمان قندوزی میگوید: امام علی بعدازهمه باپیامبر عقد اخوت بست. آن حضرت به پیامبر عرض میکند که اصحاب خودرا بایگدیگربرادرکردیدولی عقد اخوت میان من ودیگری برقرار نکردید. پیامبر درجواب فرمود: بهخدایی (که مرابرای هدایت مردم مبعوث فرموده) سوگند: به این علت کار برادری تورا عقب انداختم که میخواستم درپایان با توبرادر شوم؛ تونسبت به من مانندهارونی نسبت به موسی، جز این که پس ازمن پیامبری نیست. توبرادر ووارث من هستی.[9]
ج ـ ایجاد وحدت دینی
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تحقق بخشیدن وحدت امت اسلامیدر سخنانش پس از فتح مکه درمسجد الحرام میگوید:«المسلم اخو مسلم والمسلمون هم ید واحدة علی من سواهم تتکافوا دمائهم یسعی بذنبهم ادناهم.» [10]
امام صادق(ع)نیزاین قضیه راشرح داده است: «مسلمان برادر مسلمان است، به اوستم نمیکندواوراخوار نمیسازدوبه اوخیانت نمیکند، برعهده مسلمانان است که نسبت به پیوند بایکدیگرویاری رساندن درشفقت ومواسات با نیازمندان ومهربانی نسبت به هم بکوشند تا همانگونه که خدای عزوجل فرمانتان داده است:«میان خود مهرباناند»، نسبت به هم مهربان باشید و نسبت به گرفتاری ایشان که از چشم شما پنهان مانده، اهتمام داشته باشید؛ چنانکه گروه انصار دردوران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) این چنین بودند.»[11]
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:« دست خدا با جماعت است.»[12] «دست خدا با جماعت است وشیطان هنگامی با کسی است که با جماعت به مخالفت پردازد.»[13]
چنان که ملاحظه میشود ایجاد حس مشترک دینی بین مسلمانان در کلام زیبای آن حضرت کاملا مشهود است. البته رمز وحدت در روح انسان با ایمان ودیندار وجود دارد، به گفته مولوی:
جان گرگان وسگان ازهم جداست
متحد جانهای مردان خداست
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:«بر شما باد به جماعت؛ زیرا دست خدا با جماعت است وشیطان با یک تن همراه واز دو تن دورتر است.»[14]بنابراین پیامبر، مسلمانان رابرادر همدیگر میداندوبایدمثل دست واحد محکم واستوار ازجامعه توحیدی، دفاع نمایند.
د ـ نفی قومگرایی
یکی از راهکارهای پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جهت تحقق وحدت امت اسلامینفی نژادپرستی، قوم گرایی وتبعیضهای ناروا بود ؛زیرا با ظهور اسلام درمیان اعراب مسئله نژادپرستی وتفاخر به قبیله، فراوان وجود داشت. اسلام با تعصبات قومیونژادی مبارزه کرد؛ قرآن کریم میفرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم.»[15]
پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در جهت برقراری وحدت اسلامی، زید بن حارثه را فرمانده سپاه اسلام، بلال حبشی را مؤذن ویژه قرارمیدهد وازسلمان فارسی ایرانی تجلیل میکند وبه او مقام ومنزلت والا میبخشد تا به این ترتیب هم با تبعیضهای موجود به مبارزه برخیزد وهم بتدریج ارزشهای الهی را ملاک منصبها ومنزلتهای اجتماعی معرفی نماید.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آشکارا اعلام میکند که آن غلام حبشی واین سید قریشی (هردو) نزدمن یکسان هستند وبدین سان آن حضرت منادی برحق مساوات اسلامیوبنیانگذار وحدت امت اسلامیاست؛ زیرا: «ایها الناسُ إنّرَبّکم واحدٌ وإنّ أباکُم واحدٌ، کُلُّکُم لأدَمَ وآدمُ مِن تُرابٍ(إنّأکرَمکم عند الله أتقاکم)وَلیسَ لِعربیٍّ علی عجَمیفضلٌ إلاّ بالتقوى.»[16]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درروایتی، افتخار به اقوام گذشته را یک چیز بیارزش میخواند وکسانی را که به چنین کارهایی خود را مشغول میکنند به (جعل) تشبیه میکند ومیفرماید: «آنانکه بهقومیت خود تفاخر میکنند، این کار را رها کنند وبدانند که آن مایههای افتخار، جز ذغال جهنم نیستند واگر آنان دست ازاین کار نکشند، نزد خدا از جعلهایی که کثافت را با بینی خود حمل میکنند، پستتر خواهند بود.»[17]
درجنگ احد، سلمان فارسی پس ازاین که ضربت را به یکی از افراد دشمن فرود، آورد، از روی غرور گفت: «خذها وانا الغلام الفارسی.»یعنی این ضربت را ازمن تحویل بگیر که من یک جوان فارسی هستم، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پی برد که این سخن، تعصبات دیگران رابرخواهد انگیخت، فورابه اوگفت که چرانگفتی منم جوان انصاری.[18]یعنی چرابه چیزی که به آیین ومسلک مربوط است افتخار نکردی ومسئله قومیونژادی را مطرح نمودهای! پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جای دیگر میفرماید:«عربیت، پدر کسی به شمار نمیرود فقط زبان گویایی است، آن که عملش نتواند اورا به جایی برساند، حسب ونسبش نیز او را بهجایی نخواهد رساند.»
روزی سلمان فارسی در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود، عدهای از بزرگان صحابه نیز حاضر بودند، سخن از اصل ونسب به میان آمد، هرکس درباره اصل ونسب خود چیزی میگفت و آن را بالا میبرد، نوبت به سلمان رسید، به اوگفتند تو از اصل ونسب خودت بگو، این مرد فرزانه تعلیم یافته وتربیت شدهی اسلامیبهجای این که از اصل ونسب وافتخارات نژادی سخن به میان آورد، گفت: «من نامم سلمان است وفرزند یکی از بندگان خدا هستم، گمراه بودم، خداوند به وسیله محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا راهنمایی کرد، فقیر بودم خداوند به وسیله محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا بینیاز کرد، برده بودم خداوند به وسیله محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا آزاد کرد؛ این است اصل ونسب من.در این زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد وسلمان گزارش جریان را به عرض آن حضرت رساند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رو کرد به آن جماعت که همه از قریش بودند وفرمود:« ای گروه قریش! خون یعنی چه؟ نژاد یعنی چه؟ نسب افتخار آمیز هر کس دین اواست. مردانگی هرکس عبارت است از خلق وخوی وشخصیت وکار بیشتر او، اصل وریشه هر کس عبارت است از عقل وفهم وادراک او، چه ریشه واصل نژادی بالاتر از عقل است.!؟یعنی به جای افتخار به استخوانهای پوسیده، به دین، اخلاق، عقل، فهم وادراک خود افتخار کنید.
تأکیدات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره بیاساس بودن تعصبات قومیونژادی، اثر عمیقی در قلوب مسلمانان بالاخص در مسلمانان غیر عرب گذاشت وهمبستگی ووحدت درمیان مسلمانان ایجاد نمود.به همین دلیل مسلمانان اعم از عرب وغیر عرب، اسلام را از خود میدانستند وبه همین جهت تعصبات نژادی نتوانست مسلمانان غیر عرب را به اسلام بدبین کند.[19]
بنابراین پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) با نفی تعصبات نژادی وقومیوحدت امت اسلامیرا تحقق بخشید، وارزشهای دینی والهی را احیاء کرد.اقبال لاهوری نیز سیره آن حضرت را در جهت تحقق وحدت امت اسلامیمورد تأکید قرارداده واز راهبردهای بنیادین وحدت اسلامیبه حساب آورده است وچنین میگوید:
نیست از روم وعرب پیوند ما
نیست پابند نسب پیوند ما
دل به محبوب حجازی[20] بستهایم
زین جهت با یکدگر پیوستهایم
رشته ما یک تولایش بس است
چشم ما را کیف صهبایش بس است
مستی او، تا بهخون ما دوید
کهنه را آتش زد و نوآفرید
عشق او سرمایه جمعیت است
همچو خون اندرعروق ملت است
عشق در جان ونسب در پیکر است
رشته عشق از نسب محکمتر است
عشق ورزی از نسب بایدگذشت
هم ز ایران وعرب باید گذشت
امت او، مثل او نور حق است
هستی ما از وجودش مشتق است.[21]
هـ ـ بهرهگیری فرهنگی ازظرفیتهای موجود
پیامبرخاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) درجهت تحقق وحدت اسلامیازظرفیت موجودومقتضیات جامعه آن زمان بهرهبرداری مناسب میکرده است که دراین باره نقش کعبه وکیفیت استفاده پیامبرازآن به عنوان یکی از ابزارهای ارزشی وحدت، شایان توجه ودقت است؛زیرا: «إنّ أوّل بیتٍ وُضِعَ لِنّاسِ للّذِی بِبَکّة مُبَارَکًا وَ هُدًى للعالَمِین.»[22]
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از موقعیت مکانی وزمانی ایام حج در مقطعی که تمام مردم جزیرة العرب به آن جا میآمدند، بهره میبرد تا دعوت توحیدی خود را به مهتران وبزرگان قبایل ارایه دهد.در متون تاریخی نام قبیلههای «بنی حنیفه»، «کنده»، « بنی صعصعه»، «کلب» ودیگران را در فراخوان حضرت میبینیم وحتی گرایش مردم یثرب به اسلام هم از طریق همین تدبیر در استفاده از موقعیت خانه خدا وموسم حج بوده است:«جَعَلَ اللَهُ الکَعبَة البَیتََ الحَرَامَ قِیماً لِّلنَّاسِ.»[23] میزان کارآمدی این عمل در تمایل وکشش تودهها به سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری بود که کفار ومشرکان را کاملا در موضع انفعالی قرار میداد.آن گونه که پیش از آغاز مراسم برای جلوگیری از شعاع نفوذ پیام نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) به مشورت میپرداختند تا مناسبترین شیوههای تبلیغی وروانی را برای تغییر اذهان مخاطبان ومردم به کار گیرند.شعارهای روانی ـ سیاسی آنها این بود:«وَقَالُوا یَأَیُّهَاالَّذِی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ إِنَّکَ لَمَجنُونٌ»[24]
بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با استفاده از ظرفیت موجود جامعه آن زمان ونقش کعبه مکرمه برای برپایی وحدت اسلامیاستفاده میکرد که یکی از راهکارهای بنیادین وحدت امت اسلامیبوده است.
راهکارهای اجتماعی وفردی وحدت
الف ـ حمایت از محرومان
درراستای نفی تعصبات قومی، استراتژی حمایت از محرومان وبیچارگان نیزوجوددارد.این گروه که عمدتا بردگانی از مردان وزناناند، طبق قوانین حاکم، زیر پوشش حمایتی هیچ قوم وقبیلهای نبودند ولذا از کلیه حقوق اجتماعی و سیاسی محروم میشدند وبه دلیل وضعیت موجود حاکم سیاسی دوران جاهلی ونیز ناتوانیهای گوناگون این افراد، امکان پی ریزی جامعهای مستقل فراهم نبود.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با عقل رشید و وجدان سلیم دریافته بود که افراد بشر در اصل طینت ومواهب فطری، نظیر یکدیگرند وهمه آنان دارای روح واراده وعواطف و احساسات انسانی هستند وتفاوت در نژاد ورنگ وزبان وزاد وبوم و... منشاء تبعیض در حقوق نمیتواند باشد، پس چرا بعضی از افراد بشر، بعضی دیگر را به بردگی بگیرند وعلاوه بر سلب آزادی، آنها را ازتمام حقوق بشری نیز محروم بدارند؟
او نیک میدانست که زدودن یک فکر هزاران ساله که در دماغ هر دو دسته (اربابان وبردگان ) رسوخ کرده است، جز از راه ایجاد تحول در طرز فکر جامعه میسر نمیگردد وبا وضع یک ماده قانونی بدون ضمانت اجرا از داخل نفس مالک ومملوک، یک نظام طبقاتی ریشه دار را نمیتوان از میان برداشت، بردگان نیز به حکم عادت ومرور زمان نیروی ارادهشان از کار افتاده وقدرت استقلال و تصرف را از دست داده بودند وآزادگی وآزاد زیستن در وجودشان کاملا تخدیر شده وباورشان شده بود که حق حیاتشان در همین وضع مرگ آساست. پس باید این شکل اجتماعی را بتدریج وبا پیشرفت رشد جامعه واتخاذ تدابیر حکیمانه حل نمود.ابتدا به هر مناسبتی به گوش هر دو طبقه فرامیخواند که: «اربابان وبردگان برادر یکدیگراند وهمه آنها از یک نژاد هستند ومنشاءاصلی همگی ازهمین خاک است وسفید پوستان را برسیاه پوستان هیچ گونه مزیت طبیعی نیست وبدترین مردم نزدخدا هماناآدم فروشانند.بردگان برادران شمایند که زیردست شما واقع شدهاند ودارای حقوق هستند.شما باید از هرنوع غذا که میخورید، به آنها بخورانید واز هر آنچه که به تن خودتان میپوشید به آنها بپوشانید وبه کار طاقت فرسا وادارشان نکنید ودر کارها خودتان هم به آنها کمک نمایید..».[25] ونیز میفرماید: « هرگاه آنها را صدا میزنید، ادب را رعایت کنید ونگویید (بنده من ) یا (کنیز من) مردان همه شمابندگان خدایند وهمه زنان کنیزان خدایند ومالک همگی اوست، بلکه بگویید (پسرک من ) یا (جوانک من).» [26]
پیامبر، زیدبن حارثه غلام خودراکه همسرش خدیجه به اوبخشیده بود، آزاد نمود و برای اینکه حقارت وزبونی را از فکر او بیرون کند، او را پسر خوانده خویش معرفی کرد و همینکه زید به سن رشد وجوانی رسید به منظورلغو برتری نژادی که جامعه آن روزاهمیت میداد، دخترعمه خود زینب را به همسری او در آورد.[27]
در چنین شرایط بحرانی، مبارزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با تبیعضها و قوم گراییها واز سویی، حمایت از محرومان، سبب جذب این گروه به اسلام وپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد وبدین ترتیب گروه کثیری بر محور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وحدت اجتماعی وسیاسی پدید آوردند.در واقع، محتوای فکری دعوت حضرت در اعلام اصالت تقوا وکرامت انسانی و نیز مقتضای عملکرد او، نقش یک ابزار پویا بر ای ایجاد وحدت اسلامیبوده است.
چنین اعلام حمایت وجانبداری از محرومان [باعث شد که] بتدریج قلمروآن گسترش یافت به گونهای که توانست نیروهای گریزان وستمدیده را به مرکز واحد هدایت نماید ووحدت امت اسلامیرا نهادینه سازد.
ب ـ تحمل ومدارا
جریانهای تفرقه واختلاف درمدینه همواره آشکارا وپنهان درپی فرصت بودندکه بتوانند آب را گل آلود نمایند وبا ایجاداختلاف به مقصود باطلشان نایل گردند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که ازدرایت سیاسی وخردمندی کامل برخوردار بودند، باتحمل ومدارا وحدت امت اسلامیرا حفظ وجلوی بروزهرگونه اختلاف ونفاق راگرفتند. برخورد پیامبر با منافقان که جبهه داخلی علیه آن حضرت راتشکیل داده بودند، [این بود که] برای حفظ وحدت جامعه، باآنان باتحمل ومدارا برخورمینمود.از این روآن حضرت بنابر مصالح جهان اسلام وامت اسلامیدر برخورد با عبدالله ابن ابیّ رئیس منافقان مدینه که خیانتهایش درمراحل گوناگون برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امت اسلامیآشکار شده بود، اقدامینکرد. قرآن کریم با اشاره به جریان غزوه «بنی المصطلق» از زبان عبدالله بن ابیّ، میفرماید: «لَئِن رَّجَعنَا إلَىالمَدِینَة لَیُخرِجَنَّ الأعَزُّمِنهَا الأذَلَّ.»[28]
مسلمانان وصحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که از توطئه عبد الله بن ابی خبردار شدند، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه خواستند تا او را به قتل برسانند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حفظ وحدت امت اسلامیآنها را از این کار بر حذرداشت[29] بلکه فرمود تا هنگامی که زنده است با او مانند یک دوست ورفیق رفتار میکنیم.[30]
مربع منافقی است که در هنگامی که از مزرعهاش در جنگ احد، به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) جسارت نمود، یاران واصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواستند وی را بکشند ولی آن حضرت با کمال لطف ومدارا ازوی درگذشت وفرمود: «با این مرد لجوج کوردل کاری نداشته باشید.»[31]
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها در برابر منافقان تحمل ومدارا داشت بلکه در برابر مخالفان مثل یهود نیز با مدارا رفتار مینمود به گونهای که رفتار شایسته آن حضرت موجب جذب آنان به اسلام میشده است.
بنابراین پیامبراکرم باتحمل ومداراوباچشم پوشی وگذشت ازامور ومسایل شخصی بهخاطر مصالح امت اسلامی،وحدت جامعه اسلامیرابنیان نهادکه سر انجام آن حضرت توانستند اقتدار وعزت برای مسلمانان عصرش به ارمغان بیاورد.
عبدالغفورآخوندنعمانی ترکمن، روحانی وعالم بزرگ اهل سنت پس ازتبیین وضعیت مسلمانان صدر اسلام ووضعیت اسفبارکنونی مسلمانان، حالات آنها رادرشعری چنین شرح میدهد:
مامسلمانان چه نیکوروزگاری داشتیم
راستی خوش عزت و خوش اعتباری داشتیم
چون گل وبلبل انیس و مونس ودمسازهم
درگلستان وفا، خوش برگ وباری داشتیم
سوزن ومژگان مهیا تا که بیرون آوریم
گر به پا از گردش ایام، خاری داشتیم
پرچم دین مبین، بردیم تا دیوارچین
چون که عزم آهنین واستواری داشتیم
امپراطوران عالم، مرتعش ازبیم ما
چون رشادتهای بی حد وشماری داشتیم
این چنین بودیم تا بودیم با هم متحد
از نفاق واز تفرق تا فراری داشتیم
این چنین بودیم تا بودیم با هم راستگوی
از دروغ و از تصنّع ننگ وعاری داشتیم
درمیان ما در آمد، عاقبت دست نفاق
رفت ازآن برباد، هر عزّو وقاری داشتیم.
راهکارهای وحدت امت اسلامی درعصر حاضر
وحدت جوهره قوام، پایداری وحیات هستی است وپیامبران، سفیران وحدت اسلامیمیباشند. به گفته اقبال لاهوری:
برگ وساز کائنات از وحدت است اندر این عالم حیات از وحدت است.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر وحدت ورسول رحمت است «وجعلنی رسول الرحمة ورسول الملاحم»[32] ندای وحدت طلبانه او، فریاد وحدت طلبانه تمامیانبیای الهی است واین آهنگ شیرین در حلقوم مبارک او به کمال نهایی خود میرسد. به گفته مولوی:
نام احمد نام جمله انبیاء است چونکه صد آمد نود هم پیش ما است.
بدون تردید امت اسلامیبهعنوان امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهی در پهنه گیتی به دوش دارند؛ زیرا «کنتم خیر امة اخرجت للناس...»[33] وهمانانند که برگزیدگان خدایند وغیر آنان، زیان کاران. زیرا: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهوفی الاخرة من الخاسرین.»[34]
باتوجه به راهکارهای ارایه شده درسیره نبوی برای رسیدن به وحدت امت اسلامیدرزمانه وعصرکنونی، راههای عملی ذیل نیز پیشنهاد میشود:
1ـ مراجعه به قرآن، سنت و سیره نبوی وعترت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) که همواره به مسلمانان وحدت وهمبستگی را تاکید کردهاند.
2ـ تحمل نظرات مخالف ومدارا با پیروان مذاهب [دیگر].
3ـ دوری از تعصبات خشک گوناگون ملی، قومیونژادی.
4ـ آشنایی شیعه وسنی از آراء ونظریات علمییکدیگر با مطالعه کتابهای مربوط به یکدیگر.
5ـ تعامل اندیشمندان فرقههای گوناگون اسلامیوگفتوگوهای علمیجهت رفع سوءتفاهمها.
6ـ آشنایی با توطئههای دشمن برای ایجاد اختلاف.
7ـ احترام به مقدسات یکدیگر.
8ـ دوری از تهمت وافترا نسبت به یکدیگر.
9ـ کنترل افراد تندرو که موجب نفاق وتفرقه میگردند.
10ـ تقویت نقطههای مشترک.
11ـ ایجاد مراکز آموزشی ـ پژوهشی مشترک، جهت آشنایی با آراءیکدیگر.
12ـ ایجاد رسانههای پیام رسانی مشترک، برای تقویت روح وحدت طلبی، پیام رسانی سالم و...
نتیجه
وحدت امت اسلامی، از اصول مورد تأکید پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است.از منظر آن حضرت اقتدار مسلمانان در پرتو وحدت میباشد. وحدت امت اسلامیاز راهبردهای بنیادین واساسی اقتدار امت اسلامیدر تمام اعصار وقرون است؛ پیامبرخاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) برای تحقق بخشیدن وحدت اسلامیدر میان جامعة آن زمان، تلاشهای فراوان نمودهاند، به گونهای که اقتدار وعزت نوپای جامعة اسلامیعصر رسالت، برآیند وحدت وراهکارهای ارایه شده ازسوی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است.
از آن جایی که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) اسوة کامل زندگی است، الگو قرار دادن سیرة آن حضرت، کارآمدترین راهکارها را برای مسلمانان امروز در جهت تحقق وحدت اسلامیارایه مینماید.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز ورودش به مدینه، قراردادی دایر بر وحدت مهاجر وانصار نوشت و اوس وخزرج نیز آن را امضاء کردند ؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آیین وثروت آنها را طی شرایطی محترم شمرد.البته اوسیان وخزرجیان صدوبیست سال با هم جنگ کرده ودشمنان خونی همدیگر بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تمام این مشکلات را خردمندانه حل نمود و روزی در یک انجمن عمومیمیان آنان پیمان برادری دینی بست ودوتن دو تن آنها را در راه خدا برادر دینی ساخت، به گونهای که کار برادری بدانجا کشید که هر مسلمان برادر مسلمان خود را بر خویشتن مقدم میداشت.
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) برای تحقق بخشیدن وحدت امت اسلامی، پس از فتح مکه در مسجد الحرام، رسماً دستور دینی صادر کرد واعلان نمود که مسلمانان برادر همدیگرند ومانند ید واحدند.با نفی قوم گرایی وملی گرایی در جهت تحقق وحدت اسلامیکوشش فراوان نمودند و از موقعیت مکانی وزمانی ایام حج ومکه مکرمه، برای تحقق وحدت اسلامی، بهره برداری شایسته نمودند.
استراتژی حمایت از محرومان وبیچارگان نیز از راهکارهای اساسی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جهت تحقق وحدت اسلامیبوده است که با اعلام حمایت از قشر محروم وستمدیده، آنان را به مرکز واحدی هدایت نمودند تا وحدت اسلامیرا تحقق بخشد.تحمل ومدارای حضرت نیز در جهت وحدت اسلامیبوده است.
پی نوشتها:
[1]ـ نهج البلاغه،خطبه 231، ( فلمّ الله به الصّدع،ورتق به الفتق و ...).
[2]ـ ان اکرمکم عند الله اتقیکم
[3]ـ اقبال لاهوری، کلیات اشعار فارسی،ص71.
[4]ـ سیره ابن هشام، ج2،ص501.
[5]ـ سیره ابن هشام، ج2،ص123.
[6]ـ سیره ابن اسحاق،ج2،ص153ـ 150.
[7]ـ همان، ص153.
[8]ـ سید جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام،ص67.
[9]ـ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، ج 1، ص55.
[10]ـ محمد تقی هندی،کنزل العمال،ج1،ص149.
[11]ـ محمدبن یعقوب کلینی،الکافی،ج2، ص174، ح15.
[12]ـ سنن ترمذی،ج4،ص466، ح2166.
[13]ـ کنز العمال، ج1،ص206،ح1031.
[14]ـ جلال الدین السیوطی، الدرالمنثور، ج5،ص66.
[15]ـ حجرات،13.
[16]ـ ابو محمد حرّانی، تحف العقول،ترجمه صادق حسن زاده،ص 56.
[17]ـ سنن ابی داود، ج2، ص642،( لیدعن رجال فخرهم باقوام،انما هم فحم من فحم جهنم.او لیکونن اهون علی الله من الجعلان التی تدفع بانفها النتن).
[18]ـ همان، ص625.
[19]ـ مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام وایران، انتشارات صدرا، 1366، ص76.
[20]ـ محبوب حجازی، مراد سر آمد محبان عالم، پیغمبر اسلام، حضرت محمد بن عبدالله است.
[21]ـ کلیات اقبال، همان،ص110.
[22]ـ آل عمران،96.
[23]ـ مائده، 97.
[24]ـ حجر،6.
[25]ـ اسماعیل بخاری، صحیح بخاری،ج3، ص149.
[26]ـ صحیح مسلم، ج7،ص47.
[27]ـ الاصابه، ج1،ص545.
[28]ـ منافقین، 8.
[29]ـ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار،ج19،ص108.
[30]ـ سیره ابن هشام،ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی،ص198.
[31]ـ سیره ابن هشام،ج2،ص65.
[32]ـ شیخ صدوق، معنای الاخبار، تصیح علی اکبر غفاری، بیروت دارالتعارف للمطبوعات، 1399ق،ص51.
[33]ـ آل عمران،110.
[34]ـ آل عمران، 85.
فهرست منابع:
1ـ قرآن کریم.
2ـ نهج البلاغه.
3ـ لاهوری، اقبال، کلیات اشعار فارسی، بامقدمة احمد سروش، انتشارات کتابخانة سنایی، بی تا.
4ـ ابن هشام، السیرة النبویة، دارالوفاء، بیروت، بی تا.
5ـ ابن اسحاق سیرة ابن اسحاق ، افست، مؤسسة اسماعلیان، 1368.
6ـ شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ24، 1378.
7ـ قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، بیروت، دارالفکر.
8ـ هندی، محمد تقی، کنزالعمال، مؤسسة الرّساله، 1405 ق.
9ـ الکافی، محمد ابن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق.
10ـ سنن ترمذی، ابی عیسی محمد ابن عیسی بن سوره، بیروت دارالکتب العلمیّه، 1408ق.
11ـ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، قم، 1404ق.
12ـ حرّانی، ابو محمد، تحف العقول، ترجمه صادق حسنزاده، انتشارات آل علی، 1382.
13ـ السجستانی، سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، بیروت، دارالفکر.
14ـ مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام وایران، انتشارات صدرا، 1366.
15ـ بخاری، اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، داراالعلم، 1407.
16ـ النیشابوری، مسلم بن الحجاج القشیری، صحیح المسلم، بیروت، دارالفکر لطباعة والنشر، بی تا.
17ـ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمیز الصحابة.
18ـ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
19ـ تصحیح غفاری، علی اکبر، معانی الاخبار، شیخ صدوق، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1399ق.
20ـ مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، شرکت انتشارات علمیوفرهنگی، 376 ش.
منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
انتهای پیام/