آمریکا نمی تواند برای ایران خط قرمز تعیین کند
خبرگزاری تسنیم : کارشناس اندیشکده شورای روابط خارجی (سیافآر) مدعی است که تغییر نگرش کنونی دولت اوباما که مطرح کردن خط قرمز برای ایران است، پیامدهای منفی بسیاری برای آمریکا به دنبال دارد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از نشریه فارن پالیسی؛ میشا زنکو، کارشناس روابط بینالملل شورای روابط خارجی، در یادداشتی که اخیراً منتشر کرده است، طرح هرگونه خط قرمز برای ایران را امری نامعقول دانسته و آن را عاملی برای تحلیل رفتن هر چه بیشتر اعتبار آمریکا خوانده است.
چنانچه تلاشهای مخفیانه و دیپلماتیکی که برای ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای در 5 سال اخیر را دنبال کرده باشید، حتماً اطلاع دارید که اقدامات جدید یا قابل ذکری از سوی تهران، تلآویو یا واشنگتن صورت نگرفته است. ایران به موفقیتهای قابل توجهی در برنامههای هستهای صلح آمیز دست یافته، که پیش از این نیز آژانس بینالمللی انرژی اتمی آنها را تأیید کرده بود؛ اسرائیلیها هم به منظور وارد کردن فشار به گروه 1+5 برای افزایش تحریمهای اقتصادی و دیپلماتیک علیه ایران، دائماً ایران را تهدید به حمله نظامی میکنند؛ و مقامات آمریکایی هم مکرر بر اهمیت و ضرورت ممانعت از تحقق یک ایران هستهای تأکید کرده و دائماً میکوشند قدرت نظامی خود را برجسته نشان داده و همکاری با کشورهای حاشیه خلیج فارس را عمق بخشند تا از این طریق ایران را تحت تأثیر قرار دهند.
مهمترین نکته این سخن پراکنیها این است که مذاکرات برای متقاعد کردن ایران به همکاری با آژانس ـ یعنی اینکه ایران نشان دهد برنامه هستهای ایران کاملاً صلحآمیز بوده و به هیچ وجه به سمت فعالیتهای تسلیحاتی پیش نمیرود ـ دائمی نخواهد بود. کارشناسان پیش بینی میکنند که گفتگو میان گروه 1+5 (که به شدت تحت سیطره آمریکاست) و ایران در نهایت به نتیجه میرسد ـ یا از طریق مذاکره یا با استفاده از فشارهای مختلف [اما غیر نظامی]. برخی پیش بینی کردهاند که این توافق امسال یا سال دیگر یا سال بعد از آن، محقق خواهد شد. ایهود باراک نیز در یک کنفرانس خبری با این مشکل پیشگویی دست و پنجه نرم کرد و گفت: «من گمان میکنم که این اتفاق در سال 2013 رخ خواهد داد؛ اما پیش از این فکر میکردم که این اتفاق در سال 2012 یا حتی 2011 روی میدهد، اما ممکن نشد.»
با این حال میتوان گفت که هفته پیش آمریکا تغییر مهمی در استراتژی خودش ایجاد کرد. یک چنین حرکتی، اگر ادامه پیدا کند، در نهایت میتواند به تحقق حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران ختم شود؛ اقدامی که چندین سال است بحث و شایعات مربوط به آن سر زبان همه سیاستمداران آمریکایی هست. رابرت ای. وود، نماینده آمریکا در آژانس، در گزارش خود به هیئت رئیسه آژانس چنین گفت:
«ایران اجازه ندارد تعهدات خود را زیر پا گذاشته و در مذاکرات خود از در پیش گرفتن فرایندی بیپایان در برنامههای هستهای خود صحبت کند. ایران باید برابر با اصول عمل کند... اگر تا ماه مارس ایران همکاری اصولی خود را با آژانس آغاز نکند، آمریکا به همراه دیگر اعضا دست به اقدامی مناسب خواهد زد و گزارش این عدم همکاریی را به شورای امنیت سازمان ملل منتقل خواهد کرد.»
بعد از این اظهارات، از هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در مورد این ضرب العجلی که وود اعلان کرده بود، سؤال شد. پاسخ او حاوی چند نکته قابل توجه است:
«اشاره به ماه مارس یا در باب خود آژانس و ادامه تلاشهای آن بوده یا در مورد این واقعیت که ما انتخابات ریاست جمهوری خود را به پایان برده و اکنون زمان مناسبی است تا به آزمون این موضوع بپردازیم که میتوان انتظار داشت پیش از اینکه ایرانیها وارد جریان انتخابات شوند، که احتمالاً حوالی ماه مارس بحث آن داغ میشود و نهایتاً در ماه ژوئن برگزار میگردد، مذاکرات خوب و مفیدی را داشته باشد.
پیش بینی این مسئله دشوار است، زیرا وابسته به این است که ایرانیها تا چه حد در مورد حذف احتمال حرکت به سمت تسلیحات هستهای جدی باشند یا اینکه اجزاء سازنده بمب را جایی مخفی نکرده باشند، که در غیر این صورت همچنان تهدید پابرجاست... در چند ماه آینده خواهیم دید که فرصتی برای مذاکراتی جدی وجود خواهد داشت یا خیر.»
این اظهارات کلینتون نشان میدهد که دلیل «آزمودن» ایران اکنون این نیست که احتمالاً به سمت تولید تسلیحات هستهای پیش میرود، بلکه امید میرود مذاکرات به نتیجه انجامد آن هم پس از انتخابات در آمریکا و پیش از انتخابات در ایران. جالب اینجاست که دولت اوباما فرض میکرد که «آزمودن» ایران در هنگام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اشتباه است اما در هنگامهی سرشار از ابهام انتخابات در ایران چنین کاری ممکن است و رهبران ایران با محدود کردن برنامه غنی سازی خود موافقتی استراتژیک به عمل خواهند آورد.
بنابراین کلینتون در واقع هدف جدید اما مبهمی برای مذاکرات تعریف کرده است. تا کنون، مقامات دولت اوباما سه دعوی متفاوت را در مورد برنامه هستهای ایران مطرح کردهاند.
اول اینکه، ایران تصمیم ندارد به تسلیحات هستهای دست پیدا کند. در فوریه 2011، جیمز کلاپر، رئیس سازمان ملی اطلاعات (دیانآی) تصریح کرد که «ما همچنان بر این باوریم که ایران گزینه دست یافتن به تسلیحات هستهای را گشوده باز نگاه داشته است. اما مطمئن نیستم که در نهایت بخواهد به ساخت تسلیحات هستهای دست بزند.» ماه فوریه بعدی کلاپر اظهار داشت که «ما معتقد نیستیم که ایران واقعاً بخواهد به سمت تسلیحات هستهای گام بردارد.»
دوم اینکه، آیتالله [سید] علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، تصمیم نهایی را خواهد گرفت. بنابر آنچه که کلاپر از سخنان وی برداشت کرده است: «تصمیم این کار توسط شخص رهبر اتخاذ خواهد شد و این تصمیم بر اساس تحلیلی از منافع و مضرات این اقدام خواهد بود ـ من گمان نمیکنم که ایشان تسلیحات هستهای را به هر قیمتی مطالبه کنند.»
سوم اینکه، از آنجا که برنامه هستهای ایران یک پروژه جمعآوری اطلاعات با اولویت بالاست، مقامات آمریکایی بایستی بدانند که رهبری چه زمانی چنین تصمیمی را خواهد گرفت و چه اطلاعاتی میتواند مقاصد وی را مشخص سازد. کلاپر: «یکی از نشانههای آشکار، غنی سازی اورانیوم تا سطح 90 درصد است.» سایتهای هستهای که امکان چنین غنی سازی دارند تحت نظارت دائمی و حضوری ناظران آژانس است که ذخایر اورانیوم با غنای پایین ایران نیز در آنها قرار دارد.
چرا دولت اوباما تصمیم گرفت این ضرب العجل ماه مارس را مطرح کند؟ شاید مانند دولت بوش، صرفاً از کشاکش با ایران خسته شده است. در اینجا بررسی ماجرای دولت بوش در مورد عراق خالی از فایده نیست. در گزارش اخیری که نشریه فورن پالیسی در مورد گزینههای پیش روی آمریکا در قبال ایران منتشر کرد، استیون هادلی، معاون مشاور امنیت ملی در زمان حمله به عراق، چنین مینویسد:
«عملیات نظامی آمریکا در عراق، همانطور که بسیاری نیز ادعا کردهاند، یک جنگ انتخاب شده یا جنگی پیش دستانه نبود. جنگ عراق، آخرین اقدام ممکن بود. پس از 12 سال دیپلماسی، 17 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، تحریمهای اقتصادی گسترده، تلاشهای نظارتی بینالمللی، ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز مناطق شمالی و جنوبی عراق، استفاده از نیروی نظامی آمریکا در سال 1998 و تمرد صدام حسین از خروج از عراق به عنوان آخرین فرصت، آمریکا و جامعه بینالملل گزینه دیگری نداشت.»
به دشواری میتوان درک کرد که چرا دولت بوش تصمیم گرفت استراتژی موفقی را که در قبال عراق در پیش گرفته بود و سالانه تنها 14.5 میلیارد دلار هزینه داشت و جان کسی را نمیگرفت رها کرده و جنگی را به راه اندازد که 3 تریلیون دلار هزینه به بار آورده و منجر به کشته شدن 4422 نیروی آمریکایی شد. به راه انداختن جنگی از پیش تعیین شده آن هم بدون در اختیار داشتن مدرکی متقن مبنی بر وجود تسلیحات شیمیایی یا بیولوژیکی یا آشکار شدن تهدیدی علیه آمریکا؛ این جنگ یک اشتباه بسیار بزرگ استراتژیک بود که پیامدهایی بسیار فجیع به دنبال داشت.
منازعه بر سر برنامه هستهای ایران به آگوست سال 2002 باز میگردد، زمانی که معلوم شد ایران برنامه غنی سازی خود را در اواخر دهه 1980 آغاز کرده است. از آن زمان تا کنون مکرر آژانس و آمریکا مدعی شدهاند که ایران همکاری لازم را با آژانس نمیکند تا اطمینان لازم حاصل شود که تمام فعالیتها و مواد هستهای موجود در ایران، به منظور مصارف صلحآمیز انجام و تهیه میشوند.
پیش از این مقامات آمریکایی کمتر از اسرائیلیها به تعریف خطوط قرمز و ضرب العجل، تمایل نشان میدادند، که مهمترین دلایل آن به درکی متفاوت از تهدید ایران و اختلاف فاحش در توان نظامی آنها، باز میگشت. هر چند که به نظر میرسد وضع کردن چنین خط قرمزی به منظور وارد آوردن فشار هر چه بیشتر بر ایران است، اما اعلان چنین خط قرمزی «اعتبار» آمریکا را نیز در معرض همان خط قرمز قرار میدهد. چنانچه ایران همچنان به مسیر خود ادامه دهد، که تجربه نیز تاکنون ثابت کرده است چنین خواهد کرد، آن وقت آمریکا باید اقدامات خود را عملی کند، که باز هم تجربه ثابت کرده است چنین اقدامی منجر به یک اشتباه فاجعه آمیز استراتژیک خواهد شد.
انتهای پیام/