جریانهای فعال خاورمیانه با اسرائیل مخالف هستند
خبرگزاری تسنیم : یک کارشناس برجسته غربی با اشاره به پیامدهای جنگ هشت روزه اسرائیل در نوار غزه، آن را رقم زدن دور تازهای در خاورمیانه و پایانی بر ۴۰ سال آرامش در این منطقه حساس توصیف کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از اشراف، «رابرت ستلوف» مدیر اندیشکده سیاست خاورنزدیک واشنگتن در مقالهای با عنوان «پایان 40 سال صلح میان اعراب و اسرائیل» نوشت: با وجود تغییرات راهبردی اخیر در منطقه، ایالات متحده می تواند اقدام فراوانی برای به تعویق انداختن بازگشت مناقشه اعراب و اسرائیل انجام دهد.
* جنگ در غزه آغاز دورهای تازه در منطقه بود
حتی پیش از آن که غزه بتواند کاملا آرامش خود را بازیابد، فضای وبلاگها پر بود از فهرستی از برندگان و بازندگان در جنگ کوتاه مدتی که خوشبختانه پیش از آن که به نابودی بینجامد، متوقف شد.
در مقالههای متعدد «محمد مرسی» به عنوان برنده بزرگ میدان معرفی شد. در رده دوم رهبران حماس و تعدادی نیز شاید بنیامین نتانیاهو را به عنوان برنده معرفی کردند. در عین حال در این مقالات بزرگترین بازنده میدان محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان معرفی شد و نام رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه و مجدداً نتانیاهو در ردههای بعدی بود.
نکتهای که در این مقالات بود این است که آنها بر شکست یا موفقیت سیاستهای یک فرد متمرکز شدند اما به نکتهای مهمتر در مناقشه غزه بیتوجه ماندهاند و آن این است که این آغاز دوره تازهای در خاورمیانه بود، دورهای که مشخصه معرف آن پایان چهل سال صلح در منطقه بود.
* در طول چهل سال گذشته خیال اسرائیل از حمله کشورهای دیگر راحت بوده است
اگر شما متوجه نبودید که خاورمیانه از 4 دهه صلح برخوردار بوده خود را مقصر ندانید. اما دقیقاً این همان چیزی بوده است که تقریباً از جنگ اکتبر سال 1973 تاکنون میان اسرائیل و کشورهای عربی حاکم بوده است.
اسرائیل در طول بیست و پنج سال اول تشکیل شدن خود همواره با جنگ چندملیتی و تقلای متناوب ناموفق دیپلماتیک همراه بوده است. 6 ارتش عربی در سال 1948 علیه اسرائیل حملهای ترتیب دادند بعد از آن در سال 1967 اسرائیل با 4 کشور عربی درگیر بود و در جنگ 1973 نیز دوازده کشور عربی با آن وارد جنگ شدند.
در چهل سالی که از آن زمان گذشته، اسرائیل هیچ جنگی با هیچ کشور عربی نداشته و این دوره همواره همراه بوده با موفقیتهای متعدد دیپلماتیک، تقلای متناوب در مقابله با تروریسم و جنگ نامتقارن علیه عناصر غیردولتی.
* تهدید اصلی علیه اسرائیل در طول چهل سال اخیر حزبالله و انتفاضه اول و دوم فلسطین بودهاند
تفاوت میان این دو واقعیت ممکن است برای مادری که در عزای فرزندش است، زنی که همسرش را از دست داده یا کودک خردسال مهم و بزرگ نباشد اما از لحاظ راهبردی تفاوتی عمده در این دو دوره وجود دارد.
در طول 40 سال گذشته، اسرائیل میدانسته هیچ حمله فعالانه دولتی در هیچ یک از مرزهایش وجود ندارد و تهدیدهای اصلی علیه آن از سوی یک سازمان چریکی بود یا حزبالله لبنان یا با چالشها و شورشهای داخلی، قیامها و جنبشهایی مانند انتفاضه اول و دوم مواجه است.
البته از سرزمینهای دورتر، اسرائیل هدف موشکهای دوربرد صدام قرار گرفت و اکنون از دو منظر با تهدید ایران مواجه است: تروریسم [!] و تمایلات هستهای. اما تفاوتی عمده میان ضرورت و جنگ واقعی منطقهای و چالشهایی وجود دارد که اسرائیل در طول چهل سال اخیر با آنها مواجه بوده است.
در حقیقت، این تفاوتها است که به اسرائیلی آزادی و وسعت عمل لازم داده تا از یک حاکمیت ضعیف با اقتصادی تقریباً ورشکسته جهان سومی به اقتصادی درجه یک و قدرت تکنولوژیکی تبدیل شود و در عین حال به عنوان یک سرمایه راهبردی و مهم ایالات متحده بدل شود.
* حمایت کشورها از حماس میتواند درگیری در غزه را آغازی بر مناقشه اعراب و اسرائیل تبدیل کند
با حمایت قوی سیاسی کشورهای منطقه از حماس، مورخان در آینده ممکن است از مناقشه غزه به عنوان نخستین ماجرا از دورهای تازهای از رقابت درون منطقه و همچنین مناقشه در درون صحنه اعراب و اسرائیل یاد کنند. این حرف به معنی این نیست که جنگ اعراب و اسرائیل در شرف وقوع است. دشمنان سیاسی اسرائیل مانند مصر تحت امر اسلامگراها و سوریه اسلامگرای در دوران احتمالی بعد از بشار اسد، ممکن است اولویتهای دیگری داشته باشند.
به عنوان مثال ممکن است برای سالها و دهههای آتی، میان مشکلات داخلی اجتماعی و اقتصادی دسته بندی کرده یا به دنبال حل مناقشات قومی داخلی باشند. این تمرکز بر مشکلات داخلی در داخل ممکن است نقابی برای تغییرات راهبردی باشند که در جریان است.
تغییری راهبردی که طی آن کشورها منافع راهبردی خود را در ممانعت از مناقشه مستقیم کشورها میبینند و ممکن است راهکارهای تاکتیکی برای تعویق مناقشه از روزی به روزی دیگر پیدا کنند. اما این امر به معنی این نیست که این تغییر راهبردی برای منافع اسرائیلیها و آمریکاییها به معنی خطر واقعی کمتر باشد.
* در وضعیت کنونی خاورمیانه دیگر کسی مثل قبل به اسرائیل خوشامد نمی گوید
نکتهای که این تحولات را به طرز خاصی برای دوستان اسرائیل خطرناک میسازد این است که اسرائیل را در کانون دو تحول بزرگی قرار میدهند و میتوان از آن با عنوان «خاورمیانه جدید جدید» یاد کرد. نسخه قدیمی خاورمیانه جدید در منطقهای بود همراه با صلح و آرامش، تجارت و همکاریهای منطقهای که آدمهایی رویاگرایی مانند شیمون پرز آن را شاعرانه دیدند.
روزهای اوج نسخه قدیمی خاورمیانه جدید در اواسط دهه 1990 بود که از اسرائیل در بسیاری از پایتختهای عربی از رباط گرفته تا مسقط استقبال شد. اما در نسخه جدید خاورمیانه جدید منطقه همراه است با دو تهدید: یکی تمایلات توسعهطلبانه ایران است و تهدید دوم گسترش افراطگرایی در سنی مذهبهای تندرو است. منطقهای وسیعی که کشورهای آن نه تنها دیگر به اسرائیل خوشآمد نمیگوید بلکه در حال کشیدن حصارهایی دور مرزهای خود هستند تا خود را از درگیریهایی که در اطرافشان در جریان است، جدا کنند.
* جریانات جاری در خاورمیانه در مخالفت با اسرائیل اشتراک نظر دارند
در برخی از مناطق، مانند سوریه و بحرین، این دو حالت چه به صورت مستقیم یا از طریق جنگ نیابتی با هم در نزاع هستند. اما در حوزه اعراب و اسرائیل این دو حالت تلاش میکنند به قوای حاضر در منطقه بپیوندند که میتوان مثال آن را میتوان در تفاوت میان کمک راکتی و تسلیحاتی ایران از حماس و حمایت سیاسی فزایندههای سنیهای مصری، قطری، تونسی و ترکیهای از حماس مشاهده کرد.
این دو حالت که در برخی دیگر از مناطق خاورمیانه به شدت با هم درگیر هستند با اینحال می توانند زمینههای مشترکی مانند نبرد علیه اسرائیل بیابند و این امر دورنمای خوبی برای وضعیت راهبردی اسرائیل در آینده ارایه نمیکند.
* آمریکا برای کنترل تحولات منطقه باید همکاری خود با اسرائیل را تقویت کند
با این حال همه مناطق از دست نردفته است. با وجود این تغییرات راهبردی، آمریکا کارهای زیادی میتواند چه به صورت انفرادی یا در کنار شرکایش انجام دهد تا تجدید مناقشه اعراب و اسرائیل را به تعویق اندازد.
چنین راهبردی با تقویت همکاری آمریکا و اسرائیل شروع میشود و طرحهایی مانند ممانعت از برتری سیاسی حماس بر تشکیلات خودگردان فلسطین، ایجاد انگیزه در اتخاذ رفتارهای میانهرو در سران اسلامی در مصر و تسریع در پایان دادن به حکومت بشار اسد در سوریه و ممانعت از فروپاشی حاکمیت هاشمیها در کشور پادشاهی اردن میشود. این مناطقی که ذکر شد، پنج اولویت مهم سیاسی در حوزه اعراب و اسرائیل هستند. این راهبردها به چالش بزرگتر تمایلات برتری جویانه ایران و یا گسترش افراطگرایی سنیها در منطقه رسیدگی نمی کند اما ممکن است دستکم در احیای جنگ خاورمیانه محدودیت و تغییر ایجاد کند.
* خاورمیانه همچنان به عنوان منطقهای مهم برای آمریکا باقی خواهد ماند
مسلماً، این برنامههای خوشایند برای سیاست آمریکا نخواهد بود که پر از کنفرانسهای صلح و مراسم امضاء در کاخ سفید باشد. آن دوره تمام شده است. تا زمانی که بود، خوشایند بود. با این حال سپری شدن آن دوران از محوریت بودن خاورمیانه برای منافع راهبردی آمریکا کم نکرده است.
با وجود همه صحبتهایی که درباره چندقطبی گرایی و استقلال انرژی و افت آمریکا، ضرورت رویکرد به آسیا میشود در دو واقعیت حرفی نیست. این که خاورمیانه منطقهای مهم برای آمریکا باقی میماند و دوم این که هیچ قدرت خارجی دیگری نمیتواند به توانایی آمریکا در نفوذ بر منطقه برسد. اگر قرار باشد کسی وزنهای در ممانعت از سقوط به ورطه جنگ تمام عیار منطقهای باشد، بار دیگر آن فرد آمریکا خواهد بود.
انتهای پیام/
تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.