روزنامه حمایت: همگان برای انتخاباتی بدون کمترین تنش تلاش کنند
خبرگزاری تسنیم : دغدغه همه باید این باشد که انتخابات آتی بدون کم ترین تنش و به بهترین وجه انجام پذیرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ،برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به مطالب زیر اختصاص دادند.
*کیهان
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان «چرا رفوزه می شوند ؟!» به قلم «حسین شریعتمداری»آورده است: 1- مرحوم احسان طبری، تئوریسین بلندآوازه مارکسیسم و یکی از 5 نظریه پرداز برجسته آکادمی علوم شوروی سابق که در جایگاه شورای مرکزی حزب توده بازداشت شده و به اسلام گرویده بود، درباره نقش ضد استکباری انقلاب اسلامی و تحول آفرینی آن می گفت (نقل به مضمون): تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تابلو و شعار مبارزه با امپریالیسم در انحصار شوروی بود که به عنوان اردوگاه اصلی مارکسیسم و در قد و قواره یکی از دو ابرقدرت جهان، مقابل اردوگاه امپریالیسم به سرکردگی آمریکا ایستاده بود. اما انقلاب اسلامی این شعار را به نفع خود مصادره کرد و تابلوی ضدامپریالیستی ما- اردوگاه مارکسیسم- را پایین کشید. مرحوم طبری دیدگاه خود را اینگونه توضیح می داد: امام خمینی تابلوی «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» را برافراشت که منظورش نفی هر دو اردوگاه مارکسیسم و امپریالیسم بود. تا اینجا اگرچه نفی اردوگاه مارکسیسم از سوی رهبر یک انقلاب بزرگ برای ما ناخوشایند بود ولی بر این باور بودیم که این شعار در عرصه اجرا دوام چندانی ندارد. طبری می گفت؛ ما- اردوگاه مارکسیسم- در رقابت با شما بر سر تصاحب تابلوی ضدامپریالیستی نه فقط دست برتر را داشتیم بلکه توان تبلیغاتی شما برای حفظ این تابلو با توان و ظرفیت تبلیغاتی ما قابل مقایسه هم نبود. چرا که اردوگاه مارکسیسم از رسانه های فراوان و پردامنه ای برخوردار بود و علاوه بر آن، دهها روزنامه و رسانه وابسته به احزاب مارکسیست در اروپا و آمریکا و برخی کشورهای منطقه نیز در اختیار ما بود. بنابراین طبیعی بود که در رقابت با شما بر سر تصاحب انحصاری تابلوی ضدامپریالیستی پیروز میدان باشیم. ولی شکست ما از آنجا آغاز شد که امام خمینی(ره) مبارزه با امپریالیسم را از عرصه «تئوری» به میدان عمل و اجرا وارد کرد. یعنی-این تعبیر از مرحوم طبری است- «در میدان عمل هل من مبارز طلبید» و این در حالی بود که اردوگاه مارکسیسم با پرچمداری شوروی و به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهان در این میدان آزمون موفقی نداشت و چند عقب نشینی بزرگ را در کارنامه ضدامپریالیستی خود ثبت کرده بود. مرحوم طبری می گفت؛ ما در خلیج خوک ها وقتی با اولتیماتوم جان.اف.کندی روبرو شدیم به ناچار عقب نشستیم و دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی -پولیت بورو- اعلام کرد که خروشچف را نباید به خاطر این عقب نشینی سرزنش کرد! در جریان نهضت میرزا کوچک خان جنگلی نیز به نفع رضاخان وارد عمل شدیم و در قیام 15 خرداد همراه آمریکا، ولی با ادبیات مارکسیستی، آن قیام را محکوم کردیم. طبری می گفت؛ اما، شما با اینکه تازه از یک انقلاب بیرون آمده بودید، سفارت آمریکا، در تهران را تسخیر کردید و امام خمینی از آن با عنوان انقلابی بزرگتر یاد کرد و فرستاده جیمی کارتر را که برای مذاکره عازم ایران بود، از فراز آسمان ترکیه بازگرداند و... خدایش رحمت کند و توبه اش را که همراه با ده ها مقاله مستند و مصاحبه در نفی مارکسیسم و دفاع از انقلاب اسلامی همراه بود، قبول فرماید.
مرحوم احسان طبری کشف تازه ای نکرده بود بلکه با شجاعت و به صراحت از واقعیتی سخن گفته بود که بسیاری از دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها، سعی در کتمان آن داشتند واقعیتی که امروزه ضریب اثر و میزان جاذبه توأم با الهام بخشی آن را در هر دو عرصه داخلی و منطقه ای به وضوح می توان دید و آن این که انقلاب اسلامی در مسیر خود، ادعاهای دروغین را به میدان آزمون عملی کشانده و رسوا می کند. در این باره به دو نمونه داخلی و خارجی می توان اشاره کرد؛
2- این روزها در عرصه داخلی و با نزدیک تر شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شاهد تلاش جریان ورشکسته ای هستیم که تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 تابلوی «خط امامی» را برافراشته بود و حتی پیروان واقعی و از جان گذشته امام راحل(ره) را بیرون از این دایره معرفی می کرد اما، بعد از انتخابات 1376 و هنگامی که بوی قدرت به مشامش رسید و پای انتخاب بین منافع شخصی و گروهی از یک سو و حرکت در خط اصیل امام(ره) از سوی دیگر به میان آمد، نشان داد که مرد این میدان نیست. از این روی تابلوی خط امامی را پائین کشیده و تابلوی «دوم خردادی» را برافراشت! چند ماه بعد وقتی آمریکایی ها بر ضرورت اصلاحات در ایران اسلامی، تاکید ورزیدند و به صراحت اعلام کردند که اصلاحات مورد نظر آنها در دو محور پلکانی، «تغییر رفتار» و «تغییر ساختار» جمهوری اسلامی تعریف می شود، جریان یاد شده تابلوی دوم خردادی را پائین آورد و نام جبهه اصلاحات را برگزید. در این دوره، روزنامه های تحت مدیریت این جبهه که به روزنامه های زنجیره ای معروف شده بودند، تقریبا تمامی ارزش ها و آموزه های اسلامی و انقلابی را زیر سؤال کشیده و نفی کردند؛
«مظاهر دینی مانند حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است»! «آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتاب های دینی می خوانند از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند»! «بسیج عامل خشونت است»! «تفکر شیعی باعث انحطاط مملکت و مانعی برای دموکراسی است»! «مشکل مملکت ما این است که در ایران، هنوز خدا نمرده است»! «علیه خدا هم می توان تظاهرات کرد»! و... چه کسی باور می کرد که این نمونه ها و صدها -بلکه هزاران- نمونه دیگر از این دست که تمامی اسناد مکتوب آن - روزنامه های زنجیره ای- موجود است از سوی کسانی مطرح شده باشد که پیش از آن داعیه خط امامی داشتند؟!
اما حضور الگوی تثبیت شده و پذیرفته شده امام راحل(ره) در میان مردم، این جریان را به گونه ای خفت بار از عرصه سیاسی کشور بیرون انداخت. همین جریان در انتخابات دهم ریاست جمهوری پوست انداخته و با تابلوی دموکراسی خواهی! به میدان آمد ولی باز هم حضور جریان اصیل اسلامی و انقلابی فرصت گندم نمایی و جوفروشی را از جریان یاد شده سلب کرد و جریان مزبور با کنار گذاشتن ادعای دموکراسی خواهی به ماموریت برای مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس تن داد. به یقین اگر جریان اصیل انقلاب با صلابت در صحنه حضور نداشت، رسوایی و طرد اصحاب فتنه به آسانی صورت نمی پذیرفت. رسوایی بزرگی که با حضور حماسی و بی نظیر مردم در 9 دی ماه 1388 رقم خورد و در تاریخ ماندگار شد.
امروزه همین جریان شاخک های آلوده به وطن فروشی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تیز کرده و برخی از شواهد حکایت از آن دارد که در پس ماجرا، حلقه موسوم انحرافی را نیز به همراهی و همکاری گرفته است. این جریان- چنان که بعدها به آن خواهیم پرداخت- امیدی به حضور در انتخابات ندارد زیرا می داند و بارها تجربه کرده است که مردم «نقشه راه» را در دست دارند. بیشترین و شاید بتوان گفت؛ تمامی تلاش این جریان، تفرقه افکنی در میان اصولگرایان و سوار شدن بر موج حاصل از آن است.
3- در عرصه منطقه ای نیز همین حضور عملی الگوی انقلاب اسلامی- و نه فقط حضور تئوریک آن- کارساز بوده و هست. به عنوان مثال؛ در عرصه نظری دولت های عربستان، قطر، ترکیه و... از یکسو شعارهای غلیظ و پررنگ حمایت از ملت های مسلمان و مخصوصاً ملت مظلوم فلسطین را سر داده بودند و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران را به دلیل حمایت از دولت سوریه که در خط اول جبهه مقاومت قرار دارد، ملامت می کردند. اما این ادعاها با حمله اسرائیل به نوار غزه، از عرصه تئوری به میدان عمل کشیده شد و همگان شاهد بودند که شعارها و ادعاهای دهان پرکن کشورهای یاد شده تا چه اندازه بی پایه و اساس بوده است. آنها در حالی که به قول سید حسن نصرالله کشتی، کشتی اسلحه و مهمات برای تروریست ها به سوریه ارسال می کردند دریغ از یک گلوله فشنگ که برای نیروهای مقاومت جهاد اسلامی و حماس در غزه بفرستند...
در این میان ماجرای مصر نیز گفتنی و عبرت انگیز است. آقای مرسی و اخوان المسلمین مصر با حرارت و جدیت از تروریست های سوریه حمایت می کردند و از دولت بشار اسد بدون توجه به جایگاه برجسته و نقش مثال زدنی آن در جبهه مقاومت به تخاصم و دشمنی یاد می کردند و هشدار ایران اسلامی را نادیده می گرفتند که مقابله با دولت سوریه تنها به خاطر حضور آن در جبهه مقاومت و مقابله این دولت با اسرائیل است. اما امروزه باید آقای مرسی و اخوان المسلمین درک کرده باشند چرا بلافاصله پس از آن که پیش نویس قانون اساسی مصر را بر پایه آموزه های اسلامی نوشتند، همه گروه های سکولار، لیبرال، حامی حسنی مبارک و طرفداران غرب علیه دولت آقای مرسی به میدان آمده و دست به آشوب و بلوا زدند؟ یعنی آمریکا و متحدانش دقیقا همان فرمول را در مصر دنبال می کنند که در سوریه به اجرا گذاشته اند.
*جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان «من فحش میدهم، پس هستم!» آورده است:کلم الناس علی قدرعقولهم، که سعدی در یکی از نوشتههای حکیمانهاش آن را به عنوان یک توصیه بلاغی و جامعهشناسانه آورده است، طرف دیگری هم دارد که عبارتست از انتظار به اندازه داشتن از افراد و اقشار در فهم و درک مطالب و اظهارنظر کردنها و موضعگیری نمودن درباره مسائل مختلف.
این واقعیت را نمیشود نادیده گرفت که ظرفیت افراد متفاوت است و انگیزه آنها برای ورود به موضوعات و چگونه برخورد کردن با مسائل یکسان نیست. عدهای تابع موقعیت و مقام و منصب هستند و برای به دست آوردن و حفظ آن حاضرند ارزشها و اصول را زیر پا بگذارند. عدهای نیز به خاطر مسائل مادی و معیشتی به هر چیزی تن در میدهند و برای آنها آنچه مهم است زندگی کردن است. شهرت، احترام، تعریف و تمجید و اموری از این قبیل نیز برای عدهای دیگر اهمیت دارد بطوری که حاضرند آرمانها و اصول را فدای آنها کنند و هر ننگی را بپذیرند فقط برای اینکه نام و احترام داشته باشند و بر سر زبانها باشند. اینها امراض نفسانی ما انسانها هستند که سراغ همه میآیند و تربیت و تزکیه برای دور ساختن انسانها از همین رذایل است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل اینکه عدهای قدرت ندیده، ثروت ندیده، مقام و منصب ندیده و محرومیت کشیده به قدرت و شهرت و منصب رسیدند و به منابع ثروت نزدیک شدند، اولین و مهمترین نیازشان تهذیب نفس بود تا گرفتار غرور نشوند و عوارض قدرت آنها را اسیر خود نکند. به همین جهت بود که امام خمینی در تمام سخنرانیهای خود، مسئولین نظام را به تهذیب نفس دعوت میکردند و بارها به آنها یادآور شدند که شماها را این مردم از کنج خانههایتان به صحنه آوردهاند و به قدرت رساندهاند، بنابراین باید این مردم را ولینعمت خود بدانید و در مقابل آنها تواضع کنید و با تمام وجود در خدمت آنها باشید. صحیفه امام، مالامال است از این قبیل توصیهها همراه با هشدارهای فراوان به مسئولین که مبادا از زیخود خارج گردند و گرفتار غرور و نخوت شوند و خدا را، که به آنها عزت داده و ممکن است در اثر ناشکریها آن را پس بگیرد، همواره در نظر داشته باشند.
حفظ اتحاد و پرهیز از تفرقه نیز یکی از توصیههای مؤکد امام خمینی به همگان اعم از مسئولین و مردم بود. البته در میان مخاطبان امام، همواره مسئولین جایگاه ویژهای داشتند و توصیههای امام، بیشتر متوجه آنها بود. ایشان معتقد بودند مردم به دلیل اینکه در مسند قدرت قرار ندارند در معرض این قبیل خطرها هم نیستند و این مسئولین هستند که باید خود را از عوارض خطرناک تکیه بر مناصب حفظ کنند تا بتوانند با وحدت عمل به پیش بروند و گرفتار تفرقه و اختلاف نشوند.
آنچه بیش از یک دهه اخیر در جامعه ما بروز و ظهور یافته، نفی این و آن برای اثبات خود است که از خطرناکترین آفات نفسانی است. این بیماری روحی هر چند بیشتر در مقاطع خاص انتخابات بروز میکند اما مدتی است که وقت نمیشناسد و در زمانهای دیگر نیز جامعه را آزار میدهد و در حال تبدیل شدن به یک پدیده مادامالعمری برای تشنگان قدرت است. آنچه خطرناک است، همین دائمی شدن بیماری نفی دیگران برای اثبات خود است. هر انتخاباتی همانند یک عمل جراحی است که زمان محدود و عوارض مشخصی دارد و در وقت معین هم تمام میشود. ولی بیماری خطرناک نفی دیگران هنگامی که دائمی شود مثل سرطانی است که به تمام بدن سرایت کند و جای سالمی باقی نگذارد. کسی که سرطان، تمام بدن او را به تسخیر خود در آورده باشد، قابل معالجه نیست و محکوم به مرگ است. جامعه اگر به جائی برسد که مسئولان آن دچار بیماری نفی دیگران برای اثبات خود شوند، مثل همان مریض که سرطان تمام بدن او را تسخیر کرده، محکوم به نابودی است. بنابر این، باید تلاش کنیم جامعه ما به چنان مرحله خطرناکی نرسد.
مدتی است که به دلیل وزیدن باد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، منفیبافیها شروع شده و بعضی افراد کم ظرفیت به منفیبافی، بدگوئی و نفی این و آن پناه آوردهاند. به نظر میرسد بیماری نفی دیگران برای اثبات خود، در وجود این افراد عود کرده و در شرایط کمبود دارو که ناشی از تحریمهاست نمیتوانند جلوی پیشرفت بیماری خود را بگیرند و به هر کس که بخواهند پرخاش میکنند تا وانمود کنند که هستند. اینکه افرادی به هر وسیله ممکن درصدد برآیند وجود خود و گروه خود را به اثبات برسانند، خطر بزرگی است. از فیلسوف معروف آلمانی "دکارت" نقل است که میگفت: "من میاندیشم، پس هستم" ولی اکنون منطق فیلسوفان سیاسی ما اینست که میگویند: "من فحش میدهم، پس هستم"!
هفته گذشته یک نماینده مجلس، نطق خود را به اهانت و جسارت کردن به یکی از بزرگان نظام اختصاص داد و هر چه به زبانش آمد علیه او گفت. تأسفبار اینکه در مجلس شورای اسلامی، کسی به او اعتراض نکرد و حتی رئیس مجلس و روحانیون حاضر در صحن علنی که به تناسب جایگاه دینی و معنوی خود میبایست به وظیفه خود عمل کنند و نهی از منکر نمایند نیز سکوت مصلحتی را بر انجام وظیفه اخلاقی و شرعی و قانونی ترجیح دادند! آن شخصیت بزرگ انقلابی که مورد هجمه قرار گرفت به دلیل بزرگی، اعتنائی به این فحاشیها نکرد و البته این قبیل بیحرمتیها چیزی از شخصیت او کم نمیکند ولی آنکه از این رهگذر دچار خسران میشود جامعه است و خود مجلس و مجموعه حاکمیت که چنین عناصر نامتجانسی را در بدنه خود میپذیرد و در برابر آن عکسالعمل نشان نمیدهد.
مجلس شورای اسلامی جای افراد با منطق است نه افراد فحاش. اگر امام خمینی فرمودند مجلس در رأس امور است، این فرموده کاملا صحیح هنگامی تحقق مییابد که نمایندگان مجلس درباره موضوعات و افراد فقط با منطق سخن بگویند و از بیحرمتی و سخن بیمنطق بپرهیزند. مجلسی که با فحاشی و بیحرمتی آمیخته شود، خود به خود از جایگاه والائی که استحقاق آن را دارد به دست خود اهل مجلس به زیر کشیده میشود.
شاید افراد هتاک و فحاشی که اثبات خود را در نفی دیگران جستجو میکنند، دچار مشکلی باشند که شاعر آن را در یک بیت رسا و نغز بیان کرده و گفته: بحث با ناقص خیالان شیوه استاد نیست ـ علم افلاطون، حریف جهل مادرزاد نیست" ولی اگر این قبیل افراد گرفتار جهل مادرزاد هستند، عقلای قوم باید به این نتیجه برسند که مجلس شورای اسلامی "جای ناقص خیالان" نیست.
*رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان «چهار نکته درباره مسائل منطقه» به قلم «محمد کاظم انبارلویی»آورده است:مصائب مرسیاخوان المسلمین در جریان بیداری اسلامی در منطقه جلودار حرکتهای اسلامی بودند. اسلامیزه کردن حکومت اولین وظیفه آنهاست. آنها اگر توفیق این کار را پیدا نکنند بازگشت به نقطه اول حتمی است.
جایگاه مصر بهعنوان زادگاه اخوان المسلمین در حرکت بهسوی اسلامی کردن حکومت تعیین کننده است. مرسی بهعنوان اولین رئیس جمهور قانونی مصر در این راه مشکلات فراوانی پیشروی دارد.
به محض اینکه مرسی پرچم اسلام را برای تغییر قانون اساسی بالا برد، لایههای گونهگونی در برابر او از جمله بقایای رژیم گذشته بهعلاوه ملیگراها و لیبرالها صف کشیدند. طبیعی است آمریکا و رژیم صهیونیستی در این معرکه جانب ملیگراها و لیبرالها را خواهد گرفت و بر طبل آشوب و ناآرامی در مصر خواهد کوبید.
البرادعی ،عمرو موسی و حمدین صباحی مثلث جبهه نجات ملی را تشکیل دادند وطی هفته گذشته قاهره و دیگر شهرهای مصر را به آشوب کشاندند وحتی به دفاتر اخوان المسلمین حمله برده وآن را به آتش کشیدند. آنها به همین هم اکتفا نکردند و با حمله به کاخ ریاست جمهوری با پلیس در داخل محوطه کاخ درگیر شدند.
مردم مسلمان مصر که دل در گرو اسلام و تغییرات براساس یک رویکرد اسلامی دارند حتما از مرسی حمایت خواهند کرد. اما باید دید مرسی میتواند در اندازه یک رهبر اسلامی ظاهر شود و مطالبات اسلامی مردم مصر را نمایندگی کند یا نه؟ او در سیاست خارجی بویژه در نگاه به بحران سوریه و نیز روابط با رژیم صهیونیستی دچار اشتباهات راهبردی است و او را از مرتبتی که ذکر شد فرو میکاهد.
مرسی در اسلامیزه کردن مصر پس از سد نجات جبهه ملی (بخوانید جبهه مبارزه با اسلام) در مصر باید تکلیف خود را با سلفیها روشن کند. ممکن است آنها در بادی امر به او کمک رسانند.اما نقش سلفیها در مصر و جهان اسلام همانند نقش منافقین در انقلاب اسلامی است. هنر مرسی باید مدیریت انقلاب مصر در میان دو خط افراط و تفریط باشد. اگر او دراندازه یک رهبر اسلامی وارد شود و صداقت خود را در تبعیت از قرآن و پیامبر اسلام نشان دهد، مردم حتما از او حمایت خواهند کرد و او را در وسط معرکه درگیری با عناصر رژیم گذشته و وابستگان غرب تنها نخواهند گذاشت. دیروز مرسی همه پرسی را به تعویق انداخت. او باید بداند یک قدم عقب بنشیند آنها صدها قدم جلو خواهند آمد. امیدواریم این تعویق خیلی طول نکشد.
تنگی نفس حکام رژیم صهیونیستی
ظرف یک ماه به رژیم صهیونیستی سه ضربه کاری در درون سرزمینهای اشغالی و منطقه و جهان فرود آمد. جنگ 8 روزه کمر حکام رژیم صهیونیستی را شکست، محاسبات آنها را بههم ریخت و رژیم برای اولین بار در پایتخت ضربات مهلک از مقاومت دریافت کرد. سلسله اعصاب اطلاعاتی آنها دچار اختلال شد. فقط 6 روز توانستند تاب بیاورند روز ششم نبرد، پرچم ذلت آتش بس را برافراشته و روز هشتم به آتش بس رسیدند.
ضربه دوم به رژیم صهیونیستی آن بود که اجماع جهانی بار دیگر گلوی آنها را فشرد و سازمان ملل عضویت ناظر فلسطین را پذیرفت و بار دیگر مهر انزوای رژیم صهیونیستی را پای این ورقه زد.
ضربه سوم این بود که سازمان ملل قطعنامهای را به تصویب رساند که در آن قطعنامه آمده است رژیم صهیونیستی باید تن به نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی بدهد.
رژیم صهیونیستی با این سه ضربه به تنگی نفس افتاده است . آمریکاییها میخواهند با فشار در سوریه ومصر رژیم صهیونیستی را تنفس مصنوعی بدهند. آنها که رشته مقاومت در منطقه را در دست دارند نباید اجازه دهند آمریکاییها موفق به این کار شوند.
موشکهای اسکندر در سوریه
گفتگوهای سه جانبه روسیه، آمریکا و نمایندگان سازمان ملل در امور سوریه ظاهرا به شکست انجامید و کلینتون نتوانست لاوروف را راضی کند. موشکهای اسکندر برای مقابله با سپر موشکی پاتریوت در ترکیه از سوریه سر برآورد. موشک اسکندر با سرعتی برابر با 2100 متر بر ثانیه و بردی بیش از 450 کیلومتر برای هر سیستم دفاعی یک کابوس است. موشک اسکندر با یک خطای هفت متری هر هدفی را نابود میکند.
اما سوریها نباید روی کارکردها و کاربردهای موشک اسکندر حساب باز کنند. هیچ حمله نظامی خارج از سوریه به نمایندگی از یک دولت صورت نخواهد گرفت . آمریکاییها راهحل شکستن حلقه مقاومت در سوریه را فقط در صدور تروریسم و مجهز کردن آنها به انواع سلاحها حتی سلاح شیمیایی میدانند سوریه علاوه بر تکیه بر ارتش خود برای حفظ مرزها باید روی یک صد هزار
نیروی مسلح مردمی که اکنون در خط مقدم میجنگند حساب باز کند.
اکنون 8 استان سوریه کاملا آرام است. در8 استان دیگر درگیریهای پراکنده وجود دارد که کاملا مهار شده است. سوریها فقط در دو استان مشکل دارند و باید قدرت حاکمیت روی آن متمرکز شود. سوریه اکنون با مزدوران 18 کشور خارجی در داخل مرزهای خود در حال جنگ است .
آنها با پول ارتجاع عرب و تحریک صهیونیستها وتمهید برخی دولتهای همسایه به سوریه آمدهاند. آنها باید بدانند مشکل سوریه راهحل نظامی وکارکردهای عملیات تروریستی ندارد. این رویکرد مشروعیت آنها را در نگاه مردم سوریه ومردم منطقه و جهان زیر سئوال برده است.
دولت سوریه همزمان با پاکسازی مناطق آلوده باید گفتگوها را با معارضان سیاسی( و نه نظامی) به یک سامان جدی برساند و از سوی دیگر بر اصلاحات تاکید کند تا بهانه به دست دشمن ندهد. مهمترین وظیفه دولت سوریه پاسخگویی به مطالبات اسلامی مردم و به رسمیت شناختن بیداری اسلامی و همگامی با آن است. سوریه بهعنوان یک حلقه مقاومت باید باقی بماند و همین مشروعیت مردمی و ملی دولت سوریه را موجه میسازد.
خالد مشعل در غزه
خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس پس از 45 سال دوری از فلسطین به وطن خود در غزه وارد شد.او هنگامی که 11 سال داشت مجبور شد با خانوادهاش فلسطین را ترک کند . خالد مشعل در ابتدای ورود به غزه به خاک افتاد و سجده شکر برای پیروزیهای اخیر ملت فلسطین بهجای آورد.
اسماعیل هنیه از او استقبال کرد و صهیونیستها تهدید کرده بودند که آتشبس را با کشتن مشعل نقض خواهند کرد. اما با آنکه این کار را میتوانستند بکنند جرأت نکردند دوباره زیر بارش موشکهای فجر 5 بروند.
ورود مشعل از گذرگاه رفح نشان داد این گذرگاه امن است، پس دیگر رهبران تبعیدی فلسطین باید هر چه زودتر خود را به فلسطین اشغالی برسانند و باقیمانده عمر خود را در سرزمین پدری خود سر کنند.
فلسطینیها اکنون دو راه بیشتر ندارند: یا باید تا آخرین قطره خون بجنگند و به شهادت که فوزی عظیم است نایل شوند یا باید بر اشرار صهیونیست مانند جنگ 22 روزه و 8 روزه غلبه کنند و شاهد پیروزی را در آغوش کشند. راه سومی وجود ندارد. اگر نگاه آنها به برخی پایتختهای عربی برای یافتن راه سوم است بدانند به بیراهه میروند. بیش از 60 سال این راه طی شده وهیچ نتیجهای عاید آنان نگردیده است.
*خراسان
روزنامه خراسان درسرمقاله خود با عنوان «مرزبانان ایران زمین هزاران درود برشما» به قلم «کورش شجاعی»آورده است:بر فراز قله های پر از برف و در آن سرمای استخوان سوز و در دشت های داغ و تفتیده با آن گرمای جان سوز در همه طول سال و در تمامی ماه ها، روزها، ساعت ها و لحظه ها دلاور مردانی سلحشور و بی ادعا از مرزها و امنیت ایران عزیزمان با تمام وجود محافظت و مراقبت می کنند. بر فراز آن کوه های بلند و در آن دشت های داغ و طاقت فرسا نه امکاناتی وجود دارد و نه حتی غذایی با کیفیت و به اندازه کفایت. نه در آن کوه ها از دستگاه های حرارت مرکزی خبری هست و نه در آن دشت های داغ و تفتیده خبری از وسایل سرمایشی آنچنانی.
گاه حتی دلاور مرزبانان وطن به خاطر مشکلات عدیده و صعب العبور بودن مناطق مرزی و مسائل امنیتی باید ساعت ها تشنگی را تحمل کنند. شب های سرد کوه های پربرف و دشت های کویری و آن سکوت مرموز و آن تاریکی شب فقط شیردلانی را می طلبد که در عین تحمل همه سختی ها و مشکلات این چنینی مخاطرات آن به آن و گونه گون این مناطق را به عشق دین و میهن و حفاظت از ناموس و وطن و امنیت کشور به جان بخرند و چه سرافراز مردانی هستند این یلان و فرزندان ایران زمین که دور از خانه و کاشانه و خانواده وزن و فرزند و پدر و مادر و برادر و خواهر به حریم بانی و مرزبانی میهن اسلامی همت می گمارند.
و تنها دغدغه این غیور مردان، امنیت و عزت و حریم و ناموس ایران و ایرانی است. این دلاورمردان بی ادعا نه به دنبال نامند و نه به دنبال نان. نه به دنبال شهرت و قدرت و ثروت که این عزیزان جان شیرین خود را بر کف گرفته اند و جانانه از حریم میهن محافظت می کنند تا هم وطنانشان و ساکنان جای جای ایران زمین از نعمت بی بدیل امنیت بهره ببرند و در سایه این امنیت، کشور عزیزمان به رشد و توسعه و پیشرفت در تمامی زمینه ها برسد.
مرزبانان ایران زمین با همکاری و همیاری دیگر نهادها و سازمان های نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج و اطلاعات و مرزنشینان غیور کشورمان، ایران عزیز را از بالاترین و بهترین شرایط امنیتی برخوردار کرده اند آن هم در شرایطی که اکثر کشورهای همسایه به خاطر نفوذ و تجاوز بیگانگان به پایگاهی برای فعالیت های گروه های مختلف تروریستی تبدیل شده است.
و نه تنها دایره هایی از آتش در کنار مرزهای ما در بیشتر کشورهای همسایه شعله ور است بلکه متأسفانه بزرگترین تولید کننده و قاچاق کننده مواد مخدر جهان یعنی افغانستان با آن مرزهای طولانی درست بیخ گوش ایران عزیز همچنان به تولید و قاچاق مواد مخدر ادامه می دهد که این مشکل بسیار بزرگ همیشه کشور ما را هم از نظر ورود محموله های قاچاق و هم از نظر اعتیاد جوانان عزیزمان و هم از نظر مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بسیار در رنج داشته و دارد و مدعیان انسان دوستی و حقوق بشر تنها از دور نظاره می کنند و گاه به تشکری خشک و خالی از کشورمان برای مبارزه جدی و عملی با قاچاق مواد مخدر بسنده می کنند.
و سهم آمریکا و اروپای پرمدعا در مبارزه با قاچاق مواد مخدر تنها حرف است و حرف و حرف. و اما سهم ایران عزیز، هزینه های فراوان اقتصادی، اجتماعی و از همه مهمتر تقدیم چهار هزار شهید از بهترین فرزندان این سرزمین در راه مبارزه با مواد مخدر البته این آمار علاوه بر این که از اهتمام جدی کشورمان در مبارزه با مواد مخدر حکایت می کند بیانگر واقعیت های تلخ دیگری نیز هست و بخشی از آن واقعیت ها این که تجاوز آمریکا و دیگر نیروهای اشغال گر به افغانستان نه تنها کاشت و تولید موادمخدر را در افغانستان کاهش نداده بلکه براساس آمار منتشر شده کاشت و تولید تریاک و دیگر موادمخدر در این کشور افزایش یافته است. واقعیت تلخ دیگر این که همچنان که فرمانده مرزبانی کشور اعلام کرده است حداقل طی 3سال اخیر سازمان های بین المللی و مدعی هیچ کمکی و مساعدتی به ایران برای مبارزه با قاچاق موادمخدر نکرده اند.
واقعیت تلخ دیگر این که فرزندان این سرزمین به خاطر عقایدشان و به خاطر باورهای دینی شان و مرام و منش انسانی شان درحالی که می توانند به راحتی بر ترانزیت موادمخدر از افغانستان به اروپا و... چشم ببندند سینه های خود را سپر کرده اند و جان های خود را به کف گرفته اند تا جلوی ترانزیت موادمخدر به اروپا و آمریکا گرفته شود و کشورمان سهیم و شریک گناه بزرگ قاچاق مواد مخدر و گسترش اعتیاد نباشد. اما دریغ از قدرشناسی آن مدعیان.
واقعیت تلخ دیگر این که به خاطر کوتاهی های نهادهای بین المللی از یک سو و مرزهای عریض و طویل کشورمان خصوصا با بزرگترین تولیدکننده موادمخدر جهان و با وجود تلاش های قابل توجه نیروهای مرزبانی و انتظامی برای جلوگیری از قاچاق موادمخدر به کشور و توزیع آن متاسفانه هنوز و همچنان شاهد در دسترس بودن آسان موادمخدر در برخی از نقاط کشورمان هستیم به گونه ای که در حال حاضر بلای خانمان سوز و بنیان افکن اعتیاد براساس آمار رسمی بیش از یک میلیون و 200 هزار نفر را به طور مستقیم و بیش از 3میلیون نفر را به طور غیرمستقیم درگیر کرده است که البته آمار غیررسمی حکایات دیگری دارد و البته نمی توان و نباید جایگزینی خطرناک موادمخدر صنعتی به جای موادمخدر سنتی را در فرآیند گسترش اعتیاد در کشور نادیده گرفت.
و صد البته که در این مجال کوتاه نمی توان تبعات متعدد قاچاق موادمخدر و اعتیاد را حتی شماره کرد اما در جامعه امروز دیگر کمتر کسی است که از تبعات جانسوز و خانمان برانداز «تجارت مرگ» و اعتیاد اطلاعاتی نداشته باشد.
به هر صورت آن چه مسلم است بدون همراهی عملی نهادهای بین المللی و همچنین تا وقتی حمایت های آشکار و پنهان مافیای قاچاق در دنیا وجود دارد به ریشه کن شدن معضل جهانی قاچاق و اعتیاد نمی توان امید بست اما در عین حال تلاش مستمر و گسترده نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و از همه مهمتر دلاورمردان مرزبان کشورمان که همچنان بر مبارزه با قاچاق موادمخدر همت دارند توانسته است اثرات قابل توجهی بر جلوگیری از ترانزیت و قاچاق موادمخدر داشته باشد.
عملیات اخیر کشف و ضبط 11تن موادمخدر در هنگ مرزی جکی گور در مرز سیستان و بلوچستان که به گفته سردار ذوالفقاری فرمانده مرزبانی ناجا بزرگترین محموله قاچاق ضبط شده پس از انقلاب است شاهد مثال روشنی بر تلاش موثر و مستمر نیروهای اطلاعاتی و مرزبانی کشورمان در مبارزه با قاچاق مواد مخدر است. ضمن خداقوت جانانه به همه مرزبانان غیور کشورمان به خاطر موفقیت در این عملیات که 18روز به طول انجامیده است آرزوی توفیق روزافزون و سرافرازی همیشگی برای همه مرزبانان و حریم بانان ایران اسلامی داریم. ای غیورمردان امنیت آفرین سلام و درود خالصانه ما را به بزرگی دل های پاک و جان های با صفایتان بپذیرید.
*تهران امروز
روزنامه تهران امروز درسرمقاله خود با عنوان «باید صبور بود» به قلم «بهرام بیات»آورده است:1 - اگر میخواهید ببینید اخلاق و باورهای مردم یک جامعه چگونه است باید ببینید افکار و تمدنشان چطور است. در این قضیه چند عنصر دخالت دارند. اولین بحث؛ باورها و اعتقادات است که اصلیترین موضوع به شمار میرود. یکی دو ماه پیش در کشور تحقیقاتی انجام شد که نتیجهاش نشان میداد باورها و اعتقادات مردم در سطح عالی قرار دارد. پس تمدن و فرهنگ هر جامعه بستگی مستقیم به باورهای آن مردم دارد. دومین بحث مربوط میشود به ارزشها؛ خوبها و بدهایی که در جامعه وجود دارند. در این بخش ما با چالشهای بزرگی روبهرو هستیم. چالشهایی که به خاطر تاثیر فرهنگ غرب در جامعه به وجود آمده است. اما باز هم با این تفاسیر، هنوز جایگاه محکم و درستی داریم. یکی از مثالهای با ارزش ماه محرم است؛ اشتیاقی که مردم نسبت به ماه محرم دارند و آن را با جان و دل برگزار میکنند که نشان میدهد که ما هنوز هم به ارزشهایمان اهمیت میدهیم و این ارزشها برایمان مهم هستند. اما بحث سوم؛ بحث هنجارهای اجتماعی است. بایدها و نبایدهایی که ما درگیر آنها هستیم و باید به آنها عمل کنیم. در هر جامعهای دو گونه هنجار داریم؛ هنجارهای رسمی و هنجارهای عرفی. هنجارهای رسمی همان هنجارهایی هستند که قانون پشتوانه آنهاست و تقریبا مردم بنا به قانون ملزم به رعایت آنها هستند. هنجارهای عرفی همانهایی هستند که وجدان و افکار مردم پشتوانه آنهاست. یعنی اعتقادات مردم به آنها میگوید که چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند. ما در این بخش، بیشترین مشکل را داریم. بحث چهارم؛ بحث کنشها و رفتارهایی است که مردم در جامعه از خودشان نشان میدهند. نمود این کنشها در آداب معاشرت افراد، نوع پوشش، نوع کلام و حرف زدن، نوع گروههایی که در بین مردم تشکیل میشود و... پررنگ میشود.
مشکل از آنجایی آغاز میشود که سه بحث قبلی نمیتوانند بحث چهارم را پشتیبانی کنند. یعنی ما نتوانستهایم در کشورظرفیت تولید رفتار ایجاد کنیم. یعنی هنوز هم که هنوز است چادر مشکیهای ما از خارج وارد میشود. یکسری افراد و واردکنندههای عمده هستند که این بخش را در دست گرفتهاند و رانتهایی دارند که اجازه نمیدهند این محصول در داخل تولید شود. در واقع اینها اجازه تولید چادر در داخل کشور را نمیدهند. از طرف دیگر در بخش تولید پوشاک هم به درستی عمل نکردهایم. بحث تولید پوشاک بحثی است که باید از سه جنبه به آن پرداخته شود. یکی بحث روانشناختی قضیه است؛ یعنی پوشاک باید بهگونهای طراحی شود که نسل جدید آن را بپذیرد. یعنی برای زمان حاضر طراحی شده باشند. بحث دیگر، بحث زیبایی شناختی قضیه است. وقتی فردی لباس زیبا میپوشد صرفا به این دلیل است که مردم او را زیبا ببینند.در واقع افراد به خاطر دیگران لباس میپوشند تا شخصیت خودشان را حفظ کنند. مسئله دیگر در حوزه پوشاک، در دسترس بودن آن است. یعنی پوشاک مناسب به صورت ارزان و مطمئن در دسترس عموم مردم باشد. نمایشگاههای مدی که در این چند ساله برگزار شدهاند، توانستهاند خوب عمل کنند. به نظر من یکی از راههای پیشرفت در زمینه پوشاک ادامه همین نمایشگاههاست.
2 - مسئله این است که برای جا انداختن یک فرهنگ در جامعه هم نیاز به زمان است و هم برنامهریزی دقیق. برای اینکه مثلا فلان مانتو یا فلان کت و شلوار را در میان مردم جا بیندازیم به طوری که بیشتر اقشار جامعه از آن استفاده کنند و استفادهاش به یک فرهنگ تبدیل شود، حداقل به 20 سال زمان نیاز داریم! جا انداختن هر چیزی نیاز به دوره زمانی دارد. در این بخش، هم باید مراجع تبلیغی وارد عمل شوند و هم مراجع ترویجی مثل رسانهها اعم از تلویزیون و سینما تا رسانههای مکتوب و غیره. در واقع همه مراجع باید دست به دست هم بدهند تا این فرهنگ سازی در جامعه ایجاد شود. در این چند ساله کارهایی صورت گرفته و ما پیشرفتهایی داشتهایم. اگر مثل سابق پیش میرفتیم قطعا هنوز سر جای اولمان بودیم. در این بخش با بخشنامه و دستور و اجبار کار از پیش نمیرود. برای نتیجه گرفتن باید برنامهریزی داشت و در کنارش باید صبر هم کرد. برای به بار نشستن هر چیزی زمان لازم است. کارگروههایی برای طراحی مد و لباس تعیین شده است که از طراحان ایرانی خوش فکر و خوش ذوق و باسواد در آنها دعوت به کار شده. یکی از کارهایی که مسئولین میتوانند انجام دهند این است که طراحان داخلی را حمایت کنند. ما در کشور ظرفیتی برای این کار داریم که باید از آن حمایت کرد تا پیشرفت کند.
*حمایت
روزنامه حمایت درسرمقاله خود با عنوان «دغدغه های انتخابات آتی ریاست جمهوری»آورده است:همان گونه که مخاطبان ارجمند مطلع هستند در اوایل سال 1392 انتخابات آتی ریاست جمهوری در کشور برگزار خواهد شد، به همین جهت طبیعی است که فعالان سیاسی، اجتماعی و رسانه ها وعموم مردم با شیبی تدریجی توجهاتشان معطوف به این رویداد مهم می شود، خصوصا که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری تجربیاتی را کشور تجربه کرد و بر همین اساس دغدغه همه باید این باشد که انتخابات آتی بدون کم ترین تنش و به بهترین وجه انجام پذیرد. طی هفته های اخیر میزان توجه جامعه یا مسئولین به مقوله انتخابات آتی سیر صعودی یافته است، آن گونه که رهبر معظم انقلاب نیز در سفر به خراسان شمالی در چند نوبت کلیاتی را در این خصوص اشاره کردند ونکاتی را خطاب به احزاب وگروههای سیاسی بیان داشتند، از جمله اینکه رقیب خود را شیطان اکبر ندانید وهمبستگی ملی را تضعیف ننمائید.پیرو این تذکرات، در هفته های اخیر نیز چند نوبت در قبال رهنمودهای ابلاغی به مسئولان قوای سه گانه کشور تاکید کردند که تا انتخابات آتی دقت شود که تنش و اختلاف افکنی در جامعه ایجاد نشود. به موازات تذکرات رهبری ، برخی رویدادهای دیگر در کشور توجه به انتخابات آتی ریاست جمهوری را بیشتر کرد، از جمله اظهار نظر برخی گروه ها یا فعالان سیاسی در مورد انتخابات آزاد وواکنش های ایجاد شده به آن ها، طرح موضوع اصلاح قانون انتخابات در مجلس شورای اسلامی و دیدگاه های متنوع در این خصوص در مجلس و برخی واکنشهای بیرون از مجلس به این امر، به ویژه اظهار نظر رئیس جمهور در این زمینه وتصویب طرح پیشنهادی در مجلس واخیرا برخی مناظره های رسانه ای در این خصوص بین دست اندرکاران وزارت کشور ومجلس شورای اسلامی، جملگی توجهات به انتخابات وابعاد آن را ارتقا بخشیده است.نظر به اهمیت این موضوع، یادداشت امروز به این مهم اختصاص می یابد با تاکید بر اینکه طی هفته های آتی در این زمینه مجددا نکات متعددی بیان خواهد شد.امید است مجموعه تاملات نظری در مورد انتخابات آتی مرضی خداوند سبحان واقع شود وبرای مشارکت هر چه وسیع تر مردم در تعیین سرنوشت خود و تجربه انتخابات آبرومند و با شکوه مفید واقع شود.نکته اول اینکه توجه کنیم در هر نظام سیاسی دموکراتیک در جهان معاصر، انتخابات یک عنصر اساسی محسوب می شود. به عبارت دیگر، امروزه هر مکتب فکری که جامعه ای را اداره می کند اگر در خصوص شیوه مشارکت مردم در اداره جامعه، راهکارها وچارچوب های نظری وکاربردی دقیقی نداشته باشد، مورد سئوال قرارمی گیرد ومردم سراسر جهان آن مکتب فکری را ناقص یا مدعیان آن دیدگاه را مورد نقد وارزیابی قرار می دهند. در همین چارچوب، طبیعی است که اندیشه اسلامی با توجه به حاکمیت آن در برخی کشورها وظهور و بروز جدید آن در قالب انقلاب های مردمی در کشورهای مختلف اسلامی باید به بهترین وجه جامعیت نظری وکارآمدی لازم عملی واجرایی اش را نشان دهد.
در جهان اسلام دو دیدگاه کلی در این زمینه قابل احصاء است: یک دیدگاه مربوط به شیعه می شود که با الهام از هدایت های ائمه معصومین علیهم السلام و با رجوع به مبانی اسلامی فرمول های مختلفی را برای مشارکت مردم در اداره جامعه ارائه می کند و نمونه بارز آن در ایران در قالب قانون اساسی متبلور شده است.
قرائت دوم مربوط به برادران اهل سنت است که آن ها نیز مبانی نظری خود را در خصوص حاکمیت ونحوه مشارکت مردم در اداره امور ومقوله انتخابات ارائه می کنند و جلوه عملی آن قرائت را نیز در برخی کشورهای اسلامی دارای اکثریت اهل سنت می توان مشاهده کرد. هم شیعه وهم سنی در خصوص ضرورت مبنا قرادادن مبانی اسلامی در اداره امور جامعه و فرآیند مشارکت مردم با هم اختلافی ندارند، ولی در جزئیات اختیارات نهادهای حکومتی وطرز اداره کشور نظرات متنوعی را می توان مشاهده کرد.
با همه این تنوع نظرات، چه بین اندیشمندان شیعی وچه بین کارشناسان سنّی مذهب این واقعیت را نمی توان انکار کرد که همه مسلمانان، حکومت را امانتی از سوی خداوند متعال می دانند و تاکید دارند که این امانت را باید حاکمان به بهترین وجه پاسداری کنند نه اینکه مرتکب خلاف شده یا منویات شخصی خود را حاکم نمایند.
اگر به همین گزاره نظری مورد اتفاق شیعه وسنی در عرصه انتخابات قرار باشد به درستی عمل شود، آن گاه وظایف مختلفی فراروی مسئولین کشوری وعموم مردم قرار می گیرد. از جمله وظایف مزبور این است که اگر کسی توان انجام مسئولیتهای سنگین را ندارد نباید خود را کاندیدا کند.
اگر به هر دلیل فردی خود را کاندیدا کرد باید معیارها وضوایط دقیق قانونی موجود ودر دسترس باشد که بر اساس آن ارزیابی شود که آیا توانایی های لازم در این کاندیداها هست یا خیر؟ هم چنین لازم است در فرآیند تبلیغات انتخابات دقت شود که غش صورت نگیرد وبا انواع کارهای تبلیغی مسیر انتخاب معقول ومنطقی از مردم سلب نگردد. از همه
مهم تر اینکه باید زمینه مشارکت عموم مردم در انتخاب مسئولین کشوری فراهم شود تا این گونه نباشد که مسئولان مملکتی با رای وخواست افراد خاصی به این مناصب نایل آیند.این کلیات نظری، علی القاعده در قوانین مختلف انتخاباتی باید به صورت دقیق نهادینه شده باشند.
وقتی با این نگاه به قوانین انتخاباتی خصوصا انتخابات ریاست جمهوری می نگریم واضح است که در مقررات موجود کشورمان ایرادات واشکالات متعددی وجود دارد که همین اشکالات نیز در عرصه عمل در گذشته آثار منفی متعددی را در پی داشته است.
با لحاظ همین واقعیت بوده که از مدت ها قبل دست اندرکاران انتخابات کشور اعلام داشته بودند که لایحه جامع انتخابات را ارائه می کنند ولی متاسفانه این مهم انجام نشده و حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز که از مدت ها قبل قرار بود سیاست های کلان انتخابات را تدوین کند، کارش را به نتیجه نرساند . پیرو همین وضعیت ها بود که چند ماه مانده به انتخابات و در فضای پیش داوری ها وگمانه زنی های قبل از انتخابات، مجلس شورای اسلامی در این زمینه احساس وظیفه کرد تا برخی ایرادات موجود در قانون را رفع کند. قطعا شورای نگهبان نیز در فرآیند بررسی مصوبه مجلس توجه خواهند نمود که امر خلاف قانون اساسی به وقوع نپیوندد.در خصوص این اصلاحات طبیعی است باید فضای گفتگوی کارشناسانه در کشور را به خوبی حفظ کرد تا هیچ طرفی به دیگری اتهام وارد نسازد ودر فرآیندی منطقی وعقلانی، خرد جمعی راهکارهای جامع تر را تایید نماید. با درک این مهم، جا دارد از برخی رسانه ها که طی روزهای اخیر فضای گفتگوهای منطقی ومستند در این زمینه را توسعه دادند تقدیر وتشکر کرد.این اقدامات از جمله بسترسازی های لازم قبل از انتخابات است.نکته دوم این که توجه کنیم با توجه به رویدادهای به وقوع پیوسته در انتخابات قبلی، انتخابات آتی ریاست جمهوری به شدت تحت رصد مخاطبان مختلف در سراسر جهان قرار خواهد داشت. شاید به جهت همین حساسیت هاست که در قطعنامه ای که غربی ها اخیرا در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل در مورد ایران مطرح کردند و به تصویب رسید، در یک بند به انتخابات آتی ایران پرداخته اند و تاکید کرده اند که انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران تحت نظر جهانی است وادعاهایی را مطرح کرده اند که باید به زعم آن ها مورد رعایت قرار گیرد تا بتوان آن را انتخابات درست نام گذاشت.صرف نظر از بی ربطی دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان، از این مطلب نمی توان به سادگی گذشت که این گونه اعلام نظرها نشان می دهد که انتخابات آتی را باید به بهترین وجه تجربه کنیم تا دشمنان این کشور نتوانند اهداف شوم خود را در قالب های حقوقی وسیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران پیگیری کنند . برای تامین این هدف باید به بسترهای مختلف انتخابات از هم اینک توجه لازم صورت گیرد.بسترهای اطلاع رسانی، بسترهای قانونی مورد نیاز، بسترهای آموزشی دست اندرکاران انتخابات بسترهای فرهنگی مورد نیاز عموم مردم جامعه برای مشارکت دقیق ومسئولانه، بسترهای لازم برای این که افراد برجسته وتوانمندی که مبتنی بر شرایط قانون اساسی کاندیدای ریاست جمهوری می شوند با برنامه دقیق ومدون ونه فقط شعارهای غیر قابل عمل وارد شوند، یعنی از هم اینک مجموعه های دقیق علمی را آماده کرده باشند تا برنامه های آنان را در بخش های مختلف سیاسی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی تدوین و در زمان مقرر به اطلاع مردم برسانند. بسترهای حزبی وگروههای فعال سیاسی نیز حائز اهمیت است از این حیث که متوجه باشند هر یک باید نقشی مثبت برای کل کشور ایفا کنند نه اینکه فقط خود را ببینند وکشور را فدای امیال وخواسته های خود نمایند. تعامل لازم بین قوا برای انجام وظائف خود در انتخابات با همکاری وهمدلی، از دیگر نیازهاست. هر یک از این بسترها از حیث حقوقی حاوی نکات متعددی است که در یادداشتهای آتی بمدد الهی بدان خواهیم پرداخت.
سخن آخر:
جامعه ما نیازمند تکمیل تجربه های پیشین خود است به صورتی که نقاط ضعف قبلی برطرف وگام های بلندی برای پیشرفت برداشته شود. در حال حاضر کشور ما در عرصه اجرائی با مشکلات متعددی روبروست که علیرغم زحمات زیاد دست اندرکاران ذیربط هنوز تا رفع ورجوع مشکلات فاصله زیادی داریم.بر این اساس، انتخابات آتی بسیار مهم است تا با حضور تیم جدید فکری وعملی تازه نفس واندیشه ها وراهکارهای شایسته ومطالعه شده بتوانند مشکلات کشور را کم تر کنند. از جمله ضرورتهای لازم در حال حاضر چندین ماه قبل از انتخابات این است که کم کم همه ما مردم به این امر بیندیشیم که چگونه می شود کشور را بهتر اداره کرد وچگونه می شود با اختیارات قانونی قوه مجریه از سختی های موجود گذر نمود.اگر همه به این مهم بیندیشیم خود را مسئول خواهیم دانست که اولا نسبت به انتخابات منفعل نباشیم وتحت تاثیر رسانه های بیگانه قرار نگیریم که تلاش می کنند مشارکت کمرنگ باشد، ثانیا احساس مسئولیت خواهیم کرد به آنانی که قرار است مسئولیت قبول کنند کمک دهیم وبرنامه های آنان را دقیق وکارشناسانه بررسی کنیم وتحت تاثیر شعارهای یک شبه و بی پشتوانه برخی کاندیداها و حامیان آنها قرار نگیریم وسابقه عملکردی وتوان افراد را دقیق بررسی کنیم که آیا مرد چنین میادین سنگینی هستند یا خیر ، ثالثا همفکری جمعی در قبال مسائل کلان کشور باعث ارتقا عقلانیت عمومی می شود و جامعه ای که عقلانیت در عرصه اجتماع را توسعه داده باشد به ناگهان هیجانی نمی شود که با کوچکترین تلنگرهای احساسی، واکنشهای غیر عقلانی وقابل سواستفاده وغیر قابل پیش بینی از خود نشان دهد. پس اولین سخن برای انتخابات آتی خطاب به خود ما مردم است که مسئولانه تر وعالمانه تر وکارشناسانه تر به این امر بیندیشیم. به امید برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آتی آن گونه که در شان ملت ایران وحق مشروع آنان است.
*آفرینش
روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان «مصر و خطر افزایش تنش ها و شکاف های مذهبی و سیاسی» به قلم «علی رمضانی»آورده است:محمد مرسی رئیسجمهور اخوانی مصر اصلاحاتی در قانون اساسی را امضا کرد که تصمیماتش را از بازنگریهای قضائی مصون میدارد این اصلاحات از انحلال مجلس موسسان تدوین قانون اساسی جلوگیری میکند و دستورات رئیسجمهور مصر را هیچ نهادی از جمله دستگاه قضایی نمیتواند نقض کند از این رو در دو هفته گذشته این کشور شاهد دور نوینی از اختلافات و تظاهرات ها بوده است. در این حال اگر نگاهی به وضعیت کنونی این کشور داشته باشیم باید گفت جامعه این کشور به شدت در حال دو قطبی شدن سیاسی اجتماعی و قومی و مذهبی است.
در این راستا از یک سو رییس جمهوری مصر با تاکید بر تصمیم اخیر خود درباره فرمان قانون اساسی و انجام همه پرسی قانون اساسی (25 آذر) گفته است اقلیت باید به سبب مصالح کشور در برابر دیدگاه اکثریت کوتاه بیاید و برخی نیز بر این باورند که بر اساس نتایج یک نظر سنجی تنها 37 درصد از مردم مصر با اعلامیه قانون اساسی مرسی مخالف هستند. از سوی دیگر هم همچنان تظاهرات ها و مخالفت هایی از سوی مخالفان در استانها و شهرهای بزرگ و کوچک ادامه دارد. و بین طرفداران و مخالفان هم همچنان درگیری هایی ادامه دارد . در این حال هر چند رییس جمهور مصر تاکید کرده که به هیچکس اجازه نمی دهد در این کشور بی ثباتی و ناارامی ایجاد کند و با پیشنهاد مذاکره پیش شرطهایی برای به تعویق افتادن همه پرسی درباره پیش نویس قانون اساسی مصر را اعلام کرده است اما اصرار مخالفان بر لغو پیش نویس عملا مصر را در آستانه شکاف بزرگ سیاسی_ مذهبی و ایدئولژیک قرار داده است. در این حال از یک سو هواداران مرسی شامل گروه های اخوان المسلمین و حزب النور و بخشی از توده مردم این پیش نویس را بستری برای اسلامی کردن مصر دانسته و از آن حمایت میکنند و از سویی هم گروه های سکولار، ملی گرا و اقلیت هایی همچون قبطی ها در مقابل ایستاده و خواهان لغو همه پرسی قانون اساسی مصر شده اند. در این شرایط اگر به بررسی جامعه شناسی سیاسی مصر بپردازیم باید گفت این کشور اکنون دارای دو قطب عمده مخالف است. قطبی که در صورت تداوم در بحران سیاسی این کشور موجب افزایش شکاف ها خواهد شد و عملا از یک سو دامنه شکاف مسلمان - مسیحی در این کشور را افزایش خواهد داد و همزمان نیز شکاف عمده اسلام گراها با سکولارها، لیبرال ها و سوسیالیست ها را افزون تر خواهد کرد. در این حال باید به یاد داشت که چنانچه راه حلی میانه برای بحران قانون اساسی این کشور و برون رفت از مشکل موجود یافت نشود دور از انتظار نخواهد بود که زمینه های تنش های امنیتی، سیاسی، مذهبی و قومی در این کشور افزایش یابد و عملا با چیرگی بخشی از بدنه جامعه بر بخش دیگر پتانسیل هایی همچون افزایش خودمختاری و حتی استقلال خواهی در بین اقلیت مهمی همچون مسیحیان قبطی فراهم و فراهم تر گردد. این امر هم می تواند زمینه ساز مشکلات امنیتی و سیاسی نوین در مصر همزمان با افزایش دخالت بازیگران خارجی در این کشور در کنار افزایش نقش نظامیان و ارتش در شرایط نیم بند گذار به دمکراسی در مصر باشد .
*ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان «یک نفر «مسئول» را معنی کند!» به قلم «فضل الله یاری»آورده است:به نظر میرسد مسئولان ردههای مختلف در کشور از همه چیز اطلاع دارند مگر آن چه که به آن منتسب اند. «مسئول» یا « مسؤول» کلمه ای است بروزن «مفعول » که از زبان عربی وارد زبان فارسی شده و امروز یکی از مصطلح ترین واژهها در ذهن و زبان ایرانیان پارسی گوی است. معنای این واژه آن چنان که در تعریف اسم مفعول میگویند یعنی «کسی که زیر سؤال است »، « کسی که از وی پرسیده میشود » یا « کسی که باید از وی پرسیده شود ». این واژه امَا آن چنان که این روزها و این سالها مصطلح شده نه تنها هیچ تناسبی با اسم مفعول ندارد بلکه همه قواعد زبان را نیز بر هم زده و ادعای «فاعلیت» دارد. بنگرید به پاسخهایی که مسئولان به سئوالات مختلف مردم،خبرنگاران،نمایندگان مجلس،افکار عمومی و... میدهند. هیچ کدام نشان نمیدهد که« مسئول باید مورد سؤال واقع شود ». این روزها مسئولان آن قدر بزرگ شده است که از موضع دفاعی به موضع تهاجمی نقل مکان کرده اند. پاسخ مسئولان مربوطه به چند اتفاق را مرور میکنیم:
- اولین واکنش وزیر آموزش و پرورش به موضوع مرگ دختران بروجنی در حادثه تصاوف اتوبوس حامل دانش اموزان راهیان نور این بود که «بروید از مسئولانش بپرسید.»
- واکنش معاون همین وزیر به این اتفاق دردناک نیز این بود: «گاهی آدم از پله برقی میافتد و گاهی در خیابان دچار حادثه میشود!»
- واکنش مسئولان دیگر مرتبط با این موضوع راهیان نور نیز چندان که انتظار میرفت موافق با جو عمومی کشور نبود. رئیس سازمان بسیج مستضعفین نیز در این باره گفت: هیچ ایرادی به مدیریت اردوی راهیان نور دانش آموزان بروجنی وارد نیست.
در حادثه مربوط به مرگ ستار بهشتی؛ کارگر وبلاگ نویسی که چند روز پس از بازداشت در زندان درگذشت نیزواکنش «مسئولان» چندان که انتظار میرفت همسو با مواضع مردم نبوده است. در حالی که مردم و حداقل خانواده این جوان وبلاگ نویس در انتظار اندکی همدلی بودند، اولین واکنشهای مسئولان سیلی محکمی بود بر صورت خانواده داغدار:
- علاء الدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: مرگ ستار بهشتی بر اثر شوک و ترس بوده است.
- سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز در این باره گفت: هیچ عامل خارجی برای مرگ ستار بهشتی وجود ندارد.
این درحالی است که فرمانده نیروی انتظامی در روزهای پس از حادثه از بازداشت چند نفر از ماموران تحت امر خود خبر داده بود و چند روز بعد نیز رئیس پلیس فتای تهران را در ارتباط با این پرونده برکنار کرد. این البته پایان این اظهار نظرها نبود. چرا که با وجود اعلام فرمانده نیروی انتظامی،یک نماینده نه تنها سخن این فرمانده را نمیپذیرد بلکه، برکناری فرد متخلف را در رابطه با این موضوع تکذیب میکند.
- جواد کریمی قدوسی یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: برکناری رئیس پلیس فتا هیچ ربطی به مرگ ستار بهشتی نداشت.
به نظر میرسد که وی همچنان که برخی دیگر از «مسئولان» با تمام وجود تلاش میکنند که هیچ تقصیری را متوجه خود و مسئولان دیگر ندانند و برکناری هر مسئول بر اثر کوتاهی و سهل انگاری را نقطه ضعفی برای کشور و نظام بدانند، حتی انگیزه رئیس پلیس کشور را برا ی برکناری مامور خاطی زیردست خود نپذیرند.
هنوز جامعه درگیر تبعات این موضوع و البته عزادار دخترکان بروجنی بود که حادثه آتش سوزی مدرسه دخترانه ای در پیرانشهراستان آذربایجان غربی دستمایه جدیدی برای بروز رفتاری این چنینی از سوی مسئولان میگردد ( مسئولانی که شعار «نوکری مردم»شان فضای سیاسی ایران را پر کرده است):
- واکنش وزیر آموزش وپرورش را به گزارش خبرگزاری مهر در این باره بخوانید: «وزیر آموزش و پرورش در واکنش به سوالی در خصوص درخواست استعفایش توسط برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دلیل حادثه آتش سوزی دبستان دخترانه با خنده گفت: خبرنگاران چی؟ خبرنگاران را برکنار کنیم یا نه؟ اگر به موقع خبر میدادید مواظب مدرسه شین آباد پیرانشهر باشید این اتفاق روی نمیداد!»
مرور این اتفاقات و البته اتفاقات مشابه دیگری – که کم نیستند- نشان میدهد که باید دوره آموزش اولیه برای مسئولان برگزار کرد و به آنان خاطر نشان ساخت که «مسئول» یعنی کسی که مسئولیت دارد.یعنی باید دربرابر سئوال پاسخگو باشد. یعنی امانت دار مسندی است که به وی سپرده شده است.
باید به گوشش نامه علی ابن ابی طالب(ع) خطاب به مسئول زیردستش؛ مالک اشتر را خواند و از وی خواست که خود نیز بخواند و به عنوان یک دوره آموزشی ضمن خدمت از وی امتحان – البته عملی - گرفت.
باید به اطلاع این مسئولان رساند مردمی که در مصاحبهها و اطلاعیهها و در تلویزیون و پشت تریبون ها«ولی نعمت » میخوانید یک تعارف از سر فروتنی تصنعی نیست که واقعیتی است که هم در قوانین وضع شده مستتر است و هم در آموزههای بزرگان دین و هم از انگیزهای مردم در انقلاب اسلامی بهمن 57 بوده است.
*مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان «پرهیز از بحران فرهنگی احتمالی» به قلم «منصورفرزامی»آورده است: نامه سرگشاده اصحاب مطبوعات به رئیس محترم جمهوری، هشداری است در جلوگیری از بحران عظیم فرهنگی و پیامدهای ناگوار آن که در حال و آینده، این ضایعه احتمالی قابل جبران نیست. چون رسانهها، مکمل اهداف عالی قوای سه گانه و رکن رکین چهارم حکومت مردمی به شمار میآیند و بیتوجهی به این بنیان فرهنگی که پاسدار حقیقی نظام است و پیوسته در والایی شعور جامعه نقش دارد، فاجعهای رسانهای است.
تعطیلی روزنامهها، موجب هرزرفتن اندیشههاست. اندیشههایی که در برابر تهاجم پرقدرت فرهنگ غرب، مانعی نفوذناپذیرند و اغراق نیست اگر گفته شود که یاری به اصحاب رسانه، استحکام بخشیدن به ارکان نظام است. روزنامهها، ناقل تفکرات بشر و ابزار بیدادگری و چراغ هدایت جامعهاند و همه میدانند که اگر رسانهها در میدان باشند، جامعه به راه درست خود میرود. و کنز قدرت و ثروت دامن نظام را نمیگیرد. این حقیقت را به تجربه تلخ، دیدهایم! از طرفی، دولت، منتخب ملت است و مجری منویات کشور به شمار میآید و ثروت ملی در ید قدرت اوست و در تقسیم مزایا، مشی حکومت عدل علی (ع) را پیش رو دارد و نمیتواند که به همسویان خود بیشتر بدهد و اهل نقد را بینصیب بگذارد. چون اگر اینان با برنامهها و سلایق دولت، همسو نباشند با ایران و انقلاب و نظام همسو و همداستاناند و نیز همه میدانند که اختلاف و تنوع سلایق موجب رشد و تکامل جامعه است. این رسم نامتعارفی است که در اشاعه فرهنگ به ابزار خودی کمک شود و غیر خودی با خود، نه غیرخودی با نظام را، بیبهره رها کنند! اگر بیتالمال است، در تقسیم تفاوتی نیست. در اینجا به دو مورد از عدالت رفتاری اشاره میشود تا نصبالعین مسوولان محترم در تصمیم گیریهای صحیح باشد.
نخست:در کتاب «امیرالمومنین علی (ع)، نوشتههاشم حسینی و ترجمه علی شیخ الاسلامی از «ابواسحاق همدانی» نقل است که دو زن، یکی عرب و دیگری عجم، به خدمت مولای متقیان (ع) رسیدند و درخواست بخشش داشتند؛ امام به هر دوی آنها، درهم و خوراک مساوی و برابر داد. زن عرب گفت: «آخر من عربم و این زن، عجم.» امام فرمود «به خدا قسم که من در دارایی مردم، فضیلتی برای فرزند اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق نمیبینم.»
دیگر : روش مرحوم امام (ره) در تقسیم سهم امام است که هیچ تفاوتی بین طلبههای عرب، ایرانی، افغانی و... قائل نمیشدند و همه را به یک چشم مینگریستند.
اگر یارانه به روزنامههای دولتی تعلق میگیرد، انصاف و عدل علی(ع) آن است که این بهره، به همه برسد و خطر بزرگی است که روزنامهها منتشر نشوند. این رسانهها، مروج اقتصاد مقاومتی در این شرایط سختاند. مهمتر آن که کشور ایران از قطبهای فرهنگی در جهان است و در دنیای روزنامه نویسی، سابقهای بیش از هزار سال دارد. این قدمت از « روزنامجه » صاحب بن عباد، وزیر دانشمند آل بویه، تا عصر حاضر است.
اهل نظر میدانند که از نشر روزنامه در ایران به سبک امروزی 181 سال میگذرد و در عصر ناصری نیز که شرایط در ایران برای انتشار روزنامه مهیا نبود، صاحبان قلم در سوئیس و لندن و کلکته هند و استانبول و قاهره، روزنامه منتشر کردند و موجب بیداری ایرانیان شدند و زمینه انقلاب مشروطه را فراهم آوردند و بزرگانی مانند علامه دهخدا با روزنامه نویسی، موجد نثر دلنشین دوران ما شدند. خطر واقعی در عدم انتشار روزنامهها و ورشکستگی اصحاب رسانه، تنها بیکاری صاحبان قلم و مضایق زندگی این خادمان مخلص نیست بلکه ضایعه آنجاست که هموطنان ما به جای اخبار صحیح و تحلیلهای سنجیده، بررسیها و نقد غیر منصفانه و حقیقت پنداری شایعات را از رسانههای فراگیر و مجهز بیگانگان بشنوند و زمینه جولان تهاجم فرهنگ غرب، مساعدتر شود ! چون بستن درهای خبر، در این روزگاری که عصر ارتباطات است و دنیا را به دهکدهای تشبیه کرده اند، به هیچ وجه ممکن نیست و مردم از امروز هم، نمیتوانند در دنیای بیخبری زندگی کنند و به مصداق همان بیت ماست که :
پری رو، تاب مستوری ندارد چو در بندی سراز روزن برآرد
اخبار و قضایا را از هر در و منظری دریافت میکنند. در چنین صورتی دست فرهنگ و انقلاب ما کوتاه و خرما بر نخیل خواهد بود!
*آرمان
روزنامه آرمان درسرمقاله خود با عنوان «حضور در مجمع و استراتژی دولتیها» به قلم «مصطفی درایتی*»آورده است:کمتر از دو هفته زمان نیاز بود تا بعد از اظهارات محمود احمدینژاد درباره مجمع تشخیص مصلحت نظام، وی نهتنها در جلسه مجمع حضور یابد که حتی در آنجا پیشنهاداتی را هم برای بررسی بیشتر مطرح کند. تاکنون بارها از این دست اقدامات از محمود احمدینژاد سراغ داشتهایم. رفتارهای محمود احمدینژاد و قسمت عمدهای از اعضای دولت وی بهگونهای است که به صراحت میتوان گفت او براساس موقعیت زمان و مکان تصمیم میگیرد. اصولگرایان و بخصوص دولت در رفتارهای خود خط سیاسی و فکری مشخصی را دنبال نمیکنند و تصمیمگیریهای آنها بیشتر متوجه بازههای زمانی کوتاه مدت و البته رفع و رجوع مسائل در همین بازه زمانی است، بدون آنکه تبعات و آثار میانمدت و بلندمدت آن مدنظر داشته باشند. به ظاهر آنها فاقد یک استراتژی مشخص و مدون هستند و تصمیمات این طیف و حتی عمل آنها بیشتر تابع شرایط زمان و مکان است. در تحلیل دلایل وجود چنین رفتاری میان اصولگرایان و طیف دولت باید گفت که این جناح در معادلات سیاسی نگاهی صرفا درونگروهی به قدرت دارد. به عبارت دیگر جناح اصولگرا از قواعد خود در سیاست استفاده میکند که این نگاه باعث میشود آنها بیشتر در لحظه تصمیم بگیرند. دولت محمود احمدینژاد را در این بین میتوان جایی برای نمایان شدن این موضوع دانست. بر این اساس به نظر میرسد آقای احمدینژاد به این نتیجه رسیده که با حضور خود، جوی که بعد از سخنان اخیرش ایجاد شده بوده را کنترل کند و از حجم آسیبهای آن که متوجه دولت شده بوده بکاهد.
* فعال سیاسی اصلاحطلب
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان «روی دیگر هدفمندی یارانهها» به قلم «مرتضی کاظمی»آورده است:شاید طرح هدفمندسازی یارانهها موقتا متوقف شود، اما این توقف همیشگی نیست. هر چند که همیشه نگاه کارشناسان و فعالان اقتصادی از پایین به بالا و به سمت سیاستگذاران فعال در بدنه حاکمیت معطوف است، اما تجربه سالهای گذشته نشان میدهد بسیاری اوقات ... این نگرش مثمر ثمر نیست. همیشه نباید اصلاحات اقتصادی را مستقیما و فقط از طریق سیاستگذاران پیگیری کرد. احتمالا میتوان تسهیل حرکت در این مسیر را از طریق فعالان اقتصادی در بخشهای غیردولتی نیز پیگیری کرد. در حالی که زمزمه توقف طرح موسوم به هدفمندی یارانهها حتی برای سال آینده نیز به گوش میرسد، صاحبان کسبوکار نسبت به این پدیده چه واکنشی میتوانند داشته باشند و چگونه این موضوع را در مدیریت کسبوکار خود منعکس کنند؟
اگر صاحب یک کسبوکار یا حتی کارمند یک شرکت یا سازمان هستید بدانید که به زودی جهش هزینه انرژی شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ بنابراین ناگزیر هستید فراتر از آنچه سیاستگذاران در سر دارند به تلاش خود برای مدیریت هزینههای انرژی ادامه دهید. تصور نکنید چون طرح هدفمندی یارانهها متوقف شده هزینه حاملهای انرژی ثابت خواهند ماند. طرح هدفمندی یارانهها چه موفق و چه ناموفق باشد، سیاستگذاران،دیر یا زود، خود را ناچار به اجرای آن خواهند دید. اضطرار پیگیری کاهش یارانههای اختصاص داده شده به انرژی واضح است و چاره ای به جز واقعی کردن قیمت انرژی نیست.
فرض کنیم سیاستگذاران و مجریان، اراده و توان لازم برای حذف تدریجی و به قول معروف هدفمندسازی یارانهها را نداشته باشند. فرض کنیم اسیر شرایطی شویم که مجریان و سیاستگذاران به وقت عمل ضعیف عمل کنند، ولی ناگهان خود را ناچار به افزایش چند برابری قیمت انرژی ببینند.
شما که صاحب یک کسبوکار، کارشناس یا مسوول یک کارگاه، کارخانه، یک مزرعه یا یک مجتمع کشت و صنعت هستید شما ضعیف عمل نکنید. آمادگی دائمی زیرمجموعه خود را برای بهینهسازی مصرف و مدیریت هزینه انرژی تقویت کنید. نگذارید تصمیم ناگهانی سیاستگذاران، کسبوکار شما را مختل کند.
چگونه باید هزینههای انرژی را مدیریت کرد؟ برای مدیریت هزینههای انرژی مستمرا به این سه ابزار توجه داشته باشید:
1- تحلیل مالی هزینههای انرژی
2- تحلیل حقوقی به منظور استفاده بهینه از فرصتهای قانونی
3- اقدامات فنی در جهت بهینهسازی مصرف انرژی.
اگر این کار را شروع نکردهاید از همین امروز شروع کنید. فردا شاید سیاستگذاران خود را در شرایط خاصی ببینند و مجبور شوند به صورت جهشی هزینه انرژی را چند برابر کنند. در میانه سال 1391، نرخ ارز یک جهش قابل توجه را تجربه کرده و این جهش قیمت باعث توقف طرح موسوم به هدفمندی یارانهها شده است. این تصور که طرح هدفمندی یارانهها، ایدهای جدید برای حل مشکلی جدید بوده، صحیح نیست. باید اذعان کرد که این اقدام ایدهای دنبالهدار به منظور حل یک مشکل قدیمی است. باید از گذشته درس بگیریم. این طرح در آینده برای چندمین بار پیگیری خواهد شد و برنده کسانی هستند که هیچ گاه از برنامهریزی برای مدیریت هزینههای انرژی غافل نشوند. وقتی قیمت انرژی به طور ناگهانی سه چهار برابر شود مدیریت هزینههای انرژی بسیار مشکلتر خواهد بود.
مدیریت انرژی استفاده صحیح و موثر برای دستیابی به بیشترین بهرهوری با کمترین هزینه است. این امر نیازمند تنظیم و بهینه کردن استراتژیها، استفاده از سیستمها و دستورالعملها در جهت کاهش میزان مصرف و همچنین کاهش یا ثابت نگه داشتن هزینه انرژی است. نتیجه اینکه، بخش غیردولتی با بکارگیری این اصول و اعمال مدیریت صحیح در مصرف و هزینههای انرژی میتواند حرکت در مسیر اصلاحات اقتصادی را تسهیل کند.
*وطن امروز
روزنامه وطن امروز دریادداشت خود با عنوان «اعتماد به نفس و حرف دروغ» به قلم «محمدصادق حاج صمدی»آورده است:خانم ابتکار من بهعنوان دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران که از سال 87 وارد دانشگاه شدم و همچنان در همین دانشگاه و در همین رشته مشغول به تحصیل هستم و شکر خدا در بحبوحه فتنه 88 در همین دانشگاه بودم و از نزدیک آرمانخواهی دانشجویانی که بهقول شما صرفا بهدلیل عضویت در انجمن اسلامی ستارهدار شده بودند و فعالیت اساتیدی که در چارچوب تنها به نقد و اصلاح بعضی اشکالات پرداخته بودند، دیدهام؛ به حدی از اظهارات شما شگفتزده شدم که از درک اینکه یک نفر چطور میتواند این همه حرف خلاف واقع را با این اعتماد به نفس عنوان کند، عاجز بودم و تا پای انکار آنچه به چشم خود دیده بودم هم پیش رفتم.
از آن دورهای که دانشجو بودید خیلی گذشته است و بهزعم من این دوره طولانی شما را از دیدن حقایقی که در جامعه هست و به تبع آن در دانشگاه، ناتوان کرده است. همین مطرح کردن آرزوی آزادی برای دوستان قدیمتان که به خاطر جرائم امنیتیشان علیه نظام اسلامی در دادگاه صالحه محکوم شدهاند و هماکنون دوران محکومیتشان را میگذرانند و همچنین تقبیح مجازاتی که برای دانشجویان به قول شما آزادیخواه در نظر گرفته شده، در رسانه ملی، گواه فاصله بسیاریاست که سخنان جنابتان با واقعیت دارد. اگرچه ادعاهای واهی شما و جناح اصلاحطلبتان در این سالها برای ما تکراری شده و ما همچنان منتظر مستندات شما در اثباتشان هستیم ولی با ادعای ضرر پارازیتهای ماهوارهای شروع میکنیم. در دانشکدهای که من در آن درس میخوانم هر روز نشریات منتسب به جریان اصلاحطلبی چاپ میشود و در آن به ارکان نظام توهین میشود و کار از انتقاد مدتهاست که گذشته و هیچیک از آنها نه در بندند و نه ستارهای دور سرشان میچرخد. جالب اینکه ترجیع بند مدعیات شما و جریان اصلاحطلب و پیادگان آن در دانشگاهها بعد از همه اظهاراتی که میکنید نبود آزادی است. در مراجعاتی که به شما بهعنوان نماینده شورای شهر تهران میشود تامل بیشتری کنید. در این 5 سال که من در قلب دانشگاههای ایران تحصیل کردهام تنها دانشجویی که حتی اخراج هم نشد و فقط 2 ترم از تحصیل محروم شد، دانشجویی عضو انجمن اسلامی(!) بود که برای خواننده هتاک به اهل بیت طهارت فراخوان حمایت داده بود و حکم اعدام او را نفی و ائمه هدی را
ـ العیاذبالله ـ مردگانی در تاریخ مشکوک عنوان کرده بود و از همه جالبتر اینکه این اظهارات خلاف اسلام را در نشریه منتسب به انجمن اسلامی چاپ کرده بودند و اعضای آن رسما از وی حمایت کردند.
خانم ابتکار در سخنان شما آنقدر نکته متناقض هست که مرا برای رد آن از مثالهای خارجی بینیاز میکند. اولا دانشجوی ستارهدار (که البته وجود خارجی هم ندارد) احتیاجی به بازگشت به دانشگاه ندارد، چرا که ستارهدار شدن به معنی اخراج شدن نیست، بلکه یک نوع اخطار است و این ادامه یافتن روند ستارهدار شدن دانشجویان با فرض اینکه سخنان شما درست بوده باشد که نیست یعنی فضا برای فعالیت دانشجویان وجود دارد که میتوانند فعالیت کنند و ستارهدار بشوند که نمیشوند و به فرض هم که بشوند، اخراج نمیشوند!
خانم دکتر فضای دانشگاه ما پویاست. در همین دانشکده ما مدام مناظراتی در همین ترم جاری برگزار شده که مطرح شدن مواردی نظیر دیکتاتوری و اتهاماتی از این دست به نظام اسلامی بیت الغزل تمام آنهایی بوده که به نمایندگی از جناح شما به دانشگاه ما آمده بودند. دانشگاه پویاست با این تفاوت که پویایی آن به نفع شما نیست و آن نیست که شما بخواهید. حکایت شیخ است که چون در انتخابات از آرای باطله هم شکست خورده بود میگفت تقلب شده.
من اگر جای مجری این برنامه بودم بارها به شما یادآوری میکردم که از پشت یک تریبون 70 میلیونی که همین رسانه ملی در اختیار شما قرار داده و پیش از این نیز چندینبار در هفتههای گذشته به همفکران شما داده بود؛ نبود تریبون و فضای نقد را فریاد میزنید و به نظام اسلامی اتهامزنی میکنید. بهقول امامی که همین شما یک دورهای جزو دانشجویان پیرو خطشان بودید همینکه میگویید آزادی نیست یعنی آزادید و ... جالب اینکه شما فریاد آزادیخواهی را در تلویزیونی که آن را محکوم به اختناق میکنید، سر دادهاید.
صدای شما را از یک برنامه پر بیننده و در پرمخاطبترین ساعت برنامههای تلویزیون و از پرمخاطبترین شبکه آن میشنویم که نظام را متهم به تکصدایی میکنید! حذف شدن اصلاحطلبها از فعالیت سیاسی ناشی از سیاستی برای حذف آنها نبود بلکه نتیجه سیاستهای خودشان در حذف کردن مردم و ندیده گرفتن منویات جامعه مسلمان ایران و فقدان ظرفیت پذیرش رای اکثریت است که اصلاحطلبی را از گفتمان سیاسی حذف کرد. نمیدانم چرا هر وقت این مردم خلاف جریان اصلاحطلبی شنا میکنند نادیده گرفته میشوند و این به نظر شما و امثال شما توطئه دستگاه قدرت میآید.
هرچند ندیده گرفتن جنبش دانشجویی غالب در دانشگاهها و تعریف محدود شما از جنبش دانشجویی به اقلیتی که نمونههایی نظیر حمایت از امثال شاهین نجفیها را در کارنامه خود دارند و نظرشان به اصطلاح به شما نزدیکتر است مثل تعریف شما از مردم پس از انتخابات 88 بود که در آن اکثریت را ندیده انگاشته و خواهان ابطال انتخابات بودید.
خانم ابتکار اندیشههای متناقض و متعارض در دانشگاه و غیردانشگاه مطرح میشوند فقط شاید اقبال منویات شما کاهشی یافته باشد که شما نمیتوانید آن را بپذیرید و قاطبه دانشجویان از میان اقشاری به دانشگاه آمدهاند که در سیاست اصلاحطلبی شهروندان درجه دوم محسوب میشدند و الا هنوز هم باقیمانده اصلاحات تریبون و نشریه مستقل و هر چیزی که در دانشگاه میشود از آن برای اظهارنظر و نقد و امثال آن استفاده کرد، در اختیار دارند. در هفتهای که گذشت بنرهای متعددی مربوط به برنامه بزرگداشت روز دانشجو از سوی انجمن اسلامی به در و دیوار دانشگاه تهران نصب شده بود که میهمان ویژه آن محمد خاتمی بود! کسی که نقش وی در فتنه 88 انکارنشدنی است و این از سعهصدر نظام بوده که همچنان آزاد است و میتواند به دانشگاه بیاید و اگر تهران و شهرستانها در روز 16 آذر بهدلیل آلودگی هوا تعطیل نمیشد، وی به دانشگاه میآمد و باز هم مصداق نبود آزادی بیان و تضارب آرا در دانشگاه میشد. حیرت من از اصرار انجمن موسوم به اسلامی در دانشگاه این است که با تمام قوا اصرار بر حمایت از مجرمان سیاسی دارد و وی را میهمان فضای دانشگاه میکند.
16 آذر سالگرد آزادیخواهی بود اما سالگرد آزادگی هم بود. اگرچه بهقول امام اساسا این مردم نمیروند که برای آزادی شهید بشوند و برای اسلام است که شهید میدهند و دادهاند و خواهند داد. اصلا این آزادی چیست که در هیچیک از همایشها، سخنرانیها، تریبونها و برنامههای تلویزیونی که شما و همفکران شما در آن شرکت میکنید، وجود ندارد و در عین حال کسی از گفتن هیچ چیزی ولو اتهام دیکتاتوری به ارکان نظام و کوچک شمردن مردم و اتهام وابستگی به جنبشهای دانشجویی که مثل انجمن اسلامی به بنیاد باران و امثال آن وابسته نیستند، ابا نمیکند. این تضارب آرایی که شما میگویید چه چیزی است که در مناظرههای دانشگاهی و تلویزیونی که مدام برگزار میشود رخ نمیدهد؟ این نقادی که از آن دم میزنید چیست که در هیچ یک از روزنامههای جریان شما و سایتها و وبلاگهای منتسبان به شما و نشریات دانشجویی انجمن اسلامی مظلوم بهزعم شما عنوان نمیشود؟ جالب اینکه این تضارب آرا را امروز آنهایی مطرح میکنند که در دوره اصلاحات مراجع تقلید را هم به آن راه نمیدادند چه رسد به مردم عادی و حکایت انتقاد و تضارب آرای شما حکایت پیام اصلاحات است که خود اصلاحطلبان یکدیگر را به نفهمیدن آن متهم میکنند! خانم ابتکار! من شرم دارم از اینکه بیپرده بگویم آنچه شما در رسانه ملی عنوان کردید سیاهنمایی ماست سفید بود و در روز روشن به ماه و ستاره استناد کردن و همچنین از اینکه بگویم اینها همه دروغ بود و برای آن نمونه نقض بیاورم و این برای آن است که شما شرم نکردید که مقابل 70 میلیون نفر مطالبی را عنوان کنید که بهخاطر خدا یکی از آن میان به واقعیت حتی نزدیک هم نبود و شما به خودتان اجازه دادید که دادگاه نظام اسلامی و احکام اسلام و قانونی را که بازگشت به آن شعار انتخاباتی دوستانتان بود، تقبیح کنید و آنهایی را که به حکم همه اینها روانه زندان شدند، مظلوم بدانید و اساتیدی که از بیتالمال مسلمین حقوق میگرفتند و علیه اسلام و جمهوری اسلامی سخنرانی میکردند را اساتید آزادیخواه معرفی کنید. فرق است بین انتقاد کردن و نشر کذب کردن و تفاوت دارد اینکه یکسری دنبال چاره باشند یا در حال کندن چاله و استحمار مردم است اینکه انتظار داشته باشید برخوردشان با هردوی اینها چه در دانشگاه و چه خارج آن یکسان باشد.
انتهای پیام/
تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.