قصه یک اجتماع در اتاق پدر با مفهوم ریاضیاتی اجتماع

قصه یک اجتماع در اتاق پدر با مفهوم ریاضیاتی اجتماع

خبرگزاری تسنیم: نمایش «قصه ظهر جمعه» براساس اصول ریاضی صحه می‌گذارد. میزانسنی که با توجه به مفاهیم جایگذاری، جابه‌جایی و توزیع شکل می‌گیرند. تمام رویداد‌ها، گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌های نمایش بیرون این سه شِق شکل می‌گیرند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احسان زیورعالم، کارشناس ارشد ادبیات نمایشی نقدی بر نمایش «قصه ظهز جمعه»کاری از سیدمحمد مساوات نوشته و در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است که بدین شرح است:

«قصه ظهر جمعه» داستان نوعی زندگی است، نوعی زندگی که در سالیان نه چندان دور برای همه ملموس و آشنا بود. زندگی مردمانی که هنوز از بحران اقتصادی ناشی از جنگ تحمیلی رنج می‌برند، در فکر گریزند، در تقلای حفظ بقای خویشتن‌اند؛ لکن هنوز احساس در آنان نخشکیده است.

«قصه ظهر جمعه» داستان خانواده‌ای است در یک ساعت و نیم؛ یک ساعت و نیم تا جاری شدن خطبه عقد خواهر کوچک‌تر، خواهری که برخلاف علاقه شخصیش در کنار مرد دیگری خواهد نشست: جهان ناجی سنگ‌بری پدری. هاشم، برادر بزرگ در نقش موافق و قدرت، برادر میانی در نقش مخالف این ازدواج است. هاشم به کمک مادر جهان و رایزنی‌های افشین، داماد خانواده، سنگ‌بری را از خطر ورشکستگی نجات داده است و به قدرت بابت سرقت اخیر از سنگ‌بری مشکوک است. از آن سو قدرت قصد مهاجرت به ژاپن دارد تا پولی بدست آورد. زخم‌های درگیری درون خانوادگی میان تک تک افراد در رویدادی مهم – عقد خواهر کوچک‌تر – آرام آرام سر باز می‌کنند و نتیجه‌ای جز فاجعه نهایی آن – مرگ پدر – به جای نمی‌گذارد.

«قصه ظهر جمعه» نمایشی است ایرانی، با داستانی ایرانی که بار‌ها و بار‌ها روی صحنه آمده است؛ لیکن آنچه این نمایش نفس‌گیر را از اسلاف و اخلافش مجزا می‌کند، شیوه اجرایی است که محمد مساوات به درستی برای آن انتخاب کرده است. شیوه اجرایی که برگرفته از اصول مقدماتی ریاضی است.

ادعای این امر که کارگردان نسبت به چنین چینش و اصولی آگاهی داشته یا خیر بسیار مشکل است؛ ولی در فضای کنونی تئا‌تر ایران که منتقدان و هنرمندان با گارد بسته در برابر علوم پایه و فنی ایستادگی می‌کنند، تماشای چنین اثری نقطه مثبتی محسوب می‌شود.

آنچه بر ادعای نگارنده مبنی بر پایه‌ریزی نمایش براساس اصول ریاضی صحه می‌گذارد در میزانسن «قصه ظهر جمعه» رخ می‌دهد. میزانسنی که با توجه به مفاهیم جایگذاری، جابه‌جایی و توزیع شکل می‌گیرند. تمام رویداد‌ها، گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌های نمایش بیرون این سه شِق شکل می‌گیرند. ورود و خروج‌های بازیگران نیز براساس همین سه شِق طرح‌ریزی شده‌اند.

مهم‌ترین عنصر در شیوه اجرایی جای‌گذاری است. جا گذاشتن اشیائی چون تسبیح، نوار، شیشه شیر نوزاد، دسته گل و... همه موجب خلق نقاط عطف در ایجاد کشمکش میان شخصیت‌ها می‌شود. این جای‌گذاری را باید در مفهوم ریاضیاتی اجتماع بررسی کرد.

به زبان ساده اجتماع مجموعه فراگیری است از اعضای دو یا چند مجموعه. با فرض اینکه مجموعه اتاق پدر با تمام اجزایش در نمایش مجموعه A باشند و هر آنچه از بیرون صحنه وارد شود یا در برابر چشم مخاطب نباشد را اعضای مجموعه B بنامیم در نتیجه:
A∪B=C
C= {x∶x ∈A v x∈B}
مفهوم مد نظرم از ارائه این الگو بیان این مساله است که در مجموعه C که متشکل از عناصر گذشته و عناصر وارد شده است، دیگر با مجموعه گذشته مواجه نخواهیم بود؛ بلکه مجموعه‌ای متفاوت با آن را شاهدیم. برای مثال، در ابتدای نمایش هاشم، یواشکی از پدر بی‌هوشش اثر انگشت می‌گیرد و استمپ را روی تخت پدر جا می‌گذارد. این جای‌گذاری موجب ورود برادر کوچک‌تر، اسماعیل می‌شود. اسماعیل استمپ را می‌بیند و برادر بزرگ را تلکه می‌کند.

در صحنه‌ای دیگر هاشم تسبیح قدرت را به وی پس می‌دهد. تسبیح مدت‌هاست گمشده است و در ادامه در می‌یابیم که هاشم تسبیح را کنار گاوصندوق یافته است؛ گاو صندوقی که چندی پیش از آن سرقت شده است. جای‌گذاری تسبیح تبدیل به گره‌ای برای درگیری میان دو برادر است.

جای‌گذاری جعبه نوارهای ویدئویی موجب درگیری اولیه میان هاشم و قدرت می‌شود، درگیری که از گذشته متفاوت هاشم پرده برمی‌دارد و انگیزه‌های اصلی برای سفر قدرت به ژاپن بیان می‌شود.جا ماندن دسته گلی که محسن، خواستگار سابق آزاده، خواهر کوچک‌تر در روز خواستگاری به وی هدیه داده است، تبدیل به نقطه آغازین قطعیت تصمیم آزاده مبنی بر پاسخ رد به جهان می‌شود. این تصمیم موجب می‌شود هاشم و قدرت وارد فاز درگیری فیزیکی شوند، قدرت عزمش را جزم کند تا واقعیت را به خانواده جهان بگوید و در ‌‌نهایت پدر در انتهای درگیری از دنیا رود.

آنچه مشهود است در تک تک جای گذاری‌ها که موجب تغییر در مجموعه اولیه نمایش – آنچه در ابتدای ورود مخاطب مشاهده می‌کند – داستان درگیر تغییر می‌شود و آنچه در ‌‌نهایت به جا می‌ماند، آن مجموعه‌ای نیست که در ابتدا دیده است، خانواده دیگر آن خانواده سابق نیست، از هم پاشیدگی بر آن نظم و ترتیب اولیه غلبه کرده است. دیگر هیچ چیزی سر جای قبلیش نیست.

الگوی دوم مفهوم جابه‌جایی است. در اصل جابه‌جایی متغیرهای یک معادله در یک عملگر مشخص قابلیت جابه‌جایی می‌یابند. به بیان ریاضیاتی:

(f(x,y)=f(y,x

جابه‌جایی در نمایش «قصه ظهر جمعه» همانند بیان ریاضیاتی مذکور است. اشیا در صحنه نمایش توسط بازیگران جابه‌جا می‌‌شود، خلق موقعیت هم می‌کنند؛ ولی تاثیری در حل این معادله چند مجهولی درون خانوادگی ندارد. برای مثال جابه‌جا شدن لباس اسماعیل یا جوراب قدرت و تنگ آب. هیچ کدام موجب تغییر در داستان نمی‌شود و عدم جابه‌جایی آن‌ها باز موجب نتیجه نهایی می‌شد؛ ولی اینجا به جایی موجب کنش دراماتیک می‌شود. این کنش همانند حل یک معادله ریاضیاتی عمل می‌کند، جابه‌جایی شاید شکل حل را تغییر دهد؛ لیکن نتیجه نهایی یکی است.

نمونه بسیار زیبای جابه‌جایی در نمایش شعله چراغ علاالدین میان اتاق است. چراغ در ابتدا رو به تماشاگران است، سپس توسط بازیگران آرام آرام می‌چرخد تا شعله از نظر خارج می‌شود و در ‌‌نهایت خاموش می‌شود. خاموشی که استعاره‌ای از سکوت ابدی پدر و خاموشی میان اعضای خانواده می‌شود.

الگوی دیگر در نمایش اصل شرکت‌پذیری و توزیع‌پذیری است. الگویی که مساوات در مشارکت بازیگران در میزانسن‌های مختلف از آن بهره‌مند شده است. به طور خلاصه می‌توان گفت توزیع‌پذیری یعنی:

x× (y+z) =x×y+x×z

این الگوی در کنش بازیگران قابل رویت است. تعمیم رفتاری هر بازیگر از یک شخصیت به دیگر شخصیت‌ها؛ همانند لگدپرانی قدرت که از اسماعیل به افشین تعمیم پیدا می‌کند. ظاهر تعمیم نیز غیر عمدی است؛ لیکن تعمد آن بعد‌ها آشکار می‌-شود. مثال دیگر رفتار اعظم در کل نمایش است. اعظم همسر اصفهانی قدرت است که هر چه می‌داند به زبان می‌آورد و این رفتارش را نسبت به کل شخصیت‌ها تعمیم می‌دهد. همین بیان‌هایی که توسط دیگران لاپوشانی می‌شود، با ابرازهای اعظم تبدیل به جنجال می‌شوند.

الگوی شرکت‌پذیری x× (y×z) = (x×y) ×z را نیز می‌توان به کرات در کنش بازیگران و شیوه میزانسنی شاهد بود که محمد مساوات در نقش کارگردان درمورد آن‌ها انتخاب کرده است. برای مثال اسماعیل به عنوان عنصر میانجی دو برادر دیگر با داشتن دو شق متفاوت نسبت به دو برادر از هر دو برای خرید کتانی پول می‌گیرد. یا در صحنه‌های مشاجره در هم ریختن دسته‌بندی و جناح‌گیری – جناح هاشم و جناح قدرت – مشهود است، وضعیتی که شامل حال نقش‌های زنانه می‌شود. در هر چرخشی یارگیری‌ها دچار تغییر و تحول می‌شود، در حالی که دو برادر به مثابه عملگرهای ثابت پابرجا هستند.

در ‌‌نهایت باید گفت وجود چنین نمایش‌هایی که با تمام کم و کاستی‌هایش – با توجه به سن اندک کارگردان تحت هیچ شرایطی به چشم نمی‌آید – هر ذهن فعالی را درگیر نوع جدیدی از تحلیل می‌کند، قابل ستایش و تقدیر است.

به گزارش تسنیم، نمایش « قصه ظهر جمعه » نوشته و کار سید محمد مساوات که از 11 اردیبهشت ماه در تالار شهیدقشقایی اجرای خود را آغاز کرده، یکشنبه 11 و دوشنبه 12 خرداد ماه در دو نوبت ساعت 16:30 و 19:30 روی صحنه می‌رود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران