سیا و پنتاگون مهمترین اولویتهای اوباما
خبرگزاری تسنیم : پنتاگون و سیا به مثابه شاه و وزیر در صفحه شطرنج اوباما عمل میکنند و اهمیت ویژهای در سیاستهای وی دارند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، پایگاه خبری "القوة الثالثة" در مقالهای به قلم «جاسم محمد»، نویسنده و تحلیلگر جهان عرب به جنگ آمریکا علیه آنچه که آن را «مبارزه با تروریسم» میخواند و میپردازد و تاکید میکند، درست در زمانی که آمریکا ادعا میکرد، موجب تضعیف القاعده در افغانستان شده، بحران سوریه آغاز میشود، تا عناصر القاعده در آنجا ظاهر شوند و نشان دهد، ماموریت آمریکا در مبارزه با تروریسم چندان موفق نبوده، در این شرایط این سوال مطرح میشود که آیا این به بهانهای برای آمریکا جهت ادامه حضور نظامی خود در منطقه تبدیل نمیشود؟ وی در این ارتباط مینویسد:
«ژیه جانسون»، مشاور عمومی وزارت دفاع آمریکا افشا کرد که جنگ علیه تروریسم با پایان جنگ آمریکا در افغانستان پایان نمییابد و تاکید کرد که واشنگتن از تمام سلاحهای موجود و از جمله هواپیماهای بدون سرنشین برای پیگرد و تعقیب سازمان «القاعده» استفاده میکند.
اصلاح و تعدیل سرویس اطلاعات
در همان ماههای اول سال 2008 که «باراک اوباما» به ریاست جمهوری آمریکا رسید، وی اقدام به بازنگری در وضعیت سرویس اطلاعات و سیاست خارجی این کشور کرد. وی پیش از هر اقدام «جرج تنت»، رئیس سازمان سیا در دوره زمامداری «جرج بوش» را مورد بازخواست قرار داد. بازخواست از تنت درباره قضیهای صورت گرفت که از دریافت اطلاعاتی مبنی بر اعمال فشار برخی مسئولان کاخ سفید بر سازمان سیا در زمان ریاست جمهوری جرج بوش جهت حمله به عراق در سال 2003 سخن میگفت. آن اطلاعات به طور مشخص از نبود مستنداتی درباره وجود سلاحهای شیمیایی در عراق سخن میگفت که بر وجهه و عملکرد سازمان سیا در آن دوره بسیار تاثیر گذاشت.
در این پرونده «دیک چینی» نقش بارزی داشت. چراکه وی در درز این اطلاعات نقش اساسی را ایفا کرد. در جریان تحقیقات مشخص شد که سرشاخه اصلی درز این اطلاعات به بیرون «ژوزف ویلسون»، سفیر وقت آمریکا در عراق بود، همان کسی که از جنگ آمریکا در عراق نیز انتقاد کرده بود.
در حالیکه «کالین پاول»، وزیر خارجه وقت آمریکا تمام تلاش خود را به کار برده بود تا قضیه وجود سلاحهای شیمایی در عراق را به جامعه بین المللی بقبولاند و برملا شدن کذب ادعاهای پاول ضربه بزرگی نه تنها به حیثیت او که به وجهه بین المللی آمریکا وارد میکرد. اینها همه حقایقی است که هم اکنون جامعه بین المللی از آن آگاه است و برنامههای بیشماری درباره آن پخش و گزارشهای بیشماری نیز منتشر شد.
به همین دلیل ملاحظه میکنیم که میراث برجای مانده از جرج بوش برای اوباما اصلا میراث خوشایندی نبوده است. اولین بازتاب این میراث آن بود که ضربهای بزرگ به وجهه سازمان سیا در جهان وارد شود و این صرف نظر از چالشهای جدیدی بود که ایران و سوریه و توصیههای کمیته «بیکر هامیلتون» برای آمریکا به وجود آورده بودند و موجب میشد، این ضربه بر پیکره آمریکا در منطقه سنگینتر نشان دهد.
اوباما چهره جدیدی برای آمریکا بود و انتخاب او را باید یک انعطاف در تاریخ آمریکا به شمار آورد، تاریخی که سراسر آن را جنگ و خصومت نسبت به دیگر کشورها فراگرفته بود.
سیاستهای اوباما آشکار کرد که وی به سازمان سیا و پنتاگون توجه ویژه دارد. به همین دلیل اوباما در چهار سال اول ریاست جمهوری خود «رابرت گیتس» را در ریاست سازمان سیا ابقا کرد، کسی که پیشتر هم ریاست این سرویس اطلاعاتی و سمت وزیر دفاع آمریکا را برعهده داشت، چون میدانست که گیتس تجارب بسیاری در این زمینه دارد و میتوانست در این سازمان از تجارب او استفاده کند.
تکیه و تمرکز بر سرویس اطلاعات
این بذل توجه و اهتمام تاکید میکرد که دیدگاه و موضع اوباما بر اساس فعالیتها اطلاعاتی و سیاسی نرم به جای سیاست افزایش نیروها استوار است. بیتردید از جمله اهداف اوباما از اتخاذ این سیاست کاهش هزینه ارتشهای آمریکا و رویارویی با چین در مناطق دیگر و کاهش هزینههای دفاعی از طریق تکیه بر سازمان سیا در جنگها و به ویژه در رویارویی با القاعده در عراق و افغانستان و یمن بود.
به این ترتیب میتوان گفت که پنتاگون و سیا به مثابه شاه و وزیر در عرصه شطرنج اوباما عمل میکردند. به همین دلیل تمرکز بسیاری بر ایجاد هماهنگی بین این دو سازمان در دولت اوباما صورت گرفت. انتقال قدرت و تبادل نقشها بین « دیوید پترائوس»، فرمانده نظامیان آمریکایی و «لئون بانتا»، رئیس سازمان سیا تاییدکننده این مطلب است.
در این راستا انتصاب ژنرال سابق ارتش آمریکا «کاپلر» در سال 2010 به سمت مدیر امنیت ملی آمریکا و ژنرال «کیت الکساندر» به سمت رئیس آژانس امنیت ملی و امنیت اطلاعات این کشور تاییدی بر گفته فوق است.
به این ترتیب میتوان به جرات گفت که اوباما بر مهارتها و شایستگیهای نظامیان در اداره سرویسهای اطلاعاتی تکیه کرد و این دیدگاهی است که روزنامه فرامنطقهای «الشرق الاوسط» در شماره 7 نوامبر 2012 خود نیز بر آن تاکید داشت.
اوباما به جای انجام اصلاحات در سیاستهای کاخ سفید در آنها تغییر و تحولات بیشماری به وجود آورد و اولین نشانههای تغییر در سیاستهای کاخ سفید گفتوگو با سوریه و طالبان و طرفهای دیگر به جای استفاده از زبان تهدید و ضربات پیشگیرانه بود. این مذاکرات و گفتوگوها را باید رهاورد استراتژی جدید کاخ سفید دانست که بین تروریسم و طرفهایی که تروریستها را در آغوش گرفته بودند، تمایز قائل میشد.
از سوی دیگر و در قضیه ایران و محور مقاومت در منطقه اوباما به عنوان یک مامور اطلاعاتی عمل و تلاش کرد که رابطه بین سوریه و ایران را قطع کرده و نفوذ حزب الله را کاهش دهد.
از جهتی اوباما با تکیه بر کارشناسان بومی و محلی و مزدوران نظامی سیا، پنتاگون را با اطلاعات طبقهبندی شده، به ویژه در پایگاههای نظامی این وزارتخانه در خارج از کشور تغذیه کرد و این شیوه و خطمشی جدید در سازمان سیا بود که تا پیش از آن به اجرا گذاشته نشده بود.
افزون بر اینکه سازمان سیا شروع به استخدام و به خدمت گرفتن تحلیلگران و مفسران خبری کرد که به زبان عربی و زبانهای دیگر کشورهایی مورد نظر آمریکا از جمله سومالی کاملا تسلط داشتند، این موضوع میتوانست کمک بسیاری در جمعآوری اطلاعات مورد نظر سازمان سیا کند، نمونه این امر را میتوان در مورد کشور جیبوتی مشاهده کرد که مزدوران محلی این کشور برای سازمان سیا علیه کشورهای شاخ آفریقا جاسوسی میکردند.
اظهارات «لئون پانتا» در دسامبر 2012 مبنی بر تکیه دایره اطلاعاتی پنتاگون بر عملیاتهای جاسوسی در خارج از آمریکا و اینکه پنتاگون این عملیات را با 1600 جاسوس، صرف نظر از کاردار نظامی در سراسر مناطق جهان آغاز میکند، بیانگر تکیه بیش از پیش پنتاگون بر اطلاعات جاسوسی بسان سازمان سیاست.
اهمیتی که اوباما به سازمان سیا میداد، موجب شد تا رئیس جمهوری آمریکا پیگیری پروندههای فساد اداری در کشورهایی که بر کمکهای آمریکا دست مییافتند، را افزون بر بخش مبارزه با تروریسم به این سازمان جاسوسی دهد.
القاعدة خطر محلی نه بین المللی
القاعده نه خطری علیه آمریکا که علیه منطقه خاورمیانه محسوب میشود. این سازمان پس از کشته شدن مهمترین رهبرانش مانند «ابو مصعب الزرقاوی» در سال 2006 و «اسامه بن لادن» در اوت 2011 و «العوالقی» و غیره در پناهگاهش در استان وزیرستان افغانستان در سیاستهایش تجدید نظر کرد.
به گفته سیا تمام این عوامل موجب کاهش قدرت و توانایی سازمان شده و موجب شده بود تا ناظران، این سازمان را تنها به یک سازمان سمبلیک برای «جهادیهای بنیادگرا» توصیف کنند.
آنان در این زمینه تاکید میکردند که سازمان القاعده از یک سازمان مرکزی به شبکه تبدیل شده و در عمل از قدرت سازمانی آن کاسته شده است، اما در عین حال اذعان میکردند که القاعده توانسته، از طریق اینترنت ایدئولوژی خود را در منطقه منتشر کند. به همین دلیل اهدافی جهانی و بین المللی هم اکنون در سازمان القاعده مشاهده نمیشود و آنچه از این سازمان برداشت میشود، ایجاد و تشکیل سازمانهای محلی و منطقهای مانند سازمان «انصار الشریعة» در یمن، «امارت اسلامی عراق» در عراق و سازمان «الشباب» در سومالی است که تماما درپی تحقق اهداف محلی میباشند، به همین دلیل باید گفت که القاعده نمیتواند، تهدیدی برای آمریکا باشد .
ادامه جنگ علیه تروریسم
آمریکا تمام تلاشهای خود را پس از حملات 11 سپتامبر 2001 جهت مبارزه با آنچه که آن را جنگ علیه تروریسم خوانده بود به کار برد و هم اکنون که القاعده به نظر میرسد، تضعیف شده دیگر بهانه و دستاویزی برای آمریکا جهت حضور در افغانستان باقی نمیماند، به همین دلیل متحدان آمریکا تصمیم به خارج کردن نیروهای خود از افغانستان در آستانه سال 2013 گرفتهاند.
در این میان احتمال تصمیم آمریکا مبنی بر توقف مبارزه با تروریسم نه به موفقیتهای آمریکا در سرکوب و مبارزه با این سازمان و بازگرداندن قدرتش در منطقه که به بحران اقتصادی بازمیگردد که هم اکنون به شکلی خاص منطقه یورو را درگیر خود کرده است.
اما نکته مهم اینجاست که این تصمیمات پیش از آغاز بحران سوریه اتخاذ شده بود، بحرانی که منطقه خاورمیانه را با نگرانیهای بیشماری کرده است، از جمله مهمترین دلایل این نگرانیها نیروهای تکفیری جهادی وابسته به سازمان القاعده در این کشور است، موضوعی که نشان داد، القاعده چندان تضعیف نشده است و این ثابت کرد که این سازمان جهادی تکفیری در منطقه هنوز تهدید بزرگی برای امنیت کشورهای منطقه و منافع آمریکا در آن است و این دستاویزی بسیار مناسب برای آمریکا جهت ادامه حضور نظامی خود در منطقه تحت عنوان مبارزه با تروریسم است.
انتهای پیام/