«تـا بـه تـا» ئـی کـه «بـی تـا» بـود


تا به تا

خبرگزاری تسنیم : می‌خواهم به جای زی‌زی‌گولو و به نمایندگی از بچه‌های امروز گله کنم از دوستان و بگویم که:«کجائید شما!!؟ بچه‌ها تنها شدند.»

به گزارش خبرگزار تسنیم،‌ روزنامه مردم‌سالاری در گفت‌وگویی با مرضیه برومند به  روزگار گذشته کودکی‌ها نقبی زده است.

این روزنامه نوشت: اگر چه اولین بهانه‌ای که یک گفت‌وگوی رسانه‌ای طلب می‌کند، داشتن بهانه است اما این گفت‌وگو هیچ بهانه‌ای نمی‌خواست و شاید انگیزه من بیشتر بهانه‌گیری بود تا بهانه. دلمان این روزها بهانه‌گیری می‌کند برای کودکانی که دیگربرای نشستن پای مدیومی بسیار مهم و تاثیرگذار به نام تلویزیون «بهانه» ندارند. کودکانی که دیگر مجالی ندارند تا کودکی کنند.

دلمان این روزها برای بچه‌ها می‌سوزد که بچگی کردن را دارند فراموش می‌کنند.دلمان دارد غبطه می‌خورد به بچه‌های دهه شصت و هفتاد....

این روزها برنامه‌های تلویزیون به یک نمایش خیابانی بیشتر شباهت دارد تا به برنامه‌هائی که با تخصص و با عشق برای گروه‌های سنی متفاوت ساخته می‌شود. این روزها به جای یاددادن و سرگرم کردن بچه‌ها، آنها را گول می‌زنیم در حالی که این بچه‌ها قرار است آینده جامعه ما را بسازند و بچه‌های گول خورده به درد آینده سازی نمی‌خورند چرا که یا گول زدن را خوب بلدند و یا گول خوردن را.

به یاد «زی زی گولو» می‌افتم. به یاد قصه‌های تا به تا که بی تا بود. قراری می‌گذارم تا به جای زی زی گولو در کنار خانواده‌اش باشم. با هم حرف بزنیم از این کم لطفی‌ها که به بچه‌ها می‌شود. می‌خواهم به جای زی‌زی‌گولو و به نمایندگی از بچه‌های امروز گله کنم از دوستان و بگویم که:«کجائید شما!!؟ بچه‌ها تنها شدند.»

در یک صبح نه چندان سرد پائیزی، با جمع گرم و صمیمی مجموعه قصه‌های تا به تا هستم. با «مرضیه برومند» خالق این قصه، «مریم سعادت» عروسک گردان و بازیگر شخصیت شیرین اعظم خانوم، «لیلی رشیدی» بازیگر نقش مادرخانومی، «امیرحسین صدیق» بازیگر نقش آقای پدر و...«مانی نوری» امیر آقای جمالی که در آن زمان کودکی بود و حالا تبدیل جوان شایسته ای شده است و از بقیه بیشتر گذر زمان را به رخ من می‌کشد.در این میان جای «آزاده پورمختار» صدای دلنشینی که شخصیت زی زی گولو را باورپذیرتر کرده و «رضا فیاضی» بازیگر نقش آقای جمالی بسیار خالی بود که درگیر کار بودند اما با یادداشتی کوتاه و دلنشین به جمع ما ملحق شدند...

معمولا برای یک مصاحبه، اولین سوال بسیار مهم است و به آن اصطلاح قلاب ماهیگیری می‌دهند که می‌تواند ذهن طرف گفت‌وگو را درگیر کند و موجب تمایل او به مصاحبه شود. در راه که می‌آمدم، فقط به همین یک سوال فکر می‌کردم و به اینکه می‌خواهم رو به روی بزرگان و عزیزانی باشم که هر یک به تنهائی می‌توانند،مصاحبه ای خواندنی داشته باشند. در آخر به این نتیجه رسیدم که چرا من «زی زی گولو» نباشم!؟ زی زی گولوئی که دلش تنگ شده، آمده تا بعد از 16 سال سری به خانه بزند،احوال بپرسد و گله کند که چرا بچه‌های این نسل تنها مانده‌اند و کسی به فکر آنها نیست و چرا حالا دوست جدید و ماندگاری ندارد و چرا خود اهالی خانه، یادی از او که هنوز قصه‌ها دارد نمی‌کنند.آیا بچه‌ها از شما دور شدند و یا اینکه، شما بچه‌ها را فراموش کرده‌اید.

مرضبه برومند: زی زی گولو از چند نقطه نظر برای خود من هم اهمیت خاصی دارد. یکی از آنها اینکه، آخرین پرسوناژ کودکانه‌ای بود که خلق کردم.یا بهتر بگویم،خلق شد.چرا که دوستانم در خلق این شخصیت نقش مهمی داشتند.(اینجا جای خانم پورمختار هم بسیار خالی است).بعد از این مجموعه،اینطور نبوده که من نخواهم کار کودک بکنم، اما شرایط به گونه‌ای بود که موقعیت مناسبی پیش نیامد.البته...حتما خودم هم مقصر بوده‌ام.مورد دیگر اینکه،اگر پرسوناژ جدیدی خلق نکردم،به این دلیل بوده که یک نسل با شخصیت زی زی گولو بزرگ شدند، همراه شدند و آرزوها و تخیلاتشان را برآورده کرده است. نسل «مانی»‌ها. درست مثل مانی که در آن سالها 6،7 ساله بود و حالا 24 ساله است.حالا بعد از گذشت 16،17 سال هنوز هم بچه‌های این نسل،تخیلات و آرزوهائی دارند که «زی زی گولو» می‌تواند برایشان جذابیت داشته باشد و من باز هم تکرار می‌کنم که در این مورد کوتاهی کرده‌ام.ضمن اینکه باید بگویم که تلویزیون همیشه به من لطف داشته و از من دعوت کرده تا شرایط لازم را برای این کار فراهم و راه بازگشت زی زی گولو را هموار کند.باید من در حال و هوای خودم باشم و یقین پیدا کنم که بچه‌ها، از بازگشت زی زی گولو استقبال لازم را می‌کنند تا او دوباره برگردد و این اتفاق هم ممکن است که بیفتد.

فکر می‌کنید که بهتر است خود «زی زی گولو» برگردد و یا اینکه شخصیتی از جنس زی زی گولو؟

مرضبه برومند: این یکی از مسائلی است که من همیشه از آن وحشت داشتم.یعنی از تکرار کار خودم.همیشه می‌ترسم که آن زی زی گولوئی که برمی‌گردد، به جای ترمیم وخاطرات تجدید شده،خاطره آن شخصیت قبلی را هم خراب کند. این وحشت همیشگی من، در رابطه با همه کارهایم وجود دارد. من فکر می‌کنم که ( یک رودخانه، فقط یک بار از یک مسیر عبور می‌کند) آن شرایط و آن حال و هوا به سختی تکرار می‌شود و به همین دلیل گاهی هم به این فکر می‌کنم که یک پرسوناژ جدید خلق بشود و یک اتفاق جدید بیفتد.

ما خیلی سعی کردیم تا کم کاری‌هایمان را به گردن بچه‌ها بیندازیم و بگوئیم، بچه‌های نسل امروز سرگرم بازی‌های کامپیوتری و فنآوری‌های تازه شده‌اند و مثل گذشته با برنامه‌های مخصوص خود، در تلویزیون و سینما ارتباط نمی‌گیرند،در حالی که بخشی از این هم می‌تواند به جای علت، معلول باشد. مصداق آن هم بازگشت «کلاه قرمزی» به تلویزیون بود که با استقبال رو به رو شد و حتی نسخه سینمائی آن که صرفا لوگوی «کلاه قرمزی» را داشت و کار ضعیفی بود هم رونق سینمای سال جاری محسوب می‌شود. نظر شما چیست؟

مریم سعادت: من از جهاتی با شما موافقم، اما فکر می‌کنم که یک نکته ای در صحبت‌های خانم برومند بود که خیلی با آن موافق نیستم.به نظر من،یک کارهائی، در تداوم بهتر جواب می‌دهد.مثلا پرونده «زی زی گولو» هنوز بسته نشده و مردم هنوز از او سیر نشده‌اند. هنوز طرفدار دارد و می‌تواند ادامه داشته باشد. در مورد کلاه‌قرمزی هم، این بچه‌ها نیستند که از آن لذت می‌برند، بلکه به نظر من همان بچه‌های نسل قبل و حتی بزرگترها هستند که با کلاه قرمزی خاطره داشتند و هنوز هم با او به دنبال خاطره‌هایشان می‌گردند.شما اگر آمار بگیرید، بیشتر تماشاگران آدم بزرگ‌ها بودند و نه بچه‌ها. مثلا، فیلم سینمائی آن،سانس یک نیمه شب داشت. آیا این سانس را برای بچه‌ها در نظر گرفته بودند و یا مخاطب کودک در آن ساعت باید بیدار باشد؟!خود من، کلاه قرمزی را در همان سانس دیدم و بیشتر بچه‌ها در بغل والدینشان خواب بودند.البته منظور من این نیست که بچه‌ها کلاه قرمزی را دوست ندارند اما بیشتر مخاطب آن بزرگترها هستند.

با شما کاملا موافقم. بزرگترها به دنبال حس نوستالژیک خود در کارهای تلویزیونی و فیلم‌های سینمائی کلاه قرمزی هستند که البته در این میان اولین اثر سینمائی‌اش یعنی «کلاه قرمزی و پسرخاله» ازجایگاه دیگری برخوردار بود، چرا که قصه داشت.من دوبار «کلاه قرمزی و بچه ننه» را در سینما و با مردم دیدم. هر دو بار هم بزرگتر‌ها بیشتر از بچه‌ها سالن را پر کرده بودند اما، بچه‌ها هم با اشتیاق آمده بودند تا فیلم را ببینند، که خیلی زود خسته شدند و شروع کردند به راه رفتن در سالن سینما. چرا که چیزی به ادامه دیدن مشتاقشان نمی‌کرد و خیلی هم چیزی از قصه آن نمی‌فهمیدند. این فیلم کلاه قرمزی داشت، پسر خاله داشت. یعنی شخصیت‌ها کودک بودند، اما قصه کودکانه نبود.بچه‌ها از ما با معرفت تر و صبورترند. اگر ما به جای آنها بودیم، سالن را ترک می‌کردیم اما آنها فقط راه می‌رفتند.نق هم نمی‌زدند که بریم. شاید منتظر بودند تا کلاه قرمزی که می‌خواهند، به همراه قصه برگردد. در مورد زی زی گولو حق باشماست. زی زی گولو هنوز قصه‌های زیادی دارد که تعریف نکرده است.

سعادت: بله من دلم برای بچه‌های نسل امروز می‌سوزد که در آینده خاطره ای ندارند و یقین دارم کارآکترهائی چون زی زی گولو می‌توانند این خلاء را پرکنند.

شما وقتی که نقش «آقای پدر» را در «قصه‌های تا به تا» بازی می‌کردید،بسیار جوان بودید و بی تجربه برای این کارآکتر. اما یکی از بهترین کارهای شماست و مسلما ماندگارترین حضورتان به عنوان یک شخصیت.بیشترین عامل را در این موفقیت از چه چیز می‌دانید؟

امیر حسین صدیق: اجازه بدهید تا با یک خاطره شروع کنم که شاید جواب سوال شما هم باشد. اولین روزی که برای این بازی در شخصیت آقای پدر انتخاب شدم، از خانم برومند پرسیدم که در این رابطه باید چه کتاب‌هائی بخوانم و یا چه فیلم‌هائی ببینم و ایشان فقط به من خندیدند.

مرضیه برومند: من در این مورد یک پرانتزی باز کنم و بعد آقای صدیق صحبتشان را ادامه بدهند. اصولا من قصد داشتم که یک زن و مرد خیلی کم سن و سال را بگذارم،تا شکل یک بازی بچه گانه باشد.مثل مهمان‌بازی بچه‌ها.انگار که اینها تصور می‌کنند که بچه‌ای دارند و همه اینها در ذهنشان اتفاق می‌افتاد و بعد کم کم به یک بلوغ واقعی می‌رسیدند و بچه‌دار می‌شدند.

امیر حسین صدیق: من در آن زمان نه تنها تازه کار و بی تجربه بودم،بلکه از این اتفاقی که داشت برایم می‌افتاد، هیجان و خوشحالی خاصی داشتم.چرا که قرار بود با یک گروه حرفه‌ای و زیر نظر خانم برومند کار کنم. اگر هم می‌بینید که نقش من در این کارآکتر جا افتاده،به دلیل آن است که خودم را به دست ایشان سپردم.زمان ما اینطور نبود که یک بازیگر تازه وارد،خیلی اعتماد به نفس داشته باشد و در کارها دخالت و اظهار نظر کند. نسل ما را با نسل فعلی مقایسه نکنید که بعضی پر از اعتماد به نفس‌های عمدتا کاذب هستند و به خودشان اجازه می‌دهند که حتی بزرگتر‌ها را هم راهنمائی کنند.شاید ذوق من هم تاثیری داشته اما مسلما این کارآکتر باورپذیر ثمره یک کار گروهی خوب بوده است.

البته این پارامترهائی که آوردید، مسلما تاثیر زیادی داشته، اما چیزی از داشتن استعداد و پتانسیل بازیگری شما کم نمی‌کند.

امیرحسین صدیق : خوشحالم از اینکه می‌گوئید،استعداد هم داشتم (می‌خندد).اما واقعیت این است که من تا آن زمان، کار عروسکی نکرده بودم و مسلما همه،کارگردان، بازیگر نقش مقابل، عروسک گردان، و صدای زی‌زی‌گولو و همه عوامل کمک کردند تا من بتوانم با این کار عروسکی ارتباط برقرار کنم.

مریم سعادت: خانم برومند به انتخابهای خوب و درستشان معروف هستند و همچنین کارگردانی منحصر‌به فردشان.یکی از انتخاب‌های خوب خانم برومند (صدای زی زی گولو) بود که صدای خانم «آزاده پورمختار» تا جائی مناسب این شخصیت بود که حتی من را که عروسک گردان زی زی گولو بودم تحت تاثیر قرار می‌داد و مسلما به بازی بقیه شخصیت‌ها هم کمک می‌کرد.این مجموعه که تولید آن حدود هشت ماه طول کشید، موجب شد که همه ما به هم وابستگی داشته باشیم و روی کار هم تاثیر بگذاریم. درست به خاطر دارم که اواخر کار بود وسکانس‌هائی که همه حضور داشتند به جز «زی زی گولو» که شامل من به عنوان عروسک گردان و خانم پورمختار صدای او می‌شدیم.خانم برومند با من تماس گرفتند و خواستند که در این روزهای پایانی هم حضور داشته باشم،اما من نرفتم، چرا که دلم می‌گرفت و نمی‌خواستم رفتن زی زی گولو را ببینم.

مرضیه برومند: به این مبحث،یک چیزی را هم باید اضافه کنم. وقتی که یک پرسوناژ درست و با آگاهی طراحی می‌شود که عقیده دارم در مورد زی زی گولو این اتفاق افتاده است،حتما می‌تواند در ذهن آن گروه که در خلق آن همکاری می‌کنند و همچنین، بیننده تاثیر بگذارد.ما حدود دو ماه فقط زی زی گولو را طراحی می‌کردیم تا به شخصیتی رسیدیم که می‌خواستیم در موردش فیلمنامه بنویسیم.ما به این فکر می‌کردیم که اصلا به چه دلیل می‌خواهیم از این شخصیت استفاده کنیم.این شخصیت از کجا آمده و به چه منظوری آمده است و باید به کدام سوالهای بچه‌ها پاسخ دهد.و زمانی که به این سوالها پاسخ می‌دهد، چه تاثیری روی ذهن آنها دارد.نگارش این کار هم مدتها طول کشید و گرچه ما کار را با 5 یا 6 فیلمنامه شروع کردیم اما در طی ساخت، روی متن‌ها بسیارکار می‌شد.یعنی آقای اخوان که نویسنده کار بودند، ارتباط تنگاتنگی با ساخت مجموعه،من و تهیه کننده داشتند. استاد عزیز من، «آقای کریمی» همیشه می‌گفتند: وقتی می‌خواهی تیری پرتاب کنی،کمان را کامل بکش، وگرنه تیر جلوی پای خودت می‌افتد، باید با قدرت بکشی تا تیر تا دور دست‌ها پرواز کند وبه هدف بخورد ). ما 38 قسمت از این مجموعه را ساخته‌ایم،اما هنوز هم جا برای ساختن قسمت‌های دیگر دارد. یعنی، هنوز هم تیر دارد پرواز می‌کند و همچنان روی هواست.شاید یکی از دلایلی که در ذهن‌ها مانده، همین است که هنوز مردم از آن سیر نشده‌اند و به دنبال بقیه آن می‌گردند. نکته بعدی که حتما باید به آن اشاره کنم و بارها هم اشاره کردم، این است که یک تهیه کننده خوب،تاثیر بسیار زیادی روی موفق شدن یک کار دارد و آقای «ایرج محمدی» در این پروژه واقعا همراه بود و ما کوچکترین فشاری احساس نمی‌کردیم.به خصوص احساس تنش و شتاب.همه کارها با آرامش انجام می‌شد. تهیه کننده عنصر موثری است که متاسفانه این روزها فراموش شده،ضمن اینکه شرایطی را هم که در آن زمان، سازمان برای «قصه‌های تا به تا» فراهم می‌کرد، شرایط ایده آل و مناسب تری بود.

به درستی نمی‌دانم که «لیلی رشیدی» از خانواده تلویزیون است یا تلویزیون از خانواده لیلی رشیدی.گر چه پدر شما استادی از خانواده سینما است اما،شما سالها محبت مادرتان سرکار خانم «احترام برومند» را درخردسالی با ما کودکان آن زمان تقسیم کردید. ما رو به روی این جعبه جادوئی می‌نشستیم و از ایشان قشنگترین حس‌ها را می‌گرفتیم.و بعد‌ها هم حضورتان را در هر دو مدیوم سینما و تلویزیون دیدیم. حالا هم خیلی خوشحال هستیم که به زودی و پس از مدتها،شما را در سریال جدید خانم برومند (آب پریا) خواهیم دید. فکر می‌کنید که کدامیک بیشتر به دیگری تعلق دارید شما به تلویزیون یا تلویزیون به شما؟

لیلی رشیدی: من فکر می‌کنم که هردو به هم تعلق داریم.اگر گاهی هم من و یا همکارانم از برنامه‌های ضعیف تلویزیون انتقاد می‌کنیم،به همین دلیل است که آن را متعلق به خود می‌دانیم و روی آن تعصب داریم و دلمان نمی‌خواهد که این رسانه تاثیرگذار با کارهای کم ارزش پر شود.تلویزیون ما گذشته درخشانی دارد وسریال‌ها و برنامه‌های با ارزشی برای بچه‌ها ساخته است.سینمای کودک ما هم مدیون همین تلویزیون است.خیلی از کارآکترهای ماندگار از تلویزیون به سینما رفته اند. مثل «کلاه قرمزی»، «موشها» و یا «مجید» داستانهای مجید.

مرضیه برومند: بله.خیلی ازکارگردانها وبازیگران سینما هم،بستر مناسب تجربه را در تلویزیون پیدا کرده‌اند. حتی در زمینه فنی... برای مثال، صدابرداری سر صحنه،از تلویزیون وارد سینما شد.انصافا نباید بعضی از اتفاق‌ها را نیز نادیده بگیریم. مثلا در همین سریال «آب پریا» که من به تازگی ساخته‌ام و لیلی هم در آن حضور دارد، از جلوه‌های ویژه‌ای استفاده شده که هزینه خیلی بالائی دارد و این هزینه را تلویزیون تامین کرده است و شرایطی را به وجود آورده که حتی در سینما هم کمتر اتفاق می‌افتد که بخش دولتی حاضر به تقبل چنین هزینه ای باشد.من باید تشکر کنم از معاونت سیما که هزینه «C G I» (جلوه‌های ویژه کامپیوتری) این مجموعه را تامین کرده است.این کار تا به حال فقط در مورد کارهای جنگی و تاریخی اتفاق افتاده بود و در مورد «آب پریا»، اتفاق تازه و مهمی‌است و اگر این حمایت مالی صورت نمی‌گرفت، غیر ممکن بود که من بتوانم این سریال را بسازم.

لیلی رشیدی: من امیدوارم که این اتفاق‌های خوب تکرار شود و مشکلات نیز از بین برود و برنامه سازان کودک هم مسئولیت خود را باور کنند و صبر و تحمل بیشتری داشته باشند. باید به خاطر نسل آینده، سعی کنیم که خاطرات خوب گذشته، تکرار شوند.

حال اجازه بدهید، به گذشته برگردیم و به داستانهای زی زی گولو.خانم برومند در مجموعه «قصه‌های تا‌به‌تا» نقش شما را نه تنها به عنوان مادر زی زی گولو،بلکه قصه گوی او هم قرار داد واین (مادر خانومی) بود که قصه‌ها را می‌نوشت. آن زمان مادر نبودید و حالا هستید. احساس شما به زی زی گولو آیا شباهت‌هائی هم به حس مادرانه فعلی شما دارد و یا به بیان دیگر تاثیری روی آن گذاشته است؟

لیلی رشیدی: فکر می‌کنم، همانطور که خانم برومند هم گفتند،در شروع کار، زی زی گولو یک بازی بود. یک زن و شوهر جوان که ادای مادر و پدر بودن را در می‌آورند.همه شرایطی که زی زی گولو داشت،شخصیت پردازی درست، صدای دلنشین خانم پور مختار، طراحی خوب، عروسک گردانی مناسب آقای بزدوده و خانم سعادت و همه و همه موجب شد تا هم مردم و هم خود ما،کم‌کم باور کنیم که این عروسک، بچه ماست و مهم همین عروسک بودنش بود.عروسکی که ما داریم با او زندگی می‌کنیم و من هم کم کم حس کردم که واقعا مادرش هستم و هنوز هم احساس می‌کنم که خیلی دوستش دارم.(می‌خندد)پسرم خیلی شبیه زی زی گولو نیست متاسفانه.البته نباید هم باشد. شخصیت زی زی گولو، یک شخصیت رویائی بود و گرچه همه بچه‌ها در عالم واقعیت هم پر از رویا هستند اما متفاوتند.

زی زی گولو را دوست دارد و یا شده به او حسودی کند؟

لیلی رشیدی: بله خیلی زی زی گولو را دوست دارد. خوب به یاد دارم،کوچک تر که بود، خیلی وقتها که من سر کار بودم،وقتی که دلش تنگ می‌شد فیلم‌های زی زی گولو را می‌گذاشت و نگاه می‌کرد.اما حسودی را در او ندیدم. بیشتر حس می‌کنم که دوستش دارد.

من فکر می‌کنم حس هیچکس به اندازه شما ، نسبت به زی زی گولو نزدیک به مخاطب آن نباشد. چرا که مانی نوری زمانی «امیر آقا جمالی» بود که دقیقا در سن و سال مهم ترین گروه سنی مخاطب زی زی گولو قرار داشت. کودکی شما با زی زی گولو پیوند خورده است. آیا این زی زی گولوی خوب و مهربان، تاثیری روی کودکی شما داشت؟

مانی نوری: فرق زی زی گولو با بقیه کارهای عروسکی در این است که به آدم‌ها امید می‌دهد، از کوچک تا بزرگ.آدم‌ها امید را دوست دارند و دوست دارند که یکی باشد و کاری کند تا یک سری مشکلاتشان حل شود .فکر می‌کنم که به همین دلیل نه تنها من بلکه خیلی‌ها هنوز هم بیش از اندازه زی زی گولو را دوست دارند و با وجود اینکه بارها پخش شده و می‌شود، باز هم با اشتیاق آن را دنبال می‌کنند.همه آرزوهائی دارند و نیاز به امیدی برای رسیدن به این آرزوها که زی زی گولو خواسته‌های دور از دسترس را دست یافتنی می‌کند. وقتی در این مجموعه بازی می‌کردم و حتی بعد از آن زی زی گولو به کودکی من کمک‌های زیادی کرد و این را هم باید بگویم که همه آنهائی که در این جمع بودند، نقش موثری در کودکی من داشتند.آنها آنقدر مهربان بودند که بیشتر از زی زی گولو دلم برای در کنار آنها بودن، تنگ می‌شود.من فکر می‌کنم که هنوز هم شخصیت زی زی‌گولو می‌تواند با مردم ارتباط برقرار کند چون کارآکتر‌های واقعی و همینطور اتفاقات واقعی در هر قالبی حتی فانتزی و در هر زمانی دیدنی است.

انتهای پیام/

تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

 

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon