رفتار واقعی غرب در مذاکرات هستهای
خبرگزاری تسنیم : افرادی که روند پرونده هسته ای ایران طی یک دهه گذشته را پیگیری میکنند بر این نکته آگاهند که غرب و در راس آن آمریکا در مقاطع بسیاری مانع اصلی شکلگیری و تثبیت توافقهای طرفین بودهاند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزنامه تهران امروز در یادداشتی نوشت: ریچارد هاس در مقاله ای که پیرامون مذاکرات آتی ایران و غرب نگاشته، طی توصیه هایی که درخصوص قالب و محتوای بسته پیشنهادی طرف غربی به دولتمردان آمریکایی ارائه کرده؛ به موضوعی اشاره کرده است که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است: بسته پیشنهادی غرب باید به صورت علنی ارائه شود و صورتی اقناعکننده برای عموم داشته باشد تا در صورت عدم موفقیت مذاکرات،زمینه را برای جلب حمایت افکار عمومی داخلی کشورهای غربی برای اقدامات شدیدتر علیه ایران فراهم آورد.به عبارت دیگر هاس عنوان میکند که حرکت و دیپلماسی غربیها باید در قالبی ارائه شود که برای این گروه مشروعیتزایی کرده و بعد اخلاقی ایجاد کند تا توان مانور آنها را در حین و بعد از مذاکرات افزایش دهد.
افرادی که روند پرونده هسته ای ایران طی یک دهه گذشته را پیگیری میکنند بر این نکته آگاهند که غرب و در راس آن آمریکا در مقاطع بسیاری مانع اصلی شکلگیری و تثبیت توافقهای طرفین بوده و هست.ولی نکته ای که هیچ گاه غربیها از آن غافل نبوده اند؛توجه به اهمیت ایجاد و تثبیت چهرهای خواهان توافق بر بستر بده بستانهای عادلانه از خود نزد افکار عمومی بوده است.
در حالی که همگان میپذیرند که راهبردهای کلان آمریکا در دوران تسلط جمهوریخواهان و دموکرات ها تغییری جدی نداشته است ؛مشروعیت زایی در نزد افکار عمومی و نیز دولتهای ناظر روند مذاکرات، نقطه کلیدی تفاوت و تمایز میان دیپلماسی این کشور در دوره بوش و اوباما بوده است. در حالی که نئوکان ها با پیگیری سیاستی تهاجمی و پرخاشجویانه؛ دیگر کشورها را برای اقدام و مقاومت آشکار و پنهان در مقابل سیاست جهانی واشنگتن تحریک میکردند؛ باراک اوباما کوشید تا با سیاستی هوشمندانه تر نوعی اشتراک مساعی میان بخش عمده ای از دولتهای موثر در سیاست بینالمللی پیرامون موضوعات عمده مورد نظر آمریکا ایجاد نماید و نوعی مشروعیت و وجه اخلاقی را برای سیاست های تهاجمی آمریکا در نزد افکار عمومی و سیاستمداران دیگر کشورها ایجاد کند.
بی تردید موضوع هستهای ایران یکی از عمده ترین موضوعات مدنظر آمریکاییها بوده است که طی آن اوباما توانسته تا در مقاطع مختلف اجماع هایی (هرچند شکننده و لرزان) پیرامون اولویتهای آمریکا در آن ایجاد کند.خلق این اجماعهای سیاسی برای آمریکایی ها امکانات نوینی برای مانورهای سیاسی ایجاد کرده است که دستیابی به آنها در زمان بوش قابل تصور نبود.هسته مرکزی خلق این اجماع ها،ایجاد مشروعیت و مقبولیت حول سیاست ها و برنامه ها در محافل دیپلماتیک و نزد افکار عمومی غربی بوده است که حتی برخی مواقع کار را برای مخالفان رویکرد آمریکا نیز دشوار کرده است و دولتهایی چون روسیه و چین مجبور شده اند برای آنکه کشوری ملتزم به هنجارها تلقی شوند با این روندهای عمیقا ناعادلانه همراهی نمایند.
در مقام یک جمعبندی میتوان نتیجهگیری کرد که گرچه رویکرد غربیها در لایههای واقعی خود که در پشتمیز مذاکره دو طرفه عیان میشود؛ مبتنی بر تلاش برای محروم سازی ایران از حقوق قانونی و تحمیل توافقهای عمیقا یکطرفه است؛ ولی در بعد علنی و عمومی، آمریکاییها خود را پیگیر توافق هایی عادلانه و مبتنی بر به رسمیت شناختن حقوق قانونی ایران معرفی کنند. اغراق در اهمیت برنامه هسته ای ایران و نتایج آن بر صلح جهانی و منطقه ای، سخن گفتن دائمی از اهداف جنگطلبانه ایران، مانور دائمی پیرامون تلاش ایران برای ساخت سلاح هستهای در کنار تاکید بر ضرورت دستیابی به توافق، محور تبلیغی مهمی است که در آن غرب، بازیگر خواهان جلوگیری از روزهای بد و ایران، بازیگر خطرناکی است که غرب وظیفه مهار آن را دارد. نمود مشخص این سیاست دو لایهی را میتوان در بهار گذشته و در جریان مذاکرات استانبول و بغداد مشاهده کرد.
در حالی که دولتهای غربی خود را مشتاق به مذاکره و حل موضوع در پشت میز معرفی میکردند؛ وقتی ماجرا به مذاکرات در بغداد ختم شد، غربیها با طرح معادلهای مشخصا یکسویه که تنها با هدف به شکستکشاندن مذاکره طراحی شده بود، مانع تحقق توافق شدند تا به انتظار تاثیر تحریمها بنشینند. نظیر چنین رفتاری را میتوان در مقطع توافق انتقال سوخت تهران و نیز توافقنامه سعدآباد نیز مشاهده کرد که آمریکایی ها مانع از به نتیجه رسیدن آن شدند.حال آنکه دستگاه دیپلماتیک غرب و نظام رسانهای آن کوشش اصلی خود را بر آن قرار دادهاند تا موضع غرب در پرونده هسته ای ایران را در راستای صلح و امنیت بینالمللی، جلوگیری از اشاعه سلاحهای هستهای و بیثباتی در خاورمیانه از طریق دستیابی به توافقهای عادلانه نشان دهد.
از این موضوع چه بهره ای می توان برای آینده گرفت؟سیاست خارجی کشورها حول منافع محوری آنها شکل میگیرد و یک سیاست خارجی اصولی باید بر اولویتها و حقوق محوری خود ایستادگی کند.یکی از مهمترین ابعاد رفتاری و تاکتیکی در مسیر دستیابی به اهداف؛ تلاش برای ایجاد مشروعیت و حمایت اخلاقی پیرامون حقوق و برنامههای خود نه تنها در نزد اتباع خود بلکه در نزد کشورهای دیگر و افکار عمومی دیگر کشورهاست.
در روند مذاکرات هستهای، همانگونه که غرب میکوشد تا پیرامون اهداف و اولویتهای خود، مشروعیت و حمایت اخلاقی در نزد دولتها و ملتها ایجاد کند، سیاستخارجی ایران نیز در وهله اول نباید فرصتهایی را برای بهرهبرداری غرب ایجاد کند و در وهله دوم پیرامون خواستهها و حقوق و اولویتهای خود در محیط بینالمللی مشروعیت ایجاد کند.رخنه افکنی در جو ایجاد شده از سوی غرب در مورد اهداف و اولویت های ایران و نشان دادن التزام به هنجارهای مورد توافق بینالمللی در کنار دفاع از حقوق خود با زبانی معقول، منطقی و به دور از هیجان میتواند از یکسو فضاهای موثری را از غرب برای زمینه سازی برای اقدامات جنگطلبانه بگیرد و از سوی دیگر ظرفیت های جدیدی را برای ما در روندهای آتی خلق کند.
انتهای پیام/
تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.