راه‌های مصون ماندن از انحراف در زندگی


مصباح یزدی

خبرگزاری تسنیم:همه شما شاید کسانی را بشناسید که منحرف شده اند.دو عامل کلی در انحراف داریم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، علامه مصباح یزدی در یکی از سخنرانی‌های خود به راه‌های مصون ماندن از انحراف در زندگی پرداخت. متن آن را می‌خوانیم: چه کنیم که همانند بلعم باعورا نشویم؟ چه تضمینی هست که ما به سرنوشت او دچار نشویم؟ به فرض که درس خواندیم، عبادت کردیم و به خدا نزدیک تر شدیم، اما چه ضمانتی برای خدایی ماندن وجود دارد؟ اگر علت گمراهی آنها هوای نفس بوده است که بالاخره هر کسی کمی هوای نفس دارد. ما که معصوم نیستیم و بالاخره گاهی هم از هوای نفسمان پیروی می کنیم؛ نکند ما هم مثل بلعم بشویم! آنها که به راه صحیح رفتند و استقامت کردند، آن مادری که بعد از شهادت چند فرزندش گفت کاش یکی دیگر هم داشتم تا در راه خدا می دادم، چه کردند؟ چرا توانستند بر صراط مستقیم باقی بمانند؟ در مقابل، آنها که بعد از رسیدن به مقاماتی سرنگون شدند، واژگون شدند و دنیاپرست شدند چه کردند؟ چرا سرنوشتشان این گونه شد؟ آیا راهکاری هست که آدمی به وسیله آن از ابتلا به فساد دوری کند؟
پاسخ کلی و اجمالی این است که آدمی دنبال هوای نفسش نرود؛ اما این پاسخ خیلی کلی است و چندان عملی هم نیست. بالاخره، همه ما کم وبیش گرایش هایی نفسانی داریم، خواسته هایی داریم، هوس ها و آرزوهایی برای دنیامان داریم. حال، چطور می شود که مادری آن طور قرص، محکم، بدون اضطراب و بی دغدغه می ایستد و می گوید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و تا ما هستیم به آمریکا اجازه دخالت در ایران را نمی دهیم. راهکار عملی این گونه شدن چیست؟ آیا راهی عملی وجود دارد که آدمی قدری از این خطر ها مصونیت پیدا کند و راه صحیح را بشناسد و دنبال کند و با استقامت بماند؟ کار انبیا همین بوده است که این راه ها را به مردم نشان دهند و مردم را تربیت کنند. تربیت کردن فقط به معنای نشان دادن راه های کلی نیست، تربیت کردن تنها نسخه نوشتن نیست، بلکه تربیت کردن به ممارست عملی نیاز دارد. مربی باید مراقب متربی باشد و در لحظه انحراف، راه درست را به او یادآوری کند. بار تربیت سنگین تر از تعلیم است. انبیا برای همین آمده اند که به مردم بگویند مواظب باشید، این راه خطرناک است، سراشیبی دارد، با سرعت نروید و خود را مهار کنید تا زمین نخورید. مجموعه چنین کارهایی تربیت نام دارد. ما چه دستورالعمل های کلی ای داریم که بتوانیم مطابق آن راه و مصداق های عملی، وظیفه خود را بشناسیم و امید داشته باشیم که منحرف نشویم؟
*دو علت اصلی انحراف
اکنون، می خواهم بنا بر آموزه های نهج البلاغه، به علت یابی این انحراف بپردازم. همه شما شاید کسانی را بشناسید که منحرف شده اند؛ از صنف های مختلف سیاستمداران، بازاریان، ثروتمندان و حتی از رزمندگان جبهه ها. وقتی پیگیری می کنید و به دنبال عامل اصلی انحرافشان می گردید، درمی یابید که عامل انحرافشان از دو چیز خارج نیست: نخست جهل و دوم دلبستگی. برخی از منحرفان نمی دانستند راه صحیح کدام است و در اثر جهل و غفلت، دنبال راهی رفتند که به سقوطشان منجر شد. آنها مسامحه کردند و در پی تشخیص درست و حق نرفتند. آنها برای شناخت وظیفه زحمت نکشیدند و با جهل و غفلت عمل کردند. آنها ناآگاهانه راهی را برگزیدند و دیگر نگاه نکردند که آیا درست آمده اند یا خیر. بویژه وقتی برخی در راهی که برگزیده اند شیرینی و لذتی هم بیابند، دیگر برنمی گردند و نگاه نمی کنند، آیا این غذایی که خورده اند مسموم بوده یا نه. در چنین وضعیتی، آدمی با خود می گوید: شیرین بود و خوشمزه، پس حتما خوب است. به هرروی، یک عاملی که موجب سقوط آدمی می شود، جهل است؛ البته جهل به معنای وسیعش، یعنی یا اصلاً راه های کلی را بلد نیست، یا مصداقش را نمی شناسد، یا مسامحه کرده است یا تأویل و توجیه کرده است. مسامحه همه جا وجود دارد و سبب انحراف می شود. برای مثال در مسئله تجارت و ربا. در نگاه آنها، بالاخره در معامله، سرمایه گذاری و سودی وجود دارد؛ حالا چه بیع باشد، چه ربا: » نّما البیع م ثل الرّ با«. یا برای مثال در مسئله ازدواج، می گوید: «انکحت» بگویی یا نگویی، چه فرقی می کند. همه اینها برمی گردد به اینکه آدمی درباره اصل آن رفتاری که باید داشته باشد و بدان معتقد باشد، بینش روشن ندارد. فکر، اعتقاد و عقیده آدمی غبارآلوده است و شفاف نیست؛ لذا اشتباه می کند. وقتی فضا غبارآلود باشد، آدمی ممکن است بر سر دوراهی اشتباه کند.
عامل دیگر انحراف، دلبستگی، عادت و حب دنیا است. همه انحراف ها ناشی از نادانی نیست. افراد بسیاری هستند که می دانند کاری صددرصد بد و غلط است و حتی به دیگران هم می گفتند که این کار را نکنید، اما خودشان کردند و بدان مبتلا شدند. نمونه اش در میان معتادان به مواد مخدر زیاد است،در مسائل سیاسی و اجتماعی هم هست. نمونه بارز چنین چیزی در عادت های بدی دیده می شود که آدمی دارد؛ چیزی که مانع ترک عمل نادرست می شود، عادت است. البته، عادت فقط اعتیاد به مواد مخدر نیست، ما به خیلی از چیز ها عادت داریم و می دانیم بد است، اما دیگر عادت کرده ایم؛ نیازی نیست مثال هایش را برشماریم، زیرا همه با نمونه های آن آشنا هستیم.
بنابراین، ما دو عامل کلی در انحراف داریم. یک عامل شناختی است، یعنی فرد نمی داند باید چه کند؛ لذا اشتباه می کند، به راه غلط می رود و بعد سقوط می کند. در علت دوم، فرد راه درست را می داند اما نمی تواند از کار زشتش دست بردارد و دلبستگی پیدا کرده است. دلبستگی تعبیری است که عام تر از عادت است در موارد مختلف به کار می آید. تعبیر قرآنی و اسلامی اش حب دنیاست:«حب الدّنیا رأس کلّ خط یئه ».( الکافی، ج 2 / 131 / 128)
*حسابگری برای آخرت
جوانان باید برنامه ریزی دقیق برای زندگی خود بکنند و حسابگری منظم داشته باشند. باید برنامه ای بریزند که درنهایت عمرشان ارزشمند باشد. برای نمونه، کمی درباره امام خمینی(رض) فکر کنید. آیا او بیشتر از یک آخوند بود، یا بیشتر از مدرسی بود که در کنار صدها مدرس دیگر، درس می داد؟ امروز، در این کشور، هر کار خوبی انجام بشود، سهمی از آن در نامه اعمال امام نوشته می شود. اگر امام و حرکت امام و انقلاب نبود، من و شما کجا بودیم، چه می کردیم و وضعیت اسلام و شیعه در ایران چگونه بود؟ امام تا روز قیامت، در همه این برکت ها شریک است. او در مدتی کوتاه، کاری کرد که تا روز قیامت، میلیون ها مؤمن هرگاه هر کار خیری بکنند، امام هم در آن شریک است. چه کسی می تواند حساب چنین سودی را بکند یا با چه فرمولی می شود این سود را نشان داد؟ ازسویی، آدمیزاد می تواند این طور اوج بگیرد و ازآن طرف هم می تواند مثل صدام یا کسان دیگری باشد که باعث انحراف و گمراهی مردم می شوند؛ یعنی هر چه مردم گناه و خلاف می کنند، سهمی هم در نامه اعمال آن شخص نوشته می شود؛ زیرا اوست که آنها را بدان راه کشانده است. البته، بنا به قرآن، از سهم گناه گناهکاران چیزی کم نمی شود، اما سهمی هم در نامه اعمال مسببان نوشته می شود.
*بصیرت
حال، ما چه کنیم که موفق شویم و از عمرمان آن گونه استفاده کنیم که نتیجه آن چیزی شبیه به بی نهایت است؟ یا چه کنیم که مبتلا نشویم و سقوط نکنیم که چیزی شبیه به سقوطی بی نهایت است در عذاب جهنم. برای گذر از راه صحیح، دو کار باید بکنیم؛ نخست، باید شناختمان را عمیق و وسیع کنیم، یعنی بیشتر درک کنیم، بیشتر بدانیم، عمیق تر بفهمیم و به تعبیری که مقام معظم رهبری بر آن تأکید می کنند، بصیرت بیشتری پیدا کنیم. این یک عامل است که می تواند ما را از انحرافات حفظ کند؛ یعنی بهتر فهمیدن و بهتر درک کردن. عامل دیگر این است که از ابتدا سعی و تمرین کنیم که از راه های خطرناک فاصله بگیریم. باید بکوشیم با رفیق های بد کمتر معاشرت کنیم، در جاهایی که مرکز گناه و فساد و انحراف است کمتر برویم یا اصلا نرویم و سعی کنیم خودمان را به کارهای خوب عادت بدهیم. البته، این کارها باید آرام آرام انجام شود؛ زیرا فشار کار ناگهانی و افراطی، انسان را خسته می کند و درنتیجه کارش را کنار می گذارد. بنابراین باید کم کم و با تمرین مناسب پیش رفت.
در کل، باید سعی کنیم به جای اینکه بگوییم چه دلم می خواهد یا مردم چه می خواهند، بگوییم خدا چه می خواهد. باید بکوشیم تا می توانیم کاری بکنیم و به چیزی بیندیشیم که خدا می خواهد. این با تمرین آرام آغاز می شود، مثلاً با روزی نیم ساعت و بعد کم کم کامل و تبدیل به عادت می شود. پس از مدتی، فکرکردن به خواسته خدا ملکه انسان می شود. عادت فقط در کارهای زشت نیست. وقتی کار خوبی از مؤمنی فوت می شود، چنان است که گویی گمشده ای دارد و گویی عزیزش را از دست داده است. مؤمنانی که به نوافل روز و شب عادت دارند، اگر روزی نافله شان ترک شود، آن روز را عزا می گیرند و با خود می گویند: چه گناهی کرده ایم که نماز شبمان ترک شد. نمونه عینی چنین شخصی امام(ره) بود. آدم وقتی به کاری عادت کرد، دیگر برایش راحت می شود.
*2وظیفه اصلی جوانان
بنابراین، جوانان ما باید دو کار اصلی انجام دهند، کارهایی که سرنوشت آنها را تعیین می کند: نخست، بکوشند خوب بفهمند و مرتبه شناختشان را ارتقا دهند. شما جوانان، باید سعی کنید در هر سطحی که هستید و هر اندازه ای از معلومات که دارید، هر روز ربع ساعت مطالعه کنید. مطالعه کتابی که مطمئن هستید کتاب خوب و درستی است و باعث می شود کم کم شناخت شما از حقایق بیشتر بشود. این مطالعه باید منظم و پیوسته باشد، نه اینکه یک روز یک کتاب بخوانید بعد تا سال دیگر هیچ چیزی نخوانید؛ نه، هر روز باید ربع ساعت بخوانید. همچنین بنا به شرع مقدس، هر روز، صد یا دست کم پنجاه آیه از قرآن بخوانید. این کار قرائت قرآن نیز باید منظم و روزانه باشد، نه اینکه یک روز یک ختم قرآن بخوانم و بعد بگویم این باشد برای یک سال. این گونه خواندن قرآن اثر نخواهد داشت، بلکه باید مداوم باشد. دوم، جوانان باید در بخش برنامه های عملی، بکوشند که تدریجاً رفتارشان را جوری تنظیم کنند که به جای خواسته خود، به دنبال خواسته خدا بروند. یعنی در مرحله اول بگوید که آیا خدا می خواهد یا نمی خواهد و کاری بکند که خدا می خواهد. اگر آدمی زادگان چنین رفتار کنند، از همه شرور و مفاسد مصونیت پیدا می کنند.

*بیانات آیت الله مصباح یزدی (دام عزه) در جمع خانواده های بسیجی کازرون .مشهد مقدس 26/12/1390

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon