«میگرن» روایت زندگی‌های معمولی و البته ناکامل


میگرن

خبرگزاری تسنیم : ایراد اصلی میگرن بی‌کشش بودن قصه اش است و روایت فیلمساز از این سه خانواده بسیار کند می‌گذرد.

خبرگزاری تسنیم - محمدرضا آزادی :میگرن تکه‌ای از زندگی واقعی در یک آپارتمان است. تم داستان به شدت شبیه داستان کوتاه‌های زنانه «زویا پیرزاد» نویسنده پرماجرای سال‌های ابتدایی دهه هشتاد ادبیات ایران است. داستان حول محور سه خانواده و یا بهتر بگویم زن‌های سه خانواده می‌گذرد یک زن تنها (هنگامه قاضیانی) و دخترکوچکش، یک زن و شوهر طبقه متوسط (پانته‌آ بهرام و هدایت هاشمی) با دو بچه و  سرانجام پیر پسری (افشین هاشمی) به همراه مادر و مادر بزرگش.

ایراد اصلی میگرن در بی‌کشش بودن قصه است. روایت فیلم‌ساز از این سه خانواده بسیار کند می‌گذرد و بعضا خسته‌کننده می‌شود. به رسم این نوع فیلم‌ها که در چند سال گذشته زیاد هم شده‌اند به دنبال اتفاق خاصی در فیلم نباید باشیم اما همین پرداختن به زندگی معمولی افراد معمولی هم کامل نیست.

درباره زندگی افشین هاشمی و مادرش پرداخت کاملی صورت نگرفته و روایت به هیچ وجه عمیق نیست؛ از سویی دیگر رفتارهایی که از افشین هاشمی و مادر بزرگش سر می‌زند چیزی بیشتر از کلیشه‌های رایج این نوع شخصیت‌ها نیست که چندین و چندبار دیگر هم در فیلم‌های مختلف نمونه‌های نازل آن را دیده‌ایم. میزان برخورد و همدردی ما با این خانه و اعضایش را مقایسه کنید با همراه شدن‌هایمان با پانته‌آ بهرام و دغدغه‌هایش که به نظرمی‌رسد کامل‌ترین شخصیت فیلم است.

قصه پانته آ‌بهرام و هدایت هاشمی نقطه قوت فیلم است. خانواده سرخوشی که از کوچک‌ترین بهانه مثل صدای ضبط همسایه برای لذت بردن و شادی کمال استفاده را می‌کنند.

هدایت هاشمی  تصمیم به مهاجرت گرفته ولی همسرش با او مخالف است. در سکانسی که او با همسرش در مورد دلایل رفتن حرف می‌زند واضح است که او هیچ دلیل محکمی برای کارش ندارد والبته به پانته آ بهرام حق می‌دهیم اگر با وجودی که عاشق همسر و بچه‌هایش هست و اهل مدارا، باز هم مخالف باشد و حرفهایش کفه ترازوی ماندن را سنگین‌تر کند.

در این بین هدایت هاشمی برای آماده کردن مقدمات مهاجرت سفری به ترکیه می‌کند و از این جا آزمونی سخت برای پانته آ‌بهرام آغاز می‌شود. او تصمیمیش را گرفته است. می‌خواهد بماند؛ با شوهرش و یا بدون او. او خود را برای زندگی سه نفره به همراه دو بچه‌اش آماده می‌کند و وقتی از قاضیانی بدون مقدمه می‌پرسد: "شما چه جوری تنهایی زندگی می‌کنید؟" انگار که جواب قاضیانی برایش اهمیتی ندارد و او جواب این سوال در مورد خودش را بهتر از هر کسی می‌داند.

صحنه‌ای که قاضیانی برای ایمیل زدن کمکش می‌کند شاید مثال خوبی برای بیان فرق این دو نفر باشد که البته در چند جای دیگر از فیلم هم مشاهده می‌شود این سکانس و عوض کردن جای نشستن این دو نفر به خوبی این مسئله را بیان می‌کند که او نمی‌تواند جای قاضیانی بنشیند و مثل او باشد و به نوعی آزار می‌بیند . حتی اگر به قول قاضیانی « این کار ساده»ای باشد.

صحنه پخش زندگی و بازی شیرها و بچه هایش از تلویزیون باز هم اشاراتی به سختی‌های این نوع  زندگی دارد. اگرچه برای بیان توصیف حالات این دو زن کمی سختگیرانه و تصنعی باشد و یا تکرار چند باره این مفهوم بیننده را آزار دهد.

از زمان رفتن هاشمی به سفر دیگر شاهد آن فضای شاد قبل نیستیم و عملاً خانواده دچار رخوت می‌شود و جای خالی‌اش ملموس. پانته آ بهرام می‌داند که برای این زندگی سختی که قرار است با آن مواجه شود باید قوی‌تر از این‌ها باشد. شاید فرو خوردن جیغ نیمه کاره‌اش بعد از دیدن سوسک برای این که بچه ها متوجه نشوند تمرینی برای این آینده احتمالی باشد.

طبقه دیگر اما قاضیانی و دختر نه ساله‌اش زندگی می‌کنند. از صحنه‌های ابتدایی فیلم احساسی که به نظر غلو آمیز هم هست حس ناامنی شکل گرفته حول محور اوست. قاضیانی در جواب سوال همسایه‌اش که می‌پرسد شما چه جوری تنهایی زندگی می‌کنید بدون مکث می‌گوید عادت کردم. پنبه در گوش کردن‌های او هم حکایت از یاد گرفتن چه گونه زندگی کردنش است.

 قاضیانی در رابطه با دخترش دچار مشکل نیست ولی این ظاهر قضیه است.کار خرابی شبانه و احساس اضطراب او قاضیانی را از تنهایی او مطلع می‌کند. توکا دخترش وفتی می‌فهمد او دیگر به آموزشگاه نمی‌رود و پیش اوست حالش بهتر می‌شود. قاضیانی حواسش به بزرگ شدن توکاست و این مسئله نگرانش کرده. نامه‌ای که توکا به قاضیانی نوشته و در اولین جمله می‌گوید: دیدم قرص خوردی ! و بعد ادامه می‌دهد «صبحانه خوردم تغذیه برداشتم و مقنعه‌ام را اطو کردم » و چند صحنه دیگر همگی بعد از استعفای او از کار و توجه به دخترش شکل می‌‌گیرد.

نقطه ضعف دیگر در پایان فیلم، صحنه کنار رفتن پنجره و تابش آفتاب به خانه قاضیانی است که واقعا نچسب است و با کار همخوان نیست. شاید برای پایان یک فیلم دیگر صحنه بدی نباشد با اینکه کمی نمادگرایانه است. اما قضیه این است که به هیچ وجه با این فیلم سنخیت ندارد.

میگرن فیلم اجتماعی قابل قبولی است. شعار نمی‌دهد و ادعاهای روشنفکری ندارد.آدم‌های فیلمش آدم‌های واقعی اطرافمان هستند در عین اینکه تجربه‌ای است که با تکرار بهبود می‌یابد.

انتهای پیام/ 

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران