تعریف درستی از تفریح نداریم/جوانان در پیچ وخم تصمیمسازیها
خبرگزاری تسنیم : الگوی تفریح سالم کدام است؟ سوالی است که به تازگی از سوی مقام معظم رهبری پرسیده شده است و کارشناسان پاسخهای متفاوت به آن دادهاند که میتواند راهگشای مشکلات پیشرو در این حوزه باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزنامه تهران امروز نوشت: الگوی تفریح سالم کدام است؟ سوالی است که به تازگی از سوی مقام معظم رهبری پرسیده شده است و جامعهشناسان و روانشناسان پاسخهای متفاوت به آن دادهاند که میتواند راهگشای مشکلات پیشرو در این حوزه باشد.
اصغر مهاجری، جامعه شناس استاد دانشگاه علوم تحقیقات همه رشتههای مسئولان در زمینه اوقات فراغت و تفریح را پنبه میکند. او در این مصاحبه به ما میگوید که مسئولان در زمینه برنامهسازی برای اوقات فراغت به بیراهه رفتهاند. بنابراین اعتقاد او خیلی طبیعی است که از این همه برنامه بعد از سالها، نتیجه درستی نگرفتهایم و جامعه پر هنجار را ساختهایم.
اما چرا؟
برای اینکه اصلا نمیدانیم اوقات فراغت یعنی چه! آنچه که به عنوان اوقات فراغت میشناسیم با تعریف واقعی اوقات فراغت، تفریح و تفریح سالم فرق دارد. اصلا ما وقتی معنی تفریح را نمیدانیم چطور میتوانیم دم از تفریحات سالم بزنیم! چطور میتوانیم تفریح را به سالم و ناسالم تقسیم کنیم.
البته مسئولان امر چنین نگاهی ندارند. آنها برنامهای را به عنوان اوقات فراغت در مدارس و فرهنگسرا برای نسل جوان و نوجوان ترتیب دادهاند که البته خیلی هم از سوی جوانان استقبال نمیشود. جوان بهدنبال تفریحی که خودش میخواهد در خیابان یا مکانهایی که احساس راحتی میکند است. تفریحاتی که البته از سوی نسل بزرگتر خیلی تایید نمیشود وحتی در برخی موارد به عنوان یک تهدید شناخته میشود!
همین است زمانی که ما تعریف درستی از تفریح نداریم برنامهها را به سمتی میبریم که جوانان جذب نمیشوند. در نتیجه فرد به سمتی میرود که آسیب زاست.
تفریح و اوقات فراغت یعنی چی؟
زمانی که از شاخصهای اوقات فراغت صحبت میکنیم باید چند نکته را در نظر بگیریم. اوقات فراغت، تفریحات و بازی و شاخصهای آن بهطور کلی در هر بافت فرهنگی، معنای خاصی دارد. به همین دلیل است که هرنظام معیار و هنجار خاصی میطلبد و لازم است که گاهی این شاخصهها و معیارها برای شناخت باهم مقایسه شوند نه قضاوت. حالا برای اینکه بدانیم عیب کار کجاست و چرا جامعه ایرانی فاقد تفریح و اوقات فراغت است باید نگاهی به ساختار فرهنگی جامعه داشته باشیم. نکتهای که باید مسئولان به آن توجه کنند این است که نظام اوقات فراغت و شیوه گذراندن آن زمانی معنی دارد که با سایر نظامهای آن ساختار فرهنگی هماهنگی داشته باشد. اگر این هماهنگی وجود نداشته باشد و هارمونی لازم بهوجود نیاید، نظام تفریحی حالت انفرادی به خود میگیرد، همین اتفاقی که الان جامعه ایرانی با آن درگیر است. اوقات فراغت و تفریح بستری جوششی میخواهد. مردم خودشان باید نقش اصلی داشته باشند. با فرمایش فرمودند نظام تفریحی ایجاد نمیشود. نکته دیگری که باید در برنامهریزی برای اوقات فراغت جامعه در نظر داشته باشیم این است که نظام فرهنگی تفریح تحت تاثیر تغییرات شتابان جامعه است و براساس آن تغییر میکند. شاید این اتفاق درشهرهای خیلی کوچک دیرتر بهوقوع بپیوندد اما در کلانشهرهایی چون مشهد، تبریز، اصفهان، شیراز، اراک و... خیلی شتاب دارد و در پایتخت شتابش از این هم بیشتراست. حالا اگر شهرها فرهنگی نشوند و براساس این تغییرات، تغییر نکنند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آن زمان است که ما نیتمند و توام با فرهیختگی، تفریح نداریم بلکه به صورت کلیشهای تفریح میکنیم. اما برای رسیدن به تفریحی موثر باید یک معرفت کامل در حوزه تفریح داشته باشیم.
باتوجه به تعریفی که از تفریح سالم و اوقات فراغت دارید، برنامههای انجام شده از سوی مسئولان و اولیای امر را چگونه میبینید؟
ما هیچ برنامهای برای تفریح نداریم. نه برنامهای داریم و نه توصیف درستی از آن. واقعیت جامعه نشان میدهد که تصمیمگیران تعریف درستی از نظام فرهنگی و فرهنگ تفریحات ندارند. برای همین است که تفریح را به سالم و غیر سالم تقسیم میکنند. من به شما میگویم اگر ما برنامهای برای تفریح داشته باشیم، میتوانیم برای تمام تفریحات، رفتارهای سنتی یک زندگی ایرانی را تجدید کرده و جواب هم بگیریم.
ببینید ما از یک جامعه سنتی با خانههای بزرگ ویلایی که در آن پدربزرگو مادربزرگها با نوههایش زندگی میکردند پرتاب شدیم به جعبه کبریتهایی که جایی برای دور هم نشستن ندارند. جایی برای شبمانی هستند. دیگر خبری از شب نشینیهای قدیم نیست. دید و بازدیدها کمرنگ شده است. جوان خودش را ساعتها با اینترنت سرگرم میکند. از سوی دیگر نسل گذشته و سنتی ما تفریح را در همین سبک که خودش نظارت مستقیم داشت، قبول دارد. حالا شما میگویید که میشود چنین سنتی را دوباره تجدید کرد؟ سنتی که فرد را منزوی نمیکرد و همدلی بین جمع ایجاد میکرد.
بله جواب میدهد. حتی با ساختار جغرافیای امروز. میتوان الگوی سنتی را متناسب با زمان، بازخوانی کرد. اما ما متاسفانه فاقد بینش نظام تفریحی و اوقات فراغت هستیم. راهبرد و طرح و برنامهای نداریم. واقعیت آن است که چیزی به نام تفریح رانمیشناسیم. یکی از کارهای خوبی که در حوزه تفریح داشتیم بحث صله ارحام بود که در نظام سنتی تعریف میشود.
اما الان به دلایل بسیاری از جمله ترافیک شهری و... اتفاق نمیافتد. اتفاقی که در اعیاد نوروز گذشته بهوقوع میپیوست الان در کمتر خانوادهای دیده میشود. دلیل بسیاری دارد. شاید گرانی و پیچیدگی زندگی عصر حاضر، چشم و همچشمیها باعث دور شدن خانوادههای فامیل از همدیگر شده است. اما همین سنت را میشود زنده کرد. کافی است برنامهریزی کنیم همه خانواده فامیل به مناسب فرارسیدن عید نوروز در یک رستوران یا جای خوبی دیگری قرار بگذارند، هر کس هم سهم خودش را بگذارد. بنابراین بدون اینکه هزینهای به کسی وارد بشود، مهمانی را برگزار کردهایم. بچههای فامیل باهم آشنا میشود. از همانجا هم میتوان به سفر نوروزی رفت. بحث اینکه که پذیرایی بد بود یا از ظروفم خجالت کشیدم یا کم و زیاد گذاشتم هم پیش نمیآید. یا بحث چهارشنبه سوری. کافی است که مدیریت شهری یک جایی را برای جمع شدن مردم ایجاد کند تا مراسم در نهایت امنیت ایجاد شود. اما زمانی که ما مراسمی که مردم خواهان آن هستند را پس میزنیم، هم مقاومت بهوجود میآید هم جوانان و نوجوانان به سمت بازیهایی میروند که در نهایت به اورژانسهای بیمارستانها ختم میشود.
گاهی اوقات مدیریت شهری برای تفریح و آسایش خانواده برنامهها ریزی میکند اما با مخالفتهایی که بهوجود میآید در نهایت تعطیل میشود. چرا این اتفاق می افتد.
یکی از مشکلات ما این است که کلانشهری چون تهران، مدیریت یکپارچه ندارد و هر کس برای خود تصمیم میگیرد. مدیریت موازی در هیچکجای جهان جواب نداده است. ما باید مدیریت واحد شهری داشته باشیم. مدیریت واحد محلی داشته باشیم. اما متاسفانه امروز هرکسی یک بودجهای میگیرد و پاسخگو نیست. زمانی که میخواهند اعتبار را بگیرند همه هستند اما زمان اجرا یا پاسخگویی، هیچ کس نیست.
شاید به همین دلیل است که بیشتر به شکل یک اجبار به آن نگاه میکنیم تا ساعتی دانشآموزان یا جوانان را مشغول کنیم که البته به تازگی شاید آن نگاه اجباری را هم نداشته باشیم. یعنی بدون اینکه برنامهای برای تفریح جامعه داشته باشیم بیشتر به جنبههای بازدارندگی آن توجه میکنیم و از ورود جوانان یا نوجوانان به حوزههایی که خود تشخیص میدهند، جلوگیری میکنیم، بدون اینکه در باز دیگری را به آنها نشان بدهیم.
دلیلش این است که ما کارکردهای تفریحی را نمیشناسیم. نخستین کارکرد اوقات فراغت، تجدید قوا در حوزه جسمی، روانی و اجتماعی است و توانمند کردن افراد برای موفقیت در عرصههای دیگر. برنامهریزی برای اوقات فراغت یک نوع سرمایهگذاری فرهنگی برای افزایش موفقیت در حوزههای دیگر مثل حوزه خانواده، حوزه تحصیل، کار و... است. حالا اگر ما در این قلمروها(خانواده، کار، تحصیل) موفق هستیم، پس معلوم است حوزه تفریحات را به درستی شناختهایم و برای آن برنامهریزی کردهایم. اما آیا ما الان این شرایط را داریم؟ اندازهگیری ظرفیتهای روانی، آستانه تحمل و اندازهگیری موفقیت در حوزه کار، تحصیل و... این مسئله را نشان نمیدهد.
پس به همین دلیل است که سبک زندگی ایرانی با مشکل مواجه شده است؟
دقیقا به این دلیل است که درست تفریح نمیکنیم. وقتی دچار خواب آلودگی و استرس و اضطراب میشویم، از فقدان تفریحات سالم است. گزارشهای رسمی مسئولان نشان میدهد که اضطراب در جامعه بالارفته است. مرگ و میرهای ناشی از سیستمهای عصبی افزایش پیدا کرده است. میزان طلاق سرعت پیدا کرده است. جامعه به سمت آسیب و انحرافات بیشتری میرود. پس معلوم میشود که روحیههایمان را تجدید قوا نکردهایم.
چون جامعهای که دارای نظام تفریحی است میزان آسیبهای اجتماعی آن پایین است. آستانه تحملش بالاست، طلاقش کم است. راندمان کارش بیشتر است نه 20 دقیقه در روز بلکه هشت ساعت در روز.میزان تعهد بالاست. عاری از عقدههاست. این رفتارها و نتایج به دلیل نظام تفریحی و فرهنگی آنهاست. چون آن نیروهای مضاعف در طول فصل را تخلیه میکنند. در طول این فرآیند نیروهای زائد انباشته شده تخلیه میشود و نیروهای مثبت جایگزین آن میشود. یک شیوه یکسان هم برای تفریح وجود ندارد. ممکن است یک فرد براساس ساختار روحیه خود با یک نیایش این تفریح را انجام بدهد و یک فردی دیگر با بازی فوتبال، شنا و موسیقی. اما در نهایت علم جامعهشناسی میگوید: «تفریح و اوقات فراغت باید نیروهای زائد را از درون آدمی تخلیه کند و نیروهای روانی اجتماعی مناسب، رهابخش، توسعهدهنده و شادیآورد ایجاد کند.» اما در جامعه ما چون تفریح این کارکردها را ندارد، بنابراین جامعه خواب آلود و خسته است. گروههای اجتماعی همچنان پرخاشگرند. زن و شوهرها چالش دارند.
چه باید کرد؟
باید فرهنگ جامعه را به سمت فرهنگ تفریح هدایت کنیم. شهروندان باید جامعه پذیری اوقات فراغت داشته باشند.
شاخصهای آن چیست؟
یکی از شاخصها «زمان» است. افراد باید به صورت منظم، متناوب و متناسب با نیازهای خود، تفریح داشته باشد. مثلا برای پایان هر روز یا هر هفته یا هر ماه. برنامههای منظمی برای تفریح و اوقات فراغت داشته باشند. الان متاسفانه 60 تا 70 درصد جامعه اوقات فراغت ندارند. شاخص دومی که باید به آن توجه کرد. سبد هزینههای یک خانوار است. حتما باید در این هزینهها، اوقات فراغت لحاظ شده باشد. مثلا همانطور که خانوار در سبد خود هزینه موارد خوراکی را درنظر میگیرد باید پولی هم برای دیدار از میراث فرهنگی، موزهها و... کنار بگذارد. اگر چنین اتفاقی افتاد یعنی جامعهپذیری فرهنگی داریم. اما در جامعه ما چنین شاخصههایی دیده نمیشود و افراد خلقالساعه تصمیم میگیرند مثلا به سفر بروند یا رستوران بروند.
به نظر شما الان شرایط اقتصادی اجازه میدهد که این جامعهپذیری اتفاق بیفتد و هزینه سفر هم به سبد هزینههای خانوار اضافه شود؟
متاسفانه الان بسیاری از افراد جامعه شرایط سخت اقتصادی را پشت سر میگذارند و همین مسئله خودش سرمنشا دعوا و مرافعه در خانواده میشود. کارشناسان توصیه میکند که هزینه تفریحات را به سبدخانوار اضافه کنید تا روحیه پیدا کنیم اما امروزه به دلیل مشکلات اقتصادی با اوقات فراغت نه تنها تازه نمیشویم که روی روح و روان برخی از افراد خش میافتد و دلخوری پیش میآید.
گفتید شاخص سومی هم برای اوقات تفریح هست.
بله و آن دست جمعی تفریح کردن است. ما قادر به برقراری مناسبات تفریحی نیستیم. برای همین است که زمانی که دستهجمعی به تفریح میرویم، دلخوری پیش میآید. معمولا در چنین سفرهایی یک عده کار میکنند و یک عده بهرهبرداری. در صورتی که تفریح باید به عمیق ترشدن عدالت و بهرمنده شدن همه از آن منجر شود. اما در سفرهای دسته جمعی ایرانیان، همیشه یک عده ایثار میکنند و یک عده استفاده. برای همین است که زمانی که سفر به پایان میرسند عدهای دریا دریا خستگی با خودشان دارد و عدهای کشتی کشتی تفریح و آرامش. همین توزیع ناعادلانه فرصتها و امتیازات نشان میدهد که ما جامعهپذیری تفریحات را نداریم. بنابراین آنچه امروز به عنوان اوقات فراغت از آن یاد میشود، انحرافی پیش نیست.
مقصر کیست؟
ما باید در سطح برنامهریزی کلان توجه زیادی به مقوله اوقات فراغت داشته باشیم. مسئله اصلی همان چیزی است که مقام معظم رهبری میفرمایند و به دولت توصیه میکنند که دولت باید در همه برنامههایش خانواده را مبنا قرار بدهد. دولت باید بتواند شرایطی برای خانوادهها به وجود بیاورد که دغدغههای معیشتی نداشته باشند و اوقات فراغت و تفریحات سالم در سبد هزینههای آنها قرار بگیرد. متاسفانه الان دغدغه خانوادههای ما در حوزه نیازهای اولیه زندگی است. اگر تقسیمبندی آبراهام مازلو را نگاه کنیم میبینیم که ما تا رسیدن به بالای مثلث مازلو خیلی فاصله داریم. تفریحات یکی از نیازهای متعالی روح آدمی است و دولت همانطور که قانون میگوید باید شرایط چنین زندگی را برای اقشار جامعه بهوجود بیاورد. متاسفانه امروز اگر اتفاقی چون سفر یا تفریحاتی در سطح بسیاری از خانوادهها میافتد، قضیه همان با سیلی صورت را سرخ کردن و چشم و هم چشمی است نه یک روال زندگی طبیعی.
پس ما مشکل ایدئولوژیکی با زندگی داریم.
بله، باید اول قبول کنیم که نگاه ما به زندگی درست نیست. برای همین است که مقام معظم رهبری توجه ما را به سبک زندگی جلب میکند. مسئولان ما باید به این بینش برسند که برنامهریزی برای ساخت یک جامعه دارای جامعهپذیری اوقات فراغت، ناامنی را کمتر میکند و ضریب امنیت را بالا میبرد. برای رسیدن به این نقطه علاوه بر اینکه پیشقراولی دولت شرط لازم است باید تمام عوامل اجتماعی و رسانهای هم به عنوان شرط کافی وارد ماجرا شوند تا به یک نگاه مشترک برسیم.
چطور میشود به یک نگاه مشترک رسید؟
باید مقوله اوقات فراغت باز تعریف شود تا به این نگاه مشترک رسید. آنچه امروز به عنوان اوقات فراغت میشناسیم تعریف اشتباهی است. باید یک سیستم خبره آگاهی بخش بهوجود بیاید تا بتواند نظام اوقات تفریحات را تعریف کند. برای رسیدن به این تعریف باید به صورت مستمر و مداوم پژوهش شود و براساس همین پژوهشها برای جامعهپذیری اوقات فراغت فرهنگسازی شود. این تحقیقات و پژوهشها هم باید بین رشتهای باشد. یعنی نباید تنها به عنوان یک مسئله روانی یا مثلا اجتماعی به آن نگاه شود. بلکه باید تمام جنبههای روانی، فرهنگی، اجتماعی، جسمانی و اقتصادی مسئله را در نظر گرفت.
به نظر میرسد که اگر به بحث اقتصادی آن نگاه کنیم تا حدودی میتوان مشکلات اقتصادی را هم حل کرد.
دقیقا. برنامهریزی برای اوقات فراغت، سرمایهگذاری برای رسیدن به موفقیت در حوزههای دیگر است. علاوه بر آن اگر نظام تفریحی را درست تعریف کنیم، صاحب درآمد میشویم. انباشتگی و نقدینگی در جامعه بهوجود میآید. شغل ایجاد میشود. به شریان حیاتی جامعه با تعریف درست نظام تفریح، خون تزریق میشود. بسیاری از شغلهایی که تعطیل شده، احیا میشود. در سایه همین تعریف و توسعه آن، صنعت گردشگری زنده و پویا میشود.
به نظر میرسد یکی از موانع پیشرو برای ایجاد فرهنگ جامعهپذیری، برخوردهای سلیقهای است؟
ما نباید با تفریحات ایدئولوژیک برخورد کنیم. هم مسئولان و هم خانوادهها باید به این مسئله توجه کنند. برخی از والدین وجود دارند که همیشه نگاه جزمی دارند. نگاه جزمی نه تنها چیزی را حل نمیکند، بلکه باعث فاصله بین نسلها میشود. الان سه دهه است که ما همین برخورد را داریم. در نهایت هم بچهها به بیراهه میروند. امام علی میفرماید: «هرکس فرزند زمان خویشتن است.» جبران خلیل جبران هم نقل زیبایی از زبان پیامبر(ص) دارد: «فرزندان شما، فرزندان شما نیستند، آنان دختران و پسران زندگیاند. چون تیر در کمان بگذارید و به آیندهشان پرتاب کنید. اگر قرار است شبیه همدیگر شوید، تلاش نکنید آنها را شبیه خود کنید بلکه خود را شبیه آنانسازید.» از سوی دیگر والدین متوجه نیستند که سن نوجوانی و جوانی تغییر کرده است.
انتهای پیام/
تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.