نظر و عمل
خبرگزاری تسنیم : مردمان تعبیر و لفظ نظر و عمل را در زبان هر روزی و در قاموس عقل سلیم خود میدانند اما در فلسفه به آسانی نمیتوان نظر و عمل را تعریف کرد.
به گزارش خبرگزاریتسنیم رضا داوری اردکانی در یادداشت خود با عنوان «نظر و عمل »در روزنامه اعتماد نوشت :در بحث نظر و عمل از چند باب میتوان وارد شد اما قبل از آن باید معنای هر یک از این دو تعبیر و لفظ معلوم باشد مردمان در زبان هر روزی و در قاموس عقل سلیم خود معنای هر دو لفظ را میدانند اما در فلسفه به آسانی نمیتوان نظر و عمل را تعریف کرد. متقدمان علم را به نظری و عملی تقسیم کرده و گفتهاند علم نظری دانستن چیزهاست چنانکه هستند و علم عملی کردن کارهاست چنانکه باید، وقتی علوم الهی، ریاضی و طبیعی را در ذیل علم نظری میآورند و سیاست و تدبیر منزل و اخلاق را علم عملی میخوانند تا حدی معنای نظر و عمل روشن میشود اما فیلسوف میپرسد این تقسیم از کجا آمده و اگر علوم عملی و نظری علمند وجه مشترکشان چیست و چه پیوند و پیوستگی میان نظر و عمل وجود دارد. آیا همیشه این پیوستگی وجود داشته است. اگر چنین است چرا در عالم بحث و نظر دوران جدید کسی از این تقابل نمیگوید و علم دیگر به نظری و عملی تقسیم نمیشود و آیا علم و عمل با هم نسبتی ندارند شاید بتوان گفت که دوهزار سال نظر و علم نظری مقدم بود و تکلیف عمل یا علم عملی با آن تعیین میشد. افلاطون طرحی درانداخت که سیاست و عمل تابع علم به حقایق موجودات باشد و کلیات این نظر تا آغاز دوران تجدد اعتبار داشت در تجدد، علم نظری به معنای افلاطونی و ارسطوییاش از نظر افتاد زیرا علم دیگر نه گزارش واقع بلکه طرح دانشمندان و طریقی برای مواجهه با منطقهیی از واقعیت و آزمایش آن بود: این طرح تکنیکی نمیتوانست ره آموز سیاست و اخلاق باشد هرچند که تناسب میان سیاست و علم تکنولوژیک را نمیتوان انکار کرد. در همان زمان که علم جدید ولادت یافت سیاست هم از دین و اخلاق و فلسفه اعلام استقلال کرد و عمل بیشتر محدود به عمل سیاسی شد و البته سیاست هم دیگر سیاست به معنای قدیم آن نبود زیرا سیاست جدید کارگزار اقتصاد شد. تا دوره جدید بحث و نظر و عمل در جوانی و حواشی نظری صورت میگرفت که ارسطو در کتاب ششم افلاطون نیکوماک مطرح کرده بود شاید بتوان گفت که ارسطو حد واسطی میان نظر و عمل پیدا کرده بود و آن فرونزیس (به تعبیر فارابی فضیلت عقلی) بود. فرونزیس را گاهی به عقل عملی هم تعبیر میکنند. اما به هر حال این عقل پیوسته به نظر است و راه خیر را میشناسد و میتواند در هر موقع و مقام راهنمای عمل باشد. فضائل چهارگانه اخلاقی هم وجه تحقق این عقلند و نمیدانم فضیلت حکمت را چگونه میتوان از فرونزیس ممتاز دانست. در هر صورت یونانیان و فیلسوفان عالم اسلام و مسیحیت گرچه نظر و عمل را از هم جدا کردند، نسبت میان آنها را انکار نکردند و در مال امر برتری و تقدم را به نظر دادند. در دوره جدید نظر به معنی علم مطابق با واقع چنانکه گفتیم منتفی شد زیرا علم، علم سازنده بود. بشر هم مقام جدید خود را در سازندگی باز یافت و کمال خود را در سازندگی دید. پس عجیب نبود که در مدتی قریب به چهار سال به ندرت یادی از اخلاق شد. کانت یکی از معدود فیلسوفانی بود که کتاب نقد عقل عملی را نوشت اما او در این کتاب عظیم بجای اینکه به شرح و بیان قواعد اخلاقی جهان جدید بپردازد به اصولی پرداخت که اگر در تاریخ غربی وجود نداشت این تاریخ راه خود را پیدا نمیکرد و به هیچ جا نمیرسید. درست است که در دوران جدید تا قرن بیستم کسی از فرونزیس بحث نکرد اما اگر عقل و تدبیر نبود تمدن غربی ساخته نمیشد. کاری که کانت کرد این بود که بنای یک اخلاق ایدهآل را گذاشت که در آن اصول تجدد نیز رعایت شده بود. در اخلاق کانت بشر قانونگذار است. او هیچ غایتی ندارد زیرا غایتی جز انسان وجود ندارد اینکه کدام انسان چنان عمل میکند که دستور عملش، قانون برای همه مردمان باشد. جای بحث دارد اما اینجا جای بحث آن نیست. همینقدر میگویم که مساله نظر و عمل در قرن هجدهم دوباره مطرح شد. کانت وقتی از عقل محض گفت و عالم علم را عالم ضرورت دانست ناگزیر باید برای آزادی جایی بیابد بهنظر او عقل عملی عقل آزاد است اما ظاهرا هنوز سایه تقدم نظر بر عمل از تفکر کانت برداشته نشده است. ارکس برای اینکه مساله را حل کند رابطه را معکوس کرد و گفت فیلسوفان باید جهان را تغییر دهند یعنی عمل (پراکسیس) را مقدم دانست ولی با این وارونهسازی مساله حل نشد شاید در وضع کنونی لازم باشد که ببینیم علم و عمل زمان ما با هم چه رابطهیی دارد و آیا معنای نظر و عمل تغییر نکرده است ظاهرا در زمان ما عمل معنی ساختن پیدا کرده است و علم نیز علم ساختن است آیا تحویل عمل به ساختن میتواند کار جهان را بهصلاح آورد و آیا در این تحول، دیگر ساحتهای وجودی انسان و شؤون زندگی انسانی پوشیده نمیشود؟ با تامل در این پرسشها دو نکته قابل ذکر بهنظر میرسد. یکی اینکه ما اکنون به چیزی که متقدمانمان از آن به فضیلت عقلی تعبیر میکردند یعنی اینکه در وضع و موقع فعلی چه میتوانیم و چه باید بکنیم نیاز داریم. یونانیان میگفتند سه گروه به المپ میروند. پهلوانان، فروشندگان و تماشاگران. از این سه گروه شرف از آن تماشاگران است زیرا آنها برای هیچ سود و سودایی نرفتهاند. در ادب ما نیز این تماشاگری شرف داشته است.
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس (حافظ)
و تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم (سعدی)
من اکنون از تماشای باغ و بوستان نمیگویم زیرا ما از موقع و مقام تماشاگری قدری دوریم اما باغ علاوه بر صاحب و بهرهبردارش باغبان هم دارد که دوستدار باغ و مواظب آن است و اگر او نبود نه تماشایی بود و نه میوهیی حاصل میشد. کاش در شرایط کنونی میتوانستیم با جمع و نظر و عمل به باغبانی باغ افسرده و پژمرده خود بپردازیم. نکته دیگر این است که عقل تکنیک با همه عظمتی دارد و جهان تکنولوژی با آن متحقق شده است و آینده این جهان هم با آن تحقق مییابد نمیداند و نمیتواند بداند که در نسبت میان بشر و تکنیک چه حوادثی روی داده و روی خواهد داد حتی مجال تامل در این باب را هم نمیدهد یعنی آدمی جرات نمیکند که بپرسد در این جهان بر ما چه گذشته و چه بر سرمان آمده است و اکنون در کدام راه هستیم و رو به چه مقصدی داریم. گویی مقصد بسط تکنولوژی است و همین برای بشر و همه شؤون و ساحتهای زندگی او کافی است. به عبارت دیگر بشر یک ساحت دارد و آن ساحت تمتعی است که تکنولوژی ضامن تامین رضایت آن است. بعضی صاحبنظران انتظار دارند که عمل (به معنی عمل متفکرانه) در این وضع تعدیلی به وجود آورد. ما تا کنون فرصت اندیشیدن به این قبیل معانی نداشتهایم آیا فکر میکنیم که لازم است بپرسیم به کجا میخواهیم برویم و چه زاده و توشهیی داریم و چه میتوانیم و چه باید بکنیم.
انتهای پیام/
تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.