افغانستان، پاکستان و هند توانایی تغییر گذشته را ندارند/ برای آیندهای مشترک تلاش کنند
خبرگزاری تسنیم: افغانستان، پکستان و هند توانایی تغییر گذشته را ندارند بنابراین با استراتژی مشترک آیندهای روشن را بسازند و صلح در افغانستان نخستین گام برای دستیابی برای آیندهای مشترک و روشن است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از «نیوز» پاکستان، شاعر نامدار شرق، «محمد اقبال لاهوری»، در یکی از اشعار فارسی خود موقعیت استراتژیک افغانستان را چنین توصیف کرده است: "آسیا یک پیکر آب و گل است، ملت افغان در این پیکر دل است/ از فساد او فساد آسیا، از گشاد او گشاد آسیا" به این معنا که تباهی افغانستان برابر با تباهی آسیا است و آسایش و رفاه آسیا در گرو پیشرفت و رفاه افغانستان است.
علیرغم اینکه ایده فوق مدتها قبل مطرح شده، اگر کسی بخواهد به آینده آسیا پی ببرد، همین طرز فکر محمد اقبال لاهوری به میان میآید. چنین الگویی با بصیرت عمیقی نسبت به گذشته و حال افغانستان و کشورهای همسایه آن آغاز میشود. برخی از اتفاقات مهمی که در دو دهه گذشته در این منطقه رخ داده میتواند برای دستیابی به "بصیرت" ضروری و مفید باشد.
مستندات و گزارشها نشان میدهد که پیدایش طالبان به اواسط آخرین دهه قرن 21 یعنی حدود سال 1994 میلادی برمیگردد. در آن زمان پاکستان از طالبان افغان پشتیبانی میکرد و یک شرکت نفتی امریکایی به نام «آنلوکال» (Unocal) حامی مالی طالبان بود تا این شبه نظامیان را به "پلیس خط لوله" پروژههای خود تبدیل کند.
هند نیز در این میان از «جبهه شمال» علیه طالبان در افغانستان حمایت میکرد؛ در نتیجه خون «قلب آسیای» اقبال توسط باکتریهای بینالمللی و منطقهای آلوده شد و آرام آرام افغانستان از تحقق پیشگوییهای دکتر اقبال محروم شد.
با نزدیک شدن به اواخر دهه پایانی قرن 21 در سال 1999، جنگ «کرگیل» رخ داد که تنشهای میان پاکستان و هند را تشدید کرد. در آن زمان، گروه طالبان به رهبری «ملا عمر» در افغانستان به صورت علنی از پاکستان علیه هند حمایت میکرد. سرانجام، این جنگ منجر به تغییر دولت در پاکستان شد.
تنها چند هفته پس از تنشهای سیاسی در پاکستان، یک هواپیمای هندی ربوده شد که سرانجام این داستان نیز با آزادی 3 شبه نظامی پاکستانی و کشمیری در افغانستان پایان یافت.
نکته جالب این است که همزمان با این جریانها جاری در منطقه، حمله القاعده به برجهای تجارت جهانی نیویورک در 11 سپتامبر سال 2001 صورت گرفت که نه تنها افغانستان را به مرکز نقشه جهان تبدیل کرد (همه جهان در آن حضور پیدا کردند) بلکه تغییرات عظیمی نیز در داخل این کشور ایجاد شد.
طالبان از قدرت و حکمرانی در افغانستان بیرون رانده شدند اما قدرت آنها تضعیف نشد و این گروه در طول جنگ بینالمللی علیه تروریسم قدرت خود را بارها ثابت کرده است که این آغازی برای یکی از سختترین جنگهای تاریخ بود.
برخی از کارشناسان و حتی مردم ساعتها در مورد هیاهوی این جنگ بحث میکنند اما پایان هر بحثی در مورد جنگ افغانستان یک حقیقت تلخ و ناگوار است؛ «جنگ به خودی خود هرگز جرعهای از صلح را به تشنگی منطقه نمینوشاند». به عبارت دیگر بازیهای دوگانه قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی به ایجاد و گسترش بیشتر تروریسم و افراطگرایی کمک زیادی کرد.
«اسامه بن لادن» کشته شد اما «ملا محمدعمر» گفته میشود که همچنان آزاد و در مقیاس وسیع در حال مذاکره غیرمستقیم با آمریکا است. به نظر میرسد، القاعده با ریشهکن شدن، از بین رفتن یا تضعیف شدن کیلومترها فاصله دارد و سازمانهای تروریستی جهانی نیز روز به روز قدرتمندتر از گذشته میشوند.
در پی پیشرفتهای اخیر گروههای تروریستی، «ایمن الظواهری» رهبر القاعده، در 4 سپتامبر سال جاری میلادی از تشکیل یک شاخه از القاعده در جنوب آسیا به رهبری «مولانا عاصم عمر» برای بالا بردن پرچم جهاد در شبه قاره خبر داد.
عاصم یکی از شهروندان هندی است که چندین سال با طالبان و القاعده در افغانستان مشغول فعالیت بوده و اکنون وی نه تنها یک تهدید برای هند و افغانستان است بلکه خطر بزرگی برای پاکستان نیز محسوب میشود.
متأسفانه علیرغم داشتن بازتاب فرهنگهای گوناگون یکدیگر در کشورشان ، مرزهای مشترک جغرافیایی و وجود روابط خانوادگی و خونی در بسیاری از بافتهای جمعیتی هند، پاکستان و افغانستان، این 3 کشور همسایه فاقد یک «استراتژی مشترک» برای مبارزه با «دشمن مشترک» هستند.
در حال حاضر، افغانستان به یک «میدان جنگ نیابتی» برای هند و پاکستانی تبدیل شده است و متأسفانه سازمانهای امنیتی این 2 کشور هنوز به این درک نرسیدهاند که جنگ نیابتی در افغانستان فقط به نفع دشمنان مشترک آنها است به دلیل اینکه سیاستگذاران هند و پاکستان در دوران دشمنی 2 کشور زندگی میکنند.
هند موشک «پرتهوی» (Prithvi) را سالها پیش تولید کرد. اسم این موشک به دهه قرن 12 بازمیگردد، جایی که یک پادشاه هندو به نام «پرتهوی راج چوهان» حاکم افغان «شهاب الدین غوری» را در سال 1191 میلادی شکست داد.
از سوی دیگر، پاکستان نیز با تعبیر اشتباه از پرتاب این موشک، پس از چند سال، با ساخت موشک «غوری» سعی در جبران مسئله تاریخی هند و افغانستان برآمد زیرا غوری در سال 1192 میلادی پرتهوی را شکست داد.
اگر بخواهیم مسئله غوری و پرتهوی مورد بحث قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم که این 2 پادشاه به ترتیب به پیروزی در مقابل یکدیگر رسیدند اما در مورد دشمنی هند و پاکستان، نتیجه فقط به رخ کشیدن وقایع تاریخی علیه کشور همسایهاش است.
اگرچه جای هیچ شکی نیست که جنگجویان و صوفیان بزرگ در افغانستان به دنیا آمدهاند اما پاکستان موشکهای خود را فقط به خاطر دشمنی با هند نامگذاری کرده است. به عنوان مثال، پاکستان یکی از موشکهای بالستیک خود را «سلطان محمود غزنوی» نامگذاری کرده فقط به خاطر اینکه این پادشاه افغان 17 بار به هندوستان حمله کرده بود. پاکستان یکی دیگر از موشکهای بالستیک با برد کوتاه خود را نیز «احمد شاه ابدالی» نامید زیرا وی نیز در هند بخاطر نبرد «پانیپات» شهرت دارد.
جنگجویان در تاریخ ما بسیار جنجال برانگیز بودند در حالی که صوفیان بر خلاف آنها عمل میکردند. صوفیها همیشه پیام صلح را در منطقه گسترش دادند. به عنوان مثال، «علی هجویری» (داتا غنی بخش) از غزنی افغانستان به لاهور آمد و مرید وی «خواجه معین الدین چشتی» (خواجه غریب نواز) از هرات افغانستان به دهلی سفر کرد.
اکثر پیروان ادیان مختلف در منطقه هنوز برای این صوفیان احترام خاصی قائل هستند آنها را حلقه مشترک میان افغانستان، پاکستان و هند میدانند در حالی که بسیاری از جنگجویان برای 2 کشور هند و پاکستان قهرمان به حساب نمیآیند.
نکته مهم این است که امنیت پاکستان در گرو امنیت افغانستان است و یکی از اشتباهات بزرگ این است که برای برقراری امنیت در پاکستان به دنبال فرمول دیگری غیر تأمین امنیت در افغانستان بگردیم.
نکته قابل توجه دیگر این است که بیثباتی در افغانستان و پاکستان نیز به نفع هند نیست. این 3 کشور نمیتوانند گذشته خودشان را تغییر دهند اما میتوانند با استراتژی مشترک آینده مشترکشان را از نو بسازند و تنها چیزی که این 3 کشور برای دستیابی به این هدف نیاز دارند، صلح است و جنگ و بازیهای دوگانه فقط به مشکلات این 3 کشور همسایه میافزاید.
انتهای پیام/ع