آیا پیروزی احمدی‌نژاد در سال ۸۸ خلاف انتظار بود؟+نتایج چندین نظرسنجی داخلی و خارجی


انتخابات

خبرگزاری تسنیم : "سوال اصلی و کلیدی این است که آیا استدلال ها و شواهد در دسترس، پیروزی احمدی نژاد را خلاف انتظار نشان می دهد؟ نوشتار کنونی که بنا دارد به عنوان تکمله ای بر بحث های گذشته به این موضوع بپردازد"

خبرگزاری تسنیم - پرویز امینی:

مقدمه
ادعای «تقلب» در انتخابات دهم به شکل‌های گوناگون مورد بحث و گفتگو بوده است. طرفداران ادعای تقلب در قالب پرسش و سئوال و طرح شبهه از نظر خود دفاع کرده اند و نتایج رسمی اعلام شده انتخابات را دروغ بزرگ می‌دانند. مخالفان تقلب نیز با پاسخگویی به آن سوالات و شبهات با ادعای تقلب در انتخابات مخالفت کرده وطرح این ادعا در انتخابات را دروغ بزرگ انتخابات دهم می‌دانند.
قطع نظر از واقعیت به معنای حقیقی کلمه، ما با یک « واقعیت اجتماعی شده» روبرو بودیم که در کنار جمع زیادی از مردم که به سلامت انتخابات اعتماد کامل داشتند و یا حداقل امکان تقلب در حد یازده میلیون را منتفی می دانستند، جمع زیادی از مردم بودند که تصور می کردند در انتخابات تقلب شده است یا دست کم در سلامت انتخابات تردید داشتند. در واقع آن چه در بحث ما مهم تر از خود واقعیت است، این واقعیت اجتماعی شده است که در ذهن و فکر
بخش هایی از جامعه شکل گرفته بود و پایه بسیاری از رفتارهای غلط بعد از انتخابات را گذاشت و جامعه را از یک سو از دستاوردهای بزرگ مشارکت 40 میلیونی در داخل و خارج محروم کرد واز دیگر سو فضای عمومی کشور ار دچار مسئله حوادث بعد از انتخابات کرد که خسارت های مادی و معنوی آن فراوان و بی شمار بود.
پیش فرض شکل گیری شائبه تقلب به طور طبیعی در اذهان افراد متکی به این است که بر اساس استدلال ها و شواهد واقعی، پیروزی فرد منتخب معرفی شده، خلاف انتظارباشد. بنابراین سوال اصلی و کلیدی این است که آیا استدلال ها و شواهد در دسترس، پیروزی احمدی نژاد را خلاف انتظار نشان می دهد؟ نوشتار کنونی که بنا دارد به عنوان تکمله ای بر بحث های گذشته به این موضوع بپردازد، یک محور اساسی بحث را بررسی همین پیش فرض از منظری کلان و جامعه شناختی قرار می دهد.


الف) چرا پیروزی احمدی نژاد خلاف انتظار نیست؟
استدلال ها و شواهد قبل و بعد از انتخابات نشان می دهد، پیروزی احمدی نژاد نه تنها خلاف انتظار نبود بلکه عدم پیروزی وی مبتنی بر این دلایل و مستندات واقعی،می بایست خلاف انتظار تلقی می شد و اگر قرار بود انگ تقلب بر انتخابات زده شود، در صورت پیروزی موسوی باید این اتفاق می افتاد.

1)مدل رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری

از منظر جامعه شناسی بعد از برگزاری انواع انتخابات در کشور- از شوراها تا مجلس و از ریاست جمهوری تا خبرگان که رقمی نزدیک به سی انتخابات می شود- می توان با مطالعات میدانی چارچوب کلان یک الگو و« مدل رای دهی »در جامعه ایران را ترسیم کرد که البته کل رای دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری در دوره ای است که رئیس جمهور مستقر، نامزد انتخابات برای دور دوم می باشد.
غیر از دوره ای که بنی صدر رئیس جمهور شد و از جانب مجلس شورای اسلامی وقت استیضاح و عزل شد و دوره ای که آقای رجایی رئیس جمهور وقت به شهادت رسیدو به این دلایل نتوانستد در انتخابات دوره دوم شرکت کنند، به سه انتخابات ریاست جمهوری روبرو بوده ایم که رئیس جمهور خود نامزد انتخابات در دوره دوم بوده است.


 انتخابات دوره چهارم ریاست جمهوری
حضرت آیت الله خامنه ای که در دوره سوم انتخابات ریاست جمهوری با 15 میلیون و 905 هزار و 987 رای از 16 میلیون و 847 هزار و 717 نفر شرکت کنند، رای اکثریت را به دست آورده بودند در انتخابات دوره چارم ( دوره دوم خود ) نیز با 12 میلیون و 205 هزار و 12 رای از 14 میلیون و 238 هزار و 587 نفر شرکت کننده، رای اکثریت را مجددا به دست اوردند.
 انتخابات دوره ششم ریاست جمهوری
هاشمی رفسنجانی که در انتخابات دوره پنجم با 15 میلیون و 550 هزار و528 رای از 16 مییلون و 452 هزار و 677 نفر شرکت کننده رای اکثریت را به دست آورده بود، در انتخابات دوره ششم( دوره دوم خود ) توانست با کسب 10 میلیون و 566 هزار و 299 رای از 16 رای و 769 هزار و 787 نفر شرکت کنند، مجددا رای اکثریت به دست آورد و رئیس جمهور کشورشد.
 انتخابات هشتم ریاست جمهوری
سید محمد خاتمی که در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم با 20میلیون و 138 هزار و 784 رای از 29 میلیون و 145 هزار و 745 نفر شرکت کننده حائز اکثریت ارا شده بود، در انتخابات هشتم با کسب 21 میلیون و 659 هزار و 53 رای از 28 میلیون و 81 هزار و 930 نفر توانست مجددا رئیس جمهور شود. در این دوره رئیس جمهور توانست آرا خود را نسبت به دوره اول افزایش دهد در حالی که مشارکت در دوره دوم نسبت به دوره اول انتخابات کاهش یافته بود.
بنابراین می بینیم که یک استقراء تام درباره مدل رای دهی مردم در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد که همواره رئیس جمهور مستقر نامزد انتخابات در دوره دوم، از سوی مردم برگزیده شده است. بین روسای جمهوری برگزیده شده در دوره دوم انتخابات، تفاوت فکری وسیاسی نیز دیده می شود که نشان می دهد که این متغیر، تاثیری در مدل رای دهی مردم در دوره دوم رئیس جمهور نامزد انتخابات نداشته است.
همچنین با آن که این انتخابات در شرایط گوناگون سیاسی – اقتصادی برگزار شده است – که در برخی از آن ها نارضایتی هایی از دولت های اول در جامعه بوجود آمده- اما رفتار رای دهندگان در سطح کلان ( کسب رای اکثریت از سوی رئیس جمهور مستقر)، تغییری نکرده است. به طور مثال بعد از سیاست های تعدیل اقتصادی در دولت اول رفسنجانی نارضایتی اجتماعی از این دولت بالا رفته بود، اما باز هم رای اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات به تمدید دوره ریاست جمهوری وی تعلق گرفت.
برخی با استناد به برخی دوره های انتخابات مانند دوره چهارم، مشهورنبودن کاندیدای رقیب را عامل پیروزی رئیس جمهور نامزد در انتخابات دوره دوم می دانند که این متغیر نیز در مدل رفتار انتخاباتی مردم در دوره دوم تاثیرگذار نبوده است. به طور مثال با آن که احمد توکلی در انتخابات سال 72 در مقایسه با رقیب خود هاشمی از شهرت بسیار کمتری برخوردار بود، اما توانست رقابت جدی با او داشته باشد و آرایی نزدیک به نیمی از آراء هاشمی را بدست آورد. اما همین توکلی در انتخابات سال 80 که دیگر چهره شناخته شده و برجسته تری نسبت قبل بود آرایی کمتر از یک پنجم( چهار میلیون در برابر 21 میلیون ) رئیس جمهور مستقر نامزد انتخابات دوره دوم به دست آورد.
دلایلی وجود دارد که به لحاظ جامعه شناختی می تواند این رفتار انتخاباتی را توضیح دهد. در واقع رای دهندگان در دوره دوم در مقایسه با انتخاباتی که کاندیداها هیچ یک رئیس جمهور کنونی کشور نیستند، خالی از پیشین زمینه برای انتخاب نمی باشند. بر همین اساس ابتدا باید آن رای و انتخابی را که پیش ازاین درست تلقی می کردند، مردود بشمارند و بعد از آن درباره نامزدهای دیگر دست به انتخاب بزنند. در واقع رئیس جمهوری که اکنون نامزد دوره دوم انتخابات است نسبت به کاندیدای دیگر، ازاین مزیت نسبی برخوردار است که وقتی وارد رقابت های انتخاباتی می شود، ازیک سمپاتی و پیش زمینه مثبت در اکثریت جامعه برخوردار است که راه وی را برای پیروزی هموار می کند. در حالی که نامزد دیگر لازم است از یک سو این تعلق خاطر به رای گذشته را در ذهن مردم زایل کند و از دیگر سو، فضایی از خود در جامعه بسازد که این آرا را به جانب خود جلب نماید که در مقایسه کار دشوارتری است. تجربه نیز نشان می دهد که چهار سال، زمان کافی و مناسبی برای این که فرد، رای گذشته خود را که در انتخابات پیشین صحیح می پنداشته، نادرست ارزیابی نماید و به دنبال تغییر آن باشد، نیست. خصوصا این که موسوی به عنوان کاندیدای رقیب احمدی نژاد طی 20 سال گذشته ارتباط چندانی با توده مردم حتی در رسانه ها نداشت و این شرایط را برای تغییر آرا گذشته مردم سخت تر می کرد.
موسوی که لااقل در سه دوره پیش از این ، تقاضای جناح های مختلف را برای آمدن به صحنه انتخابات در کرده بود، اولین گام اشتباه خویش را وقتی برداشت که اعلام کرد، می آیم؛ در حالی که شرایط برای پیروزی به دلیل فعالیت های مردمی رئیس جمهور مستقر و از دست دادن امکان طرح شعارهای بالا دست، چندان با او همراه نبود. مجموعه عوامل و شرایط اجتماعی ما نشان داداه است که چرخش های مهم سیاسی معمولاً در انتخابات پایان دوره دوم ریاست جمهویر ها رخ می دهد و این زمینه و ظرفیت در دوره های میانی به مراتب کمتر است.(علیرضا شجاعی زند، استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس)
2) مقایسه وضعیت احمدی نژاد در انتخابات 84 و انتخابات 88
زمانی که احمدی نژاد وارد انتخابات ریاست جمهوری سال 84 شد، از نظر سیاسی و اجتماعی از شرایطی برخوردار بود که شانس رقابت انتخاباتی را برای وی در مقایسه با نامزدهای دیگر به کمتیرن سطح ممکن رسانده بود به طوری که در محاسبه نامزدها و گروه های سیاسی نیز جزء گزینه های جدی محسوب نمی شد.
از نظر سیاسی حمایت هیچ جریان سیاسی را با خود نداشت و اصول گرایان نیز کاندیداهایی غیر از وی داشتند. شورای هماهنگی انقلاب اسلامی که عالی ترین مجمع جریان اصول گر در آن زمان محسوب می شد، با احمدی نژاد به دلیل عدم پذیرش حکمیت در چالش بود. حتی جریانی مانند جمعیت ایثارگران که در ابتدا به دنبال حمایت از احمدی نژاد بود، با این ارزیابی که او شناسی برای پیروزی ندارد، نظر خود را تغییر داد و از قالیباف حمایت کرد.
همچنین موقعیت سیاسی احمدی نژاد از جهات دیگر با چالش روبرو بود که یکی از آنها تعدد کاندیداها در این جریان شامل لاریجانی و قالیباف تا حدودی نیز هاشمی بود که رقابت ها را برای وی سخت تر می کرد. به خصوص این که در بین نامزدهای اصول گرا بار روانی و فشار سیاسی تعدد کاندیداها بر روی احمدی نژاد سنگینی می کرد که خارج از تصمیم اکثریت وارد انتخابات شده بود.
چالش سیاسی دیگر احمدی نژاد وجود رقبای مقتدر در انتخابات از جمله هاشمی، لاریجانی، قالیباف، معین و حتی کروبی بود که امکان انتخاب وی از سوی مردم را در مقایسه با این نامزدها کاهش می داد. هاشمی با دو دوره ریاست مجلس و دو دوره ریاست جمهوری، لاریجانی با سابقه وزارت ارشاد وریاست سازمان صدا وسیما ، قالیباف فرمانده نیروی انتظامی چند سال قبل از انتخابات، کروبی ریاست مجلس در دو دوره و معین وزیر علوم در چند دوره بودند.
مسئله دیگر در انتخابات نهم از نظر سیاسی برای احمدی نژاد به خصوص در مقایسه با اصلاح طلبان مثل معین این بود که هر یک از کاندیداها با حمایت سیاس اصول گرایان یا اصلاح طلبان مواجه بودند و این امرباعث می شدکه از نظر جریانی نیز، تنها جریان مقابل را رقیب خود بپندارد و با یک جبهه سیاسی درگیر باشند. در حالی که احمدی نژاد در انتخابات نهم رقیب هر دو جریان سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب محسوب می شد و به جای یک جبهه با دو جبهه سیاسی به صورت توامان روبرو بود، در حالی که از تشکیلاتی نیز برای این رقابت سخت برخوردار نبود.
احمدی نژاد از نظر اجتماعی وفضای مردمی نیز با مشکل و چالش مواجه بود. از یک سو تاکنون مسئولیتی به صورت ملی نداشت که از طریق آن افکار عمومی با آن آشنا شود و دوره استانداریش به اردبیل و شهرداریش نیز که مدت کوتاهی را در بر می گرفت به تهران محدود می شد. از سوی دیگر از جریان رسانه ای و مطبوعاتی که بتواند خلاء ارتباط او با جامعه را در مدت کوتاهی پوشش بدهد نیز سود نمی برد به طوری که روزنامه همشهری متعلق به شهرداری نیز که مسئولیت ان را شیخ عطار در دست داشت، گرایش به لاریجانی را دامن می زد. بر اثر همین ناشناختگی در سطح ملی بود که اکثریت آراء احمدی نژاد در دور اول انتخابات به تهران و شهرهای بزرگ کشور تعلق داشت.
اما وضعیت احمدی نژاد از نظر اجتماعی و سیاسی در سال 88 کاملا متفاوت با سال 84 بود. جریان اصول گرا چه موافق با او وچه منتقد او، گزینه دیگری غیر از احمدی نژاد برای انتخابات نداشت. بنابراین تقریبا بر روی احمدی نژاد در جریان های اصلی اصول گرا اجماع وجود داشت. اگر چه این اجماع از نظر فعال بودن با چالش هایی روبرو بود که با وضعیت احمدی نژاد در بین جریانات اصول گرا در سال 84 قابل مقایسه نبود.
احمدی نژاد برعکس انتخابات نهم، با یک جریان سیاسی آن هم جبهه اصلاح طلبان روبرو بود که موجب می شد از نظر سلبی جریان اصول گرا مانند سال 84 در برابر احمدی نژاد قرار نداشته باشد و این امتیاز بزرگی برای وی در انتخابات سال 88 محسوب می شد.
برخی اصول گرایان نیز که در انتخابات در برابر احمدی نژاد قرار گرفتند، فاقد موقعیت تشکیلاتی بودند و تمایلات فردی در این باره داشتند که در انتخاباتی با حجم انتخابات ریاست جمهوری خصوصا برای توده عمومی مردم، نمی توانستند مسئله ای بوجود آورند. امتیاز دیگری که احمدی نژاد در انتخابات سال 88 نسبت به سال 84 داشت، عدم تعدد کاندیداهای اصول گرا با قدرت جدی رقابت بود. کاندیداتوری رضایی در انتخابات سال 88 نیز مانند سال 84 که به انصراف وی انجامید، وزنی نداشت که  بخواهد برای احمدی نژاد چالشی ایجاد کند.
امتیاز دیگر احمدی نژاد در انتخابات سال 88 نسبت به سال 84 این بود که از تعدد رقبای جدی برخوردار نبود و تنها موسوی کاندیدای رقیب وی محسوب می شد. بنابراین از یک سو مانند سال 84 جبهه های متعدد قدرتمند در برابر وی گشوده نشد و از دیگر سو آرا مردم بین نامزدها تقسیم نگردید که نیاز باشد تکلیف انتخابات در دور دوم روشن شود. یک دوره چهار ساله ریاست جمهوری و حضور رسانه ای دائمی در داخل و خارج به دلیل جایگاه ریاست جمهوری و مواضع چالشی که در سطح داخلی و سطح بین المللی داشت و ارتباط منحصر به فرد با مردم در دو دوره سفر استانی به همه نقاط کشور و... وضعیت احمدی نژاد را در جامعه از نظر اجتماعی و فضای مردمی در مقایسه با چهار سال پیش کاملا متمایز و غیر قابل مقایسه می کرد. در کنارش « انزوای 20 ساله موسوی» در ارتباط با مردم این امتیاز احمدی نژاد و اثر بخشی آن را در انتخاب مردم افزایش داده بود.
بنابراین زمانی که احمدی نژاد در شرایط سال 84 می تواند برنده ماراتن سخت انتخابات ریاست جمهوری شود، چگونه پیروزی او در انتخابات سال 88 که وی در موقعیت بسیار قوی تر و کاملا برتری نسبت به چهار سال پیش است، می تواند چالش برانگیز و مورد سوال باشد؟!

3)  روند کسب نتایج اصول گرایان و اصلاح طلبان در انتخابات پیشین
در تحلیل جامعه شناسی سیاسی این مسئله، لازم است متغیر دیگری را بررسی کنیم که به موقعیت پیشین جریانات سیاسی متبوع این دو کاندیدا تا زمانی انتخابات ریاست جمهوری سال 88 برمی گردد. در واقع از نظر گرایش های سیاسی، وضعیت موسوی و احمدی نژاد در انتخابات گذشته به نحوی بوده است و کدام گرایش سیاسی در بین مردم از هواداری  وحمایت بیشتری برخوردار بوده است. از انتخابات دوم شوراهای شهر و روستا در سال 81 که مجری و ناظر این انتخابات نیز اصلاح طلبان بوده و گزاره تکراری شورای نگهبان عامل شکست اصلاح طلبان است نیز در این انتخابات محلی از اعراب نداشت؛ در 5 انتخابات پی در پی تا انتخابات ریاست جمهوری سال 88، اصولگرایان حتی در بدترین شرایط پیروز انتخاب بوده اند.

1-3) انتخابات دومین دوره شوراهای شهر و روستا (1381)
در انتخابات شورای شهر دوم در تهران، فهرست اصولگرایان پیروزی مطلق به دست آورد و تمام 15 نامزد این جریان اکثریت آرا را به خود اختصاص دادند و از اصلاح طلبان که عناصری مانند تاجزاده نامزد آنها محسوب می شد، هیچ کس نتوانست با رای مردم وارد شورای شهر تهران شود.
2-3) انتخابات مجلس هفتم (1382)
در انتخابات مجلس هفتم نیز اصول گرایان حائز اکثریت آرا شدند. در تهران 29 تن از 30 نامزد معرفی شده این جریان توانستند اکثریت آرا را به دست آورند و پیروزی مطلق دیگری را رقم زدند. البته در این انتخابات با آن که برخی چهره های اصلاح طلب رد صلاحیت شده بودند، اما این موضوع عامل اصلی در شکست انتخاباتی آنها نبود چرا که عناصر برجسته ای مانند کروبی که رئیس مجلس ششم (اصلاح طلبان ) بود نیز در فهرست شکست خورده تهران حضور داشتند.

3-3) انتخابات ریاست جمهوری نهم (1384)
انتخابات ریاست جمهوری نهم یکی از نقاط عطف در رقابت های انتخاباتی بین دو جریان اصول گرا و اصلاح طلب محسوب می شود که دو دور شکست را برای اصلاح طلبان ثبت کرده است. شکست در دور نخست انتخابات با کاندیداتوری دکتر معین که نفر پنجم شد و حتی از کروبی نیز دو پله پایین تر قرار گرفت و شکست در دوره دوم که در پی حمایت از هاشمی رقم خورد. اصول گرایان در انتخابات نهم در بدترین آرایش انتخاباتی خود که برای اولین بار بود با سه کاندیدا( لاریجانی ، قالیباف و احمدی نژاد ) در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کردند ولی توانستند با کسب بیش از 17 میلیون در برابر 10 میلیون رای اصلاح طلبان در انتخابات دیگری که باز هم مسئله شورای نگهبان و رد صلاحیت در آن مطرح نبود و برگزار کننده نیز اصلاح طلبان دولت خاتمی بودند، پیروز شوند.

3-4) انتخابات سومین دوره شورای شهر و روستا(1385)

انتخابات شورای شهر سوم نیز در شرایطی که اصولگرایان با دو فهرست متفاوت و تنها با یک اشتراک یعنی با 29 کاندیدا و اصلاح‌طلبان با ژنرال‌های خود یعنی نجفی، ابتکار، مسجدجامعی و ... و فهرست واحد 15 نفره در انتخابات شرکت کردند، با پیروزی اکثریت اصولگرایان پایان یافت.


5-3) انتخابات مجلس هشتم (1386)نتایج انتخابات مجلس هشتم از این نظر که نزدیک ترین زمان به انتخابات ریاست جمهوری دهم می باشد( یکسال قبل) و اصلاح طلبان با تابلوی خاص و جدیدی وارد انتخابات شدند، در تحلیل جامعه شناسی سیاسی وضعیت دو جریان مهم است. جریان اصلاحات به جای استفاده از عنوان اصلاح طلب یا دوم خرداد، از نام مهمترین سرمایه سیاسی و اجتماعی خود یعنی محمد خاتمی که بسیار به آن دلبسته بودند، استفاده کردند و با فهرست اصلی « یاران خاتمی » و اصول گرایان نیز با دو فهرست جداگانه « جبهه اصولگرایان متحد» و « ائتلاف اصول گرایان فراگیر » در انتخابات شهر تهران شرکت کردند اما در نهایت 29 نفر از 30 نامزد اصول گرا در تهران رای اکثریت مردم تهران بدست آوردند و از فهرست یاران خاتمی تنها یک نفر؛ آن هم در مرحله دوم ( علی رضا محجوب ) وارد مجلس شد. البته بعد از این شکست، مجددا مسئله رد صلاحیت ها به عنوان عامل شکست اصلاح طلبان مطرح شد در حالی که افراد نظیر مجید انصاری، اسحاق جهانگیری و... در فهرست یاران خاتمی حضور داشتند و نتوانستند رای لازم را از سوی مردم کسب کنند. مرور گرایش مورد قبول مردم در انتخابات گوناگون( یک دهه اخیر) نشان می دهد که گرایش« اصول گرایی » وضعیت بسیار بهتری در فضای عمومی نسبت به گرایش « اصلاح طلبی » داشته است وطبعاً از این نظر نیز کاندیدای گرایش اصول گرایی یعنی احمدی نژاد شانس بالاتری برای اقبال عمومی در انتخابات ریاست جمهوری دهم نستب کاندیدای اصالح طلبان ( موسوی ) داشته است.
4) تاثیر ظرفیت منفی حمایت هاشمی از موسوی
هاشمی رفسنجانی از چهرهه ای موثر در فضای سیاسی کشور بعد از انقلاب است که در مقاطع گوناگون این تاثیر گذاری یکسان نبوده  و چهره های متفاوتی داشته است. هاشمی تا مقطع ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری عمدتا دارای وجه مثبت در فضای افکار عمومی کشور بود به طوری که در پنجمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، کاندیدای اجماعی هر دو جریان اصلی کشور به شمار می آمد.
1-4) انتخابات دوره ششم ریاست جمهوری (1372)
اما از مقطع انتخابات ریاست جمهوری ششم که آثار نارضایتی سیاست تعدیل اقتصادی در جامعه هویدا شد، فضای منفی نسبت به هاشمی نیز در افکار عمومی راه پیدا کرد. به طوری که در انتخابات ششم ریاست جمهوری برخلاف انتظار، احمد توکلی کاندیداری نسبتاً ناشناخته توانست در آرای هاشمی در سطح قابل توجهی ریزش ایجاد کند و بیش از چهار میلیون رای به دست آورد.
2-4) انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری (1376)
بعدها این نارضایتی افکار عمومی به واسطه مسایلی مانند تورم 50درصدی که در دولت دوم هاشمی اتفاق افتاد، گسترش یافت. علاوه بر نارضایتی عمومی، نارضایتی نیروهای انقلاب نیز از زوایای دیگر مانند رواج تجمل گرایی و اشرافی گری وسستی در مبارزه با فساد  در دولت هاشمی و نیز برخی انتقادات به گرایش های فرهنگی وی و برخی اعضای خانواده اش، سبب گسترش فضای اعتراض نسب تبه وی شد. انتخابات دوم خرداد به لحاظ جامعه شناسی و جامعه شناسی سیاسی، یکی از مقاطعی بودکه گسترده تر شدن سطح اعتراضات نسبت به هاشمی را نشان داد. در انتخابات دوم خرداد 76 یک طرف رقابت، جریان راست با کاندیداتوری ناطق نوری بود که درست یا غلط، نماد تداوم دوره سازندگی و سیاست های هاشمی در جامعه تلقی می شد و از طرف دیگر رقابت، جریان چپ با نامزدی خاتمی بود که نماد انتقاد به دوره هاشمی به خصوص سیاست های اقتصادی به حساب می آمد. همین دوگانه که باید گفت شکاف اصلی انتخابات در دوم خرداد بود، سبب شد خاتمی که با هدف کسب رای 5تا6میلیونی به صحنه آمده بود، 20 میلیون رای بیاورد. در واقع ویژگی سلبی خاتمی بر ویژگی ایجای او در انتخابات غلبه داشت و همین خصوصیت انتقادی که جامعه از این جریان احساس می کرد ، همراه با احساسی که نسبت به تداوم دوره سازندی با ریاست جمهوری ناطق نوری می شد، مهمترین عامل پیروزی بخش جریان دوم خرداد شد.
3-4) انتخابات مجلس ششم (1378)
بعد از دوم خرداد، فضای سیاسی کشور نسبت به دوره هاشمی تغییر کرد و مطبوعات نقش ممی در جریان سازی و فضا سازی جامعه ایفا کردند. هاشمی یکی از اهداف مهم مطبوعات دوم خردادی خصوصاً « صبح امروز » به محوریت سعید حجاریان و اکبر گنجی و روزنامه « سلام» به محوریت عباس عبدی بود.این فضاسازی ها در انتخابات مجلس ششم که هاشمی در آن کاندیدا شده بود به اوج خود رسید و در بسیاری از موارد مانند قتل های زنجیره ای مورد اتهام این روزنامه ها قرار گرفت و تحت عنوان « علیجناب سرخ پوش» چهره ای دیکتاتور گونه از وی ترسیم شد. این مسایل سبب شد هاشمی در انتخابات مجلس ششم جایگاه مناسبی در آرای مردم به دست نیاورد( اول سی ام و بعد از شمارش مجدد برخی صندوق ها نفر بیستم شد) و به همین لحاظ از نمایندگی مجلس استعفا کرد.
4-4) انتخابات ریاست جمهوری نهم (1384)
بعد از دوم خرداد به خصوص از مقطع دستگیری کرباسجی به جرم مفاسد اقتصادی که داده گاهی آن نیز علنی از تلویزیون پخش می شد، کم کم فضای انتقادی نسبت به هاشمی در جریان حزب اللهی نیز جنبه علنی پیدا کرد به طوری که در هنگام خطبه های نماز جمعه به امامت وی، شعار « غارتگر بیت المال اعدام باید گردد» که ظاهراً خطاب به کرباسچی اما پیام اصلی آن متوجه هاشمی بود، از سوی این عده داده می شد. بدین گونه فضای انتقاد و اعتراض به هاشمی فراگیرتر شد. این گسترش نارضایتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم به صورتی در آمد که هاشمی نامزد اختصاصی هیچ یک از دو جریان اصلی کشور ندش و هر دو جریان نامزدی غیر هاشمی را برای انتخابات روانه میدان کردند. هاشمی در رقابت با نامزدهایی که اکثرآنها در یک دهه پیش جزو مدیران وی محسوب می شدند، نتوانست رقابت را در دور اول به نفع خود تمام کنند و با فاصله کمی از سایر نامزدها و با حدود شش میلیون رای از حدود سی میلیون شرکت کننده، همراه با احمدی نژاد که وی نیز حدود پنج میلیون و هفت صد هزار رای آورده بود به دور دوم انتخابات رفت.
در مرحله دوم علی رغم فضا سازی سنگین علیه احمدی نژاد، فضای انتقادی و اعتراضی به هاشمی آنچنان قدرتمند بود که او با کسب 10میلیون رای در برابر 17 میلیون رای احمدی نژاد با شکست سنگینی روبرو شد. در این انتخابات نیز ظرفیت منفی هاشمی از عوامل اصلی پیروزی احمدی نژاد بود.

الف: نتایج نظر سنجی پیش از مناظره

 

 


الف: نتایج نظر سنجی بعد از مناظره

 

 

 


5-4) انتخابات دهم ریاست جمهوریدر انتخابات دهم ریاست جمهوری، بار دیگر ظرفیت منفی هاشمی رفسنجانی به کمک پیروزی احمدی نژاد آمد. موسوی نامزد انتخابات ریاست جمهوری که در پیشینه او همواره موضع انتقادی نسبت به هاشمی وجود داشته است، با موضع دیگری وارد انتخابات شد و به داشتن مسئولیت مشاور در دولت هاشمی ابراز افتخار کرد. برخی واقعیت های دیگردر مواضع انتخاباتی موسوی و نیز فضایی که احمدی نژاد در تبلیغات انتخاباتی بر روی آن متمرکز شد به خصوص در مناظره با موسوی ، سبب شد احساس عمومی جامعه، هاشمی راپشتیبان موسوی بداند. حمایت های دانشگاه آزاد- که زیر نظر هاشمی اداره می شد- از فرزندان هاشمی ( مهدی هاشمی ) راه اندازی و مدیریت می شدند و نیز نطق فائزه هاشمی در دوم خرداد 88 در ورزشگاه آزادی علیه احمدی نژاد و به نفع موسوی و نهایتاً نامه هاشمی به رهبر انقلاب علیه احمدی نژاد، سه روز قبل از انتخابات، بیش از پیش این احساس را تقویت کرد و نهادینه تر ساخت. به طوری که انتخابات دهم از رقابت احمدی نژاد با موسوی به رقابت احمدی نژاد با هاشمی تبدیل شد. تحلیل عمده طرفداران موسوی از شکست وی نیز علنی شدن حمایت هاشمی و خانواده اش از موسوی بود.
دکتر شجاعی زند، استاد جامعه شناسی دانشگاه، نزدیکی به هاشمی را از جمله مهمترین خطاهای تاکتیکی موسوی می داند و تاثیر این مسئله را این چنین مورد تاکید قرار می دهد:
اما اعلان صریح و با افتخار نزدیکی به رئیس مجمع تشخیص مصلحت شاید از مهمترین خطاهای تاکتیکی او بود  وبخشی از محاسبات و انتظارات ناظران درباره جهت گیری های اقتصادی و فرهنگی او را بر هم زد و دورنمای راهبردی  حرکت او را زیر سوال برد.(علی رضا شجاعی زند)


5) برداشت افکار عمومی از مناظره احمدی نژاد و موسویاز مهمترین عوامل تاثیر گذار در انتخاب مردم در انتخابات ریاست جمهوری دهم، برنامه جذاب و پربیننده مناظره کاندیداها بود که در مناظره اصلی که بین موسوی و احمدی نژاد رخ داد، نزدیک به 50 میلیون مخاطب تخمین زده می شود. این مناظره خود به فصل مهمی در انتخابات تبدیل شد و فضای شفاف تری از مواضع و تواناییی های دو کاندیدای اصلی را در اختیار مردم قرار داد.
برداشت عمومی از این مناظره که در کمتر از ده روز مانده به انتخابات برگزار شد، در ارزیابی جامعه شناسانه از مسئله تقلب یا سلامت انتخابات، نقش مهمی دارد. چرا که این مناظره به واسطه « رودرویی دو نامزد » « صراحت در بیان دیدگاه ها»،« فضای چالش» و نیز « مخاطب گسترده و وسیع» که به عنوان جذاب ترین برنامه، سایر برنامه های تبلیغاتی کاندیداها را تحت الشعاع قرار داده بود، در شکل دادن به اذهان و نهایی کردن انتخاب مردم اثر کلیدی و محوری داشت و در مقایسه با جذاب ترین برنامه های تبلیغاتی انتخابات گذشته مانند فیلم های نیم ساعته ساخت ستاد کاندیداها نیز، از برتری و اثرگذاری بیشتری برخوردار بود.
برداشت عمومی از مناظره مذکور آنچنان صریح و شفاف بود که ارزیابی موافقان و مخالفان دو کاندیدا تقریبا به یکدیگر نزدیک بود. مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی که از یک سو به موسوی و هاشمی نزدیک و از دیگر سو از احمدی نژاد متنفر بود – به طوریکه وی را شایسته رد صلاحیت از جانب شورای نگهبان می دانست – برداشت خود از مناظره مذکور را به صورت زیر بیان می کند.
آقای موسوی در برابر این تهاجمات و اتهامات، متعجب شده بود که به کدام پاسخ بدهد و چون انسان محبوب و محترمی است، اصولاً از مناظره چنین تصویری در ذهن نداشت. به همین دلیل او نه توانست برنامه خود را تشریح کند و نه توانست به اتهامات پاسخ دهد.(روزنامه جمهوری اسلامی، 16خرداد1388)
برتری احمدی نژاد بر موسوی در مواضع و توانایی ها کاملاً محسوس بود به طوری که بعد از مناظره مذکور کلمه « چیز » به عنوان تکیه کلام موسوی، به صورت نماد اجتماعی ناتوانی وی در آمد و فضای رسانه های مردمی مانند پیامک ها از لطیفه هایی مشحون شد که این ناتوانی را صورت « نمادین و اجتماعی شدن » می بخشید.
بنابراین ستاد موسوی و جریان رسانه ای مرتبط با آن تلاش کردند به جای پرداختن به اصل فضای مناظره و مواضعی که در آن رد وبدل شده، حاشیه ای را برای آن ایجاد کنند تا اذهان را در آن فضا مدیریت کنند. آن ها اسم ناتوانی های محسوس موسوی را در دفاع از مواضع خود و نقد مواضع احمدی نژاد « اخلاق » نامیدند و مناظره را پیروزی اخلاق بر بی اخلاقی تبلیغ کردند. اما واقعیت آن چنان روشن و صریح بود که این فضا سازی راه به جایی نبرد.
از دیگر نشانه هایی که فضای مناظره بین احمدی نژاد و موسوی را در نتیجه انتخابات تعیین کننده نشان میدهد، تغییراتی است که در نظر سنجی های قبل از مناظره و بعد از مناظره دیده می شود.
در نظر سنجی سراسری که مرکز تحقیقات صدا وسیما به تاریخ 12 خرداد ( قبل از مناظره )،4/50 درصد پاسخگویان به احمدی نژاد و 4/34 درصد به موسوی گرایش داشته اند. اما در نظر سنجی ملی 17 خرداد همین مرکز تحقیقاتی ( بعد از مناظره ) رای دهندگان به احمدی نژاد به 3/65 درصد افزایش و رای دهندگان به موسوی 1/30 درصد کاهش یافته است.
نامه هاشمی به رهبر معظم انقلاب در سه شنبه منتهی به روز انتخابات با ادبیات تند و گزنده و لحنی بیانگر عصبانیت زایدالوصف نیز، یکی دیگر از علائم تاثیر گذاری مناظره احمدی نژاد و موسوی به نفع احمدی نژاد بود که نشان می داد،  تلاش آن ها برای زدودن آثار مناظره سودی نداشته است و پیروزی در این شرایط ممکن نیست و بنابراین هاشمی که به خویشتن داری در فضای سیاسی و مرد پیشت صحنه ها معروف بود ، به علنی ترین وجه وارد فضای انتخابات شد تا با ایجاد شوک سیاسی بتواند فضای ایجاد شده را برگرداند که خود البته به مسئله دامن زد وآن را تقویت کرد.
6) محدودیت ها در استفاده از ظرفیت انتقادی ( منفی ) نسبت به احمدی نژاد
وجود بسترها وزمینه ها برای انتقاد به احمدی نژاد، از فرصت های رقیب وی محسوب می شد. تکیه زیادی نیز ( در تعیین نتیجه انتخابات ) بر آراء منفی جامعه نسبت به احمدی نژاد صورت می گرفت در حالی که این ظرفیت منفی در استفاده با محدودیت هایی روبرو بود که نمی توانست بار همه مسائل انتخابات را به دوش بکشد . ظرفیت منفی نسبت به احمدی نژاد از چند جنبه دارای محدودیت بود.
1-6) محدودیت دامنه انتقادات
یک جنبه از محدودیت این ظرفیت انتقادی، به عمومیت نداشتن بخش هایی از آن ها بر می گشت که نسبت تعیین کننده ای با همه اقشار جامعه برقرار نمی کرد. عمده فضای انتقادی مورد تاکید موسوی مانند « انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی »، « انحلال شوراهای عالی کشور» و « قانون گریزی» و « ضعف کارشناسی» در دولت، فضایی « نخبگان» داشت و در اولویت دغدغه های جاری توده مردم نمی توانست موقعیت تعیین کننده ای داشته باشد.
2-6) پر بودن ظرفیت انتقادی نسبت به احمدی نژاد
محدودیت دوم موسوی در استفاده از ظرفیت انتقادی نسبت به احمدی نژاد، استفاده حداکثری مخلفانش از این مسائل در انتخابات نهم به خصوص در مرحله دوم آن انتخابات به ویژه چهار سال دولت مستقر احمدی نژاد است. از موضوعاتی مانند مسئله کردان، در زمان خود، حداکثر بهره برداری انتقادی صورت گرفته بود به طوری که می توان گفت این ظرفیت در رقابت های انتخاباتی پر شده بود و چندان مجال استفاده تعیین کننده، نمی توانست داشته باشد. در واقع پرداخت حداکثری به ظرفیت منفی احمدی نژاد در گذشته فضایی بوجود آورده بود که نمی شد براساس آن، به جامعه شوک ایجاد کرد.
3-6) مبتلا بودن شخص موسوی به انتقادات وارده به احمدی نژاد
سومین محدودیت موسوی در استفاده از فضای انتقادی نسبت به احمدی نژاد، مبتلا بودن خود وی به برخی از آن ها بود که اتفاقاً چون این ظرفیت استحصاص نشده بود ظرفیت بکری محسوب می شد که می توانست در فضای سازی علیه خود موسوی موثرتر واقع شود. احمدی نژاد در مناظره با موسوی از این ظرفیت به خوبی استفاده کرد و بازخوانی مسائل انتقادی درباره وی در دوره نخست وزیری و بعد ازآن ، جلوی شکل گیری موج های بلند انتخابایت را درست در زمانی که انتخابات در ده روز پایانی و نقطه سرنوشت ساز قرار داشت، گرفت.
4-6) بزرگتر بودن ظرفیت منفی هاشمی نسبت به احمدی نژاد
مسئله چهارمی که در استفاده از ظرفیت منفی احمدی نژاد در انتخابات محدودیت ایجاد می کرد، ظرفیت منفی بزرگ تر هاشمی نسبت به احمدی نژاد بود که ظرفیت منفی احمدی نژاد را تا حد زیادی تحت الشعاع قرار می داد. در واقع حمایت هاشمی از موسوی و شکل گیری رقابت به صورتی که موسوی به نمایندگی از سوی هاشمی با احمدی نژاد رقابت می کرد، شرایطی پیش آورد که ظرفیت منفی احمدی نژاد برای استفاده انتخابایت با محدودیت روبرو شد. بنابراین اگر چه ظرفیت انتقادی نسبت به احمدی نژاد مولفه مهمی در آرا موسوی محسوب می شد اما به دلایلی که عنوان شد یعنی « محدودیت شمول مسایل انتقادی » ،« استفاده حداکثری در گذشته و پر بودن ظرفیت انتقادی»،« زیر سوال بردن خود موسوی در همین ارتباط» و « بزرگتر بودن ظرفیت منفی هاشمی نسبت به احمدی نژاد»، از عواملی بود که اجازه نمی داد از این بستر، بیش از آنچه در آرا موسوی نمود داشت استفاده کرد.
7) روند و پیش بینی نظرسنجی های معتبر
توجه به نظر سنجی ها در کنار سایر مولفه هایی که ذکر شد، یکی دیگر از شواهد قابل اتکا درباره صحت نتیجه انتخابات دهم است. در این باره به دو نظر سنجی معتبر که اتفاقاً یکی از آن ها از سوی نهاد و افراد و عناصری صورت گرفته است که دارای جهت گیری هم سو با موسوی می باشند، توجه می کنیم « مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران (ایسپا)» و « مرکز تحقیقات صدا وسیما» از جمله مراکز قابل قبول در امر نظر سنجی اند که این کار را به صورت تخصصی انجام می دهند و از تجربه خوبی در این باره نیز برخوردارند. روند نظر سنجی های انتخاباتی این مراکز با تغییراتی که در فضای سیاسی رخ می داد نیز همخوانی داشت و ازاین  لحاظ نیز می توان به داده های آن ها اطمینان نسبی نمود. اگر چه این دو مرکز نظرسنجی ، بنابر قول مشهور مربوط به دو جریان سیاسی گوناگون می باشند، اما نتایج به دست آمده در این دو مرکز در انتخابات از همسانی بالایی برخوردار بود.
1-7) مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران (ایسپا)
مجموعه این نهاد افکار سنجی که از سال 1380 و در دولت خاتمی کار خود را شروع کرده و تجربه حدوداً 10 ساله در این باره دارد، از نظر گرایش و فضای سیاسی حاکم، دارای گرایشات چپ و اصلاح طلبانه بوده و به جریان موسوی نزدیک است.
نظر سنجی ایسپا که در زمان 19 و 20 خرداد 1388 ( پایان تبلیغات رسمی ) انجام شده است، با جامعه آماری کلیه شهروندان بالای 18 سال ( سن رای دادن ) و روش نمونه گیری ذکر شده از سوی این مرکز نیز چند مرحله ای (طبقه ای – خوشه ای ) با 13907 نمونه و در سطح ملی بوده است.
براساس این نظر سنجی همانگونه که در جدول زیر نشان داده شده است، در کل کشور درصد آرا احمدی نژاد 2/56 ( بصورت وزنی 4/54 درصد ) وآرا موسوی 8/29 درصد ( به صورت وزنی 7/31 درصد ) می باشد.

 

 


2-7) مرکز تحقیقات صدا و سیمامرکز تحقیقات صدا و سمیا در سال 1340 در قالب مرکزی پژوهشی به نام « مرکز فرهنگ مردم » آغاز به کار کرده و در سال 1345 همزمان با آغاز به کار تلویزیون ملی ایران، کمیته« سنجش افکار» درآن راه اندازی شده که پس از آن به « مرکز تحقیقات اجتماعی و نظرخواهی برنامه ها» تغییر نام داده سات. این سابقه نشان می دهد، این مرکز از تجربه بالایی در کار نظر سنجی برخوردار است. علاوه بر این روند نظر سنجی های این مرکز دردو انتخابا تسال 76 و 84 نیز با واقعیت رخ داده بیرونی تطبیق بالایی دارد که اعتمادبه داده های این مرکز در انتخابات سال 88 ریاست جمهوری را افزایش می دهد.

 

 

 

 

نظر سنجی این مرکز در تهران و نیز با تطابق آن با واقعیت انتخابات یکی دیگر از علل قابل اتکا بودن نظر سنجی این مرکز به شمار می آید. در نظرسنجی روز 20 خرداد این مرکز که در مناطق 22 گانه شهر تهران انجام شده، پاسخگویان در رقابت بین موسوی و احمدی نژاد به عنوان کاندیدای نهایی، این گونه پاسخ داده اند که 3/52 درصد به موسوی و 8/42 درصد به احمدی نژاد رای می دهد. در صورتی که هر چهار کاندیدا در رقابت محاسبه گردند نیز، موسوی 9/46 درصد و احمدی نژاد با 40درصد. بالاترین مقبولیت را داشته اند. رای احمدی نژاد در تهران از مجموع 4179188 رای ماخوذه 1809855 و معادل 30/43 درصد و رای موسوی 2166245 رای از مجموع 4179188 رای ماخوذ و معادل 83/51 بود.

 

 

این مرکز در تاریخ 20/3/88( پایان زمان تبلیغات ) با 14853 نمونه از افراد بالای 18 سال در سطح ملی ( بدون احتساب آرا روستاها) نظر سنجی خود را انجام داده است. در این نظر سنجی احمدی نژاد با 1/54 درصد و موسوی با 2/34 درصد نفرات اول و دوم می باشد.

 

 

نظر سنجی این مرکز از روستاها نیز در تاریخ 16/3/88 با 8398 نمونه از افراد بالای 18 سال این نتایج را در برداشته است: احمدی نژاد 1/75 درصد و موسوی 15 درصد مقبولیت داشته اند.

 

 


8) تطابق اجتماعات خیابانی قبل و بعد از انتخابات با نتایج آرا صندوق ها:یکی دیگر از شاخص های اجتماعی که در تعیین سلامت انتخابات می توان به ان استناد کرد، توجه به موقعیت جغرافیایی تجمعات انتخاباتی بیش از انتخابات و اجتماعات معترضین بعد از انتخابات است.
واقعیت محسوس و مشهود این است که این تجمعات در نقاط جغرافیایی خاصی متمرکز بود و به هیچوجه در کل کشور پراکنده نبود. از کل کشور، تنها جایی که به طور جدی با این پدیده مواجه بود، شهر تهران بود و در شهر تهران نیز این اجتماعات در مناطق جغرافیایی خاصی که در تعبیر عامه مردم شمال شهر و یا مناطق مرفه نشین اطلاق می شود، ظهور و بروز داشت که نتایج صندوق های رای این مناطق نیز به برتری موسوی بر احمدی نژاد حکم می کرد و بین این دو واقعیت همسویی کامل وجود داشت.
در عوض در بخش های بزرگتری از مناطق جغرافیایی کشور در روستاه و شهرهای کوچک و نیز مناطق جنوبی و مرکزی شهر تهران که از تراکم جمعیتی بیشتری در واحد سطح نسبت به شمال شهر تهران برخوردار است، از اجتماعات خیابانی به نفع موسوی در حین فعالیت های انتخاباتی و اعتراض به نتایج بعد از انتخابات اثری دیده نمی شود که نتایج صندوق های رای این مناطق جغرافیایی نیز به برتری احمدی نژاد بر موسوی دلالت می نماید و بین این دو واقعیت نیز همسویی کامل وجود دارد.
در واقع با محاسبه نقاط جغرافیایی اجتماعات خیابانی قبل و بعد از انتخابات در صورتی شائبه تقلب می توانست جدی باشد که دو پدیده رخ می داد.
اولاً این اجتماعات باید در کل کشور فراگیر می بود و محدود به مناطق خاص جغرافیایی نمی شد. چرا که مردم رای دهنده در کل کشور بهتر از هر کسی دیگر می دانند که به چه کسی رای داده اند و از رای و انتخاب خود آگاهند و اگر بین نتایج اعلام شده و رای خود، تفاوت و تغایر می دیدند، صحنه اعتراض به انتخابات نباید به جغرافیایی خاصی محدود می شدو در کل کشور و در تهران در همه مناطق این شهر باید پراکندگی پیدا می کرد.
ثانیا  آرا اعلام شده در صندوق های رای این مناطق جغرافیایی به جای این که بیانگر برتری موسوی بر احمدی نژاد باشد، به عکس از برتری احمدی نژاد بر موسوی حکایت می کرد در این صورت بود که طرح شائبه تقلب موقعیت جدی پیدا می کرد. در حالی که نتایج آرا اعلام شده در این مناطق بیانگر برتری بالای موسوی بر احمدی نژاد است.
9) پیش بینی منابع خارجی مهم و رسمی درباره نتایج انتخابات 88
غیر از منابع داخلی، منابع خارجی مهم نیز پیروزی احمدی نژاد را پیش بینی کرده بودند. مجله نیوزویک در گزارشی به پیش بینی « سازمان اطلاعاتی آمریکا» درباره نتایج انتخابات دهم ایران که رسماً در اختیار کاخ سفید و کنگره قرار داده شده است، اشاره می نماید و پیش بینی این نهاد مهم اطلاعاتی آمریکا را پیروزی قاطع احمدی نژاد ذکر می کند. نیوزویک در این گزارش تصریح می کند که :
سازمان های اطلاعاتی آمریکا طی گزارش هایی به کاخ سفید اعلام کرده بودند که احمدی نژاد در انتخابات آتی پیروز می شود. پنج مقام مطلع از گزارش های اطلاعاتی آمریکا که مایل به افشای نامشان نبودند اعلام کردند، اغلب کارشناسان سیا و سایر آژانس های اطلاعاتی از ابتدا پیش بینی می کردند محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ایران به یک « پیروزی قاطع » برسد و اگر تقلبی رخ دهد در حاشیه خواهد بود.
«ریچارد هاس» رئیس یکی از مهمترین و موثرترین نهادهای تصمیم سازآمریکایی یعنی « شورای روابط خارجی آمریکا» در گفتگویی که در سایت تخصصی این شورا منتشر شده است نیز وجود تقلب در انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران را بی اساس و نادرست می داند:
تقلب در انتخابات هزینه های بسیاری به همراه دارد و هیچ دولتی قادر به پرداخت هزینه های آن نیست. بنابراین استدلال کسانی که می گویند در انتخابات ایران تقلب شده است بی اساس و نادرست است.
10) سستی دلایل برای ادعای تقلب
در بین چالش های که درباره سلامت انتخابات 22 خرداد سال 88 مطرح شد، مهمترین چالش ها را رهنورد همسر موسوی در اولین روز بعد از انتخابات در گفتگو با بی بی سی فارسی بیان کرد. اگر چه این اظهارات از نظر عقلانی و اخلاقی مخدوش و با حتی فضای روشنفکری در تضاد است، اما حرف وی، عصاره و چکیده مهمترین استدلال هایی است که تاکنون و در چند ماهه بعد از انتخابات از طریق موضع گیری سیاسی و بیانیه های احزاب بیان شده است. زهرا رهنورد در این گفتگو دو پایه اصلی برای تقلب در انتخابات ابراز می دارد و براساس آن بیان می کند:
نتیجه آرا کاملاً عکس آن چیزی است که واقعیت دارد. یعنی در واقع نسبت رای موسوی به احمدی نژاد چهار به یک است.
یک استدلال وی به تجمعات خیابانی بر می گردد که پیش از انتخابات برگزار می شد و به گفته رهنورد، طرفداران احمدی نژاد در برابر موسوی در این تجمعات در حد یک صدم یا یک درصد بوده اند:
در شهرستان ها و تهران در واقع تجمع مردم حاکی از این بود که آرای موسوی بسیار بالاتر از آن است که اصلاً قابل تصور باشد هر وقت طرفداران دو طرف حاضر می شدند طرفداران احمدی نژاد در حد یک صدم بودند در مقابل طرفداران موسوی ..... این ها تحلیل های من است.
استدلال دوم یا به گفته رهنورد ملاک تقلب در انتخابات 88 وضعیت آرا این دو کاندیدا در آذربایجان و لرستان است. براساس این استدلال، با توجه به این که موسوی اذری زبان و به همین دلیل فرزند آذربایجان است و همسر وی نیز اهل بروجرد لرستان ممی باشد و موسوی بارها اعلام کرده است که من داماد لرستان می باشم، قاعدتاً آرای موسوی باید بالاتر از احمدی نژاد باشد:
بخصوص یک سری نقاطی هستند که اصلاً مشخص است که خودش ملاک تشخیص نادرست بودن این مطلب وزارت کشور( اعلام نتایج انتخابات) است مثلا آذربایجان و ترک زبان ها هیچ وقت فرزند خودشان را نمی گذارند که به کس دیگری رای بدهند. یا لرستان که خود من لر هستم و موسوی هم بارها گفته که من داماد لرستان هستم، موسوی را نمی گذارند که به آقای احمدی نژاد رای بدهند. این دو تا برای ما ملاک این است که باقی موارد هم شبیه به همین است.
این اظهارات از نظر علمی و استدلالی آن چنان ضعیف بود که دیگر کسی  آنرا دنبال نکرد. مطابق حرف رهنورد مردم آذربایجان باید به فرزند خود ( میر حسین) رای می دادند ولی مردم لرستان به فرزندان خود ( کروبی و رضایی) رای نداده و می بایست به داماد خود (موسوی ) رای می دادند!همچنین برای توضیح بیشتر به این نکته لازم است اشاره شود که «معین » در انتخابات نهم ریاست جمهوری که برگزار کنندگان آن دولت اصلاحات بود، در استان زادگاه خود اصفهان نفر پنجم و در شهر محل تولد خود یعنی نجف آباد نفر دوم شده بود در حالی که در انتخابات دهم موسوی در شهر زادگاه خود یعنی شبستر اول شد.
غیر از این ، در انتخابات دهم برای اولین بار آرا کل کشور به تفکیک هر صندوق رای اعلام شد و با توجه به بیش از 40 هزار ناظری که موسوی در پای صندوق ها داشت، بهترین امکان برای اثبات تقلب و عدم سلامت انتخابات به حساب می آمد. موسوی کافی بود با مقایسه آمارهایی که از صندوق های رای داشت و آماری که وزارت کشور برای هر صندوق اعلام کرده بود، این مسئله را اثبات نماید.
هم چنین است موافقت شورای نگهبان با موارد چهارگانه درخواست شده از سوی موسوی و ستادش در مذاکره و گفتگوی ابوترابی با محتشمی پور و موسوی لاری که شامل مواردزیر بود و علی رغم پذیرش اولیه، در ادامه موسوی از پذیرش آن سرباز زد.
1. بازشماری آرا در چهار استان
2. تطبیق سریال ( شماره مسلسل ) شناسنامه ها یا ته برگ تعرفه ها
3. بررسی میزان چاپ تعرفه ها و تعرفه های موجود
4. بررسی خطوط نوشته شده بر روی اوراق تعرفه و اطمینان از اینک یک خط نباشد.
بنابر آنچه گفته شد، رای آوری و پیروزی احمدی نژاد در انتخابات دهم امری خلاف انتظار نبوده بلکه محتمل ترین گزینه به شمار می آمده است. بنابراین جای این سوال باقی است که چرا شائبه تقلب علی رغم این مسئله در بخش هایی از جامعه شکل گرفت. بنابراین آنچه در مسئله تقلب در انتخابات دهم باید مورد بررسی قرار گیرد. تقلب به عنوان جامعه شناسی یک دروغ است که در جای خود مهم و ضروری است.
ب) تقلب ؛ جامعه شناسی یک دروغ
بررسی انتظار طبیعی از انتخابات و نتایج آن در بخش اول این فصل مورد بررسی قرار گرفت و این بررسی نشان داد که پیروزی احمدی نژاد بر موسوی در انتخابات دهم، امری طبیعی و مطابق با پیش بینی از شرایط واقعی است. بنابراین برای یافتن پاسخ چرایی بدل شدن مسئله تقلب به یک واقعیت اجتماعی در ذهنیت بخش هایی از جامعه، باید به دنبال پاسخی دیگر بود. در واقع به لحاظ جامعه شناسانه این بحث باید مورد توجه قرار گیرد که چرا دروغ تقلب در بخش های از جامعه باور شد و در برخی دیگر نیز تردید نسبت به سلامت انتخابات به وجود آورد.


تئوری جامعه شناختی انتشاردکتر فرامرز رفیع پور در کتاب آناتومی جامعه در تبیین چگونگی تغییر ارزش ها و هنجارها در بین مردم یک جامعه، از تئوری استفاده می کند که جامعه شناسان روستایی آمریکایی در دهه 1940 از آن برای توضیح انتشار و اشاعه پدیده های نو در جامعه روستایی استفاده می کردند. در این مدل نظری چگونگی انتشار یک اتفاق، پددیه یا رفتار در جامعه مورد بررسی قرار می گیرد بر این اساس فراگیری یک مسئله به سه عنصر و نوع رابطه آنها با  یکدیگر بستگی دارد. این سه عنصر عبارتند از:
- نوآور ( طرح کننده پدیده )
- اعضا جامعه (مخاطب)
- پدیده ( که قرار است انتشار یابد)
اگر رابطه این سه عنصر با یکدیگر مثبت باشد، آن پدیده قدرت انتشار پیدا می کند. به نظر می رسد که یان مدل نظری ابزار لازم را در تبیین جامعه شناختی دروغ تقلب در اختیار قرار می دهد. چون رابطه بین اجزا سه گانه یعنی طرح کننده (موسوی )، مخاطب (رای دهنده) و پدیده ( تقلب ) مثبت است.
1)طراحان دروغ تقلب ( جایگاه سیاسی )
مطابق این مدل جایگاه و موقعیت طرح کنندگان یک پدیده نقش مهمی در انتشار آن دارد. اصل طرح مسئله سالم نبودن انتخابات یا تردید افکنی در سلامت آن مسئله ای جدیدی نبود بلکه پیش از این در انتخابات ایران از سوی مجموعه های معارض داخلی و خارجی ناسالم بیان دشه بود ولی باور پذیری در جامعه نداشت و در کاستن و چالش ایجاد کردن در اعتماد مردم به حاکمیت نیز نقشی نداشت. مشارکت های بالای مردم در تمامی انتخابات ها و همین مشارکت 40 میلیونی در انتخابات دهم علامت عدم باور پذیری ادعاهای جریان معارض داخلی و خارجی درباره ناسالم بودن انتخابات در جمهوری اسلامی و اعتماد آنها به حاکمیت محسوب می شود.
اما این بار طرح کننده این مسئله از جنس طرح کنندگان معارض شناخته شده انقلاب نبود بلکه به سبب جایگاه های پیشین و کنونی اش و نیز مواضعی که در انتخابات داشت، فردی از درون حاکمیت با سابقه حضور در مناصب بالای آن محسوب می شد.
موسوی با سابقه دو دوره نخست وزیری در دوران دفاع مقدس و منصوب بودن از سوی رهبری به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز رئیس فرهنگستان هنر به پیشنهاد این شورا و حکم رئیس جمهور ( احمدی نژاد) در زمان انتخابات دهم، ادعای تقلب را طرح کرد.
علاوه بر این سوابق ، وی در بیان مواضع خود در جریان رقابت های انتخاباتی دید گاه ههایی را مطرح کرد که نشانگر چسبندگی او به حاکمیت و انقلاب و نظام و رهبری بود و همین امر جایگاه درون حاکمیتی وی را در اذهان تقویت می کرد.
بنده با اعتقاد به ولایت فقیه وارد عرصه رقابت انتخاباتی دهم ریاست جمهوری دهم شده ام .... « ما بدون اصل ولایت فقیه در 30 سال گذشته در برابر تهدیدات آسیب پذیر بودیم و هر لحظه ممکن است که کشور به وضعیت گذشته بر گردد. بنابراین باید توجه داشت که اصل ولایت فقیه ما را در مقابل کودتاها، حاکمیت نیروهای مسلح حفظ کرده است»...« حد و مرز گفتمان بنده با بقیه گفتمانها رجوع به پیام خون همین شهداست» بنده هم اکنون بهترین رابطه را با رهبر معظم انقلاب دارم. قانون اساسی را قبول دارم و تمام موازین آن را رعایت می کنم.(موسوی،خبرگزاری مهر،3 اردیبهشت 88)
اما موسوی با این سوابق و دیدگاه ها در اولین روز بعد از انتخابات به شدیدترین لحن ممکن به نتایج انتخابات حمله می کند و نتایج انتخابات را « شعبده بازی » و « صحنه آرایی خطرناک » بیان می نماید.
نتایجی که برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد بهت آوراست مردمی که در صفهای طولانی اخذ رای شاهد ترکیب آرا بودند و خود می دانند که به چه کسی رای داده اند با حیرت تمام به شعبده بازی دست اندرکاران انتخابات صدا و سیما نگاه می کنند. انان اینک بیش از همیشه به دنبال آن هستند که بدانند چگونه و توسط چه کسانی و مقاماتی طرح این بازی بزرگ ریخته شده است . اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می دهم که تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد.
بیانیه نخست موسوی آنچنان قاطع به مسئله تقلب می پردازد که مخاطب و خصوصا رای دهنده به وی را به حضور در صحنه تا تغییر نتیجه اعلام شده انتخابات تهییج می کند.
به مسئولان توصیه می کنم بیش از آن که دیر شود این روند ر ا فورا متوقف کنند و همگی به خط قانون و امانتداری از آرای ملت بازگردند و بدانند که خروج از عدالت مشروعیت زداست. آنان بیش از هر کس دیگر از حقیقت باخبرند که در این کشور انقلابی بزرگ و اسلامی صورت گرفته است که کمترین پیام انقلاب ما این است که مردم آگاهند و در برابر کسانی که با تقلب روی کار بیایند تمکین نخواهند کرد.... جا دارد که از یکایک شهروندانی که برای رساندن این پیام سبز هرکدام ستادی بودند و تمامی ستادهای مردمی و رسمی که در انتخابات فعالیت می کردند سپاسگزاری کنم و تاکید نمایم که تا رسیدن به نتیجه ای که کشور ما لایق آن است همچنان به حضور و تلاش آنان نیاز است.
موسوی در بیانیه نهم بعد از تایید انتخابات از سوی شورای نگهبان در حالی که این شورا تمامی شروط از پیش گفته وی را برای بررسی پذیرفته و مهلت رسیدگی را 5 روز افزایش و اعضایی مانند افتخار جهرمی و دری نجف آبادی را به هیات بررسی اضافه کرده بود نیز از همان قاطعیت در انجام تقلب در انتخابات برخوردار بود.
همان گونه که انتظار می رفت شورای نگهبان پس از نمایش هایی که توجه هیج کس را جلب نکرد، و با چشم بستن بر روی انبوه تقلب ها  و تخلف های صورت گرفته، سرانجام نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد.... تمامی تلاش هایی که ای نروزها در مخالفت با شما صورت می گیرد برای آن است که از ثمر بخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد.
ساخته شدن چنین فضایی از سوی کسی که تا یک روز پیش از موضع حاکمیت سخن می گفت برای مخاطبی که آن میزان به وی اعتماد داشته است که به او رای داده است، چاره ای جز تردید در سلامت انتخابات باقی نمی گذارد.
2) مخاطب ( رای دهندگان موسوی )
مولفه مهم دیگر که در انتشار دروغ تقلب نقش داشت، رابطه مثبتی بود که بین مخاطب( رای دهندگان ) با طرح کننده (موسوی ) و پدیدده ( تقلب) وجود داشت. در حالی که به دلیل عدم رابطه مثبت بین موسوی ( طرح کننده ) و رای دهندگان به احمدی نژاد ( مخاطب) و پدیده ( تقلب) این موضوع را در این بخش جامعه قدرت انتشار پیدا نکرد که اکثریت 5/24 را تشکیل می دادند اما کمیت 13 میلیونی آرا موسوی علی رغم پیروزی، کمیت قابل توجهی است که اگر تنها نیمی از آنها نیز تحت تاثیر موسوی خصوصا در اوایل ماجرا باقی مانده باشند ظرفیت بالایی را در اختیار انتشار دروغ تقلب قرار می دهد.
مخاطب به علل گوناگونی تحت تاثیر این پیام قرار گرفت:
1-2) اعتماد رای دهندگان به موسوی
کسانی که به موسوی رای داده بودند در هر حال به وی اعتماد کرده بودند. بنابراین طبیعی بود که موسوی حداقل در روزهای نخست و در بخش قابل توجهی از رای دهندگان به خود، تاثیر اصلی را داشته باشد. روند کاهشی اجتماعات معترض به انتخابات نیز نشان می دهد که در روزهای اول مهمترین  منبع برای اعتماد آنها درباره نتایج انتخابات شخص موسوی بوده است.
2-2) عدم تحمل پیروزی طبقه مستضعف از سوی طبقه فرادست اقتصادی
بعد دیگرمسئله مخاطب که بر انتشارپیام تقلب در انتخابات موثر بود، به تمرکز طرفداران موسوی در طبقات خاص اجتماعی شامل نخبگان و مرفهین اقتصادی بر می گردد که به لحاظ روانشناختی نمی توانستند مسئله تبعیت از توده عمومی مردم و عمدتا فرودست را که پیروز انتخابات بودند را برخلاف عادت مالوف در زندگی عادی و جاری که همواره از موضع فرادستی با توده مردم برخورد می کردند، تحمل کنند.
در واقع مسئله اصلی برای این بخش از جامعه درستی و یا غلط بودن انتخابات وحتی نتیجه انتخابات نبود که با استدلال و مستندات بخواهند چیزی را بپذیرند و یا ردکنند. بلکه نتیجه انتخابات وپیروزی موسوی فرع بر این مسئله بود که آنها احساس می کردند که زا طرف طبقه فرودست اقتصادی یا غیرنخبه در یک مسئله سیاسی تحقیر شده اند و ابزار های مالی و رسانه ای و سواد و معلومات فکری ونظری و هنری آنها نتوانسته سد راه این تحقیر سیاسی و اجتماعی شود.
عبدی از عناصر محوری جریان اصلاحات در گذشته و حال در تحلیلی به صراحتی به کیفیت بالاتری آرا رقیب احمدی نژاد تاکید کرد.
کیفیت رای کسی که انتخاب شده هم به لحاظ افراد رای دهند که کیفیت اجتماعی – اقتصادی شان پایین تر است و هم به لحاظ انگیزه ها و دفاع از آن رای که غالب آنان کم انگیزه و منفعل هستند، با رای طرف مقابل متفاوت است. رای دهندگان طرف مقابل و آن 13 میلیون که می گویند، به لحاظ کیفیت و سطح اجتماعی بالاتر هستند. فقط نباید به عدد نگاه کنند.
بنابراین آنچه در حوادث بعد از انتخابات به خصوص از مقطع 29 خرداد به بعد می بینم، تجمعات ظاهرا اعتراضی و ساختار شکنانه ای است که در مناطق خاصی از تهران برپا می شود و اکثر بخش هایی جغرافیایی تهران مانند محلات جنوب تهران فاقد چنین شرایطی می باشند و برخلاف تقریبا سابقه تمام شورش های اجتماعی که طبقات ضعیف در اثر نارضایتی ایجاد می کنند. این بار طبقا تبالای جامعه دست به شورش زدند که به شروش اشراف معروف شد. شورش ها در حقیقت شورش علیه تحقیری بود که احساس می کردند بر آنها تحمیل شده است.
این مسئله البته از طریقی دیگری نیز زمینه ساز گسترش دروغ تقلب انتخابات دهم شد که به جایگاه طبقاتی و نخبگانی این بخش از جامعه بر می گشت و آن برخورداری این طبقه از رسانه و تریبون های گوناگون در محافل دانشگاهی و هنری و غیره بود که تبدیل به پایگاه نشر این مسئله می شد.
در مقابل طبقه طبقه ضعیف تر اقتصادی مانند روستاییان از این ابزارها بی بهره بودند و از خود رسانه ای نداشتند که امکان طرح کردن واقعیت رای خود در جامعه را پیدا کنند.
3-2) موضع گیری چهره های موثر کشور درباره انتخابات
از مولفه های دیگر که انتشار پیام تقلب در انتخابات را بالا برد و به تقویت رابطه مثبت بین پدیده، مطرح کننده و مخاطب کمک کرد، سکوت ، مواضع دوپهلو و حتی بالاتر تقویت تردیدها از سوی کسانی بود که یا در ساخت سیاسی نظام داران جایگاه مهم و موثری بودند یا در جامعه از لحاظ سیاسی در پایگاه کاندیدای پیروز و از اصول گرایان تعریف می شدند. علی لاریجانی از جمله کسانی است که از هردو ویژگی توامان برخوردار بود. یعنی از یک طرف رئیس مجلس شورای اسلامی و در جایگاه مهمی در نظام سیاسی کشور بود و از طرف دیگر از چهره های برجسته اصول گرایان به حساب می آمد که ریاست فراکسیون اصولگرایان مجلس را نیز برعهده داشت. وی در گفتگوی ویژه خبری بعد از سخنرانی فصل الخطاب رهبر انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد، مواضع خود را چنین بیان می دارد.
بخش عمده ای از مردم تصورشان درباره نتیجه انتخابات با نتیجه رسمی متفاوت است باید به این تصور احترام گذاشت و حساب این جمعیت زیاد را با گروهی اغتشاش گر مخلوط نکرد.... اگر چه شورای نگهبان را افراد متدینی تشکیل می دهند اما کاش برخی اعضای آن به نفع یک کاندیدای خاص وارد میدان نمی شدند.(علی لاریجانی، گفتگوی ویژه خبری 30 خرداد 88)
مردم ممکن است با دیدگاه ها و شخص آقای هاشمی اختلافاتی داشته باشند اما هاشمی رفسنجانی به خاطر جایگاهش در مجلس و خبرگان و در مجمع تشخیص مصلحت، «تریبون حکومت» در نماز جمعه تهران محسوب می شد و اظهارات وی در نماز جمعه 26 تیر بود. از خطبه های نماز جمعه 29 خرداد رهبر انقلاب، در ذهنیت افکار عمومی نسبت به مسئله تقلب تاثیر گذار بوده است. وی در این خطبه ها نه تنها از سلامت انتخابات صحبت نکرد بلکه به تردیدها درباره آن دامن زد.
این تردید( سلامت انتخابات) مثل خوره افتاده به جان ملت البته دو جریان هستند که یک جریان که تردید ندارند و قاطع هم ایستاده اند و دارند کار خودشان را می کنند و یک عده هستند که آنها هم کم نیستند و بخش زیادی از مردم فهمی کشور ما عالم کشور ما هستند و می گویند که ما تردید داریم و برای رفع تردید اینها باید کار کنیم.
این نوع موضع گیری محدود به چهره های سیای و عناصر درون حکومت نماند به طوری که حوزه های خارج از حکومت اماهمراستا و حامی آن نیز در چنین فضایی به سر می بردند. این مجموعه ها و افراد در شرایط دو قطبی شده طرفداران «سلامت انتخابات» و «مدعیان عدم سلامت انتخابات» ، از موضع گیری مورد انتظار و طبیعی دریغ کردند و در بهترین حالت یا سکوت کردند و یا با تاخیر چند ماهه و کم رمق وارد میدان شدند. همین وضعیت در کنار دیگر مولفه ها کافی بود که بخش هایی از طرفداران موسوی را حداقل در موضع ابهام و تردید نگاه دارد. چرا که این مواضع این سوال را در ذهن آنها بوجود می آورد که اگر موضع حاکمیت درست است چرا از سوی طرفداران آنها مورد حمایت قرار نمی گیرد.
نمونه این موضع گیری ها، بیانیه جمعی از عناصر حوزوی شامل حمید پارسانیا، سیدحسن ربانی، احمد واعظی، حمید شهریاری، علی رضا اعرافی، علیرضا امینی، محمدتقی سبحانی، سیدعباس صالحی، محمدحسین رحیمیان و عبدالرضا ایزدپناه است که در 10 آبان 88 یعنی حدود 5ماه بعد زا انتخابات و فراز و فرودهایی که این مسئله داشته است صادر می شود و از قانون شکنان و مدعیان تقلب انتقاد می کند.
عباس صالحی یکی از این افراد امضا کننده بیانیه مذکور در گفتگو با سایت خبری خبرآنلاین درباره دیرهنگامی ورود علنی به مسئله انتخابات از سوی این جمع توضیحاتی داده است که به خوبی وضعیت این نخبگان را علی رغم تاکید مکرر رهبری مبنی بر شفاف سازی و ورود نخبگان در تبیین مسایل انتخابات نشان می دهد.
وی موانع سه گانه ای را برای ورود علنی این جمع به مسایل بعد از انتخابات بر می شمارد که شنیدنی و از منظر جامعه شناختی قابل تحلیل و بررسی است.
یکی هویت این جمع بودکه بیشتر صبغه فرهنگی و علمی دارد تا سیاسی ، به همین جهت احساس می شد شاید این واقعه تنها یک پرانتز در زندگی ما باشد. چون علاقه های اصلی این جمع، تحصیلی و علمی است. نکته دوم ادامه شرایط 2 قطبی کشور بعد از انتخابات بود که ادامه یافت و حتی رادیکال تر هم شد و دوستان این جمع را با تردید مواجه کرد که ممکن است حرف هایی که مطرح می شود مصادره به مطلوب شود یا آنکه آن جور که باید و شاید به همه جوانب آن توجه نشود نکته سوم هم این تصور بود که شرایط اجتماعی و سیاسی کشور روال طبیعی خودش را پیدا می کند و شاید نیازی به ورود امثال ما به این مسائل را نداشته باشد چون به هر حال بزرگانی هستند که در این مباحث حضور پیدا کردند و این موضوعات را مطرح کردند.
به لحاظ اهمیت این استدلال ها که « الگو فکری » بخش هایی بزرگتری از این جمع از نخبگان در اتخاذ چنین مواضعی محسوب می شود، نکاتی درباره این ذهنیت ها که ورود نخبگان به مسایل خطیر جامعه را با چالش مواجه می کند به صورت اجمالی بیان می گردد.
نکته نخست این است که کدام یک از این استدلال های سه گانه، سکوت در برابر واقعیت و حقایق را که این سکوت ظلم به نظام اسلامی ، رهبری و مردم و رئیس جمهور منتخب و مسلمانانی که چشم امید به جمهوری اسلامی دوخته اند، را توجیه می کن.
به بزرگی حوادث بعد از انتخابات را که اصل نظام جمهوری اسلامی را تهدید می کرد را در حد یک پرانتز در زندگی خود تعبیر کرده اند. البته بخشی از این افراد در بیانیه های علنی از کاندیدای مغلوب حمایت کرده اند ( علیرضا امینی، حمید شهریاری ) و چندان نیز بدون صبغه سیاسی نبوده اند. اما با فرض پذیرش همین مسئله، گزاره مذکور با چند خطا روبروست.
یکم این است که اتفاق بعد از انتخابات یک مسئله سیاسی به معنای متعارف آن نبوده است که اگر چنین بود رهبر انقلاب این چنین در آن وارد نمی شد که موقعیت فراسیاسی بیش زا هرکس شایسته وی می باشد. چون مسایل بعد از انتخابات، خود انقلاب را هدف قرار داده بود. شعارهای «جمهوری ایرانی»،« نه غزه و نه لبنان» و شعار علیه رهبری نظام که پیش از این بیانیه ب هطور علنی داده شده بود و بعدها تا پاره کردن عکس امام و بعد هتک عاشورا را نیز پیش  رفت، چگونه یک مسئله سیاسی متعارف و در حد یک پرانتز به حساب می اید. مسئله دوم این است که هر فرد قطع نظر فضای تخصصی کار خود چه فرهنگی چه علمی و ... در برابر مسایل عمومی جامعه باید احساس مسئولیت کند و کار تخصصی خود را نباید به معنای بریدگی از جامعه و مسایل آن تعریف کند که دچار بیماری تاریخی جریان روشنفکری کشور خواهد شد که انزوا از مردم و جامعه است.
نکته دوم که نگرانی از « مصادره به مطلوب شدن» در فضای دو قطبی به عنوان یکی از علل تاخیر 5 ماهه برای ورود به مسایل بعد از انتخابات عنوان شده است که واقعا نکته جالبی است. در جایی که رهبری با تمام آبرو و حیثیت وارد این معرکه شده اند و از این بابت هزینه زیادی پرداخته اند که پرداخت این هزینه نتیجه شجاعت و بصیرت رهبری است، این جمع که تفاوت جایگاه علمی، فرهنگی و نخبگانی و .... آنها با مشخص رهبری قطع نظر از موقعیت حکومتی وی، قابل مقایسه نیست، نگران شان و منزلت خود و مصادره به مطلوب شدن می باشند.
در واقع با چنین پیش فرضی واقعیت ها و حقایق زمانی باید بیان شود که کسی نتواند آن ار مصادره به مطلوب کند و این یعنی توجیه سکوت و انفعال در برابر واقعیت ها. چرا که هرکز نمی توان موضعی گرفت که به درست یا به غلط از سوی کسی یا کساین مصادره به مطلوب نشود.
نکته سوم در توضیح تاخیر ورود، تحلیل آنها از این حوادث است که از نظر آنها به سوی روال طبیعی پیش خواهد رفت و نیاز به موضع گیری آنها نیست. حوادث قبل و بعد از بیانیه نشان داد که تحلیل آنها چقدر درست و صواب بوده است و بصیرت آنها نسبت به مسایل از چه عمق و درونمایه ای برخوردار می باشد.
این افراد و گروه ها و مجموعه های فراتر از آنها در حکم گوره مرجع جامعه به لحاظ سیاسی یا مذهبی به حساب می آمدند. سکوت و عدم برخورد فعال عناصر شناخته شده ای از نظام یا حوزه های مربوط به نظام بلافاصله بعد از انتخابات، برخلاف گذشته که با دادن بیانیه و با دادن پیام انجام می شد، باعث پدیدار شدن خلائی در افکار عمومی شد تا بذر دروغ تقلب در این خلا کاشته شود و رشد کند.
تقویت مواضع جریان مدعی تقلب و یا دست کم اثر تضعیف کنندگی که مواضع این افراد نسبت به نظر حاکمیت و یا جریان پیروز مبنی بر سلامت انتخابات داشتند، ناشی از آن بود که ادعای موسوی و جریان حامی وی از سوی بخش هایی از حاکمیت و عناصر شاخته شده و مربوط به جریان پیروز تقویت می شد والا اگر این ادعا محدود به موسوی و اطرافیان وی بود، شرایط بریا تشخیص مخاطب پیام تقلب این مقدار سخت و پیچیده نمی شد.
4-2) تصویر سازی کاریکاتوری از فضای واقعی جامعه ( تهرانیزه یا شمیرانیزه کردن )
محور موثر دیگر در انتشار دروغ تقلب، به رسانه ها علی الخصوص رسانه ملی بر می گردد که در طول سال های گذشته، به صورت مکرر و رد شکل های گوناگون کار خبری و برنامه سازی ، از ایران تصویری در اذهان ساخته است که با واقعیت 70 میلیونی و تنوع جغرافیایی و نوع زیست متفاوت مردم تطابقی ندارد.
فضای رسانه ای کشور در این سالها از نظر مطالبات و دغدغه ها مثل ترافیک، مترو و .. از نظر شکل و ظاهرآدم ها، از نظر فضای کارهای نمایشی و مجموعه ها و فیلم های تلویزیونی و سینمایی تهرانیزه شده است و این یعنی القا تصویری کاریکاتوری از ایران در قالب تهران واز تهران نیز نه همه بخش های تهران بلکه مناطقی از تهران که جایگاه طبقات خاص اقتصادی است. نگاهی به مجموعه دغدغه هایی که رسانه ها در کار خود به آنها ضریب بالا داده اند و تیترهای اصلی و فضای کلی خود ر ابر آن استوار کرده اند نشان می دهد که رسانه ها دائما تصویری خاصی از جامعه به جامعه می دادند که اگر چه با واقعیت تطبیق نداشت، اما تکرار دائمی آن موجب می شد که مخاطب در برابر این تصویر مقاومت نکند.
به طور مثال مفقود شدن واقعیت اکثریت جامعه در روستاها، شهرهای کوچک و جنوب و حاشیه های شهرهای بزرگ در فضاسازی های رسانه ای کشور تا این حد که حتی یک تصویر از رای دادن روستاییان در صداو سیما پخش نشد. در حالی که 33 درصد از کل واجدین نیز نه همه بخش های تهران بلکه مناطقی از تهران که جایگاه طبقات خاص اقتصادی است. نگاهی به مجموعه دغدغه هایی که رسانه ها در کار خود به آنها ضریب بالا داده اند و تیترهای اصلی و فضای کلی خود ر ابر آن استوار کرده اند نشان می دهد که رسانه ها دائما تصویری خاصی از جامعه به جامعه می دادند که اگر چه با واقعیت تطبیق نداشت، اما تکرار دائمی آن موجب می شد که مخاطب در برابر این تصویر مقاومت نکند.
به طور مثال مفقود شدن واقعیت اکثریت جامعه در روستاها، شهرهای کوچک و جنوب و حاشیه های شهرهای بزرگ در فضاسازی های رسانه ای کشور تا این حد که حتی یک تصویر از رای دادن روستاییان در صداو سیما پخش نشد. در حالی که 33 درصد از کل واجدین نیز نه همه بخش های تهران بلکه مناطقی از تهران که جایگاه طبقات خاص اقتصادی است. نگاهی به مجموعه دغدغه هایی که رسانه ها در کار خود به آنها ضریب بالا داده اند و تیترهای اصلی و فضای کلی خود ر ابر آن استوار کرده اند نشان می دهد که رسانه ها دائما تصویری خاصی از جامعه به جامعه می دادند که اگر چه با واقعیت تطبیق نداشت، اما تکرار دائمی آن موجب می شد که مخاطب در برابر این تصویر مقاومت نکند.
به طور مثال مفقود شدن واقعیت اکثریت جامعه در روستاها، شهرهای کوچک و جنوب و حاشیه های شهرهای بزرگ در فضاسازی های رسانه ای کشور تا این حد که حتی یک تصویر از رای دادن روستاییان در صداو سیما پخش نشد. در حالی که 33 درصد از کل واجدین شرایط را شامل می شدند و سطح مشارکتی بالاتر از دیگر مناطق کشور داشتند و اکثریت بالایی از آنها نیز به احمدی نژاد تمایل داشتند و به وی رای داده بودند.
با نگاهی به مجموعه های تلویزیونی یک دهه گذشته که بالاترین سطح مخاطب را در بین برنامه های تلویزیونی دارند، کدام یک از آنها به دغدغه این بخش از جامعه یا حداقل تصویری از واقعیت آنها پرداخته است. اکنون تنها برنامه مربوط به روستاییان برنامه «مستقیم آبادی » است که زمان کوتاهی دارد و در زمان کم بیننده پخش می شود.
القا تصویر کاریکاتوری از ایران توسط رسانه ها که ایران را تهران و تهران را نیز مناطق متوسط به بالای آن نشان داده بود، سبب شد که راهپیمایی سازماندهی شده 25 خرداد در تهران موجب تعمیم این توصیر به کل کشور گردد و مخاطب احساس کند اعتراض به سلامت انتخابات پراکندگی در کل کشور دارد و همین مسئله بستر این دروغ اجتماعی را بیش از پیش فراهم سازد. در حالی که سهم تهران در این انتخابات حدود 10 درصد آرا بود و تنها بخشی از آنها نیز به موسوی رای دادند و در حالی که سهم جامعه روستایی در این دور از انتخابات 15 میلیون و 300 هزار معادل 33 درصد از واجدین شرایط و شهرهای کوچک 19 میلیون و 600 هزار معادل 42.2 ردصد تشکیل می دادند که اکثریت آرا در آنها متعلق به احمدی نژاد بود.
5-2) غلبه حاشیه بر متن و چالش منبع صدور پیام
نکته پنجم در جامعه شناختی دروغ تقلب، چالشی است که بر اثر حوادثی مانند کوی دانشگاه تهران، کشته شدن عده ای در حمله به پایگاه بسیج در 25 خرداد، بازداشتگاه کهریزک و فضا سازی عمدتا حول پروژه هایی مانند ندا آقا سلطان... ، سعیده پورآقایی، ترانه موسوی، عاطفه امام، و کشته سازی تا رقم 72 تن و.... کلید خورد که با تبدیل شدن به متن افکار عمومی، موجب کاهش اعتبارمنبع صادر کننده پیام سلامت انتخابات شد. در واقع این مقطع به بعد گزینه تقلب به سایهرفته و بحث خشونت جایگزین آن می شود که به دنبال خود، بحث تقلب را بدون ذکر و مناقشه درباره آن تقویت می کند. در این چنین شرایط گوش ها برای شنیدن حرف درست نظام چندان آماده نیست و تردید برای اطمینان چیره است و غلبه دارد و برای حل این تردیدها جامعه به زمان نیاز دارد که بتواند مسئله را به خوبی حلاجی نماید و براساس آن موضع خود را مشخص نماید.

جمع بندی
به عنوان جمع بندی بخش دوم این فصل باید گفت که انتشار موضوع تقلب در بخش هایی  از مردم علی رغم عدم واقعیت، از بسترها و زمینه های کاملا مساعد جامعه شناختی روبرو بوده است و توانسته منافذ لازم را برای گسترش خود پیدا نماید. بنابراین علت انتشار یک موضوع در بین مردم بیش از آن که وابسته به صحت و یا عدم صحت آن موضوع باشد، به بسترها و زمینه های اجتماعی خاصی نیاز دارد که در صورت فراهم بودن آنها ولو اینکه نسبتی با واقعیت نداشته باشد، در جامعه جا باز می کند و برعکس آن نیز محتمل است که واقعیتی به علت فقدان شرایط اجتماعی مناسب از فراگیری محروم گردد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon