روزنامه‌های اجاره‌ای چه خوابی برای هاشمی دیده‌اند؟


روزنامه کیهان

خبرگزاری تسنیم : به عبارت دیگر اقدام روزنامه اعتماد، تداوم کار رپرتاژگونه رسانه های زنجیره ای - اجار ه ای در زمینه محور کردن هاشمی برای فعالیت های سیاسی و انتخاباتی اصلاح طلبان است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم ، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز سه شنبه خود نوشت:

روزنامه های اجاره ای چه خوابی برای هاشمی دیده اند؟ 

هاشمی رفسنجانی می گوید نسبت شعار دولت وحدت ملی و دولت ائتلافی، همان حکایت عنب و انگور است.
روزنامه زنجیره ای اعتماد روز گذشته فصلنامه ضمیمه ای را منتشر کرد که اگرچه عنوان آن روزگار امروز اصلاح طلبان می باشد و مصاحبه هایی نیز با برخی اصلاح طلبان نظیر سعید حجاریان و محمد علی ابطحی و رضا خاتمی صورت گرفته، اما در واقع هدف اصلی فضاسازی برای آقای هاشمی به واسطه مصاحبه با وی و پسر او (یاسر هاشمی) درباره انتخابات است.

به عبارت دیگر اقدام روزنامه اعتماد، تداوم کار رپرتاژگونه رسانه های زنجیره ای - اجار ه ای در زمینه محور کردن هاشمی برای فعالیت های سیاسی و انتخاباتی اصلاح طلبان است. نکته قابل تأمل، آلودگی سیاسی روزنامه اعتماد به شبکه دولتی انگلیس از یک سو و آلودگی های مالی و اقتصادی از جانب دیگر است و طبیعتاً این پرسش را پیش می کشد محافل آلوده سیاسی- اقتصادی از این دست، در پشت شعارهایی نظیر انتخابات آزاد، دولت وحدت ملی و ائتلافی، اعتدال و میانه روی و... چه چیزی را دنبال می کنند و چرا مرز آقای هاشمی با این محافل رسانه ای تا این حد کمرنگ شده و از میان رفته است؟ یاسر هاشمی در این مصاحبه می گوید «هاشمی 2005 با هاشمی 2013 حتماً تفاوت دارد» و «خود من هم در ایده HASHEMI 2005» بی تأثیر نبودم.

آقای هاشمی در این مصاحبه غیر از طرح موضوع شورای فقهی، به مسئله انتخابات می پردازد و می گوید: پیشنهاد تشکیل وحدت ملی هم مانند تشکیل شورای فقهی دچار نگاه های محدود سیاسی شده است. شنیدم که بعضی تأکید بر وحدت ملی را لازمه فضای تشتت می دانند، در صورتی که وحدت، یکی از مفاهیم عالی در مکتب اسلام است که ضرورت آن با پسوند «ملی» در جامعه ایران که متشکل از قومیت های مختلف و نظرات فراوان و مختلف سیاسی افراد و احزاب و جریان هاست، همیشگی است.

وی می افزاید: فکر می کنم دولت دوران سازندگی که به اذعان نیروهای موافق و مخالف مجموعه ای از نیروهای به اصطلاح چپ و راست و مستقل آن زمان بود، نمونه ای از دولت وحدت ملی باشد.

هاشمی درباره این سؤال که «آیا این ایده همان دولت ائتلافی است؟ در این صورت چرا نام آن وحدت ملی است؟» می گوید: اگر چه دو واژه وحدت و ائتلاف معنای نزدیک به هم دارند، اما در ادبیات جاری کشور، وحدت بیشتر بار معنایی عقیدتی و ائتلاف بار معنایی سیاسی دارد. در واقع همان حکایت انگور و عنب است.

آقای هاشمی در این مصاحبه کمترین اشاره ای به مرزبندی با گروه های نفاق و فتنه گر که با اصل جمهوری اسلامی معارضه می کنند نکرد.

گفتنی است هاشمی همزمان در دیدار با «جمعی از اعضای انجمن اسلامی ادوار دانشگاه تهران» خواستار برگزاری انتخابات آزاد، شفاف و قانونی به عنوان قدم اول بازگشت تعادل بر جامعه شد و افزود: با تحقق این امر، همه نیروهای سیاسی فعال و مردم به نتیجه بیرون آمده از صندوق ها تمکین کرده و با همکاری و یاری رسانی به دولت، مشکلات و معضلات کشور به یاری خداوند برطرف خواهد شد.

روزنامه اعتماد بلافاصله پس از متن مصاحبه با آقای هاشمی، مصاحبه با یاسر هاشمی را با عنوان «هاشمی 2013 با HASHEMI 2005 تفاوت دارد، یاسر هاشمی از حضور پدرش در انتخابات می گوید»، منتشر کرده و از قول وی نوشته است: تا امروز که آقای هاشمی موافق حضور دوباره در عرصه انتخابات ریاست جمهوری نیست اما رجوع به ایشان از سوی گروه های مختلف زیاد شده ولی من به شخصه مخالف این قضیه هستم و فکر می کنم درست است آقای هاشمی اگر هم بخواهد وارد این عرصه شود رئیس جمهورساز باشد تا رئیس جمهور.

یاسر هاشمی با بر شمردن برخی چالش های اقتصادی و خارجی می گوید: همه اینها عواملی هستند که به اعتقاد من تعیین می کند علاوه بر انتخابات آزاد و پرشور آیا وحدت ملی در برابر هجوم خارجی و نگرانی های داخلی مورد نیاز است یا خیر. مجموع این عوامل در رفتار حاکمان برای انتخابات آینده تأثیرگذار است اما اولویت های مهم تری برای کشور وجود دارد که باید همه کمک کنیم تا جایی که می شود با کمترین هزینه از آنها عبور کنیم. نباید فراموش کنیم نظام ایران از بحران های زیادی نظیر درگیری های سال 60 و جنگ عبور کرده است. امروز هم دارای شرایط سختی هستیم که این را می طلبد که افرادی مثل آقای هاشمی به صحنه بیایند، کمک کنند و مشورت دهند در تصمیم گیری منطقی و درست اما متأسفانه در این شرایط حساس هم آقای هاشمی و امثالهم مورد مشورت قرار نمی گیرند. همان طور که خودشان هم یک بار گفتند اطلاعات دقیق به صورت رسمی به ایشان داده نمی شود و سعی می کند از منابع و افراد مطلع اخبار و تحلیل های درست را دریافت کند و عملاً کمتر مورد مشورت قرار می گیرد. به نظرم اکنون به این اصل بیشتر نیاز داریم تا اینکه بگوییم چه کسی باید رئیس جمهور شود.

وی در پاسخ به این سؤال که «آیا امکان دارد برآیند نظر آقای هاشمی به این سمت برود که در انتخابات سال 92 شرکت کنند؟ گفت: ان شاءالله که این اتفاق نیفتد و بعید است این اتفاق بیفتد. من به عنوان فرزند می گویم همه اعضای خانواده ما مخالف حضور آقای هاشمی در انتخابات هستیم و سال 84 هم مخالف بودیم. مهم تر از همه مادر است که خیلی مخالف هستند.»

خبرنگار با گشاده دستی می پرسد «آیا این درست است که آقای هاشمی مجری اصلی استراتژی وحدت ملی هستند؟» و یاسر هاشمی جواب می دهد: به نظرم آقای هاشمی پایه گذار این ایده است و کسی که اعتقاد جدی به وحدت ملی دارد اکنون بیشتر از همه آقای هاشمی است. با تمام این نامردی ها و رفتارهایی که برخی انجام می دهند اما نگاه ایشان به آنها همچنان مثبت است.

وی درباره نسبت امروز اصلاح طلبان با هاشمی رفسنجانی گفت: با تمام جفاهایی که برخی اصلاح طلبان نسبت به آقای هاشمی داشتند به نظر هنوز هم ایشان اصلاح طلبان را به عنوان یک وزنه سیاسی و بخشی از آنها را به عنوان مدیران لایق برای کشور قبول دارد.

در حالی که فائزه هاشمی به اعتبار برخی قانون شکنی ها در زندان به سر می برد و به خاطر 13 عنوان اتهامی مهدی هاشمی در زمینه پولشویی و اختلاس و تبانی و مشارکت در اقدام علیه امنیت ملی و... اقرار مجرمیت برای نامبرده صادر شده، یاسر هاشمی مدعی اعتدال و میانه روی شده و می گوید: نیروهای واقع گرای چپ و راست خیلی هم به یکدیگر نزدیک شده اند و این همان خواسته آقای هاشمی است که امروز ایجاد شده است. اما باید تقویت شود نه اینکه دنبال مصداق بگردیم. مردم امروز معتدل ها را می خواهند و تندروهای چپ و راست را قطعاً شناخته اند. امروز همان روزی است که همه به این نقطه رسیده اند که اعتدال می تواند منجی شود فقط باید مواظب بود که تندروها فضا را منحرف نکنند.

وی درباره شعار مبتذل «هاشمی 2005» در سال 1384 می گوید: این روش را یکی از ستادهای انتخاباتی شمال تهران انتخاب کرد اما به طور جدی فراگیر شد. خود من هم بی تأثیر نبودم ولی قرار نبود اینقدر فراگیر شود. چون در آن ستاد جواب داده بود، به شهرستان ها هم رسید.

اصلاح طلبان سوگلی VOAو BBC شده اند 

یک همکار بخش فارسی بی بی سی و صدای آمریکا تصریح کرد اصلاح طلبان به سوگلی این دو شبکه تبدیل شده و گروه های اپوزیسیون در این دو شبکه دولتی به حاشیه افتاده اند.

پایگاه های اینترنتی ضد انقلاب از جمله گویانیوز، بالاترین، اخبار روز، رادیو کوچه، خودنویس و... مقاله مشترکی را به قلم عبدالستار دو شوکی و با مضمون اعتراض به روابط ویژه بی بی سی و صدای آمریکا با اصلاح طلبان منتشر کرده اند. در این مقاله آمده است: علی رغم شواهد و اسناد انکارناپذیر موجود، مسئولین سرویس جهانی بی بی سی و بخش فارسی آن ادعا می کنند که بی بی سی مستقل از وزارت خارجه عمل می کند، چون یک نهاد دولتی نیست بلکه مانند 900 سازمان و دستگاه دیگر با فرمان یا امتیازنامه سلطنتی (Royal Charter) مستقل اداره می شود؛ و اینکه منتقدین بی بی سی از درک این مقوله حقیقی و حقوقی عاجز می باشند. اما باید گفت که برخلاف ادعای بی بی سی، اگر به لیست سازمانها و دستگاه های تحت فرمان مذکور رجوع کنیم، می بینیم که بی بی سی در کنار نهادهایی نظیر ارتش سلطنتی بریتانیا، نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا، بانک مرکزی انگلیس و غیره قرار دارد. آلیسدیر پنکرتن در کتاب معروف خود به نام «فیلم، رادیو و تلویزیون» از بی بی سی به مثابه «امپریالیسم جدید» یاد می کند و دلایل خود را توضیح می دهد.

نقش تبلیغات (propaganda) صدای آمریکا در آمریکای لاتین نیز در کتاب دیویا مکمیلین به نام «مطالعات بین المللی رسانه ای» مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

این همکار گروهک اتحاد جمهوریخواهان در ادامه خاطرنشان می کند: حمایت ضمنی و عملی بخش فارسی صدای آمریکا و به خصوص بی بی سی از اصلاح طلبان بر هیچ کسی پوشیده نیست. بر طبق آینه جهان نمای بی بی سی فقط دو گروه در سپهر سیاست ایران وجود دارند؛ اصولگرایان طرفدار آیت الله خامنه ای و یا طرفداران احمدی نژاد از یکسو، و طیف های مختلف اصلاح طلبی از سوی دیگر. از آنجایی که اصولگرایان تمایلی به ظاهر شدن بر روی صفحه بی بی سی ندارند، جعبه جادویی دولت بریتانیا در اختیار اصلاح طلبان قرار دارد تا با استفاده از اکسیژن تبلیغاتی فراهم شده توسط این دستگاه خود را تطهیر و به مردم به عنوان یک آلترناتیو بالقوه عرضه کنند. از نظر بی بی سی، به استثنای تعداد اندکی برانداز در خارج، مردم ایران خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نیستند. در نتیجه انعکاس چنین خواسته ای در برنامه های متعدد بی بی سی به دور از شئون ژورنالیستی و به مثابه دخالت مستقیم در امور داخلی ایران در راستای تغییر رژیم خواهد بود.

اما حمایت بی بی سی از یک طیف بخصوص و اجازه حضور مستمر آنها در برنامه های مختلف تلویزیون فارسی بی بی سی و نادیده گرفتن افکار و تحلیل های طیف های برانداز خود دلیل مستدلی است مبنی بر دخالت جانبدارانه بی بی سی در ایران، علاوه بر نقض بی طرفی.

دوشوکی می نویسد: هر دو بی بی سی و صدای آمریکا فعالیت های اپوزیسیون برون مرزی را تا آنجایی که رنگ و بوی اصلاح طلبی بدهد، منعکس می کنند. نمونه های فراوانی در این زمینه وجود دارد از جمله نشست استکهلم و کنفرانس پراگ که خبر و تحلیل آن توسط این دو رسانه به طور وسیعی منعکس شد. اما کوچکترین اشاره ای به نشست نیروهای چپ و یا گردهمایی دهها سازمان و فعال اپوزیسیون در ژانویه امسال در آلمان یا اشاره ای به نشست اخیر تعداد زیادی سازمان سیاسی و شخصیت برانداز که بین 7 تا 9 دسامبر امسال به دعوت حزب دمکرات کردستان در بروکسل جمع شده بودند، نشد. چرا؟ اینگونه چراها فراوان هستند، اما تحلیلگران مسائل سیاسی ایران حاضر نیستند خطر کرده و به آنها بپردازند، چون می دانند که اقبال حضور خود را در بی بی سی و صدای آمریکا در مخاطره خواهند افکند. 

در طی سالهای اخیر هر دو رسانه برای جذب و استخدام روزنامه نگاران اصلاح طلب از داخل کشور رقابتی «ناسالم» را دامن زدند. وانگهی اپوزیسیون برون مرزی نیز باید از خواب گران بیدار شود. در تحلیل نهایی این بی بی سی و صدای آمریکا هستند که تصمیم می گیرند چه کس و یا کسانی به عنوان اپوزیسیون یا سران اپوزیسیون معرفی خواهند شد، همان گونه که چلبی ها و کرزائی ها را معرفی کردند.

بیگاری تازه کدیور برای اسرائیل 

چند تن از عناصر ورشکسته سیاسی با انتشار نامه ای به «رهبران ملت مصر» از آنها خواستند اسلام را به سیاست راه ندهند.

در حالی که رژیم صهیونیستی در همسایگی مصر علنا از روی کار آمدن اسلامگرایان ابراز نگرانی علنی می کند و تعارض جریان اپوزیسیون با دولت پس از انقلاب مصر نیز بر سر حاکمیت احکام اسلامی است، 5 تن از عناصر ورشکسته با محوریت محسن کدیور نامه ای به رهبران ملت مصر نوشته و از آنها خواستند از تجربه جمهوری اسلامی عبرت بگیرند. این عده شامل محسن کدیور، عبدالعلی بازرگان، حسن یوسفی اشکوری، محمود صدری و صدیقه وسمقی هستند. کدیور و بازرگان در بحبوحه فتنه سبز و به همراهی سروش و مهاجرانی و گنجی، خود را اتاق فکر جنبش سبز در خارج کشور معرفی کردند اما به فاصله چند ماه، سروش و مهاجرانی و گنجی با فهم این واقعیت که خود را دست انداخته اند، بدون سر و صدا کنار کشیدند.

نامه مورد اشاره از سوی سایت جرس منتشر شده و با توجه به اینکه کسی در مصر امضاکنندگان را نمی شناسد، احتمالا بیشتر برای خودنمایی در میان محافل اپوزیسیون ایرانی تهیه شده است. در این نامه آمده است: همان طور که می دانید ملت ایران در سال 1979 استبداد شاهنشاهی را سرنگون و به تأسیس نظام جمهوری اسلامی رأی آری داد. این رأی که با 2/98 درصد آراء مردم در طیف گسترده آن با عقاید متفاوت و با اعتماد به سخن رهبر روحانی آن که صریحا وعده داده بود روحانیون قصد حکومت ندارند و خود به حوزه های علمیه باز خواهد گشت، تثبیت شد، در واقع رأی به برچیده شدن بساط استبداد و برپائی آزادی، عدالت اجتماعی و ارزش های اخلاقی و دینی بود، اما نه توده های مردم و نه رهبران دینی، طرح تدوین شده ای از حکومت اسلامی نداشتند و جز کلیاتی از حکومت عدل علوی چیزی ارائه نکردند. به این ترتیب رژیم سابق، قبل از آنکه نظامی نوین طراحی و تدوین گردد، برچیده شد و در غیاب احزاب و نهادهای مستقل مردمی که در دوران استبداد سلطنتی سرکوب شده بود، بخشی از نهاد مستقل روحانیت شیعه که با ساختار ویژه و تشکیلات سنتی خود باقی مانده بود، توانست قدرت را با تکیه بر تقلید سیاسی اقشار سنتی و با سوء استفاده از عواطف و احساسات مذهبی مردم در انحصار گیرد.

در ادامه این نوشته پرتناقض آمده است: قصد ما تبلیغ جدایی دین از سیاست نیست چرا که تعالیم اصیل اسلامی عرصه اجتماع و سیاست را نیز در بر می گیرد. مسلما دینداران نیز حق، بلکه وظیفه شرعی دارند همچون بقیه مردم در سیاست دخالت کنند و حتی در صورت احراز اکثریت آراء به قدرت برسند (همچنانکه در ترکیه رسیدند)، اما آمیختن نهاد دین با نهاد قدرت مخالف اساس دین و معیارهای کتاب و سنت است. تجربه تلخ ملت ما اینک فراروی شماست. آزموده را بار دیگر نیازمائید. شما در اصل چهارم پیش نویسی که به عنوان قانون اساسی مصر تهیه کرده اید، شیخ الازهر و علمای این دانشگاه و حوزه علمیه بزرگ اسلامی را در جایگاهی قرار داده اید که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای فقهای شورای نگهبان، که منصوب رهبری هستند، قرار داده است.

این متن در حالی در پستوی محسن کدیور و چندنفر از دوستان وی نوشته شده که بنابر اخبار اولیه بیش از 70درصد مسلمانان مصر - با وجود مخالفت و فشار و آشوبگری سنگین گروه های لائیک- به قانون اساسی مبتنی بر اسلام رأی داده اند.

نویسندگان این نامه توضیح نداده اند که اگر بنا بر ادعای آنان مردم خیال می کردند روحانیون قرار است به حوزه های علمیه بازگردند و به همین دلیل 2/98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند؟ پس چرا بیش از 99درصد همان مردم به متن قانون اساسی و اصول روشن آن رأی دادند؟ این گزافه گویی در حالی است که برای مثال در سال 1388 و در سی و یکمین سال پیروزی انقلاب، 85 درصد واجدان شرایط در انتخابات شرکت کردند و دلبستگی خود را به نظام نشان دادند. اما شرم آورتر از همه این است که ترویج کنندگان سکولاریسم، جرئت اعلام پایبندی به سکولاریسم را از دست داده و اکنون با مشاهده موج بیداری اسلامی مجبورند بگویند «قصد ما تبلیغ جدایی دین از سیاست نیست».

یادآور می شود پیش از این کدیور به طور مخفیانه به اسرائیل سفر کرده و در عین حال سعی بر کتمان و انکار این موضوع داشته است. اما با نوشته اخیر وی و دوستانش جا دارد بپرسیم که آیا هم مسیری و همفکری با رژیم صهیونیستی را انکار می کنید؟!

محسن کدیور پیش از آشکار شدن هویت منافق خود تا همین سال گذشته مدعی وفاداری به قانون اساسی و جمهوری اسلامی بود اما ظاهرا با بالا رفتن مخارج در خارج کشور، مجبور شده پیه همه نوع بیگاری سیاسی و تبلیغاتی برای آمریکا و اسرائیل را به تن بمالد.

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم : انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

 

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon