سیاست چند شاخهای اوباما علیه بیداری اسلامی
خبرگزاری تسنیم: واشنگتن در ادامه سیاستهای متناقض خود در مورد انقلابهای منطقه، میکوشد با جا باز کردن در میان مقامات دولتهای جدید یا تقویت دولتهای مستبد پیشین همچنان نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ کند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از نشریه آنلاین «سوشالیست ورکر»، دولت اوباما که از ابتدای جریان بیداری اسلامی برای حفظ منافع خود دست به اجرای سیاستهای متناقضی زده است، همچنان میکوشد با ایجاد جریانهای انحرافی و حمایت از عناصر پیشین دولتهای مستبد، انقلاب مردم مسلمان منطقه را منحرف کند.
در پس سخنپراکنیهای باراک اوباما درباره دموکراسی و آزادی، دولت آمریکا در تلاش است تا نسل جدیدی از عناصر وابسته را برای انحراف انقلابهای منطقه و بازگرداندن نفوذ آمریکا بر خاورمیانه به وجود آورد.
در دو نمونهای که به تازگی رخ داده است، آمریکا از قدرت رئیس جمهور مصر، محمد مرسی حمایت کرده و میکوشد مقامات رژیم پیشین را در میان رهبران جناح مخالف جدید سوریه، جای دهد. بنابراین واشنگتن امیدوار است قیامهای اجتماعی گسترده را به سمت شکل گیری حکومتهای سرکوبگر هدایت کند. حکومتهایی که به منافع غربی و نه خواست مردم، پایبند باقی بمانند.
خطرات پیش روی دولت آمریکا بسیار بالا است. حمله به عراق و اشغال آن ـ که زمانی از نگاه مقامات ارشد دولت بوش به منزله مانعی بر سر راه تغییر رژیم در جهان عرب به شمار میرفت ـ در نهایت آن را تبدیل به یکی از متحدین مهم ایران، بزرگترین دشمن آمریکا در خاورمیانه، تبدیل کرد.
انقلاب سال گذشته مردم جهان عرب، با سرنگون کردن شماری از دیکتاتورها در چند کشور و وادار کردن بسیاری از دولتهای دیگر به در پیش گرفتن رفتاری مسئولانهتر در برابر مردم خود، باعث شد که کشورهای بیشتری از دایره نفوذ آمریکا خارج شوند.
این امر به نوبه خود باعث بروز تناقضات بسیاری در روابط آمریکا و اسرائیل شد و اتکای آمریکا بر اسرائیل برای نفوذ خود در منطقه، با مشکل مواجه شد. آخرین حمله اسرائیل به نوار غزه نه تنها موفق به در هم شکستن حکومت حماس در آنجا نشد، بلکه میزان آزادی مردم فلسطین را در میان کشورهای عرب و مسلمان به قدری ارتقا بخشید که در چند دهه گذشته بینظیر است.
این جریان متعارفی است که از زمان آغاز موجهای انقلابی از دو سال پیش در تونس، بر سیاستهای ظاهراً متناقض واشنگتن سایه افکنده است. آمریکا ابتدا از دیکتاتور تونس، زینالعابدین بن علی حمایت کرد تا اینکه قیامهای مردمی و اعتصابهای عمومی او را وادار به کنارهگیری نمود، آن هم ظرف مدت چند ماه. در مورد مصر هم واشنگتن نسخه مشابهی را در پیش گرفت و از حسنی مبارک، یکی از مهمترین مهرههای خود در جهان عرب، تا آخرین لحظات حمایت کرد.
در بحرین، محل استقرار پایگاه لشکر پنجم نیروی دریایی آمریکا، آمریکا برای سرکوب خشونتآمیز جنبش حامی دموکراسی بدون خشونت مردمی، به رژیم این کشور چراغ سبز داد. در یمن آمریکا سرنگونی یک رژیم دیکتاتوری را تسهیل کرد به این امید که بتواند حکومتی نظامی بر این کشور مسلط کند.
تنها در لیبی، یعنی جایی که آمریکا و قدرتهای اروپایی شورشیان مخالف معمر قذافی را تجهیز کرده و حملات هوایی گستردهای را تحت پوشش کمکهای بشر دوستانه انجام دادند، به نظر میرسید که آمریکا بدون قید و شرط از سرنگونی رژیم قذافی حمایت میکند. از همین روست که پاتریک کاکبورن (Patrick Cockburn)، روزنامه نگار مستقل پیش بینی کرد که سقوط رژیم قذافی «اساساً توسط ناتو ممکن شد نه انقلاب مردمی.»
قذافی در طول دو دهه پیش از سقوط خود، به دلیل برخورداری این کشور از ذخایر غنی نفتی، از سوی غربیها با آغوش باز پذیرفته میشد، اما با این حال غیر قابل اعتماد و منزوی بود و در نتیجه دارای تاریخ انقضا. بنابراین قدرتهای غربی انقلاب را به سمت یک حکومت قابل انعطاف منحرف کردند که عوامل سیآیای و مقامات پیشین رژیم قذافی در آن نقش کلیدی ایفا میکردند.
آمریکا روش مشابهی را در مورد سوریه به کار گرفته است. باراک اوباما شخصا جناح مخالف سوریه را به به عنوان دولت قانونی سوریه به رسمیت شناخت و از این طریق رویکرد مداخلهگرانه خود را آشکار ساخت. اما آنچه که در مورد رویکرد آمریکا نسبت به رژیم بشار اسد قابل توجه است این است که آمریکا تا چه زمان به حمایت و تجهیز شورشیان سوریه ادامه خواهد داد.
سیاست گذاران آمریکایی و اسرائیلی به شدت نگران آن هستند که حکومت مردمی در سوریه مستقر شود؛ در کشوری که هم مرز با فلسطین و در نتیجه اسرائیل است. در نتیجه تسلیحات سنگین وعده داده شده، به دست شورشیان نرسید. در عوض ترکیه، یکی از اعضای ناتو، اطمینان داده است که نیروهای انقلابی (شورشی)، که زیر چتر عنوانی همچون ارتش آزادی بخش سوریه فعالیت میکنند، همچنان از کلاشینکف و موشک اندازهای سبک، بی نیاز خواهند بود، حتی در صورتی که رژیم اسد با هواپیما به این شورشیان حمله کند و نیروهای شبهه نظامی خود را در شهرها و روستاها به تعقیب ایشان اعزام کند.
آمریکا با کمک عربستان سعودی و قطر میکوشد تسلیحات لازم را به داخل سوریه تزریق کند و به دست مبارزان اسلامگرای فرامحافظه کار برساند. برتری این گروه در میان نیروهای آزادی بخش سوریه منجر به نگرانی واشنگتن شده است. چرا که ایشان ترس از آن دارند که مبارزین مشابه مبارزینی که علیه نیروهای آمریکایی در عراق مبارزه میکردند در رژیم پس از اسد نقش کلیدی را به دست گیرند.
به همین دلیل بود که آمریکا به راحتی و با کمال میل ائتلاف ملی نیروهای انقلابی و مخالف سوری را به رسمیت شناخت. این ائتلاف به منظور جلب حمایت واشنگتن و کشورهای اروپایی میبایست با حذف اسلامگراهای فرامحافظه کار موافقت کند. این منجر به واکنش منفی نیروهای انقلابی خواهد شد که مخالف دخالت آمریکا برای انتخاب اینکه از چه گروهی باید حمایت شود، هستند.
این بخشی از فعالیتهای گسترده وزارت خارجه آمریکا در استفاده از اخوان المسلمین و گروههای اسلامگرای سنی متحد با آن است تا یک جبهه حامی آمریکا در خاورمیانه بازسازی کند؛ جبههای که در مقابل ایران، که از گروههای شیعی حمایت میکند، قرار گیرد. همانطور که هانی شکرالله در وبسایت احرام آنلاین نوشت، نقش مصر به عنوان دلالی که میتواند جنگ اسرائیل علیه غزه را پایان بخشد، سبب شد که آمریکا رئیس جمهور مرسی را عامل اصلی «ثبات»ی بداند که تحت کنترل آمریکاست، به خصوص با توجه به حکمی که مرسی ماه گذشته اعلام کرده و قدرت سیاسی بیچون و چرایی برای خود رقم زد.
در پاسخ به حمایتهای آمریکا، مرسی آنچه را که پنتاگون میخواست به آنها داد: یک قانون اساسی پیشنهادی برای افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی ارتش مصر، نه تنها با اتکا بر اعمال کنترل سنتی بر بودجه و عواید اقتصادی این کشور بلکه با تفویض اختیار اعلان جنگ به ایشان.
با این حال، به رغم قدرت فراوان امپریالیسم آمریکایی و عناصر آن که ارتش مصر را اداره میکنند، اوباما هنوز تا دست یافتن به «ثبات» مورد نظر خود راه بسیار طولانی را پیش روی دارد. آغاز دور جدید اعتراضات در مصر، که ابتدا از پی حکم مذکور مرسی و سپس به دنبال به رفراندوم گذاشتن قانون اساسی پیشنهادی، حادث شد، در سطح بالای سیاسی در جریان است و مسائل سیاسی بنیادیتری را پیش میکشد.
موضوع اکنون تنها مربوط به حذف یک دیکتاتور، یعنی مبارک، نیست، بلکه ماهیت اصیل انقلاب، طلب دموکراسی و تغییر اجتماعی است. علاوه بر این، بحران اقتصادی مصر، و اقدامات ریاضتی که صندوق بینالمللی پول خواهان آن شده، دولت اخوانالمسلمین را بیشتر تضعیف خواهد کرد. اختلاف و منازعه طبقاتی شدیدتر خواهد شد.
تجدید منازعات در مصر به کشورهای دیگر سرازیر خواهد شد. جنبش حامی دموکراسی در اردن، به دنبال برداشته شدن یارانه سوخت و نبود دموکراسی در کشور، پادشاه عبدالله، یکی دیگر از عاملین آمریکا را دچار چالش کرده است. حتی در بحرین، که بازداشت، شکنجه و قتل فعالان حامی دموکراسی به امری عادی تبدیل شده است، جنبشهای مردمی هنوز سرکوب نشده است.
پیش بینی نتیجه بسیاری از بحرانهای انقلابی کنونی در خاورمیانه غیر ممکن است. آنچه که مشخص است آن است که آمریکا و متحدین باقی مانده وی همه تلاش خود را به کار خواهند بست تا جریانی ضد انقلابی ایجاد کنند؛ چه از طریق حمایت از دیکتاتورها و مستبدین یا از طریق دوستان جدیدی که به دست آوردهاند، از جمله اخوانالمسلمین.
انتهای پیام/