قرآن تنها کتاب پیامبر برای آموزش سبک زندگی دینی و تربیت جامعه نبوی بود


مهدی طائب

خبرگزاری تسنیم : حجت الاسلام مهدی طائب گفت: در مدینه تنها یک کتاب بود و آن هم قرآن بود و پیغمبر هم در آموزش سبک زندگی محتوای آن را به مردم تعلیم می کردند.

به گزارش خبرنگار آئین و مذهب خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام و المسلمین طائب در سومین شب از ماه محرم و در ادامه سخنرانی خود پیرامون اصول حاکم بر تربیت قرآنی و سبک زندگی، به تشریح اصل بعدی و توجه به معاد و نظام ثواب و عقاب پرداخت. متن کامل سخنرانی ایشان به شرح ذیل است:
اصولی که بر تربیت نبوی در مدینه حاکم بود و موجب شد که طی 10 سال مدینه فاضله ای بوجود بیاورد که برای بشریت آروز بود، چه بود؟ گفته شد اولین اصل حاکم بر تربیت، توجه به ربوبیت حق بوده است. با این توجه که عالم دست خداست و او جز خیر نمی خواهد، یک حالت تعادلی در فکر و عمل برای مسلمان‌ها پدیدار می‌شد. نکته مهم این بود که این جنبه ربوبیت برای مردم جا افتاده بود و این در شیوه تربیتی قرآن لحاظ شده است.
وقتی به قرآن مراجعه می کنیم می بینیم که مجموعا قرآن بیش از 300بار کلمه رب را بکار برده است و در هربار مطلبی را القا کرده است؛ یا پیامبری از خدا تقاضا داشته، یا مومنی تقاضا داشته و همه را مربوط کرده است به ربوبیت. در اینصورت است که مسلمان خودش را در سایه خداوند می بیند.
در حکایتی که شب گذشته از ظهری عرض شد، نکته‌ای وجود دارد و اینکه حضرت امام سجاد فرمودند: ما می‌توانیم خواسته شما را برآورده کنیم اما اراده ای نداریم جز اراده خدا و فرمودند: همانا اولیای خدا بر محنت ها و بدی ها صبر کردند، صبری که دیگران با آن‌ها نمی توانند مقایسه شوند.نتیجه این صبر پاداش خداوند بر آن ها است و ان این بود که هرچه بخواهند اجابت می‌شود؛ اما تنها چیزی را می‌خواهند که خدا برایشان بخواهد.
خدا برای بنده‌اش یسر و آسانی را می خواهد و نه عسر را. اما حالا می پرسند این چه یسری بود که در آن حکایت ظهری، حضرت زین‌العابدین پولی نداشت تا به آن مومن بدهد و سحری و افطارش هم دو قرص نان بود؟ جواب اینست که این شرایط برای حضرت یسر بود و این شرایط است که برای ایشان مناسب است.
سوالی از شب گذشته مطرح کردند و پرسیدند که مگر برای ما شر اتفاق نمی‌افتد؟ آیا این شرور هم دست خداست؟ در فلسفه به این سوال زیاد پاسخ داده اند؛ در فلسفه می گویند شر یعنی نبود و نیستی و درحالی که خداوند عین هستی است پس شر ربطی به خدا ندارد، اما این جواب فلسفی است؛ جواب عرفی آن اینست که اصلا شما شر را در چه می‌بینید؟ این که سر و دستتان شکست و ضرری متوجه شما شد؟ این‌ها در مجموع از نظر قاعده کلی تحت مشیت حق است اما باید جستجو کنید که چه‌خلافی مرتکب شده اید که مشیت حق بر این موضوع مترتب شده است.
حضرت علی می فرمایند که زیاد استغفار کنید، چون هیچ زخم و ضربه ای به شما وارد نمی شود مگر آنکه گناهی مرتکب شده باشید. خداوند برای ما خیر مطلق می‌خواهد اما خود ما کار را خراب می کنیم. شر برای ما آن چیزی است که مصیبت آخرتی بهمراه داشته باشد و الا مصائب این دنیا اگر در طریق صحیح باشد جزو شرور نیست و خیر است. بعنوان مثال مگر حضرت زینب(س) داغ برادر و مصیبت فرزند ندید؟ اما بازهم فرمودند که «ما رایت الا جمیلا»؛ این ها شر نیست چون آخرت حضرت زینب کبری با این مصائب آباد شده است.
بعضی مواقع شر را اصالتا اشتباه می‌بینیم؛ مثلا بدون هیچ پشتوانه فکری و منطقی وارد یک بازار سرمایه ای می شویم و بدون قاعده عمل می کنیم و سودی نمی‌بریم، این شر نیست و خیر است.
پرسیدند که بالاخره ما دنبال کسب و کار باشیم یا خیر؟ شما گفتید که خدا به هرکه بخواهد بسط رزق می دهد و به هرکه نخواهد نمی‌دهد؛وظیفه ما چیست؟ پاسخ اینست که وظیفه است که کار کنیم اما خود خداوند برای این کارکردن حدودی را مشخص کرده است که در بازار موجود ما سر سوزنی رعایت نمی شود. یا تعاریف ما از اقتصاد عوض شده است و یا دیدمان تغییر کرده است.
قدیم در همین بازار فقهایی بودند که درس مکاسب می‌دادند و کسبه پارسا درس فقه و تجارت را گذراندند. مستحب است که وقتی کاسب به اندازه رزق روزش درآمد کسب کرد، محل کسبش را تعطیل کند.
من این مطلب را در ضاحیه لبنان که شیعه نشین است دیدم. آنجا کشتارگاه نبود و قصاب‌ها کنار مغازه خود دو گوسفند ذبح می کردند و وقتی آنرا می فروختند، محل کسب را تعطیل می‌کردند و می رفتند. از یکی از آنها سوال کردم که چرا اینطور می کنید؟ پاسخ داد نسل اندر نسل یاد گرفتیم که وقتی باندازه رزق روزمان درآوردیم، کار راه رها کنیم، فردا هم خدایی هست.
مطلب دیگری درباره اصول تربیتی از جانب خداوند در قرآن حاکم شد و آن این بود که در تربیت، معاد و پاداش بر اعمال بصورت دائمی مطرح شد که اگر کارتان در این دنیا خوب باش ، جزای خیر در آخرت خواهید دید.
ما در مدارسمان قرآن یاد می گیریم که بخوانیم نه اینکه قرآن را یاد بگیریم که به عمل ببندیم، ما تا پایان دوره دبیرستان چندبار در تربیت 12 ساله مان در نظام آموزشی رب را می بینیم؟ در مدینه تنها یک کتاب بود و آن هم قرآن بود و پیغمبر هم محتوای آن را به مردم تعلیم می کردند.
از اول تا آخر قرآن درباره معاد و نتیجه عمل بسیار صحبت شده است، حال اگر کسی تحت تاثیر این حرف تربیت شود دیگر ظلم می‌کند؟ قطعا ظلم نخواهد کرد چراکه لااقل از نتیجه بد عملش در آخرت می‌ترسد.
کلمات جهنم، جهیم، نار و عذاب بیش از 500بار در قرآن تکرار شده است. اگر کسی اینگونه تربیت شود که بواسطه عملش از آخرت غافل نباشد، شاکله تربیتی‌اش شکل خواهد گرفت.
در قرآن داستانی آمده است که به گفت و گوی خداوند با جهنمی ها اشاره شده است؛ در آن لفظ «ظالم» بر جهنمیان اطلاق شده است و این به معنای مطلق مشرک ها نیست بلکه ظالم‌ها می توانند مسلمان هم باشند با این تعبیر که آن‌ها کسانی هستند که طبق دستورات پیغمبر عمل نکرده اند. در این داستان، جهنمی ها می گویند که «وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا» و می گویند که ایکاش راهم را از پیغمبر گرفته بودم. در ادامه می گویند که«یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا» یعنی ایکاش فلانی را رفیق خودم نمی‌گرفتم که این فلانی می‌تواند فلان مکتب یا فلان اندیشه انحرافی باشد.
رهبری در سفر به خراسان شمالی درباره سبک زندگی مطالبی را در این رابطه مطرح کردند که چه اتفاقی افتاده آمار طلاق در جامعه زیاد شده است؟ چرا برای برخی، مد گرایی ارزش شده است؟ این بخاطر اینست که شیوه ‌های تربیتی ما شیوه تربیتی دیگران و فلان اندیشه غربی شده است.
در آن هشت سالی که برخی «از ما بهترها» به قدرت رسیده بودند، در مطبوعاتشان آگهی ترحیم نمی‌زدند و می‌گفتند که انقدر از مرگ حرف نزنید چون برای مردم افسردگی می‌آورد، درحالی که قرآن دائما می‌گوید مراقب باشید که آخرتی هست.
در ادامه همان داستانی که در قرآن آمده است، جهنمی‌ها می‌گویند«لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» یعنی گمراه شدیم از ذکر و قرآنی که آمده بود و شیطان می‌خواهد انسان را به نابودی بکشاند. در آنجا پیغمبر به خدا می گوید که قوم من قرآن را مهجور کردند. آیا الان قرآن در بین ما مهجور نیست؟
اصل دوم حاکم بر تربیت قرآنی ذکر معاد است. باید در خانه هایمان معاد را زیاد ذکر کنیم. در خانه های ما اصلا ذکر مرگ نیست و سری به قبرستان‌ها نمی زنیم. هر چند وقت یکبار خداوند فردی از بستگان را می برد که بگوید این عاقبت برای همه هست. اگر ذکر مرگ را زیاد انجام بدهیم، آن اصل قرآنی مبنی بر حاکمیت ثواب و عقاب شکل می گیرد.
مهم در تربیت اسلام دو چیز است که روح حاکم بر تربیت است، ربوبیت حق و جزای اعمال. اکنون حاصل این شالوده، اولا توکل و دوما صبر است. از این جهت صبر حاصل می‌شود که می دانیم خدا مقتدر است و او همه چیز را هدایت می‌کند.
انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران