سلام شاعران به «برف نو»
همزمان با بارشهای زمستانی در شهرهای مختلف کشور، جمعی از شاعران سرودههایی را در این رابطه منتشر کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بارش ناگهانی اولین برف زمستانی در تهران و ادامه بارشها در چند شهر مختلف کشور سبب شد تا فضای مجازی در ساعات گذشته به این موضوع اختصاص یابد. جمعی از شاعران نیز با انتشار سرودههایی به استقبال از برف نو زمستانی آمدند:
محمدکاظم کاظمی:
پی آتش، نَفَسم سوخت، ولی شب تازه است
گفت راوی: «شب برف است که بیاندازه است»
گفت راوی: «شب برف است، شب خنجر نیز
ردّ پا گم شده در برفِ گران، رهبر نیز
برف، تنها نه، که با صخره و سنگ افتاده است
و زمین چشمه نزاده است که طوفان زاده است
برفباد است که میبارد و کج میبارد
آسمان خشمی است، از دندۀ لج میبارد
هفت وادی خطر اینجاست، سفر سنگین است
ردّ پا گم شده در برف، روایت این است»
***
میلاد عرفانپور:
همپای برف«1»
از نو شده میهمان ما سرزده برف
لبخند زده به مردم دهکده ، برف
بیرون بزن از خانه، کمی کودک باش
برف آمده برف آمده برف آمده برف...
همپای برف«2»
پاکیزه از آن قصر بلند آمده بود
از تیرگی ما گله مند آمده بود
می خواست بگوید: آسمان... می لرزید
بیچاره زبان برف، بند آمده بود
***
علیمحمد مؤدب:
زیر سمهای بزهای کوهی
چکمهها، تیشههای پیاپی
زیر برف بلند زمستان
خسته، یخ بسته، بی تکیهگاهم
کوهم آری، ولی بی پناهم!
***
رضا اسماعیلی نیز سرودهای را به شبهای سرد زمستان و مشکلات بیخانمانهای شهر اختصاص داد:
دوباره ساعت صفر و من و خیابانها
و من که گم شدهام لابلای انسانها
دوباره ساعت صفر و به خانه باید رفت
و من که خانه ندارم کجا؟ مسلمانها!
و من که خانه ندا ... بُغض من تَرَک برداشت
خوشا به حال شما، ای همیشه خندانها!
دوباره ساعت صفراست و زرد میخوانم
غزل - خزان دلم را به گوش توفانها
دوباره با غم خود پرسه میزنم در شب
و هم نوای دلم، زوزه ی زمستانها
دوباره ساعت صفر است و من که میمیرم
به روی حیرت یخ بسته ی خیابانها
دوباره ساعت صفر است و نعش یک انسان
به روی دست زمین مانده، آی انسانها!
انتهای پیام/