ویژه نامه ۱۶ آذر روز دانشجو


ویژه نامه 16 آذر روز دانشجو

خبرگزاری تسنیم: دو عنصر اصلی در تربیت دانشجو هست، که هیچکدام نبایستی مغفول عنه بماند؛ اگر مغفول غنه ماند، ما ضرر خواهیم کرد: یکی عنصر علم و تحقیق و کارایی علمی و جوشیدن استعدادهای علمی ؛ یکی هم عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالم سازی معنوی.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، عناوین ویژه نامه روز دانشجو به شرح ذیل است: 

جایگاه دانشگاه از دیدگاه حضرت امام امام خمینی(ره)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(1)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(2)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(3)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(4)
دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(5)
تشکل های دانشجویی از دیدگاه مقام معظم رهبری (1)
تشکل های دانشجویی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2)
جایگاه استاد و دانشجو در دانشگاه اسلامی
ویژگی های دانشجو در دانشگاه اسلامی
ترسیم هویت دانشجویی مسلمان
شاخص های دانشگاه اسلامی
معیارهای دانشگاه اسلامی
اخلاق دانشجویی در اسلام


جایگاه دانشگاه از دیدگاه امام خمینی
چکیده: این مقاله با توجه به برخی بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)درخصوص دانشگاه ها، استادان و دانشجویان نگارش یافته است. نظر کلی معظم‏له این است که مبداءِ همه تحولات و مقدرات یک کشور، دانشگاه است؛ و دانشگاه است که یک کشور را اصلاح یا تباه می‏کند؛ و لذا متذکر می‏شوند که «ما باید دانشگاه اسلامی داشته باشیم.»، بدین معنی که دانشگاه ها باید استقلال داشته باشند و وابسته به شرق و غرب نباشند. و این مسأله را به استادان و دانشجویان توجه می‏دهند که دانشگاه ها و درنهایت مملکت به‏دست اجانب و منفعت‏طلبان نیفتد. درضمن بیان می‏دارند که دانشگاه ها دو کار عمده دارند: یکی، تربیت و اصلاح انسانها؛ و دیگر، تربیت دانشمندان و متخصّصان. به‏نظر امام (رحمت الله علیه)هر دو کار باید در کنار یکدیگر انجام شود. در پایان، ضمن اشاره به توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی و تهیه امکانات و تشویق مخترعان و مکتشفان و متخصّصان متعهد، جوانان را به پایداری در تحقق این امور و ایستادگی دربرابر انحرافها از این اصول وامی‏دارند.
امام خمینی(رحمت الله علیه)برای دانشگاه، دانشگاهیان و دانشجویان، پیامها و سخنانی بیان فرموده‏اند که اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزیه و تحلیل شوند، راه نجات یک ملت و کشور در دنیا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، این نجات محقق می‏شود.
اهمیت دانشگاه
ایشان در بیانات متعدد خویش با عبارات گوناگون این مطلب را متذکر شده‏اند که «دانشگاه، مبداءِ همه تحولات است». هم چنین در مواردی دیگر با بکارگیری اصطلاحات «مقدرات» و «سرنوشت»، دانشگاه را منشاءِ این مقدرات و سرنوشت می‏دانند و آن را در رأس امور می‏خوانند؛ از جمله: «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهی‏هاست»، «از دانشگاه [است که] باید سرنوشت یک ملت تعیین شود» و «دانشگاه که رأس امور هست و تقدیرات یک کشوری، مقدرات یک کشوری بسته به وجود آنهاست، باید جدیّت کنند که روی خودشان را از غرب و شرق برگردانند».
دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه)آن قدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت ازدست خواهد رفت. ایشان در جمله‏ای این اهمیت را گوشزد کرده‏اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است». بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهای موجود و هم منشاءِ اصلاح کشور است و بسته به اینکه دانشگاه ها، استادان و دانشجویان چه جهت‏گیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد. امام خمینی (رحمت الله علیه)در کلامهای خود، به این دو جهت‏گیری کاملاً مجزا و مشخص، بطور صریح اشاره فرموده‏اند. درباره جهت‏گیری اوّل چنین اظهار می‏دارند: «امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است». و در خصوص جهت‏گیری دوّم می‏فرمایند: «دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود، آن کشور اصلاح می‏شود». آنگاه در بیاناتی دیگر، این دو جهت‏گیری متضاد را در کنار هم قرار می‏دهند و نتیجه هر یک را گوشزد می‏کنند: «دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند می‏کند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب می‏زند» و در جای دیگر می‏فرمایند: «این افرادی که از دانشگاه می‏آیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند» و «هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا می‏کند: وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیتهای دانشگاهی است».
پس اگر متولّیان دانشگاه افرادی خوب و صالح باشند، نسلهای حاضر و آینده درست تربیت می‏شوند و اگر افراد غیرصالح باشند، این نسلها نیز غیرصالح تربیت خواهند شد. از این جهت است که امام می‏فرمایند: «دانشگاه است که امور کشور را اداره می‏کند و دانشگاه است که نسلهای آینده و حاضر را تربیت می‏کند. و اگر چنان چه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست».

اسلامی‏شدن دانشگاه
اکنون که بر اساس بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)مشخص شد که منشاءِ همه تحولات و مقدرات کشور، دانشگاه است و این که با توّجه به جهت‏گیری خاصی که در دانشگاه گرفته می‏شود، تحولات و مقدرات نیز در دو جهت صلاح یا فساد شکل می‏گیرد، باید درپی یافتن راهی باشیم که این مقدرات و تحولات در مسیر صلاح صورت پذیرد که اگر چنین کنیم، کشور خود را تا همیشه بیمه کرده‏ایم. امام خمینی(رحمت الله علیه)می‏فرمایند: «اساتید دانشگاه بدانند که اگر چنان چه دانشگاه را بسازند، کشورشان را بیمه کرده‏اند تا آخر».
در اینجا ضروری است به این سؤال پاسخ داده شود که این ساخت و اصلاح دانشگاه چگونه باید صورت گیرد و راه آن چیست؟ امام(رحمت الله علیه)این مطلب را هم بدون پاسخ نگذاشته و راه آن را نشان داده‏اند. ایشان تنها راه را اسلامی‏شدن دانشگاه ها می‏دانند؛ و در این‏باره می‏فرمایند: ما «باید این مسأله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد» و نیز در جمله‏ای دیگر می‏فرمایند: «باید قبل از هر چیز دانشگاه اسلامی باشد. برای اینکه کشور هر چه صدمه خورده است، از کسانی بوده که اسلام را نمی‏شناخته‏اند».
منظور از اسلامی‏شدن دانشگاه چیست؟
با این بیان، آنچه به ذهن خواننده و شنونده خطور می‏کند، این است که با توجه به برداشتهای مختلفی که در این خصوص وجود دارد، منظور از اسلامی و دانشگاه اسلامی چیست؟ امام خمینی (رحمت الله علیه)به این مطلب هم پاسخ داده و دانشگاه اسلامی را با بیانی خاص تبیین کرده‏اند: «معنی اسلامی‏شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند، و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند. و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم». و در جمله‏ای دیگر نیز به مسأله استقلال اشاره می‏کنند و می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها بیدار شوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه از این افکار غرب‏زده تهی بشوند، و شرق روی پای خودش بایستد».
در جمله اخیر، ضمن اینکه ممکن است «شرق» را به‏معنای کشورهای کمونیست قلمداد کنیم، می‏توانیم به این نتیجه هم برسیم که منشاءِ اصلی فسادها، ناشی از غرب و غرب زدگی است که شرق به مفهوم عام را که شامل کلیه کشورهای غیرغربی است، نیز تحت تأثیر قرار می‏دهد. پس باید از چنین فرهنگی دوری جست. به همین دلیل است که امام(رحمت الله علیه)در جایی دیگر، از کشور و رژیمی نام می‏برند که مظهر این غرب جهانخوار و چپاولگر است و به عبارتی شیطان بزرگ است؛ و روشنفکران و متفکران دانشگاهی را از این موضوع آگاه می‏فرمایند؛ و اظهار می‏دارند: «گویندگان و روشنفکران و متفکران و دانشگاهیان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع امید از دشمن اصلی ما امریکا کنند».
بنابراین، از دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)معنی «اسلامی‏شدن»، «استقلال» است؛ و استقلال یعنی عدم وابستگی به مظاهر استکبار، چپاولگری، جهانخواری و فساد و به عبارتی دیگر، داشتن استقلال فکری برمبنای اصول و عقاید اسلامی. پس کلیه عوامل دخیل در دانشگاه ها، خصوصا استادان، باید به این نکته توجه داشته باشند و در راه قطع وابستگی و کسب استقلال و درنهایت اسلامی‏شدن دانشگاه ها بکوشند.
خودباوری و اتکا به‏خود
به این ترتیب، باید قید و بندها و دلبستگی به غرب و یا مظاهرِ دیگرِ شبیه به آن را رها کنیم و از آنها آزاد شویم. امّا ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند: بعد از قطع این رابطه، چه می‏شود؟ آیا پس از آن، در خلأ، تنهایی، بی‏یاوری و بدبختی قرار نخواهیم گرفت؟ آیا همه چیزمان نابود نخواهد شد و به هلاکت نخواهیم افتاد؟ برای رهایی از این ذهنیت ــ که ممکن است در افکار برخی از مردم، بویژه استادان و دانشجویان، رسوخ کند ــ باید برای این سؤالها پاسخی یافت. آن پاسخ، براساس گفته‏های امام (رحمت الله علیه)«خودباوری» و «اتکا به خود» و «خویشتن‏یابی» است؛ که خلاءِ موجود را به بهترین وجهی پر خواهد کرد. ایشان در خطاب به دانشجویان می‏فرمایند: «شما دانشجویان عزیز! خودتان درصدد این باشید که از غرب‏زدگی بیرون بیایید. این گمشده خودتان را پیدا کنید. گمشده شما، خودتان هستید». امّا این خود را چگونه می‏توان پیدا کرد؟ و آیا چگونه‏بودن و چگونه‏شدن، خودپیدا کردن است؟
طبیعتا اصطلاح «خود را یافتن» باید مفهومی خاص داشته باشد. آنچنان «خودی» که نه تنها جایگزین خلأ و قطع وابستگی شود، بلکه حالتی رشدیابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترین وجه بسازد و آنها را از جهات مادی و معنوی، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقی برساند.
راه حل
از بیانات امام(رحمت الله علیه)می‏توان به این نتیجه رسید که این «خود را یافتن» و «متکی به خود بودن» باید در دو جهت مختلف، امّا در کنار هم، جامه عمل بپوشد. یکی از این دو جهت، دانشمند و متخصص‏شدن افراد و تهیه و توسعه ابزارهای رسیدن به این مرحله است؛ و جهت دیگر، ساخته‏شدن افراد ازحیث معنوی و انسانی است. این دو جهت، به‏خوبی و صراحت در بیانات مختلف امام(رحمت الله علیه)مشخص شده است.
جهت اول (تخصّص)
در راستای جهت اول می‏فرمایند: «اگر دانشگاه ها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت‏طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را بدست می‏گیرند و سرپرستی می‏کنند». در بیانی دیگر اظهار می‏دارند: «مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی، توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه‏جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق بدر آمده و نشان داده‏اند که می‏توانند کشور را روی پای خود نگه‏دارند». و نیز می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها خودکفا شوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند».
پس ملاحظه می‏شود که در یک کشور اسلامی، از یک سو باید افراد به فکر متخصص و دانشمندشدن بیفتند و در این راه بکوشند و از سوی دیگر دولت نیز وسایل و امکانات چنین کاری را به انحای مختلف فراهم آورد و با هدایت و تشویق لازم، کارها را جهت دهد.
اگر چنین اقدامی صورت نگیرد و دانشگاه ها در این راستا عمل نکنند، دوباره کشور به اجانب منفعت‏طلب وابسته می‏شود و آنها زمام امور علمی، اقتصادی و بالأخره سیاسی و فرهنگی ما را دردست می‏گیرند. امّا این جهت و این کارها برای «خودشدن» و «خود را یافتن» کافی نیست، بلکه باید با عامل دوم ترکیب شوند و در کنار هم به پیش روند.
جهت دوم (انسان‏سازی)
عامل دوم، همان گونه که ذکر شد، ساخته‏شدن افراد از جهات معنوی، انسانی و خدایی است. از این رو است که امام خمینی (رحمت الله علیه)با نگرشی ژرف به ابعاد گوناگون، از جمله به این مسأله توجه کرده و با کلامهای گوهربار خود راه را نشان داده‏اند.
ایشان درخصوص عامل و جهت دوم می‏فرمایند: «شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید؛ اگر انسان درست کردید، مملکت خودتان را نجات می‏دهید»، «دانشگاه باید مرکز درست‏کردن انسان باشد»، «دانشگاه ها را مرکز تربیت قرار دهید؛ علاوه بر دانش، تربیت لازم است. اگر یک دانشمندی تربیت نداشته باشد، مضرّ است»، «دانشگاه را باید شما رو به خدا بیرید، رو به معنویت ببرید. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم برای خدا خوانده بشود»؛ و بالأخره در فرازی دیگر، با اشاره به هر دو عامل تخصص و تعهد در کنار هم، می‏فرمایند: «اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد، یعنی در کنار تحصیلات، تهذیب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها می‏توانند به سعادت برسانند».
پس ملاحظه می‏شود که امام خمینی(رحمت الله علیه)در این مجموعه از بیانات، ضمن اشاره به اینکه دانشگاه باید مرکز تربیت، انسان‏سازی و خداجویی باشد، کسب تخصص را هم لازم می‏شمرند. نپرداختن به چنین موضوعی را باعث نابودی کشور ذکر می‏کنند و متخصص غیرمتعهد و فاقد تربیت انسانی را به حال کشور مضرّ می‏دانند.
جدیت و فداکاری
امّا روشن است که رسیدن به این دو عامل و جهت، یعنی تخصص و تعهد، به‏آسانی صورت نمی‏گیرد و به کار و تلاش جدی استادان و دانشجویان و همه دست اندرکاران و متفکران دلسوز و هنرمندان دردمند نیاز دارد؛ که هر یک، بویژه دانشگاهیان، باید از یک سو به این تلاش و جدّیت دست زنند و متحمل سختیها و ناراحتیها شوند و از سویی دیگر، با شناخت موانع و مشکلات، در صدد مبارزه با آن موانع و حل مشکلات برآیند. از این جهت است که امام عزیز بکارگیری این کوشش و تلاش را متذکر می‏شوند و آن را لازم می‏شمارند. ایشان در جایی می‏فرمایند: «جدیّت و فداکاری لازم دارد تا دانشگاه، دانشگاه بشود»؛ و در جایی دیگر به این تلاش و کوشش ارج می‏نهند و بر فداکاران و تلاشگران درود می‏فرستند: «سلام بر جوانان برومندی که با سلاح علم در سرافرازی و اعتلای کشور، کشور عزیز اسلامی کوشا، و در رسیدن به هدفهای انسانی ـ اسلامی از هیچ زحمت و کوششی دریغ ندارند».
مانع اصلی و راه‏حل آن
امّا برای رسیدن به دانشگاه اسلامی با تعریفی که پیشتر با توجّه به بیانات امام (رحمت الله علیه)ارائه شد، باید متذکر شد که این تلاش و جدّیت شامل شناخت موانع و مشکلاتی که بر سر راه وجود دارد و نیز راه مقابله با آنها هم می‏شود. امام خمینی(رحمت الله علیه)با ریزبینی دقیق، موانع موجود بر سر راه را یادآور می‏شوند و توصیه‏ها و رهنمودهای خود را برای مقابله با آنها ارایه می‏دهند. ایشان در زمینه شناخت یکی از موانع می‏فرمایند: «اکثر ضربات مهلکی که به این اجتماع خورده است، از دست همین روشنفکران دانشگاه‏رفته‏ای [است] که همیشه خود را بزرگ می‏دیدند و می‏بینند». هم چنین در جمله‏ای دیگر، ضمن اشاره به موانع دیگر، راه برخورد و مقابله با آنها را نشان می‏دهند. ایشان می‏فرمایند: «به همه نسلهای ملل توصیه می‏کنم که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلام آدم‏ساز، دانشگاه ها را از انحراف و غرب و شرق‏زدگی حفظ و پاسداری کنند». سپس بیان می‏دارند: «برای همیشه نگذاریم دانشگاه ها به انحراف کشیده شوند؛ و هرجا انحرافی بچشم خورد، با اقدام سریع در رفع آن بکوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اوّل با دست پرتوان خود جوانان دانشگاه ها و دانشسراها انجام گیرد».
ایشان بویژه در وصیت‏نامه سیاسی ـ الهی خود در این مورد تأکید می‏ورزند و بر ملت ایران و نیز دولت جمهوری اسلامی تکلیف می‏کنند که جلوی نفوذ عناصر فاسد وابسته به شرق و غرب را از ابتدا بگیرند تا بعدا مشکلی پیش نیاید. بیان صریح ایشان در این باره چنین است: « ... و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در همه اعصار که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه ها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود».
از بیانات امام(رحمت الله علیه)نتیجه‏گیری می‏شود که از «موانع» رشد و استقلال دانشگاه ها و اتّکا به خود و خودکفایی، نفوذ آن دسته از افکار غربی و شرقی است که باعث می‏شوند ملت ما، بویژه دانشگاهیان، به دنباله‏روی از آن افکار و بیگانگی از خود و درنتیجه تسلیم دربرابر خواسته‏ها و منافع مستکبران کشانده شوند و هدف این است که آن افکار را بر اقتصاد، فرهنگ و سیاست ما مسلط کنند و ما را از خویشتن خویش و استقلال و خوداتّکایی خالی سازند تا همواره چشممان درپی آنها باشد و اهداف و آمال و آرزوهایمان را در وجود آنها و در تسلط و رهبری آنها بر خود جستجو کنیم.
رسوخ چنین افکاری از زبان استادان و یا برخی از گروههای دانشجویی، زمینه انحراف دانشگاه ها را که عامل کلیه تحولات و مقدّرات یک کشور است، فراهم می‏آورد و باعث تشنج و ناآرامیها در دانشگاه ها می‏شود. خاصه آن که چنین افکاری با نقاب آزادی‏خواهی و تمدن‏گرایی مطرح می‏شوند و در ارزشهای اسلامی، فرهنگی و اصولی ملت به اشکال گوناگون تزلزل و تخریب ایجاد می‏کنند.
وجود آرامش در دانشگاه
طبیعی است که در چنین جوّ ناآرام و زهرآگینی، استادان و متفکران اسلامی بسختی می‏توانند به تربیت صحیح دانشجویان در دو جهت تخصص و تهذیب بپردازند. از این جهت است که امام خمینی(رحمت الله علیه)می‏فرمایند «اگر آرامش در دانشگاه و در محیط های تعلیمی نباشد، چطور امکان دارد که متفکران افکار خودشان را به جوانان ما صادر کنند و مغزهای آنها را متفکر و متخصص بار بیاورند؟»
بنابراین، برای رشد افکار و رسیدن به اهداف یک دانشگاه خوب و اسلامی، نیاز به آرامش است؛ و اگر افکار و عقاید گوناگون متعددی وجود دارند ــ که طبیعتا وجود دارند ــ و عدّه‏ای می‏خواهند آنها را مطرح کنند، باید محیط مناسبی ترتیب داده شود تا بیان‏کنندگان آن افکار و عقاید، ضمن طرح مواضع دقیق خود از لحاظ مکتب و عقیده، در محیطی آرام و با حضور متفکران اسلامی، به صحبت و بحث های علمی بپردازند.
نمونه‏شدن دانشگاه برای ملل دیگر
به هرحال، امام عزیز و مهربان، بسان پدری دلسوز و آگاه، ضمن روشن کردن همه جوانب مربوط، در نهایت آرزو و دعا می‏کنند که دانشگاهی مفید برای ملت داشته باشیم؛ آن چنان دانشگاهی که مرکز تخصص علمی و انسان‏سازی باشد، که نه تنها از کشورهای اسلامی بلکه از ملتهای دیگر نیز برای تحصیل به دانشگاه های ما بیایند.
محتوای پیام مذکور در دو جمله از بیانات ایشان متجلّی است؛ آنجا که می‏فرمایند: «امیدوارم دانشگاهی داشته باشیم که به درد ملت بخورد» و این که «انشاءاللّه روزی بیاید که از جاهای دیگر برای تحصیل به ایران بیایند».

 

دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(1)

کلمه ی دانشجو از لحاظ بار معنایی، از جهت دیگری حامل معنای خیلی جالب توجه و مهمی است. دانشجو یعنی جوان طالب علمی که آینده در دست اوست. این خصوصیات، در کلمه ی دانشجو هست. دانشجو، یعنی جوان؛ چون دانشجویی، قهرا مربوط به دوران جوانی است. طالب علم بودن و جستجوی از دانش هم در کلمه ی دانشجو هست.
چون فرض این است که آینده ی کشور، به سمت اداره ی علمی کشور پیش می رود دیگر؛ یعنی به سمت اداره ی عالمانه و مننطبق بر وازین دانش پیش می رود، و هر کشور و هر جامعه ای که علم و فهم و محاسبه ی دقیق، در همه ی شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است.
بنابراین دانشجو یعنی کسی که ناظر به آینده، و متعلق به آینده است؛ آینده هم متعلق به اوست. ببینید، این عناوین و مفاهیمی که در کلمه ی دانشجو گنجانده شده، خیلی مهم است. به همین دلیل، فورا این جا استفاده کنیم؛اگر دانشجو از لحاظ جهت گیری فکری و سیاسی دچار انحراف باشد، مصیبت بزرگی خواهد بود. درست است؟
اگر هدف دانشجو این باشد که درس بخوانم، برای این که زندگی شخصی خودم را مثلا آباد کنم، بقیه هرچه شد، بشود؛ خطر خیل بزرگی است.
اگر جهت زندگی دانشجو گفته شود که بخشی از نیروهای کشور، دچار آفات عقیدتی و فکری اند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! همچنان که اگر بگویند بخشی از مردم در فلان جا دچار زلزله شدند و از بین رفتند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! بخشی از مردم از لحاظ وضع معیشتی دچار دشواری و مشکلند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! این حالت بی تفاوتی، مصیبت خیلی بزرگ است.
کسی که بناست فردا امور مملکت در دست او باشد، این قدر نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت مردم بی اعتنا باشد، خیلی نگران کننده است. از این نگران کننده تر، این است که بی تفاوت نیست، حساس است منتها حساسیت منفی؛ یعنی درست علاقه مند به این است که بخشی از مردم جامه فرضا در یک زلزله نابود بشوند! حالا زلزه، یک مثال واضح، و یک نوع آفت جسمانی و مادی است؛ از این بدتر، آفت معنوی است که کسی به آن توجه نمی کند. مثلا دلش بخواهد که مردم، غرق در شهوات بشوند، دلش بخواهد که مردم، غرق در بی ایمانی بشوند؛ خودش هم اصلا این طور باشد و به این سمت بتازد! ببینید مسئله دانشجو چه قدر حساس می شود!
اگر ما معنای دانشجو و مافهیمی که منطوی و مندرج در عنوان دانشجو است، به دقت مورد ملاحظه قرار بدهیم، باید نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خیلی حساس بشویم هر که هستیم؛ چه خودمان دانشجو باشیم، چه استاد، چه از مسئولان آموزش عالی کشور، چه از مسئولان کشور و چه آدمی معمولی باشیم که داریم در خیابان راه می رویم راه می رویم اگر بدانیم دانشجو یعنی چه، باید نسبت به سرنوشت دانشجو خیلی حساس باشیم...(1)
دو عنصر اصلی در تربیت دانشجو
دو عنصر اصلی در تربیت دانشجو هست، که هیچکدام نبایستی مغفول عنه بماند؛ اگر مغفول غنه ماند، ما ضرر خواهیم کرد: یکی عنصر علم و تحقیق و کارایی علمی و جوشیدن استعدادهای علمی و این قبیل چیزهاست؛ یکی هم عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالم سازی معنوی وروحی دانشجو. در دانشگاه ها، این دو عنصر بایستی بدون تفکیک از یکدیگر، با قدرت و با ظرفیت کامل کشور، تعقیب بشود.
اگر در کار عنصر اول کوتاهی کردیم، نتیجه چیست؟ همه می دانند. دانشگاهی که نتواد علم و تحقیق را به دانشجو منتقل بکند، و نتواند دانشجو را یک عالم، یک استاد، یک صاحب صلاحیت، یک مبتکر، و بالاخره یک مدیر بالفعل برای بخشی از بخش های بی شمار اداره ی جامعه بسازد، آن دانشگاه، دیگر دانشگاه نیست. در این زمینه، مسئله استاد، مسئله کتاب درسی، فضای آموزشی، آزمایشگاه و مجلات علمی هست؛ از این چیزهایی که دائم ورد زبان ماهاست و همه ی ما هم آن را دنبال می کنیم. همه ی شماها هم تقریبا دانشاهی هستید و به این مسائل خیلی خوب توجه دارید و دنبال می کنید. ان شاءالله روزبه روز هم باید به قدر امکانات کشور پیشتر برویم.
عنصر دوم، عبارت است از روحیه وتدین و حرکت صحیح و سالم سازی معنوی و روحی دانشجو... در فضای عمومی دانشگاهی کشور، به این نکته ی دوم یعنی مسئله روحیه و تدین و آگاهی دانشجو و بیرون آوردن او از حالت یک عنصر علمی بی جهت و بی هدف، به سمت یک عنصر علمی جهت دارتوجه کافی وجود ندارد. انسان با کامپیوتر متفاوت است. به کامپیوتر برنا می دهند، آن هم برایشان جواب مسئله را حاضر می کند؛ اما انسان که اینطور نیست. انسان خودش برنامه ی خودش را تنظمی می کند؛ خودش تصمیم می گیرد و خودش جهت گیری پیدا می کند. اگر ما از این جهت دوم غفلت بکنیم، دانشگاه همان چیزی خواهد شد که در بیانات امام، مکرر در مکرر نسبت به آن هشدار داده شده است.(2)
ارزش های بزرگی که دانشجویان ما به آن آراسته اند و لازم است آن را حفظ کنند
تدین و تعبد و پاکی دل و دامان که بحمدالله مجموعه های قابل توجهی از جوانان دانشجوی ما به آن آراسته اند ارزش بسیار بزرگی است؛ این را از دست ندهید. عمده ی اشکالات و انحرافات سیاسی، شروعش از نقطه ی مخدوش شدن این ارزش است. نمی گویم همه ی اشکالات و انحرافات؛ می گویم عمده ی آن ها...
در شما دختر و پسر مؤمن و متعبد و متعهد، موجود بسیار باارزشی وجود دارد که ارزش آن موجود، از دنیا و مافیها بیشتر است؛ و آن، سلامت دل، سلامت نفس، پاکی روح و ناآلودگی یا کم آلودگی آن است. البته نمی گویم به کلی ناآلودگی؛ بالاخره هر کس ممکن است فلتاتی داشته باشد؛ به قول قرآن، «الااللمم»؛ گناهانی که یک وقت از روی خطا و اشتباه، از دست انسان در رفته؛ از این ها ممکن است وجود داشته باشد؛ ولی آن نورانیت و صفا و پاکی فطری و ذاتی را که الحمدلله در محیط دین کشور رشد پیدا کرده است حفظ کنید. یک وقت اگر خطایی هم پیش می آید، بلافاصله به خدای متعال رو کنید و پشیمانی و انابه و تصمیم بر این که انسان گناه نکند، راه علاج این خطاهاست؛ این ارزش خیلی بزرگی است...
ارزش دیگری که خیلی مهم است و تلاش می شود تا در محیط دانشجویی،این ارزش هم از بین برود، عبارت است از امید و اعتماد به آینده. چگونه به آینده ای که نمی دانیم چیست، اعتماد کنیم؟ اعتماد به آینده، از طریق اعتماد به خودتان. آینده باید خوب باشد. از راه تصمیم گیری، فکر کردن، عمل کردن و اقدام پی در پی، شما می توانید به اینده امیدوار باشید. آینده ای که می خواهید به آن امید ببندیم، تصویر کلی آن این است که نظام اسلامی همه ی ضعف هایی را که بر اثر بد عملی و بی عملی پیش آمده که اثرش در معیشت و فرهنگ و اخلاق مردم، جابه جا مشخص است برطرف کند. این کار را چه کسی باید بکند؟ شماها باید بکنید. زمان هم خیلی طولانی نخواهد بود. این هایی که الان سر کارند، ده، پانزده سال قبل مثل شما دانشجو بودند. شما می توانید بنیه ی حقیقی دینی و سیاسی، قدرت تحلیل، تصمیم گیری، شناخت و ایستادگی در مقابل فشارهای گوناگون دشمن را -که تا حایی که بتواند، فشار وارد می کند و انسان باید مثل صخره در مقابل او بایستد- از حالا در خودتا ن به وجود بیاورید و ذخیره کنید و نگه دارید؛ برای این که بتوانید آینده را بسازید. و بدانید، مثل شما، همدل و همفکر و هم آرزوی با شما، در این کشور فراوان هستند. شما کار خودتان را بکنید؛ دیگرانی هم هستند که دارند کار خودشان را می کنند.(3)


خودسازی فکری، اخلاقی و انقلابی برای دانشجویان یک فریضه است
به شما دانشجوها می گویم، سنگربان این سنگر [دانشگاه] شمایید؛ مواظب باشید خاکریزهاتان سست نشود؛ دئم خاکریزها را ترمیم کنید. خاکریزها، خاکریزهای فرهنگی و فکری است؛ این ها را ترمیم کنید. خودسازی فکری و اخلاقی و انقلابی درونی دانشجویان یک فریضه است-چه هر دانشجویی نسبت به خودش، چه به معنای درون دانشگاه و محیط دانشگاه- این
خودسازی، همان ترمیم خاکریزها و سنگرهاست.(4)
دانشجوی متدین و حزب اللهی کسی است که
به نظرم به دانشجویان هم این نکته را گفتم که هر کس شب بیست و یکم، قرآن سرش گرفت و «بک یاالله» گفت، از نظر من او همان دانشجویی است که من می ویم متدین و خدایی و مسلمان و حزب اللهی است؛ کاری ندارم از کدام حزب و جناج و تشکیلات است.(5)
برداشت و توقع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است که برداشت و توقع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است که فکر می کنیم دانشجو یک روشنفکر تمام عیار مسملان است؛ متدین است. در سطح دنیا جریاناتی وجود دارند که بعضی شان در ایران شعبه هم دارند که دانشجو را نه روشنفکر می پسندند، نه مسلمان. روشنفکر نمی پسندند، زیرا او را دچار تعصب ها و تحجرهای حزبی و سیاسی و وارداتی می کنند. ما وقتی می گوییم تحجر، فورا ذهنمان می رود به تحجر مذهبی؛ بله آن هم یک نوع تحجر است، اما تحجر مذهبی نیست، بلکه خطرناک تر از آن، تحجر سیاسی است؛ تحجرهای ناشی از شکل بندی تحزب و سازمان های سیاسی است که اصلا امکان فکر کردن به کسی نمی دهند. اگر ده دلیل قانع کننده برای حقانیت یک موضوع ذکر کنیم، قبول می کند، اما در عمل طور دیگری عمل می کند! چرا؟ چون حزب،-آن تشکیلات سیاسی بالای سر- مثل پدرخوانده ی مافیا از او این گونه خواسته؛ این را انسان متأسفانه در برخی از گوشه کنارهای حتی محیط دانشگاهی می بیند. پس آن مجموعه ای که دچار یک چنین تحجری باشد، دیگر روشنفکر نیست، چون روشنفکری لازمه اش حق طلبی است، چشم بازف تکیه ی به منطق و استدلال است. این که مسلمان هم نمی خواهند باشد، برای این است که می دانند مسلمانی، خطرناک است. امروز عمده ی دردسرهایی که اردوگاه استکبار و مشخصا آمریکا و صهیونیسم دجارش هستند -که این دردسرها خیلی زیاد هم است به خاطر این است- که مسلمان ها به یک خودآگاهی ریده اند که در این خودآگاهی، اما بزرگوار و ملت ایران و انقلاب و نظام ما نقش فراوانی داشته است. عمده ی دردسر آن ها از این ناحیه است؛ لذا می خواهند این را بکوبند. به همین جهت از مسلمان بودن دانشجو به شدت ناراضی به شدت ناراضی و ناخشنودند.(6)
پی نوشت :
1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران،1376/11/11.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی1370/9/20.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای جامعه ی اسلامی دانشجویان، 1381/6/16.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 1379/12/9.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی1381/9/26.
6-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، 1381/9/7.

 

دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(2)
مشکل اول، مشکل دچار شدن به ابتذال و بی تفاوتی و نفوذپذیری در مقابل فرهنگ های بیگانه و مضر است. دانشجو در معرض این فرهنگ ها قرار می گیرد و این مشکل دانشگاه هاست. من کرارا در این اجتماعات دانشجویی و دانشگاهی گفته ام که چرا وقتی کسی وارد حوزه می وشد، قاعدتا متدین خارج می گردد؛ اما وقتی داخل دانشگاه می شود، قاعدتا متدین خارج نمی گردد؟! چرا باید این طوری باشد؟ واقعا هم توقع درستی است وباید در نهایت این باشد؛ اما واقعیت قضیه غیر از این است. واقعیت قضیه این است که دانشگاه محیطی است که به خاطر کثرت جوان در سنین خاص و وجود زن و مرد، در معرض انوع و اقسام انگیزه ها و گرایش های اخلاقی فرهنگی ناسالم قرار گرفته است. دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است که نه از مجله ی خارجی، نه از کتاب خارجی و نه از معارف بیرون این مرز اصلا مطلع نیست. دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا می کند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح می شود. پس این فرد، در معرض نفوذ آسیب های فرهنگی و بی مبالاتی در مقابل دین و بی تفاوتی در مقابل ارزش های دینی و انقلابی است. این، یکی از مشکلات محیط دانشجویی ودانشجوست.
یکی از مشکلات دیگر که نزدیک به مشکل قبلی است آسیب پذیری در مقابل لغزش ها و انحرافات فکری است. در گذشته که مارکسیسم خیلی فعال و پرنشاط بود، هر کسی که با دانشگاه ارتباط داشت، واقعا این را به روشنی می یافت. اصلادر دانشگاهف حتی آن دانشجوی مسلمانی که سوهان تفکرات مارکسیسم به مغزش نخورده بود، خیلی به ندرت می شد پیدا کرد. بعضی از این عناصر روشنفکر نام و نشانداری که جزو مسلمانان هستند -زنده و مرده- و شما امروز به افکارشان اعتراض ی کنید- که اعتراض های بجایی هم هست- نقطه ی اشکال فکری این ها، همان چیزی است که خاصیت دوران دانشجویی و دانشگاهی آن ها بود. تفکر مارکسیستی وارد می شد، زید می دید که می خواهد مارکسیسم را رد بکند؛ برای رد آن، از معارف مارکسیسم استافده می کرد؛ یعنی «یؤتی من حیث یفر منه»! این، در تفکرات و بیانات کسانی که در دو دهه قبل از انقلاب، بدون اطلاع و آگاهی های کامل اسلامی، در میدان مارکسیسم وارد می شدند، زیاد دیده می شد. اصلا تفکرات مارکسیستی در آن ها نفوذ کرده بود و در همه ی مغز و ذهنشان اشراب شده بود. در آن زمان، چنین چیزی محسوس بود؛ اما امروز نیست و یا لااقل به شکل مکتبی اش وجود ندارد؛ اگر چه ته مانده هایش باز هم هستند و هنوز زائل نشده اند. در عین حال، امروز انحرافات جدیدی وجود دارد. دنیا که تنها با انحراف مارکسیسم، منحرف نشده است؛ قبل از مارکسیسم هم تفکرات غلط و انحرافی و ضداسلام بوده، بعد از مارکسیسم هم وجود دارد و الان هم هست. همین تفکراتی که امروز به وسیله ی بعضی از فیلسوفان یا فیلسوف نمایان اروپایی در دنیا پخش می شود-که البته نمی خواهم اسم بیاورم، تا حرف کلی ما به جایی نزدیک نشود-حمالة الحطب دمکراسی به نوع سوسیال دمکراسی های غربی است.
الان در دنیا تفکراتی هست که جاده صاف کن تسلط استعماری نوع جدیدآمریکا و اروپا بر همه ی دنیاست؛ یعنی ایجاد جوامع دمکراتیک به سبک غربی و همین چیزی که شما می بینید دینا رویش حساس است. اگردر جهت ایجاد حجاب، یک ذره نسبت به لباس افراد این جوامع تعرض بشود، همه ی دنیا را غوغا بر می دارد؛ ولی اگر در جهت کشف حجاب، به لباس کسی تعرض بشود، یک صدم آن در دنیا غوغا نمی شود! این واقعیتی است. امروز یکی از نشانه های تمدن و نظام جدیدی که دنیای استکبار می خواهد بی سرو صدا بر همه ی عالم حاکم بکند، همین است.
مشکل سوم، همین مشکل مدرک گرایی و توجه وافر به زندگی مادی و اضغاث و احلام جوانی است. در حوزه ها، به شکل سنتی چنین چیزی نیست اگر چه گاهی به شکل عارضی هست اما جوا دانشجو که کارش تحصیل علم است، به این سمت کشانده و رانده شده که به فکر آینده و دکان آینده و کار آینده و پول و این که کدام رشته، پر درآمدتر است و کدام رشته توانایی های بیشتری به آدم می دهد، باشد. این هم مشکل بزرگی است که بایستی به فکرش بود؛ چون به علم لطمه می خورد.
مشکل دیگر، مشکل آلت دست جریانات سیاسی شدن و سیاسی کاری در دانشگاه است. گاهی اوقات، دانشجو خودش هیچ ایده و انگیزه ی سیاسی خاصی ندارد؛ اما آلت دست یک جریان و یک گروه سیاسی کار قرار می گیرد که آن ها از او، چماق می کنند و به سر هر کسی که می خواهند، می زنند. این هم یک مشکل بسیار بزرگ و حساس است.
مشکل دیگر، مشکل ابهام در جریانات و عملکردهاست. دانشجو، به طورطبیعی روشنفکر است؛ یعنی جزو گروه های روشنفکر قهری است و نسبت به اوضاع جاری کشور، صاحب نظر و صاحب فکر و صاحب عقیده است و می خواهد اظهار نظر بکند. دانشجو، به این قانع نیست که بگوید ما اینطور تشخیص داده ایم و میخواهیم عمل بکنیم. دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد. تعبد هم می کند، اما دلش می خواهد وجه این کاری را که به آن تعبد کرده است، بداند. اگر ندانست، تدریجا دچار شبهه و ابهام می شود. این ابهام، او را حتی در نفس تعبد هم تضعیف می کند و تعبدش رفته رفته ضعیف می شود. پس، یکی از مشکلات دانشجو، این است. دانشجویان، چون غالبا از جریانات هم بی خبراند و از بطون کارها اطلاع ندارند، چنانچه خبری در رادیویا در روزنامه پخش شود، ذهنشان شروع به کار می کند. این در صورتی است که مؤثر خارجی هم نباشد؛ اگر باشد، که دیگر واویلاست!
و بالاخره، آن مشکلی که به نظر بعضی ها، شاید مهم ترین مشکل است، مشکل بی هویتی و عدم درک رسالت واقعی در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تارخی و آینده است.دانشجو، حقیقتا نمی داند که چه کاره است. او نمی داند که الان چه کاره است و در آینده چه نقشی خواهد داشت؛ مثل کاسبی که به دنبال نان و نام می دود و زندگی می کند. به عبارت دیگر، رسالت حقیقی دانشجو، برای خود او درست روشن نیست. این ها مشکلات دانشجوست. بخشی از این مشکلات را گفتیم اما یقینا بیش از این هاست و مسائل و مشکلات دیگر و ریزه کاری های فراوانی نیز وجود دارد: ارتباطات گوناگون استاد و دانشجو، مدیر و دانشجو، گروه های گوناگون دانشجویی، تعارض بین دانشجوی بی دین و دانشجوی بادین، حتی تعارض بین خود دیندارها و انواع و اقسام مشکلات دیگری که وجود دارد.(1)
دانشجو باید فکر کند و این فکر را مطرح و مطالبه نماید
ما می خواهیم جوان ما احساس کند که باید فکر کند و باید این فکر را مطرح و آن را مطالبه کند.نمی خواهیم کار نمایشی کنیم و نیازی هم به کار نمایشی نداریم؛ اما به این که جوان ما -به خصوص مجموعه ی دانشجویی که در سطح کشور بسیار گسترده و وسیع است- این احساس را در خودش تقویت کند که در آینده ی کشور نقش و مسئولیت دارد و باید تعهدی در این زمینه در خود احساس و برای آن تلاش کند، نیاز داریم.(2)
باید روحیه عدالت خواهی را در دانشجویان تقویت کنیم
این که ما باید دانشجوها را به سیاست بکشانیم، این «باید»را هم من قبول ندارم؛ اصلا «باید» ندارد. جوان دانشجو احساساتی دارد، تحرکی دارد، خودش تمایل به این معنا دارد؛ لزومی ندارد ما «باید» داشته باشیم؛ منتها جوان دانشجو احساساتش در درجه ی اول متوجه عدالت خواهی است. آنچه بیش از همه چیز دانشجو را به خود متوجه می کند، عدالت خواهی است؛ این جهت را در او تقویت و تحکیم کنید.
البته ممکن است به خیلی از مسئولان کشور اعتراض هم داشته باشد؛ اما اعتراض او، اعتراض یک جوان است و هیچ اشکالی هم ندارد. بنده وقتی در مجامع دانشجویی شرکت می کنم -شماها یا بوده اید و از نزدیک دیده اید، یا از تلویزیون مشاهده کرده اید- می بینید که چندین هزار دانشجو چه ابراز احساساتی می کنند. من می دانم در همین مجموعه ی چند هزار نفری، درصد قابل توجهی هستند که به شخص من اعتراض دارند؛ ولی اگر بنا باشد محبت خودم را بین این مجموعه تقسیم کنم، سهم آن ها را یک مثقال کمتر نخواهم گذاشت. این ها هم جوان اند، این ها هم فرزندان و بچه های من هستند، این ها هم دانشجوهای این کشورند. گیرم به مسئله ای -به حق یا ناحق- اعتراض دارند؛ چه اشکال دارد؟ اعتراض داشتن ایرادی ندارد، اما مبنا و پایه ی کارش باید درست باشد..(3)
پی نوشت :
1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای مرکزی نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه های کشور و مسئولان دفاتر نمایندگی، 1369/8/7.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای تشکل ها و نخبگان دانشجویی، 1382/8/15.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار وزیر علوم و رؤسای دانشگاه ها، 1383/10/17.

 

دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(3)
وقتی مشا سؤال می کنید و پاسخ می خواهید، باید سؤالی بکنید که پاسخ آن - ازسوی هر کسی- قابل تشخیص و ارزیابی کمی باشد؛ و الا این که شما بگویید «آیا می دانید که از قل بیکاری چه مشکلاتی پیش می آید؟»، جوابش این است که بله، «چه کار می کنید؟» همین کارهایی که می بینید داریم می کنیم. اینطور طرح پرسش، چیزی عاید نخواهد کرد. یا از قوه ی قضائیه بپرسید «شما برای رفع این ویرانه پنج سال گذشته چه کار کردید؟» آن ها چند صفحه به شما آمار خواهند داد که این کارها را کرده ایم. پاسخگویی مقوله ی بسیار حساسی است.چیزی که شما باید به آن اهتمام داشته باشید، خواست است. خواست عدالت و رفع فساد، بسیار مهم است. این خواست ها باید وجود داشته باشد. در کنار این خواست ها، اینطور هم نباشد که همه ی کارهایی را که مسئولان کرده اند، انسان زیر سؤال ببرد و مورد تردید قرار دهد؛ نه، واقعا در همین زمینه هایی که شما مطرح کردید، کارهای خوب و زیادی صورت گرفته؛ منتها اداره ی کشور در مقطع امروز کار بسیار مشکلی است.
می دانید امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتی که فکر آن ها این است که اگر این نظام کارآمدی خود را به طور کامل اثبات کند، عرصه برای آن ها تنگ خواهد شد؛ کما این که همین الان هم آن ها می بینند در مقابل نظام جمهوری اسلامی کم کاری کرده اند که نظام ما توانسته به پیشرفت هایی که دوستان اشاره کردند، نایل آید. البته به شما عرضه بکنم؛ پیشرفت ها در بخش های مختلف، بیش از این هاست.
گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسی است و همه چیز ما است. منهای آن، جمهوری اسلامی هیچ حرفی برای گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم. این گفتمان را باید همه گیر کنید؛ به گونه ای که هر جریانی، هر شخصی، هر حزبی و هر جناحی سرکار بیید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنی برای عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید؛ این مهم است.
اما در برخورد با آنچه شده، باید خانگی برخورد کنید؛ نه بیگانه وار و معترض. بالاخره کارهای زیادی انجام گرفته، احیانا کوتاهی هایی هم شده؛ اما باید مشکل را حل کرد. نباید نتیجه ی قهری نحوه ی بیان این باشد که بعد از چندی انسان احساس کند که به کل مجموعه به شدت معترض است؛ نه، شما برای موفقیت کل مجموعه داریدتلاش می کنید؛ اصلا همه ی تلاشتان این است ک نظام را پیش ببرید. هرچه می توانید، جزئیات را تکمیل کنید. در بخش هایی که خلأ وجود دارد، هرچه می توانید، کمک کنید تا خلأ برطرف شود.
هرچه می توانید، شعار اصلی عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقویت و همگانی و در ذهن ها تعمیق کنید و روی پشتوانه و فلسفه ی فکری آن کار کنید -این ها لازم است- اما کاری نکنید که مخالفان شما این تردید را دامن بزنند که آیا نظام اسلامی می تواند؟ آیا نظام اسلامی توانسته؟ البته که می تواند؛ البته که توانسته! مدعی دستگاه های مختلف از لحاظ کارآمدی، خود بنده هستم.من دائما نسبت به کارآمدی، از این سرال و مطالبه می کنم؛ اما بنده اعتقادم این است که نظام اسلامی از همه ی دولت هایی که در دوران استعمار و دوران نزدیک به استعمار در کشور ما وجود داشته، قوی تر عمل کرده است.
بدون تردید نظام جمهوری اسلامی در همه ی بخش ها قوی عمل کرده است. عناصر مؤمن و کارآمد در نظام وجود داشته اند؛ پشتوانه ی مردم هم به آن ها کمک کرده است. در بخش هایی ما با قدرت وارد میدان شده ایم که فکرش را نمی توانستیم بکنیم. در همه ی بخش های اینطور است. الان جای توضیح و بیان آمار نیست. البته اقتضای این دوره ی از نظام جمهوری اسلامی، اقتضای کار بیشتر، انقلابی تر، مؤمنانه تر و همه ی امکانات را بیش از این به میدان آوردن است؛ این را قبول داریم. البته کم کاری وجود دارد، اما ناکارآمدی وجود ندارد؛ بین این ها باید تفکیک قائل شد. ناکارآمدی وجود ندارد؛ نظام اسلامی کارآیی دارد.
یک نشانه ی کارآیی نظام، وجود شما است. جوان دانشجوی مؤمن و معتقد به نظام می تواند حرف و انگیزه ی خودش را قوی در فضای جامعه مطرح کند. حرف شما فردا در تمام فضای جامعه منتشر می شود؛ این نکته ی خیلی مهمی است؛ این خودش کارآمدی این نظام است. کارآمدی نظام غیر از کارآمدی این دستگاه با آن دستگاه است؛ نظام، نظام کارآمدی است. البته کارآمدی نظام، مجموعه ی عملکرد مثبت و منفی ای است که دستگاه های نظام دارند؛ اما این برآیند مثبت است.(1)
دانشجویان و انگیزه های نامبارک دشمنان
مجموعه ی جوان دانشجو، یک نیروی بالفعل و بالقوه است. خواست شما، کار شما، ایمان و اعتقاد شما، در وضع حال و آینده ی کشور، دارای اثر است. یقینا کسان زیادی هستند که انگیزه های نامبارکی در آن ها وجود دارد چه دشمنان صریح این ملت، چه کسانی که در دشمنی خیلی صراحت ندارند، اما دشمن اند و مایل اند دانشجو یا به بی عملی و انفعال بیفتد؛ مثل پرکاهی در مسیر جریانات زندگی؛ هرجایی او را می برند، ببرند.
کار دیگری که ممکن است بکنند، این است که اگر در دانشجو انگیزه ای برای تلاش و تلاش و اقدام وجود دارد، از آن برای مبارزه ی با نیروی اصلی مقاومت اسلامی که امروز سایه اش نه فقط بر ایران، بلکه بر کل دنیای اسلام گسترده است استفاده کنند؛ یعنی از نیروی جوان و فهمیده و آگاه دانشجو، درست در عکس جهتی که عقل و دین و فهم موقعیت سیاسی اقتضا می کند، استفاده کنند. اگر دشمنان نتوانستند دانشجو را در جهت خود خواسته به راه بیندازند، یقینا کار و تلاش و تبلیغی می کنند تا شاید بتوانند دانشجو را به انفعال و بی عملی بیندازند. شما در مقابل هر دو انگیزه باید مقاومت و ایستادگی کنید.(2)
تلاش کنید کشورتان را از همه جهت مستقل کنید
امروز وظیفه شماست که تلاش کندی و هدف این تلاش هم عبارت است از عزت بخشیدن به اسلام و استقلال بخشیدن به ایران اسلامی. کشورتان را از همه جهت مستقل کنید. البته مستقل بودن به معنای این نیست که در استفاده از خارج ار مرزها را ببندیم. این که معقول نیست؛ هیچ کسی هم به این کار دعوت نمی کند. در طول تاریخ، افراد بشر از همه استفاده کرده اند؛ اما فرق است بین تبادل فکر و اندیشه و دارایی ها میان دو موجود همسان و هموزن و همقدر، و دریوزگی یک موجود از موجود دیگر از راه التماس و اعطای به او همراه با تحقیر. این، آن چیزی است که کم و بیش تا قبل از انقلاب بوده است.
بایستی کشور را به آن پایه ای که لازم است، برسانید. این، مسئولیت عظیم نسل جوان روشنفکر تحصیلکرده این کشور است. (3)

عقب ماندگی های کشور، نتیجه ی بی اعتقاد کردن قشر تحصیل کرده به فرهنگ ودانش خودی است
امروز آن دورانی است که باید به ابزار دانش و معرفت و تلاش علمی، کاری کنیم که عقب افتادگی های تحمیلی دوران طولانی سلطه استبداد در این کشور، جبران شود؛ آن دورانی که نگذاشتند استعدادها شکوفا گردد؛ نگذاشتند هویت اصلی و حقیقی این ملت، خود را نشان دهد؛ به تبع ورود کالاهای صنعتی - که نتیجه پیشرفت علم و صنعت غرب بود- در همه چیز، آن را به غرب وابسته کردد؛ کالاهای فکری و فرهنگی را وارد این کشور کردند و به اولین کاری که دست زندند، بی اعتقاد کردن قشر تحصیلکرده این کشور به موجودی خودش بود؛ به فرهنگ خودی، به رسوم و آداب خودی، به دانش خودی، به استعداد شکوفا و درخشانی که در نسل ایرانی وجود داشت. این بی اعتقادی، در طول سال های متمادی، اثر خودش را بخشید.
از روزی که این فکر -فکر تحقیر ایرانی- وارد این کشور گردید و موجب شد که این احساس حقارت تا اعماق جان قشرهای برگزیده این کشور نفوذ کند، تا وقتی که غرب محصول این حالت را چید، البته سال های طول کشید؛ ولی بالاخره آن ها موفق شدند و نتیجه آن، همین عقب افتادگی هایی است که شما در کشورمان مشاهده می کنید. با این همه منابع انسانی، با این همه منابع مادی، با این موقعیت جغرافیانیی ممتازی که ما داریم، با آن سابقه درخشان علمی و فرهنگی ومیراث عظیم گنجینه علمی که ما داریم، وضع ما امروز از آنچه که باید در میدان علم و صنعت و پیشرفت های گوناگون علمی باشد، بسی عقب تر است.(4)
دانشجو باید فهم سیاسی داشته باشد، تا فریب نخورد دانشجوها بایستی سیاسی بشوند؛ یعنی فهم سیاسی پیدا کنند. فهم سیاسی، غیر از سیاسی کاری و سیاست بازی است، غیر از دستخوش جریان های سیاسی شدن است. اتفاقا فهم سیاسی موجب می شود که آدم، دستخوش جریان های سیاسی نشود. من این را می خواهم. من می خواهم که وقتی دانشجو نگاه می کند به آن کسی که آمده است و دارد برایش حرف می زند و شعار می دهد و قربان صدقه می رود، بفهمد که او کیست و چه کاره است؛ از حرف های او حقیقت او را درک کند و از کار او ممشا و هدف او را به دست بیاورد. من این را می خواهم؛ دنبال این هستم.
اگر سیاسی نباشید، نمیتوانید؛ باید سیاسی باشید. من باز هم همیشه روی این حرفم تکیه می کنم که دانشگاه، باید سیاسی باشد، تا دانشجو فریب نخورد و وسیله ای برای کسانی نشود که می خواهند سر به تن نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و هیچ کس دیگر نباشد! فقط دنبال قدرت اند، هر طور می خواهد بشود!
به قول معروف برای یک دستمال، حاضرند قیصریه را آتش بزنند!(5)
دانشجویی که تحلیل سیاسی نداشته باشد، مرد زمان خودش نیست!
دانشجویی که اصلا نفهمد در دنیا چه می گذرد، این دانشجو دانشجوی زمان خودش نیست، مرد زمان خودش نیست. دانشجو باید احساس سیاسی، درک سیاسی و تحلیل سیاسی داشته باشد. بنده در قضایای تاریخ اسلام، این مطلب را مکررا گفته ام؛ آن چیزی که امام حسن مجتبی را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود، مردم تحلیل سیاسی نداشتند. آن چیز که فتنه ی خوارج را به وجود آورد و امیرالمؤمنین را آن جور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن گونه مظلوم کرد و علی مظلوم شدف نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود؛ والا مردم که همه بی دین نبودند، تحلیل سیاسی نداشتند. دشمن شایعه ای می انداخت، فورا این شایعه همه جا پخش می شد، همه قبول می کردند! چرا باید این جور باشد؟!(6)
سیاسی بودن دانشجو یعنی
سیاسی بودن یعنی دانشجو از آنچه که در جهان ودر کشور خودش می گذرد، آگاه باشید، بینش داشته باشد. اگر این نشد ممکن است فردی به حد اعلای علم هم برسد، خیلی هم متدین باشد، اما دشمن اورا به قیمت بسیار ارزانی بخرد! او را زیر بال خودش بگیرد.
در دوران رژیم طاغوت، اساتیدی داشتیم متخصص، متدین وخوب. اما چون فهم سیاسی نداشتند، به راحتی در اختیار هدف های آن رژیم قرار می گرفتند، بدون آنکه خودشان بدانند. دانشجوها را هم به سمتی می کشاندند که آن رژیم می خواست. کسانی داشتیم که عالم و متدین بودند؛ ولی نداشتن فهم و آگاهی و شعور سیاسی، موجب شد که جزو یکی از مهره های همان رژیم فاسد و ضد دین بشوند. پس، دانشجو بایستی آگاهی و فهم و درک سیاسی داشته باشد، مباحث سیاسی را بداند؛ آنچه در جهان می گذرد، بداند.
امروز جمهوری اسلامی، از یک دولت مردمی صددرصد وابسته ی به مردم خودش برخوردار است. خوب، این دولت چه کاری می کند؟ در مسائل سیاسی دنیا، کجای کار است؟ هدف هایش چیست، اقداماتش کدام است؟ چرا در فلان جهت حرکت می کند؟ چرا در فلان جهت دیگر، حرکت نمی کند؟ باید این ها را بدانید.(7)
پی نوشت :
1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان در ماه مباره رمضان، 1383/8/10.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای جامعه ی اسلامی دانشجویان، 1381/6/16.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، 1377/6/12.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، 1377/6/12.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان ومسئولین دانشگاه تبریز1378/6/27.
6-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار، 1372/8/12.
7-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشگاهیان و فرهنگیان استان کهکیلویه وبویر احمد، 1373/3/18.

 

دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(4)
گاهی در یک جامعه، جو از یک جهت خیلی سنگین می وشد؛ فرق هم نمی کند؛ هر انحرافی فضای تنفس فکری یک جامعه را مسموم و آلوده می کند. هر گونه انحرافی باشد؛ انحراف سیاسی همین طور است؛ انحراف اخلاقی - شهوانی، یا گرایش به مادیان هم همین طور است. فرض بف مایید در یک جامعه، غفلت همه ی اعضای جامعه را گرفت است... در یک چنین فضایی که غفلت، مهم ترین بلیه ی مردم آن کشور است، ناگهان یک حرکت، یک فریاد، یا یک جهت گیری دانشجویی، به کلی فضا را عوض می کند... حال آن محیط دانشجویی که این خصوصیت مثبت و مهم را دارد، یکی دوتا خصوصیت منفی هم دارد که باید به آن ها هم کاملا توجه داشته باشید. یکی این است که چون محیط دانشجویی، محیط احساسات است- جوان احساساتی است- همیشه یک عده ی رند ناقلای کمین گرفته، مایل اند که اگر بتواند، برای کارهای مختلف، از این مجموعه ی حساس آماده ی به تحرک استفاده ای بکنند... حساس و قابل اشتعال و زود پذیر بودن و نرم و لطیف بودن روح و دل جوان، مثل یک شمشیر دو لب است. هم تفکرات صحیح می توانند این فرصت را مورد بهره برداری قرار بدهند؛ وارد دانشگاه بشوند و آن را به کی بهشت برین تبدیل کنند؛ هم تفکرات و روش های غلط می توانند وارد دانشگاه بشوند. این یک نقطه ی ضعف است. یعنی نقطه ای است که باید در معاشرت و در برخورد دانشجویی به آن توجه داشت. دانشجو، جوان و آزاد فکر است. به طور طبیعی حساس و احساساتی است. ممکن است تحت تأثیر هر حرف پر هیجان، یا حرف خوش ظاهری قرار گیرد. باید به این توجه داشته باشید. این یک نقطه ی ضعف است. البته عمده هم همین است؛ نمی خواهم نقاط ضعف را ردیف بکنم. فعلا در محیط دانشجویی، این نقطه ی قابل توجه است.(1)
بیداری دانشجویی (جنبش دانشجویی) مقوله ای است صددرصد دانشجویی
حرکت دانشجویی، یا جنبش دانشجویی یا به تعبیر بهتر و رساتری که می توان برایش انتخاب کرد: بیداری دانشجویی و احساس مسؤلیت دانشجویی، مقوله ی بسیار مهمی است؛ صددرصد هم دانشجویی است. چرا می گوییم صددرصد دانشجویی است؟ چون بسیاری از احساسات، در خواست ها و انگیزه ها ممکن است در قشر دانشجو وجود داشته باشد، اما به خصوصیت دانشجویی او ارتباط مستقیمی نداشته باشد؛ مثل دغدغه ی شغل. شاید دانشجویی وجود نداشته باشد که دغدغه ی شغل و آینده نداشته باشد؛ لیکن این به حیثیت دانشجویی دانشجو ربطی ندارد؛ این مربوط به هر جوانی است؛ دانشجو هم نباشد، این دغدغه را دارد. یامثلا دغدغه ی ازدواج و تشکیل خانواده، که البته از این مورد، حضار بیشتر هم خوششان می آید! هر دانشجویی چه دختر وچه پسر این دغدغه را دارد؛ این مطالبه و میل را دارد؛ چون مسئله اساسی زندگی است؛ اما این لازم ذاتی دانشجو نیست؛ این لازم انسان بودن و جوان بودن اوست؛ دانشجو هم که نباشد، این احساس را دارد.
اما آن چیزی که من اسمش را «بیداری دانشجویی» می گذارم و امروز دربین دانشجویانو غیر دانشجوویان معمول است و به آن «جنبش دانشجویی» می گویند، مخصوص قشر دانشجو به حیث دانشجو است؛ یعنی متعلق به همه ی جوانان نیست؛ متعلق به همین جوان قبل از محیط دانشجویی هم نیست؛ متعلق به این جوان بعد از دوره ی دانشجویی هم نیست؛ این متعلق به محیط داشنگاه است؛ متعلق به همین چهار سال، پنج سال، شش سال است؛ همین مدتی که شما در دانشگاه درنگ درید؛ این حقیقی است که وجود دارد.
جنبش دانشجویی -یا به همان تعبیر درست تر، بیداری دانشجویی- چیز جدیدی نیست؛ یک چیز مخصوص ایران هم نیست؛ چون همان طور که گفتیم، متعلق به محیط دانشگاه است.
این بیداری، خصوصیاتی دارد؛ انگیزه هایی در آن هست و نتایجی بر آن مترتب می شود. اگر این خصوصیات، درست شناسایی شود می تواند به عنوان یک منبع غنی و سرشار و فیاض برای کشور و آن محیط [دانشگاه] و جامعه به کار گرفته بشود؛ اما اگر درست شناسسایی نشود، ممکن است تضییع بشود؛ مثل ثروتی که شما از وجود آن و یا از کاربرد آن اطلاع ندارید.
بدتر از این، آن صورتی است که شما که صاحبش هستید، اطلاع ندارید؛ اما یک دزد و یک دغل اطلاع درد که زیر این مخفی گاه، این گنج هست؛ کاربردش هم این است؛ لذا او می آید و استفاده می کند؛ این دیگر می شود خسارت فوق خسارت! یکی از فرایض اولیه ی اولا خود دانشجو، ثانیا مجموعه ی مدیران دانشجویان و دانشگاه ها، و ثالثا مجموعه ی مدیران کشور، شناسایی این پدیده ی ذاتا دانشجویی است؛ یعنی بیداری دانشجویی، یا جنبش دانشجویی، یا حرکت دانشجویی؛ به هر اسمی آن را بنامید، حقیقتش را می شناسیم که چیست.(2)
علل و منشأ بیداری (جنبش) دانشجویی منشأ چنین پدیده ای، خصوصیاتی است که در دانشگاه و مجموعه ی دانشجویان هست. سن و انرژی وتوان و نیروی جوانی، معارف و دانش هایی که دانشجو در این دوره با آن ها آشنا می شود (چه معارف علمی، چه معارف سیاسی، چه معارف اجتماعی- فراغت دانشجویی که گرفتار زندگی و نان و دربند گرفتاری ها و باری های زندگی نیست و یک آزادی نسبی دارد و در جایی مسئولیتی ندارد، مجتمع بودن دانشجویان در یک محیط خاص، تأثیر گرفتن از امواج عمومی جامعه و بازتاب آن ها را نشان دادن- چه مثبت و چه منفی- از عوامل این پدیده ی بسیار مهم و در عین حال بسیار مبارک است که در صورتی که از آن استفاه نشود و یا بد استفاده بشود، بسیار خطرناک هم خواهد بود..(3)

خصوصیات بیداری (جنبش) دانشجویی
در حرکت دانشجویی یا بیداری دانشجویی، خصوصیاتی هست که تقریبا می شود گفت در اغلب جاها یکسان است -با تفاوت فرهنگ ها و تاریخ ها و زیرزمینه های هر کشوری و هر ملتی و هر مجموعه انسانی -لیکن مشترکاتی بالاخره در همه جا هست آن چیزی که من در مورد کشور خودمان می توانم به عنوان ویژگی های حرکت دانشجویی ازقبل ازانقلاب تا اوان انقلاب و از این جا به بعد عرض بکنیم، این خصوصیاتی است که ذکر می کنم.
خصوصیت اول، آرمان گرایی در مقابل مصلحت گرایی است؛ عشق به آرمان ها و مجذوب آرمان ها شدن. انسان وقتی که در محیط تلاش و کار معمولی زندگی قرار می گیرد، گاهی موانع جلوی چشم او را می گیرد؛ آرمان ها را دور دست و غیرقابل دستیابی به انسان نشان می دهد؛ و این خطر بزرگی است. گاهی آرمان ها فراموش می شوند. در محیط جوان، آرمان ها محسوس، ملموس، زنده، قابل دسترسی و دستیابی است؛ لذا برای آن ها تلاش می شود؛ خود این تلاش، تلاش مبارکی می شود.
خصوصیت دوم، صدق و صفا و خلوص است. در حرکت دانشجویی، کلک، تقلب، حیله و شیوه های غیرانسانی یی که معمولا در محیط های زندگی رایج به کار می رود، در این جا کمرنگ است و یا به طور طبیعی نیست. در محیط معمولی زندگی، در محیط سیاست، در محیط تجارت، در محیط بده بستان های اجتماعی، هر کسی هر حرفی که می زند، مواظب است بیند از این حرف چه گیرش می آید و چه از دست می دهد؛ حالا بسته به این است که چه قدر زرنگ، چه قدر پشت هم انداز و چه قدر عاقل باشد یا در نقطه ی مقابلش قرار گرفته باشد تا چیزی از دست بدهد، یا چیزی به دست بیاورد؛ اما در محیط حرکت دانشجویی، نه؛ حرف را برای خوب بودنش، برای درست بودنش، برای جاذبه داشتنش برای خود و برای حقیقت بیان می کنند و دنبال و تعقیب می کنند. نمی خواهم تعمیم بدهم و بگویم که هر نفر از آحاد دانشجو، هر تک تکی از این حرف هایی که می زند، اینطور است؛ نه، اما این رنگ غالب است.
خصوصیت سوم، آزادی و رهاییاز وابستگی های گوناگون حزبی و سیاسی و نژادی و امثال این هاست. در این مجموعه حرکت دانشجویی، انسان می تواند این خصوصیت را مشاهده کند؛ که این همیک شعبه از همان مصلحت گرایی است. غالبا در این جا از تقیداتی که معمولا مجموعه های گوناگون سیاسی و غیرسیاسی برای افراد خودشان فراهم می کنند، خبری نیست؛ جوان حوصله ی این قید و بندها را ندارد؛ لذا در گذشته ی پیش از انقلاب، احزابی بودند و کارهایی می کردند؛ اما به دانشگاه که می رسیدند، ضابطه از دستشان درمی رفت! ممکن بود چهار نفر عضو هم یارگیری بکنند، اما نمی توانستند انضباط های مورد نظر خودشان را انضباط های حزبی خیلی شدید که در احزاب دنیا معمول بود و هست در محیط دانشجویی به درستی اعمال کنند؛ زیرا دانشجو بالاخره در جایی به اجتهاد می رسد. آن زمان ها حزب توده، حزب فعالی بود؛ تشکیلات خیلی وسیعی هم داشت؛ با شوروی ها هم مرتبط بود؛ اصلا برای آن ها کار می کرد؛ اما به دانشگاه که می رسید، مجبور بود بسیاری از حقایق جزبی را از چشم دانشجو پنهان کند!
چهارمین خصوصیت این حرکت، مبتنی بر اشخاص نبودن است؛ یعنی این حرکت در دانشگاه صنعتی شریف هست، امروز هم هست، ده سال پیش هم بود، ده سال بعد هم هست؛ اما نه سال پیش شما بودید، نه ده سال بعد شما این جا هستید؛ اما این حرکت هست، ولی مبتنی بر اشخاص نیست؛ متعلق به فضا و مجموعه ی حاضر است.
پنجمین خصوصیت بسیار مهمش این است که در مقابل مظاهری که از نظر فطرت انسانی زشت است مثل لم، زورگویی، تبعیض، بی عدالتی، تقلب، دورویی و نفاق حساسیت منفی دارد و آن را دفع می کند. یک وقت در اول انقلاب، همین گروه منافقین، با اسفتاده از فرصت انقلاب توانستند در میان جوانان و دانشجویان نفوذی پیدا کنند؛ اما وقتی معلوم شد که این ها منافقند، غالبا روی برگرداندند. چرا به آن ها منافق می گفتند؟ چون ادعایشان این بود که بر اساس ایدئولوژی دین تشکیلات دارند، تلاش می کنند و آینده معین می کنند؛ اما در عمل معلوم می شد که نه، از ایدئولوژی دین هیچ خبری نیست؛ تفکرات، تفکرات التقاطی مارکسیستی است؛ آن هم نه مارکسیستی یک دست؛ التقاطی، مخلوط و آشفته؛ و در عمل خارجی و فعالیت و مبارزات هم آن چیزی که حاکم بر بیشترین فعالیت های آن هاست، قدرت طلبی است؛ تلاش برای این که به قدرت دست پیدا کنند؛ قدرتی که در پدید آمدنش نقش زیادی نداشتند؛ بلکه به عنوان یک مجموعه اصلا نقش نداشتند؛ هرچند ممکن بود افرادی از آن ها هم در خلال ملت نقش داشته باشند. لذا چون نفاق آن ها معلوم شد که ظاهرشان با باطنشان؛ رفشان با دلشان؛ ادعایشان با آنچه که حقیقتا آن را دنبال می کنند، یکی نیست مجموعه ی جوان دانشجویی از این ها اعراض کرد و روی برگرداند.
ششمین خصوصیت این حرکت دانشجویی و این پدیده ی ذاتی محیط دانشگاه ها این است که بر این حرکت، فقط احساسات حکومت نمی کند؛ بلکه ضمن این که احساسات هست، منطق و تفکر و بینش و تحصیل و میل به فهمیدن و تدقیق هم در آن وجود دارد؛ البته شدت و ضعف دارد؛ گاهی کم و گاهی زیاد.(4)
آفات جنبش دانشجویی
البته جنبش دانشجویی آفاتی دارد؛ باید حقیقتا از این آفات پرهیز کنید و بترسید.
یکی از آفات حرکت دانشجویی این است که عناصر و مجموعه های ناباب به آن طمع بورزند و بخواهند از آن سوء استفاده کنند... این ها وقتی ببینند که میدانی هست و بالاخره دانشجو و نسل جوان در کشور حرف می زند و تعیین کننده است، این ها هم بنا می کنند اول سینه خیز، بعد یواش یواش نیم خیز، بعد هم یواش یواش با گردن افراشته می آیند که بله، ما هم هستیم! اگر مجموعه های سیاسی قدرت طلب بدنیت بددل بد سابقهف طرف حرکت دانشجویی آمدند و خودشان را به آن چسباندند و بر آن دست گذاشتند، این می شود آفت...
یکی دیگر از آفات جنبش دانشجویی همان طور که گفتم دور شدن از آرمان هاست. عزیزان من! ببینید؛ سال ها قبل از انقلاب، یک واقعه ی جنایت آمیز در روز شانزده آذر اتفاق افتاد. از اول انقلاب، می شد کاری بکنند که شانزده آذر اصلا فراموش بشود؛ چون این قدر ما حوادث داشتیم؛ اما نه، مسئولان کشور و علاقمندان به مسائل کشور، مایل اند خاطره ی این روز زنده بماند. چرا؟ چون آن روز به خاطر سخن حقی، اتفاقی در دانشگاه افتاد که بعدها جبهه ی دژخیمان به خاطر همان هدفی که جوانان داشتند و هدف والایی هم بود با آن ها مقابله کردند و به کشته شدن سه نفر انجامید.
مسئله آن روز چه بود؟ ضدیت با آمریکا. حالا چه موقع؟ آن وقتی که سیاست آمریکا و دولت آمریکا و رژیم آمریکا و عناصر اطلاعاتی و نظام آمریکا، در تمام شؤون این کشور حاکم بودند. در این کشور، چه آشکار و چه پنهان، همه چیز در دست آمریکایی ها بود؛ و امروز که شما می بینید آمریکایی ها از این که ایران اسلامی به طرفشان نمی رود، زنجیر می جوند، به یاد آن روز است؛ چون این، جا جایی بود که این ها می ایستادند و ازاین جا به همه منطقه کشورهای عربی وترکیه و... فخر و آقایی می فروختند و اعمال نفوذ می کردند؛ چون این جا را مال خودشان می دانستند! کشروهای معروف بزرگی هستند که از این که ملتی این جا وجود دارد که با همه ی قدرت در مقابل افزون طلبی آمریکایی ها به صراحت حرف می زند، آن ها احساس هیجان می کنند و خوشحال اند! در چنین شرایطی، حالا یک عده بیایند به عنوان دانشجو، نقطه ی مقابل حرکت شانزده آذر را علم بکنند؛ یعنی گرایش به آمریکا تحت عنوان بسیار چوچ و سست و غیرمنطقی و غیر مستدل؛ این پشت کردن به جنبش دانشجویی است؛ این اصلا جنبش دانشجویی نیست؛ این به کلی یک چیز دیگر است؛ عکس آن است.
یا مثلا وقتی که مسئله عدالت اجتماعی در کشور مطرح می شود، دانشجو باید از این مسئله حمایت کند. عدالت اجتماعی، آن چیزی است که حتی کسانی که اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعی را به دلایل سیاسی و با انگیزه های گوناگون کمرنگ کنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور شدند عدالت اجتماعی را مطرح کنند. در دنیا، غیر از مستکبران و زورگویان و چپاولگران عالم، هیچ انسانی نیست که از عدالت اجتماعی و ازاین شعار پشت کند. این شعار در کشور مطرح می شود؛ چه کسی باید از این شعار حمایت کند؟ چه کسی باید بیشتر از همه درباره ی آن فکر کند؟ چه کسی باید برای آن کار کند و درباره ی راه های تأمین آن تحقیق و بحث کند و میزگرد بگذارد؟ غیر دانشجویان؟ بایدتوجه داشت که این حرکت دانشجویی و بیداری دانشجویی، مطلقا به سمت عکس جهت ها نرود. پس، یکی از آفات این جنبش، پشت کردن به آرمان ها، فراموش کردن آرمان ها و از یاد بردن آرمان هاست...
یکی دیگر از آفات مهم جنبش دانشجویی، سطحی شدن است. عزیزان من! از سطحی اندیشی به شدت پرهیز کنید. خصوصیت دانشجو، تعمق وتدقیق است. هر حرفی را که می شنوید، رویش فکر و دقت کنید. چرا در اسلام هست که «تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنه»؛ یک ساعت فکر کردن، ارزشش از عبادت سال ها بیشتر است؛ برای خاطر این که اگر شما فکر کردید، عبادتتان هم معنا پیدا می کند؛ تلاش سازندگیتان هم معنا پیدا می کند؛ مبارزه تان هم معنا پیدا می کند؛ دوستتان را می شناسید، دشمنتان را هم می شناسید... باید فکر کرد. با فکر، انتخاب، انتخاب درستی خواهد بود. اگردر انتخاب اشتباه هم بکند، چنانچه انسان اهل فکر باشد، با او راحت تر می شود حرف زد.
آن آدمی که اهل فکر نیست، هرگونه انتخابی بکند، اگر اندک خطایی در آن باشد، نمی شود با او حرف زد و منطقی صحبت کرد؛ تسلیم تعصب ها و ندانستن ها و جهالت های خودش است؛ اما وقتی اهل فکر و دقت بود، اگر خطایی هم اتفاق افتاده باشد، یک نفر آدم خیرخواه می تواند با او حرف بزند و بگوید به این دلیل، این کار خطاست. نباید سطحی بود. به هر شعاری، به هر حرف گرمی، به هر دهان گرمی، به هر نقلی، نمی شود اعتماد کرد؛ باید فکر کرد. اساس قضایا فکر است. آن چیزی که انتظار عمده از انسان های فرزانه و هوشمند است، این است.
یکی دیگر از آفات، به دام احزاب و گروه ها افتادن است؛ که این را قبلا هم گفتم. مواظب باشید؛ اختاپوس خطرناک احزاب وگروه های مختلف به سراغتان نیاید و شما را به دام نیندازد. از آن مجموعه ی آزاداندیش، اغلب خصوصیات مثبت را خواهند گرفت؛ که اگر این شد، آن وقت انسان در خدمت دشمنان انقلاب قرار می گیرد و چیز خطرناکی می شود و زندگی و سرمایه و
آینده ی انسان حقیقتا به باد می رود و انسان دچار حسرت می شود.(5)
پی نوشت ها:
1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای تشکل ها و نخبگان دانشجویی، 1375/9/15.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف، 1378/9/1.

 

دانشجو از دیدگاه مقام معظم رهبری(5)

من دو نکته را به [دانشجویان المپیادی و دانشجویان برجسته ی علمی] بگویم: نکته ی اول این است که دولت و مسئولان باید قدر این ها را بدانند و برایشان امکنات فراهم کنند. برجسته های ذهنی و فکری، فقط هم آن ها نیستند؛ در میان دانشجویان و اساتید جوان و غیرجوان افراد زایدی داریم که این گونه اند که در امتحان ها و تجربه ها و مسابقه های گوناگون، این برجستگی کاملا آشکار شده است. دولت باید قدر این ها را بداند و وسائل را برای پیشرفت علمی این ها فراهم بکند تا نیازی احساس نکنند که از محیط خودشان دور بشوند.
نکته ی دوم این است که خود آن ها این ضریب هوشی و حافظه و استعدادشان را ملی بدانند؛ این ها ثروت های ملی است؛ ثروت های شخصی که نیست؛ از آن برای کشور و ملت و خانواده شان استفاده کنند؛ این ها امانت و سرمایه های خداداد است؛ ملک خصوصی نیست. نگونید دولت به ما نرسید؛ اگر هم دولت نرسیده باشد، این عذر نمی شود.(1)
خروج از کشور برای ادامه تحصیل را با این شرایط قبول دارم
سؤال: مسئله ای که این روزها زیاد مطرح می شود، ولی عملا مخاطبان واقعی کمتر به آن توجه می کنند، فرار مغزهاست. من نمی دانم چه طور می توان از مهاجرت جوانان با استعدادی که با این همه زحمت وتلاش تحصیل کرده اند، جلوگیری کرد. برای نمونه، من خودم در یکی از دانشگاه های پیشرو یعنی دانشگاه امیرکبیر و در سطح فوق لیسانس یکی از رشته های سنگین تحصیل کرده ام؛ اما با این همه تلاش علمی، هیچکار مناسبی پیدا نمی کنم. مشکل فقط در نبود پارتی نیست؛ بلکه اصولا کار مناسبی وجود ندارد. غالب شرکت ها و کارخانه ها به یک سری تکنولوژی های قدیمی بسنده کرده اند و مسئولان امر که باید مدیرت کنند، مشغول باندبازی و قدرت طلبی هستند... ما برای چه کسانی همت و تلاش کنیم؟ ... به نظر می رسد با استناد به آیات متعددی که در قرآن برای هجرت آمده، وظیفه ی ما برای سالم ماندن، رفتن است!
جواب: این که گفته بشود برای سالم ماندن، ناچاریم برویم؛ نخیر، بنده این را قبول ندارم. سالم ماندن یعنی چه؟ شما خیال کرده اید که در خارج از کشور به مهاجران کشور های دیگر چندان بهایی داده می شود؟ شما فکر می کنید در هر کشوری از این کشورها، ارزش و شخصیت و شرف شما را به عنوان یک جوان ایرانی رعایت خواهند کرد؟ شما پای صحبت ها و درد دل های کسانی که رفته اند، بنشینید تا ببینید چه می گویند.
انسان در خانه ی خودش بماند، برای خانواده ی خودش مفید باشد، سخت تلاش کند، همه ی همت خودش را به کار بگیرد، یک مقدار هم زندگیش پایین تر باشد، این برای یک اسنان با وجدان به مراتب خرسند کننده تر و شادمان کننده تر است تا این که به یک کشور دیگر برود و به میهن و خانه ی خودش و به خاکی که او را پرورش داده و این استعداد و معلومات را به او داده و به همین دانشگاه امیرکبیری که شما شانه تان زیر بار منت آن است، پشت کند و در خانه ی بیگانه، با منت و با اخم تخم کار کند، برای این ک یک مقدار بیشتر به او پول می دهند. این شد هجرت؟! هجرت اسلامی این است؟! نخیر، به هیچ وجه؛ هجرت اسلامی این نیست؛ این «تعرب بعد الهجره» است؛ این فرار کردن از میدان کار و مسئولیت و وظیفه و رفتن به جایی است که انسان می خواهد زندگی شخصی خودش را یک مقدار بهتر کند؛ من به هیچ وجه به این کار معتقد نیستم.
البته من حق را به جوان های با استعداد خودمان می دهم؛ این ها حق دارند انتظار داشته باشند و مسئولان باید برای این ها کار کنند؛ در این تردیدی نیست؛ اما اگر آن ها کوتاهی کرده اند، معنایش این نیست که جوان ما هم برای خودش توجیهی درست کند. البته اگر انسان برای افزایش معلومات به خحارج از کشور برود و برگردد، یا تحقیقی بکند و برگردد، این فرار نیست و اشکالی ندارد؛ اما این که انسان کوله بارش ار ببندد و پشت کند و بگوید خداحافظ، ما رفتیم؛ نه، این را من قبل ندارم.(2)
اگر برای تحصیل به خارج از کشور می روید مراقب باشید هویت ملی و فرهنگی خود را گم نکنید مجموعه ی انجمن های اسلامی در هرجا مشغول فعالیت اند، در واقع این تکلیف را بر دوش خود احساس کرده اند که هویت اسلامی خود و آرمان های بلندی را که ملت ایران دارد، در وجود خود و دیگر دانشجوها نزده نگهدارند؛ این چیز بسیار مهمی است. بلای بزرگی که بر سر نسل هایی از جوانان کشور ما در دوره ای و در کشورهای دیگر آمده، این است که آن ها برای تحصیل علم به کشورهای دیگر رفته اند و چیزی هم یاد گرفته اند؛ اما یک چیز مهم تر را جا گذاشتند و فراموش کردندو آن، هویت فرهنگی و ملی خودشان بوده است. این ها به هر کشوری برگشتند، اگر چه عالم و از لحاظ علمی شاید مفید بودند؛ اما مثل یک بیگانه در شور خود عمل کردند و نتوانستند به هدف های اساسی کشور و ملی خود خدمت لازم را بکنند. بیاری از تحصیلکرده های در کشورهای اروپایی، در دوره هایی از کشور ما، عامل وابستگی شدند؛ این به خاطر آن بود که این ها هویت خود را گم کردند. (3)
اینکه نخبگان برای تکمیل معلوماتشان به خارج می روند مانعی ندارد، اما...
مکرر گفته ام که نخبگان توجه داشته باشند خود را از ملت طلبکار ندانند. ما به مسئولان مرتب سفارش می کنیم به نخبگان رسیدگی کنند؛ این ها سرمایه های و گنجینه های کشورند و البته باید به این ها رسیدی شود؛ در این شکی نیست. یک مطلب این است که ما مسئولان باید خود را برای پشتیبانی، حمایت و دفاع از نخبگان مسئول بدانیم؛ اما حرف دیگر این است که ما بگوییم نخبگان خود را از ملت ایران و از کشورشان طلبکار بدانند؛ این دومی مطلقا قبول نیست. همه ی ما بدهکاریم: بدهکار به این ملت، بدهکار به این تاریخ، بدهکار به نسل های آینده. کسانی که کشور را ترک می کنند و به خارج می روند، یک وقت می روند تا معلوماتشان را تکمیل کنند و برگردند؛ چه اشکالی دارد؟ این اصلا مانعی ندارد. مثلا در این جا نیازی دارند-کارگاهی، وسیله ی کاری، درسی، دانشی، رتبه ای، استادی- این نیاز در این جا برآورده نمی شود؛ در فلان نقطه ی دنیا برآورده می شودغ بنابراین به آن جا می روند و استفاده می کنند و بر می گردند؛ این که مورد تأیید ما است؛ ما از این کار گله ای نداریم.
اما کسانی که کشور را رها می کنند و به پشت سرشان نگه نمی کنند، این ها سودی نمی برند. این ها خانه ی خود را که مال خودشان است و همه آن ها را محلی و صاحبخانه می دانند، رها می کنند؛ به نقطه ای می روند که اجیر شوند! اجیری و مزدوری است؛ مزدوری با پول زیاد؛ خیلی فرق می کند. در خانه ی خود زندگی کردن، در فضای خانه خود تنفس کردن، خود را صاحبخانه دانستن؛ این کجا؟ این که یک ایرانی به فلان نقطه ی دنیا برود-مثلا به استرالیا یا کانادا یا اروپا - گیرم مرکزی هم پیدا کند که در آن جا کار کند و حقوقی هم بگیرید؛ آن حقوق هم ده برابر حقوقیباشد که در ایران خواهد گرفت؛ اما آن جا صاحبخانه نیست، همه او را بیگانه می دانند، کسی او را صاحب حق نمی داند، با او احساس خویشاوندی نمی کند؛ این کجا؟
اینطور نیست که رفتن به خارج امتیازی محسوب شود؛ نه، ماندن در این جا امتیاز است. شما در خانه ی خود، برای مردم خود و برای خانواده ی خود کار می کنید؛ و این ارزش بسیار بالایی است. نخبگان از این ملت و از این کشورند و توقع ما این است که برای ای ملت و این کشور هم باشند. البته به مسئولان هم مرتبا سفارش می کنیم و برخودمان هم لازم می دانیم که از این جماعت نخبه -که ذخایر کشورند- استفاده و حمایت کنیم.(4)
یک انسان نخبه زمانی سربلند است که بتواند در بهبود اوضاع کشور و ملت خودش نقش ایفا کند
مسئله خروج نخبگان از کشور- من چند بار تا حالا این را گفته ام - به طور مطلق موضوعی منفی نیست؛ زیرا ممکن است نخبه ای از کشور خارج شود و بخواهد معلوماتی کسب کند و بعد برگدد و برای کشور مفید باشد. البته بهتر این است که ما امکاناتی را برای همین نخبه فراهم کنیم، تا در خود کشور آنچه را که از نظر رشد و شکوفایی استعداد لازم دارد، مهیا شود: کارگاه داشته باشد، محیط مانور علمی و تحقیقی داشه باشد؛ این بهترین است؛ اما اگر نشد، نخبگان بروند -فضای دنیا فضای وسیعی است -منتها این رفتن باید با حساب و کتاب انجام بگیرد؛ یعنی آن نخبه بداند که برای چه دارد می رود؛ چه می خواهد بکند و پساز آموزش آنچه را که لازم دارد، چه استفاده ای می خواهد از آن دانش بکند. آیا از آن دانش برای اعتلای کشور و برای پیشرفت ملت خودش و برای راه انداختن نخبگان دیگر کشورش می خواهد استفاده کند، یا نه، می خواهد آن را در خدمت یک کارخانه یا شرکت متعلق به یک سرمایه دار کانادایی یا آمریکایی یا اروپایی قرار دهد؟
این بزرگ ترین تحقیر یک انسان برجسته ی علمی است که تلاش کند، زحمت بکشد، کار کند و همه ی امکانات کشورش درواقع منتهی شود به پدید آمدن این انسان نخبه، اما او در خدمت فالن کارخانه دار یا فلان کمپانی دار هیچی ندان و هیچ نفهم ضد بشر فلان نقطه ی دنیا باشد و آن شخصی از این انسان نخبه به عنوان یک مهره وابزار در مجموعه اش استفاده کند. یک انسان نخبه آن وقتی سرافراز و سربلند است که بتواند در بهبود اوضاع کشور و خانه و ملت خودش و بهبود زندگی و آینده و تاریخ انسان هایی که ذی حق نسبت به او هستند، نقش ایفا کند.(5)
هرچه عالم تر و نخبه تر می شوید، متواضع تر و مردمی تر شوید
نخبه بودن ملازمه ای با نخوت گرایی ندارد؛ البته من در شماها نمی بینم؛ چهره های نورانی شماها این جور نشان نمی دهد؛ اما به هر حال مراقب باشید. فضای نخبگی در کشور با فضای تکبر به کلی باید جدا شود. هرچه شما موفقیت های علمی تان بیشتر شد، هرجا به تحقیق جدیدی دست یافتید و توفیق بیشتری پیدا کردیدف متواضع تر، مردمی تر و خلاصه، خاکی تر شوید؛ این است که می تواند تداوم پیشرفت ها و فایده ی وجود شما را بیشتر کند.(6)
پی نوشت :
1-بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 1379/12/9.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 1379/12/9.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در جمعی از دانشجویان اتحادیه انجمن های اسلامی شرق اروپا، 1381/5/19.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان در ماه مباره رمضان، 1383/8/10.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، 1383/7/5.
6-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، 1383/7/5.

تشکل های دانشجویی از دیدگاه مقام معظم رهبری (1)
جوان بودن، دانشجو بودن و از پیکره یک مجموعه فعال اسلامی بودن، هر یک به تنهایی فرصتی است که باید مغتنم شمرده شود و ارزشی است که باید گرامی داشته شود.
مجامع اسلامی دانشجویی دارای این هر سه خصوصیت ممتاز است. اگر صفا و نشاط و آرمان خواهی و تلاش امیدوارانه که خصوصیات جوانی است، با فرزانگی و اندیشه ورزی و نگاه عالمانه که ویژگی های دانش پژوهی است با پرهیزگاری و پاکدامنی و تعبد دینی که لازمه اسلامی بودن است در تشکل های دانشجویی فراهم آید، این مجموعه ها از جمله مبارک ترین مجموعه های انسانی به شمار خواهد آمد. هر یک از سه خصوصیت یاد شده را آفاتی تهدید کند که باید هوشمندانه از آن برحذر بود.(1)
سه وظیفه اساسی تشکل های دانشجویی
به نظر من سه وظیفه ی اساسی بر دوش تشکل ها است:
یکی این که مجموعه ی دانشجویی را از لحاظ روحی و معنوی تغذیه کنند... آن دانشجویی که با خدا انس ندارد، آشنا نیست و هیچ رایحه ای از گلستان معنوی وجود انسان به مشامش نرسیده است، خیلی ناقص است. آن جوانی که با وجود داشتن دل شفاف و روح آماده، اصلا لذت ذکر خدا را نچسیده، از نماز لذتی نمی برد. از دعا، ذکر، تضرع، گریه و انس با پروردگار عالم، از پیوند با زیباترین حقایق وجود -که وجود مقدس باریتعالی است- هیچ بهره ای نبرده است، این خیلی ناقص، محروم و قاصر است. شما در این جهت هم تعهد دارید که دل ها را روشن و با خدا آشنا کنید. انس با خدا را تعلیم بدهید و لذت ذکر را بچشانید.
اگر کسی لذت ذکر الهی و انس با خدا را چشیدف بدانید که هیچ لذت دیگری به دهانش مزه نمی کند. همه ی این لذت های زودگذر دنیا -حتی عالی ترین لذات- به نظرش بچه گانه می آید. آن کسانی که اهل این چیزها هستند، آن ها صادق اند و به ما این چیزها را گفته اند. هر کسی هم ممکن است بالاخره در مدت عمرش، کم وبیش توفیقی پیدا کند و لذت ذکر الهی را لحظه ای درک بکند. این هدیه ی بزرگی است که شما باید به جوانان دانشجو بدهید. این جوان ها -دخترها پسرها- روح های آماده دارند. ای ها را با نماز آشنا کنید.نماز یک بار بر دوش انسان نیست. بلکه یک لطف و یک دریچه است. اگر خدا به من و شما اجازه نداده بود که با او حرف بزنیم، ما چعه کار می کردیم؟ اگر انسان اجازه نداشت زبان به دعا و مناجات باز کند، چه می کرد؟ چطور می توانست روح تشنه و گرسنه ی خودش را اشباع کند؟ چه چیزی غیر از انس با خدا می تواد این روح تشنه ی انسان را سیراب بکند؟... چه کسی می خواهد این معنویات را به این جوان ها یاد بدهد و دست آن ها را بگیرد؟ این به عهده ی شما است. این وظیفه ی بزرگی است؛ آن را کم نگیرید.
مسئولیت دوم، مسئولیت سیاسی است. ببینید، من بحثی را مطرح کردم. این بحث هیچوقت در محیط های دین ما مطرح نشده بود نه در سخنرانی ها، نه در بحث های دیگر. من این بحث را مطرح کردم، تا افرادی که در مسائل تارخی و مسائل سیاسی، اهل مطالعه و فکر هستند، آن را دنبال کنند، آن بحث عوام و خواص است... خلاصه ی بحث عوام و خواص ما عبارت است از این که بعضی از خواص خیانت می کننند و بسیاری از عوام بدون توجه، به دنبال آن ها حرکت می کنند. این مشکلی است که همیشه ممکن است پیش بیاید.
عزیزان من، تعدادی از خواص، دانسته و فهمیده خیانت می کنند؛ راه را کج می روند، دنبال هوای نفس، دنبال زندگی شخصی و دنبال پول و مال و ثروت و حاکمیت وقدرت و تعصبات و بقیه ی خواسته هیا خودشان می روند و خواص هم هستند! بیساری از عوام هم از آن ها تبعیت می کنند. بسته به شانس آن ها اگر این شخص خاص که منحرف شده است، آدمی باشد که جذابیت هایی در وجودش باشد، آن وقت وای به حال مردم و وای به حال عوام!
حال شما در مقابل این مشکل، می خواهید چه کار بکنید؟ این است که من می گویم دانشگاه ها باید سیاسی بشود؛ معنایش این است. یعنی شما کاری بکنید که در محیط دانشجویی، عوامی وجود نداشته باشد. قدرت تحلیل در یکایک عناصر دانشجو وجود داشته باشد. ای بسا آدمی که تا حد وزارت هم بالا می رود، اما جزو عوام است؛ یعنی قدرت و موضع گیری ندارد. یک راه روشن بینانه اتخاد نمی کند.مهنای عوام این است. اگر محیط های دانشجویی ما، که فردا بنا است سطح عظیمی از دانش و مناصب حساس و مراکز حساس جامعه ی ما را اشغال بکنند، انان هایی دارای قدرت تحلیل وبا جهت گیری درست باشند، آن وقت این مشکل، به مراتب کم خواهد شد. بنابراین باید پیشگیری کنیم. باید پیشگیری کرد، این به عهده ی شما است.
مسئله دیگری هم وجود دارد و آن مسئله سوم است. رابطه ی شماها با خودتان. متأسفانه من می بینم که بچه های مسلمان داخل دانشگاه ها، گاهی این قدر با هم اختلاف و درگیری پیدا می کنند که اصلا مجالی باقی نمی ماند که کار بکنند!
متأسفانه بعضی ها در داخل دانشگاه، به نام اسلام، کارشان این شده است که به ارزش های موجود جامعه، دست اندازی کنند یا افراد، یا به جهت ها و امثال آن. بابا، به کار خودتان بپردازید. در داخل دانشگاه، مهم ترین مسئله شما، دانشجوها هستند. غفلت و بی توجهی می کنند. البته اینی که ما می گوییم به کار دانشجویی بپردازید، معنایش این نیست که دانشجویان به مسائل سیاسی جامعه نپردازند؛ نه؛ باید حتما به مسائل سیاسی جامعه و جهان بپردازند. اگر شما سرتان را پایین انداختید، از همه چیز محروم خواهید ماند. باید سربالا باشد، باید دید شما وسیع باشد. باید افق دید، کاملا دور و فراگیر باشد. لیکن نباید از مسائل دانشجویی غافل بشوید.(2)
ارتقای فکری دنشجویان در زمینه فرهنگ و سیاست باید در صدر فعالیت تشکل های دانشجویی قرار گیرد
دل بی آلایش جوان، هنگامی که با نور ایمان و فروغ اندیشه عالمانه روشن شود گنجینه ای الهی است که فرآورده های آن، امروز و فردای کشور را بهره مند می سازد. در مرحله کنونی، آنچه می باید پس از تحصیل علم، درصدر فعالیت های دانشجویی قار گیرد، ارتقاء فکری دانشجویان در زمینه فرهنگ و سیاست است.
امروز، هیچکس نمی تواند انکار کند که فوری ترین هدف دشمنان جمهوری اسلامی، تسخیر پایگاه های فرهنگی کشور است، آنان در صددند بدین وسیله، باورهای اسلامی و انقلابی را که اصلی ترین عالم ایستادگی ملت ایران در برابر نظام سلطه استکباری است، از ذهن ها و دل ها بزدایند و باورهای سلطه پذیری و فرودستی در برابر غرب را به جای آن بنشانند، تلاش آشکار از سوی واسطه ها و دست نشاندگان امپراتوری های زر و زور، در بسیاری از عرصه های فرهنگی برای تردید افکنی در مبانی اسلام و انقلاب، امروز افراد دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانی ه دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگی را جدی نمی گرفتند، امروز آن را به چشم خود می بینند. بی شک نخستین آماج این شبیخون، جوانان اند، به ویژه آنان که در جاده دانش و فرزانگی قدم بر می دارند و آینده فرهنگی و سیاسی کشور در دست آن ها است.
درست است که دشمن به رغم تلاش و هزینه فراوان، نتوانسته است به محصول مورد نظر خود دست یابد، ولی به روشنی می دانیم که مهم ترین پاسخ کوبنده بدخواهان، معرفت و ایمان روشن بینانه و قدرت تحلیل سیاسی است، و این ها همان است که تشکل های دانشجویی شایسته همت گماشتن و پرداختن به آن می باشند.(3)
پایه های فکری، ایمانی و معرفتی خود و سایر دانشجویان را با ارتباطات معنوی اثر گذار تقویت کنید
در دانشگاه، درس خواندن، فعالیت برای اسلامی نگهداشتن و هرچه اسلامی تر کردن فضای دانشگاه، حفظ روحیه ی پر نشاط دانشجویی و تقویت پایه های فکری و ایمانی و معرفتی، از کارهای بسیار اساسی است. سعی کنیدبا دانشجوهای دیگری که مثل خود شما هستند چه آن هایی که در تشکل دیگری هستند، چه آن هایی که در هیچ تشکلی نیستند، اما زمینه های خوب دارند ارتباطات خوب برقرار کنید. البته ممکن است تشکلی از لحاظ خیلی چیزها با شما همسو باشد و یا نباشد؛ اما سعی کنید این ارتباطات معنوی اثر گذار را با همه ی دانشجوها ادامه دهید و اثر گذار باشید.(4)
تشکل دانشجویی باید حرکتش در جهت کیفیت بخشیدند به ارزش های دین و انقلاب باشد
شما می خواهید محیط دانشجویی را کیفیت ببخشید؛ آن هم در جهت دین و حرکت انقلاب. اگر دیدیم یک تشکل دانشجویی وجود دارد، اما حرکت آن در جهت کیفیت بخشیدن به ارزش های دین و انقلاب نیست، این تشکل مطلقا جزو مخاطبین ما نیست و در این مجموعه هم جا نمی گیرد- هر چند اسمش انجمن اسلامی باشد، دروغ است؛ انجمن اسلامی نیست. من می بینم که گاهی اشتباهاتی از این قبیل در گوشه و کنار انجام می گیرد؛ حمل می کنم بر این که جوان هستند و غفلت می کنند. اما شماها که می خواهید ملاحظه کنید، ملاحظه ی این را بکنید که ممکن است غفلت هم نباشد؛ و واقعا کسانی از پشت، حرکتی را انجام می دهند؛ که باید شما خیلی هشیارانه برخورد کنید. این مسئولیتی بر دوش شما است.(5)
اصرار ندارم که همهم ی تشکل های دانشجویی یکی شوندانجمن ها یا جامعه ی اسلامی یا تشکل های دانجشویی دیگر -بسیج، دفتر نمایندگی- و افرادی که مشغول این کارها هستند، به نظر ما همه خوب هستند. همه هم اسلامی و دانشجو هستند. مانعی ندارد و باشند و با همدیگر کار بکنند. به نظ ما هیچ ایرادی ندارد. تعارض نباید باشد. من بر این اصرار ندارم که همه ی انی اسم ها یک اسم بشوند؛ نه. شدند که شدند، نشدند هم مانعی ندارد. این محظور بزرگی نیست. محیط بزرگی است؛ بالاخره اختلاف سلیقه وجود دارد. اختلاف سلیقه هم ایراد ندارد. باید با هم بسازند.(6)
پی نوشت :
1-پیام رهبر معظم انقلاب به اردوی تحکیم وحدت، 1380/6/3.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با تشکل ها و نخبگان دانشجویی، 1375/9/15.
3-بیانات رهبر مقام معظم رهبری به هفتمین نشست سالانه جامعه اسلامی دانشجویان، 1380/6/10.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای جامعه اسلامی دانشجویان، 1381/6/16.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با تشکل های دانشجویی، 1375/9/15.
6-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با تشکل های دانشجویی، 1375/9/15.

تشکل های دانشجویی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2)
بنده اعتقادم این است که اتحاد تشکل های دانشجویی چیز خوبی است، منتها نه به این معنا که همه ی تشکل ها از بین بروند و یک تشکل به وجود بیاید؛ این تجربه ی درستی نیست. چیزی نخواهد گذاشت که همان تشکل هم دچار مشکلات فراوان خیلی از تشکل ها خواهد شد. راه درست این است که این تشکل های دانشجویی که هستند، با تفاهم، حق بینی و آن چیزی که خاصیت دانشجو است، خودشان را به یکدیگر نزدیک کنند؛ حرف حق را بگذارند وسط و جانبداری ها و مخالفت ها از استدلال و منطق ناشی شود.(1)
هشدار به انجمن های اسلامی دانشجویی
برخی از سربدخواهی سعی دارند انجمن های اسلامی دانشجویی را دچار نگاه بدبینانه و مأیوسانه یا رویگردانی از آرمان های والای اسلامی یا گرفتار وسوسه های سیاسی و اخلاقی و دنباله رو جریان های وابسته به آمریکا و غرب نمایند. این به طور کامل عکس آن چیزی است که فلسفه و قاعده منطقی انجمن های اسلامی را تشکیل می داده است. در این انجمن ها امروز نیز ایمان و انگیزه پاک، نقش آفرین است و باید هرچه نقش آفرین تر و اثر گذار تر باشد.(2)
بسیج یعنی چه؟
وقتی می گوییم «بسیج»، معنایش این است که مجموعه ای مورد نظر است که در عرصه ی مجاهدت انقلابی حضور پیدا کرده و حضور دارند؛ غایب نیستند، آماده اند. بسیج شدن نیرو، معنایش این است دیگر؛ وقتی می گوییم نیروها را بسیج کردیم، یعنی چه؟ یعنی به این ها آمادگی لازم برای حضوردرمیدان کار، میدان مبارزه و مجاهدتی که مورد نظر است، داده ایم.پس در کلمه ی «بسیج»، معنای حضور و آمادگی، آن هم در حد فداکاری هست. در جنگ هم وقتی می گفتیم «بسیج»، آن معنایی که به ذهن ما متبادر می شد، عبارت بود از زبده و عصاره ی بهترین نیروهای کشور وجامعه. بسیج، یعنی نیرویی که این وظیفه را بر حسب حد و حدود و خط کشی های رایج اداری و قشری، برعهده اش نگذاشته اند؛ اما داوطلبانه وارد میدان شده و دارد ابراز آمادگی می کند و حضور خودش را اعلام می کند که این جا حاضرم.
عین همین معنا در بسیج دانشجویی، یا در بسیج های قشری، قهرا وجود دارد. بنابراین کلمه ی بسیج، حامل یک چنین معنای عالی و فاخر و اهتمام برانگیز است.(3)
آن کسی که آماده است در جهت تحقق آرزوها و آرمان های مادی و معنوی مردم کشور تلاش کند، در هر پست و مقامی باشد، بسیجی است
بسیج یعنی آمادگی؛ مجموعه ای از انسان های با فکر در هر جامعه ای از جمله در جامعه ی ما؛ سرشار و لبریز از آرمان ها و آرزوهای اجتماعی، که آرزوهای شخصی آنها خیلی در خور توجه در این مقام نیست. شما هر جوانی را، به خصوص اگر دانشجو، اهل علم یا استاد و دانشگاهی باشد نگاه کنید، می بینید برای آینده ی کشور، وضع کنونی و زندگی مادی و معنوی مردمش آرزوها و آرمان هایی دارد. آن کسی که آماده است تا برای این آرمان ها کار کند و در جهت تحقق آن ها تلاش کند، اسمش بسیجی است. خیلی ها آرزوهای بزرگی دارند، اما فقط به داشتن و اندیشیدن درباره اکتفا می کنند، لکن انسان های والا و با ارزشی هم هستند که به این اکتفا نمی کنند؛ قدم در راه تحقق این آرمان ها می گذارند؛ اسم این افراد بسیجی است.(4)
ویژگی های بسیج دانشجویی
عنوان «بسیج دانشجویی» از دو بخش تشکیل شده است که هر کدام از این دو بخش، نقل ها و داستان ها دارد، نقل ها و داستان دارد، و به دنبال خودش تکالیفی بر دوش انسان می گذارد. یکی کلمه ی «بسیج» است، یکی کلمه ی «دانشجو» است. وقتی می گوییم «بسیج»، معنایش این است که مجموعه ای مورد نظر است که در عرصه ی مجاهدت انقلابی حضور پیدا کرده و حضور دارند؛ غایب نیستند، آماده اند. بسیج شدن نیرو، معنایش این است دیگر؛ وقتی می گوییم نیروها را بسیج کردیم، یعنی چه؟ یعنی به این ها آمادگی لازم برای حضور در میدان کار، میدان مبارزه و مجاهدتی که مورد نظر است، داده ایم.
پس در کلمه ی «بسیج»، معنای حضور و آمادگی، آن هم در حد فداکاری هست. در جنگ هم وقتی می گفتیم «بسیج»، آن معنایی که به ذهن ما متبادر می شد، عبارت بود از زبده و عصاره ی بهترین نیروهای کشور و جامعه، بسیج، یعنی نیرویی که این وظیفه را بر حسب حد و حدود و خط کشی های رایج اداری و قشری، بر عهده اش نگذاشته اند؛ اما داوطلبانه وارد میدان شده و دارد ابراز آمادگی می کند و حضور خودش را اعلام می کند که این جام حاضرم.
عین همین معنا در بسیج دانشجویی، یا در بسیج های قشری، قهرا وجود دارد. بنابراین کلمه ی بسیج، حامل یک چنین معنای عالی و فاخر و اهتمام برانگیز است.
کلمه ی دانشجو هم باز همین طور؛ از لحاظ بار معنایی، از جهت دیگری حامل معنای خیلی جالب توجه و مهمی است. دانشجو یعنی جوان طالب علمی که آینده در دست اوست. این خصوصیات، در کلمه ی دانشجو هست. دانشجو، یعنی جوان؛ چون دانشجویی، قهرا مربوط به دوران جوانی است.طالب علم بودن و جستجوی از دانش هم در کلمه ی دانشجو هست.
چون فرض این است که آینده کشور، به سمت اداره ی علمی کشور پیش می رود دیگر؛ یعنی به سمت اداره ی عالمانه و منطبق بر موازین دانش پیش می رود، و هر کشور و هر جامعه ای که علم و فهم و محاسبه ی دقیق، در همه شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است.
بنابراین دانشجو یعنی کسی که ناظر به آینده، و متعلق به آینده است؛ آینده هم متعلق به اوست. ببینید، این عناوین و مفاهیمی که در کلمه ی دانشجو گنجانده شده، خیلی مهم است. به همین دلیل، فورا این جا استفاده کنیم؛ اگردانشجو از لحاظ جهت گیری فکری و سیاسی دچار انحراف باشد، مصیبت بزرگی خواهد بود. درست است؟
اگر هدف دانشجو این باشد که درس بخوانم برای این که زندگی شخصی خودم را مثلا آباد کنم، بقیه هرچه شد بشود؛ خطر خیلی بزرگی است. اگر جهت زندگی دانشجو این باشد که به مسائل جامعه و آنچه که می گذرد، بی اهمیت، بی اهتمام، بی علاقه و بی مبالاتی باشد، مصیبت خیلی بزرگ است.
فرض بفرمایید به دانشجو گفته شود که بخشی از نیروهای کشور، دچار آفات عقیدتی و فکری اند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! همچنان که اگر بگویند بخشی از مردم درفلان جا دچار زلزله شدند و از بین رفتند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!!
بخشی از مردم از لحاظ وضع معیشتی دچار دشواری و مشکل اند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! این حالت بی تفاوتی، مصیبت خیلی بزرگی است.
کسی که بناست فردا امور مملکت در دست اوباشد، این قدر نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت مردم بی اعتنا باشد، خیلی نگران کننده است. از این نگران کننده تر، این است که بی تفاوت نیست، حساس است منتها حساسیت منفی؛ یعنی درست علاقه مند به این است که بخشی از مردم جامعه فرضا در یک زلزله نابود بشوند! حالا زلزله، یک مثال واضح، و یک نوع آفت جسمانی ومادی است؛ از این بدتر، آفت معنوی است که کسی به آن توجه نمی کند. مثلا دلش بخواهد که مردم، غرق در شهوات بشوند، دلش بخواهد که مردم، غرق در بی ایمانی بشوند؛ خودش هم اصلا اینطور باشد و به این سمت بتازد!
ببینید مسئله دانشجو چه قدر حساس می شود! اگر ما معنای دانشجو و مفاهیمی که منطوی و مندرج درعنوان دانشجواست، به دقت مرود ملاحظه قرار بدهیم، باید نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خیلی حساس بشویم هر خه هستیم؛ چه خودمان دانشجو باشیم، چه استاد، چه از مسؤلان آموزش عالی کشور، چه از مسئولان کشور و چه آدمی معمولی باشیم که داریم در خیابان راه می رویم اگر بدانیم دانشجویعنی چه، باید نسبت به سرنوشت دانشجو خیلی حساس باشیم... بنابراین بسیج دانشجویی، یعنی دوعنوان که با هم ترکیب، و شما شده اید. این، ادعای خیلی بزرگی است! شما با همه ی نجابت و خوبی ای که دارید و من هم واقعا دوستتان دارم، اما ادعایتان خیلی بزرگ است، بسیج دانشجویی، یعنی این عنوانی که درکلمه ی بسیج هست، خیلی مهم است؛ عنوانی هم که در کلمه ی دانشجو هست، آن هم خیلی مهم است.(5).
دو بسیج عمده در این کشور لازم است
دو بسیج عمده در این کشور لازم است: یک بسیج مردم، به خصوص جوان ها است. باید برای آماده سازی خود و احیای عزت کشور و ملت و برافراشته نگهداشتن پرچم اسلام بسیج بشوند؛ چون همه ی مشکلات این کشور در سایه ی اسلام و عمل به قوانین اسلام حل خواهد شد. جوان ها خودسازی کنند -هم خودسازی علمی، هم خودسازی اخلاقی و معنوی ودینی، هم خودسازی جسمی- و روحیه و امید خود را برای دفاع از این کشور حفظ کنند، که این سرمایه بسیار بزرگی است؛ نقطه ی مقابل آن چیزی است که دشمن مایل است در ایران اتفاق بیفتد...
مسئولان هم باید بسیج دوم را بکنند؛ بسیج در راه خدمت. مسؤولان اجرایی کشور باید توانایی خود را در گشودن گره های کار مردم نشان بدهند...
امکانات به اندازه ی کافی در اختیار مسئولان کشور هست برای این که بتوانند کارها را انجام بدهند؛ شرطش این است که کار را وجهه ی همت اصلی قرار بدهند. سرگرمی های سیاسی، طرح مسائل غیرلازم و خیالی، بزرگ کردن مسائل کوچک و در سایه ی بزرگ کردن آن ها، پوشاندن مسائل اصلی کشور، مضر است. مسائل اصلی کشور، مسئله اقتصاد و مسئله علم و ارتقای پایه ی علمی دانشگاه ها و همان جنبش نرم افزاری است که ما بارها در دانشگاه ها و در دیدار با دانشجویان و اساتید درمیان گذاشته ایم؛ همچنین مسئله حفظ روحیه و فرهنگ دینی جوان ها است. این هاست که می تواند یک ملت و به خصوص ملت ما را سر پا و مستحکم نگه بدارد وتوطئه های دشمن را خنثی کند.(6)
بسیجی در دانشگاه یک نگاه به دانشگاه دارد یک نگاه به دنیا
بسیجی در دانشگاه یک نگاه به دانشگاه دارد، یک نگاه به دنیا. نگاه به دانشگاه یعنی نگاه برای علم و تحقیق و کار و درس و روابط دانشگاهی و رعایت اخلاق و جهت گیری سیاسی و...، نگاه به دنیا برای این است که ببیند این مجموعه (دانشگاه) که این همه حرف و گفت، علم، سیاست و فعالیت در آن هست، در کجای دنیا قرار دارد؛ نقش آن چه می تواند باشد و برایش چه جایگاهی در نظر گرفته اند. تا نداند در کجای تاریخ، دنیا و سیاست قرار گرفته است، نمی تواند نقش درون دانشگاهی خود را هم درست بفهمد... اگر بسیج بخواهد زنده، آگاه و فعال باشد و بجا و مطابق نیاز عمل کند، باید یک نگاه به داخل دانشگاه محیط کاری خود کند، یک نگاه به دنیا؛ ببیند در دنیا چه خبر است و ما کجاییم، برای ما چه فکری می کنند، در مقابل و طرف ما و جانبداری ما چه کسانی هستند؛ این ها را باید دانست؛ این ها آگاهی های لازم است.(7)
دشمن از وجود بسیج عصبانی است؛ قدر بسیج را بدانید
دشمن از وجود بسیج عصبانی است؛ از تشکل بسیجی به شدت خشمگین است، چون کارآیی آن را می داند. بسیج یعنی آمادگی برای اقدام؛ اقدام وسیع در برنامه ریزی کارهای بزرگی که برای پیشرفت کشور و بقاء انقلاب و نظام لازم است؛ چیز کوچکی نیست، جمع جوان مؤمن فرزانه ی اهل درس و اهل فکر که آماده ی اقدام و کار هم است؛ همین، آمادگی و احساس آمادگی است که دشمن را دستپاچه می کند. در هر میدانی این آمادگی به درد می خورد؛ وقتی میدان علم است یک طور؛ وقتی میدان کار و سازندگی است، یک طور؛ وقتی میدان سیاست و دفاع است، یک طور دیگر. همین آمادگی است که روحیه ی شهادت طلبی و نترسیدن از مرگ را در انسان هابه وجود می آورد و همه ی معادله های جهانی را عوض می کند، زیرا همه ی معادله های جهانی بر این اساس است که انسان ها از مرگ بترسند؛ تهدید به مرگ در مقابل کسی کارآمد است که او از مرگ بترسد. اگر مجموعه ای از انسان های شجاع هستند که از مرگ نمی ترسند و آماده برای شهادت در راه اهداف و آمران ها هستند، همه ی این معادله ها و محاسبه های جهانی را به هم می زند، لذا این ها به شدت خشمگین هستند.
قدر بسیج را بدانید؛ قدر دانشگاه را بدانید؛ محیط دانشگاه را محیط بسیج علمی و سیاسی و فکری و اخلاقی قرار بدهید. دانشجوهای غیر بسیجی مؤمن بسیاری هستند که اصرار بر این که حتما باید نام بسیجی روی آن ها باشد، نباید کرد. مؤمنین بسیاری هستند، حالا داخل این مجموعه هم نیستند؛ مانعی ندارد، اما همان ها هم از نظر تعریفی که برای بسیج قائل ایم، بسیجی اند؛ اگر این آمادگی در آن ها هست، بسیجی اند؛ بسیاری هم هستند که بی تفاوت اند. این ها اگر در عمل از جوان و استاد و دانشجوی بسیجی، حسن عمل و رفتار، متانت در کیفیت و استحکام کاری و مشاهده کنند، به طور طبیعی در مقابل احساس خضوع می کنند؛ احساس قبول می کنند..(8)
نگذارید بسیج را به میدان درگیری و کشمکش بکشانند
بعضی مایل اند مجموعه ی بسیج را به درگیری و کشمکش بکشانند. اصل درگیری و کشمکش بر خلاف مصلحت دانشگاه و جامعه است. گفتم که یکی از سیاست های دشمن این است که جامعه را جامعه ی پر تنش و دارای آشوب جلوه دهد و واقعیت ها را این طور کند. در جامعه ای که دارای آشوب است، هیچ کار مثبتی نمی شود انجام داد؛ آن ها این را می خواهند و برایشان فرق هم نمی کند که طرف آشوب چه کسی باشد. نباید بگذارید بسیج را به این میدان بکشانند. بسیج منطقی و سیاسی است، اما سیاست را با منطق، حکمت و فکر همراه می کند و حرف خود را عاقلانه می زند؛ مثل یک متفکر و صاحب نظر، نه مثل آدمی که چون حرفی ندارد، مشتش را گره می کند..(9)
پی نوشت :

1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداردانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، 1381/9/7.
2-بیانات رهبر معظم انقلاب به اردوی تحکیم وحدت، 1380/6/3.
3-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای بسیج دانشجوی دانشگاه تهران، 1376/11/11.
4-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداردانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، 1381/9/7.
5-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای بسیج دانشجوی دانشگاه تهران، 1376/11/11
6-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت گرامیداشت سالرزو 13 آبان، 1381/8/13.
7-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان بسیجی، 1382/3/18.
8-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان بسیجی، 1382/3/18.
9-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان بسیجی، 1382/3/18.

 

دانشجوی سیاسی
چکیده: حاکمیت قانون در تمامی ارکان نظام و سطوح مختلف جامعه ، از اهداف و آرمان های مهم دانشجوی سیاسی است ؛ بر این اساس ، یکی دیگر از ویژگی های دانشجوی سیاسی ، آگاه بودن از چارچوب های قانونی و حقوقی فعالیت های سیاسی و رعایت این ضوابط در کلیه فعالیت های خویش است . بدیهی است التزام به رفتار قانونی از یک سو ، نمایانگر مشروع پنداشتن نظام ها و از سویی نشان از عقلانیت رفتارکنندگان است و هر نوع حرکتی خارج از ضوابط پذیرفته شده و قانونی ، نظیر خشونت و عدم تحمل سیاسی و ... ، نه تنها با واکنش لایه ها و سطوح مختلف جامعه مواجه خواهد شد ، بلکه آثار زیان باری را نیز برای دانشگاه ، مجموعه های دانشجویی و نظام اسلامی به دنبال خواهد داشت
مشارکت سیاسی از مهم ترین و اساسی ترین مطالبات دانشجویی کشور است و نظام اسلامی نیز همواره بر ضرورت فعالیت سیاسی دانشجویان و مشارکت فعال و مثبت آنان در مباحث سیاسی تأکید دارد . بر این اساس " تبیین دقیق سیاسی بودن دانشجو ، ضرورت و ویژگی ها و حدود آن در نظام اسلامی " موضوع اصلی نوشته حاضر است که در این زمینه تلاش می شود ، از مباحثی پیرامون چیستی مشارکت سیاسی و عوامل و سطوح مختلف آن ، زندگی سیاسی دانشجویان و عوامل و زمینه های مؤثر بر آن ، کارکردها و نقش دانشگاه و دانشجو ، آموزه های اسلامی پیرامون ضرورت و چگونگی مشارکت سیاسی و ... استفاده شود.
یکم . تبیین سیاسی بودن دانشجو
دانشجوی سیاسی مطلوب در نظام اسلامی ، به کسی گفته می شود که در دانشگاه ، به درجه بالایی از بینش و درک سیاسی رسیده ، در قبال سرنوشت خود ، جامعه و مسائل سیاسی حساسیت لازم را نشان دهد . سیاسی بودن دانشجو بدین معناست که یک دانشجوی متعهد ، تنها نباید در محور مسائل فردی و شخصی خود متمرکز باشد و از رویدادهای جامعه و جهان غافل گردیده ، نسبت به آن بی تفاوت باشد ، بلکه باید با اصول و مبانی منطقی و معقول ، به تحلیل حوادث و رویدادهای جهانی و داخلی بپردازد و موضع مناسب و قاطع اتخاذ کرده و حساسیت لازم را دارا باشد . آن گونه که حضرت امام (ره) ، همواره از دانشجویان و دانشگاهیان انتظار داشتند که همچون ناظری بصیر و آگاه ، هوشمندانه و متعهدانه ، عملکردها و تصمیم گیری ها را مدنظر گیرند و با نقادی دلسوزانه ، خطا و لغزش احتمالی را گوشزد کنند و همچون مشاوران و کارشناسانی امین ، مساعدت خویش را از دست اندرکاران و مجریان امور دریغ نکنند .
همچنین در رخدادها و مراحل حساس و تعیین کننده ای چون انتخابات ، همراه با دیگر بازوان فکری جامعه ، با ارائه ملاک ها و معیارهای صحیح ، مردم را برای مشارکت و حضور مؤثر در سرنوشت خویش مدد رسانند و در جهت گیری ها و خلق بسترهای اجتماعی – فرهنگی ، تسهیل کننده راه تحکیم مقاومت ملی و انقلابی در برابر جهان خواران ، امت اسلام را حامی و هادی باشند و به مدد قدرت فنی و دانش خویش ، در تشخیص و افشای ترفندهای دشمنان ، لحظه ای درنگ به خود راه ندهند . مقام معظم رهبری نیز تصریح می کنند که " مسئولیت بزرگ دانشجویان بسیجی ، تحلیل درست ، بررسی کارشناسانه و ریشه یابی مسائل اساسی کشور و جهان اسلام و حضور هوشیارانه ، با نشاط و فعال در صحنه است " .
مشارکت سیاسی
مهم ترین و اساسی ترین خواست دانشجوی سیاسی ، " مشارکت سیاسی " است ؛ مشارکت سیاسی (Political Participation) ، در اصطلاح سیاسی ، به معنای تلاش شهروندان ، برای انتخاب رهبران خویش ، شرکت مؤثر در فعالیت ها و امور اجتماعی و سیاسی و تأثیر گذاشتن بر صورت بندی و هدایت سیاست دولت است .
در واقع مشارکت سیاسی ، مجموعه ای از فعالیت ها و اعمالی است که شهروندان به وسیله آن ، در جست و جوی نفوذ یا حمایت از حکومت و سیاست خاصی هستند .
افراد یک جامعه به سه گونه مختلف ، با نظام سیاسی رابطه دارند :
1. بعضی تنها به سابقه حمایت و حفاظت از دولت عمل کرده رفتار خود را بر اساس نیازها و تقاضاهای حکومت تنظیم می کنند و در واقع مشارکت حمایتی (Support Participation ) دارند.
2. برخی در تلاش برای اصلاح با تغییر نظام ، یا حداقل تصمیم و جهت نظام حکومتی هستند .
3. برخی دیگر نیز ، بر خلاف دو گروه فوق ، مواضع انفعالی (Passive ) یا بی طرفانه دارند . بعضی نویسندگان ، سه نوع رفتار سیاسی یاد شده را به دو دسته عام مشارکت فعال و مشارکت انفعالی تقسیم کرده اند .
سطوح مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی شهروندان ، مفهومی سلسله مراتبی است ؛ از سطوح متعددی تشکیل شده و تعیین کننده میزان شدت و ضعف مشارکت سیاسی افراد است . در یک جمع بندی ، مهم ترین این سطوح عبارت است از :
1. رأی دادن و شرکت در گزینش و انتخاب مسئولان سیاسی و اجتماعی.
2. آزادی بیان و شرکت در تشکل های فعال سیاسی و نقد و ارزیابی عملکرد نهادها ، مسئولان و ساختار حکومتی .
3. نامزد شدن برای پست ها و کرسی های سیاسی و فعالیت آزاد انتخاباتی .
4. دخالت و مشارکت در تغییرات و اصلاحات درون ساختاری
5. اقدام و عمل برای تغییرات بنیادین نهادها و ساختارهای نظام حکومتی.
از آنجا که میزان تحقق سطح پنجم مشارکت سیاسی در مقایسه با سطوح دیگر ، بسیار اندک است و معمولا مشارکت سیاسی ، دخالت ها ، فعالیت ها و مشارکت های درون ساختار و نظام سیاسی است ؛ از این رو واژه " مشارکت سیاسی " غالبا در یکی از چهار سطح نخست مشارکت به کار می رود .
عوامل مشارکت سیاسی
عوامل متفاوتی در میزان مشارکت سیاسی افراد و جوامع مختلف تأثیرگذار هستند . بر اساس مدارک و شواهد فراوان ، مشارکت سیاسی در تمام سطوح ، بر طبق پایگاه اجتماعی – اقتصادی ، تحصیلات ، شغل ، جنسیت ، سن ، مذهب ، قومیت ، ناحیه و محل سکونت ، شخصیت و محیط سیاسی یا زمینه ای که در آن مشارکت صورت می گیرد ، تفاوت دارد . این عوامل معمولا در محورهایی نظیر وضعیت اقتصادی ، سیستم و فرهنگ سیاسی و آداب و رسوم و باورهای دینی و مذهبی جمع بندی می گردد .
دانشجویان و سیاست
بررسی رابطه دانشجویان با سیاست و شناسایی عوامل و زمینه های مؤثر بر آن ، از ابعاد مختلف قابل تحلیل و ارزیابی است ؛ از دیدگاه مارکوزه ، هابرماس ، فوکو ، دانشجویان دارای سه ویژگی و خصیصه اصلی اند که می توانند پتانسیل و ظرفیت جنبش های اجتماعی جدید باشند :
1. خصیصه سنتی ؛ دانشجویان جوان هستند و جوانی برای خود ویژگی هایی دارد . عمده ترین ویژگی جوانی این است که سن هیجان ها و انرژی های متراکم است که می خواهند ، این انرژی متراکم و هیجان انباشته را در جایی تخلیه کنند ؛ از این رو سن دانشجویی سن مقتضی تحرک و حرکت های انقلابی است .
2. ویژگی معرفتی ؛ چون دانشجو با معرفت ها و اطلاعات تازه سر و کار دارد و از لحاظ روشی نیز متد انتقادی و تحلیلی را دنبال
می کند ، به وضع موجود رضایت نمی دهد و با آن درگیر است . پرسش گر و انتقادگر است و این ویژگی موجب می شود که دانشجو به عنوان محور اصلی تحرکات اجتماعی شناخته شود .
3. دانشجو محافظه کار نیست ؛ کسانی چون مارکوزه و دیگران
می گفتند که طبقات اجتماعی ، به علت وابستگی به کار ، شغل و درآمد ، محافظه کاراند ، اما دانشجو چون کار و اشتغال ندارد ، محافظه کار نیست ؛ آرمان خواه است و در راه آرمانش هزینه می کند و به هزینه کردن ، راحت رو می آورد .
از نظر اقتصادی و اجتماعی ، دانشجویان در جوامع معاصر ، گروه های حاشیه نشینی هستند که در طی دوران دانشجویی ، جایگاهی در درون شیوه تولید و متن روابط اقتصادی جامعه ندارند و به عنوان نیروی کار فوق العاده آینده ، از منابع بخش عمومی یا بخش خصوصی ارتزاق می کنند . از منظر اجتماعی ویژگی های زندگی دانشجویی عبارت است از : دورافتادگی از خانواده ، احساس گسیختگی و آزادی در انتخاب راه زندگی ، زندگی دسته جمعی در خوابگاه ها ، زندگی نامطلوب جنسی و تراکم انرژی جنسی – حیاتی ، دورافتادگی از متن واقعی زندگی اجتماعی . چنین شرایطی در کنار بهره مندی از سن جوانی همراه با شور ، هیجان و تحرک ، وارد شدن در جرگه روشنفکری به دلیل آغاز به تحصیلات عالی و آشنایی نزدیک و نسبتا نظام مند با مسائل اجتماعی و سیاسی ، بهره مند بودن از فرصت تحلیل های دسته جمعی خوابگاهی پیرامون شرایط اجتماعی و سیاسی داخلی و جهانی و ... ، جنبش های دانشجویی را در وضعیتی قرار می دهد که اغلب خصلتی آرمانگرایانه می یابند .
اساسا نوع زیست دانشجویی به گونه ای است که زمینه ای مساعد برای پیدایش جنبش های اجتماعی ضد سنتی ، عدالت خواهانه و آرمانگرایانه پدید می آورد . در حقیقت تجمع بخشی از نیروهای آگاه جامعه که از سطح تحصیلی نسبتا بالا و روحیه کنکاش و بررسی علمی برخوردارند ، وضعیت سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و روند مناسبات اجتماعی را در معرض نقادی دانشجو و دانشگاه قرار می دهد. ذهن نقاد و حساس دانشجو ، وی را به تفکر و تأمل نسبت به مشکلات جامعه می کشاند ؛ به این معنی که میزان مشکلات موجود در جامعه ، بر میزان شدت یا کاهش انتقادها ، اعتراض ها و فعالیت سیاسی دانشجویان تأثیر دارد. هر چه مشکلات اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی بیشتر باشد ، میزان اعتراض ها و انتقادهای دانشجویان نیز بیشتر و رادیکال تر خواهد بود و به عکس ، چنانچه میزان مشکلات بزرگ در جامعه کمتر باشد ، جنبش های دانشجویی نیز اصلاحات و انتقادهای محدودتری خواهند داشت .
از منظر فرهنگی و سیاسی نیز در جوامعی که نظام ارزشی ، اجتماعی و سیاسی آنان ، آمیختگی تنگاتنگی با دین و آموزه های دینی داشته باشد ، و دخالت در سیاست را از وظایف فردی و اجتماعی بداند و نظام حاکم نیز بر مشارکت و حساسیت دانشجویان در امور سیاسی تأکید داشته ، زمینه های مناسب را فراهم آورد ، دانشجویان انگیزه بیشتر و جدی تری در قبال تحولات سیاسی داشته ، بر ارتقای کمی و کیفی مشارکت سیاسی آنان به شدت تأثیرگذار است .
دوم . ضرورت سیاسی بودن دانشجو
در مورد سیاسی بودن دانشجو و اینکه آیا لازم است ، دانشجو علاوه بر فعالیت های علمی و پژوهشی خویش ، مشارکت سیاسی داشته باشد ؛ سه تفکر وجود دارد:
1. عده ای مخالف سیاسی بودن دانشجو و هر گونه فعالیت سیاسی او هستند و به فرموده مقام معظم رهبری ، " در محیط دانشگاه ، بعضی ها حوصله حرکت ندارند ؛ می گویند بگذار کارها را بکنیم ، درسمان را بخوانیم ، زودتر این ورق پاره را بگیریم و مثلا دنبال کاری برویم ... اینها مشمول ... بیداری ، خیزش و حرکتی که عنوان دانشجویی دارد ، نیستند .
2. برخی دانشجوی سیاسی پیرو و کاملا فاقد درک و بینش سیاسی می خواهند تا به عنوان ابزاری ، افکار آنها را در سطح دانشگاه تبیلغ کند و به اصطلاح به عنوان " توپخانه و مهمات سیاسی " عمل کند . ترویج کنندگان چنین تفکری ، عموما جریان های سیاسی ، احزاب و باندهایی هستند که تنها در پی کسب قدرت ، به هر وسیله بوده ، با استفاده از جایگاه مهم دانشگاه و موقعیت حساس دانشجویان ، اهداف نامشروع و غیرقانونی خود را حتی با نادیده گرفتن امنیت و منافع ملی ، در جهت تضعیف نظام اسلامی و مردمی کشورمان تعقیب می کنند .
3. دسته سوم با رویکردی واقع بینانه ، به جایگاه دانشگاه و دانشجو و نقش مهم آن در ساختارهای اساسی کشور ، بر ارتقای سطح بینش و تحلیل سیاسی دانشجویان ، حفظ استقلال و مشارکت سیاسی مناسب با نقش و کارکردهای دانشجویی ، تأکید و اهتمام دارند.
مهم ترین دلایل
در یک جمع بندی ، مهم ترین دلایل ضرورت سیاسی بودن و لزوم مشارکت سیاسی دانشجو عبارت است از :
یکم . آموزه های اسلامی
در نگاه دینی و با مراجعه به نصوص و مبانی اسلامی ، مشارکت سیاسی و حساسیت به امور جامعه ، به عنوان یک حق ، وظیفه و تکلیف همگانی ، مورد اهتمام آموزه های دینی مبین اسلام است که در
آموزه های متعددی نظیر مقام خلیفة الهی انسان ، بیعت با حاکم ، امر به معروف و نهی از منکر ، عنصر مشورت ، پاسخ گویی والیان و حاکمان به مردم و نظارت بر قدرت سیاسی و ... ، تبیین گردیده است .
بر اساس جهان بینی اسلامی و آیه شریفه " انی جاعل فی الارض خلیفه " ؛ انسان ، جانشین خدا در زمین و موجودی آزاد و خودمختار است و این آزادی و اختیار ، آن گاه که با آگاهی و قدرت قرین گردد ، مسئولیت را به بار می آورد . از این منظر انسان در برابر خدا ، خود ، انسان های دیگر و طبیعت مسئول است . شهید صدر در تفسیر آیه فوق می نویسد : خلافت انسان در قرآن ، در حقیقت شالوده حکومت انسان بر هستی است و حکومت میان مردم ، همه از ریشه همان خلافت سرچشمه می گیرد : " حق حاکمیت ملی " نیز به عنوان خلیفة الله بودن انسان ها می تواند مشروع و قانونی باشد .
این مسئولیت از سویی موجب می شود که انسان در قبال سرنوشت ، کمال و سعادت خویش احساس وظیفه کند و از سویی دیگر ، چون به تعامل و تأثیر و تأثر خود با اجتماع واقف است ، خود را نسبت به اجتماع مسئول بداند . پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید : " الا کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته " ؛ شما همه ناظر و راهبر و نسبت به یکدیگر مسئول هستید . علامه محمدتقی جعفری ، آموزه دینی شورا و مشورت را نشانه جایگاه خاص مردم در تعیین سرنوشت شان
می داند. برخی مفسران نیز ، نقش اراده و اختیار انسان را در تعیین سرنوشت سیاسی خویش فراتر از بحث شورا ، به کلیه مباحث اجتماعی قرآن و فقه سیاسی تسری می دهند .
از سوی دیگر ، مشروعیت حکومت دینی امری الهی بوده ، به قبول و نفی مردم بستگی ندارد ؛ اما در عین حال ، مقبولیت حکومت که از رهگذر رضایت عمومی و مشارکت همگانی در قالب بیعت مردم با رهبر جامعه محقق می شود ، همواره مورد اهتمام پیشوایان دینی بوده و در فقه سیاسی اسلام مورد توجه و بحث قرار گرفته است . چنان که حضرت علی (ع) هنگام بیعت مردم با وی ، حق حاکمیت و تعیین حاکم را از حقوق اختصاصی و مسلم مردم عنوان کرده و می فرماید :
" ای مردم ! تعیین حاکم جزء حقوق شماست و کسی نمی تواند بر مسند حکومت بنشیند ، مگر آنکه شما او را انتخاب کنید . من به عنوان حاکم ، تنها امین و کلیددار شما هستم " . حضرت امام (ره) نیز تصریح می کند : " از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد " .
بالاخره اینکه از مهم ترین حقوق دولت بر مردم و از وظایف سیاسی افراد در جامعه ، مسئولیت نظارت و نصیحت زمامداران و حکومت اسلامی است .
بنابراین ، از منظر دینی و با مراجعه به نصوص و مبانی اسلامی ، مشارکت سیاسی فعال و حساسیت نسبت به سرنوشت خود و جامعه ، نه تنها یک حق ، بلکه یک تکلیف حتمی ، ضروری و " ارزشی مطلوب " برای دانشجویان و عموم جامعه است .
دوم . حقوق اساسی
اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، مشارکت سیاسی آحاد مردم را به رسمیت شناخته و راهکارهای تحقق آن در نظر گرفته شده است . چنان که در اصل پنجاه و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می خوانیم : " حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او ، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است . هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند ، یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می آید ، اعمال می کنند " . در اصل ششم نیز آمده است : " در جمهوری اسلامی ایران ، امور کشور باید ، به اتکای آرای عمومی اداره شود ؛ از راه انتخابات ، رئیس جمهور ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، اعضای شوراها و نظایر اینها

سوم . کارکردهای اجتماعی
تبیین کارکردهای دانشگاه ، به عنوان یکی از مهم ترین بخشهای ساختار فرهنگی کشور و نقشی که دانشجو در این زمینه به عهده دارد ؛ به خوبی مبین ضرورت مشارکت سیاسی دانشجویان است ؛ از دیدگاه اندیشمندان علوم اجتماعی و سیاسی که به تبیین و بررسی ساختارهای نظام اجتماعی ، کارکرد و روابط آنها با یکدیگر پرداخته اند ، و به نظریه " ساختارگرا کارکردی " مشهور است ؛ دانشگاه کارکرد و نقش مؤثری بر سایر ساختارهای جامعه دارد . چنان که تالکوت پارسونز ، با ترسیم یک نظام سلسله مراتبی سیبرنتیک معتقد است که کار ویژه نظام فرهنگی ، کنترل و نظارت از طریق تولید دانش و اطلاعات است که با ایفای نقش فرهنگی مطلوب خویش ، نظام سیاسی را جهت دهی و هدایت کرده و برای نظام اقتصادی نیز قابلیت های لازم را تأمین و نیروی انسانی مورد لزوم را تربیت کند و ظرفیت انطباق نظام را با محیط افزایش دهد و برای نظام اجتماعی نیز الگو و راهنمای عمل خواهد بود ؛ به عبارت دیگر ، کارکرد نظام اجتماعی ، حفظ انسجام و ثبات یک جامعه است و کارکرد نظام سیاسی تحقق اهداف تعهدآور یک نظام است و نظام اقتصادی ، به دنبال انطباق نظام با محیط اطراف است و دانشگاه محلی است که ظرفیت انطباق با محیط ، اعم از فیزیکی و اجتماعی را افزایش داده ، موجبات تسلط و کنترل بر آن ، به منظور رفع نیازهای انسانی را فراهم می سازد . همچنین نقش مهمی در اهداف سیاسی و استراتژی نظام سیاسی و تأمین الگوی ثبات اجتماعی را بر عهده دارد .
بر این اساس ، دانشگاه جزیره ای مستقل از جامعه نیست و ضمن تأثیرپذیری از نظام سیاسی ، توانایی مهمی در تأثیرگذاری بخش های مختلف آن دارد . زمانی تحصیل کرده یک محیط علمی قادر خواهد بود ، برای سامان دادن به مدیریت نظام اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و ... ، کارایی علمی مطلوب و مؤثری داشته باشد که همگام با کسب دانش های روز ، نسبت به موضوعات اساسی کشور و نحوه مدیریت آن ، حساسیت لازم را داشته باشد و از نزدیک با مشکلات و مسایل اجتماعی جامعه خود نیز آشنا شود و عملا مشکلات را شناسایی کند و راه رسیدن به این مقصود ، حضور و مشارکت فعال دانشجویان در دل اجتماع است و در صورت آگاهی از مناسبات فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی و به تبع آن احساس مسئولیت برای هدایت جامعه و انسان است که در نهایت یافتن راه درمان دردها با استمداد از آموخته ها و تجربیات نظری و علمی برای دانشجو میسر می شود .
از سوی دیگر ، یکی از کارکردهای دانشجویان ، ایفای نقش الگو برای هم سن و سالان خویش بوده و از توانایی قابل توجهی در تأثیرگذاری بر اطرافیان و خانواده های خود برخور دارند ؛ مهم تر آنکه بسیاری دانش آموختگان دانشگاه ، وارد بازار کار ، عرصه اجرایی و مدیریتی کشور خواهند شد ؛ از این رو ، نوع رفتار و جهت گیری هیا آنان در قبال مسائل سیاسی کشور ، از اهمیت به سزایی برخوردار است .
چهارم . توسعه و کارآمدی نظام
امروزه مشارکت و همیاری در زمینه های گوناگون اجتماعی از ملاک های توسعه ، پیشرفت و کارآمدی نظام محسوب می شود .
هر اندازه مردم به خصوص طبقات تحصیل کرده ، در تصمیم سازی ها ، و تصمیم گیری ها و به عهده گرفتن مسئولیت ها سهم بیشتری داشته باشند ، توسعه ، پیشرفت و کارآمدی بیشتر خواهد بود . ارتباط مشارکت سیاسی با بحث توسعه سیاسی به اندازه ای است که برخی متفکران ، پارامتر اصلی توسعه سیاسی را مشارکت سیاسی دانسته و بر این اساس نظام های سیاسی را تقسیم کرده اند .
سوم . ویژگی های دانشجوی سیاسی
دانشجوی سیاسی مطلوب ، در جهت انجام مشارکت سیاسی خود در سطح دانشگاه و جامعه اسلامی از خصوصیات ممتازی برخوردار است ؛ برخی از این ویژگی ها عبارت است از :
1. کسب بینش و تحلیل سیاسی
مشارکت سیاسی و حساسیت نسبت به امور سیاسی ، نیازمند داشتن بینش و آگاهی های سیاسی دقیق ، تحلیل صحیح و منطقی قضایا و تفسیر و تأویل رفتار شخصیت ها ، دولت ها و جریانات ، شرایط داخلی و بین المللی است ، چنان که امام علی (ع) می فرماید: " من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد " ؛ کسانی که با شرایط و اوضاع زمانه آشنایی دارند ، از فراهم کردن و کسب آمادگی های لازم غافل نمی شوند . مقام معظم رهبری نیز در این زمینه می فرماید : " یک نکته اساسی ... که من همیشه در مواجهه با دانشجویان ، روی آن تکیه می کنم ؛ و آن ، " پیدا کردن قدرت تحلیل مسائل و جریان های مهم کشور " است . سیاست در دانشگاه ها – که بنده همیشه روی آن تأکید کرده ام – به این معناست . ما دو کار سیاسی داریم ؛ سیاست زدگی و سیاست بازی ؛ این یک جور کار است . این را من به هیچ وجه تأیید نمی کنم ؛ نه در دانشگاه و نه در بیرون دانشگاه ؛ به خصوص در دانشگاه . یکی هم سیاست گری است ؛ یعنی حقیقتا فهم و قدرت تحلیل سیاسی پیدا کردن که یکی از وظایف تشکل های دانشجویی این است . من تأکید می کنم ، تشکل های دانشجویی ... نوع برنامه ریزی و کار را به کیفیتی قرار دهید که دانشجو قدرت تحلیل سیاسی پیدا کند ؛ هر حرفی را به آسانی نپذیرد و هر احتمالی را به آسانی در ذهن خودش راه ندهد یا رد نکند ؛ این قدرت تحلیل سیاسی ، خیلی مهم است . ما غالبا چوب این را خورده ایم ؛ نه ما ، بلکه ملت های دیگر هم بر اثر خطاها و خبط هایی در فهم سیاسی شان ، گاهی مشکلات بزرگی را از سر گذرانده اند . این ، یک مسئله مهم است " .
بر این اساس ، داشتن قدرت تحلیل سیاسی و پیش از آن ، آگاهی صحیح و دقیق از پدیده های اجتماعی و اتخاذ موضع آگاهانه  صحیح ، بجا ، مناسب و برخاسته از مبانی اسلامی ، و عدم تبعیت از هوای نفس ، از دیگر ویژگی های دانشجوی سیاسی است
2. ارتقای معرفت دینی و معنویت
دانشجوی سیاسی ، همواره در پی ارتقای سطح معرفت دینی و معنویت خویش ، محیط دانشگاه و جامعه است . از این دیدگاه یک دانشجوی سیاسی وظیفه دارد تا پس از شناخت مبانی فکری اسلام ، به خودسازی و تهذیب نفس خود که از مهم ترین زمینه های رشد و توسعه سیاسی فرد و جامعه است ، بپردازد ؛ بدین ترتیب می تواند به فرهنگ و جامعه خود خدمت کند . چنان که مقام معظم رهبری با تأکید بر " عمق بخشیدن به معرفت دینی " در میان دانشجویان می فرماید : " باید کار معرفتی عمیق انجام بگیرد ... برای اینکه ما بتوانیم ، به این آینده های مطلوب برسیم ؛ احتیاج به نسل جوان با همت پرانگیزه مؤمن تلاشگر کاردان راه بلد داریم . یکی از شرایط اصلی اش مؤمن بودن و متقی بودن است ؛ اینکه می گوییم تشکل های اسلامی و محیط های دانشجویی ، معارف و معرفت اسلامی را در خودشان عمق ببخشند ، برای این است که بتوانند این بار سنگین را بر دوش بگیرند و به منزل برسانند ؛ والا نمی شود . این نکته و حرف اصلی ما با مجموعه های دانشجویی است " .
3. آرمانگرایی
دانشجوی سیاسی به واسطه بیداری ، آگاهی دینی و خصیصه آرمان خواه خود ، همواره در پی زنده کردن آرمان های مقدس انسانی و اسلامی است . گاهی به واسطه گذشت زمان و ظهور نسل جدید ، ارزش هایی چون عدالت خواهی ، آزادی خواهی ، مساوات طلبی ، برابری انسانی ، آزادی ، مبارزه با تبعیض ، انحصارطلبی و استکبار ، کم رنگ و بعضا فراموش می شوند . به این ترتیب دانشجوی سیاسی می تواند ، ارزش ها و آرمان های مقدس را یادآور شده و جامعه را از حرکت های واپس گرایانه رهایی بخشند .
بر این اساس ، رهبر معظم انقلاب ، دانشجویان و حرکت های دانشجویی را به آرمان گرایی رهنمون ساخته ، و چنین می فرماید : " طبیعت دانشجو ، آرمان گرایی است ؛ باید هم آرمان گرا باشد . اگر آرمان گرا نباشد ، این حرکت متوقف خواهد شد در زمینه علم هم باید آرمان گرا باشد . در زمینه جامعه و مسائل جاری خودش هم باید آرمان گرا باشد . اصلا آرمان گرایی جوان ، مایه پیشرفت است . اگر آرمان گرایی را در جوانان خفه کردند و کوبیدند و از بین بردند – یا زشت شمردند – اشکال بزرگی متوجه خواهد شد . این نباید باشد " . ایشان در جای دیگر یادآوری می کنند : " ممکن است دسترسی به یک آرمان میسر هم نباشد ؛ اما رها کردن آن آرمان هم جایز نباشد ؛ لذا نگاه آرمانی شما و توقعاتی که ناشی از این نگاه هست ، این برای ما مطلوب است ؛ این را می خواهیم و باید باشد " .
4. پرسش گری و انتقاد
بی تردید ، پرسش گری و انتقاد سازنده ، لازمه تفکر ، پویایی و پیشرفت است . دانشجو در دانشگاه می آموزد که در برابر هر چه
می شنود و می بیند ، چون و چرا بگذارد ؛ اما واگر کند ؛ بپرسد و علت یابی کند . هر خواسته یا نکته ای را بی دلیل نپذیرد و با شک به امور بنگرد . دانشجو در دانشگاه فرا می گیرد که در مقابل هر رویدادی ، مکث و تأمل کند . در پس هر حادثه ، ریشه ها و علل آن را ارزیابی و هر اتفاقی را تجزیه و تحلیل کند . این روحیه که خصیصه ارزشمند اذهان زنده و فعال است ، به دانشجو هویت مستقل فکری می بخشد و او را در زمره قشر روشنفکر و منتقد جامعه قرار می دهد ؛ از این رو دانشجوی سیاسی ، به عنوان فعال ترین و حساس ترین عضو دانشگاه ، پرسش گر بوده و زبان انتقادی و طلبکارانه دارد و به فرموده مقام معظم رهبری " مبادا کسی تصور کند که اگر این زبان انتقادی ، حتی یک کمی تلخ هم باشد ، حالا بنده که اینجا نشسته ام ، ناراحت خواهم شد ، نه ؛ اتفاقا خود این زبان انتقادی هم برخاسته از همان نگاه و توقعات آرمانی است ؛ راضی نبودن به آنچه که داریم ، معنایش میل و گرایش رسیدن به آن چیزی است که نداریم و این درست همان چیزی است که ما می خواهیم " . بر این اساس ، دانشجویان باید انتقادات و نظرات انقلابی خود را به دور از هر گونه مصلحت اندیشی و با صداقت کامل مطرح کنند ، زیرا اگر دانشجو مصلحت اندیش باشد ، مسئولان جامعه نیز ، به طریق اولی ، در تصمیم گیری های خود مصلحت اندیش می شوند .
5. تولید علم ، نوآوری و خلاقیت
با توجه به اهمیت توسعه علمی که مبنای توسعه پایدار و همه جانبه در کشور است ، وظیفه نخست و حرفه ای دانشجوی سیاسی ، ارتقای سطح علمی ، تحقیقاتی و پژوهشی است . دانشجو باید در مقام شناسایی و برجسته کردن مطالبات خواسته ها و نیازهای واقعی جامعه بر آمده ، با استفاده از تحرک ، شادابی و پویایی دوران جوانی خویش ، در مسیر ارایه راه حل های علمی و خلق ایده های نو برای نیاز به مطالبات و خواسته های مردم گام بردارد.
مقام معظم رهبری در این باره می فرماید : " یکی از فرایض حتمی برای این نسل ، عبارت از تقویت بنیه علمی کشور است . اگر علم نداشته باشیم ، اقتصادمان ، صنعت مان ، حتی مدیریت و مسائل اجتماعی مان عقب خواهد ماند . برای مقابله با آنها ( دشمنان ) علم لازم است . اگر بخواهید از لحاظ علمی پیش بروید ، باید جرأت نوآوری داشته باشید ، استاد و دانشجو باید از قید و زنجیر ، جزم گیری تعریف های علمی القا شده و دائمی دانستن آنها خلاص شوند ... آن وقتی که علم با هدایت ، ایمان وعواطف صحیح و معرفت روشن بینانه و آگاهانه همراه شود ، معجزه های بزرگی می کند و کشور ما می تواند در انتظار این معجزه ها بماند " . بر این اساس ، حرکت در مسیر نظریه پردازی و نظریه سازی علمی ضرورت می یابد ؛ برای نمونه لازم است تا بر موضوع عدالت اسلامی ، مفهوم ، مصداق و حوزه کاربردی آن نظریه پردازی و کار دقیق علمی انجام شود و در این زمینه ، دانشجویان ضمن دعوت از افراد و کارشناسان مختلف ، اعم از مخالف و موافق ، به دور از هر گونه جانبداری و تعصب ، به بحث و جدال علمی و استدلالی بپردازند .
6. هوشیاری و حساسیت
از رسالت های دانشجویان ، دقت و کند و کاو پیرامون پدیده هایی است که در دانشگاه ها به صورت جریانی ، جناحی و غیرواقعی مطرح می شود . دانشجوی سیاسی با هوشیاری ، صفا ، صداقت و فراست خود ، هدف از طرح برخی مسایل سیاسی و جریان سازی های انحرافی را که به دنبال بی تفاوت کردن دانشجویان یا کشاندن آنان به صف مخالفان و معترضان و تبدیل دانشجو به عنوان پیاده نظام جریان های سیاسی هستند . به خوبی در می یابد و مواضع مناسب را اتخاذ می کند . رهبر فرزانه انقلاب در این زمینه می فرماید : " مجموعه های دانشجویی – که پایه اسلامی و پایه معرفتی دارند – در داخل دانشگاه ، کاری نکنند که رقابت های آنها یا معارضه هایی که به نام رقابت انجام می گیرد ، به تضعیف قوای این مجموعه های مؤمن بینجامد . این مجموعه ها همدیگر را حفظ کنند . من نمی گویم همه یک جور فکر کنند ، همه یک جور سلیقه داشته باشند ؛ نه ممکن است ، نه لازم ؛ لیکن معارضه و تضعیف یکدیگر جدا خودداری کنند . امروزه دشمن به طور ویژه ، بر روی جریان های دانشجویی سرمایه گذاری می کند تا بتوانند در محیط های دانشجویی نفوذ و رخنه کنند و برای خودشان سربازانی را در آنجا تدارک ببینند .
این کار با نام های مختلف ، دارد انجام می گیرد . امروز سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل ، حتی حرفی ندارند که به تشکل هایی در دانشگاه های ایرانی کمک مالی بکنند که این تشکل به حسب ظاهر ، وابسته به توده ای های سابق اند ... ؛ یعنی برای معارضه با جریان دانشجویی اصیل و سالم – که همان جریان اسلامی و پای بند به معنویت و مفتخر به ایرانی بودن خود است – حاضرند ، زیر هر نامی ، دانشجو را فعال کنند ؛ زیر نام توده ای ، سلطنت طلب و نام های گوناگون . شماها باید متوجه باشید " .
7. مستقل بودن
از آنجا که در مشارکت سیاسی ، مباحثی نظیر کسب قدرت ، اعمال نفوذ و ... مطرح است ، دانشجوی سیاسی بدون ملاحظه نفوذها و فشارهای بیرونی و خواست مراکز قدرت ، هدف و مسیر خود را به صورت مستقل و متناسب با نقش و جایگاه دانشگاه شناسایی و ترسیم کرده و به اتخاذ سیاست ها و خط مشی های خویش می پردازد و اجازه نمی دهد که گروه ها و افراد فرصت طلب ، فرصت نفوذ در دانشگاه و تغییر اهداف جریان های اصیل دانشجویی را بیابند . جریان اصیل دانشجویی ، با تکیه بر عوامل سنجیده و خودآگاه ، تنها به جوشش و پویایی درونی دانشگاه و پیشرفت و کارآمدی نظام اسلامی فکر کرده و سخنگو و نماینده منافع عمومی مردم است ؛ نه ابزار گروه های سیاسی . بر این اساس ، دانشگاه به عنوان نهادی که به همه مردم تعلق دارد ، به هیج وجه قابل مصادره توسط هیچ یک از احزاب و گروه ها و جریانات سیاسی نیست ، چرا که در این صورت ، دانشگاه ها به باشگاه های سیاسی تبدیل می شوند . جریان اصیل دانشجویی که برخاسته از واقعیات دانشگاه باشد ، به واسطه دارا بودن شجاعت ، صداقت و نجابت به هیچ وجه حاضر نخواهد بود که با گره خوردن با قدرت و ثروت ، منزلت ، اعتبار و نقش خود را تنزل دهد .
8. رعایت اصول اخلاقی و ارزش های دینی
رفتارها ، نوع کنش و واکنش دانشجوی سیاسی ، بر اساس رعایت اصول اخلاقی ، ارزش های دینی ، احترام متقابل ، ادب سیاسی و عقلانیت مفاهمه ای است که لازمه فرهنگ سیاسی – مشارکتی دینی است . در واقع ، رعایت اصول اخلاقی و ارزش های دینی ، حفظ حریم کرامت وجودی همه افراد است ؛ از این رو لازم است تا رفتار سیاسی دانشجویان ، بر اساس نرم ها و هنجارهای اجتماعی و دینی ضابطه مند انطباق یابد و از آنجا که قشر فرهیخته و دانشجوی ایرانی نیز برخاسته از متن چنین جامعه ای است ، می توان احترام به اصول اخلاقی ، ارزش ها و باورهای دینی و حرکت در این مسیر را از آنان در تمامی فعالیت های سیاسی و اجتماعی انتظار داشت .
9. قانون مداری
حاکمیت قانون در تمامی ارکان نظام و سطوح مختلف جامعه ، از اهداف و آرمان های مهم دانشجوی سیاسی است ؛ بر این اساس ، یکی دیگر از ویژگی های دانشجوی سیاسی ، آگاه بودن از چارچوب های قانونی و حقوقی فعالیت های سیاسی و رعایت این ضوابط در کلیه فعالیت های خویش است . بدیهی است التزام به رفتار قانونی از یک سو ، نمایانگر مشروع پنداشتن نظام ها و از سویی نشان از عقلانیت رفتارکنندگان است و هر نوع حرکتی خارج از ضوابط پذیرفته شده و قانونی ، نظیر خشونت و عدم تحمل سیاسی و ... ، نه تنها با واکنش لایه ها و سطوح مختلف جامعه مواجه خواهد شد ، بلکه آثار زیان باری را نیز برای دانشگاه ، مجموعه های دانشجویی و نظام اسلامی به دنبال خواهد داشت .
بررسی حوادث تاریخی نیز به خوبی بیانگر این واقعیت است که بیشترین خطر و آفت برای نهضت های الهی و مردمی ، اقدامات غیرقانونی و افراط و تفریط هاست . از این رو نظام اسلامی ، همواره با حرکت های خودسرانه و غیرقانونی مخالف بوده است و رهبر معظم انقلاب نیز در این زمینه می فرمایند : " بارها گفته ام ، باز هم تکرار می کنم ، من معتقدم که جوان مملکت بایستی در همه میدان ها حضور و آمادگی داشته باشد ، منتها با انضباط ، این گونه حرکاتی که ملاحظه شد ، کسانی به دانشگاه حمله کنند ، ناشی از بی انضباطی است ؛ با هر نامی انجام بگیرد ، غلط و محکوم است . اگر با نام دفاع از دین هم انجام بگیرد ، غلط است ؛ اگر با نام دفاع از ولایت هم انجام بگیرد ، غلط است . مگر من بارها نگفته ام که در اجتماعات کسانی که مخالف اند هیچ کس نباید رفتار خشونت آمیز داشته باشد . چون این کار دشمن را خوشحال می کند ... "
جمع بندی
سیاسی بودن دانشجو و مشارکت سیاسی دانشجویان ، با توجه به مؤلفه هایی چون جایگاه ، نقش و کارکردهای مهم دانشجو در سطح نظام سیاسی و جامعه از یک سو و توجه به آموزه های اسلامی درباره ضرورت و ضوابط مشارکت سیاسی و بالاخره حدود و مقررات قانونی ، تبیین و لزوم آن اثبات می گردد. حد لازم سیاسی بودن به معنای حساسیت در برابر سرنوشت خود و جامعه خویش ، داشتن بینش و تحلیل سیاسی پیرامون مسائل داخلی و خارجی و جریان های موجود و در مرحله بعد ، تلاش فکری و عملی برای بهبود و پیشرفت کشور از طریق فرایندهای مختلف علمی ، پژوهشی ، سیاسی ، فرهنگی و ... است . از این رو " افراط کاری سیاسی " یا " انفعال و بی تفاوتی سیاسی " مغایر حقوق ، وظایف و جایگاه دانشجو بوده ، با آموزه های اسلامی ، اصول نظام ، منافع و امنیت ملی ، استقلال ، توسعه و پیشرفت مادی و معنوی کشور در تضاد و ناسازگاری کامل است . این موضوع را با سخن مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکل های مختلف دانشجویی به پایان می رسانیم :" مسئولیت شما سنگین است ؛ هم باید درس را بخوانید ، هم محیط سیاسی تان را بشناسید ، هم روی محیط سیاسی اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکری و روحی آماده کنید . برای فردایی که بلاشک ، وزن این نظام متکی به معنویت – یعنی نظام جمهوری اسلامی – در معادلات جهانی بین المللی ، ده برابر امروز خواهد شد . مطمئن باشید که ماچنین روزی را در پیش داریم و شما جوان های امروز ، آن روز را خواهید دید. علی القاعده آن روز ماها نیستیم ؛ اما شماها هستید و خواهید دید آن روزی را که وزن و ثقل و اهمیت جمهوری اسلامی در معادلات جهانی – چه از لحاظ سیاسی ، چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ بیان افکار سازنده – ده برابر امروز است . باید خودتان را انشاءالله برای آن روز آماده کنید "


جایگاه استاد و دانشجو در دانشگاه اسلامی
مقدمه: محیط دانشگاه، محیط روشنفکری است؛ محیط دریچه های باز به سوی اندیشه های جهانی است؛ محیط تبادل فرهنگ و تبادل علم است؛ محیط دربسته یی نیست؛ محیط در بازی است. «مقام معظم رهبری»
دانشگاه، مکانی ویژه، پیچیده و ظریف است. برخوردهای ناآشنا با این نهاد، می تواند آفت زا باشد و پیامدهای منفی برجای نهد. از این رو، هرگونه حضور، برنامه ریزی، ارتباط و تعامل با این مکان آموزشی - فرهنگی، به درک صحیح و عینی از آن نیازمند است. دانشگاه در دو بعد، شاخص روشن زندگی آینده است: از سویی، تحرک و نشاط و مدیریت علمی در آن می توان نمای پویایی و رفاه و توسعه ملی به حساب آید و امیدهایی را به رشد و باروری توان های ذخیره بومی بیافریند. از سوی دیگر، اهتمام به تربیت اخلاقی و دینی و فضای دین پرورانه در آن، می تواند رؤیای جامعه دینی را به بار بنشاند و حرکت به سوی مدینه فاضله اسلامی را شتاب بخشد. دانشگاه، نقطه اساسی هرجامعه و کشوری است. از این رو، بی شک ترویج هرچه بیشتر آموزه های دینی و فرهنگی و گسترش دامنه شمول آن و جذب و تأثیر گذاری هرچه بیشتر بر مخاطبان از مهم ترین دغدغه مجموعه دست اندرکاران و فعالان حوزه فرهنگ و اندیشه، به خصوص مراکز علمی و دانشگاهی است. آنها با برخورداری از محیطی مستقل، آزادگی علمی و ثبات شغلی سعی در تولید دانش، فرهنگ سازی و ارائه خدمات دارند.(1) هدف اصلی آنها، توسعه اطلاعات (شخصت سازی)، توسعه مهارت ها (ایجاد ارزش افزوده)، توسعه شخصیت (دگرگونی) و خلاقیت و تفکر (شکوفایی استعداد) بوده و ابزار اصلی برای تأثیرگذاری بر فرهنگ و شخصیت افراد، فقط اطلاعات و الگوهای رفتاری هستند و به عنوان یک سیستم نرم و فرمان ناپذیر اجتماعی، مدیریت پیچیده و سختی دارند.
از این رو، در موقعیت فعلی به نظر می رسد رسالت اصلی دانشگاه های ما باید با ایجاد ساختارهای پویا و خود اصلاحگر، کارکردهای خود را با محیط اسلامی و ارزشی تطبیق دهند و زمینه را برای تحقق دانشگاه اسلامی فراهم سازند. اسلامی شدن به معنای تحمیل یک حاکمیت، طبقه یا صنف خاص نیست، بلکه عجین ساختن دانش اندوزی با آداب معنوی و ارزشهای دینی و انسانی در جامعه علمی است و به معنای مبارزه با انحرافات جامعه علمی، جلوگیری از تبدیل دانشمندان به عناصری بدون احساس عاطفی و تعهد دینی و دمیدن روح استقلال در جامعه علمی کشور است. باید روح دانشگاه ها اسلامی باشد و آرمان ها، اهداف و خلق و خوی آن اسلامی و ظاهر آن اصلاح شود.(2) یقیناً تحقق این دانشگاه، مستلزم برخورداری از معیارهای مشخص، واقعی و مبتنی بر فرهنگ و آموزه های دینی و اسلامی در تمام زمینه ها، به ویژه در مورد ماهیت وجودی آنها، یعنی دانشجویان و استادان که در این مقال سعی شده به آن پرداخته شود.
ویژگی های استادان در دانشگاه اسلامی
1. الگوی عملی اخلاقی و حرفه ای دانشجو بودن
استادان دانشگاه ها الگوی رفتاری برای همه به ویژه دانشجویان هستند. آنان با راستی در گفتار، امانتداری، وفای به عهد، عمل به گفتار در اعماق ذهنی فراگیران نفوذ می کنند و شخصیت فردی و اجتماعی آنان را شکل می دهند. شاید به جرئت بتوان گفت: اولین و مهم ترین منابع برای پرورش نیروی انسانی سالم و کارآمد در توسعه فرهنگی و علمی دانشگاه ها، اطلاعات (دانش) و اعضای هیأت علمی (استادان) به عنوان ارکان اصلی دانشگاه ها برای تغییر رفتار دانشجویان هستند. در این بین، استادان مهم ترین الگوهای اخلاقی و حرفه ای دانشجویان هستند که اعمال و رفتار و اندیشه های آنان مستقیماً ساختار شخصیت و درنهایت، اجتماع و آینده اجتماع را می سازند. بنابراین، باید مراقب باشند که اعمال و رفتارشان دانشجویان را از مسیر درست به بی راهه نبرند و الگوی تمام عیار یک دانشجوی مسلمان و کمال جو باشند.
2. داشتن صلاحیت و شایستگی های علمی
اصلی ترین ابزار دانشگاه ها، برای تغییر و تبدیل دروندادها به بروندادهای مؤثر، تخصص و توانمندی حرفه ای استادان است. کسی که می خواهد عهده دار این منصب مهم گردد، باید علاوه بر داشتن تسلط کافی بر موضوع درسی و انعطاف پذیری در برابر دانش جدید، و درک فرآیند شایسته بودن و تحول(3) بتواند مراتب صلاحیت و شایستگی خویش را برای احراز چنین مقامی فراهم آورد. باید این شایستگی، در تمام مظهر وجودی او پایدار باشد؛ یعنی سیما، چهره و طرز سخن گفتنش نمایانگر شایستگی او برای احراز مقام تعلیم باشد.
3. از ویژگی های فردی و اجتماعی استادان دانشگاه اسلامی، می توان برخورداری از اعتقاد به خداوند متعال، مؤمن و متعهد به ارزش های اسلامی و اجتماعی، سلامت جسمی، سلامت روانی و فکری، تحصیلات مناسب و تخصصی درباره موضوع مورد تدریس، تجربه مناسب برای جلوگیری از آزمایش و خطا در دانشگاه، قدرت مدیریت در کلاس، داشتن حسن سلوک و رفتار، حسن شهرت فردی و اجتماعی، تعادل در درون گرایی و برون گرایی، انسان دوستی، مسئولیت پذیری، داشتن اعتماد به نفس بسیار بالا، قابل دسترس برای فراگیران، حفاظت از اسرار فراگیران، خلاق، مبتکر و نوآوری، انعطاف پذیری در برابر دانش های جدید، متواضع، درستکار، شوخ طبع، شکیبا و فهیم، مهربان و دارای هوش هیجانی، شجاع و ... را نام برد.
4. مهارت در به کارگیری اصول و فنون تدریس
داشتن مهارت حرفه ای برای انتقال تجارب و تخصص استادان نیازمند آشنایی با مهارت های تدریس نوین و داشتن دانش روانشناختی برای شناخت روحیات دانشجویان است. تحقیقات متعددی بیانگر این است که کلید یادگیری دانشجو روش تدریس استادان دانشگاه ها است. از این رو، استاد باید در تعلیم شاگردان حریص بوده و در آموزش به آنها، اهتمام تام ورزد و برحسب فهم و استعداد هریک از افراد مطالب علمی را ارائه و با نهایت سعی و کوشش و مهربانی و رفاقت آموزش دهد. همچنین درس را با آسان ترین راه و مناسب ترین الفاظ بیان کند.
5. ایجاد اشتیاق به علم و دانش در دانشجویان
داشتن اشتیاق و علاقه به آموختن هرآنچه می خواهید یاد دهید، یک اصل بسیار مهم در یادگیری است. استادان باید دانشجویان خود را به تلاش و فعالیت در کسب علم و دانش تشویق نمایند و آنان را به صورت مستمر به یاد گرفتن مشتاق نمایند. فضائل و مزایای علم را به آنان تذکر دهند و به آنها این نکته را یادآور شوند که دانشمندان، وارثان انبیا و پیامبرانند و در پایگاه هایی بلند و درخشان جای دارند، استاد باید از عواملی که او را در تشویق شاگردان به علم و دانش، مدد می کند استفاده نماید.
6. برخورداری از روحیه پذیرش حق و تزکیه علمی
حتی اگر کسی یک استاد مجرب باشد و همواره دانشجویان و سایر اساتید از ایشان تعریف کنند، همیشه وسایلی هست که می تواند با آنها تجربه تدریس خود را رضایت بخش تر کند. به علت وسعت علم و ناقصی فهم انسان گرا از استاد، خطا یا اشتباهی سرزند، بایستی در قبول این اشتباه تأملی نموده و اصرار بر اشتباه ننماید.
7. احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت آتیه دانشجو
وظیفه استاد در تدریس خلاصه نمی شود؛ راهنمایی دانشجویان در مشکلات از وظایف استاد و مدرس می باشد. اساتید دلسوز و مربیان آگاه با ایجاد شبکه باز ارتباطی و نشان دادن بلوغ فکری و با وقوف به نفس و برخورداری از افق دید، استقلال و داشتن راه حل برای مسائل مختلف و مهارت آفرینی، می توانند با درک بحران های روحی و شرایط احساس عاطفی و مشکلات و موانع پیشرفت فراگیران، همچون شمع بسوزند و نور وجودشان فراراه ترقی و تعالی راهیان علم و معنویت گردد.
از دیگر ویژگی های استادان در دانشگاه اسلامی، می توان به راستی در گفتار، عامل به گفتار، یاد دادن در سکوت، استقلال شخصیت، پیروی از حق و عدالت، داشتن تفکر منطقی، آزاد اندیشی، حسن خلق، صادق، جانشین پرور، توسعه دهنده، برخوردار از شهامت در اظهار حق، صبر و بردبار، امر به معروف و ناهی از منکر، اخلاص در عمل، نیت درست و خدایی، نظم طلب، و یادگیرنده و یاد دهنده فعال و پیشرو... و عمیق بودن علایق اشاره کرد.


ویژگی های دانشجو در دانشگاه اسلامی
1. حفظ حرمت و احترام استادان و شأن و منزلت علمی آنان
ارزش و مقام استاد به عنوان وارث انبیا، به حدی است که حضرت علی (ع) خود را بنده کسی می داند که به ایشان کلمه ای بیاموزد؛ چرا که وی نقش مهمی در تکامل شناختی و گرایشی و راه یابی انسان به حقایق هستی ایفا می کند. اوست که اندیشه های خام را بارور می سازد و دریچه های بسته تفکر را به روی جهان متعالی می گشاید، پس حقی که او بر گردن دانشجو دارد، چه بسا بیش از حقی است که پدر و مادر بر فرزند دارند. اگر دانشگاه ما دانشگاه اسلامی است، یکی از بزرگ ترین مظاهرش بایستی احترام بیش از حد معمول دنیا به استادان باشد؛ به خصوص از سوی دانشجویان. دانشجو باید به استاد، بی قید و شرط احترام کند.
2. داشتن ایمان و اعتقاد راسخ به ارزش های اجتماعی
ثمره ایمان به خدا، آراسته شدن به فضائل و کمالات اخلاقی است و چه کسی به این فضیلت ها محتاج تر از مدعی علم و ادب است. دانشجوی دانشگاه اسلامی باید نماد دانش پژوهی در مقابل جهل ورزی، استحکام در برابر سستی، عزت نفس در مقابل چاپلوسی، آزادی در مقابل استبداد، مهرورزی در برابر خشونت و بی مهری، سادگی در مقابل تشریفات، پذیرش حق در مقابل مقاومت در برابر آن، عفاف و پاک دامنی در مقابل شهوت رانی، وقت شناسی در مقابل از بین بردن وقت، عدالت در مقابل ستم و تبعیض و خویشاوند نوازی، صداقت در برابر ریاکاری و دروغ، وفای به عهد در برابر عهد شکنی، مراقبت از اموال عمومی در برابر اسراف، تبذیر و بی مبالاتی، مسئولیت پذیری در مقابل بی اعتنایی، نظم در برابر بی نظمی و... باشد.
3. داشتن نیت خالص برای کسب علم و دانش ارزش عمل آدمی به نیت اوست. عملی که همراه با نیت پاک و خالص نباشد، وزر و وبالی است که بر دوش انسان سنگینی می کند. اگر در تحصیل و تعلیم دانش نیت و انگیزه فرد، بر پایه ریا، فخر و مباهات به دیگران، به دست آوردن ثروت و مکنت و خلاصه هرآنچه غیررضای محبوب و خدمت به خلق اوست قرار بگیرد، نتیجه ای جز سختی و تنگی در زندگی، برکت نداشتن، از دست دادن همراهی خدا در زندگی و پاداش اخروی، درک نکردن بوی بهشت و هلاکت و خواری نخواهد داشت. درعوض، کسی که برای خدا به کسب دانش بپردازد، با آراستگی به دانش، عمل خود را زیبا سازد و دانش خود را به دیگران نیز عرضه دارد.
4. داشتن ذهن کنجکاو و جستجوگر
پرسش گری در قرآن، به عنوان یک ارزش معرفی و به آن توصیه شده است و خداوند می فرماید: «اگر نمی دانید، از صاحبان ذکر الهی پرسش کنید» (نحل : 43). پرسش گری دانشجو افزون بر اینکه ابعاد ناشناخته موضوع را روشن می سازد، موجب تشویق و ترغیب استاد به فعالیت علمی بیشتر می شود. طرح پرسش باید به دور از هر گونه اسائه ادب به استاد و مشاجره لفظی باشد. استاد، همچون درخت نخلی است که باید منتظر ماند تا رطبش برسد و از شاخه بیفتد.
5. رعایت اخلاق اسلامی و داشتن تهذیب نفس
در دانشگاه، دانشجویان نه تنها به عنوان مروّجان و فراگیران علم و دانش بلکه به عنوان الگوی اخلاقی - رفتاری برای دیگران محسوب می شوند و ارزش های اخلاقی را پیش از هر فرد دیگری در دانشگاه و جامعه به تثبیت می رسانند.


6. داشتن تعهد نسبت به مملکت و عدم الگوپذیری از شرق و غرب
امام خمینی (قدس سره) در این رابطه فرمودند: «اگر دانشگاه واقعاً اسلامی باشد، یعنی در کنار تحصیلات متحقق، در آنجا تعهد هم باشد یک کشوری را می توان به سعادت رساند. این فاجعه است که ابزار علم در دست کسانی باشد که متعهد نیستند و اخلاق اسلامی ندارند. اگر اساتید و دانشجویان کشوری تحت تأثیر تهاجم فرهنگی غرب یا شرق قرار گیرند و از فرهنگ غنی اسلام جدا شوند بدیهی است که تفکر و عملکرد آنان افکار افراد دیگر را تحت شعاع قرار می دهد.
7. عملی کردن آموخته ها
مسئله دیگری که باید دانشجویان بدان اهمتام تام ورزند، این است که به تدریج و گام به گام، آگاهی ها و معارف خود را به کار بندند؛ زیرا اهتمام و عنایت هر فرد عاقلی در مراقبت و پرداختن به خویشتن مصروف می گردد. ولی کوشش ها و عنایات یک فرد عامی در نقل و روایت و بحث و گفتگو محدود است.
8. تقویت توان علمی، آموزشی و پژوهشی خود و مطالعه مستمر
دانشگاه اسلامی باید از هر لحاظ سرآمد دانشگاه های جهان گردد. از این رو، با توجه به دامنه وسیع علوم که اگر انسان تمام عمر خود را صرف کسب دانش نماید، قطره ای از دریای بیکران علم را نمی تواند کسب کند، باید با به وجود آمدن مسائل و نیازهای نو و پیدایش و کشف علوم جدید، انسان می بایست همواره درصدد کسب علم و دانش و افزایش دانایی های خود باشد.
9. خودداری از جدال و ستیزه جویی در بحث
پرسش هایی که استاد و دانشجو مطرح می سازند، نباید به منظور وانمود ساختن عجز و ناتوانی و یا طعنه زدن به جنبه های علمی طرف مقابل باشد، بلکه باید به منظور فراگیری و کسب اطلاع و ارشاد ایشان به حقیقت و واقیعت باشد. درچنین شرایطی، هدف عالی تعلیم و تربیت که رسیدن به کمال انسانی است، رشد خود را آغاز نموده و نهال علم بارور می گردد.
10. آگاهی از مسائل روز و دخالت در امور اجتماعی و سیاسی
حضور در صحنه سیاسی لازمه تعهد و احساس مسئولیت است. ملتی که قشر دانشگاهی آنان در صحنه سیاسی حضور آگاهانه و فعال داشته باشند، ملتی بیدار و از نفوذ اجانب در امان خواهد بود.
11. انعطاف و پذیرش حق
دانشجو باید سعی کند نیرویی به دست آورد که به وسیله آن، حس پذیرش حق و تسلیم بودن در برابر واقعیت را در خود به وجود بیاورد. در این صورت، چنانچه احساس کرد که در سخنان خود دچار اشتباه شده است، خطای خویش را پذیرفته و درصدد اصلاح و رفع آن برمی آید.
12. احساس مسئولیت در قبال محیط و نظام آموزشی
دانشجویان در برخورد با مسائل محیط و فضای آموزشی نبایستی به صورت خنثی و بی تفاوت برخورد کنند، بلکه بایستی محیط درس را همچون خانه خود دانسته و مربوط به مسائل آن، دلسوزانه و مسئولانه و از مجرای صحیح برخورد نمایند و با ایجاد تفاهم با تشکیلات سالم و اصولی دانشگاه از جمله معاونت های آموزشی و پژوهشی و کمیته های دانشجویی، سعی نمایند محیطی به دور از تشنجات و مؤثر در جهت ارتقای سطح علمی، پژوهشی و فرهنگی دانشگاه ایجاد نمایند. در مطالعه و فراگیری علم و دانش جدیّت داشته، از معاشرت های نادرست و آثار سوء آن بپرهیزد. در حل و فصل شبهه های اعتقادی و فکری موجود در ذهن خود کوشا بوده، سختی ها و مرارت های دوران تحصیل را تحمل نماید. مبادی آداب اسلامی بوده ارزش های اسلامی، به ویژه حجاب اسلامی را رعایت نمایند،(4) و امربه معروف و نهی از منکر را به عنوان یک رسالت دینی و انسانی و اجتماعی به کار گیرند.
رهبر فرزانه انقلاب می فرمایند: «دانشجو در محیط دانشگاه، دو نوع سازندگی را برای خودش باید حتمی و لازم بداند: سازندگی علمی، و سازندگی اخلاقی و فکری. سازندگی علمی، در همین کلاس ها و با همین درس ها و در محضر همین اساتید است، و کار و تلاشی که خود آنان با مطالعه؛ بحث، فحص و تحقیق باید انجام بدهند. جامعه ما و فردای این کشور، بلکه جهان و به خصوص جهان اسلام، به این کار نیازمند است. سازندگی دوم، اخلاقی و معنوی و فکری است. در رژیم گذشته، محیط دانشگاه به عنوان محیط بی دینی و رها بودن از تقلیدات شرعی تلقی شده بود؛ حتی آدم های متوسط دینی هم که به این جا می آمدند، احساس می کردند که در فرو رفتن در کارهای نامشروع، یله و رها و آزادند. آن رژیم هم این روحیه و این تلقی را در جوانان ما بیشتر می دمید».
پی نوشت ها :
1. علی اصغر پورعزت، و حمزه خواستار، و غزاله عطار طاهری، و محمد مهدی فراحی، و عباس نرگسیان، الگوی مطلوب طراحی دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی عالی ایران در عصر جهانی شدن - فصلنامه دانشگاه اسلامی، 1387، سال دوازدهم، ش40، ص10.
2. علی اشرف عیوضی، قطره ای از دریا (سیری در اندیشه های امام خمینی (ره) درباره دانشگاه اسلامی)، فصلنامه دانشگاه اسلامی، 1381، سال ششم، ش14، ص21.
3. سید محمد میرکمالی، رهبری و مدیریت آموزشی، 1382، تهران، یسطرون.
4. سیف اله فضل الهی قمشی، و سوده اسلامی فر، معیارهای دانشگاه اسلامی، ماهنامه علمی - ترویجی معرفت، 1390، ش167.


ترسیم هویت دانشجویی مسلمان
1. اهمیت فرهنگ و نقش آموزش عالی
الف. فرهنگ و توسعه
امروزه یکی از شاخصه های کشورهای درحال توسعه را مسئله «فرهنگ» و به ویژه نقش نظام آموزش عالی در آن می دانند. فرهنگ و میزان سطح ارتقای آن، معیاری برای توسعه یافتگی به حساب می آید. و در این زمینه، سخن از نقش نظام آموزش عالی به عنوان یکی از ارکان مهم فرهنگ ساز است. نه تنها کشورهای در حال توسعه بلکه هر کشور و جامعه ای در دنیای جدید نمی تواند از تأثیر مهم فرهنگ در رشد و پیشرفت جوامع دور باشد.
ب. فرهنگ و تمدن
از سوی دیگر، نباید از تأثیر مهم فرهنگ در تمدن سازی نیز غفلت ورزید. هر تمدنی برای پایداری خود نیازمند فرهنگ سازی است؛ چرا که بدون عنصر فرهنگ یکی از اصلی ترین شالوده های تمدن بشری استوار نخواهد شد. بی تردید، از آن رو که نظام آموزش عالی نیز یکی از ارکان مهم فرهنگی و جزئی از آن به حساب می آید، باید به نقش کلیدی آن در تمدن سازی توجه ویژه داشت.
ج. اهمیت تمدن سازی
در دنیای امروز دو راه پیش روی ملت ها و جوامع بشری وجود دارد: یا باید منفعلانه مرعوب ساخت روابط امروز تمدن حاکم غربی شد و یا اینکه برخوردی فعال را پیش گرفت و در صدد تمدن سازی برآمد. راه نخست، به از دست دادن هویت و ملیت و فرهنگ خودی می انجامد و راه دوم، مسیر بازیابی هویت ملی و بازسازی ریشه های فرهنی را به روی یک ملت می گشاید. برای بشر کنونی انتخاب سومی مطرح نیست؛ چنانچه جامعه و ملتی به سمت تمدن سازی حرکت نکند و درصدد ریشه یابی وضعیت موجود خود و طراحی مهندسی آرمانی اش برنیاید، به ناچار باید تن به پذیرش حاکمیت تمدن غربی و سیطره آن بر تمامی قلمروهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه خودی بدهد. درنتیجه، اگر به نقش مهم فرهنگ در تمدن سازی پی بردیم، به اهمیت دو چندان فرهنگ سازی برای دست یابی به شالوده های تمدنی جدید نیز رهنمون خواهیم شد.
د. فرهنگ و روابط دنیای جدید
به غیر از تأثیر فرهنگ در توسعه و تمدن سازی، شاید بتوان یکی از مهم ترین شاخصه های کلان تمایز جامعه قرن 19 و 20 با قرون گذشته را در قرار گرفتن «فرهنگ» به عنوان یکی از کلیدی ترین و کاربردی ترین عناصر ارتباطی بین جوامع و دولت ها و در یک کلمه، کلیه ارتباطات انسانی به حساب آورد. دست کم اینکه بخش وسیعی از ارتباطات نوین، ازاین منظر و با بهره بری از نقش و توان مسائل فرهنگی انجام می پذیرد. و بی دلیل نیست که عصر امروز، عصر تبادل ارتباطات فرهنگی نامیده می شود.
یکی از نمونه های عینی که می تواند نشانگر تحلیل مزبور باشد در نظر گرفتن شیوه های استعمار کهنه و قدیم و مرز بین آن دو در اهمیت یافتن مسائل فرهنگی و تغییر مشی از منظر ارتباطات فرهنگی است. به این معنا که اگر در شیوه های استعمار قدیم و کهنه؛ بیشتر از راه کارهای فیزیکی و عملیات نظامی و مشابه آن استفاده می شد، استعمار نو، بهره گیری از راه های ارتباطی فرهنگی را مدنظر قرار داده؛ چرا که این شیوه درعین پنهانی و ناآشکار بودن، دارای تأثیر نفوذ بسیار بیشتر و ماندگارتری در جوامع خواهد بود. پیش تر هم اشاره شد که یکی از مهم ترین بسترهای ایجاد و پدیدآوری هر تمدنی از قالب و در مجرای فرهنگ سازی یک جامعه صورت می پذیرد. بنابراین، استعمار نو از این طریق می تواند به سه نتیجه دست یابد: 1. تأثیرگذاری مخفی؛ 2. تأثیرگذاری ماندگار؛ 3. تأثیرگذاری تمدنی.
هریک از سه هدف مزبور به تنهایی نیز مطلوب است، اما با اصل قرار دادن ارتباطات فرهنگی، سه هدف یک جا به دست می آید. در استعمار فرانو، شاخصه دوم و به ویژه شاخصه سوم، به صورت خاص مورد توجه قرار گرفته است. در این نوع از استعمار، به جای تلاش های صرفاً جغرافیایی و چهره به چهره، تغییر و ذوب و انحلال فرهنگ ها به عنوان یک اصل و مبنا شناخته می شود.
هـ- دانشگاه امروز
نتیجه منطقی نکات مورد اشاره این است که امروزه مهم ترین نقش و حساسیت نظام آموزش عالی و دانشگاه ها، فرهنگ سازی در جوامع است. دست یابی به توسعه جامع و پایدار جامعه اسلامی، ایجاد زمینه برای تمدن سازی آرمانی و مطلوب اسلامی - ایرانی، ذوب نشدن در ساخت روابط موجود تمدن غربی، و حضور فعال در پی ریزی مهندسی ارتباطات فرهنگی دنیای امروز و مقابله در برابر هجمه فرهنگی استعمار مدرن از دیگر تأثیرات نظام آموزش عالی در جامعه ما به شمار می آید.
فرهنگ؛ دانشگاه؛ توسعه جامعه؛ عصر ارتباطات نو؛ عصر استعمار نو؛ تمدن سازی. همه موارد مزبور نشان دهنده معیارهایی است که دانشگاه امروز در جامعه ما باید خود را برای آن آماده سازد تا بتوان ادعا کرد نیازهای پیرامونی خود را به درستی شناخته است. به هر میزانی که از این ملاک ها دور شویم، درحقیقت، دانشگاه و نظام آموزش عالی را از دنیای جدید و لوازم ضروری آن دور ساخته ایم.
2. نقش دانشجو در نظام آموزش عالی
در یک دسته بندی کلی، عناصر سازنده دانشگاه را می توان به دو دسته «عناصر انسانی» و «عناصر غیرانسانی» تقسیم کرد. عناصر انسانی شامل دانشجو، استاد، مدیریت و کارکنان، و عناصر غیرانسانی شامل فضای کالبدی می شود. در این میان، یکی از مؤثرترین مؤلفه های انسانی در دانشگاه ها، دانشجویان هستند که بدون آنان، نظام آموزش عالی رونق شایسته و بایسته خود را نخواهد داشت. این نقش زمانی پررنگ تر خواهد شد که تأثیر دانشجو را در ارتباط با فرهنگ یک جامعه ببینیم. بنابراین، می توان دانشجوی امروزی را دارای رسالت ها و وظایفی بسیار مهم تر از فراگیری دروس خاص علمی دانست. دانشجوی امروزی در جامعه اسلامی نمی تواند پیرامون ضرورت های چهارگانه ذیل نیندیشد و نسبت کار و تلاش خود را با آنها تعیین نسازد: 1. ضرورت توسعه جامعه؛ 2. ضرورت تمدن سازی آرمانی؛ 3. ضرورت توجه به عصر ارتباطات نو و نقش فرهنگ سازی؛ 4. ضرورت توجه به شیوه های فرهنگی استعمارنو.
ایفای چنین نقش مهم و تاریخ سازی بدون حصول شرایطی خاص ممکن به نظر نمی رسد. ازاین رو، باید به ترسیم هویت جدید دانشجویی متناسب با نیازهای نو روی آورد.
3. ترسیم هویّت دانشجویی
برای مشخص کردن ویژگی های یک دانشجو متناسب با شرایط موجود جامعه و دنیای امروز، توجه به شش اصل هویت ساز ضروری است:
الف. علم جویی
نخستین عنصر اصلی دانشجویی، علم ورزی و علم جویی است. دانشجو فردی است دارای انگیزه های قوی و محکم دانش طلبی و جویای کسب علم و بالا بردن توان بینشی خود؛ هم درجهت افزایش حجم اطلاعات علمی و هم در بهینه سازی اطلاعات و عمق بخشیدن به آن؛ یعنی پی جویی توأمان کمی و کیفی در رشته تخصصی خود.
آنچه مقابل این عنصر، از نشانه های دانشجونمایی به حساب می آید، انگیزه های ضد علم ورزی است؛ چه به صورت کسب صرفاً نام و نشان و مدارج و مدارک کاغذی و چه به صورت طلب درآمد بیشتر و یا نیت های صرفاً مادی و دنیوی محض. آنچه در درجه اول، یک دانشجو به آن نیاز دارد برخورداری از انگیزه قوی و بالای کار و تلاش علمی و عطش پی گیری مسائل حوزه دانش و دنبال کردن راه حل ها و پاسخ گویی به آنهاست.
ب. حساسیّت اجتماعی
عامل دوم، بی تفاوت نبودن نسبت به مسائل جامعه و حوزه پیرامونی دانشگاه است. این ویژگی برآمده از ضرورت ارتباط دانشگاه با سایر بدنه های جامعه خواهد بود؛ چرا که بدون چنین حساسیت های اجتماعی؛ ارتباط دانشگاه با دنیای پیرامونش بریده می گردد. بنابراین، یک دانشجو نمی تواند نسبت به مسائل و معضلات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خود و حتی جامعه جهانی اش بی تفاوت و بدون انگیزه باشد. عنصر تعهد ملی و میهنی او را وادار به دخالت و نشان دادن بیداری خواهد نمود: «خفته بیدار باید پیش ما».
نقطه مقابل چنین بیداری و هوشیاری دانشجویی، بی تفاوتی، خنثی بودن و خاموشی در برابر حساسیت های ملی و دینی است که نتیجه آن، قطع ارتباط دانشگاه با ضرورت ها و اقتضائات برآمده از جامعه ملی و جامعه جهانی، و به دنبال آن، عدم فهم و عدم تلاش علمی برای حل بحران هایی است که در نهایت، مجموعه دانشگاه را نیز دربرخواهد گرفت.
ج. فهم عصری
علاوه بر انگیزه فردی علمی و نیز حساس بودن به مسائل جمعی، فهم مقتضیات عصر جدید نیز از لوازم امروز تشکیل دهنده هویت دانشجویی به حساب می آید. فهم عصری شامل فهم مسائل جامعه خود و نیز جامعه جهانی است؛ یعنی دارا بودن قدرت تشخیص و تحلیل، هم در مسائل ملی و هم در موضوعات فراملی.
براین مبنا، دانشجو عنصری فهیم است؛ به این معنا که قدرت تشخیص و توان تحلیل درست مسائل گوناگون عصر خود را پیدا کرده، تفاهم فهم با علم دراین است که در یکی سخن از کسب دانش و اطلاعات بیشتر است و در دیگری، به کارگیری روش صحیح تحلیل و بررسی. البته هر دانشجویی باید به دو زیور دانش (علم) و بینش (فهم) آراسته گردد و اهمیت توان تحلیل علمی و منطقی مسائل را از یاد نبرد.
آنچه مقابل این عامل صف آرایی می کند فهم نبودن است که می تواند به انحراف در تحلیل مسائل و یا ساده انگاری و کج فهمی مشکلات و معضلات اجتماعی و یا جهانی بینجامد و طبیعتاً حرکت های دانشگاهی و به ویژه خط سیر گروه های دانشجویی را به مسیری برخلاف جهت حرکت جامعه و یا مقابل ضرورت ها و نیازهای جهانی سوق دهد که بسیار مخرب و اصلاح آن، فرصت سوز خواهد بود.
بنابراین، دانشجوی فهیم امروز باید قدرت فهم و تشخیص راه های تحلیل و نقد و بررسی علمی تمامی مسائل پیرامونی خود، اعم از موضوعات و معضلات فردی و شخصی، نیازها و ضروریات جامعه دانشگاهی، جامعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، پدیده های ملی و کشوری و نیز رویدادهای جهانی و فراملی در عصر ارتباطات جدید را داشته باشد.
د. آزادگی دینی
عنصر چهارم سازنده هویت دانشجویی، اصل آزادگی است. دانشجوی مسلمان، انسانی آزاده بوده و در برابر بندگی غیرخدا ایستادگی می کند و از این رو، روح آزادگی دینی در او به اوج درخشش خود می رسد. او تنها بنده خدای بزرگ است و از این بندگی به شکوه آزادگی دنیوی و افتخار سرافرازی رسیده و همین عامل او را در برابر هیچ قدرتی زبون و ذلیل نمی سازد. از این رو، دانشجوی مسلمان ایرانی بر داشته ها و کاشته های میهنی و مذهبی خود تکیه کرده و هرگز مرعوب دستاوردهای رنگارنگ تمدن های حاکم نخواهد شد.
این روحیه از سویی به او امید حرکت داده و از سوی دیگر، در برابر داشته های دیگران، خودباخته و شکست خورده نخواهد شد. از این رو، با تکیه بر شعار«ما می توانیم» به سوی پیشرفت و نوآوری می تازد.
این عنصر را نیز می توان برآمده از اقتضائات عصر جدید استعماری دانست که مقابل آن، ضد آزادگی دینی به معنای بردگی و بندگی در برابر غرب و تمدن مادی کنونی و خودباختگی محض نسبت به همه محصولات فکری و یا کالاهای فرهنگی آنان است.
هـ- ایمان پاک و استوار
هویّت پنجم دانشجویی، برخورداری از ایمان پاک و استوار است. ایمان حقیقی و الهی، روحیه و توانی درونی و نفسانی است که از سویی، برای انسان طهارت و پاکی به ارمغان می آورد و او را در یک حصن حصین قرار می دهد. از سوی دیگر، به انسان استواری و استقامت می بخشد. بنابراین، ایمان الهی، حاصل جمع پاکی و استواری است. هر دانشجویی در حیات دانشگاه خود به دو دسته عوامل ضروری نیاز دارد: 1. طهارت و پاکی؛ 2. استواری و استقامت. هر دو عامل، محصول و برآمده از ایمان الهی هستند. اولاً؛ ایمان حقیقی الهی او را به پاک بینی (در حوزه بینش و تفکر)، پاک دلی (در حوزه امیال و تمایلات درونی)، پاک عملی (در حوزه رفتارها و افعال) و پاک ارادی (در حوزه اختیار و انتخاب و گزینش راه) سوق می دهد. ثانیاً، او را دعوت به ایستادگی و صبوری می کند و طبیعتاً بدون این دو دسته، پاسخ گویی به انتظارات بدون این دو دسته، پاسخ گویی به انتظارات فردی، جمعی، ملی، تمدنی، دینی و مذهبی - که پیش تر مطرح شد - ممکن نخواهد بود.
اما مقابل این عنصر و ضد ایمان الهی، ناکامی در تمامی قلمروهای وجودی انسان است: خطای در حوزه نگرش و افکار، انحراف در اخلاق و امیال و رذایل درونی، آلودگی به گناه و کجی های رفتاری و عملی و اتخاذ تصمیمات اشتباه و انحرافی و انتخاب گزینه های ناروا. با نبود ایمان الهی هیچ روزنه ای برای استواری و صبوری در برابرفوج عظیم مشکلات و گرفتاری ها وجود نخواهد داشت. درنتیجه، انسان به انجام وظایف معین خود دست نیافته و یا در انجام رسالت های خویش به انحراف و اشتباه کشیده می شود.
و. انگیزه تمدنی
آخرین عنصر هویت ساز دانشجویی در دوران کنونی ما - که به نظر می آید مهم ترین آنها هم باشد - حضور انگیزه تمدن سازی در دانشجویان امروز است. این عامل دقیقاً برآمده از ضرورت تمدن سازی که از آن سخن به میان آمد و مقصود، این است که دانشجوی امروز جامعه اسلامی در قالب دانشگاهی قرار گرفته که می تواند در چارچوب نظام فرهنگی خاص خود، نقش مؤثری در ایجاد تمدن جدید اسلامی در تاریخ بشریت به عهده گیرد. بنابراین، دانشجوی امروز باید در این زمینه تلاش کرده تا خود را برای ایفای چنین نقش تاریخ سازی آماده سازد.
هم اکنون این فضا برای دانشجویان فراهم می باشد. مشکلات ریز و درشت جامعه مانع از آن نیست که دانشجوی مؤمن، آزاده، فهیم و بیدار، نقش حیاتی خود را در ترسیم نقشه آینده بشریت با «زمینه سازی علمی پایه های فرهنگی تمدن دینی» به فراموشی گذارد.
اگرچه راه طولانی و مسیر، پرپیچ و خم و بس پیچیده و دشوار است، اما همت و اراده دانشجویان ایرانی بسیار بلندتر و محکم تر از همه این ناملایمات است.
درنهایت - همان گونه که اشاره شد - هریک از عناصر شش گانه در ترسیم هویت دانشجویی، برآمده از یکی از ضرورت های چهارگانه نقش دانشگاه در فرهنگ می باشد که توجه به آنها بسیار مهم خواهد بود:
4. شعارهای دانشجویی
بر اساس آنچه مطرح گردید، می توان منظومه شعارهای دانشجویی نظام آموزش عالی امروز میهن اسلامی را چنین تنظیم کرد:
- اول: ما طالب دانشیم ــــ> عنصرعلم جویی؛
- دوم: ما بیداریم ـــــــ> عنصر حساسیت اجتماعی؛
- سوم: ما فهیمیم ـــــــ> عنصر فهم عصری؛
- چهارم: ما می توانیم ــــــ> عنصر آزادگی دینی؛
- پنجم: ما مؤمنیم ــــــ> عنصر ایمان الهی؛
- ششم: ما تمدن سازیم ــــ> عنصر تمدنی.

شاخص های دانشگاه اسلامی
چکیده: فضای دانشگاه های ما متأسفانه به گونه ای است که تحجر در قالب تجدد رخ نمایانده است. تحجر جدید همان تجدد است که راه اجتهاد را سد کرده است. کار را بدانجا رسانده است که تفکر انتقادی و اجتهاد در برابر غرب، کاری بس خطرناک می باشد. منازعه بین متفکران مسلمان و مترجمان متجدد و فقدان روحیه اجتهاد و وحی منزل پنداشتن علم غربی را در بسیاری از رشته ها، به خصوص رشته های علوم انسانی تجربی از جمله علوم سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصاد، مدیریت و... شاهدیم.
جامعه اسلامی ایران برای حفظ عرصه های فکری، فرهنگی و اجتماعی نسبت به هویت گذشته خویش، در مقابل تهاجم فرهنگی و اجتماعی بیگانگان، باید بر اساس فرهنگ اسلامی به تولید علم و دانش بپردازد؛ چرا که هویت یک جامعه، منوط به دانش و فرهنگ تولیدی آن است و جامعه مستقل، نیازمند دانش مستقل است و حفظ هویت و ارزش های یک جامعه باید به دور از وابستگی های فکری و علمی و در گرو تولید دانش بومی و خودی باشد. برای دستیابی به این مهم بها دادن به مقوله دانشگاه اسلامی امری ضروری است. دانشگاهی که علاوه بر التزام به ظواهر اسلامی، در باطن و کارکرد آن نیز، بینش و منش اسلامی را شاهد باشیم و نگرش به قضایا یک نگرش الهی باشد.
موانع دانشگاه اسلامی
به علت وجود سه شاخصه مهم در علوم دانشگاهی، که عمدتاً علوم وارداتی از غرب هستند، رسیدن به دانشگاه اسلامی دشوار می نماید: اول اینکه، در این فضا علم را امری عینی می دانند و تفکرات پوزیتیویستی بر اندیشه ها حاکم است. از این رو، شناخت علمی را از آن جهت که از لحاظ عینی به اثبات رسیده است، قابل اعتماد می دانند. با این تلقی، بسیاری از گزاره هایی که آزمون پذیر نیستند، علمی نخواهند بود و چون غرب، مدعی علوم تجربی است، خود در قله علم قرار می گیرد و کشورهای دیگر ناگزیر خواهند بود برای توسعه علمی خود، به آنان رجوع کنند.
دوم اینکه، علم جدید از هدف اصیل خود، که شناخت آثار صنع خداوندی است، فاصله گرفته است و به دنبال سلطه بر هستی و نه شناخت آن می باشد. ثمره این رویکرد این است که این علم، به جای اینکه آرامش را برای بشر به ارمغان آورد، تا بدانجا پیش رفته که قرن اخیر را عصر اضطراب نامیده اند.
سوم، درهم تنیدگی علم و سیاست در عصر حاضر است. بسیاری از نظریات ظاهراً علمی نه از این جهت که علمی هستند، بلکه از این جهت که حاکمیت جهان به دنبال ترویج است، علمی تلقی می شوند و بر سر دیدگاه های مقابل این نظریات، پتک غیرعلمی بودن کوبیده می شود. این سیاست زدگی علم، بر بدبینی ما نسبت به این تئوری ها می افزاید و ضرورت رویکرد نقادانه را دو چندان می کند.
بدیهی است نجات از این وضعیت به گونه ای که ملل اسلامی بتوانند در پیشرفت جهان علم و اندیشه، دخیل بوده و نقش مفیدی داشته باشند و بلکه بسان دوران شکوفایی تمدن اسلامی، دیگری را سفره نشین علم خویش کنند، در گرو بها دادن به علم و اندیشه در حوزه های مختلف آن و در یک کلام، تحقق یک نهضت و خیزش عمومی در راستای تولید علم دینی است.
معیارهای دانشگاه اسلامی
دانشگاه موفق، دانشگاهی است که جامعه انسانی را به خوبی در مسیر توحید قرار داده و او را به سوی قرب الهی، که فلسفه اصلی خلقت است، هدایت کند. دانشگاه اسلامی باید در سه مؤلفه ظاهر، باطن و کارکرد (خروجی) خود را نشان دهد. بنابراین، در دانشگاه اسلامی باید اولاً، فضای حاکم بر آن فضای اسلامی باشد، ثانیاً، اهداف، آرمان ها و سیاست های کلی آن از اسلام گرفته شده باشد و ثالثاً، عهده دار تحقق اهداف و سیاست ها و آرمان ها باشد و فارغ التحصیلان و تولیدات علمی آن اسلامی یا در خدمت اهداف اسلام باشند.
الف) بعد ظاهری
در بعد ظاهری دانشگاه سه مؤلفه نقشی اساسی را ایفا می کنند، که دو مؤلفه آن با توجه به تعاملات فرد در اجتماع معنا پیدا می کند:
1. تعظیم شعائرالله
در دانشگاه اسلامی باید شعائر و ظواهر اسلامی رعایت شود. اگر کسی وارد این دانشگاه شود و با سنن و شعائر اسلامی آشنایی داشته باشد، آن را اسلامی تشخیص دهد و بلکه باید شعائر الهی به حکم آیه «وَ مَن یُعظَّم شَعائِرَ اللهِ فَإنَّها مَن تَقوَی القَُلُوب» (حج/32)، با عظمت یاد شوند. صرف وجود نمازخانه در دانشگاه، نصب پارچه نوشته برای تبریک اعیاد و یا تسلیت گویی شهادات کفایت نمی کند. اکتفا به این گونه کارها جزء مصادیق تعظیم شعائرالله نیست، بلکه باید علاوه بر اینکه نماز به جماعت برگزار شود و صدای اذان در دانشگاه طنین انداز شود، در اعیاد و یا شهادات مراسم برگزار شود، نمایشگاه برپا شود و .... ، روح دین داری و دین باوری بر رفتار و منش دانشگاه و دانشگاهی حاکم باشد.
2. روابط اجتماعی
دین اسلام در حوزه اجتماعی به دنبال پی ریزی جامعه ای است که در آن اصول انسانی و ارزش های معنوی حاکم باشد. این ارزش ها و اصول در روابط اجتماعی افراد، از خانواده تا سطوح کلان جامعه، تبلور پیدا کند. در حیات اجتماعی، اخلاق یک رکن است. رفتارهای اجتماعی باید بر اساس اخلاق بنا شوند. حقوق فقط حد و مرزها را مشخص می کند تا به حریم خصوصی کسی تجاوز نشود. بنابراین، جامعه ی آرمانی مد نظر اسلام، جامعه ای اخلاق محور است که جامعه ای حداکثری است. نه فقط قانون محور که به حداقل نگاه می کند اگرچه گاهی همان دیده نمی شود.
3. حریم روابط زن و مرد
در اسلام، تعامل مردان و زنان، به خودی خود حرام نیست، بلکه اگر هدف از رابطه میان آن دو، هدفی متعالی از قبیل دانش آموزی باشد، جایز و مطلوب است. البته جواز رابطه، به این معنی نیست که حدود و مرزهای میان آنان برداشته شود و حدود شرعی به دست فراموشی سپرده شود.
بنابراین هر رابطه ای که در حدود موازین شرعی باشد و در نگاه عرف عقلا و متشرعین نیز پسندیده و مقبول باشد، از دیدگاه اسلام ممنوعیتی ندارد. چنان که در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها شاهدیم که ایشان با سلمان، ابوذر و سایر اصحاب سخن می گفتند. همچنین ایشان پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای دفاع از خلافت امام علی علیه السلام به همراه امام حسن علیه السلام به خانه مهاجران و انصار می رفتند و با آنان به احتجاج می پرداختند. خطبه غرای حضرت فاطمه زهرا در مسجد النبی و احتجاجات ایشان با ابوبکر و عمر و یا خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه و شام چه در جمع عموم مردم یا مجلس یزید و ابن زیاد همه شواهدی بر جواز گفت و گو است. بنابراین ارتباط زن و مرد به شرط رعایت حریم ها و بلامانع است. از مجموع آیات و روایات وارده درباره حریم روابط زن و مرد این نکات را می توان استخراج کرد:
1) التزام و تعهد زن و مردم نسبت به فروگرفتن چشم: (نور: 30و31)
2) الترام و تعهد زن به رعایت حدود شرعی درپوشش: زنان در مواجهه با نامحرم باید جز صورت و کف دست ها، تمام اندام خود را بپوشانند: (احزاب: 59)؛ (نور: 31).
3) در سخن گفتن باید به گونه ای برخورد کنند که موجب تحریک و تهییج نباشد:(احزاب: 32).
4) در تعاملات اجتماعی نباید به خودنمایی کردن و تبرج پرداخت: (احزاب: 33)؛ (قصص: 25، نور:31).
5) زن و مرد نامحرم درصورتی که محرمی با آنها نباشد، باید از خلوت اجتناب ورزند: (یوسف: 23).
در چگونگی و حدود و ثغور روابط زن و مرد باید سعی کرد تا به حد نیازی که کار مشترک آنان ایجاب می کند، کفایت شود نه بیش از اندازه، به تعبیرشهید مطهری «اسلام می گوید: نه حبس نه اختلاط، بلکه حریم».(1)
بنابراین اگر بر روابط دانشجویان و همچنین فضای محیط دانشگاهی اصل «معروف» حاکم باشد و حریم عفاف و حیا رعایت شود، لزومی بر تفکیک جنسیتی بین دانشجویان نیست.
ب) بعد باطنی
دانشگاه در جامعه اسلامی هنگامی می تواند کارکردی مثبت داشته باشد که در تحقق اهداف این اسلام برای انسان مسلمان به تصویر می کشد، رسیدن به قرب الهی است. نبی اکرم (ص) نقطه نهایی و غایت علم را دستیابی به شناخت و معرفت حقیقی عالم می دانند: علمی که قرار است در دانشگاه اسلامی عرضه شود باید در راستای تعالی طلبی حرکت کند و اصالت را به رشد معنوی انسان که حقیقتاً خلأ آن در جهان معاصر مشاهده می شود بدهد. درحالی که، علوم وارداتی سکولار، توسعه طلب هستند و این توسعه طلبی که در چارچوب عقلانیت مدرن صورتی صرفاً دنیوی دارد، با اسلامیت نظام ما و اهداف بلند تمدنی ای که به دنبال آن هستیم، ناسازگار است.
بنابراین حفظ ظواهر برای تحقق دانشگاه اسلامی به تنهایی کافی نیست. چیزی که برای دانشگاه اسلامی در درجه اول مهم است، بعد باطنی و محتوایی آن است که حاکمیت بینش و منش اسلامی بر افراد آن حاکم است و نگرش به قضایا یک نگرش الهی است.» عنصر محوری دانشگاه، علم است. اگر علم اسلامی شد، دانشگاه هم اسلامی می شود. آیت الله جوادی آملی در نقد این تلقی می فرمایند: اسلامی کردن دانشگاه ها به آن نیست که مظاهر و برنامه های اسلامی و دینی به محیط و فضای دانشگاه ها وارد کنیم.... اسلامی کردن علوم در گرو تغییر اساسی در نگاه به علم و طبیعت و تدوین متون درسی سرآمد و صاعد و هماهنگ دیدن حوزه های معرفتی و بازگشت طبیعیات به دامن الهیات است.(2)
ج) کارکرد
معیار نظری این است که دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که مرجعیت دین را خصوصاً در حوزه دانش به رسمیت بشناسد. معیار علمی این است که کارکرد علم و فرهنگ دینی را درتولیدات دانشگاه ببینیم. اما معیار عملی برای تحقق دانشگاه اسلامی چیست؟ کارکرد علم را می توان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد:
1. تأثیر گذاری علم بر عالِم (کارکرد معنوی)
غفلت زدگی و تجاوزگری از ویژگی های بارز علوم سکولار است. انسان با این علوم در گام نخست، آیت بودن و نشانگری علم را به فراموشی سپرد و بعد به مصداق آیه «نسوالله فانساهم انفسهم» (حشر:19)، خویش را فراموش کرد و پس از آن، به طبیعت و جوامع انسانی روی آورد و با غفلت از حقیقت و حقوق آنها، تجاوزگری را پیشه خویش ساخت. اما قرآن با دعوت انسان به علم به معنای شناخت آیه ای که خداشناسی و تدبر در آیات الهی است، خودشناسی عرفانی و عالم شناسی ملکوتی را به انسان می آموزد و راه شکوفایی و بهبود بهره برداری از امکانات وجود خود، طبیعت و جامعه را به انسان می نمایاند.(3)
بنابراین التزام اعضای مختلف دانشگاه به شئونات اسلامی برای اسلامی شدن دانشگاه کافی نخواهد بود، بلکه هم ساختار دانشگاه و هم کارکرد دانشگاه باید جهت گیری اسلامی داشته باشد. روشن است که تحصیل این علم متوقف بر پایبندی به اصل «آیه نگری» می باشد. باید علم را به عنوان نشانه ها و آثار او دانست و در جستجوی آن بود.
مهم ترین ارتباطی که دین با علوم انسانی دارد در مسائل اخلاقی و به خصوص مبانی و مبادی اخلاق است. دین مکتب انسان ساز است و آمده است انسان را انسان بالفعل کند و او را به کمالات انسانی برساند. لذا علم اخلاق بیگانه از دین نیست. بر همین اساس، علم دینی علمی تعالی طلب است؛ درست برخلاف علم جدید که جز توسعه به چیزی نمی اندیشد و نزاع علم دینی با علم سکولار، نزاع تقدم تعالی طلبی بر توسعه طلبی است. علم جدید می خواهد انسان را موجودی توسعه طلب بار بیاورد، حال آنکه علم دینی می خواهد او به سمت تعالی حرکت کند؛ چرا که فلسفه آفرینش نیز همین است.
2. تأثیرگذاری علم بر عالَم (کارکرد مادی)
کارکرد مادی علم عبارت است از: شناخت طبیعت و به تسخیر درآوردن عالم هستی در راستای رفاه اجتماعی، همچون علمی که به ذوالقرنین داده شد و کارهای شگرفی از جمله سد سازی و ... را انجام داد (کهف: 83-98) و با تولید علم و آموزش صنعت توسط پیامبران الهی مثل داوود (ع) بنیانگذار صنعت زره سازی (انبیاء:80)؛ آموزش صنعت کشتی سازی به نوح (هود: 37)؛ علم ذوب و تکنولوژی مس توسط حضرت سلیمان (سبا:12) را نام برد. در تحقق دانشگاه اسلامی باید این کارکرد علم را در کنار کارکرد معنوی آن، در قالب خروجی های دانشگاه مشاهده کرد.
اما علوم جدید حقیقت جو نیستند و فرضشان بر آن نیست که به دنبال حقیقت اشیاء بروند. دانشمندان آنها هم ادعا نمی کنند که ما به دنبال شناخت حقیقت هستیم. بلکه آنچه علوم جدید را در راه خود به پیش می برد، عزم بر تسلط طبیعت است و اصولاً بحث از علت فاعلی و غایی را امر غیرعلمی قلمداد می کنند.
بنابراین، اگر کار علمی در پرتو جهانی بینی الهی انجام شود، نتیجه اش در جهت تأمین نیازهای مادی و معنوی بشر خواهد بود. ولی اگر در پرتو جهان بینی سکولار انجام شود، تضمینی بر مخرب نبودن آن نخواهد بود. تاریخ نیز این مطلب را نشان داده است که نظام های ارزشی روی جهت گیری های علوم تأثیر می گذارند.

پی نوشت ها :
1. صحیفه نور، مجموعه آثار، 19/ 551.
2. جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، 136.
3. مظاهری سیف، معرفت، 87.

 

معیارهای دانشگاه اسلامی
چکیده: کارکرد اصلی دانشگاه ها، آموزش، پژوهش، تربیت نیروی انسانی متخصص و ماهر و توسعه فرهنگی جامعه است. ولی رو یکرد اصلی آنها در ایران، آموزش بوده و توفیق چندانی در تولید دانش و توسعه فرهنگ عمومی نداشته اند. آنها با برخورداری از محیطی مستقل، آزادگی علمی و ثبات شغلی سعی در تولید دانش، فرهنگ سازی و ارائه خدمات دارند. هدف اصلی آنها، توسعه اطلاعات (شخصیت سازی)، توسعه مهارت ها (ایجاد ارزش افزوده)، توسعه شخصیت (دگرگونی) و خلاقیت و تفکر (شکوفایی استعداد) بوده و ابزار اصلی برای تأثیرگذاری بر فرهنگ و شخصیت افراد، فقط اطلاعات و الگوهای رفتاری هستند.
از کارکردهای دانشگاه ها، علاوه بر تولید دانش، فرهنگ سازی و ارائه خدمات، توسعه فرهنگ عمومی جامعه است. و فرهنگ نیز بیانگر روش زندگی افراد یک جامعه است که بر اساس یک فلسفه مسلط اجتماعی و از طریق تعامل بین انسان ها شکل گرفته، توسعه یافته و به نسل های بعدی منتقل شده است. یقیناً نهادهای اجتماعی، به ویژه دانشگاه ها رسالتی جز توسعه فرهگی به عنوان مهم ترین رکن توسعه همه جانبه برای ارتقاء شیوه زندگی ندارند. بی شک ترویج هرچه بیشتر آموزه های دینی و فراگیرکردن امور فرهنگی و گسترش دامنه شمول آن و جذب تأثیرگذاری هرچه بیشتر بر مخاطبین، از مهم ترین دغدغه های مجموعه ها و دست اندرکاران و فعالان حوزه های فرهنگ و اندیشه، به خصوص مراکز علمی و دانشگاهی است و یقیناً یکی از عوامل آسیب زا در حوزه شخصیت اخلاقی و ایمان مذهبی جوانان، به خصوص قشر اندیشمند و فرهیخته دانشجو، روش های ناکارآمد و ارائه نادرست برنامه های فرهنگی در دانشگاه ها در راستای تحکیم ارزش ها و باورهای فرهنگی متأثر از فلسفه اجتماعی است؛ امری که تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» از همان اول شکل گیری نظام اسلامی در سال 1357 پایه گذاری شده و با هدف اسلامی کردن دانشگاه ها، برای تحقق دغدغه های فوق تلاش می کند، تا از یک سو، دانشگاه ها را مستقل و بومی نموده و عزت و اقتدار دانشمندان را حفظ نماید و از سوی دیگر؛ تأثیر گذاری آن بر فرهنگ و روش های زندگی را بر مبنای فرهنگ واقعی و اصیل اسلامی و ایرانی، از طریق ابزارهای در اختیار خود (دانش و الگوهای رفتاری مدیران، اساتید، کارکنان و مخاطبان) درونزا نمایید تا در فرآیند اجتماعی شدن، در خدمت تربیت انسان های سالم، ماهر، متخصص، توانمند و بومی شده باشند و برای توسعه پایدار و همه جانبه جامعه تلاش نمایند.
دانشگاه اسلام
«اسلامی شدن» به معنای تحمیل یک حاکمیت، طبقه یا صنف خاص نیست، بلکه عجین ساختن دانش اندوزی با آداب معنوی و ارزش های دینی و انسانی در جامعه علمی است و به معنای مبارزه با انحرافات جامعه علمی، جلوگیری از تبدیل دانشمندان به عناصری بی احساس عاطفی و تعهد دینی و دمیدن روح استقلال در جامعه علمی کشور است. باید روح دانشگاه ها، اسلامی باشد و آرمان ها، اهداف و خلق و خوی آن اسلامی و ظاهر آن اصلاح شود. هرچند ظاهر شرط لازم است، ولی کافی نیست. دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که هدف آن، هدف های اسلامی و دینی باشد و ارکان آن را نیروهای مؤمن و متعهد تشکیل بدهند و ارزش ها نیز در اولویت باشند. در دیدگاه دیگری، دانشگاه اسلامی همچون جامعه ای اسلامی، جایی است که ارزش های حاکم در آن اسلامی باشد و اگر اصول تعبدی و اعتقادی و علمی اسلام در محیط دانشگاه، به صورت ارزش درآمد، آن دانشگاه اسلامی است. موضوع اسلامی شدن دانشگاه ها در ایران، در سال 1359، همزمان با شروع انقلاب فرهنگی آغاز شد. امام خمینی (ره)، معنای اسلامی شدن را چنین بیان می فرمایند: «معنای اسلامی شدن دانشگاه ها این است که استقلال پیدا کند و خودش را از وابستگی به غرب جدا کند و خود را از وابستگی شرق جدا کند و یک کشور مستقل و دانشگاه مستقل و یک فرهنگ مستقل داشته باشیم».
مراد از اسلامی شدن دانشگاه ها، این است که تمامی عناصر دانشگاه همسو و هم جهت با ارزش ها و ایده های اسلامی باشند و یا حداقل در تعارض با الگوها، ارزش ها و آرمان های والای الهی - انسانی نباشند. فرایند اسلامی شدن دانشگاه ها، علی رغم گذر از فراز و نشیب های فراوانی، هنوز هم از حیث نظری، تحلیلی و هم به لحاظ علمی با پرسش های بسیاری روبرو است. دانشگاه اسلامی رویکردی است که می تواند در ارتقای فرهنگ دینی از طریق ارائه الگویی توأمان از علم و دین، دمیدن روحیه تعهد و الزام اجتماعی در میان دانشجویان و پژوهشگران برای بهره مندی از معرفت و افزایش مسئولیت پذیری، جهت دهی درس های نظام دانشگاهی به سوی ارزش های متعالی دینی و ارتقاء فرهنگ عمومی آنان، فضاسازی علمی مطلوب برای ارائه راه کارهای علمی جهت فائق آمدن بر اختلافات، بازسازی تمدن اسلامی در پرتو توسعه علمی و با حظور نظری و فیزیکی دانشگاهیان تأثیر داشته باشد. از دیدگاه موافقان ضرورت انقلاب فرهنگی و جدی گرفتن ادامه آن در قالب حرکت اسلامی کردن دانشگاه ها، ارج نهادن و پاسداری از رشد و تکامل، در پرتو این حرکت فرهنگی و لزوم تبین ضعف ها و ترسیم برنامه هایی برای آینده، از دلایل تداوم این کار است؛ به عنوان نوعی قشری گری و فرصت طلبی، انحصارطلبی و گروه گرایی بوده و انقلاب فرهنگی را زیانبار می نماید. اسلامی کردن را حرکتی برای بی رقیب کردن حاکمیت و در راستای ارضای حفظ ظاهرپسندی قشریون مذهبی، تحقیر دانشگاه ها و کادر علمی تلقی می نمایند. البته هنوز هم موانعی درونی؛ مانند فضای فکری و ذهنی ارکان دانشگاه ها، موانع بیرونی؛ مانند تهاجم فرهنگی و فقدان برنامه ریزی، ابهام در ارزش ها و حدود وظایف فقهی و حقوقی، افراط و تفریط در قلمرو آزادی و به کارگماری استادان و مدیران فاقد تعلق دینی و حساسیت مذهبی در صدر امور و علم زدگی و عنوان گرایی و دوری ازواقع نگری و دین محوری در دانشگاه ها وجود دارد، که لازم است با تدوین استراتژی های کلان، جامع، علمی، مؤثر و تنظیم معیارهای واقعی، مبتنی بر ارزش های اسلامی و انقلابی و آرمان های والای جامعه مسلمان، راه را برای تحقق اهداف هموار کرد.
معیارهای دانشگاه اسلامی
1. اجرای برنامه های فرهنگی متناسب با فرهنگ دینی و ارزشی جامعه، از جمله فراهم ساختن زمینه انتخاب طرح و اجرای برنامه های فرهنگی - مذهبی هدفمند و از پیش تعیین شده، و اجتناب از طرح و بررسی هر نوع مطالب متناقض با اعتقادات و باورهای دینی فراگیران.
2. مخاطب شناسی و هماهنگی با مخاطب و توجه به نیازها و علایق دریافت کنندگان برنامه های فرهنگی - دینی و اطلاع داشتن از سطح آگاهی و پیش یافته های ذهنی آنها و رعایت احترام و برخورد اصولی.
3. توجه به بایدهای ترویج اخلاق و دین در دانشگاه ها، از قبیل اخلاص و خدایی بودن هدف، همراهی علم و تقوا، صداقت و یگانگی گفتار و کردار. امام صادق (ع) در این زمینه می فرمایند: «به راستی اگر عالم به علم خود عمل نکند، موعظه و اندرز او از دل ها بلغزد، آن چنان که باران از روی سنگ صاف بلغزد».(1)
4. درک اهمیت کار در دانشگاه ها و اهمیت امور فرهنگی و شناخت مخاطبان و نیازهای آنها و به کارگیری اکسیر محبت.
5. برخورد عالمانه و بهره گیری از اندیشه با دانشجویان و دانشگاهیان و اقدامات فعال و پیشگیرانه در برابر برنامه های ضد دینی.
6. توجه به نبایدهای ترویج اخلاق و دین در دانشگاه ها از جمله پرهیز از بدبینی و سوءظن نسبت به مخاطبان؛ رفاه طلبی و تجمل گرایی و دوری از برخورد جناحی، حزبی و تشکیلاتی با دانشجویان.(2)
7. جلوگیری از پردازش ضعیف موضوعات دینی و وجود خرافات در آنها.
8. استفاده از منابع علوم دینی در تنظیم محتوای درسی دروس دانشگاهی.
9. بررسی مفهوم علم و توجه به خصوصیات علم از قبیل دعوت به توحید، آدم سازی؛ توجه به خدا، اولویت به تزکیه به عنوان هدف اصلی تربیت، تکمیل مکارم اخلاق، و تلفیق مفاهیم اسلامی با علم کنونی و تشویق تفکر انتقادی به عنوان ساختار فکری غالب در دانشگاه.
10. داشتن اساتید متخصص و متعهد و آشنا به معارف اسلامی و دانشجوی ملتزم و متعهد به اصول دین برای بیان واقعیت ها و حفظ دین و کشور، مواجهه معقول و منطقی و متناسب با منحرفین و اخلال گران، نجات مغزهای شبهه زده، مؤمن ساختن دانشگاهیان، امانت داری نسل آینده، تربیت متخصص مستقل، مقابله با کارشکنی و بی تفاوتی، مسئولیت پذیری، اصلاح فرهنگ و استقلال آن، دور کردن ناامیدی از دل های دانشجویان، آگاه نمودن جوانان، اصلاح کتاب های درسی، قطع امید از غرب، تربیت اخلاقی، تربیت صحیح اسلامی و پاکسازی محیط آموزشی.
11. تربیت و پرورش استادان و دانشجویان متعهد، برای آگاه سازی ملت ها، ملتزم به احکام اسلام، حفظ انسجام، تقویت ایمان خویش، پرکردن مساجد، تداوم دهنده راه انقلاب، مقابله با منحرفان و تفرقه افکنان.
12. مدیریت مبتنی بر اساس اصول اسلامی و دینی، اخلاق مدیریتی و پرهیز از تبعیض مثبت و تصمیمات در باب جذب دانشجو، شهریه و کمک های مالی؛ مدیریت اسناد و مدارک؛ معیارهای دسترسی به محیط فیزیکی؛ عدم سوء استفاده از قدرت و تعارض منافع؛ اطلاعات محرمانه؛ امنیت و بزهکاری؛ تخلفات نرم افزاری و حق انحصاری اثر؛ تخلفات اینترنتی.
چالش های پیش روی دانشگاه اسلامی
دانشگاه ها در ایران در حال حاضر، با چالش ها و سؤالات زیادی از جمله تغییر ترکیب جمعیتی دانشجویان و افزایش سهم زنان در آن، افزایش تنوع نقش آنها در سیاست، فرهنگ و فناوری، ناهماهنگی بین آموزش ها و مشاغل در جهت تسریع اشتغال، تعارض بین نظام آموزش کلاسیک و نظام آموزشی مبتنی بر پژوهش، محوریت پژوهش و ضرورت پاسخگو بودن به نیازهای ملموس جامعه، تمایل به واردات فکر به جای بومی سازی دانش، و ضرورت تسریع آموزش های مجازی و استفاده از فناوری ارتباطات ماهواره ای، و تنوع در منابع مالی و کاهش تکیه بر منابع دولتی، لزوم تغییر ساختاری مطابق تحولات بنیادی در روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی روبرو هستند. به طور قطع، در این فرایند، ایجاد تعادل بین نیازها و الزامات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نیز امری مورد توجه خواهد بود. از این رو، در موقعیت فعلی به نظر می رسد، رسالت و دغدغه دانشگاه های ما بیش از دیگر دانشگاه ها باشد که با ایجاد ساختارهای پویا و خود اصلاح گر، کارکردهای خود را با محیط اسلامی و ارزشی تطبیق دهند و زمینه را برای تحقق دانشگاه اسلامی فراهم سازند.
پی نوشت ها :
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد1، ص59.
2. حسن قدوسی زاده، نکته های ناب، ج4، قم، معارف، 1384، ص18.

اخلاق دانشجویی در اسلام
سزاوار است که دانشجو در انتخاب رشته، به سه اصل «وظیفه» ، «استعداد» و «علاقه» توجه کند.
انتخاب رشته، نقطه آغاز
سزاوار است که دانشجو در انتخاب رشته، به سه اصل «وظیفه»، «استعداد» و «علاقه» توجه کند. اگر این سه در یک رشته گرد آیند، بسی مایه سعادت است. چنانکه دانشجویی به علت نیاز جامعه، پرداختن به دانش پزشکی وظیفه شرعی او باشد که این رشته را در پیش بگیرد و این رشته قابل دسترسی و مورد علاقه‏اش نیز باشد.
گاهی شخصی به رشته‏ای علاقه ندارد ولی موظف به کسب آن است. پیداست وظیفه، تنها هنگامی معنا پیدا می‏کند که شخص قادر به انجام آن باشد. به قول دانشمندان علم کلام: اَلامرُ بما لایُطاق محال؛ خداوند هیچگاه به امر نا شدنی فرمان نمی‏دهد.
باری وظیفه شرعی بر علاقه، چیرگی دارد. چه خوب است که وظیفه را علاقه همراهی نماید، امّا اگر دانشجو صرفا به خاطر علاقه، وظیفه خویش را رها کند و در پی علاقه و خواست خود برود، بی‏تردید راه کژی را در پیش گرفته است. بدقت در این آیه بنگرید:
«ای بسا چیزی را بد می‏شمارید و حال آنکه به سود شماست و ای بسا چیزی را خوب و پسندیده می‏دانید ولی به زیان شماست.»1
با توجه به محتوای زیبای آیه، درمی‏یابیم که ملاک سنجش، خواست و علاقه شخصی نیست بلکه معیار ارزش، وظیفه است. یکی از عوامل تشکیل دهنده علاقه یا عدم علاقه معرفت و شناخت است. اگر دانشجویی بدون آنکه بدرستی نسبت به یک دانش، شناخت پیدا کند علاقه و یا عدم علاقه خود را واقعی بشمارد، ای بسا پندارش صحیح نباشد و این علاقه و عدم علاقه هم ممکن است کاذب باشد. مهم‏ترین دلیل ما افرادی هستند که بر اثر عدم توانایی در گزینش‏رشته‏های دلخواه و یا به هر دلیل دیگر، رشته‏ای را انتخاب کرده‏اند که مورد علاقه آنان نبوده است. بسیاری از این افراد هنگامی که با دلگرمی تمام به کسب دانش در آن رشته پرداخته‏اند، علاقه واقعی خود را یافته‏اند. بنابراین دانشجویان برای تشخیص علاقه واقعی خود باید به تحقیق و بررسی درست بپردازند.
دانشجو باید بدون اجبار و پس از بررسی درست و کسب شناخت واقعی نسبت به مسائل هر رشته، رشته مورد علاقه و توان خود را انتخاب کند.
امروزه بسیار سخن از «انقلاب فرهنگی» می‏شنویم، ولی چنانکه شایسته است، جوانان پرشور ما به این بخش روی نیاورده‏اند. هرگاه سخن از علوم انسانی و اسلامی است، ذهن جوانان به سوی شاگردان نامستعد و تنبل می‏رود. حال آنکه این دانشها متکفل پرورش روح انسانها و معرفی شناخت صحیح اسلامی به دیگران است، امّا علوم دیگر تنها ضامن رفع احتیاجات مادی انسان است. علوم فرهنگی باید پا به پای علوم تجربی به پیش رود. در اینجا به ذکر چندین پیشنهاد برای اصلاح موقعیت علوم انسانی می‏پردازیم:
1) باید سطح درآمدها با مقدار ارزش کار، تلاش شخص و دیگر ملاکها سنجیده شود نه آنکه معیار اصلی تعیین درآمد، نیاز جامعه باشد. امروزه می‏بینیم که حقوق دکترای پزشکی با دکترای غیر پزشکی تفاوت فراوان دارد. پس باید چنان برنامه ریزی شود که جاذبه در آمد اقتصادی باعث جذب جوانان به رشته‏ای خاص و رویگردانی آنان از علوم با اهمیت دیگر نشود. امروزه هر کس تلاش می‏کند با هر وسیله ممکن در رشته پزشکی قبول شود و چه بسا به خاطر سوء انگیزه، تنها به امور مالی می‏اندیشد و غالبا از درمان آکادمیک و علمی بیماران عاجز است و یا در اندیشه آن نیست.
2) تلاش در جذب افراد مستعد و توانا در رشته‏های انسانی و فرهنگی و جذب اساتید توانا در این رشته و نیز افزایش امکانات و لوازم پیشرفت مراکز علوم اسلامی، انسانی و فرهنگی ـ این امر از طریق اختصاص بودجه بیشتر در برنامه‏های اقتصادی و بودجه سالانه ممکن است.
3) بهره جویی از کتب علمی، مطبوعات و رسانه‏های گروهی در شناساندن علوم انسانی به مردم.
4) امور رفاهی این قشر همسان و یا بیشتر از دیگر اقشار باشد تا هم کمبودهای اقتصادی، آنان را از صحنه بیرون نکند و هم عامل جذب دیگران به سوی این بخش نشود.
کوتاه سخن اینکه دانشجو در انتخاب رشته نباید تنها به مسائل مادی چشم بدوزد، بلکه باید وظیفه و نیاز اجتماعی، توان و استعداد، علاقه، امکانات، شرایط خانوادگی و اجتماعی و دیگر عناصر را هم مد نظر قرار دهد.
وقت شناسی
وقت، گوهری گرانبهاست که در گرانی و ارزش، هیچ چیز به پای آن نمی‏رسد. اگر چه مدت عمر انسان در این دنیا محدود و در مقایسه با ابدیت اندک است، امّا اگر انسان قدر آن را بشناسد و از لحظه لحظه آن به خوبی استفاده کند، تردیدی نیست که می‏تواند توشه‏ای ابدی را از آن برگیرد.
این بیان اهمیت و ارزشمندی وقت برای همه است، امّا برای دانشجو بسی ارزشمندتر. امام صادق« علیه‏السلام » فرمود: «از جمله پندهای لقمان حکیم به فرزندش این بود که: فرزند دلبندم! برخی از روزها، سالها و لحظه‏های روزت را به کسب دانش بپرداز، زیرا هیچ ضایع کردنی چون تضییع این امر نیست.»2
علی « علیه‏السلام » فرمود: «مغبون (زیان کار) کسی است که عمر گرانش را به چیزی بخس و بی‏ارزش بفروشد و مغبوط و نیک فرجام کسی است که عمرش را در فرمانبری از خداوندش سپری کند.»3
امام حسین« علیه‏السلام » نیز فرمود:
«مغبون کسی است که به دنیا سرگرم شود و سودهای اخروی از کف او بیرون گردد.»4
دانشجو باید پیش از آنکه حایز مقام و منصبی والا گردد و قبل از آنکه به علم و فضل مشهور شود، از فرصتهای دوران جوانی برای تحصیل علم، به خوبی بهره جوید زیرا به محض آنکه انسان دارای مقام و منزلتی در جامعه شود و به علم و دانش نامور گردد، نه تنها این امر، میان این شخص و درک کمالات معنوی و علمی او، بزرگ‏ترین مانع و فاصله را ایجاد می‏کند، بلکه چنین وضعی، عاملی پرتوان و انگیزه‏ای نیرومند و کامل خواهد بود که نقصان و رکود علمی و اختلال را در چنین فردی به بار می‏آورد.»5
ناگفته نماند، کسب دانش وقت خاصی ندارد و حتّی در پیری هم نباید از طلب علم باز ماند، امیر مؤمنان علی« علیه‏السلام » می‏فرماید: «طلب دانش از کوچکی، چون نقش بر سنگ است.»6
از این رو، جوانان به خاطر آمادگی پذیرش و شور و استعداد شگفت خود، باید بیش از هر کس دیگر قدر وقت را بدانند و از این دوران عزیز به خوبی بهره ببرند. رسول اکرم « صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » می‏فرماید: هر شب فرشته‏ای از ساحت قدس الهی فرو می‏آید و ندا سر می‏دهد که: ای جوانان بیست ساله، تلاش و کوشش کنید.»7
ناگفته پیداست که مقصود حدیث، تنها افراد بیست ساله نیست، بلکه منظور، تمام جوانان است. گمان نمی‏رود حسرتی جانکاه تر از حسرت یک پیر بر عمر از دست رفته‏اش باشد. علی« علیه‏السلام »می‏فرماید: سخت‏ترین غصه‏ها از دست رفتن فرصتهاست.8
و نیز فرموده است: «فرصتها چون ابر می‏گذرند، بکوش که در راه خیر از آنها بهره‏گیری وگرنه، پشیمان می‏شود»9
در جای دیگر، انسان، فرزند زمان دانسته شده است.10 دانشجوی عزیز! هر نفسی که می‏کشی دمی از عمر تو می‏گذرد و یا به عبارت بهتر قدمی به جانب مرگ نزدیک می‏شوی.11
از پیامبر « صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » درباره عمر پرسیدند، فرمود:
در روز قیامت، بنده قدم از قدم بر نمی‏دارد مگر آنکه از وی می‏پرسند عمرش را در چه اموری صرف کرده، جوانی را در چه چیز به پیری رسانده، مالش را در کجا صرف نموده و امام و رهبرش چه کسی بوده است؟»12
برخی از علل هدر دادن و تباه کردن وقت، عبارت است از:
1) غفلت از مرگ
کسی که از مرگ غافل است و خبر ندارد که ضمانتی در زنده ماندن او نیست، همیشه فردا فردا می‏کند و همه کارها را به آینده موکول می‏نماید. این امر باعث می‏شود که قدر و قیمت وقت را نشناسد و در آینده ـ اگر زنده باشد ـ حسرت جانکاه تضییع آن را بچشد. البته ممکن است که مرگ چنین شخصی زود برسد و میان او و خواسته‏ها و آرزوهایش برای همیشه فاصله بیندازد.
رسول خدا« صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » فرمود: چه بسیارند کسانی که روز خود را به پایان نمی‏برند و چه بسیارند کسانی که منتظر فردایی هستند که هیچگاه بدان نمی‏رسند.»13
و علی« علیه‏السلام » فرموده است:
«آنکه مراقب اَجَل خود باشد، فرصتها را غنیمت شمارد.»14
2) بازی و سرگرمی
در اسلام یکی از عوامل ضایع کردن وقت، لهو و لعب و پرداختن به امور بی‏فایده است.
حضرت علی« علیه‏السلام » فرمود: «بازی بدترین چیزی است که عمر را ضایع می‏کند.»15 و «عمر خود را در لهویات و بازیها مگذران تا در آخرت امیدت قطع نگردد.»16
3) اشتغال به کارهای غیر مهم
انسان و بویژه دانشجو باید در انجام کارها اولویت را رعایت کند. از طرفی در این دنیا آنقدر کار مهم و اساسی هست که انسان به کارهای کم فایده نپردازد. مثلا" در زمان تحصیل کتابهای مهم،بسیار است و دانشجو نباید وقت خود را صرف کتابهای کم محتوا کند. علی« علیه‏السلام »فرموده است: «هر که به کار غیر مهم بپردازد، از کار مهمتر باز می‏ماند.»17
4) بی‏نظمی و عدم توجه به استعداد
دانشجو باید برای تمام کارهای علمی و غیرعلمی خود، برنامه ریزی کند. گاه کسی از استعداد و توانایی و علاقه و... برخوردار است امّا به خاطر نداشتن برنامه در زندگی، هیچگاه موفق نمی‏شود.
«استعداد» نیز امر مهمی است. دانشجو باید با توجه به استعداد و توانایی خود کاری را انجام دهد. گاه دانشجویی وقت گران خود را بر روی یک رشته، یک کتاب و... صرف می‏کند امّا به خاطر ناهمگونی استعداد، از عهده آن بر نمی‏آید و عمرش را ضایع می‏گرداند.
5) مراقبت از جسم و جان
اگر دانشجویی در خوردن و خوابیدن، بر خورد با دیگران و هر رفتار شخصی دیگر، موازین درست و متعادل را رعایت نکند، دچار نارسایی روحی یا جسمی می‏گردد. مثلا" اگر پرخوری کند یا غذای ناسالم بخورد، بیمار می‏شود و باید وقت زیادی را صرف دارو و درمان کند و ای بسا از درس خود باز می‏ماند. اگر به روان خود نیز اهمیت ندهد، همین گونه در سختی می‏افتد.
دانشجو باید بداند چه وقت درس بخواند و مطالعه کند؟ چه وقت استراحت کند و یا بخوابد؟ چه وقت غذا بخورد؟ چه وقت از استاد بپرسد؟ چه وقت تشکیل خانواده بدهد؟ و چه وقت.... این امور و دهها امور دیگر را باید به موقع انجام دهد تا هیچ فرصتی از دست نرود.18
رفتارهای شخصی دانشجو:
رابطه تقابلی رفتارهای انسان، انکارناپذیر است. تنها هنگامی یک فرد و بویژه یک دانشجو در کار خود موفق می‏شود که هر بخشی از زندگی او با بخشهای دیگر هماهنگ باشد. مثلاً اگر طالب علم، در خوردن، نکته‏های بهداشتی تغذیه را از نظر دور دارد، این امر در خواب و سلامتی و در نتیجه در درس و بحثش اثر می‏گذارد. پس او باید رفتارهای شخصی خود را دقیقا برنامه ریزی کرده، در همه حال عواقب وخیم ضربه به تحصیل را در اثر بی‏برنامگی و رفتارهای ناهنجار در نظر بیاورد.
چکیده سخن ما در دو بخش است.
▪ بهداشت روح و روان
▪ بهداشت جسم
دانشجو باید بداند اگر به بهداشت روحی و روانی و نیز بهداشت جسمی او اندک لطمه‏ای وارد آید خیلی زود اثر و انعکاس آن به درس می‏رسد و از ادامه تحصیل باز می‏ماند. در اینجا ابتدا درباره، بهداشت روانی و سپس درباره بهداشت جسمی، قدری سخن می‏گوییم.
روح و روان انسان، همانند بدن به چیزهایی نیاز دارد. دانشجو تنها با روانی سالم، آسوده و آرام و با طراوت قادر به تحصیل است. از این رو باید از هر گونه عملی که سلامت روانی او را تهدید می‏کند، بپرهیزد. رفتارهای ناهنجار روانی غالبا بر اثر عدم رعایت احکام اسلامی پدید می‏آید. اگر عواطف انسانی مهار نشوند، بهداشت روانی به خطر می‏افتد. در دعای هشتم صحیفه سجادیه می‏خوانیم:
«پروردگارا! پناه می‏برم به تو از هیجان حرص و شدت خشم و تسلط غضب و کمی صبر و پیروی از هوای نفس یا تمایلات.»
این صفتها و دیگر عواطف، در روان انسان اثر بسزا دارند. البته به عقیده نگارنده، مهم‏ترین عامل بهداشت روان، تصحیح اعتقاد و انگیزه تحصیل است. اگر دانشجو انگیزه مادی نداشته باشد و هدف او از کسب دانش، تنها جلب خشنودی خداوند و نیز خدمت به خلق او باشد، همیشه آرام است و این آرامش، زاییده اعتقاد صحیح و ذکر خداست.
دانشجویی که به نیازهای روحی خود و فضایل اخلاقی مطابق با فطرت آدمی پاسخ ندهد و در مسیر خودسازی نباشد به خاطر بی‏ایمانی و بی‏اعتقادی همواره در هیجان و اضطراب و تشویش است. در مقابل، توکل بر خدا و ایمان به او از مهم‏ترین عناصر آرام بخش روان به شمار می‏روند.
اعتقاد به خدا باعث می‏شود دانشجو از صفات رذیله چون: حسد، حرص و طمع، غیبت، سخن‏چینی، بدگویی، شهوت مداری، پرخوری، پرخوابی، پر گویی و... که مهم‏ترین عوامل عدم تعادل روانی شمرده می‏شوند، بپرهیزد.
افرادی که به احکام اسلام پایبند هستند، غالبا دچار بیماریهای عصبی و روانی نمی‏شوند چرا که «با یاد خدا دلها آرام می‏گیرد.»19
در چند جای قرآن کریم، سخن از شرح صدر رفته است. کسی که بر اثر ایمان به خدا، فراخ سینه شود، همه چیز را زیبا می‏بیند، به همه چیز مهر می‏ورزد، همه را دوست دارد، زیرا آنها را آفریدگان خدا می‏بیند.
بهداشت جسمی نیز اگر چه به درجه اهمیت سلامت روان نمی‏رسد، لیکن خود، عامل اساسی و یکی از عوامل بهداشت روانی است. گفته‏اند: عقل سالم در بدن سالم است.
این عبارت که مضمون یک روایت است، سخن بجا و استواری است، زیرا کسی که تنی سالم نداشته باشد، نمی‏تواند از حقوق خود و دیگران دفاع کند و حقوق الهی را ادا کند. چنین شخصی قادر به تحصیل دانش و پرورش عقلی نیز نخواهد بود.
اسلام بیش از هر مکتب دیگر به مسأله بهداشت اهمیت می‏دهد، با این تفاوت که در دین اسلام همه چیز بر پایه پیشگیری بنیان نهاده شده ولی در مکاتب جدید همه چیز بر پایه درمان است. اسلام معتقد است که شخص باید از خوردن شراب، گوشت خوک و... پرهیز کند. ولی دیگران خود را در این مهلکه می‏اندازند آنگاه در اندیشه درمان می‏افتند.
دانشجو باید برای آنکه تنی سالم داشته باشد و بیماری، میان او و درس فاصله نشود، احکام شخصی اسلام را به دقت فراگیرد و عملی سازد. ما از میان رفتارهای شخصی دانشجو که در بهداشت تن او نقش اساسی دارد، به خواب و خوراک اشاره می‏کنیم:
1) دانشجو باید در غذای خود به دقت بنگرد، بکوشد که در بهداشت تغذیه چند امر را رعایت کند:
ـ از پرخوری بپرهیزد. امام محمد باقر« علیه‏السلام » می‏فرماید: نزد خداوند هیچ چیز مبغوض‏تر از شکم پُر نیست.20
مهم‏ترین نتیجه پرخوری، تهدید سلامت جسمی و روانی است. این امر باعث می‏شود قوه درک شخص بخوبی فعالیت نکند. لقمان حکیم درباره تأثیر پرخوری بر عقل و هوش به فرزندش چنین سفارش می‏کند: «فرزندم اگر شکم انسان پر شود، اندیشه‏اش می‏خوابد.»21
پس اگر دانشجو بخواهد درس را نیک بفهمد باید از پرخوری بشدت پرهیز کند.
ـ دانشجو باید زمان خوردن را به درستی بشناسد و برای لذت، غذا نخورد بلکه برای تقویت جسم بخورد و بیاشامد. به تعبیر قرآن کریم:
«کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا»22؛ از غذاهای حلال بخورید و عمل صالح انجام دهید!
هنگامی که به آیات و روایات می‏نگریم، در می‏یابیم که بهترین زمان غذا خوردن، صبح و شام است. گویا سه وعده غذا خوردن، خیلی سودمند نیست، زیرا هنگام صبح، بدن بر اثر خواب، غذای مصرفی را هضم کرده و اینک که آغاز روز است، نیاز به تجدید قوا دارد تا به فعالیت بپردازد. از این لحاظ صبحانه در سلامت جسم نقش مهمی دارد و هنگام عصر هم، بدن بر اثر کار زیاد و تلاش روزانه و مصرف انرژی، غذای خود را مصرف کرده و اینک نیاز به غذا و مواد غذایی دارد.
شخصی از دردها و نارساییهای شکمی به امام صادق« علیه‏السلام » شکایت نمود. امام به او فرمود: «تنها صبح و شام غذا بخور و بین آن دو وعده، چیز دیگری نخور که باعث بیماری می‏شود. نشنیده‏ای که خداوند می‏فرماید: روزی آنان در آنجا، صبح و شام عرضه می‏شود»23
ـ آداب غذا خوردن را رعایت کند. پیش از غذا، دست خود را بشوید و اگر می‏تواند وضو بگیرد، در آغاز غذا ذکر خدا بگوید، بر زمین بنشیند و با دست راست بخورد، لقمه‏های کوچک بردارد، تا گرسنه نشده غذا نخورد و پیش از آنکه سیر شود، دست از غذا خوردن بکشد.
ـ بکوشد به کیفیت غذا بیندیشد نه کمیت آن، از این رو سعی کند از غذاهای سنگین، پرچربی و گوشتهای قرمز کمتر مصرف کند، زیرا غذای سنگین مانع درک صحیح دانش می‏گردد و قدرت حافظه را بشدت ضعیف می‏گرداند.24
2) طالب دانش باید خواب خود را متعادل گرداند و آداب اسلامی خواب را به درستی انجام دهد. البته نباید بدون ممارست، آنقدر از خواب خود بکاهد که قوای بدن او تعادل خود را از دست دهند و این امر مانع کسب دانش و درک صحیح او گردد. ولی بکوشد که به حد نیاز اکتفا کند. پیش از خوابیدن، مسواک بزند، وضو بگیرد، با ذکر خدا به بستر برود و از شب زنده داری غفلت نورزد. دانشجو باید بداند که کثرت خواب، باعث سنگدلی، کند هوشی و بیماری جسم می‏شود.
به وسیله غیبت از خطر قتل نجات می‏یابد.25
زراره گوید: حضرت صادق« علیه‏السلام » فرمود: قائم باید غایب شود. عرض کردم: چرا ؟ فرمود: از کشته شدن می‏ترسد.26
چرا امام زمان (عج) ظهور نمی‏کنند با اینکه ظلم و فساد عالم را فرا گرفته است ؟
برای تحقق یک انقلاب همه جانبه در سطح جهانی، تنها وجود یک رهبر شایسته کافی نیست بلکه آمادگی عمومی لازم است و متأسفانه هنوز دنیا آماده پذیرش چنان حکومتی نشده است. به علاوه مردم باید به قدر کافی تلخیها و بی عدالتیها و ضعف قوانین را لمس کنند. مردم باید احساس کنند که بحرانهای کنونی، زاییده نظامهای کنونی است و این نظامها از حل بحرانها سرانجام عاجزند. مردم باید تشنه شوند چرا که تا تشنه نشوند، سراغ چشمه آب نمی‏روند. از سوی دیگر گرد آوردن تمام مردم جهان در زیر یک پرچم گسترده، به تعلیم و تربیت و رشد فرهنگی بالا و نیز به تکامل صنعتی نیاز دارد.
امام منتظر «عج» نیز همچون منتظران خود در انتظار است. ما در انتظار مقدم اوییم و او در انتظار صدور حکم ظهور از جانب حق تعالی.
«اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه»

پی نوشتها:
1) بقره، آیه 216
2) امالی طوسی، ص 66
3) غررالحکم، ج2، ص 525
4) امالی مفید، ص 117، مجلس 23
5) آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ص 334؛ منیه‏المرید، ص 225
6) بحارالانوار، ج1، ص 224
7) مستدرک الوسائل، ج 12 ص 157
8) غررالحکم، ج 2، ص 41
9) همان منبع، ص 573
10) همان منبع، ج 1، ص 122
11) همان منبع، ج 6، ص 170
12) تحف العقول، ص 56
13) امالی طوسی، ج 2، ص 139
14) غررالحکم، ج 5، ص 295
15) همان منبع، ج 4، ص 174
16) همان منبع، ج 6، ص 314
17) همان منبع، ج 4، ص174
18) ر. ک : مطلبی ـ سید حسین:گوهر وقت، مرکز چاپ و انتشارات سازمان تبلیغات، چاپ اول
19) رعد، آیه 28
20) الکافی، ج 6، ص 269
21) المحجة البیضاء، ج 5، ص 151
22) مؤمنون، آیه51
23) الکافی، ج 6، ص 288؛ (سوره مریم، آیه 62 برای توضیحات بیشتر درباره آداب غذا خوردن
24) در این باره احادیث فراوانی به ما رسیده‏است برای اطلاع بیشتر به منابع پیشین مراجعه کنید.
25) اثبات الهداة، ج 6، ص 431
26) علت ترس آن حضرت این است که کشته شدن ایشان به صلاح جامعه و دین نیست زیرا هر یک از امامان« علیهم‏السلام » پس از شهدت جانشینی داشتند اما امام زمان (عج) جانشینی ندارند و در این صورت زمین خالی از حجت می‏ماند.
و نیز ر ک : فروع کافی، ج 6 و کتاب «الاطعمه و المحجة البیضاء» ج 3 و کتاب الاکل، ج 5، باب شکستن شهوت فرج و شکم.
منابع:
1) لباف ـ علی: الفبای محبت امام عصر، تهران، بدر، 1374، چاپ اول
2) حکیمی ـ محمدرضا: خورشید مغرب، تهران، فرهنگ اسلامی، 1360
3) سعید ـ حسن: خدا و مهدی، تهران، نشر فرهنگی رجاء، 1364، چاپ چهارم
4) امینی ـ ابراهیم: دادگستر جهان، قم، شفق، 1367، چاپ دهم
5) جمعی از نویسندگان: معارف اسلامی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها
6) مکارم شیرازی ـ ناصر: مهدی انقلابی بزرگ: قم، هدف، 1367، چاپ دهم
7) دوانی ـ علی: مهدی موعود، ( جلد سیزدهم، بحارالانوار، مجلسی )

معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه

انتهای پیام/


 

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon